PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آخرین هنرمند سیاه‌باز ایران درگذشت + عکس و یک مصاحبه قدیمی



javad jan
04-20-2013, 12:45 PM
http://pnu-club.com/imported/2013/04/2955.jpg
وی آخرین بازمانده از نسل سیاه‌بازی نمایش‌های ایرانی بود که در داخل و خارج از کشور هنرمندی صاحب جایگاه و شناخته شده بود...


سعدی افشار تنها بازمانده نسل سیاه‌بازی نمایش‌های ایرانی که طی سال‌های اخیر به دلیل بیماری وضعیت جسمانی مناسبی نداشت 30 فروردین‌ماه در سن 79 سالگی چشم از جهان فروبست.

سعدی افشار که از بیماری پوکی استخوان و همچنین عفونت ریه رنج می‌برد و بارها به این دلیل در بیمارستان بستری شده بود و شرایط سختی را سپری می‌کرد امروز جمعه 30 فروردین‌ماه در منزل خود چشم از جهان فروبست.

وی آخرین بازمانده از نسل سیاه‌بازی نمایش‌های ایرانی بود که در داخل و خارج از کشور هنرمندی صاحب جایگاه و شناخته شده بود. افشار به دلیل وضعیت جسمانی نامناسب طی سال‌های اخیر نتوانست مانند گذشته روی صحنه حضور پیدا کند.

سعدی افشار با نام کامل سعدالله رحمت خواه بازیگر کمدی ایرانی بود که در نمایش‌های موسوم به سیاه بازی و یا تخته حوضی به ایفای نقش می‌پرداخت.

وی که متولد ۱۳۱۳ بود و تا ششم ابتدایی درس خواند، برای نخستین بار در سال ۱۳۳۰ بر روی صحنه رفت و تا به امروز به عنوان تنها بازمانده سیاه بازی در ایران شناخته می شد.

مراسم بزرگداشت وی در سال ۱۳۸۵ با حضور بسیاری از بزرگان تئاتر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

این هنرمند قدیمی درباره روزهای محبوبیت سیاه بازی در هنر نمایشی ایران گفت: روزهایی بود که برای خودم برو بیایی داشتم نه اینکه بگویم کسی بودم ولی همین‌که با سواد کمی که دارم توانستم در سیاه بازی موفق شوم و افراد زیادی می‌خواستند در نمایش آنها بازی کنم و مردم از کارهایم خوششان می‌آمد؛ برایم...

کافی بود.


http://pnu-club.com/imported/2013/04/2956.jpg

ادامه ی این گفتگوی اخیر استاد را پس از مرخص شدن اخیرش از بیمارستان، را در سیمرغ بخوانید:

سعدی افشار درباره حضورش در تئاتر ایران می‌گوید: آن موقع‌ها فعالیت در هنر برایم لذت‌بخش و از همه چیز برایم با ارزش‌تر بود.

استاد سیاه‌بازی در ایران از پیشینه این گونه نمایش می‌گوید: نمایش سیاه بازی و تخت حوضی از نمایش‌های سنتی ایران است و سال‌ها مردم ما به تماشای این نمایش‌ها می‌نشستند و مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت؛ به خصوص زمانی که حال و هوای عید می‌آمد مردم ذهنشان به سمت آن سیاه و اربابش می‌رفت که با کارها و بداهه گویی‌های خود لبخند به لبان مردم می‌آورد ولی در سال‌های اخیر نمایش‌های سیاه بازی کم‌رنگ شده است و کم‌تر پیش می‌آید که نمایش‌ها رنگ و بوی گذشته را داشته باشند.

افشار درباره وضعیت سیاه بازی و جایگاه آن در دوره کنونی می‌گوید: سال‌ها است که نمایش سیاه‌بازی و تخت حوضی کم‌رنگ شده و به آن بی‌توجهی می‌شود. مشکلات فراوانی بر سر راه این نمایش‌ها است که موجب بی رونق شدن آن می‌شود. نمایش‌هایی که به اجرا درمی‌آید رنگ و بوی گذشته را ندارد و تنها تعداد کمی از آنها قابل توجه هستند.

او کم‌رنگ شدن این گونه نمایش را محصول شرایط روز می‌داند و معتقد است نمی‌توان به هنرمندان امروزی برای نادیده گرفتن این هنر خرده گرفت: نمی‌توان به هنرمندان این دوره خرده گرفت آن‌ها تلاش خود را می‌کنند ولی مشکل اینجا است که از میان فعالان و بازیگرانی که سال‌های سال عمر خود را در راه سیاه بازی گذاشته‌اند و از هم دوره‌ای‌های من بودند تنها من زنده هستم.

تنها یادگار نسل سیاه بازی در ایران درباره آینده این گونه نمایشی ابراز نگرانی می‌کند: نمایش‌های سیاه بازی در وضعیت بدی به سر می‌برند و می‌توان گفت نمایش‌های سیاه بازی در کما است کم رنگ شدن این نوع نمایش‌ها دلایل مختلفی دارد. بخشی از آن به خود ما یعنی هنرمندان بر می‌گردد که فکری به حال وضعیت بد این نمایش‌ها نمی‌کنیم.

سعدی افشار مشکلاتی را که بر سر راه این گونه نمایشی است با انتقاد از خودش شروع می‌کند: خود من قسمتی از این مشکلات را گردن می‌گیرم. زیرا دیگر توان ادامه فعالیت هنری خود را ندارم و دیگر کسی از هنرمندان دوره خودم باقی نمانده که انگیزه‌ای پیدا کنم و یک کار را به اجرا در آورم.

او در پاسخ به این سئوال که چرا آموزه‌های خود را در اختیار نسل امروز قرار نمی‌دهد می‌گوید: بارها از طرف افراد مختلفی که در عرصه نمایش ایرانی فعالیت می‌کنند به من گفته شده کلاس‌های آموزشی برای بازیگران و دانشجویان رشته تئاتر بگذارم تا تجربیات خود را به آن‌ها انتقال دهم ولی آموزش دادن حوصله و انرژی می‌خواهد که من دیگر ندارم. بازی در سیاه بازی هم تنهایی نمی‌شود و برای یک نمایش سیاه بازی حداقل به 4 نفر بازیگر نیازمندیم. خیلی وقت‌ها پیش آمده که نمایشی با 40 بازیگر به روی صحنه بردیم. این دیگر بستگی به نوع و موضوع نمایش دارد.

سعدی افشار درباره چگونگی و تاریخچه شخصیت «سیاه» می‌گوید: حرف‌های زیادی در این مورد می‌زنند ولی مدرک معتبری در دست نیست که بتوانیم بگوییم کدامش درست است. زیرا این هنر از ابتدا هم مردمی بوده‌است و به همین خاطر به تاریخش زیاد اهمیت ندادند. بعضی‌ها می‌گویند سیاه نماد غم و شادی است و بعضی دیگر می‌گویند یادآور شخصیت میترا یکی از خدایان باستان است و بعضی از پژوهشگران آن را نماد تاریکی و روشنایی می‌دانند ولی نمی‌توان گفت سیاه نماد برده و غلام است زیرا همیشه سیاه بوده که در لباسی ساده لوحانه افراد را دست می‌اندازد و هیچ گاه سیاه تحقیر نمی‌شود ولی اگر نماد برده بود این سیاه بود که همیشه ملامت می‌شد.

او درباره تجربه‌ی سفرهایش به کشورهای اروپایی و اجرای نمایش سیاه بازی می‌گوید: سفرهایی داشتیم اما طاقت فرسا، به سختی کار کردم آن هم به حساب این که قرار است سنت‌های کشورم را به نمایش بگذارم. حساب آبرو بود و می‌خواستم رو سفید برگردم ولی بعد از آن دیگر قبول نکردم چون توانش را هم ندارم که با این فشار و شرایط، کاری را آماده و در اروپا یا دیگر کشورها اجرا کنم. ولی وقتی به یاد استقبال کشورهای خارجی از نمایش می‌افتم لبخندی به لبانم می‌آید و خوشحالم که این کار را کردم.

افشار درباره اجرای سیاه بازی در محفل‌های خانوادگی و در خانه‌ها می‌گوید و معتقد است با سیستم آپارتمان نشینی امروزی دیگر آن کارایی را که باید داشته باشد ندارد: در قدیم همه خانه‌ها حیاط دار بود و در مراسم شادی و عروسی بازیگران نمایش‌های تخت حوضی و سیاه بازی را دعوت می‌کردند که نمایش اجرا کنند. ولی مراسم‌های عروسی و شادی امروزه به شکل دیگری برگزار می‌شود.

او دلیل این مهجور ماندن را جایگزین شدن سرگرمی‌ها دیگر می‌داند: تا وقتی ارکستر وجود دارد دیگر به سراغ ما نمی‌آیند. زمان ما دیگر تمام شده است و علاوه بر این در آپارتمان سیاه بازی کردن پر دردسر است و به دلیل سرو صدای آن دیگر همسایه‌ها آزرده می‌شوند. ما چند بار در آپارتمان اجرای برنامه داشته‌ایم اما دو یا سه بار موجب دستگیری و به زندان افتادن ما شد البته زود آزاد شدیم ولی همین موضوع موجب شد دیگر به سراغ اجرا در آپارتمان و دردسرهایش نرویم.

سعدی افشار با گلایه از عدم آگاهی مناسب مردم و مسئولین و دید غلط جامعه نسبت به این گونه از نمایش می‌گوید: متاسفانه بسیاری از مردم، مسئولان و حتی برخی هنرمندان سیاه بازی را هنری دم‌دستی می‌دانند در حالیکه اینطور نیست. برای نمایش‌های سیاه بازی باید حد‌اقل چهار یا پنج نفر بازیگر داشته باشیم. از خصوصیات بازیگران سیاه بازی بداهه گویی آن‌ها است. این بازیگران باید در محور داستان نمایش بذله گویی و دیالوگ‌های طنز بگویند تا تماشاچی جذب آنها شود. یک سیاه باز باید نرمش بدن و صدای خوبی داشته باشد و به موقع حرف بزند. نباید سیاه بازی را ساده و پیش پا افتاده دانست. خود من 20 سال زحمت کشیدم تا بتوانم یک سیاه باز قابل قبول شوم. سیاه بازی یک هنر مردمی است و هنر سیاه‌بازی باید از دروزن بازیگران آن جوشش کند و زیاد نمی‌توان با آموزش به کسی این هنر را آموخت.

قدیمی‌ترین چهره سیاه‌بازی کشور توجه سینما و تلویزیون و لزوم ورود این گونه نمایش به عرصه تصویر را از ضروریات حفظ این اثر ملی در حافظه تاریخی و ثبت در مجامع بین‌المللی می‌داند: درست است که ورود سیاه به سینما و تلویزیون موجب تداعی این نمایش برای مخاطب می‌شود، اما متأسفانه حضور سیاه در سریال‌ها بسیار کمرنگ است و فیلمسازان تنها یک نگاه ابزاری به کارکتر سیاه داشته‌اند در صورتی که پرداختن به نقش سیاه احتیاج به تخصص و سال‌ها تجربه دارد و نمی‌توان بدون تجربه کافی سیاه را بازی کرد.

وی معتقد است: اگر فیلمسازان دلشان به حال سیاه بازی نسوخته اگر اینطور بود چرا حتی یک دفعه به سراغ من نیامدند و از من درخواست نکردند که در فیلمشان نقش سیاه را بر عهده بگیرم و یا حتی برای بازی نقش سیاه به بازیگرشان کمک کنم. نه تنها به سراغ من بلکه به سراغ هیچ یک از فعالان این عرصه نرفتند. نقش یک سیاه که به دردشان نمی‌خورد و به فروش فیلم کمکی نمی‌کند آنها با سوپر استارها فیلمی را به فروش بالا می‌رسانند و اگر هم بخواهند نقش سیاه را بر عهده آنها بگذارند تجربه کافی در این زمینه را ندارند و خوب در نمی‌آید.


http://pnu-club.com/imported/2013/04/2957.jpg

افشار در پاسخ به این سئوال که اگر به گذشته باز گردد باز هم به سراغ سیاه بازی می‌آید و آن را انتخاب می‌کند؛ می‌گوید: به جز سیاه بازی هنر دیگری به دلم نمی‌نشیند که در آن فعالیت کنم. چندین بار پیشنهادهای مختلفی در تئاتر داشتم که در آن بازی کنم ولی من بازیگری هستم که سال‌های سال بداهه گویی کردم و نمی‌توانم با متن کنار بیایم. بداهه گویی با من آمیخته شده و نمی‌توانم هر چه کارگردان به من می‌دهد حفظ کنم و تحویل تماشاگر دهم. می‌ترسم یکی از این پیشنهادها را قبول کنم و وقتی به روی صحنه رفتم با بداهه گویی‌هایم کارگردان را ناراحت و عصبانی کنم.

افشار به سرانجام سیاه‌بازی در تئاتر ایران امیدوار نیست: به بهبود یافتن نمایش سیاه بازی امیدوار نیستم زیرا افرادی که در این عرصه فعالیت حرفه‌ای می‌کنند بسیار کم هستند و حتی می‌توان آنها را به تعداد انگشتان یک دست دانست. بعد از من دیگر کسی نیست که جای من را بگیرد تا دلم خوش باشد که این هنر پا برجا می‌ماند.

او درباره عدم علاقه مسئولین و بی‌توجهی آنان به این هنر می‌گوید: این هنر مورد حمایت مسئولین هم قرار نمی‌گیرد. در شرایطی که مسئولین ما حتی نمی‌گذارند یک پیام تبلیغاتی برای تئاتر در تلویزیون پخش شود نمی‌توان انتظار داشت که نمایش سیاه بازی به شکل حرفه‌ای دنبال شود و احیا شود. زنده نگه داشتن فرهنگ و سنت‌ها برای مسئولین ما تبدیل به یک شعار شده و وقتی پای عمل به میان می‌آید می‌بینیم که کاری برای رشد و زنده نگه داشتن آیین و سنت‌هایمان نمی‌کنند. این هنر باید حمایت جدی شود تا بتوانیم سیاه بازی را از شرایط بدی که در آن به سر می‌برد نجات دهیم فراگیر شدن این هنر کار سختی نیست زیرا یک هنر مردمی محسوب می‌شود و به سرعت می‌تواند دوباره مورد استقبال قرار بگیرد.