hasti-m
06-09-2009, 07:29 PM
معماري در همه اعصار با روشنايي فضا ، چند زماني فضا ، خلوص فضا ، سبكي و سنگيني فضا ، تنوع فضا ، چند ارزشي بودن فضا ، غناي فضا واين قبيل مفاهيم در گير بوده است و براي تحقق اين مفاهيم هيچگونه سختگيري در كاربرد روش ها و مصالح اعمال نمي كند . از اين رو هر جا اسمي از معماري به ميان مي آيد و بحثي در اين زمينه مطرح مي گردد ، مقوله فضا نيز به نوعي در كنار معماري قرار مي گيرد . خصو صآ در سال هاي اخير مسآله فضا در معماري مورد توجه ويژه قرار گرفته و مباحث فضا و سازماندهي فضايي ، محور بخش عمدهاي از مطالعات معاصر معماري را تشكيل داده است .
علاوه بر فضا ، مسايل مختلف اجتماعي ، عملكردي، ساختماني و تزييني نيز از مؤلفه هاي لازم در شكل گيري معماري هستند،اما براي تشخيص ارزش هاي معماري كافي نيست ، زيرا مايه و جواهر معماري فضاست . چهار نماي خانه ،كليسا و يا ساختماني عظيم هر چقدر هم زيبا باشد ، فقط جعبه اي است كه در داخل خود گوهر گرانبهاي معماري يعني فضا را محصور كرده است . ممكن است كه روي اين جعبه با ظرافت كار شده باشد ، با مهارت كنده كاري شده و يا با سليقه اي خاص تزيين شده باشد ، اما به هر حال جعبه است. هر بنايي شامل يك جعبه ساخته شده است كه مظروف يا محتواي ان فضاي داخل بناست .
با توجه به آنچه گفته شد ، فضا عنصر اساسي معماري است و توانايي ادراك بنا و يافتن كليد فهم آن وابسته به شناخت فضاست . تا زماني كه قادر نباشم جايگاه نظري فضا را در معماري بفهميم و آن را به مثابه عنصري اساسي در نقد معماري بكار ببريم ، با همان زبان نقد نقاشي و مجسمه سازي بنا ها را مورد نقد قرار خواهيم داد وبه ستايش و تمجيد از بناها يي خواهيم پرداخت كه به طور انتزاعيتصور گشته اند ، نه آن بناها يي كه بطور ملموس طراحي و ساخته شدهاند . بي تو جهي به مسآله فضا باعث گرديده است كه در موارد بسياري به بناي ساخته شده بيشتر از طريق ديوار ها و سطوح محصور كننده توجه شود تا از طريق فضاي معماري آن . بخش وسيعي از تاريخ معماري نيز به تاريخ اجتماعي و فرهنگي اختصاص يافته و در مورد معماري و جوهره فضايي آنچنين كاري صورت نگرفته است . از اين رو جا دارد كه در تيوري و طراحي معماري مسآله مهم و تآثير گذار فضا بيش ازپيش مورد توجه قرار گيرد تا از اين طريق بتوان معماري را از يك حجم گرافيكي صلب به فضاي مطلوب و دلنشين براي زندگي تبديل نمود . تجربه تاريخي نيز نشان داده است تنها بنا هايي بر جنبش معماري تآثير گذاشته و به ماندگاري دست يافته اند كه در كنار ساير مسا يل مرتبط بامعماري ، به اساس و جوهره آن يعني طراحي فضا نيز توجه نموده اند .
علاوه بر فضا ، مسايل مختلف اجتماعي ، عملكردي، ساختماني و تزييني نيز از مؤلفه هاي لازم در شكل گيري معماري هستند،اما براي تشخيص ارزش هاي معماري كافي نيست ، زيرا مايه و جواهر معماري فضاست . چهار نماي خانه ،كليسا و يا ساختماني عظيم هر چقدر هم زيبا باشد ، فقط جعبه اي است كه در داخل خود گوهر گرانبهاي معماري يعني فضا را محصور كرده است . ممكن است كه روي اين جعبه با ظرافت كار شده باشد ، با مهارت كنده كاري شده و يا با سليقه اي خاص تزيين شده باشد ، اما به هر حال جعبه است. هر بنايي شامل يك جعبه ساخته شده است كه مظروف يا محتواي ان فضاي داخل بناست .
با توجه به آنچه گفته شد ، فضا عنصر اساسي معماري است و توانايي ادراك بنا و يافتن كليد فهم آن وابسته به شناخت فضاست . تا زماني كه قادر نباشم جايگاه نظري فضا را در معماري بفهميم و آن را به مثابه عنصري اساسي در نقد معماري بكار ببريم ، با همان زبان نقد نقاشي و مجسمه سازي بنا ها را مورد نقد قرار خواهيم داد وبه ستايش و تمجيد از بناها يي خواهيم پرداخت كه به طور انتزاعيتصور گشته اند ، نه آن بناها يي كه بطور ملموس طراحي و ساخته شدهاند . بي تو جهي به مسآله فضا باعث گرديده است كه در موارد بسياري به بناي ساخته شده بيشتر از طريق ديوار ها و سطوح محصور كننده توجه شود تا از طريق فضاي معماري آن . بخش وسيعي از تاريخ معماري نيز به تاريخ اجتماعي و فرهنگي اختصاص يافته و در مورد معماري و جوهره فضايي آنچنين كاري صورت نگرفته است . از اين رو جا دارد كه در تيوري و طراحي معماري مسآله مهم و تآثير گذار فضا بيش ازپيش مورد توجه قرار گيرد تا از اين طريق بتوان معماري را از يك حجم گرافيكي صلب به فضاي مطلوب و دلنشين براي زندگي تبديل نمود . تجربه تاريخي نيز نشان داده است تنها بنا هايي بر جنبش معماري تآثير گذاشته و به ماندگاري دست يافته اند كه در كنار ساير مسا يل مرتبط بامعماري ، به اساس و جوهره آن يعني طراحي فضا نيز توجه نموده اند .