Borna66
06-09-2009, 06:48 PM
درحصار برج ها تاثیرات ساخت و سازهای مدرن بر معماری ایرانی
http://pnu-club.com/imported/2009/06/417.jpg
نقل قول:
در پارکینگ اتومبیلش را روشن می کند و به خیابان می رود. سراز کوچه باغ های باقی مانده شمالی شهر در می آورد؛ کوچه ها برخی هنوز خانه های بزرگ و پردارو درخت دارند. اما در بعضی کوچه ها آپارتمان های بلند طبقه بر بناهای کوتاه اطراف سایه زده اند.
از پشت پنجره طبقه دهم آپارتمان لوکس و مجهز به تمام وسایل مدرن، غوغای ماشین و عبور مردم را تماشا می کند. حسی آمیخته از دلتنگی و بیقراری می آزاردش.
از پشت پنجره به سرسرای مجلل و گرانقیمت برمی گردد. بی حوصله روی مبلی می نشیند و...
در پارکینگ اتومبیلش را روشن می کند و به خیابان می رود. سراز کوچه باغ های باقی مانده شمالی شهر در می آورد؛ کوچه ها برخی هنوز خانه های بزرگ و پردارو درخت دارند. اما در بعضی کوچه ها آپارتمان های بلند طبقه بر بناهای کوتاه اطراف سایه زده اند. برخی خانه ها درحال تخریب هستند... سکوت غریبی وجودش را تسخیر می کند. پنداری دنبال همزبانی می گردد... از محله های قدیمی شمال شهر بیرون می آید... راهش را به سمت جنوب شهر تغییر می دهد. حوالی سرچشمه ماشینش را پارک می کند. کوچه بغل شیرینی فروشی را می گیرد و آرام پیش می رود. با هر گام بخشی از خاطرات دوران کودکی خود را به یاد می آورد. خانه ها بیشتر با همان حیاط و حوض درخت هستند. کوچه به کوچه معماری های بومی را می کاود...
هنوز و همچنان هر یک از ما با هر نوع تفکر، سلیقه و دانش کلاسیک در گذرگاه های شهری وقتی نگاهمان به ساختمان های با معماری سنتی- بومی می افتد لحظاتی مات و مبهوت شیوه، معماری گذشته در رعایت کاربردها و ملاحظات انسانی در بافت، ساخت و دوراندیشی های متناسب شرایط اقلیمی محیطی می شود. همه حس و حواسمان به کاربری های مهندسی بومی- فرهنگی این بناها گره می خورد؛ خانه ها، عمارات اداری، بازار و بازارچه و تیمچه ها بعضا با سقف های قوسی آجری و گچبری های دست ساخت و... هنوز هریک از شهروندان در تهران و بسیاری از دیگر شهرها در گستره کشورمان از تماشای معماری های سنتی غرق در غرور هنر، ظرافت اندیشه و باورهای آداب و سنن تنیده در اخلاق و اصالت های ملی- دینی می شود. برخی از این معماری ها را به بچه های خردسال و نوجوان خود نشان می دهند و می گویند این بناهای قدیمی سرمایه های پرشکوه معماری ما هستند، نسل ها در این خانه پر دارودرخت و حوض دار و فضاهای روح پرور و مستقل زندگی کرده اند... و حالا ما... ما گرفتار اتاقک های آپارتمانی بدون روح و فضای مناسب شده ایم... در حسرت یک باغچه سه در دومتری در مساحت آپارتمان شصت، هفتاد متری و حتی بالای صدمتری هستیم...
ساخت وساز بناها به ویژه اماکن مسکونی به هر نوع سبک درکل نوعی هنر و دانش و پدیده فکری که درعین حال «فن مادی» است، محسوب می شوند اما مهم دیگر این است که الزامات مناسبات حیاتی در آن بناهای مسکونی چه اندازه آسایش و نیازهای روحی و فکری انسان را تامین می کرده و می کنند. احساس به این نیاز بعد «معنوی» کار را نشان می دهد این احساس از بدو یک جانشینی انسان در گستره کره خاکی همواره مشهود بوده است. انسان ها در قدمت تاریخی خود در جهت تامین سرپناه، نوعی اندیشه معماری به کار می گرفته اند: از غارها به درآمده به بیابان و دشت روی آورده، نوعی سرپناه با خاک و آب و سنگ ساخته و به مرور با چوپ و گل خانه ای فراهم کرده و همینطور از رهگذر تجارب و نیازها و در گذرگاه تاریخ به آلونک سازی و خانه های خشت گلی محیط زیستی خود را متحول کرده اند. در سیر این تغییرات سعی کرده اند امنیت و آسایش کافی- نسبی- و مناسبتر برای اطراق و ادامه زندگی داشته باشند. آنان هم سلامت روح و جسم خود را به عنوان یک اصل حیاتی مدنظر داشته اند.
تحول و نوآوری همانند تاریخ، یک نیاز در ذات زندگانی است. انسان پوینده و تنوع طلب است. بنابراین، نوکردن محیط زیست، همسو با شرایط تاریخی است اما در این دگرگونی ها، توجه ماندگاری هویت ها و آداب انسانی را باید جدی تر گرفت. همچنان که انسان ها حتی در عصر ارتباطات و تکنولوژی به هویت های بومی- ملی اصیل خود همواره پایبندند مسلماً یکی از راه های پایداری اصالت هر جامعه در حفظ نشانه های فرهنگی چه در پوشش ها، گفتار و رفتار آن ها و چه در سبک و سیاق معماری اماکن مسکونی و اداری است.
در مقابل، کم اعتنایی به هر بخش از آثار شناسنامه ای ملی در هر جامعه و تداوم آن در معماری خانه ها سبب می شود تا نگاه وارداتی بر نشانه های فرهنگی سایه افکند.
می توان به اطمینان گفت الگوبرداری غیربومی و اجرا در ساخت و سازهای مسکونی حس همگرایی، جمع آرایی و اتفاق، فرهنگ سنتی نیکو و حتی مکالمات را خدشه دار می کند چه رسد برای آسایش زندگانی در معماری های تقلیدی که نیازهای رشد روحی- فکری در تجلیات مدرن، رسوب می شوند.
لطافت زندگی فدای مدرنیزه می شود!
«بی مهری و کم توجهی به فرهنگ ملی- اسلامی در بیشتر امور زندگی مان» نتیجه اش نفوذ رفتار و گفتار نامأنوس در جامعه شده است. رد این نفوذ را از نوع غذا و رفتار آدم ها بگیرید تا محل مسکونی که انسان در آن همچون پرنده ای است در یک محیط بسته و ناخواسته.»
این نگاه و تعبیر یک خیاط که به قول خودش روزگاری در خیابان لاله زار جزو بهترین خیاط ها بوده است. «سعدی» خیاط حالا در حاشیه ای از شهر کم و بیش مشغول کار است. گاهی هم شعر می نویسد. وی می گوید: «سالها در خانه پدری حوالی امیریه زندگی می کردیم، خانه با حیاط، حوض و باغچه و درخت مثل خانه های دیگر همان محله، اتاقها پنج دری، سقف ها برخی تیرچوب و گچبری دست ساز بودند. شهر مثل الان شلوغ نبود. تابستان ها حتی با یک پنکه رومیزی فضای اتاق معتدل می شد. زمستان برخی کرسی می گذاشتند و بعضی بخاری نفت سوز. زندگی طعم و جریان خوبی داشت. اما الان کجا هستیم؟!... یک آپارتمان با دو سه تا اتاق ده پانزده متری سقف ها کوتاه، نورگیرها کم، فضاهای دلگیرکننده... دهها پله را هر روز و شب باید پایین و بالا رفت. از بالای آپارتمان چهار سمت محیط خود را نگاه می کنیم همه آپارتمان و دیوارهای بلند حصارکشی کرده اند. چشم انداز نداریم. نفسی تازه می کند و می گوید: «بوی گل و سبزه به مشام نمی رسد اما سروصدا و دود و آلودگی ماشین، در اطراف ساختمانها زوزه می کشند آسایش، روابط مردمی و راحتی فکر همه فدای ساختمانهای بلندمرتبه، شلوغی جمعیت و سروصدای ماشین ها شده است.» به باور وی در این تراکم ساخت و سازها، خانه های سنتی الان هم دلپذیرند. با روح و نورند. از بی توجهی ها انتقاد می کند و می گوید: «عده ای با فرهنگ غیرایرانی وعده ای با پولهای کلان به دست آورده، شکل و نمای زندگی را عوض کرده اند. ادعا می کنند زندگی مدرن، بنای مدرن و این که دنیا عوض شده است. این تحفه ها روح زندگیمان را گرفته اند.» سعدی بر این باور است که فرهنگ های اصیل در هر جامعه ای که لطمه دیده، از همین فرهنگ های وارداتی بوده است. دلتنگی ها برای همان کوچه و بازارچه های تو درتو و خانه های مستقل و همزبانیهای محله ای ها است، می گوید: «امتحان کنید ده ها نفر در یک آپارتمان هستند، کمتر کسی همسایه خود را می شناسد و رفت و آمد می کند. این نتیجه دیگر بیگانه زدگی ها است.»
● وقتی چشمها از نگاه کردن خسته می شوند
سیری در تاریخ بناهای قدیمی و داده های پژوهشی درباره خانه سازی در کشور نشان می دهد که معماری ایرانی در دنیا بسیار با ارج و گرامی به شمار می آید و همواره هنر و اندیشه خلاق معماران ایرانی ستایش شده است. اما متأسفانه اگر چه نزد همگان از جمله نخبگان شهرسازی و معماری ایرانی و خارجی جایگاه حمایتی دارد، اما عوامل جانبی از جمله شرایط اقتصادی، رشد جمعیت، توسعه شهری و... انباشت سرمایه های سرگردان از یک سو و نیاز مفرط به تأمین مسکن از دیگر سو طی دهه های گذشته تاکنون سبب شده که فرهنگ بساز و بفروشی بر تاریخ چند صدساله معماری ایرانی حاکمیت گسترده ای یابد! در این راستا، بدون هیچ توجه به فرهنگ اصیل ملی در نقاط مختلف شهرهای کشور به ویژه در کلان شهر تهران تیشه های بدون تأمل و اندیشه معنوی بر بناهایی با ساختار های بومی- سنتی فرود آمدند و یکی پس از دیگری خانه هایی با سبک و ساخت پیشین که نمونه هایی از شرایط کاملا مناسب زندگی بر وفق نیازهای انسانی و مأنوس و فراگیر روانی، فرهنگی، فکری، آسایش و امنیت زیستی بودند، تخریب شده و می شوند و جای آنها معماری مقلدانه مدرن به ترکیب آپارتمانهای چند واحدی طبقاتی، مجتمع ها و بلند مرتبه سازیها رشد و نما کرده اند آنهم بدون هیچ قاعده و ضابطه در ارتفاع سازیها که چشم را خسته می کنند.
● گذری به شیوه معماریهای بومی
شرایط اقلیمی و شناخت موقعیت آب و هوایی مناطق مختلف سرزمینمان- که برخوردار از وضعیت معتدل مدیترانه ای و همچنین متاثر از فرایندهای جوی و طبیعی دریای خزر است- همواره مورد توجه و دقت نظر معماران سنتی و سازندگان بناهای شهری به ویژه خانه های مسکونی بوده که در بطن دست ساخته های خود نیازهای متناسب با موقعیت جغرافیایی موجود را رعایت می کرده اند و نما، پوشش و مصالح و... به کار رفته با میزان بارندگی، رطوبت و نیز آب و هوای خشک و گرمای هر منطقه سازگاری داشته و در عین حال اصالت معماری غنی کشورمان را به چشم و دل هر بیننده ای می نشانده است.
«محمدحسن ابریشمی» پژوهشگر و متخصص در مقولات تاریخ کشاورزی ایران و مولف کتاب پسته ایران که در سال ۷۳ به عنوان کتاب سال شناخته شده است، نقبی به موقعیت معماری سنتی- ایرانی می زند. وی با بیان این که در بناهای مسکونی بخشی از نیازها و تجهیزات متناسب با وضعیت اقلیمی رعایت می شد می افزاید: «حتی ظروف غذاخوری مردمان از سفالی خاص متناسب با شرایط اقلیمی تهیه می شد. در خصوص مسکن به عنوان نمونه در کرانه های کویر کاشان، نطنز، کاشمر و شاهرود ساخت و ساز خانه ها همچنان به تناسب وضعیت اقلیمی این مناطق صورت می گرفت. یا در خواف و بیرجند ساختمانها به شکل معماری گنبدی و به وسیله کاهگل پوشش می شده است، به دلیل آن که خنکی فضای درون اتاق ها در تابستان تامین و نگهداری شود. وی با اشاره به رعایت اصول فنی در بناهای قدیمی می گوید:«توجه معماران و ساکنان به چرخش خورشید هم بوده بدین صورت آفتاب صبح و ظهر که روی بام های گنبدی شکل می تابیده متناسب با حرکت خورشید و مقدار تابش آن بوده است. لذا در طول تابستان و زمستان اعتدال نسبی گرماو سرما حاصل می شده است. از سوی دیگر، روی بامها منفذی تعبیه شده بود که در زمستان نیز از آن برای بهداشت و تهویه هوای ناشی از سوخت گرمازایی درون اتاقها استفاده می شده است چرا که ساکنان خانه ها در فصل زمستان با استفاده از گودال مخصوص برافروختن آتش- گرمازایی در اتاق محیط شان را گرم می کردند. اما برای آن که از دود و گاز و بخار آتش که به حالت اخگر در می آورده اند، مصون بمانند، آن روزنه بالای بام (اتاق) به عنوان هواکش، کار تخلیه آلایندگی آتش درون چال داخل اتاق را انجام می داده است. روز که می شد، سرپوش آن روزنه را می بستند. به مرور چاله آتش به کنار دیوار اتاق منتقل و برای خروج دود و دم آتش نیز دودکش در دیوار همجوار محل آتش نصب می کردند. از دیگر تدابیر و ویژگی های موردنظر در ساخت اماکن مسکونی و در خصوص فصل تابستان در نواحی کویر به ویژه سیستان، در محل درگاه اتاق (فضای باز مشرف به اتاق) ساکنان بوته خار می انباشتند و در بالای درگاه، مشک آب می آویختند آب به صورت قطره ای از مشک روی بوته خار می ریخت. در نتیجه وزش باد و نمدار شدن خارها فضای درون اتاق خنک می شد. این شیوه خنک کردن درون اتاقها در دو هزار سال پیش، بعدها- با ماشینی شدن بسیاری از وسایل- در قالب و شکل کولر به تقلید از «خارخانه» نمایان شد. در واقع ایرانیها ابداع کننده کولر بوده اند.
ابریشمی به تسهیلات و وسایل خنک کننده فضای خانه ها به شیوه ای دیگر، در دوران گذشته اشاره می کند و می گوید: «اما در نواحی دیگر مثل یزد و کاشان بادگیرهایی روی بامها مرتبط با اتاقها ساخته می شد. این بادگیرها ازچهار سمت باز بودند به طوری که از هر چهار سو باد وارد اتاقها می شد. همچنین در داخل خانه ها حوض سنگی کوچک وجود داشته که هوای خشک را مرطوب و تلطیف می کرد و گلدانهایی بیشتر از نوع شمعدانی اطراف لبه حوض گذاشته می شد. اصولا حوض و گلدان و سبزه در اکثر خانه ها وجود داشت. بعضا هنوز در خانه های قدیمی نسل معماری بومی- ایرانی وجود دارند.»
http://pnu-club.com/imported/2009/06/417.jpg
نقل قول:
در پارکینگ اتومبیلش را روشن می کند و به خیابان می رود. سراز کوچه باغ های باقی مانده شمالی شهر در می آورد؛ کوچه ها برخی هنوز خانه های بزرگ و پردارو درخت دارند. اما در بعضی کوچه ها آپارتمان های بلند طبقه بر بناهای کوتاه اطراف سایه زده اند.
از پشت پنجره طبقه دهم آپارتمان لوکس و مجهز به تمام وسایل مدرن، غوغای ماشین و عبور مردم را تماشا می کند. حسی آمیخته از دلتنگی و بیقراری می آزاردش.
از پشت پنجره به سرسرای مجلل و گرانقیمت برمی گردد. بی حوصله روی مبلی می نشیند و...
در پارکینگ اتومبیلش را روشن می کند و به خیابان می رود. سراز کوچه باغ های باقی مانده شمالی شهر در می آورد؛ کوچه ها برخی هنوز خانه های بزرگ و پردارو درخت دارند. اما در بعضی کوچه ها آپارتمان های بلند طبقه بر بناهای کوتاه اطراف سایه زده اند. برخی خانه ها درحال تخریب هستند... سکوت غریبی وجودش را تسخیر می کند. پنداری دنبال همزبانی می گردد... از محله های قدیمی شمال شهر بیرون می آید... راهش را به سمت جنوب شهر تغییر می دهد. حوالی سرچشمه ماشینش را پارک می کند. کوچه بغل شیرینی فروشی را می گیرد و آرام پیش می رود. با هر گام بخشی از خاطرات دوران کودکی خود را به یاد می آورد. خانه ها بیشتر با همان حیاط و حوض درخت هستند. کوچه به کوچه معماری های بومی را می کاود...
هنوز و همچنان هر یک از ما با هر نوع تفکر، سلیقه و دانش کلاسیک در گذرگاه های شهری وقتی نگاهمان به ساختمان های با معماری سنتی- بومی می افتد لحظاتی مات و مبهوت شیوه، معماری گذشته در رعایت کاربردها و ملاحظات انسانی در بافت، ساخت و دوراندیشی های متناسب شرایط اقلیمی محیطی می شود. همه حس و حواسمان به کاربری های مهندسی بومی- فرهنگی این بناها گره می خورد؛ خانه ها، عمارات اداری، بازار و بازارچه و تیمچه ها بعضا با سقف های قوسی آجری و گچبری های دست ساخت و... هنوز هریک از شهروندان در تهران و بسیاری از دیگر شهرها در گستره کشورمان از تماشای معماری های سنتی غرق در غرور هنر، ظرافت اندیشه و باورهای آداب و سنن تنیده در اخلاق و اصالت های ملی- دینی می شود. برخی از این معماری ها را به بچه های خردسال و نوجوان خود نشان می دهند و می گویند این بناهای قدیمی سرمایه های پرشکوه معماری ما هستند، نسل ها در این خانه پر دارودرخت و حوض دار و فضاهای روح پرور و مستقل زندگی کرده اند... و حالا ما... ما گرفتار اتاقک های آپارتمانی بدون روح و فضای مناسب شده ایم... در حسرت یک باغچه سه در دومتری در مساحت آپارتمان شصت، هفتاد متری و حتی بالای صدمتری هستیم...
ساخت وساز بناها به ویژه اماکن مسکونی به هر نوع سبک درکل نوعی هنر و دانش و پدیده فکری که درعین حال «فن مادی» است، محسوب می شوند اما مهم دیگر این است که الزامات مناسبات حیاتی در آن بناهای مسکونی چه اندازه آسایش و نیازهای روحی و فکری انسان را تامین می کرده و می کنند. احساس به این نیاز بعد «معنوی» کار را نشان می دهد این احساس از بدو یک جانشینی انسان در گستره کره خاکی همواره مشهود بوده است. انسان ها در قدمت تاریخی خود در جهت تامین سرپناه، نوعی اندیشه معماری به کار می گرفته اند: از غارها به درآمده به بیابان و دشت روی آورده، نوعی سرپناه با خاک و آب و سنگ ساخته و به مرور با چوپ و گل خانه ای فراهم کرده و همینطور از رهگذر تجارب و نیازها و در گذرگاه تاریخ به آلونک سازی و خانه های خشت گلی محیط زیستی خود را متحول کرده اند. در سیر این تغییرات سعی کرده اند امنیت و آسایش کافی- نسبی- و مناسبتر برای اطراق و ادامه زندگی داشته باشند. آنان هم سلامت روح و جسم خود را به عنوان یک اصل حیاتی مدنظر داشته اند.
تحول و نوآوری همانند تاریخ، یک نیاز در ذات زندگانی است. انسان پوینده و تنوع طلب است. بنابراین، نوکردن محیط زیست، همسو با شرایط تاریخی است اما در این دگرگونی ها، توجه ماندگاری هویت ها و آداب انسانی را باید جدی تر گرفت. همچنان که انسان ها حتی در عصر ارتباطات و تکنولوژی به هویت های بومی- ملی اصیل خود همواره پایبندند مسلماً یکی از راه های پایداری اصالت هر جامعه در حفظ نشانه های فرهنگی چه در پوشش ها، گفتار و رفتار آن ها و چه در سبک و سیاق معماری اماکن مسکونی و اداری است.
در مقابل، کم اعتنایی به هر بخش از آثار شناسنامه ای ملی در هر جامعه و تداوم آن در معماری خانه ها سبب می شود تا نگاه وارداتی بر نشانه های فرهنگی سایه افکند.
می توان به اطمینان گفت الگوبرداری غیربومی و اجرا در ساخت و سازهای مسکونی حس همگرایی، جمع آرایی و اتفاق، فرهنگ سنتی نیکو و حتی مکالمات را خدشه دار می کند چه رسد برای آسایش زندگانی در معماری های تقلیدی که نیازهای رشد روحی- فکری در تجلیات مدرن، رسوب می شوند.
لطافت زندگی فدای مدرنیزه می شود!
«بی مهری و کم توجهی به فرهنگ ملی- اسلامی در بیشتر امور زندگی مان» نتیجه اش نفوذ رفتار و گفتار نامأنوس در جامعه شده است. رد این نفوذ را از نوع غذا و رفتار آدم ها بگیرید تا محل مسکونی که انسان در آن همچون پرنده ای است در یک محیط بسته و ناخواسته.»
این نگاه و تعبیر یک خیاط که به قول خودش روزگاری در خیابان لاله زار جزو بهترین خیاط ها بوده است. «سعدی» خیاط حالا در حاشیه ای از شهر کم و بیش مشغول کار است. گاهی هم شعر می نویسد. وی می گوید: «سالها در خانه پدری حوالی امیریه زندگی می کردیم، خانه با حیاط، حوض و باغچه و درخت مثل خانه های دیگر همان محله، اتاقها پنج دری، سقف ها برخی تیرچوب و گچبری دست ساز بودند. شهر مثل الان شلوغ نبود. تابستان ها حتی با یک پنکه رومیزی فضای اتاق معتدل می شد. زمستان برخی کرسی می گذاشتند و بعضی بخاری نفت سوز. زندگی طعم و جریان خوبی داشت. اما الان کجا هستیم؟!... یک آپارتمان با دو سه تا اتاق ده پانزده متری سقف ها کوتاه، نورگیرها کم، فضاهای دلگیرکننده... دهها پله را هر روز و شب باید پایین و بالا رفت. از بالای آپارتمان چهار سمت محیط خود را نگاه می کنیم همه آپارتمان و دیوارهای بلند حصارکشی کرده اند. چشم انداز نداریم. نفسی تازه می کند و می گوید: «بوی گل و سبزه به مشام نمی رسد اما سروصدا و دود و آلودگی ماشین، در اطراف ساختمانها زوزه می کشند آسایش، روابط مردمی و راحتی فکر همه فدای ساختمانهای بلندمرتبه، شلوغی جمعیت و سروصدای ماشین ها شده است.» به باور وی در این تراکم ساخت و سازها، خانه های سنتی الان هم دلپذیرند. با روح و نورند. از بی توجهی ها انتقاد می کند و می گوید: «عده ای با فرهنگ غیرایرانی وعده ای با پولهای کلان به دست آورده، شکل و نمای زندگی را عوض کرده اند. ادعا می کنند زندگی مدرن، بنای مدرن و این که دنیا عوض شده است. این تحفه ها روح زندگیمان را گرفته اند.» سعدی بر این باور است که فرهنگ های اصیل در هر جامعه ای که لطمه دیده، از همین فرهنگ های وارداتی بوده است. دلتنگی ها برای همان کوچه و بازارچه های تو درتو و خانه های مستقل و همزبانیهای محله ای ها است، می گوید: «امتحان کنید ده ها نفر در یک آپارتمان هستند، کمتر کسی همسایه خود را می شناسد و رفت و آمد می کند. این نتیجه دیگر بیگانه زدگی ها است.»
● وقتی چشمها از نگاه کردن خسته می شوند
سیری در تاریخ بناهای قدیمی و داده های پژوهشی درباره خانه سازی در کشور نشان می دهد که معماری ایرانی در دنیا بسیار با ارج و گرامی به شمار می آید و همواره هنر و اندیشه خلاق معماران ایرانی ستایش شده است. اما متأسفانه اگر چه نزد همگان از جمله نخبگان شهرسازی و معماری ایرانی و خارجی جایگاه حمایتی دارد، اما عوامل جانبی از جمله شرایط اقتصادی، رشد جمعیت، توسعه شهری و... انباشت سرمایه های سرگردان از یک سو و نیاز مفرط به تأمین مسکن از دیگر سو طی دهه های گذشته تاکنون سبب شده که فرهنگ بساز و بفروشی بر تاریخ چند صدساله معماری ایرانی حاکمیت گسترده ای یابد! در این راستا، بدون هیچ توجه به فرهنگ اصیل ملی در نقاط مختلف شهرهای کشور به ویژه در کلان شهر تهران تیشه های بدون تأمل و اندیشه معنوی بر بناهایی با ساختار های بومی- سنتی فرود آمدند و یکی پس از دیگری خانه هایی با سبک و ساخت پیشین که نمونه هایی از شرایط کاملا مناسب زندگی بر وفق نیازهای انسانی و مأنوس و فراگیر روانی، فرهنگی، فکری، آسایش و امنیت زیستی بودند، تخریب شده و می شوند و جای آنها معماری مقلدانه مدرن به ترکیب آپارتمانهای چند واحدی طبقاتی، مجتمع ها و بلند مرتبه سازیها رشد و نما کرده اند آنهم بدون هیچ قاعده و ضابطه در ارتفاع سازیها که چشم را خسته می کنند.
● گذری به شیوه معماریهای بومی
شرایط اقلیمی و شناخت موقعیت آب و هوایی مناطق مختلف سرزمینمان- که برخوردار از وضعیت معتدل مدیترانه ای و همچنین متاثر از فرایندهای جوی و طبیعی دریای خزر است- همواره مورد توجه و دقت نظر معماران سنتی و سازندگان بناهای شهری به ویژه خانه های مسکونی بوده که در بطن دست ساخته های خود نیازهای متناسب با موقعیت جغرافیایی موجود را رعایت می کرده اند و نما، پوشش و مصالح و... به کار رفته با میزان بارندگی، رطوبت و نیز آب و هوای خشک و گرمای هر منطقه سازگاری داشته و در عین حال اصالت معماری غنی کشورمان را به چشم و دل هر بیننده ای می نشانده است.
«محمدحسن ابریشمی» پژوهشگر و متخصص در مقولات تاریخ کشاورزی ایران و مولف کتاب پسته ایران که در سال ۷۳ به عنوان کتاب سال شناخته شده است، نقبی به موقعیت معماری سنتی- ایرانی می زند. وی با بیان این که در بناهای مسکونی بخشی از نیازها و تجهیزات متناسب با وضعیت اقلیمی رعایت می شد می افزاید: «حتی ظروف غذاخوری مردمان از سفالی خاص متناسب با شرایط اقلیمی تهیه می شد. در خصوص مسکن به عنوان نمونه در کرانه های کویر کاشان، نطنز، کاشمر و شاهرود ساخت و ساز خانه ها همچنان به تناسب وضعیت اقلیمی این مناطق صورت می گرفت. یا در خواف و بیرجند ساختمانها به شکل معماری گنبدی و به وسیله کاهگل پوشش می شده است، به دلیل آن که خنکی فضای درون اتاق ها در تابستان تامین و نگهداری شود. وی با اشاره به رعایت اصول فنی در بناهای قدیمی می گوید:«توجه معماران و ساکنان به چرخش خورشید هم بوده بدین صورت آفتاب صبح و ظهر که روی بام های گنبدی شکل می تابیده متناسب با حرکت خورشید و مقدار تابش آن بوده است. لذا در طول تابستان و زمستان اعتدال نسبی گرماو سرما حاصل می شده است. از سوی دیگر، روی بامها منفذی تعبیه شده بود که در زمستان نیز از آن برای بهداشت و تهویه هوای ناشی از سوخت گرمازایی درون اتاقها استفاده می شده است چرا که ساکنان خانه ها در فصل زمستان با استفاده از گودال مخصوص برافروختن آتش- گرمازایی در اتاق محیط شان را گرم می کردند. اما برای آن که از دود و گاز و بخار آتش که به حالت اخگر در می آورده اند، مصون بمانند، آن روزنه بالای بام (اتاق) به عنوان هواکش، کار تخلیه آلایندگی آتش درون چال داخل اتاق را انجام می داده است. روز که می شد، سرپوش آن روزنه را می بستند. به مرور چاله آتش به کنار دیوار اتاق منتقل و برای خروج دود و دم آتش نیز دودکش در دیوار همجوار محل آتش نصب می کردند. از دیگر تدابیر و ویژگی های موردنظر در ساخت اماکن مسکونی و در خصوص فصل تابستان در نواحی کویر به ویژه سیستان، در محل درگاه اتاق (فضای باز مشرف به اتاق) ساکنان بوته خار می انباشتند و در بالای درگاه، مشک آب می آویختند آب به صورت قطره ای از مشک روی بوته خار می ریخت. در نتیجه وزش باد و نمدار شدن خارها فضای درون اتاق خنک می شد. این شیوه خنک کردن درون اتاقها در دو هزار سال پیش، بعدها- با ماشینی شدن بسیاری از وسایل- در قالب و شکل کولر به تقلید از «خارخانه» نمایان شد. در واقع ایرانیها ابداع کننده کولر بوده اند.
ابریشمی به تسهیلات و وسایل خنک کننده فضای خانه ها به شیوه ای دیگر، در دوران گذشته اشاره می کند و می گوید: «اما در نواحی دیگر مثل یزد و کاشان بادگیرهایی روی بامها مرتبط با اتاقها ساخته می شد. این بادگیرها ازچهار سمت باز بودند به طوری که از هر چهار سو باد وارد اتاقها می شد. همچنین در داخل خانه ها حوض سنگی کوچک وجود داشته که هوای خشک را مرطوب و تلطیف می کرد و گلدانهایی بیشتر از نوع شمعدانی اطراف لبه حوض گذاشته می شد. اصولا حوض و گلدان و سبزه در اکثر خانه ها وجود داشت. بعضا هنوز در خانه های قدیمی نسل معماری بومی- ایرانی وجود دارند.»