توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زمان چرخه توليد، مزيت رقابتي استراتژيك
javad jan
05-19-2013, 01:47 PM
زمان چرخه توليد، مزيت رقابتي استراتژيك (http://www.pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fmanagerialthinking .blogfa.com%2Fpost-112.aspx)
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.sanatekhodro.c om%2FCrThumb.aspx%3FPic%3Dsanatekh%255CImages%255C 36%255C524328530139863.JPG%26X%3D250%26Y%3D164)
از اوايل دهه 1990، مفهوم رقابت مبتنيبر زمان كه توسط «هوت»1 و «استاك»2مطرح شد، به يكي از اثربخشترين راهبردهاي كسب مزيت رقابتي منحصر بفرد مبدل شده است. شركتهاي توليدي، بايد اركان اين مفهوم را به مديريت عمليات خود منتقل كنند. توليد و ساخت مبتنيبر زمان، به عنوان رويكردي منطقي براي مديريت توليد و عمليات، مطرح شده و جهتگيري مبتنيبر زمان را در شركتهاي توليدي اجرا ميكند. در اين مقاله، چارچوب توليد مبتنيبر زمان تشريح شده و اقدامات و رويههاي توليد مبتنيبر زمان با لحاظ كردن پتانسيل آنها در خصوص كاهش زمان چرخه توليد، بررسي ميشود.
در قرن 21، شركتهاي توليدي خود را در محيطي به شدت رقابتي ميبيينند. از شروع دهه 1990، تغييراتي با تمركز بر عوامل موفقيت استراتژيك تكامل يافتند (استاك و هوت، 1990). در بسياري از صنايع، گرچه كيفيت هنوز به عنوان عاملي حياتي در موفقيت تلقي ميشد، اما ديگر منبعي براي مزيت رقابتي منحصر بفرد به شمار نميآمد. (كارتر، هلنيگ، هندفيلد 65: 1995). مشتريان، بويژه در بازار «كسب و كار با كسب و كار»3. محصولات خود را در بالاترين سطوح كيفيت و در سريعترين زمان ممكن، تقاضا ميكنند. براساس اين بهبودها و توسعهها، جهتگيري ويژهاي به سمت رقابت مبتنيبر زمان4 بوقوع پيوسته و زمانهاي چرخه، يكي از مهمترين اقدامات استراتژيك براي شركتهاي توليدي تلقي ميشوند (هاربور 2: 1996). امروزه، اين روند به سمت جهتگيري مبتنيبر زمان تقويت شده و اغلب رقباي مبتنيبر زمان، به خاطر كاهش موفقيتآميز زمان چرخه خود، بر بازار تسلط مييابند.
از بعد زمان، شركتهاي توليدي به دو شكل ميتوانند رقابت كنند. آنها از يك سو قادرند به وسيله توسعه سريعتر و ارائه محصولات جديد، كسب مزيت رقابتي كنند. شركتي كه ميتواند دائماً محصولات جديد بيشتري را زودتر از رقباي خود به بازار ارائه كند، در نهايت ميتواند از اين قابليت در مسير تسلط بر بازار، استفاده كند. اين جنبه از زمان براي آن دسته از شركتها داراي بيشترين جذابيت و فايده است كه محصولات ارائه شده آنها در مراحل معرفي يا رشد (در منحني عمر محصول) قرار داشته باشند (هند فيلد 17: 1995).
از سوي ديگر، شركتهاي توليدي ميتوانند از طريق تكميل و تحويل سريعتر سفارشات مشتريان، مزيت رقابتي پايداري را كسب كنند. اين حالت به شركتهايي مربوط ميشود كه بر سرعت پاسخگويي به تقاضاي مشتريان درخصوص محصولات استقرار يافته، تمركز دارند. در واقع، آنها تلاش ميكنند تا زمان سفارشدهي مشتري تا رسيدن محصول به دست وي را كاهش دهند. (هند فيلد 1995، كارتر، مليك و هند فيلد 5: 1995). يكي از مهمترين قسمتهاي بازه زماني، زمان چرخه فراگرد توليد است.
توليد مبتنيبر زمان، به عنوان محور مركزي رقابت مبتنيبر زمان، بر چرخه زماني توليد تمركز بيشتري كرده و تلاش ميكند تا اين بازه زماني را كاهش دهد (كوفتروز5 5: 1995)
شكل 1 هر دو شيوه، يعني چرخه لازم براي محصول جديد و استقرار يافته را نشان ميدهد.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.sanatekhodro.c om%2FCrThumb.aspx%3FPic%3Dsanatekh%255CImages%255C 36%255C580479799064963.jpg%26X%3D442%26Y%3D283)
شكل 1: چرخههاي مبتنيبر بازار در رقابت مبتن بر زمان
اگر چه جهتگيري به سمت رقابت مبتني بر بازار تا حد زيادي بحث شده است ( براي مثال استاک ، هوت بلک برن61990)، اما با اين حال خلأ يك بررسي و تحقيق تجربي در پتانسيل فعاليتهاي توليدي براي اجراي استراتژي مبتنيبر زمان در ساخت صلاحيت زماني7 در حوزه مديريت عمليات، حس ميشود.
javad jan
05-19-2013, 01:48 PM
مدت چرخه،
مقياسي براي صلاحيت در زمان
چرخه، عبارت است از يك سري رخدادهاي متوالي كه به شكل دورهاي تكرار ميشوند. در حوزه ساخت و توليد، چرخه ميتواند مجموعهاي از گامهاي تكراري فرايند، شامل وروديهاي ضروري و عناصر فراگرد باشد كه براي رسيدن به خروجي مطلوب، لازم هستند. خروجي مطلوب، در واقع ارزش افزوده چرخهاي مفروض است. از منظر هاربور8، مدت چرخه، مقدار زمان لازم براي پيشروي از نقطهاي معين در فراگرد كاري به نقطهاي ديگر است.
به منظور ارائه چارچوبي براي توليد و ساخت مبتني بر زمان، ابتدا لازم است سه نگرش پايهاي را شرح دهيم تا روشن شود دورههاي تناوب را چگونه ميتوان كاهش داد. بارزترين رويكرد براي كاهش چرخههاي زماني، تسريع مراحل فراگردهاي اساسي است.
بيشتر افراد در پاسخ به اين سوال كه چگونه ميتوان دورههاي زماني را كاهش داد، پاسخ ميدهند: «كار سريعتر» (مير9 25: 1993). بنابراين، سيستم اساسي فراگرد يعني عناصر و گامهاي فرايند با توجه به توانايي توليد سريعتر با منابع معين در روشي هوشمندانهتر، تغيير نخواهد كرد. كار سريعتر، تنها ميتواند با تلاش بيشتر حاصل شود. بنابراين، به منابع كاراي بيشتري نياز است كه بسيار پرهزينه خواهد بود. بهطور كلي، افزايش سرعت گامهاي فراگرد، نميتواند اثربخشترين روش براي كاهش دوره چرخه تلقي شود.
گفتيم كه چرخه ميتواند به عنوان سيستمي از گامهاي فراگرد تعريف شود. اين تعريف در شكل 2 نشان داده شده است. براي توليد ميزاني از ارزش افزوده مطلوب، بايد يك چرخه (دايره شكل 2) اعمال شود.
تمام گامهاي فراگرد، بخشي از اين چرخه هستند. اگر تصور شود فردي روي دايره حركت ميكند و تمام گامهاي فراگردهاي مختلف را ميپيمايد، كل زماني را كه وي به آن نياز دارد (زمان چرخه) ميتوان روي يك محور نشان داد. راهي براي كاهش دوره زماني اين است كه فرد فرضي ما تندتر حركت كند. لذا، او سريعتر به نقطهاي خاص در فراگرد ميرسد.
راه ديگر اين است كه طول چرخه اساسي كوتاه شود. اين منظور با استفاده از چندين روش، تحقق مييابد: اول اينكه چرخه توسط فعاليتهاي موازي، كاهش يابد. بنابراين، لازم است كه گامهاي فراگردهايي كه بايد به صورت موازي انجام شوند، از يكديگر مستقل باشند؛ يعني براي شروع يك فراگرد، لازم نيست كه ديگري پايان يافته باشد. بهعلاوه، تمام گامهاي فراگرد موازي نميبايستي از منابعي مشترك استفاده كنند.
راه دوم اين است كه چرخه به وسيله حذف گامهاي غيرضروري فراگرد، به كاراترين شكل كوتاه شود، زيرا «علاج گامها و مراحل غيرضروري حذف آنهاست» (كارتر؛ ملنيك و هند فيلد 67: 1995). هر گام و هر مرحلهاي كه ارزشي را به محصول نميافزايد، اتلاف تلقي ميشود. (هند فيلد 159: 1995). هر دو روش حذف و موازيسازي10، در شكل 3 نشان داده شدهاند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C28509732 8497673.jpg&X=523&Y=195)
شكل 2: كاهش مدت چرخه به وسيله تسرع مراحل فراگرد
javad jan
05-19-2013, 01:52 PM
اقدامات و فعاليت هاي توليد و ساخت مبتني بر زمان به عنوان ابزارهايي براي کاهش زمان تناوب
چارچوب توليد و ساخت مبتنيبر زمان كه به عنوان مجموعهاي از فعاليتهاي طراحي شده براي كاهش زمان چرخه تعريف ميشود، در واقع از اين سه رويكرد بنيادين نشأت ميگيرد. رويهها و فعاليتهاي توليد و ساخت مبتنيبر زمان، تمركز خود را بر تكنيكهاي فشرده كردن زمان قرار ميدهند تا پاسخگويي را بهبود بخشيده و قابليت رقابت را ارتقا دهند. اين چارچوب، متشكل از 6 فعاليت است كه عبارتند از: سادهسازي11، استانداردسازي، يكپارچهسازي، دسترسي، كنترل و تسريع. هر يك از اين شيوهها، بهگونهاي ويژه منجر به كاهش زمان چرخه ميشوند.
سادهسازي، به وسيله شناسايي و پيگيري گامهايي از فراگرد كه ارزشي ايجاد نميكند، زمان تحويل را كاهش ميدهد. اين مراحل اغلب شامل فراگردهايي ميشود كه به صورت ناكارا انجام شده و ضرورتي براي انجام آنها وجود ندارد. اين هدف ميتواند به وسيله درك بهتر فراگرد از طريق شناسايي، مستندسازي، بررسي و طراحي مجدد گامهاي اساسي آن تأمين شود. (كارتر، ملنيك، هند فيلد 67: 1995)
استاندارد كردن، شيوه ديگري براي كاهش زمان چرخه است كه با تأكيد بر كاربرد فراگردها يا قطعات به صورت همسان و استاندارد از انجام هر كار (در فراگرد) يا هر قطعه (در محصول) به صورت متمايز جلوگيري ميكند. به واسطه استانداردسازي، گامهاي فراگرد ميتوانند سريعتر برداشته شوند زيرا كارهاي ضروري بخوبي شناخته شدهاند و از بعد زمان، صرفهجويي به مقياس حاصل خواهد شد. استانداردسازي، امكان يادگيري را به وسيله كارهاي تكراري افزايش ميدهد.
دسترسي، نيز زمان چرخه را كاهش ميدهد. اين كاهش، به وسيله جلوگيري از تأخيرهايي كه در فراگرد به هنگام رقابت براي عناصر فراگرد در تبادل حاصل ميشود، پيگيري ميشود. به بياني ديگر، تأخيرهاي ناشي از دسترسي به منابع محدود مانند نيروي انساني و ماشين را از بين ميبرد. تجهيزاتي كه بخوبي نگهداري نميشوند، منجر به ايجاد زمان خرابي و در نتيجه افزايش زمان انتظار و زمان چرخه خواهند شد. اين مسئله ميتواند به وسيله اجراي برنامههاي تعمير و نگهداري پيشگيرانه، رفع شود (ميلينگ و ديگران 1998). مشكل محدوديت نيروي انساني نيز از طريق آموزش چند رشتهاي حل ميشود. در اين فعاليت، بر ارتقاي قابليت اطمينان عناصر فراگردهاي درگير، تمركز ميشود.
يكپارچهسازي روش ديگري براي كاهش زمان چرخه است. اغلب افزايش زمانهاي چرخه، ناشي از گامهاي متوالي فراگرد است. گرچه مراحل فرايند از منظر استقلال آنها متوالي نيستند، اما مدتهاي چرخه به دليل توالي مصنوعي آنها كه ذاتاً فراگرد نيستند، اغلب طولاني ميشوند. مبناي رويه آنها بر اين واقعيت استوار است كه گروههاي درگير، مجزا هستند. در يكپارچهسازي سيستم، تلاش ميشود كه بخشهاي مختلف را كنار هم جمع كنند تا امكان تسهيم و به اشتراكگذاري اطلاعات، بينش و دانش، فراهم شود. لذا، تماس دائم مشتري، مؤلفهاي مهم در تلفيق و يكپارچهسازي است. تأمينكنندگان مطمئن نيز به همين اندازه با يكپارچهسازي مرتبط هستند، زيرا تحويل بموقع را تضمين كرده و زمان بيكاري فرايند را با فقدان قطعات معيوب كاهش ميدهند. (كوفتروس، وندر مبس، دال، 25: 1998)
از طريق كنترل، ناسازگاري در گامهاي متعدد فرايند حذف خواهد شد. نتيجه اختلاف بالا و فراگرد غيرقابل پيشبيني، مدت چرخه طولانيتر است. به منظور پشتيباني سيستم از آثار سوء ناسازگاري بالاي زمانهاي چرخه، بخشهاي اضافي در زمان چرخه و نيز موجودي، در نظر گرفته ميشود. كنترل فرايند در پي افزايش اهميت اين ضربهگيريها از دو طريق است. اجراي سيستم توليد كششي12، موجودي كالاي در جريان ساخت را كاهش داده و از اين طريق زمان انتظار و در نتيجه ناسازگاري زمان چرخه را كاهش ميدهد. بنابراين، گامهاي اصلي فرايند بايد به دليل منابع حذف شده در دسترس، قابل اطمينان باشد. شيوهاي كارا براي بررسي مسائل در جريان فراگرد، جمعآوري دادههاي فرايند است. اين امر به صرفهجويي زمان در دوبارهكاريها يا زائدات ناشي از سيستم فراگرد ميانجامد.
به وسيله تسريع13، فعاليتها در مراحل فرايند، زمان تناوب كاهش خواهد يافت. عنصري جالب در زمان چرخه براي اين استراتژي فراگرد، زمان راهاندازي است. تسريع فعاليتهاي راهاندازي، موجب كاهش زمان خرابي دستگاه شده و ديگر آثار شديد زماني نيز حذف خواهند شد. در صورت كاهش زمان راهاندازي، اندازه بستهها را ميتوان كاهش داد. اين كار با كاهش يا حذف زمان اتلافزاي انتظار، مدت متوسط چرخه را كاهش ميدهد (كوفتروس، واندر مبس، دال 24: 1998). شكل 4، نمايي كلي از شيوههاي توليد زمانمحور را نشان ميدهد.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C14295639 8018959.jpg&X=466&Y=231)
شكل 3: كاهش زمان چرخه به وسيله حذف وموازي سازي
javad jan
05-19-2013, 01:54 PM
تحليل تجربي رابطه ساخت مبتني بر زمان و دورههاي تناوب
در ادامه، شيوههاي ساخت زمان محور به صورت تجربي تشريح و تبيين ميشود. اين كار به وسيله تحليل عامل جهت جمعآوري سؤالات براي عوامل عملياتي انجام ميشود. دادههاي مورد استفاده براي تحليل عوامل، از پروژه تحقيقاتي «ساخت كلاس جهاني»14 كه نوعي همكاري بينالمللي با فعاليتهاي مشترك دانشگاههاي امريكا، ژاپن، آلمان، ايتاليا و انگلستان است، اخذ شده است. دادههاي اصلي شامل بيش از 160 واحد صنعتي از شركتهاي مشاركت كننده ميشود كه هر كدام، 26 شخص مختلف از سطوح سازماني متفاوت، پرسشنامههاي مربوط به موضوعات توليدي را تكميل كردهاند. واحدهاي صنعتي شركتهاي مشاركت كننده متعلق به صنايع مختلف شامل: صنعت خودرو (A)، الكترونيك (E)، ماشينآلات (M) ميشود. براي تحليل تنها از 150 داده اصلي استفاده شده است.
تحليل عوامل، دامنه وسيع دادهها را متراكم كرده و شيوههاي توليد و ساخت مبتنيبر زمان را در قالب 16 عامل تبيين ميكند. بنابراين، تعدادي از معيارهاي اعتبار و قابليت اطمينان ميبايستي كامل شود. مقدار آلفاي كرونباخ در اين تحليل بايد بيش از 6/0 باشد، زيرا تمام مقادير بين 6246/0 و 8795/0 هستند. در ثاني، مقدار ويژه هر عامل بايد بيش از يك باشد. تحليل عوامل، مقدار ويژهاي بين 710/1 و 159/3 را نشان ميدهد كه اين معيار نيز معتبر است.
اين عوامل، شيوهها و فعاليتهاي «توليد و ساخت مبتنيبر زمان» را تبيين ميكنند. براي نشان دادن رابطه توليد زمانمحور و زمانهاي تناوب، همبستگي دوسويهاي15 بين مجموعه عوامل و زمانهاي تناوب (زمانهاي چرخه) اتخاذ ميشود. اين تحليل، تركيب خطي موزوني از متغيرها را در دو مجموعه ميسازد كه همبستگي بين دو بردار را به حداكثر ميرساند (ساكاكيبارا، 1997). نتايج حاصله در جدول 2 نشان داده شدهاند.
هر دو همبستگي معيار، درجه معنادار بودن بالايي دارند. همبستگي، با استفاده از فرمول زير محاسبه ميشود:
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C43340173 9703628.jpg&X=249&Y=18)
تحليل بخوبي نشان ميدهد كه بين شيوههاي «توليد و ساخت مبتنيبر زمان» و كاهش زمان چرخه ارتباط وجود دارد.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C25877653 7228549.jpg&X=521&Y=252)
شكل 4: فعاليتهاي توليد و ساخت مبتنيبر زمان به عنوان محيطي مناسب براي كاهش زمان تناوب
javad jan
05-19-2013, 01:56 PM
پيادهسازي توليد زمانمحور در كشورهاي مشاركتكننده
براي نشان دادن تفاوت در ميزان اجراي توليد و ساخت مبتنيبر زمان، تحليلي خوشهاي16 انجام شد. بر مبناي اين تحليل، واحدهاي صنعتي در سه خوشه زياد، متوسط و پايين از لحاظ اجرا قرار ميگيرند. گفتيم كه عوامل ساخت زمانمحور، شامل: سادهسازي، استاندارد كردن، دسترسي، تلفيق، كنترل و تسريع است. خوشههاي سهگانه، شامل واحدهاي صنعتي با درجه بالا، متوسط يا پايين در اجراي شيوههاي توليد و ساخت مبتنيبر زمان ميشوند.
واحدهاي صنعتي با اجراي بالا، مقادير ميانگين بالاتري را براي هر معيار به خود اختصاص دادهاند. تمام واحدهاي صنعتي در خوشه درجه اجراي پايين، مقادير متوسط پايينتري نسبت به خوشه با درجه اجراي پايين دارند. شكل شماره 5، درجات گوناگون اجراي استراتژيهاي توليد و ساخت را نشان ميدهد.
مقايسهاي مشابه را ميتوان براي شايستگي زماني17 انجام داد. بر اين اساس، چند معيار زماني براي محاسبه لحاظ ميشود كه عبارتند از: زمان چرخه توليد، زمان چرخه تحويل و درصد تحويل بموقع سفارشات. به نظر ميرسد كه واحدهاي توليدي متعلق به خوشه بالاترين درجه اجرا، با لحاظ كردن مقادير متوسط تمام سنجش و بررسي انجام شده، صلاحيت زماني بهتري دارند.
در نهايت، تفاوتهاي بين كشورها در اجراي توليد و ساخت مبتنيبر زمان، مورد بررسي قرار گرفت. از اين منظر، نحوه توزيع بين سه دسته ياد شده، بررسي شد. تحليلها نشان ميدهند كه واحدهاي كاري ژاپني، بالاترين درجه اجرا را دارند. نزديك به 75درصد از خوشه اجراي بالا، به ژاپن مربوط ميشود. شركتهاي آلماني يا ايتاليايي، در دستهاي با درجه اجراي بالا، ديده نميشوند. در خوشه اجراي پايين، واحدهاي صنعتي ايتاليا و انگلستان بخوبي مشهود هستند.
جدول 1: مقادير تحليل عوامل
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C28675079 2828513.jpg&X=670&Y=526)
جدول 2: رابطه بين «توليد و ساخت مبتنيبر زمان»
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C12520387 8469011.jpg&X=658&Y=118)
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C23432807 2146751.jpg&X=485&Y=266)
شكل 5: درجه پيادهسازي توليد مبتنيبر زمان در خوشههاي متفاوت
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.sanatekhodro.com/CrThumb.aspx?Pic=sanatekh%5CImages%5C36%5C63298732 0612882.jpg&X=485&Y=353)
شكل 6
پانوشتها:
1. Hout
2. Stalk
3. B 2 B
4. Time- Based Competition
5. Kouftercs
6 . Black burn
7. Tivne- Competence
8. Harbour
9. Meyer
10. Elemination and Paralization
11. Simplification
12. Pull Production
13. Acceleration
14. World Class Manufacturing
15. Canonical Correlation
16. Cluster Analysis
17. Time- Competence
منابع:
1. AL-SERHAN (1996): Time-based manufacturing competence and business peiformance: an empirical study in the steel minimill industry, PhD Dissertation, Denton/TX.
2. BLACKBURN, J.D. (1991): Time-Based Competition - The Next Battleground in American Manufacturing, Homewood, Illinois.
3.BOZARTH, C. and CHAPMAN, S. (1996): “A contingency view oftime-based competition for manufacturers”, International Journal of Operations & Production Management, vol. 16, no. 6, 56 - 67.
4. CARTER, P.L., S.A. MELNYK, and R.B. HANDFIELD (1995): “Identifying the basic process strategies for time-based competition”, Production and Inventory Management Journal, vol. 36, no. -70.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.