Borna66
06-09-2009, 10:07 PM
فرم شهر از تمامي عناصر و اجزاي كالبدي قابل رويت شهر شكل مي پذيرد و متشكل از عناصر طبيعي و مصنوع بوده، تبلور فضايي و شكلي فعاليت هاي جوامع است. فرم شهر ماهيتي تركيبي و سه بعدي دارد كه نه تنها در سطح، بلكه در حجم نيز تجسم مي يابد. كوچكترين اجزا و عناصر اين تركيب در چارچوب عناصر مصنوع انسان، ساختمان ها، شبكه راه ها، فضاهاي باز و تاسيسات شهري هستند. محيط طبيعي نيز با عناصر عمده اي مثل زمين و ناهمواري هاي آن، جريان هاي آبي و پوشش گياهي در چگونگي و فرم تركيب عناصر كالبدي دخالت دارند. هر كدام از عناصر شهر كه به منزله يك سلول شهري هستند، به تنهايي فرم ويژه خود را دارند و تركيب مجموعه اي از آنها نيز به پديد آمدن فرم شهري منجر مي شود. طرح موضوع شكل يا فرم شهري پايدار، عمدتا مربوط به دهه 1990 و زمان برگزاري كنفرانس ريو در برزيل در سال 1992 است كه به تدوين و تصويب قطعنامه زمين (دستوركار 21) انجاميد.
در مورد فرم شهر و توسعه پايدار دو نظريه عمده مطرح است؛ نظريه اول اين ايده را تشريح مي كند كه با فشرده سازي (Compactness) شهرها و افزايش تراكم همراه با اعمال كاربري مختلط (Mixed-use) مي توان شهرها را به سمت توسعه پايدار هدايت كرد. در مقابل نظريه ديگري هم مطرح شد كه در برابر نظريه شهر فشرده قرار مي گرفت و آن اينكه با اعمال تراكم كم و توسعه گسترده (Urban Dispersal) مي توان به فرم شهري پايدار دست يافت. مفاهيمي چون توسعه شهري يا مسكوني با تراكم پايين Low Density، Low-Rise developmen، طبقات كم يا شهر گسترده براي تشريح اين نظريه ساخته شدند.... اين هر دو استراتژي مربوط به كشورهاي اروپايي يا آمريكايي است.
به طور كلي وقتي صحبت از شهر پايدار مي شود، مكان يا شهري مدنظر است كه بتواند معيارها را به درستي و با حداكثر ظرفيت و توان پاسخگو باشد.
شهرهايي چون رم، بارسلون، پاريس، آمستردام، لندن و... كه بيشترين سرزندگي و روحيه فعاليت شهري و تعاملات اجتماعي و جذب توريست را دارند و در عين حال كمترين مصرف سوخت هاي فسيلي براي مصارف وسايط نقليه موتوري و حمل و نقل را دارا هستند، از نمونه شهرهاي فشرده اند. شهرهاي حومه گسترده آمريكا و استراليا از جمله شهرهاي گسترده هستند زيرا كه در اين كشورها زمين و استفاده از آن با محدوديتي روبه رو نيست.
شهر تهران را در برخي از ابعاد (از نظر تراكم و كاربري زمين) مي توان در زمره نمونه هاي شهرهاي فشرده قرار داد؛ لكن به هيچ وجه نمي توان آن را شهري پايدار دانست. توسعه شهري زياد، افزايش حجم ترافيك موتوري، افزايش ميزان آلودگي، روند رو به رشد خطر مرگ و جراحت بر اثر ترافيك، مصرف بي رويه سوخت هاي فسيلي، عدم اختلاط اجتماعي، فقدان فضاهاي مطبوع و... دلايل اين مدعا هستند. به نظر مي رسد با اتخاذ مواضع تلفيقي از هر دو نظريه، يعني محدود كردن توسعه شهر، تجديد حيات شهر، افزايش كيفيت زندگي و پشتيباني از عدم تمركز متمركز همراه با افزايش مشاركت مردم در تصميم گيري ها بتوان به پايتخت، فرم شهري پايداري بخشيد.
منبع (http://yousefi.persianblog.ir/1383_12_yousefi_archive.html)
در مورد فرم شهر و توسعه پايدار دو نظريه عمده مطرح است؛ نظريه اول اين ايده را تشريح مي كند كه با فشرده سازي (Compactness) شهرها و افزايش تراكم همراه با اعمال كاربري مختلط (Mixed-use) مي توان شهرها را به سمت توسعه پايدار هدايت كرد. در مقابل نظريه ديگري هم مطرح شد كه در برابر نظريه شهر فشرده قرار مي گرفت و آن اينكه با اعمال تراكم كم و توسعه گسترده (Urban Dispersal) مي توان به فرم شهري پايدار دست يافت. مفاهيمي چون توسعه شهري يا مسكوني با تراكم پايين Low Density، Low-Rise developmen، طبقات كم يا شهر گسترده براي تشريح اين نظريه ساخته شدند.... اين هر دو استراتژي مربوط به كشورهاي اروپايي يا آمريكايي است.
به طور كلي وقتي صحبت از شهر پايدار مي شود، مكان يا شهري مدنظر است كه بتواند معيارها را به درستي و با حداكثر ظرفيت و توان پاسخگو باشد.
شهرهايي چون رم، بارسلون، پاريس، آمستردام، لندن و... كه بيشترين سرزندگي و روحيه فعاليت شهري و تعاملات اجتماعي و جذب توريست را دارند و در عين حال كمترين مصرف سوخت هاي فسيلي براي مصارف وسايط نقليه موتوري و حمل و نقل را دارا هستند، از نمونه شهرهاي فشرده اند. شهرهاي حومه گسترده آمريكا و استراليا از جمله شهرهاي گسترده هستند زيرا كه در اين كشورها زمين و استفاده از آن با محدوديتي روبه رو نيست.
شهر تهران را در برخي از ابعاد (از نظر تراكم و كاربري زمين) مي توان در زمره نمونه هاي شهرهاي فشرده قرار داد؛ لكن به هيچ وجه نمي توان آن را شهري پايدار دانست. توسعه شهري زياد، افزايش حجم ترافيك موتوري، افزايش ميزان آلودگي، روند رو به رشد خطر مرگ و جراحت بر اثر ترافيك، مصرف بي رويه سوخت هاي فسيلي، عدم اختلاط اجتماعي، فقدان فضاهاي مطبوع و... دلايل اين مدعا هستند. به نظر مي رسد با اتخاذ مواضع تلفيقي از هر دو نظريه، يعني محدود كردن توسعه شهر، تجديد حيات شهر، افزايش كيفيت زندگي و پشتيباني از عدم تمركز متمركز همراه با افزايش مشاركت مردم در تصميم گيري ها بتوان به پايتخت، فرم شهري پايداري بخشيد.
منبع (http://yousefi.persianblog.ir/1383_12_yousefi_archive.html)