Isooda
05-23-2013, 07:54 PM
منابع مقاله:
مجله رواق اندیشه، شماره 19، حسنعلی رحیقی؛
چکیده
نگارنده در این نوشتار ضمن اشاراتی کوتاه به دو عنصر عقل و استدلال فلسفی و فطرت و گرایش قلبی، به راه ساحتهای گوناگون روانی بشر پرداخت و با بیان این که اصولا غرب در مسائل خداشناسی عملا به عناصر روانی تکیه کرده است، با استناد به روایات، عناصر دخیل در راه روان شناختی را مطرح کرده است . در نهایت نیز با اشاره به سیر تکامل براهین اثبات خدا در فرهنگ اسلامی و سیر نزولی این براهین در فرهنگ غربی، تفاوتهای براهین را به بحث گذاشته است .
مقدمه
گر چه راه خداشناسی را در دو روش مطرح نموده اند: روش عقلی و استدلال فلسفی و کلامی و سپس روش دل و فطرت; یعنی بینش عقلی و گرایش قلبی و ذاتی، ولی شاید روا نباشد که راه ساحتهای گوناگون روانی بشر را به عنوان عنصر سوم بکلی نادیده بگیریم و مخصوصا نمودهای مختلف ذکر، یادآوری، تحبیب و تلطیف قلوب را نسبت به اعتقادات مذهبی از قلم بیندازیم و در حقیقت طرف دیگر تثبیت ایمان و خداباوری را در جان کسانی که خدا را در اصل منطقا یا بالفطره پذیرفته اند، یا راه های زمینه ساز قبول اعتقاد منطقی یا فطری را به فراموشی بسپاریم . بنابراین، در این مقاله مختصر به توضیحاتی در باره این سه راه خداشناسی و ذکر ادله ای که زیر مجموعه این سه روش می باشند می پردازیم:
انواع براهین اثبات خدا
در اینجا نخست، مهمترین انواع و اقسام براهینی را که درست یا نادرست در جهت اثبات خدا اقامه شده است، نام می بریم و سپس به طور اجمال به ذکر ویژگیها و تفاوتهایی که از جهات مختلف در میان عمده ترین این براهین به چشم می خورد می پردازیم .
همان طوری که گفته شد، راه خداشناسی سه عنصر دارد: 1 - راه عقل 2 - راه دل و فطرت 3 - راه روان شناختی، که هر یک شامل براهین مختلفی می باشند .
الف) راه عقل
ادله ای که از راه عقل برای اثبات خدا ذکر کرده اند به سه قسمت عمده تقسیم می شود:
1 - براهین وجودی
براهین وجودی، براهینی هستند که وجود خدا را از راه تصور خدا اثبات می کنند . در این گونه از براهین برای اثبات خداوند به عالم واقع رجوع نمی شود بلکه اگر عالم واقع هم وجود نداشت باز هم اثبات وجود خدا ممکن می بود; زیرا خدا تنها موجودی است که صرف تصور او مستلزم قبول و اعتراف به وجود اوست . برهانهایی که در این مجموعه قرار دارند عبارتند از:
1 - 1 - برهان آنسلم قدیس (2) که دو تقریر دارد .
1 - 2 - برهان دکارت (3)
1 - 3 - برهان مرحوم محمد حسین اصفهانی (کمپانی) (4)
2 - برهان صدیقین
این دسته، براهینی هستند که از راه اصل واقعیت، وجود خدا را اثبات می کنند; یعنی همین که معلوم شد واقعیتی هست اثبات می شود که خداوند باید موجود باشد . این دسته از براهین عبارتند از:
2 - 1 - برهان صدیقین ابن سینا .
2 - 2 - برهان صدیقین ملا صدرا .
2 - 3 - برهان صدیقین سبزواری .
2 - 4 - برهان صدیقین علامه طباطبایی .
3 - براهین جهان شناختی
این براهین، براهینی هستند که عم*** از راه استناد به اصل علیت وجود خدا اثبات می شوند . به این صورت که یکی از خصوصیات بارز جهان خارج را مبدا قرار می دهند و اثبات می کنند چیزی در این جهان وجود دارد که نسبت به این خصوصیت بارز، حالت علی دارد که نامش خدا می باشد . این دسته از براهین عبارتند از: 1 - برهان حرکت 2 - برهان حدوث 3 - برهان امکان و وجوب 4 - برهان نفس 5 - برهان علیت 6 - برهان نظم 7 - برهان اخلاقی .
ب) راه دل یا راه فطرت
در توضیح این راه آمده است که خداشناسی در فطرت هر آدمی نهفته است; یعنی هر انسانی به مقتضای خلقت و ساختمان اصلی روحی خود خدا را می شناسد بدون این که نیازی به اکتساب و تحصیل علوم مقدماتی داشته باشد .
ج) راه روان شناختی
به جهت تازه بودن بحث این دسته از براهین توضیح مختصری در مورد آن داده و نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم .
اصولا غرب در مسائل خداشناسی عم*** به عناصر روانی تکیه کرده است و در کلام اسلامی (بویژه آثار قدما) صرفا به باحث خشک عقلی پرداخته شده است و اگر در آثار متاخرین موضوع فطرت و خداشناسی فطری نیز جایگاه خود را باز یافته است، صرفا در حد تحلیل و تفسیر بعد مذهبی انسان و بیان بینش شهودی و کشش درونی او نسبت به خدای متعال بوده است . ولی شیوه بیانی قرآن کریم یک شیوه جامع و کامل است و از هر گونه ویژگی وجودی انسان (چه عقلی و چه فطری و چه ساحتهای گوناگون روانی) در این راه بهره جسته و به گونه های مختلف عملا حقانیت خدا و ایمان را همواره در مرای و مسمع انسانها قرار داده و همواره بشر (این موجود سرکش و عاصی و سرگرم و لاهی و پا در گل و ناسی) را به طرق مختلف تسخیر کرده و به سوی خدا رهنمون کرده است .
با این توضیح معلوم می شود که در طریق خداباوری و توجه دادن انسانها به خدا و حقانیت ایمان، علاوه بر تکیه به عقل و فطرت، باید از عناصر دیگر روانی نیز بهره جست . عناصری که بعضی از آنها برای برخی از انسانها قویتر و نافعتر است و در جذب قلوب و تسخیر جانها و عم*** در یاد آوری و تقویت ایمان و تلطیف شعور باطن، بسی مؤثرترند . هر چند این امور به گونه ای هستند که اگر در طریق اثبات خدا قرار بگیرند، از نظر منطقی در ردیف خطابات جای می گیرند و جز ظن و حداکثر یقین روان شناختی حاصلی ندارند . بعضی از این عناصر در مغرب زمین به گونه ای مطرح شده است که نمی تواند وافی به مقصود باشد، ولی ما با تصحیح روایت آنها و قرار دادن آنها در جایگاه دیگر سعی می کنیم از آنها در تثبیت حقانیت ایمان و خداباوری بهره جوییم .
برخی از این عناصر به این شرح هستند:
1 - مفید بودن بررسی روان شناسانه و جامعه شناسانه عنصر ایمان و تحلیل آثار و نتایج غیر قابل جایگزینی آن، به وضوح بر حقانیت خدا و اعتقاد مذهبی مهر تایید می زند . در این روش، خداشناسی و خداگرایی از عنصر مفید بودن الهام می گیرد و در عین اذعان به بطلان نظریه معرفت شناسی پراگماتیستی، با توجه به تاثیر شگرف آن در زندگی روانی و اجتماعی انسانها، به جان انسان می تابد و آدمی لزوما به عینیت داشتن متعلق ایمان; یعنی به وجود خدا باور پیدا می کند . (5)
در این روش، انسان با پی بردن به این نکته که اخلاق و انسانیت و نسج حیات فردی و جمعی بدون دخالت دادن خدا، امری غیر ممکن است و زیست روانی بدون ایمان تلخ و ناگوار می باشد (6) ، لزوما دل و اندیشه را مسخر مفهوم مقدسی به نام «خدا» و مقهور عناصر حیات بخش به نام ایمان می یابد و به وجود خدا و حقانیت ایمان معترف می گردد .
2 - تجربه دینی; یعنی احساس هویت والا و «من » مقدس و معنوی در شخصیت مذهبی انسان، به طوری که فرد در این احساس هویت، خود را مجذوب و مصاحب یک امر قدسی می نگرد و بوضوح در می یابد که بدون این تجربه دینی و بدون اذعان به ماورای طبیعت و التزام به بندگی خدا، آن را از دست می دهد وهویتش پوچ و تهی از هر گونه کرامت می گردد . (7) بدینسان اعتقاد به وجود خدا و حقانیت ایمان بر جان آدمی تابیده و ساحت وجود او را تسخیر می کند .
3 - وجدان اخلاقی و احساس یک ناظر درونی، به گونه ای که بدون فرض حقیقتی که عالم و آدم در محضر اوست، و مراقب رفتار انسان و حسابگر اعمال او می باشد، این وجدان اخلاقی و این احساس ناظر درونی بی معنا جلوه می کند و انسان بدون نام و یاد خدا، شخصیت اخلاقی خود را شخصیتی کاذب و هویت مسؤولیت پذیر خود را هویتی بی پایه و مجهول احساس می کند . در حالی که آدمی همچنان سنگینی این هویت مسؤولیت پذیر و این شخصیت اخلاقی را در جان خود احساس می کند و حتی با فرض کنار گذاشتن آن، خود را دچار بحران هویت و تیرگی و ابهام در شخصیت می یابد . بنابراین، نفس توجه کردن به وجدان اخلاقی و شخصیت اخلاقی و مسؤولیت پذیر و درک خوبیها و بدیها و متاثر شدن از هنجارها و ناهنجارهای رفتاری خویش، در کنارش، احساس وجود خدا و تعلق شخصیت انسان به یک مبدا قدسی را می پرورد و آدمی را لزوما به ایمان و اعتقاد به خدا خاضع می سازد . (8) البته عکس قضیه نیز صادق است; یعنی احساس وجود خدا هم وجدان اخلاقی را در انسان پرورش می دهد و رابطه متعاکس بین آن دو همانند رابطه متعاکس بین تقوی و هدایت خاص الهی است .
4 - امور خارق العاده; یعنی معجزات و کرامات با عنایت به پیوند آنها (9) با مسائلی که در کل متضمن دعوت به سوی خدا و ایمان و بندگی و اعتقاد مذهبی است . این امور با قید مذکور، انسان را در مقابل حقانیت ایمان و اعتقاد مذهبی به خضوع و تسلیم وامی دارد . پیوند یادشده می تواند در ارتباط معجزه با معجزه گر و باورهای ایمانی و دعوتهای الهی او و بویژه با توجه به عظمت، کرامت و فضیلت مشهود در شخصیت او نگریسته شود و نیز می تواند در نفس معجزه، اگر ناطق به خدا (10) و مسائل الهی باشد، ملحوظ گردد . شایان ذکر است که این قسم اخیر به طور ویژه بدون عنایت به فطرت و مخصوصا عقل و داده های عقلی بسیار رهزن و خطاپذیر است (نظیر آنچه در عجل سامری و رمان بحرینی اتفاق افتاده است) ولی با قرار گرفتن در کنار فطرت و عقل، بسیار پر جاذبه و گویا است . اساسا اگر در طول تاریخ بشر، پیامبران الهی و معجزات آنها و دعوتهای الهی آنان در کنار فطرت و عقل انسانها قرار نمی گرفت، معلوم نبود که چه به روزگار خداشناسی می آمد و چگونه یک خداشناس می توانست به شهود یا استدلال خود خاضع باشد و یا خیل عظیم انسانهای غافل را با استدلالهای عقلی قانع سازد . بنابراین، می بینیم که در خداشناسی و خدا باوری، مساله ذکر از اهمیت بسیاری برخوردار است و قرآن، «ذکر» و بند بند سخنانش «آیه » وپیامبر یا پیامبران الهی، «مذکر» و ائمه هدی علیه السلام، «آیات الهی » (11) و «اهل ذکر» نامیده می شوند و نماز (که نمود روشنی از تجربه دینی است)، «ذکر» خوانده می شود . «اقم الصلاة لذکری » (12) و با تلاوت آیات قرآنی، ایمان مؤمنان فزونی می یابد «و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا» (13)
گفتنی است برخی از براهین فوق مانند برهان صدیقین ابن سینا، برهان صدیقین ملاصدرا، برهان وجودی، برهان اخلاقی، برهان حرکت، برهان نظم و برهان امکان و وجوب، دارای تقریرهای متفاوتی هستند و در سه برهان اخیر، هر تقریر به گونه ای است که ساختار برهان، متمایز از تقریر دیگر به نظر می آید .
نگاهی کلی و تحلیلی به مساله خداشناسی از راه برهان و فطرت
امکان تقریرات مختلف از یک برهان
مرحوم میرزا مهدی آشتیانی در تعلیقه بر بخش حکمت شرح منظومه، 19 تقریر از برهان صدیقین ارائه کرده است . (14) همچنین تقریرات بسیاری از برهان امکان و وجوب شده است . به طور مثال در شرح مواقف، ظاهرا پنج تقریر آمده است . از برهان صدیقین ابن سینا تقریرات مختلف، از برهان تجربه اخلاقی دو تقریر و از برهان فطرت سه تقریر صحیح و یک تقریر نادرست بیان شده است . (15)
سیر براهین اثبات خدا در فرهنگ اسلامی و غربی
مجله رواق اندیشه، شماره 19، حسنعلی رحیقی؛
چکیده
نگارنده در این نوشتار ضمن اشاراتی کوتاه به دو عنصر عقل و استدلال فلسفی و فطرت و گرایش قلبی، به راه ساحتهای گوناگون روانی بشر پرداخت و با بیان این که اصولا غرب در مسائل خداشناسی عملا به عناصر روانی تکیه کرده است، با استناد به روایات، عناصر دخیل در راه روان شناختی را مطرح کرده است . در نهایت نیز با اشاره به سیر تکامل براهین اثبات خدا در فرهنگ اسلامی و سیر نزولی این براهین در فرهنگ غربی، تفاوتهای براهین را به بحث گذاشته است .
مقدمه
گر چه راه خداشناسی را در دو روش مطرح نموده اند: روش عقلی و استدلال فلسفی و کلامی و سپس روش دل و فطرت; یعنی بینش عقلی و گرایش قلبی و ذاتی، ولی شاید روا نباشد که راه ساحتهای گوناگون روانی بشر را به عنوان عنصر سوم بکلی نادیده بگیریم و مخصوصا نمودهای مختلف ذکر، یادآوری، تحبیب و تلطیف قلوب را نسبت به اعتقادات مذهبی از قلم بیندازیم و در حقیقت طرف دیگر تثبیت ایمان و خداباوری را در جان کسانی که خدا را در اصل منطقا یا بالفطره پذیرفته اند، یا راه های زمینه ساز قبول اعتقاد منطقی یا فطری را به فراموشی بسپاریم . بنابراین، در این مقاله مختصر به توضیحاتی در باره این سه راه خداشناسی و ذکر ادله ای که زیر مجموعه این سه روش می باشند می پردازیم:
انواع براهین اثبات خدا
در اینجا نخست، مهمترین انواع و اقسام براهینی را که درست یا نادرست در جهت اثبات خدا اقامه شده است، نام می بریم و سپس به طور اجمال به ذکر ویژگیها و تفاوتهایی که از جهات مختلف در میان عمده ترین این براهین به چشم می خورد می پردازیم .
همان طوری که گفته شد، راه خداشناسی سه عنصر دارد: 1 - راه عقل 2 - راه دل و فطرت 3 - راه روان شناختی، که هر یک شامل براهین مختلفی می باشند .
الف) راه عقل
ادله ای که از راه عقل برای اثبات خدا ذکر کرده اند به سه قسمت عمده تقسیم می شود:
1 - براهین وجودی
براهین وجودی، براهینی هستند که وجود خدا را از راه تصور خدا اثبات می کنند . در این گونه از براهین برای اثبات خداوند به عالم واقع رجوع نمی شود بلکه اگر عالم واقع هم وجود نداشت باز هم اثبات وجود خدا ممکن می بود; زیرا خدا تنها موجودی است که صرف تصور او مستلزم قبول و اعتراف به وجود اوست . برهانهایی که در این مجموعه قرار دارند عبارتند از:
1 - 1 - برهان آنسلم قدیس (2) که دو تقریر دارد .
1 - 2 - برهان دکارت (3)
1 - 3 - برهان مرحوم محمد حسین اصفهانی (کمپانی) (4)
2 - برهان صدیقین
این دسته، براهینی هستند که از راه اصل واقعیت، وجود خدا را اثبات می کنند; یعنی همین که معلوم شد واقعیتی هست اثبات می شود که خداوند باید موجود باشد . این دسته از براهین عبارتند از:
2 - 1 - برهان صدیقین ابن سینا .
2 - 2 - برهان صدیقین ملا صدرا .
2 - 3 - برهان صدیقین سبزواری .
2 - 4 - برهان صدیقین علامه طباطبایی .
3 - براهین جهان شناختی
این براهین، براهینی هستند که عم*** از راه استناد به اصل علیت وجود خدا اثبات می شوند . به این صورت که یکی از خصوصیات بارز جهان خارج را مبدا قرار می دهند و اثبات می کنند چیزی در این جهان وجود دارد که نسبت به این خصوصیت بارز، حالت علی دارد که نامش خدا می باشد . این دسته از براهین عبارتند از: 1 - برهان حرکت 2 - برهان حدوث 3 - برهان امکان و وجوب 4 - برهان نفس 5 - برهان علیت 6 - برهان نظم 7 - برهان اخلاقی .
ب) راه دل یا راه فطرت
در توضیح این راه آمده است که خداشناسی در فطرت هر آدمی نهفته است; یعنی هر انسانی به مقتضای خلقت و ساختمان اصلی روحی خود خدا را می شناسد بدون این که نیازی به اکتساب و تحصیل علوم مقدماتی داشته باشد .
ج) راه روان شناختی
به جهت تازه بودن بحث این دسته از براهین توضیح مختصری در مورد آن داده و نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم .
اصولا غرب در مسائل خداشناسی عم*** به عناصر روانی تکیه کرده است و در کلام اسلامی (بویژه آثار قدما) صرفا به باحث خشک عقلی پرداخته شده است و اگر در آثار متاخرین موضوع فطرت و خداشناسی فطری نیز جایگاه خود را باز یافته است، صرفا در حد تحلیل و تفسیر بعد مذهبی انسان و بیان بینش شهودی و کشش درونی او نسبت به خدای متعال بوده است . ولی شیوه بیانی قرآن کریم یک شیوه جامع و کامل است و از هر گونه ویژگی وجودی انسان (چه عقلی و چه فطری و چه ساحتهای گوناگون روانی) در این راه بهره جسته و به گونه های مختلف عملا حقانیت خدا و ایمان را همواره در مرای و مسمع انسانها قرار داده و همواره بشر (این موجود سرکش و عاصی و سرگرم و لاهی و پا در گل و ناسی) را به طرق مختلف تسخیر کرده و به سوی خدا رهنمون کرده است .
با این توضیح معلوم می شود که در طریق خداباوری و توجه دادن انسانها به خدا و حقانیت ایمان، علاوه بر تکیه به عقل و فطرت، باید از عناصر دیگر روانی نیز بهره جست . عناصری که بعضی از آنها برای برخی از انسانها قویتر و نافعتر است و در جذب قلوب و تسخیر جانها و عم*** در یاد آوری و تقویت ایمان و تلطیف شعور باطن، بسی مؤثرترند . هر چند این امور به گونه ای هستند که اگر در طریق اثبات خدا قرار بگیرند، از نظر منطقی در ردیف خطابات جای می گیرند و جز ظن و حداکثر یقین روان شناختی حاصلی ندارند . بعضی از این عناصر در مغرب زمین به گونه ای مطرح شده است که نمی تواند وافی به مقصود باشد، ولی ما با تصحیح روایت آنها و قرار دادن آنها در جایگاه دیگر سعی می کنیم از آنها در تثبیت حقانیت ایمان و خداباوری بهره جوییم .
برخی از این عناصر به این شرح هستند:
1 - مفید بودن بررسی روان شناسانه و جامعه شناسانه عنصر ایمان و تحلیل آثار و نتایج غیر قابل جایگزینی آن، به وضوح بر حقانیت خدا و اعتقاد مذهبی مهر تایید می زند . در این روش، خداشناسی و خداگرایی از عنصر مفید بودن الهام می گیرد و در عین اذعان به بطلان نظریه معرفت شناسی پراگماتیستی، با توجه به تاثیر شگرف آن در زندگی روانی و اجتماعی انسانها، به جان انسان می تابد و آدمی لزوما به عینیت داشتن متعلق ایمان; یعنی به وجود خدا باور پیدا می کند . (5)
در این روش، انسان با پی بردن به این نکته که اخلاق و انسانیت و نسج حیات فردی و جمعی بدون دخالت دادن خدا، امری غیر ممکن است و زیست روانی بدون ایمان تلخ و ناگوار می باشد (6) ، لزوما دل و اندیشه را مسخر مفهوم مقدسی به نام «خدا» و مقهور عناصر حیات بخش به نام ایمان می یابد و به وجود خدا و حقانیت ایمان معترف می گردد .
2 - تجربه دینی; یعنی احساس هویت والا و «من » مقدس و معنوی در شخصیت مذهبی انسان، به طوری که فرد در این احساس هویت، خود را مجذوب و مصاحب یک امر قدسی می نگرد و بوضوح در می یابد که بدون این تجربه دینی و بدون اذعان به ماورای طبیعت و التزام به بندگی خدا، آن را از دست می دهد وهویتش پوچ و تهی از هر گونه کرامت می گردد . (7) بدینسان اعتقاد به وجود خدا و حقانیت ایمان بر جان آدمی تابیده و ساحت وجود او را تسخیر می کند .
3 - وجدان اخلاقی و احساس یک ناظر درونی، به گونه ای که بدون فرض حقیقتی که عالم و آدم در محضر اوست، و مراقب رفتار انسان و حسابگر اعمال او می باشد، این وجدان اخلاقی و این احساس ناظر درونی بی معنا جلوه می کند و انسان بدون نام و یاد خدا، شخصیت اخلاقی خود را شخصیتی کاذب و هویت مسؤولیت پذیر خود را هویتی بی پایه و مجهول احساس می کند . در حالی که آدمی همچنان سنگینی این هویت مسؤولیت پذیر و این شخصیت اخلاقی را در جان خود احساس می کند و حتی با فرض کنار گذاشتن آن، خود را دچار بحران هویت و تیرگی و ابهام در شخصیت می یابد . بنابراین، نفس توجه کردن به وجدان اخلاقی و شخصیت اخلاقی و مسؤولیت پذیر و درک خوبیها و بدیها و متاثر شدن از هنجارها و ناهنجارهای رفتاری خویش، در کنارش، احساس وجود خدا و تعلق شخصیت انسان به یک مبدا قدسی را می پرورد و آدمی را لزوما به ایمان و اعتقاد به خدا خاضع می سازد . (8) البته عکس قضیه نیز صادق است; یعنی احساس وجود خدا هم وجدان اخلاقی را در انسان پرورش می دهد و رابطه متعاکس بین آن دو همانند رابطه متعاکس بین تقوی و هدایت خاص الهی است .
4 - امور خارق العاده; یعنی معجزات و کرامات با عنایت به پیوند آنها (9) با مسائلی که در کل متضمن دعوت به سوی خدا و ایمان و بندگی و اعتقاد مذهبی است . این امور با قید مذکور، انسان را در مقابل حقانیت ایمان و اعتقاد مذهبی به خضوع و تسلیم وامی دارد . پیوند یادشده می تواند در ارتباط معجزه با معجزه گر و باورهای ایمانی و دعوتهای الهی او و بویژه با توجه به عظمت، کرامت و فضیلت مشهود در شخصیت او نگریسته شود و نیز می تواند در نفس معجزه، اگر ناطق به خدا (10) و مسائل الهی باشد، ملحوظ گردد . شایان ذکر است که این قسم اخیر به طور ویژه بدون عنایت به فطرت و مخصوصا عقل و داده های عقلی بسیار رهزن و خطاپذیر است (نظیر آنچه در عجل سامری و رمان بحرینی اتفاق افتاده است) ولی با قرار گرفتن در کنار فطرت و عقل، بسیار پر جاذبه و گویا است . اساسا اگر در طول تاریخ بشر، پیامبران الهی و معجزات آنها و دعوتهای الهی آنان در کنار فطرت و عقل انسانها قرار نمی گرفت، معلوم نبود که چه به روزگار خداشناسی می آمد و چگونه یک خداشناس می توانست به شهود یا استدلال خود خاضع باشد و یا خیل عظیم انسانهای غافل را با استدلالهای عقلی قانع سازد . بنابراین، می بینیم که در خداشناسی و خدا باوری، مساله ذکر از اهمیت بسیاری برخوردار است و قرآن، «ذکر» و بند بند سخنانش «آیه » وپیامبر یا پیامبران الهی، «مذکر» و ائمه هدی علیه السلام، «آیات الهی » (11) و «اهل ذکر» نامیده می شوند و نماز (که نمود روشنی از تجربه دینی است)، «ذکر» خوانده می شود . «اقم الصلاة لذکری » (12) و با تلاوت آیات قرآنی، ایمان مؤمنان فزونی می یابد «و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا» (13)
گفتنی است برخی از براهین فوق مانند برهان صدیقین ابن سینا، برهان صدیقین ملاصدرا، برهان وجودی، برهان اخلاقی، برهان حرکت، برهان نظم و برهان امکان و وجوب، دارای تقریرهای متفاوتی هستند و در سه برهان اخیر، هر تقریر به گونه ای است که ساختار برهان، متمایز از تقریر دیگر به نظر می آید .
نگاهی کلی و تحلیلی به مساله خداشناسی از راه برهان و فطرت
امکان تقریرات مختلف از یک برهان
مرحوم میرزا مهدی آشتیانی در تعلیقه بر بخش حکمت شرح منظومه، 19 تقریر از برهان صدیقین ارائه کرده است . (14) همچنین تقریرات بسیاری از برهان امکان و وجوب شده است . به طور مثال در شرح مواقف، ظاهرا پنج تقریر آمده است . از برهان صدیقین ابن سینا تقریرات مختلف، از برهان تجربه اخلاقی دو تقریر و از برهان فطرت سه تقریر صحیح و یک تقریر نادرست بیان شده است . (15)
سیر براهین اثبات خدا در فرهنگ اسلامی و غربی