javad jan
05-18-2013, 12:53 PM
مدیریت مشاركتی
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.dhs.gov/xlibrary/photos/cohen-testimony-c-140207.gif)
اگر مدیریت مشاركتی را به سان رهیافتی جامع برای جلب مشاركت فردی و گروهی كاركنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمام ابعاد تعریف كنیم و بر این باور باشیم كه مدیریت مشاركتی ارتباط دائم، متقابل و نزدیك بین مدیریت ارشد و كاركنان است می توان
گفت كه:
مدیریت مشاركتی به معنای مشاركت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام كار مناسب است.
بر پایه این تعریف، مشاركت كاركنان در كارهایی كه به خود آن ها مربوط می شود؛ مشاركتی داوطلبانه، ارادی و آگاهانه خواهد بود كه این درگیری شخص را تشویق می كند كه به تحقق هدف های گروه كمك كند و در مسؤلیت ها و پیامدهای آنها سهیم شود.
مدیریت مشاركتی دو هدف عمده را دنبال می كند: نخست، ارج نهادن به ارزش های انسانی و به یاری طلبیدن افرادی كه به نوعی با سازمان در ارتباط اند. دوم، رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده به كمك همین افراد. این هدف ها بر چند اصل اساسی استوار است:
1.هر فرد عضو سازمان جزئی از یك ماشین بزرگ به حساب نمی آید، بلكه انسانی برخوردار از قدرت تفكر، هوش و استعداد و تجربه های گرانقدر است كه هر گاه زمینه ها و شرایط مساعد فراهم شود، می تواند همه چیز را به نفع خود و سازمان خود تغییر دهد.
2.هر كار لزوماً به بهترین و مفیدترین حالت ممكن انجام نمی شود و بی تردید می توان هر كار معین را به گونه ای بهتر انجام داد و بهبود مستمر در انجام كار (Continuous Improvement) به كمك اعضای مجموعه به صورت گروهی انجام می شود.
3.مشاركت كاركنان كمك می كند تا مدیریت از بسیاری كارهای جزئی آسوده شود و به كارهای اساسی بپردازد.
چنانچه اجرای مدیریت مشاركتی و نظام های تشكیل دهنده آن با موفقیت همراه باشد، از مزایا و پیامدهای چون بهبود روابط انسانی بین مدیریت و كاركنان، تقویت انگیزش در كاركنان، بهبود گردش كار در سازمان، بروز خلاقیت و نوآوری، تقلیل هزینه های تولید كالا و خدمات، افزایش احساس تعلق سازمانی در كاركنان و همسو شدن هدف های آنان با هدف های سازمان و در نهایت افزایش رضایت مشتری و به دست آوردن سهم بیشتر در بازار برخوردار خواهد بود.
برای دستیابی به این مزایا باید ابتدا ویژگی های افراد مشاركت جو را بشناسیم كه سلامت روانی و ادراكی و توانایی ایجاد اندیشه های بسیار با سرعت زیاد و ارائه آن ها به افراد فرادست؛ ابتكار؛ توانایی ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید؛ استقلال رای و قدرت داوری؛ متفاوت بودن از همكاران در ارائه دیدگاهها و اندیشه های نو ومسؤلیت پذیری، از جمله مشخصات افـراد مشاركت جو است. معمولاً چنین افرادی را می توان در سازمان هایی با ویژگی های زیر یافت:
1.رقابت؛ در آن ها رقابت كامل و فشرده است چرا كه مشاركت در سازمانی تحقق می پذیرد كه رقابت كامل بر آن حاكم باشد.
2.دسترسی مدیران به دانش گسترده؛ مدیران سازمان های مشاركت جو بر این اعتقادند كه دانش در سطح سازمانشان به وفور پراكنده است و خود به راحتی می توانند اندیشه ها و دیدگاه های دیگران را مستقیم و بی واسطه دریافت كنند.
3.حترام به افراد؛ كاركنان این سازمان ها بر این باورند كه می توانند همگام با نیازهای سازمان رشد كنند.
4.روابط دائمی و بلند مدت كاركنان و در نتیجه برخورداری از امنیت شغلی از دیگر ویژگی های این سازمان ها است.
5.استقبال مدیران از عامل تغییر؛ در این سازمان ها همه مدیران تغییر را به عنوان تنها عامل پایداری می دانند و با خشنودی از آن استقبال می كنند. طبیعی است در چنین سازمانی لازم نیست كه مدیر بخش زیادی از وقت خود را با اندیشه دربارة چگونگی برخورد با تغییرات بگذراند، زیرا همه به این باور رسیده اند كه تغییر نوعی ارزش مثبت است.
6.از ویژگی های سازمان مشاركت جو، ساختار متغیر و تعاملی آن است. در فعالیت های از پیش برنامه ریزی شده مناسبترین ساختار، ساختار سنتی و مكانیكی است اما در شرایط مشاركتی، ساختار پویا راهگشاتر است و نظام كنترلی كمتر برقرار می شود. در چنین شرایطی افراد از آزادی عمل بیشتری برخوردارند، البته با این فرض كه در سازمان تعادل و موازنه برقرار باشد، زیرا اعضای چنین سازمانی نه محیط كار خود را آشفته و پر هرج و مرج می خواهند كه افراد به هر كاری دست بزنند و نه این كه می خواهند كنترل مستقیم به گونه ای باشد كه هیچ جرقه ذهنی متبلور نشود.
7.انعطاف پذیری مشخصه دیگر این گونه سازمان ها است. در ساختار سازمانی انعطاف پذیر تحول گرا، تبادل اطلاعات به راحتی انجام می شود و افراد در فرایند تصمیم سازی مشاركت دارند.
گسترش فرهنگ مدیریت مشاركتی ـ به سان رویكردی نو و جامع به كل مجموعه ـ بخشی از هدف های بلند مدت مدیریت است كه نظام های اجرایی آن را با توجه به شرایط خاص سازمان طراحی و به مورد اجرا می گذارند و با جابجایی فرد یا بروز اتفاقی خاص، متوقف نمی شود.
یكی از عوامل اصلی و مؤثر در اجرای مدیریت مشاركتی، صداقت مدیریت است. كاركنان سازمان باید از صداقت مدیریت اطمینان كامل داشته باشند و به خوبی از دلایل آن آگاه باشند. در این صورت با مشاركت دادن كاركنان در امور سازمانی می توان نتایج و پیامدهای همه جانبه ای را برای سازمان و كاركنان آن فراهم آورد. در نظام مشاركت سازمانی، مدیران و كاركنان به تبادل نظر با یكدیگر می پردازند و همین امر منجر به ایجاد محیطی دوستانه و توأم با اعتماد و اطمینان متقابل در سازمان می شود. كاركنان با مشاركت در كارها خود را در سود و زیان سازمان سهیم می دانند و همه تلاش خود را با كمك مدیران در جهت افزایش كارایی و اثر بخشی سازمان به كار می گیرند.
در نظام مشاركت سازمانی، مدیران برای رسیدن به هدف هایشان با راه حل های پیشنهادی بسیاری از سوی كاركنان مواجه می شوند كه پس از ارزیابی آن ها می توانند بهترین راه حل ممكن را انتخاب كنند. نكته مهم در به كارگیری شیوه های مشاركتی توجه به موانع و دشواری های فرا روی مدیران در سازمان هاست، زیرا با كسب آگاهی در زمینه های اجرایی و درك صحیح موانع بهتر می توان به رویارویی با آنها پرداخت و در صورت تعامل با كاركنان بهتر می توان به این مهم دست یافت.
ضمن این كه باید زمینه های لازم اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، ساختاری و … را برای اجرای موفقیت آمیز این نظام فراهم كرد تا اجرای آن با بحران مواجه نشود.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.dhs.gov/xlibrary/photos/cohen-testimony-c-140207.gif)
اگر مدیریت مشاركتی را به سان رهیافتی جامع برای جلب مشاركت فردی و گروهی كاركنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمام ابعاد تعریف كنیم و بر این باور باشیم كه مدیریت مشاركتی ارتباط دائم، متقابل و نزدیك بین مدیریت ارشد و كاركنان است می توان
گفت كه:
مدیریت مشاركتی به معنای مشاركت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام كار مناسب است.
بر پایه این تعریف، مشاركت كاركنان در كارهایی كه به خود آن ها مربوط می شود؛ مشاركتی داوطلبانه، ارادی و آگاهانه خواهد بود كه این درگیری شخص را تشویق می كند كه به تحقق هدف های گروه كمك كند و در مسؤلیت ها و پیامدهای آنها سهیم شود.
مدیریت مشاركتی دو هدف عمده را دنبال می كند: نخست، ارج نهادن به ارزش های انسانی و به یاری طلبیدن افرادی كه به نوعی با سازمان در ارتباط اند. دوم، رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده به كمك همین افراد. این هدف ها بر چند اصل اساسی استوار است:
1.هر فرد عضو سازمان جزئی از یك ماشین بزرگ به حساب نمی آید، بلكه انسانی برخوردار از قدرت تفكر، هوش و استعداد و تجربه های گرانقدر است كه هر گاه زمینه ها و شرایط مساعد فراهم شود، می تواند همه چیز را به نفع خود و سازمان خود تغییر دهد.
2.هر كار لزوماً به بهترین و مفیدترین حالت ممكن انجام نمی شود و بی تردید می توان هر كار معین را به گونه ای بهتر انجام داد و بهبود مستمر در انجام كار (Continuous Improvement) به كمك اعضای مجموعه به صورت گروهی انجام می شود.
3.مشاركت كاركنان كمك می كند تا مدیریت از بسیاری كارهای جزئی آسوده شود و به كارهای اساسی بپردازد.
چنانچه اجرای مدیریت مشاركتی و نظام های تشكیل دهنده آن با موفقیت همراه باشد، از مزایا و پیامدهای چون بهبود روابط انسانی بین مدیریت و كاركنان، تقویت انگیزش در كاركنان، بهبود گردش كار در سازمان، بروز خلاقیت و نوآوری، تقلیل هزینه های تولید كالا و خدمات، افزایش احساس تعلق سازمانی در كاركنان و همسو شدن هدف های آنان با هدف های سازمان و در نهایت افزایش رضایت مشتری و به دست آوردن سهم بیشتر در بازار برخوردار خواهد بود.
برای دستیابی به این مزایا باید ابتدا ویژگی های افراد مشاركت جو را بشناسیم كه سلامت روانی و ادراكی و توانایی ایجاد اندیشه های بسیار با سرعت زیاد و ارائه آن ها به افراد فرادست؛ ابتكار؛ توانایی ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید؛ استقلال رای و قدرت داوری؛ متفاوت بودن از همكاران در ارائه دیدگاهها و اندیشه های نو ومسؤلیت پذیری، از جمله مشخصات افـراد مشاركت جو است. معمولاً چنین افرادی را می توان در سازمان هایی با ویژگی های زیر یافت:
1.رقابت؛ در آن ها رقابت كامل و فشرده است چرا كه مشاركت در سازمانی تحقق می پذیرد كه رقابت كامل بر آن حاكم باشد.
2.دسترسی مدیران به دانش گسترده؛ مدیران سازمان های مشاركت جو بر این اعتقادند كه دانش در سطح سازمانشان به وفور پراكنده است و خود به راحتی می توانند اندیشه ها و دیدگاه های دیگران را مستقیم و بی واسطه دریافت كنند.
3.حترام به افراد؛ كاركنان این سازمان ها بر این باورند كه می توانند همگام با نیازهای سازمان رشد كنند.
4.روابط دائمی و بلند مدت كاركنان و در نتیجه برخورداری از امنیت شغلی از دیگر ویژگی های این سازمان ها است.
5.استقبال مدیران از عامل تغییر؛ در این سازمان ها همه مدیران تغییر را به عنوان تنها عامل پایداری می دانند و با خشنودی از آن استقبال می كنند. طبیعی است در چنین سازمانی لازم نیست كه مدیر بخش زیادی از وقت خود را با اندیشه دربارة چگونگی برخورد با تغییرات بگذراند، زیرا همه به این باور رسیده اند كه تغییر نوعی ارزش مثبت است.
6.از ویژگی های سازمان مشاركت جو، ساختار متغیر و تعاملی آن است. در فعالیت های از پیش برنامه ریزی شده مناسبترین ساختار، ساختار سنتی و مكانیكی است اما در شرایط مشاركتی، ساختار پویا راهگشاتر است و نظام كنترلی كمتر برقرار می شود. در چنین شرایطی افراد از آزادی عمل بیشتری برخوردارند، البته با این فرض كه در سازمان تعادل و موازنه برقرار باشد، زیرا اعضای چنین سازمانی نه محیط كار خود را آشفته و پر هرج و مرج می خواهند كه افراد به هر كاری دست بزنند و نه این كه می خواهند كنترل مستقیم به گونه ای باشد كه هیچ جرقه ذهنی متبلور نشود.
7.انعطاف پذیری مشخصه دیگر این گونه سازمان ها است. در ساختار سازمانی انعطاف پذیر تحول گرا، تبادل اطلاعات به راحتی انجام می شود و افراد در فرایند تصمیم سازی مشاركت دارند.
گسترش فرهنگ مدیریت مشاركتی ـ به سان رویكردی نو و جامع به كل مجموعه ـ بخشی از هدف های بلند مدت مدیریت است كه نظام های اجرایی آن را با توجه به شرایط خاص سازمان طراحی و به مورد اجرا می گذارند و با جابجایی فرد یا بروز اتفاقی خاص، متوقف نمی شود.
یكی از عوامل اصلی و مؤثر در اجرای مدیریت مشاركتی، صداقت مدیریت است. كاركنان سازمان باید از صداقت مدیریت اطمینان كامل داشته باشند و به خوبی از دلایل آن آگاه باشند. در این صورت با مشاركت دادن كاركنان در امور سازمانی می توان نتایج و پیامدهای همه جانبه ای را برای سازمان و كاركنان آن فراهم آورد. در نظام مشاركت سازمانی، مدیران و كاركنان به تبادل نظر با یكدیگر می پردازند و همین امر منجر به ایجاد محیطی دوستانه و توأم با اعتماد و اطمینان متقابل در سازمان می شود. كاركنان با مشاركت در كارها خود را در سود و زیان سازمان سهیم می دانند و همه تلاش خود را با كمك مدیران در جهت افزایش كارایی و اثر بخشی سازمان به كار می گیرند.
در نظام مشاركت سازمانی، مدیران برای رسیدن به هدف هایشان با راه حل های پیشنهادی بسیاری از سوی كاركنان مواجه می شوند كه پس از ارزیابی آن ها می توانند بهترین راه حل ممكن را انتخاب كنند. نكته مهم در به كارگیری شیوه های مشاركتی توجه به موانع و دشواری های فرا روی مدیران در سازمان هاست، زیرا با كسب آگاهی در زمینه های اجرایی و درك صحیح موانع بهتر می توان به رویارویی با آنها پرداخت و در صورت تعامل با كاركنان بهتر می توان به این مهم دست یافت.
ضمن این كه باید زمینه های لازم اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، ساختاری و … را برای اجرای موفقیت آمیز این نظام فراهم كرد تا اجرای آن با بحران مواجه نشود.