javad jan
04-18-2013, 01:28 PM
http://pnu-club.com/imported/2013/04/2753.jpg
نگاهی به سفید برفی و شكارچی، شجاع، گرینگو را بگیرید: سفیدبرفی، دختر پادشاه فقید، از زندانش میگریزد و همان موقع آینهی جادو به ملكه رِیوِنای بدذات اعلام میكند كه سفیدبرفی میتواند منبع نامیرایی ملكه باشد...
سفید برفی و شكارچی
كارگردان: روپرت سندِرز. فیلمنامه: اِوان داهرتی، جان لی هنكاك، حسین امینی. بازیگران: كریستن استیوارت (سفیدبرفی)، شارلیز ترون (ملكه ریونا)، كریس همزورث (اریك شكارچی)، سام كلِیفین (ویلیام)، محصول ۲۰۱۲ انگلستان/ آمریكا، ۱۲۷ دقیقه.
سفیدبرفی، دختر پادشاه فقید، از زندانش میگریزد و همان موقع آینهی جادو به ملكه رِیوِنای بدذات اعلام میكند كه سفیدبرفی میتواند منبع نامیرایی ملكه باشد. ملكه، افرادش را به رهبری یك شكارچی محلی برای برگرداندن سفیدبرفی میفرستد اما با دستگیر شدن او شكارچی متوجه میشود كه ملكه بازیاش داده و در نتیجه علیه افراد ملكه میشورد و سفیدبرفی را نجات میدهد.
http://pnu-club.com/imported/2013/04/2754.jpg
طبل توخالی
سفیدبرفی و شکارچی بعد از آینه آینه دومین فیلم الهامگرفته از قصهی پریان سفیدبرفی بود که در سال ۲۰۱۲ به نمایش درآمد. اینکه سازندگان این دو فیلم نگران چنین مسألهای نبودند به رویکرد متفاوتشان به قصه مربوط میشد؛ آینه آینه، فیلم فانتزی تارسم سینگ قرار بود فضایی پرزرقوبرق و لحنی کمدی داشته باشد ولی روپرت سندرز برای فیلم فانتزی سفیدبرفی و شکارچی فضایی تیره و تار و لحنی گوتیک انتخاب کرده بود. آینه آینه در همان محدودهای که برای خود تعیین کرده بود، نسبتاً موفق عمل میکرد ولی سندرز با سفیدبرفی و شکارچی سنگ بزرگی برداشته بود و از قدیم گفتهاند که سنگ بزرگ، نشانهی نزدن است.
اصلیترین مشکل سفیدبرفی و شکارچی یکدست نبودن جنبههای مختلف آن است. هر یک از سه بازیگر اصلی فیلم ساز خود را میزنند. کریستن استوارت، ستارهی مجموعه فیلمهای گرگومیش، با اینکه سعی میکند حضوری تأثیرگذار در فیلم داشته باشد، کاریزمای لازم برای نقش سفیدبرفیِ جنگجو را ندارد و لباس رزم به تناش گریه میکند. در نقطهی مقابل او شارلیز ترون در نقش نامادری به قدری نقش را جدی گرفته و در ابهت شیطانصفتانهی شخصیت غرق شده که در بخشهایی از فیلم شمایلی ترسناک پیدا میکند.
کریس همزورث هم در نقش شکارچی در این میان بدون هیچ استراتژی خاصی چرخ میزند. از طرف دیگر، فیلمنامه هم با طراحی صحنه و لباس و جلوههای ویژهی فیلم هماهنگ نیست. سندرز به قدری محو مثلث ستارگان فیلم و جنبههای بصری آن شده که یادش رفته دستی به سر و روی داستان فیلم و شخصیتهای آن بکشد. یکی از نقاط ضعف فیلمنامه هم شخصیت سفیدبرفی است که آن قدر خشک و تصنعی است که بهسختی میتواند همذاتپنداری تماشاگر را برانگیزد و در نتیجه او را در فرازونشیبهای ماجراجوییهایش همراه کند.
فیلمنامه بیدلیل شخصیتها را به این طرف و آن طرف میکشد و گاهی اوقات هنوز داستان اصلی را به نتیجه نرسانده، سعی میکند زمینه را برای ساخت فیلم بعدی آماده کند (مثل شکلگیری رابطه بین سفیدبرفی و شکارچی). اینکه همه چیز برای ساخت فیلمی دستکم قابلقبول مهیا بوده ولی نتیجه فیلمی فاقد انسجام ساختاری و بهاصطلاح طبلی توخالی شده است، به روپرت سندرز، کارگردان فیلم مربوط میشود که وظیفه داشته از بروز چنین وضعیتی جلوگیری کند و نکرده است.
نگاهی به سفید برفی و شكارچی، شجاع، گرینگو را بگیرید: سفیدبرفی، دختر پادشاه فقید، از زندانش میگریزد و همان موقع آینهی جادو به ملكه رِیوِنای بدذات اعلام میكند كه سفیدبرفی میتواند منبع نامیرایی ملكه باشد...
سفید برفی و شكارچی
كارگردان: روپرت سندِرز. فیلمنامه: اِوان داهرتی، جان لی هنكاك، حسین امینی. بازیگران: كریستن استیوارت (سفیدبرفی)، شارلیز ترون (ملكه ریونا)، كریس همزورث (اریك شكارچی)، سام كلِیفین (ویلیام)، محصول ۲۰۱۲ انگلستان/ آمریكا، ۱۲۷ دقیقه.
سفیدبرفی، دختر پادشاه فقید، از زندانش میگریزد و همان موقع آینهی جادو به ملكه رِیوِنای بدذات اعلام میكند كه سفیدبرفی میتواند منبع نامیرایی ملكه باشد. ملكه، افرادش را به رهبری یك شكارچی محلی برای برگرداندن سفیدبرفی میفرستد اما با دستگیر شدن او شكارچی متوجه میشود كه ملكه بازیاش داده و در نتیجه علیه افراد ملكه میشورد و سفیدبرفی را نجات میدهد.
http://pnu-club.com/imported/2013/04/2754.jpg
طبل توخالی
سفیدبرفی و شکارچی بعد از آینه آینه دومین فیلم الهامگرفته از قصهی پریان سفیدبرفی بود که در سال ۲۰۱۲ به نمایش درآمد. اینکه سازندگان این دو فیلم نگران چنین مسألهای نبودند به رویکرد متفاوتشان به قصه مربوط میشد؛ آینه آینه، فیلم فانتزی تارسم سینگ قرار بود فضایی پرزرقوبرق و لحنی کمدی داشته باشد ولی روپرت سندرز برای فیلم فانتزی سفیدبرفی و شکارچی فضایی تیره و تار و لحنی گوتیک انتخاب کرده بود. آینه آینه در همان محدودهای که برای خود تعیین کرده بود، نسبتاً موفق عمل میکرد ولی سندرز با سفیدبرفی و شکارچی سنگ بزرگی برداشته بود و از قدیم گفتهاند که سنگ بزرگ، نشانهی نزدن است.
اصلیترین مشکل سفیدبرفی و شکارچی یکدست نبودن جنبههای مختلف آن است. هر یک از سه بازیگر اصلی فیلم ساز خود را میزنند. کریستن استوارت، ستارهی مجموعه فیلمهای گرگومیش، با اینکه سعی میکند حضوری تأثیرگذار در فیلم داشته باشد، کاریزمای لازم برای نقش سفیدبرفیِ جنگجو را ندارد و لباس رزم به تناش گریه میکند. در نقطهی مقابل او شارلیز ترون در نقش نامادری به قدری نقش را جدی گرفته و در ابهت شیطانصفتانهی شخصیت غرق شده که در بخشهایی از فیلم شمایلی ترسناک پیدا میکند.
کریس همزورث هم در نقش شکارچی در این میان بدون هیچ استراتژی خاصی چرخ میزند. از طرف دیگر، فیلمنامه هم با طراحی صحنه و لباس و جلوههای ویژهی فیلم هماهنگ نیست. سندرز به قدری محو مثلث ستارگان فیلم و جنبههای بصری آن شده که یادش رفته دستی به سر و روی داستان فیلم و شخصیتهای آن بکشد. یکی از نقاط ضعف فیلمنامه هم شخصیت سفیدبرفی است که آن قدر خشک و تصنعی است که بهسختی میتواند همذاتپنداری تماشاگر را برانگیزد و در نتیجه او را در فرازونشیبهای ماجراجوییهایش همراه کند.
فیلمنامه بیدلیل شخصیتها را به این طرف و آن طرف میکشد و گاهی اوقات هنوز داستان اصلی را به نتیجه نرسانده، سعی میکند زمینه را برای ساخت فیلم بعدی آماده کند (مثل شکلگیری رابطه بین سفیدبرفی و شکارچی). اینکه همه چیز برای ساخت فیلمی دستکم قابلقبول مهیا بوده ولی نتیجه فیلمی فاقد انسجام ساختاری و بهاصطلاح طبلی توخالی شده است، به روپرت سندرز، کارگردان فیلم مربوط میشود که وظیفه داشته از بروز چنین وضعیتی جلوگیری کند و نکرده است.