Borna66
06-09-2009, 10:21 PM
بایدها و نبایدهای نماهای شهری
:: سارا صاحبی- حمید رضا آقایی
آنچه که آدمی را در نگاه اجمالی، هویت می بخشد لباس اوست و آنچه که بنایی را از دیگری جدا می کند نمای اوست و این همان تعریف هویت است که تمایز/تشابه را به معنای تمایز با غیر و تشابه با خود در نظر می گیرد. امروزه با گسترش شهر نشینی و جاری شدن سیل جمعیت به سمت شهرها و حومه آن ها و هر آنچه که انقلاب صنعتی و مدرنیسم برای جهانیان به ارمغان آورده،شاهد تاثیرات متفاوتی بر اذهان عمومی هستیم. فضای زندگی افراد در این بین در واقع می تواند یکی از مهمترین عواملی باشد که به سکون یا به تحریک افکار جهت بازدهی در مشاغل یا حتی در زندگی خصوصی، سمت و سویی قابل توجه ببخشد. این فضا از جایی که کانون زندگی های خصوصی افراد را در بر می گیرد آغاز می شود و به مراکزشغلی، تفریحی، بهداشتی، آموزشی و هرآنچه که لازمه زندگی شهری است سرایت می کند. بحث نما سازی در ساختمان و ساخت بدنه شهری نیز یك بحث هویتی و فرهنگی است؛ در نماهای شهری ما معمولا به هم ریختگی هایی مشاهده می شود كه بیشتر ناشی از تقلیدهای كوركورانه از سبك های معماری است: استفاده های بی رویه و نا به جا از یكی از مصالح در یك دوره زمانی، باعث از بین رفتن و بی ارزش شدن آن مصالح می شود كه متاسفانه دربدنه های شهری خود بسیار با این پدیده رو به رو هستیم، مگر نه این كه معماری هر عصر، بیانگر تفكر و اندیشه حاكم برآن دوره است ؟ پس در این صورت می توان گفت كه سیمای هر بنا نیز بیان كننده تفكر صاحب آن است، حال پرسشی كه پیش می آید این خواهد بود كه آیا ارتباطی میان آشفتگی نماهای شهری با آشفتگی اندیشه صاحبانشان وجود ندارد؟
باید گفت که امروزه تاثیر مناظر با توجه به ارتباط تنگاتنگی که میان افراد و اطرافشان وجود دارد بیش از هر زمان دیگری قابل توجه است و می تواند به شکل محسوس یا نامحسوسی سبب بروز رفتارهای اجتماعی گوناگونی گردد و گاهی این تاثیر تا جایی است که باعث صعود قیمت های برخی مناطق و ارجحیت آن ها نسبت به مناطق دیگر گردد. همه روزه حجم وسیعی از مناظر حول ما، تاثیر مطلوب یا نامطلوب خود را دراذهان عمومی به جای می گذارد.
متاسفانه با وجود توجه روز افزون به مساله پوشش بنا و نقش مهمی كه می تواند در بهبود شرایط معماری روزگار ما داشته باشد. در معماری معاصر كشور ما هنوز توجهی در خور و مناسب به آن نشده. اغلب دست اندركاران صنعت ساختمان، پوشش ساختمان را لایه ای جدا درنظر می گیرند كه فقط وظیفه زیبا ساختن بناها و نشان دادن منزلت اجتماعی صاحبانشان را بر عهده دارند. در اثبات این امر، همین بس كه قوانین كنترل پیش آمدگی بنا، خط آسمان و كنترل همسطح بودن بناهای مجاور است. در حالی كه مثلا در روسیه، هر ساختمانی كه قرار است ساخته شود قبلا ماكت آن تهیه می شود و در صورت همخوانی با بدنه شهری مجوز ساهت می گیرد و همخوانی و زیبایی بدنه شهری نیاز به برنامه ریزی و تفكر دارد. به گفته حسن فتحی، معمار مصری، بدبختانه، چشم آدمی مانند گوشش حساس نیست. وقتی گوشتان صدای ناهنجاری را می شنود، شما ناخود آگاه ازجا می پرید، اما اگر دیدگانتان تناسبی ناهنجار را ببیند، یكه نمی خورید و مثلا چشمتان سرخ نمی شود یا از آن اشك نمی آید و دردتان نمی گیرد ! پوشش در طول تاریخ در نقش های متنوعی چون دفاع، حفاظ، حصار، محدود كننده مالكیت، عایق در مقابل رطوبت و برودت، تعریف فضا، و در برگیرنده تزیینات بنا و... استفاده شده است. البته امروزه بسیاری از نقشها تا حدی از هم تفكیك گردیده و به صورت لایه های مجزا ومستقل و یا تركیبی در بناها قابل رویت می باشند. به هر صورت پوشش ساختمان باید به وظایف مشخص ذیل پاسخ دهد.
شاید خالی از لطف نباشد که با جزئیات و تاثیراتی که نماها در مقیاس کوچک ولی با اثر بخشی فراوان به جای می گذارند بحث را ادامه دهیم. تابه حال فکر کرده اید که چطور نام یک کمپوزوسیون را می توان خوش ترکیب نهاد؟ بله! پاسخهای چندی در این خصوص می توان یاد کرد ولی در اینجا یکی از مهم ترین آن ها را بر می شمریم و آن این که زمانی که به نمای یک ساختمان نگاه می کنیم انتظار همگنی خاصی که از ابتدا تا انتها رفته است را داریم و اگر به چنین امری توجه شده باشد ما شاهد یک کمپوزوسیون خوش ترکیب قطعا خواهیم بود. در واقع نما باید به شکلی طراحی گردد که خاص چند طبقه از قبل طراحی شده و موقعیت آن باشد نه به شکلی که اگر مثلا قرار بود به طبقات قبلی، طبقه های جدیدی اضافه گردد تغییری در طراحی نما نتوان انجام داد و همین نما را تا بالا یکسره ادامه داد بلکه بالعکس و کاملا ارزیابی شده به نما و کل مجموعه می بایستی نگریست و در یک نتیجه این که نما باید ابتدا و انتهایش در طراحی کاملا مجزا و مشخص به چشم بخورد و ختم آن در ظاهر ساختمان معین باشد.
پوشش ساختمان همواره در حد فاصل دو فضا قرار دارد و در تعریف هر دو فضا نقش ایفا می كند. پوشش ساختمان در حد فاصل یك فضای باز ویك فضای بسته یا نیمه باز قرار می گیرد. بدنه ای كه از یك طرف فضای باز ار تعریف كرده و از طرف دیگر فضای بسته را، از طرف فضای بسته مسئول ارتباط این فضا با نور و چشم انداز و... است و از طرف فضای باز مسئولیت تعریف آن فضا، ارتباط با فضا های اطراف و ارتباط با زمین و آسمان را به عهده دارد
به قول پیانو، معماری هنری مملو از تضاد است. تضاد میان انظباط و آزادی، تكنولوژی و محیط زیست،مدرنیسم و سنت و... و پوشش معماری به عنوان یكی از اجزا اصلی و غیر قابل تفكیك آن باید در بردارنده تمام این تضادها باشد. به گونه ای كه تجمیع این تضادها به اثر معماری در كل یگانگی بخشد.
در نماهای امروز شهرهای ما آنچه دیده می شود تنها تضاد است. تضادها و آشفتگی هایی كه به یكپارچگی نمی رسند و این وظیفه طراحان و معماران است كه با استفاده صحیح از دانش و هنر و تكنولوژی و مصالح چهره شهر ها را سامان بخشند.
در پایان ذکر این نکته خالی از فایده نیست که معمار به عنوان هماهنگ كننده طبیعت و محیط ممنوع، باید كه صرف نظر از پایداری های نظام اكولوژیكی و رابطه بین موجود ات آن با بسترهای طبیعی مانند یك اكو سیستم، یكپارچگی و تمامیت آن را دیده و حتی فشارهایی كه از سوی بشر به آن وارد می شود را نیز جبران نماید. این ارتباط و وابستگی همان پیوستگی و آ میزش بی مرز این دو محیط است كه معمار با توجه به نگرش و جهت یابی زیست محیطی باعث شكل گیری اساسی طراحی پایدار آن خواهد شد كه درك اجزای زنده و غیر زنده را می طلبد.
گرچه درك تعاملات زنده و غیر زنده، مصنوعی و طبیعی، موضوع پیچیده ای را در بر می گیرد اما احاطه بر اصول اولیه سیستم ها و روند طبیعی و تعاملات آ ن با مصنوع ساخته بشر و درك روابط دوگانه طبیعت و فضاهای معماری و انسانی می تواند همراه با خلاقیت اصلاح طلبانه، معماری را به جاودانگی نزدیك و شاید به حل یكی از چالشهای بغرنج بشر در رابطه با فضای پیرامونش بیانجامد.
:: سارا صاحبی- حمید رضا آقایی
آنچه که آدمی را در نگاه اجمالی، هویت می بخشد لباس اوست و آنچه که بنایی را از دیگری جدا می کند نمای اوست و این همان تعریف هویت است که تمایز/تشابه را به معنای تمایز با غیر و تشابه با خود در نظر می گیرد. امروزه با گسترش شهر نشینی و جاری شدن سیل جمعیت به سمت شهرها و حومه آن ها و هر آنچه که انقلاب صنعتی و مدرنیسم برای جهانیان به ارمغان آورده،شاهد تاثیرات متفاوتی بر اذهان عمومی هستیم. فضای زندگی افراد در این بین در واقع می تواند یکی از مهمترین عواملی باشد که به سکون یا به تحریک افکار جهت بازدهی در مشاغل یا حتی در زندگی خصوصی، سمت و سویی قابل توجه ببخشد. این فضا از جایی که کانون زندگی های خصوصی افراد را در بر می گیرد آغاز می شود و به مراکزشغلی، تفریحی، بهداشتی، آموزشی و هرآنچه که لازمه زندگی شهری است سرایت می کند. بحث نما سازی در ساختمان و ساخت بدنه شهری نیز یك بحث هویتی و فرهنگی است؛ در نماهای شهری ما معمولا به هم ریختگی هایی مشاهده می شود كه بیشتر ناشی از تقلیدهای كوركورانه از سبك های معماری است: استفاده های بی رویه و نا به جا از یكی از مصالح در یك دوره زمانی، باعث از بین رفتن و بی ارزش شدن آن مصالح می شود كه متاسفانه دربدنه های شهری خود بسیار با این پدیده رو به رو هستیم، مگر نه این كه معماری هر عصر، بیانگر تفكر و اندیشه حاكم برآن دوره است ؟ پس در این صورت می توان گفت كه سیمای هر بنا نیز بیان كننده تفكر صاحب آن است، حال پرسشی كه پیش می آید این خواهد بود كه آیا ارتباطی میان آشفتگی نماهای شهری با آشفتگی اندیشه صاحبانشان وجود ندارد؟
باید گفت که امروزه تاثیر مناظر با توجه به ارتباط تنگاتنگی که میان افراد و اطرافشان وجود دارد بیش از هر زمان دیگری قابل توجه است و می تواند به شکل محسوس یا نامحسوسی سبب بروز رفتارهای اجتماعی گوناگونی گردد و گاهی این تاثیر تا جایی است که باعث صعود قیمت های برخی مناطق و ارجحیت آن ها نسبت به مناطق دیگر گردد. همه روزه حجم وسیعی از مناظر حول ما، تاثیر مطلوب یا نامطلوب خود را دراذهان عمومی به جای می گذارد.
متاسفانه با وجود توجه روز افزون به مساله پوشش بنا و نقش مهمی كه می تواند در بهبود شرایط معماری روزگار ما داشته باشد. در معماری معاصر كشور ما هنوز توجهی در خور و مناسب به آن نشده. اغلب دست اندركاران صنعت ساختمان، پوشش ساختمان را لایه ای جدا درنظر می گیرند كه فقط وظیفه زیبا ساختن بناها و نشان دادن منزلت اجتماعی صاحبانشان را بر عهده دارند. در اثبات این امر، همین بس كه قوانین كنترل پیش آمدگی بنا، خط آسمان و كنترل همسطح بودن بناهای مجاور است. در حالی كه مثلا در روسیه، هر ساختمانی كه قرار است ساخته شود قبلا ماكت آن تهیه می شود و در صورت همخوانی با بدنه شهری مجوز ساهت می گیرد و همخوانی و زیبایی بدنه شهری نیاز به برنامه ریزی و تفكر دارد. به گفته حسن فتحی، معمار مصری، بدبختانه، چشم آدمی مانند گوشش حساس نیست. وقتی گوشتان صدای ناهنجاری را می شنود، شما ناخود آگاه ازجا می پرید، اما اگر دیدگانتان تناسبی ناهنجار را ببیند، یكه نمی خورید و مثلا چشمتان سرخ نمی شود یا از آن اشك نمی آید و دردتان نمی گیرد ! پوشش در طول تاریخ در نقش های متنوعی چون دفاع، حفاظ، حصار، محدود كننده مالكیت، عایق در مقابل رطوبت و برودت، تعریف فضا، و در برگیرنده تزیینات بنا و... استفاده شده است. البته امروزه بسیاری از نقشها تا حدی از هم تفكیك گردیده و به صورت لایه های مجزا ومستقل و یا تركیبی در بناها قابل رویت می باشند. به هر صورت پوشش ساختمان باید به وظایف مشخص ذیل پاسخ دهد.
شاید خالی از لطف نباشد که با جزئیات و تاثیراتی که نماها در مقیاس کوچک ولی با اثر بخشی فراوان به جای می گذارند بحث را ادامه دهیم. تابه حال فکر کرده اید که چطور نام یک کمپوزوسیون را می توان خوش ترکیب نهاد؟ بله! پاسخهای چندی در این خصوص می توان یاد کرد ولی در اینجا یکی از مهم ترین آن ها را بر می شمریم و آن این که زمانی که به نمای یک ساختمان نگاه می کنیم انتظار همگنی خاصی که از ابتدا تا انتها رفته است را داریم و اگر به چنین امری توجه شده باشد ما شاهد یک کمپوزوسیون خوش ترکیب قطعا خواهیم بود. در واقع نما باید به شکلی طراحی گردد که خاص چند طبقه از قبل طراحی شده و موقعیت آن باشد نه به شکلی که اگر مثلا قرار بود به طبقات قبلی، طبقه های جدیدی اضافه گردد تغییری در طراحی نما نتوان انجام داد و همین نما را تا بالا یکسره ادامه داد بلکه بالعکس و کاملا ارزیابی شده به نما و کل مجموعه می بایستی نگریست و در یک نتیجه این که نما باید ابتدا و انتهایش در طراحی کاملا مجزا و مشخص به چشم بخورد و ختم آن در ظاهر ساختمان معین باشد.
پوشش ساختمان همواره در حد فاصل دو فضا قرار دارد و در تعریف هر دو فضا نقش ایفا می كند. پوشش ساختمان در حد فاصل یك فضای باز ویك فضای بسته یا نیمه باز قرار می گیرد. بدنه ای كه از یك طرف فضای باز ار تعریف كرده و از طرف دیگر فضای بسته را، از طرف فضای بسته مسئول ارتباط این فضا با نور و چشم انداز و... است و از طرف فضای باز مسئولیت تعریف آن فضا، ارتباط با فضا های اطراف و ارتباط با زمین و آسمان را به عهده دارد
به قول پیانو، معماری هنری مملو از تضاد است. تضاد میان انظباط و آزادی، تكنولوژی و محیط زیست،مدرنیسم و سنت و... و پوشش معماری به عنوان یكی از اجزا اصلی و غیر قابل تفكیك آن باید در بردارنده تمام این تضادها باشد. به گونه ای كه تجمیع این تضادها به اثر معماری در كل یگانگی بخشد.
در نماهای امروز شهرهای ما آنچه دیده می شود تنها تضاد است. تضادها و آشفتگی هایی كه به یكپارچگی نمی رسند و این وظیفه طراحان و معماران است كه با استفاده صحیح از دانش و هنر و تكنولوژی و مصالح چهره شهر ها را سامان بخشند.
در پایان ذکر این نکته خالی از فایده نیست که معمار به عنوان هماهنگ كننده طبیعت و محیط ممنوع، باید كه صرف نظر از پایداری های نظام اكولوژیكی و رابطه بین موجود ات آن با بسترهای طبیعی مانند یك اكو سیستم، یكپارچگی و تمامیت آن را دیده و حتی فشارهایی كه از سوی بشر به آن وارد می شود را نیز جبران نماید. این ارتباط و وابستگی همان پیوستگی و آ میزش بی مرز این دو محیط است كه معمار با توجه به نگرش و جهت یابی زیست محیطی باعث شكل گیری اساسی طراحی پایدار آن خواهد شد كه درك اجزای زنده و غیر زنده را می طلبد.
گرچه درك تعاملات زنده و غیر زنده، مصنوعی و طبیعی، موضوع پیچیده ای را در بر می گیرد اما احاطه بر اصول اولیه سیستم ها و روند طبیعی و تعاملات آ ن با مصنوع ساخته بشر و درك روابط دوگانه طبیعت و فضاهای معماری و انسانی می تواند همراه با خلاقیت اصلاح طلبانه، معماری را به جاودانگی نزدیك و شاید به حل یكی از چالشهای بغرنج بشر در رابطه با فضای پیرامونش بیانجامد.