javad jan
05-24-2013, 11:11 AM
یک خوشه صنعتی مجموعه ای از بنگاههای تجاری و غیرتجاری متمرکز در یک مکان جغرافیایی در یک منطقه اقتصادی را شامل می شود که برای تولید یک یا چند محصول نهایی مشابه و مرتبط برای کسب صرفه های اقتصادی بیرونی با یکدیگر ارتباطات عمودی و افقی برقرار نموده و ضمن رقابت با یکدیگر در بسیاری از موارد همکاری جمعی و اقدامات مشترک دارند . ارتباط درونی این بنگاهها کاهش دهنده هزینه ها و تسهیل کننده؛ دسترسی به نهاده ها ، دانش و فناوری تولید ، بازارهای فروش و تأمین نیازهای مشتری خواهد بود.
کلاستر يا خوشه صنعتی عبارت است از مجموعه ای از صنايع کوچک و متوسط ، تشکلها و بنگاههای خدماتی که در يک رشته صنعتی با تکيه بر مزيتهای خاص و سرمايه های قوام يافته مناطق جغرافيايی با اهداف اقتصادی سازماندهی شده اند.
از حدود سه دهه پيش اين الگوی منطقه ای سازماندهی صنايع کوچک و متوسط در نقاط مختلف جهان در رشته های متعدد صنعتی پياده شده است که از نتايج آن ميتوان به جهانی شدن اقتصادهای محلی ، افزايش درآمد سرانه آنها،ايجاد اشتغال و رشد و توسعه دورن زای مبتنی بر توانمنديهای اين مناطق اشاره کرد. بعلاوه از ديگر مزايای اين الگو سازماندهی صنايع ، هدفمند بودن ، هر چه تخصصی تر شدن و افتصادی تر بودن خدمات و پشتيبانی ها از صنايع مجتمع در خوشه می باشد.
خوشههاي صنعتي به صنايع كوچك و متوسط توجه دارند و براين اساس مطالعات مختلفي به ويژه در دهه 80 در ايتاليا صورت گرفته و تحولات صنعتي اين كشور را از منظر صنايع كوچك و متوسط مدنظر قراردادهاست . شايد بتوان گفت كه مطالعه و بررسي خوشه هاي صنعتي به شكل كنوني تقريباً از سال 1990 و با مطالعه پورتر در مورد مزيت رقابتي كشورهاي مختلف تدوين شده و به مرور تكميل گرديدهاست . از آنجاكه موضوع خوشه هاي صنعتي به عوامل جغرافيايي ، نهادي ، سياسي و مزيتهاي منطقه اي وابستگي شديدي دارد ، لذا اتفاق نظر در مورد تعريف خوشه هاي صنعتي وجود ندارد و در پي آن ارائه تعريف جامع و فراگير از اين واژه مشكل است .
مفهوم خوشه های صنعتی به علت تازه بودن و عدم استحکام کافی در نظریه پردازی هنوز دارای ابهاماتی در تعریف و کاربرد است .در عمل تعریف خوشه های صنعتی مشکل است . مخصوصاً اگر بخواهیم در یک تعریف کلیه ابعاد خوشه ای را مطرح سازیم . از طرفی ابعاد فضا و زمان مهمترین فاکتورهای مؤثر بر سیاست گذاری خوشه ای هستند که تصمیم در خصوص برنامه های خوشه ای را تحت تأثیر قرار می دهند . از طرف دیگر داده ها ومواد به کار رفته، ممکن است محدودیتهایی را بر تعریف خوشه اعمال نمایند. با این حال شاید نیازی نباشد تا کلیه این محدودیتها را در تعریف خوشه لحاظ نمائیم . در زیر تعاریف متفاوت ارائه شده برای خوشه توسط محققین متفاوت را ارائه میگردد:
مايكل پورتر كه يكي از سردمداران مفهوم خوشهصنعتي در جهان است خوشه را اينگونه تعريف ميكند : « خوشهها تمركز جغرافيايي شركتها و نهادهايي با ارتباطات دروني در يك زمينه خاص هستند» . خوشهها آرايشي از صنايع و ساير نهادهاي مرتبط هستند كه در رقابت وجود آنها اهميت دارد . براي مثال ميتوان تامين كنندگان مواد اوليه و عوامل تخصصي از قبيل ماشين آلات ، خدمات و تداركات زيرساختي را نام برد .
خوشهها اغلب به جريانهاي پائين دستي مرتبط ميگردند . جريانهايي مانند مشتريان سازندگان محصولات مكمل و شركتهايي كه از مهارتها وتكنولوژيهاي مناسب برخوردارند . خوشهها شامل سازمانهايي از قبيل مراكز آموزشي دولتي و ساير مؤسسات آموزشي ، تحقيقات ( مانند دانشگاهها ) ، مؤسسات تنظيم كننده استانداردها ، ارائه دهندگان آموزشهاي حرفهاي و انجمنهاي تجاري كه اطلاعات ، تحقيقات و پشتيباني فن آوري را تدارك ميبينند .»
مؤسسه علم و تكنولوژي كنتاكي ( KSTC ) « خوشه هاي صنعتي را گروهي از بنگاهها مي داند كه ارتباطات و نيازهايي از قبيل همكاري صنعتي ، عرضه كنندگان آموزشهاي لازم ، نهادهاي آموزشي و مؤسسات همكاري فني و توسعه دارند .»
در اين تعريف موفقيت هربنگاه در عرصه رقابت منوط به عملكرد خود بنگاه و ساير همكاران ميباشد و به طور كلي ويژگي بنيادي خوشه صنعتي ، وابستگي بنگاهها و سهيم بودن آنها در منافع است و موفقيت تجاري،ناشي از كار مشترك براي حل مشكلات جمعي در عين وجود رقابت است (2001 E.Feser & J.Koo ).
كانون كارآفريني اسكاتلند ( SE ) « خوشه ها را مجموعهاي از مشتريان ، عرضه كنندگان ، رقبا و نهادهاي پشتيباني از قبيل دانشگاهها ، مراكز آموزشي ، تحقيقاتي ، نهادي ، مالي و امكانات زيربنايي مي داند » ( 1998 Scottish Enterprise ).
دفترهمكاري براي توسعه اقتصادي South Bay در كاليفرنيا خوشه هاي صنعتي را اينگونه تعريف مي كند : « گروهي از صنايع به هم مرتبط كه از طريق صادرات كالا و خدمات موجب ايجاد ثروت در يك منطقه مي شوند . » درسال 1991 ايده هاي اوليه خوشه هاي صنعتي در كاليفرنيا توسط راهيت شوكلا ( مدير اتحاديه تكنولوژي منطقه اي ) مطرح شد . او نياز به درك كامل كارهاي داخلي صنعت؛نحوه ارتباط صنايع بايكديگر وعوامل كوتاهترشدن فرآيندهاي صنعتي را مطرح كرد .
UNIDO سازمان توسعه صنعتي وابسته به سازمان ملل خوشه صنعتي را اينگونه تعريف مي كند :
« تمركز جغرافيايي و بخشي ] بخش اقتصادي [ فعاليتهاي توليدي كه طيفي از محصولات مرتبط و مكمل را توليد و به فروش مي رسانند و لذا مشكلات و فرصتهاي مشترك دارند . تمركز ياشده سبب ايجاد صرفههاي اقتصادي از قبيل ضرورت شكل گيري عرضه تخصصي مواد خام و قطعات يا رشد حجم عظيمي از نيروي كار متخصص در يك بخش توليدي خاص شده و توسعه خدمات تخصصي فني ، مديريتي و مالي را تسريع مي بخشد . »
دپارتمان توسعه پايدار در بانك آمريكايي توسعه ( IADB ) گزارشي تهيه كرده كه در آن كارلو پيتروبلي از دانشگاه رم و دوبرتا رابلوتي از دانشگاه پيمونت معتقدند كه تحليل خوشه هاي صنعتي بر نقش ارتباطات محلي در شكل دادن به مزيتهاي رقابتي صنايع صادراتي تمركز مي كند. براين اساس آنها معتقدند خوشه صنعتي تمركز فضايي بنگاههاي تخصصي است و بنگاههاي عضو خوشه در اثر ايجاد صرفههاي اقتصادي ناشي از تجمع واحدها و فعاليتهاي مرتبط به هم متنفع مي گردند .
بانك بين المللي براي بازسازي و توسعه كه تحت نظارت بانك جهاني است در تحليلي پيرامون وضعيت خوشه صنعتي در ژاپن در مورد تعريف خوشه صنعتي نظر خاص خود را دارد . در اين گزارش كه هايدكي هاماواكي تهيه كرده به تعريف ارائه شده توسط پورتر اشاره شده است اما محقق متذكر مي گردد كه ، هر خوشه بر حسب عناصر كليدي از قبيل موقعيت جغرافيايي ، محصولات ، عملكردها و الگوي ارتباطات درون بنگاهها با خوشه ديگر متفاوت است . علت اصلي نيز اختلاف در شرايط تاريخي خوشه ، شرايط تقاضا ، صنايع پشتيبان و شرايط رقابتي ( كه تكامل تدريجي خوشه را به دنبال دارد ) ميباشد . برخي خوشه ها در نتيجه شرايط خاص تاريخي شكل گرفتهاند ، در حاليكه ساير خوشه ها ممكن است در اثر تلاقي شرايط اقتصادي مختلف شكل گرفته باشند . همچنين شرايط اقتصادي اوليه كه به خوشه شكل مي دهند ضرورتاً در دوره هاي زماني مختلف ثابت نيستند . شرايط اقتصادي پيرامون خوشه ها ممكن است در طول زمان بدليل بروز تغييرات در شرايط رقابتي داخلي و بين المللي تغيير كند .
در مؤسسه مطالعات توسعه دانشگاه ساسكس انگلستان به سفارش شاخه فعاليتهاي كوچك و متوسط UNIDO گزارشي توسط جان هامفري و هوبرت اشميتز تهيه شده كه معتقد است « ايده خوشه هاي صنعتي ريشه در سال 1890 و انتشار كتاب اصول علم اقتصاد توسط آلفرد مارشال دارد . زيرا مارشال بر اقتصادهايي كه توسط تمركز بنگاههاي كوچك با ويژگي مشابه در مكانهاي خاص حمايت مي شوند،تأكيد مي كرد ونتايج مثبت اين حمايت راصرفههاي اقتصادي تعبيرمي نمود . و مفهوم فوق را براي پاسخ به اين سؤالات مطرح كرده بود :
الف – چرا و چگونه مكان يك صنعت بايد تعيين گردد ؟
ب – چرا و چگونه بنگاههاي كوچك مي توانند كارآمد بوده و رقابت نمايند ؟
در حقيقت مارشال بنگاههاي محلي را « صنايع محلي » يا « نواحي صنعتي» نام نهاده بود و با اينكه خوشه را تعريف نكرد اما امروزه ميدانيم كه منظور او در واقع يك خوشه با تقسيم كار عميق بين بنگاههاست . »
دپارتمان توسعه اشتغال كاليفرنيا در جلد اول از گزارش تبيين خوشه هاي صنعتي كاليفرنيا خوشه صنعتي را اينگونه تعريف مي كند : « تمركز فعاليتهاي مكمل و رقيب كه از طريق صادرات موجب ايجاد ثروت در يك منطقه ميشود. تمركز جغرافيايي موجب گسترش مهارتهاي تخصصي ، نهادها و اتحاديه ها مي گردد . واژه هاي مهمي كه بايد توجه شوند عبارتند از :
• • محوريت صادرات : فروش كالا و خدمات توسط خوشه ها به مشتريان بيرون منطقه .
• • تخصص : اشتغال در خوشه مورد نظر تمركز بيشتري نسبت به تمركز اشتغال همان فعاليت در سطح ملي دارد .
• • اندازه و رشد : خوشه يا بايد اندازه قابل قبولي داشته باشد ( اگر خوشه جديد است ) ويا رشد آن بيشتر از متوسط نرخ رشد همان فعاليت در سطح ملي باشد .
برخي بطور سنتي خوشه صنعتي را برحسب صرفه هاي اقتصادي تجمعي ، برخي خوشه را به طور تكي و با تأكيد بر ارتباطات كليدي عرضه ـ تقاضا و برخي خوشه را بر حسب همكاري و تجمع واحدهاي صنعتي در يك مكان خاص تعريف مي كنند . بطور كلي برحسب كاربردهاي مختلف ، تعاريف متعددي از خوشه مي توان ارائه كرد كه ممكن است اين تعاريف سازگاري چنداني با هم نداشته باشند . »
کلاستر يا خوشه صنعتی عبارت است از مجموعه ای از صنايع کوچک و متوسط ، تشکلها و بنگاههای خدماتی که در يک رشته صنعتی با تکيه بر مزيتهای خاص و سرمايه های قوام يافته مناطق جغرافيايی با اهداف اقتصادی سازماندهی شده اند.
از حدود سه دهه پيش اين الگوی منطقه ای سازماندهی صنايع کوچک و متوسط در نقاط مختلف جهان در رشته های متعدد صنعتی پياده شده است که از نتايج آن ميتوان به جهانی شدن اقتصادهای محلی ، افزايش درآمد سرانه آنها،ايجاد اشتغال و رشد و توسعه دورن زای مبتنی بر توانمنديهای اين مناطق اشاره کرد. بعلاوه از ديگر مزايای اين الگو سازماندهی صنايع ، هدفمند بودن ، هر چه تخصصی تر شدن و افتصادی تر بودن خدمات و پشتيبانی ها از صنايع مجتمع در خوشه می باشد.
خوشههاي صنعتي به صنايع كوچك و متوسط توجه دارند و براين اساس مطالعات مختلفي به ويژه در دهه 80 در ايتاليا صورت گرفته و تحولات صنعتي اين كشور را از منظر صنايع كوچك و متوسط مدنظر قراردادهاست . شايد بتوان گفت كه مطالعه و بررسي خوشه هاي صنعتي به شكل كنوني تقريباً از سال 1990 و با مطالعه پورتر در مورد مزيت رقابتي كشورهاي مختلف تدوين شده و به مرور تكميل گرديدهاست . از آنجاكه موضوع خوشه هاي صنعتي به عوامل جغرافيايي ، نهادي ، سياسي و مزيتهاي منطقه اي وابستگي شديدي دارد ، لذا اتفاق نظر در مورد تعريف خوشه هاي صنعتي وجود ندارد و در پي آن ارائه تعريف جامع و فراگير از اين واژه مشكل است .
مفهوم خوشه های صنعتی به علت تازه بودن و عدم استحکام کافی در نظریه پردازی هنوز دارای ابهاماتی در تعریف و کاربرد است .در عمل تعریف خوشه های صنعتی مشکل است . مخصوصاً اگر بخواهیم در یک تعریف کلیه ابعاد خوشه ای را مطرح سازیم . از طرفی ابعاد فضا و زمان مهمترین فاکتورهای مؤثر بر سیاست گذاری خوشه ای هستند که تصمیم در خصوص برنامه های خوشه ای را تحت تأثیر قرار می دهند . از طرف دیگر داده ها ومواد به کار رفته، ممکن است محدودیتهایی را بر تعریف خوشه اعمال نمایند. با این حال شاید نیازی نباشد تا کلیه این محدودیتها را در تعریف خوشه لحاظ نمائیم . در زیر تعاریف متفاوت ارائه شده برای خوشه توسط محققین متفاوت را ارائه میگردد:
مايكل پورتر كه يكي از سردمداران مفهوم خوشهصنعتي در جهان است خوشه را اينگونه تعريف ميكند : « خوشهها تمركز جغرافيايي شركتها و نهادهايي با ارتباطات دروني در يك زمينه خاص هستند» . خوشهها آرايشي از صنايع و ساير نهادهاي مرتبط هستند كه در رقابت وجود آنها اهميت دارد . براي مثال ميتوان تامين كنندگان مواد اوليه و عوامل تخصصي از قبيل ماشين آلات ، خدمات و تداركات زيرساختي را نام برد .
خوشهها اغلب به جريانهاي پائين دستي مرتبط ميگردند . جريانهايي مانند مشتريان سازندگان محصولات مكمل و شركتهايي كه از مهارتها وتكنولوژيهاي مناسب برخوردارند . خوشهها شامل سازمانهايي از قبيل مراكز آموزشي دولتي و ساير مؤسسات آموزشي ، تحقيقات ( مانند دانشگاهها ) ، مؤسسات تنظيم كننده استانداردها ، ارائه دهندگان آموزشهاي حرفهاي و انجمنهاي تجاري كه اطلاعات ، تحقيقات و پشتيباني فن آوري را تدارك ميبينند .»
مؤسسه علم و تكنولوژي كنتاكي ( KSTC ) « خوشه هاي صنعتي را گروهي از بنگاهها مي داند كه ارتباطات و نيازهايي از قبيل همكاري صنعتي ، عرضه كنندگان آموزشهاي لازم ، نهادهاي آموزشي و مؤسسات همكاري فني و توسعه دارند .»
در اين تعريف موفقيت هربنگاه در عرصه رقابت منوط به عملكرد خود بنگاه و ساير همكاران ميباشد و به طور كلي ويژگي بنيادي خوشه صنعتي ، وابستگي بنگاهها و سهيم بودن آنها در منافع است و موفقيت تجاري،ناشي از كار مشترك براي حل مشكلات جمعي در عين وجود رقابت است (2001 E.Feser & J.Koo ).
كانون كارآفريني اسكاتلند ( SE ) « خوشه ها را مجموعهاي از مشتريان ، عرضه كنندگان ، رقبا و نهادهاي پشتيباني از قبيل دانشگاهها ، مراكز آموزشي ، تحقيقاتي ، نهادي ، مالي و امكانات زيربنايي مي داند » ( 1998 Scottish Enterprise ).
دفترهمكاري براي توسعه اقتصادي South Bay در كاليفرنيا خوشه هاي صنعتي را اينگونه تعريف مي كند : « گروهي از صنايع به هم مرتبط كه از طريق صادرات كالا و خدمات موجب ايجاد ثروت در يك منطقه مي شوند . » درسال 1991 ايده هاي اوليه خوشه هاي صنعتي در كاليفرنيا توسط راهيت شوكلا ( مدير اتحاديه تكنولوژي منطقه اي ) مطرح شد . او نياز به درك كامل كارهاي داخلي صنعت؛نحوه ارتباط صنايع بايكديگر وعوامل كوتاهترشدن فرآيندهاي صنعتي را مطرح كرد .
UNIDO سازمان توسعه صنعتي وابسته به سازمان ملل خوشه صنعتي را اينگونه تعريف مي كند :
« تمركز جغرافيايي و بخشي ] بخش اقتصادي [ فعاليتهاي توليدي كه طيفي از محصولات مرتبط و مكمل را توليد و به فروش مي رسانند و لذا مشكلات و فرصتهاي مشترك دارند . تمركز ياشده سبب ايجاد صرفههاي اقتصادي از قبيل ضرورت شكل گيري عرضه تخصصي مواد خام و قطعات يا رشد حجم عظيمي از نيروي كار متخصص در يك بخش توليدي خاص شده و توسعه خدمات تخصصي فني ، مديريتي و مالي را تسريع مي بخشد . »
دپارتمان توسعه پايدار در بانك آمريكايي توسعه ( IADB ) گزارشي تهيه كرده كه در آن كارلو پيتروبلي از دانشگاه رم و دوبرتا رابلوتي از دانشگاه پيمونت معتقدند كه تحليل خوشه هاي صنعتي بر نقش ارتباطات محلي در شكل دادن به مزيتهاي رقابتي صنايع صادراتي تمركز مي كند. براين اساس آنها معتقدند خوشه صنعتي تمركز فضايي بنگاههاي تخصصي است و بنگاههاي عضو خوشه در اثر ايجاد صرفههاي اقتصادي ناشي از تجمع واحدها و فعاليتهاي مرتبط به هم متنفع مي گردند .
بانك بين المللي براي بازسازي و توسعه كه تحت نظارت بانك جهاني است در تحليلي پيرامون وضعيت خوشه صنعتي در ژاپن در مورد تعريف خوشه صنعتي نظر خاص خود را دارد . در اين گزارش كه هايدكي هاماواكي تهيه كرده به تعريف ارائه شده توسط پورتر اشاره شده است اما محقق متذكر مي گردد كه ، هر خوشه بر حسب عناصر كليدي از قبيل موقعيت جغرافيايي ، محصولات ، عملكردها و الگوي ارتباطات درون بنگاهها با خوشه ديگر متفاوت است . علت اصلي نيز اختلاف در شرايط تاريخي خوشه ، شرايط تقاضا ، صنايع پشتيبان و شرايط رقابتي ( كه تكامل تدريجي خوشه را به دنبال دارد ) ميباشد . برخي خوشه ها در نتيجه شرايط خاص تاريخي شكل گرفتهاند ، در حاليكه ساير خوشه ها ممكن است در اثر تلاقي شرايط اقتصادي مختلف شكل گرفته باشند . همچنين شرايط اقتصادي اوليه كه به خوشه شكل مي دهند ضرورتاً در دوره هاي زماني مختلف ثابت نيستند . شرايط اقتصادي پيرامون خوشه ها ممكن است در طول زمان بدليل بروز تغييرات در شرايط رقابتي داخلي و بين المللي تغيير كند .
در مؤسسه مطالعات توسعه دانشگاه ساسكس انگلستان به سفارش شاخه فعاليتهاي كوچك و متوسط UNIDO گزارشي توسط جان هامفري و هوبرت اشميتز تهيه شده كه معتقد است « ايده خوشه هاي صنعتي ريشه در سال 1890 و انتشار كتاب اصول علم اقتصاد توسط آلفرد مارشال دارد . زيرا مارشال بر اقتصادهايي كه توسط تمركز بنگاههاي كوچك با ويژگي مشابه در مكانهاي خاص حمايت مي شوند،تأكيد مي كرد ونتايج مثبت اين حمايت راصرفههاي اقتصادي تعبيرمي نمود . و مفهوم فوق را براي پاسخ به اين سؤالات مطرح كرده بود :
الف – چرا و چگونه مكان يك صنعت بايد تعيين گردد ؟
ب – چرا و چگونه بنگاههاي كوچك مي توانند كارآمد بوده و رقابت نمايند ؟
در حقيقت مارشال بنگاههاي محلي را « صنايع محلي » يا « نواحي صنعتي» نام نهاده بود و با اينكه خوشه را تعريف نكرد اما امروزه ميدانيم كه منظور او در واقع يك خوشه با تقسيم كار عميق بين بنگاههاست . »
دپارتمان توسعه اشتغال كاليفرنيا در جلد اول از گزارش تبيين خوشه هاي صنعتي كاليفرنيا خوشه صنعتي را اينگونه تعريف مي كند : « تمركز فعاليتهاي مكمل و رقيب كه از طريق صادرات موجب ايجاد ثروت در يك منطقه ميشود. تمركز جغرافيايي موجب گسترش مهارتهاي تخصصي ، نهادها و اتحاديه ها مي گردد . واژه هاي مهمي كه بايد توجه شوند عبارتند از :
• • محوريت صادرات : فروش كالا و خدمات توسط خوشه ها به مشتريان بيرون منطقه .
• • تخصص : اشتغال در خوشه مورد نظر تمركز بيشتري نسبت به تمركز اشتغال همان فعاليت در سطح ملي دارد .
• • اندازه و رشد : خوشه يا بايد اندازه قابل قبولي داشته باشد ( اگر خوشه جديد است ) ويا رشد آن بيشتر از متوسط نرخ رشد همان فعاليت در سطح ملي باشد .
برخي بطور سنتي خوشه صنعتي را برحسب صرفه هاي اقتصادي تجمعي ، برخي خوشه را به طور تكي و با تأكيد بر ارتباطات كليدي عرضه ـ تقاضا و برخي خوشه را بر حسب همكاري و تجمع واحدهاي صنعتي در يك مكان خاص تعريف مي كنند . بطور كلي برحسب كاربردهاي مختلف ، تعاريف متعددي از خوشه مي توان ارائه كرد كه ممكن است اين تعاريف سازگاري چنداني با هم نداشته باشند . »