alamatesoall
04-19-2013, 04:06 PM
http://pnu-club.com/imported/2013/04/2926.jpg
کریستوفر مارلو، نمایشنامه نویس معاصر و دوست شکسپیر نمایشنامه ای درباره او نوشته.
آنتونیو ویوالدی اپرایی به اسم او دارد.
ادگار آلن پو و محمد اقبال لاهوری اشعاری درباره اش سروده اند
ودر ازبکستان، در میدان اصلی هر شهری، یک مجسمه از «امیر تیمور» ساخته شده
. این میزان شهرت البته برای مردی که نصف دنیای متمدن را به خاک و خون کشید، هیچ عجیب نیست.
تیمور همه جا را خراب کرد تا یک سمرقند را آباد کند؛ شهری که کاشی های فیروزه ای رنگش از اصفهان خودمان هم بیشتر است و دهات اطرافش شیراز و بغداد و دمشق نام دارد. همگی یادگار این مرد است. مردی که در هیچ جنگی شکست نخورد.
از او با اسم های «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شده است و در غرب به او «تامرلان» (Tamerlane) می گویند.
تیمور به معنای آهن است.
تیمور با چنگیز چه نسبتی داشته؟ چرا قاطی همان مغول ها نیامد و خودش جداگانه حمله کرد؟
هرچند زندگینامه نویس های درباری سعی کردند نسبت تیمور را به چنگیز برسانند (ابن خلدون مورخ نوشته وقتی به دعوت تیمور به سمرقند رفته بوده، تیمور به او گفته که از نسل منوچهر - پادشاه افسانه ای ایران – است) اما راستش را بخواهید همه اینها یک مشت خالی بندی بیش نیست.
تیمور واقعا اصل و نسب خیلی معتبری نداشته و برای اینکه وارد دنیای سیاست بشود، اول رفته بوده «اولجای ترکان» دختر خان کاشغر را گرفته بود و داماد سرخانه شده بود. «گورکانی» لقب او یعنی همین داماد (طبیعتا در زبان ترکی ازبکی) بعد از ازدواج با او بود که این لقب را به تیمور دادند.
تیمور عضو یکی از آن اقوام صحراگرد ساکن استپ های شمالی بود که در جمله چنگیز، چیز زیادی گیرشان نیامده بود. برای همین هم بود که قبیله اش از اقدامات جنگی او حمایت می کردند.
آیا تیمور واقعا لنگ بوده؟ یا برای جلب توجه فیلم بازی می کرده؟
پای چپ تیمور لنگ می زده. وقتی در سال 1941 م (همان موقع که هیتلر به شوروی حمله کرده بود) ازبک ها قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمه اش مجسمه او را بسازند دیدند که بعد از پانصد سال اسکلتش سالم مانده، روی جمجمه اش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود دارد و پای چپش کوتاهتر از پای راستش است.
این وضعیت، اینکه مادرزادی است یا علت داشته را می رساند اما افسانه ای هم هست که تیمور در جوانی به شغل گوسفند دزدی اشتغال داشته و یک بار سر همین گیر میافتد و صاحب گوسفندها چناااااااااان چکش می زند که پایش عیب می کند اما ابن عربشاه، مورخی که معاصر خود تیمور بوده و از دست او به دمشق فرار کرده بوده در کتابش (کتاب عجائب المقدور فی نوائب تیمور) نوشته تیمور در جنگ زخم برداشت و لنگ شد.
طبق این گزارش او در سال 764 ق به درخواست امیر سیستان به کمک او رفت و در جنگ با مخالفینش زخمی شد. پایش بعد بهبهودی این زخم، برای همیشه لنگید.
کریستوفر مارلو، نمایشنامه نویس معاصر و دوست شکسپیر نمایشنامه ای درباره او نوشته.
آنتونیو ویوالدی اپرایی به اسم او دارد.
ادگار آلن پو و محمد اقبال لاهوری اشعاری درباره اش سروده اند
ودر ازبکستان، در میدان اصلی هر شهری، یک مجسمه از «امیر تیمور» ساخته شده
. این میزان شهرت البته برای مردی که نصف دنیای متمدن را به خاک و خون کشید، هیچ عجیب نیست.
تیمور همه جا را خراب کرد تا یک سمرقند را آباد کند؛ شهری که کاشی های فیروزه ای رنگش از اصفهان خودمان هم بیشتر است و دهات اطرافش شیراز و بغداد و دمشق نام دارد. همگی یادگار این مرد است. مردی که در هیچ جنگی شکست نخورد.
از او با اسم های «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شده است و در غرب به او «تامرلان» (Tamerlane) می گویند.
تیمور به معنای آهن است.
تیمور با چنگیز چه نسبتی داشته؟ چرا قاطی همان مغول ها نیامد و خودش جداگانه حمله کرد؟
هرچند زندگینامه نویس های درباری سعی کردند نسبت تیمور را به چنگیز برسانند (ابن خلدون مورخ نوشته وقتی به دعوت تیمور به سمرقند رفته بوده، تیمور به او گفته که از نسل منوچهر - پادشاه افسانه ای ایران – است) اما راستش را بخواهید همه اینها یک مشت خالی بندی بیش نیست.
تیمور واقعا اصل و نسب خیلی معتبری نداشته و برای اینکه وارد دنیای سیاست بشود، اول رفته بوده «اولجای ترکان» دختر خان کاشغر را گرفته بود و داماد سرخانه شده بود. «گورکانی» لقب او یعنی همین داماد (طبیعتا در زبان ترکی ازبکی) بعد از ازدواج با او بود که این لقب را به تیمور دادند.
تیمور عضو یکی از آن اقوام صحراگرد ساکن استپ های شمالی بود که در جمله چنگیز، چیز زیادی گیرشان نیامده بود. برای همین هم بود که قبیله اش از اقدامات جنگی او حمایت می کردند.
آیا تیمور واقعا لنگ بوده؟ یا برای جلب توجه فیلم بازی می کرده؟
پای چپ تیمور لنگ می زده. وقتی در سال 1941 م (همان موقع که هیتلر به شوروی حمله کرده بود) ازبک ها قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمه اش مجسمه او را بسازند دیدند که بعد از پانصد سال اسکلتش سالم مانده، روی جمجمه اش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود دارد و پای چپش کوتاهتر از پای راستش است.
این وضعیت، اینکه مادرزادی است یا علت داشته را می رساند اما افسانه ای هم هست که تیمور در جوانی به شغل گوسفند دزدی اشتغال داشته و یک بار سر همین گیر میافتد و صاحب گوسفندها چناااااااااان چکش می زند که پایش عیب می کند اما ابن عربشاه، مورخی که معاصر خود تیمور بوده و از دست او به دمشق فرار کرده بوده در کتابش (کتاب عجائب المقدور فی نوائب تیمور) نوشته تیمور در جنگ زخم برداشت و لنگ شد.
طبق این گزارش او در سال 764 ق به درخواست امیر سیستان به کمک او رفت و در جنگ با مخالفینش زخمی شد. پایش بعد بهبهودی این زخم، برای همیشه لنگید.