توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تربیت دینی فرزندان
O M I D
04-15-2013, 10:09 PM
آیا بچه ها را برای نماز صبح بیدار کنیم؟
دخترک همانطور که چشمهایش را میمالید وارد اتاق شد. سلام کرد و کنار مادر نشست. با اخم به مادرش گفت: چرا برای نماز بیدارم نکردی؟ مادر گفت: آخر خواب خوشی بودی؛ دلم نیامد. دختر گفت: من که به شما گفته بودم! مادر که از جواب دادن به او درمانده بود، گفت: حالا برو صبحانهات را بخور.
دختر بچه که از اتاق بیرون رفت، بحث خانوادگی شروع شد. میزگردی با حضور تمام اعضای خانواده
در مورد بیدار کردن یا نکردن بچه برای نماز صبح!
پدربزرگ گفت: حق با دخترم است. چون گفته که بیدارش کنی باید صدایش میزدی. اگر نگفته بود، اشکال نداشت. حضرت امام (ره) هم همین کار را میکرد. اگر بچهها خواب بودند، صدایشان
نمیکرد. اما اگر بیدار بودند مرتب از آنها میپرسید: نماز خواندید یا نه؟ بیشتر فقها هم همین نظر را دارند که اگر فرد خودش اجازه بیدار کردن را بدهد، میشود بیدارش کرد.
مادر مخالف بود. میگفت: بچهام هنوز به تکلیف نرسیده و هنوز زودش است. از خواب بیدارش کنم،
گناه دارد! تازه بدخواب که میشود به درسهایش هم لطمه میخورد!
مادربزرگ عینکش را جابهجا کرد و گفت: واه! مگر میشود؟ بچه باید نماز بخواند. به زور هم که
شده باید بیدارش کرد. همین خود شماها! صبحها به چه زحمتی بیدارتان میکردم. مگر میشود
نماز نخواند؟!
مادر لبخندی زد و گفت: حق با شماست. آن روزها که ما را به زور بیدار میکردی، نماز برایمان زهر
میشد! اما جرأت نمیکردیم حرفی بزنیم ...
پدربزرگ ادامه داد: اینکه چطوری بیدارش کنی، خیلی مهم است. اگر به زور باشد، بچه از نماز زده
میشود اما اگر با مهربانی و آرامی باشد، خوب است. نگران این هم نباش که بدخواب شود. اگر
ضرری برای انسان داشت خداوند نماز صبح را واجب نمیکرد. پس نه تنها ضرر ندارد بلکه فایده هم
دارد. در ضمن باید توجه داشته باشی که اگر بیدارش نکنی، شاید تبعات بدی داشته باشد. مثلاً
موجب بیاعتنایی بچه به نماز شود. این خوب نیست.
پدر که تا حالا ساکت بود و به بحثها گوش میکرد، گفت: حق با پدربزرگ است. نماز را نمیشود
سبک شمرد. از طرفی کودک را هم نباید دلزده کرد. بلکه باید زمینهها را فراهم کرد. وقتی بچه
خودش میگوید: صبح بیدارم کن، این دیگر تحمیل نیست، بلکه خواسته است. این نشان میدهد
که بچه دلش میخواهد بیدار شود و این خوب است. باید به خواسته بچه احترام گذاشت. بعد از
مدتی هم عادت میکند و خودش بیدار میشود.
پدربزرگ در تأیید حرفها ادامه داد: اگر شب بچه را زودتر بخوابانید، صبح بدخواب هم نمیشود.
مادربزرگ که بر موضع خودش پافشاری میکرد، گفت: حالا دختر شما خودش میخواهد بیدار
شود، اما بچههایی که نمیخواهند چی؟ آنها را که دیگر باید به زور بیدار کرد؟! بیچاره پدر و
مادرهایشان! چه بدبختیای میکشند!
پدر که سعی میکرد جلوی خندهاش را بگیرد، به آرامی گفت: نه مادر جان! به زور درست نیست.
بلکه راههای دیگری هم هست. این والدین باید این کارها را انجام بدهند:
1. سطح آگاهی و شناخت بچههایشان را بالا ببرند تا بچه بداند نماز چه فایدهای برایش دارد.
2. با زبان نرم و جذاب درباره نماز و واجبات دینی صحبت کنند. قرآن میفرماید: ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ
بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ نحل/125؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه
پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!
3. برای نماز آنها امکاناتش را فراهم کنند. مثلاً محل نماز را زیبا کنند. سجاده و عطر برایش بخرند،
جایزه به او بدهند و ... .
4. با هم نماز بخوانند. وقتی بچه ببیند پدر و مادرش با هم نماز میخوانند او هم میخواهد تقلید
کند و دوست دارد با آنها نماز بخواند.
5. بچهها را همراه خود به مسجد ببرند. بچهها نماز جماعت را دوست دارند. چون احساس
میکنند آنها هم بزرگ شدهاند. نماز جماعت مشوق خوبی برای نماز خواندن است.
این مطلب در شماره 16 ماهنامه نسیم وحی نیز به چاپ رسید.
O M I D
04-16-2013, 07:21 PM
عبادت تمرینی
در کنار پدر مشغول نماز بود. نماز کاملاً جدی و موقرانه. اما به محض اینکه فیلمبرداری از این دختر چهار ساله شروع شد، از خجالت نماز را رها کرده و پا به فرار گذاشت. پدر نیز که از علمای برجسته بود ناگهان سر از سجده برداشت و شروع کرد دختر کوچکش را صدا بزند. من که تازه از راه رسیده بودم و پدر تعجبم را دید، گفت: این نماز برای تمرین و آموزش است.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
پرورش ایمان در کودک
والدین و مربیان باید متوجه باشند که در راه تربیت کودک، مذهب بزرگترین یار و مددکار آنهاست. ایمان و اعتقاد مشعلی است که تاریکترین راهها را روشن میسازد. وجدانها را حساس و بیدار میسازد. هر کجا منحرفی وجود داشته باشد. او را به آسانی به سوی راستی رهبری میکند.
پرورش ایمان و اخلاق پسندیده در روان کودک یکی از حقوق فرزندان در آیین اسلام است. حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید:
و أنک مسئول عما ولیته به من حسن الأدب و الدلاله علی ربه1.
تو نسبت به کسانی که سرپرستشان هستی، در مورد تربیت نیک و راهنمایی آنان به سوی پروردگار، مورد سؤال قرار خواهی گرفت.
همچنین پیشوای گرامی اسلام صریحاً از پدران و مادرانی که به تربیت دینی کودکان خود بیاعتنا هستند، برائت جسته است.
روی عن النبی صلیاللهعلیهوآله: إنه نظر إلی بعض الاطفال فقال: ویل آخر الزمان من آبائهم فقیل یا رسول الله، من آبائهم المشرکین؟ فقال لا من آبائهم المؤمنین لا یعلمونهم شیئاً من الفرائض و إذا تعلموا أولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض یسیر من الدنیا فأنا منهم برئ و هم منی براء2.
رسول خدا به برخی از کودکان می نگریست و می فرمود: در آخر زمان وای بر پدر و مادر این¬ها. پرسیدند: ای رسول خدا، والدین مشرک را می¬گویید؟ فرمود: نه. والدین مؤمنی که واجبات را به این کودکان نمی¬آموزند و اگر فرزندان واجبات را یاد بگیرند، منعشان می کنند و آنان را به بهره ای اندک از دنیا خرسند می سازند من از آنان بیزارم و آنان از من دورند.
بدون تردید تعلیمات اخلاقی و مذهبی بیش از سایر مسائل بر عهده خانواده است زیرا تربیت بدون اخلاق جز جنایتکار زیرک چیز دیگری به بار نمیآورد. و از طرف قلب انسان، بدون مذهب نمیتواند به سوی اخلاق بگراید و اگر کسی بخواهد اصول اخلاقی را بدون مذهب بیاموزد مانند این است که قصد کند پیکری زنده اما بدون تنفس به وجود آورد.
نخستین تصویری که کودک از خدا در ذهن خود ترسیم میکند از روابطش با پدر و مادر سرچشمه میگیرد و همچنین آگاهی او از اطاعت، بخشندگی و راستی با طرز عمل خانواده بستگی دارد و همه این مسایل باید در نخستین سالهای کودکی انجام پذیرد زیرا در این سالها ذهن طفل بهتر از مواقع دیگر برای ضبط آنچه درک میکند آمادگی دارد.
پدر و مادر وظیفه دارند خدا را با همه نیرو و نیکی، با همه اراده و بزرگی به فرزندان خود بشناسانند و برای این منظور میتوانند از دو منبع سرشار و غنی مذهب و طبیعت استفاده ببرند.
فرزندانی که از اول با ایمان به خدا تربیت میشوند، ارادهای قوی و روانی نیرومند دارند. مثل حضرت یوسف که 9 ساله بود. وقتی از چاه بیرون آوردند و او را به عنوان برده فروختند، یکی گفت: نسبت به این طفل غریب نیکی کنید. یوسف که این جمله را شنید، گفت: آن کس که با خداست گرفتار غربت و تنهایی نیست. این ناشی از اطمینان خاطر و آرامش روان اوست.
برای اینکه کودکان از اول مؤمن و خداپرست تربیت شوند، لازم است بین جسم و جان آنها نیز از نظر ایمانی هماهنگی برقرار باشد. به همین جهت از طرفی اسلام دستور داده فرزندان را به خدا متوجه کنید و از طرفی دستور داده اطفال را به نماز و عبادات تمرینی وادارید.
عن النبی صلیاللهعلیهوآله، قال: مروا صبیانکم بالصلاة إذا بلغا سبعاً3.کودکانتان را هنگامی که به 7 سالگی رسیدند، به نماز تمرین دهید.
عبادات تمرینی کودک، اثر درخشانی در روان طفل میگذارد. ممکن است طفل الفاظ و عبارات نماز و دعا را نفهمد ولی معنی توجه به خدا، راز و نیاز با خدا، استمداد از خدا و ... را در عالم کودکی خود درک میکند. امیدوار بار میآید و دلش به رحمت او مطمئن میگردد و در باطن خود تکیهگاهی برای خود حس میکند که از این نیروی نهانی در مواقع سخت و پیشامدهای ناگوار استفاده کند و شخصیت خود را حفظ کند.
الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ رعد/13 همان کسانى که ایمان آوردهاند و دل¬هایشان به یاد خدا آرام مىگیرد آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش مىیابد.
نیایش همیشه نتیجه دارد. حتی اگر این نتیجه آن نباشد که ما میخواستهایم. به این جهت بایستی از آغاز زندگی کودکان را عادت داد که زمانی کوتاه در سکوت و آرامش به خصوص با نیایش بگذرانند. هر کس که یک بار موفق شد، میتواند هر وقت که بخواهد میتواند به دنیای مافوق تصاویر اشیا و کلمات برسد، آنوقت کمکم تاریکیها محو میشود و نوری از میان تاریکی جریان میافتد.
پینوشتها
1. تحف العقول، ص 263.
2. مستدرک الوسائل، ج2، ص 625.
3. مستدرک الوسائل، ج2، ص 171.
این مطلب در شماره 11 ماه نامه نسیم وحی هم چاپ شده است.
O M I D
05-03-2013, 08:21 PM
الف) سن مناسب برای آغاز برنامه های تربیتی:
از آنجا که بنابر مطالعات روان شناختی و آموزه های دینی، عوامل مختلف وراثتی و ژنتیکی و حتی محیطی از آغاز شکل گیری نطفه بر انسان تأثیر به سزایی دارند، باید از دوران انتخاب همسر و حتی پیش از آن برای برخوداری فرزندان آینده مان از تربیتی سالم و مناسب، زمینه سازی نماییم. بر همین اساس، پیامبر اکرم (ص) از ازدواج با همسران ناشایست نهی فرموده و فرزندان به دنیا آمده از آنها را تباه شده و از دست رفته می شمارد. امیر مؤمنان (ع) نیز خصلت های زشت و زیبا در روح و روان انسانها را متأثر از شیر مادران شان می داند.
آزمایشهای تجربی در این زمینه نیز این واقعیت را تأیید می کند که انسان از دوران جنینی نسبت به محیط و صداهای مختلف اطراف خود حساس بوده و به خصوص از مادر و سخنان و روحیات وی تأثیر می پذیرد. به همین دلیل، در اسلام به پدران سفارش شده است که از روزی حرام اجتناب ورزند و آداب ویژه ای را به هنگام انعقاد نطفه رعایت کنند. به مادران توصیه شده که در دوران بارداری، مراقب اندیشه ها و رفتارهای خویش بوده، همواره در طهارت جان و پاکیزگی تن و روان تلاش کنند؛ چرا که از کوزه همان برون تراود که در او است. پس از ولادت نیز فرزندان به طور مستقیم در معرض برخی آداب و مراسم مذهبی قرار می گیرند؛ آدابی مانند خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ که در روایات به عنوان پناهی در برابر وسوسه های شیطانی شمرده شده است؛ کام گرفتن کودک با تربت امام حسین (ع)؛ انجام غسل ولادت؛ ختنه کردن؛ عقیقه کردن؛ صدقه دادن به وزن موی سر کودک از طلا یا نقره و به وزن بدنش از خرما و ..... امروزه از نظر علمی نیز تأثیر بسیاری از این اعمال برآینده کودک غیرقابل انکار است. با این حال، بدیهی است که فرزندان را نمی توان از آغاز تولد به طور مستقیم مورد تعلیم و تربیت قرار داد و ناچار باید منتظر پیدایش زمینه های یادگیری و تربیت پذیری در آنها بود. در این باره که آموزش و پرورش دینی فرزندان را از چه سنی باید آغاز کرد، میان دانشمندان و کارشناسان امور تربیتی اختلاف نظر است.
برخی با هر گونه تعلیم و تربیت مذهبی تا پیش از بلوغ مخالفند، ولی عده ای دیگر با تأکید بر آمادگی و استعداد اطفال برای تربیت پذیری، بر این باورند که می توان برخی معلومات دینی را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقین، آنها را در این فضای مقدس قرار داد. جان لاک از اندیشمندان غربی نیز معتقد است که تربیت دینی را باید از کودکی آغاز کرد. وی می گوید: « اندیشه خدا را از همان آغاز کودکی می توان در نهاد فرزندانمان جای داده، عشق و احترام به خدا را در روانشان بدمیم. »
به نظر می رسد برای یافتن سن مناسب برای آغاز برنامه های تربیتی باید سن طبیعی گرایش فرزندان به دین و مذهب را شناخت. بررسی های روان کاوان نشان می دهد که آغاز پیدایش حس مذهبی در کودکان به ماههای قبل از چهارسالگی باز می گردد و حتی گاه در حدود 2 تا 3 سالگی ظاهر می شود. کودکان از سه سالگی، علاقه بسیار به دعا و سرودهای مذهبی داشته، از تکرار و خواندن دعاهای دسته جمعی، لذت بسیار می برند. از حدود 4 سالگی، کنجکاوی سراسر وجود کودک را فرا می گیرد و درباره حقایق مختلف جهان و از همه مهم تر آفریدگار جهان می پرسد. این مرحله، سن طبیعی کودک برای پذیرش مفهوم خداوند است. کودک چهار ساله، پدر خود را به بزرگی و اهمیت خدا می داند و تلقی او از خدا همچون پدر، ولی بزرگ تر است. او حتی گاه خدا را همچو عضوی از خانواده به حساب می آورد. احساس مذهبی با رشد و افزایش سن کودک آشکارتر می شود و در شش سالگی به روشنی می توان تظاهر به رفتارهای مذهبی را در کودکان مشاهده کرد. یک کودک شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرستش نموده، خواستار آشنایی و صحبت با او است و درخواستهای غالباً مادی خویش همچون اسباب بازی، خوراک و پوشاک را با او در میان می گذارد، به تدریج در سن هفت سالگی، خدا را مقامی قدرتمند و بالاتر از والدین می شناسد.
بر همین اساس، امام باقر (ع) در حدیثی مفصل به تشریح وظایف اولیا در تربیت ایمانی فرزندان از سن سه سالگی می پردازد:
در سه سالگی کلمه توحید « لا اله الا الله » را به کودک بیاموزید و در چهارسالگی با نبوت پیامبر اسلام آشنایش سازید و در پنج سالگی رویش را به قبله کنید و سجده بر زمین را یادش دهید. در شش سالگی رکوع و سجود را به شیوه صحیح به او بیاموزید و در هفت سالگی وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهید.
براساس این حدیث شریف، کودک را باید در سه سالگی با خداوند، در چهار سالگی با نبوت و در پنج و شش سالگی با پرستش به شیوه های مختلف آشنا ساخت، تا آن که در هفت سالگی بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادی از کل دین و به تعبیر روایات ستون دین به او القاء نمود.
نکته مهم دیگر در این میان توجه به پرسشهای دینی کودکان است. آنها بر مبنای سیر پیش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات دینی پرداخته، برکسب درک و فهم خود، سوالات متفاوتی از اطرافیان می پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشیاء سؤال می کنند: من از کجا آمده ام؟ آسمان را که درست کرده است؟ و .... در سن 7 تا 10 سالگی سوالهایی عمیق تر میپرسند و خواهان پاسخ هایی مستدل تر هستند: چرا خدا دیده نمی شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چیست؟ انسانها چطور در قیامت دوباره زنده می شوند؟ در سنین نوجوانی به دلیل افزایش آگاهی ها و معلومات بر دامنه و عمق سوالات افزوده می شود. اگر مبانی اعتقادی در سالهای پیش در ذهن شان جای گرفته باشد، پاسخ به سوالات بعدی آسانتر خواهد بود؛ زیرا پاسخهایی که در سنین قبل شنیده اند، فضایی اعتقادی در ذهن شان ترسیم نموده و در آن فضا به اندیشه و پرسش می پردازند.
در این سنین سه گونه احساس در رابطه با مذهب برای فرزندانمان پدید می آید:
1ـ رشد و گسترش و تقویت حس مذهبی و علاقه مندی به دین؛
2ـ پیدایش تردید در آموخته های پیشین؛
3ـ پیدایش سوالات متعدد و برخاسته از آن تردیدها.
نکته در خور توجه در این زمینه آن است که فرزندان در این سنین، به علت غرور نوجوانی، گاه از طرح همه سوالات خویش پرهیز دارند و همچنین به دلیل رشد عقلانیت و قوه استدلال شان به هر پاسخی راضی نمی شوند؛ لذا بر ما است که مستقیم و غیر مستقیم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسشهای شان را مستدل و منطقی و در حد فهم و درکشان پاسخ دهیم.
منبع: رواق اندیشه جلد 14/ مرکز پژوهشهای اسلامی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
O M I D
05-20-2013, 08:40 PM
ب) آمادگی بسیار کودکان برای تربیت پذیری:
کودکان همگی با فطرت الهی و همراه با روحیاتی پاک و زمینه هایی آراسته زاده می شوند و حس مذهبی به طور طبیعی در آنها پدید آمد، سپس رشد یا افت می یابد. در واقع، این محیط اطراف است که با تأثیر مستقیم و غیر مستقیم خود، زمینه هدایت یا گمراهی آنها را فراهم می آورد؛ گرچه اراده آزاد انسان هیچگاه از میان نمی رود و حق اختیار و انتخاب در هر حال باقی است. بر همین اساس، پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
هر نوزادی بر فطرت سالم الهی زاده می شود؛ لیکن این پدر و مادر هستند که گاه او را با تربیتهای ناشایست خویش از صراط مستقیم منحرف می سازند.
بنابراین، رسالت پدر و مادر آن است که با انجام فرایض دینی و بیان آنها برای کودکان و تجسم بخشیدن به روحیات زیبای ایمان و تعهد دینی، استعدادهای آنها را در مسیری درست به فعلیت رسانند؛ در غیر این صورت، فطرت پاک کودکان به تدریج رو به خاموشی می گراید و به محیط آلوده خو می گیرد. کودکان و نوجوانان از اخلاق همه اطرافیان خود کم و بیش تأثیر می پذیرند. پدر و مادر، بستگان، همکلاسیها، معلمان، قهرمانان ورزشی و هنری، شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و ....... همگی بر فرزندان ما تأثیر گذاشته، الگوهای مثبت یا منفی آنها را شکل میدهند که البته در این میان والدین از نقش مهمتری برخوردارند. از این رو رواست که امیر مؤمنان، علی (ع) در سفارش نامه ای به فرزندش امام حسن (ع) می نویسد:
« همانا جان و روان خردسالان همچون زمین بایری است که در آن هر نوع دانه و تخمی افشانی، آن را می پذیرد و رشد و نمو می دهد. »
بنابراین، همان قدر که زمینه هدایت و دینداری برای آنها فراهم است زمینه انحراف و فساد نیز مهیا است. کودکان و نوجوانان به دلیل کم تجربگی و نا آگاهی در آستانه لغزش قرار دارند و لذا بر پدران و مادران است که موانع زندگی سالم را از پیش پای آنها بردارند و فطرتهای پاک فرزندانشان را از آلایش به رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی مصون نگه دارند. با این حال، به نظر می رسد طبیعت و فطرت انسانها، و به ویژه کودکان و نوجوانان، به خیر و سعادت تمایل بیشتری دارد و لذا پیامبر اکرم (ص) درباره آنان می فرماید:
آنها قلبی فضیلت پذیر و دلی رقیق و حساس دارند........ خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت و از عذابش بیم دهم؛ جوانان و نوجوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند، ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
امام صادق (ع) نیز به یکی از یاران خویش که به تبلیغ دین و نشر تعالیم اهل بیت اشتغال داشت، چنین توصیه می فرماید: « برنامه های تبلیغی خویش را متوجه نسل جوان کن؛ زیرا آنان برای پذیرش خوبیها آمادگی بیشتری دارند و بیش از دیگران حق را می پذیرند. »
O M I D
06-08-2013, 05:07 PM
ج) نیاز به محبت و دوستی:
نیاز به محبت از نیازهای اساسی انسان به شمار می رود؛ همانگونه که انسان به آب و غذا نیاز دارد؛ به محبت نیز نیازمند است و بود و نبود آن، در تعادل روحی و روانی وی تأثیر فراوان دارد. روان شناسان بر همین اساس به ترسیم هرم نیازهای انسان پرداخته اند.
کودکی که در محیط گرم و محبت آمیز رشد کند، روانی شاد و دلی آرام و با نشاط و به تبع آن، جسمی سالم خواهد داشت. چنین فردی به زندگی امیدوار و دلگرم بوده، خود را در جهانی پرآشوب، تنها و بی یاور نمی بیند. از سوی دیگر، اظهار محبت به کودک از ابتلای وی به عقده حقارت جلوگیری می کند. کودکی که از محبت های گرم پدر و مادر محروم بوده، یا نیازش به محبتهای آنان به حد کافی اشباع نشده است، نسبت به اطرافیان خویش و حتی پدر و مادر عقده نفسانی می یابد و در نتیجه، زمینه هرگونه فساد و انحرافی برایشان مهیا می شود. به اعتقاد کارشناسان امور تربیتی، تندخویی، خشونت، اعتیاد، افسردگی، نا امیدی و ... غالباً معلول عقده حقارتی است که در اثر کمبود محبت پدید آمده است. گاه فشارهای روانی تا بدانجا این اشخاص را آزار می دهد که دست به خودکشی می زنند. بسیاری از فرزندانی که از منزل فرار کرده اند، انگیزه خود را از فرار، بی توجهی و کم مهری پدر و مادر دانسته اند. همانگونه که محبوب بودن از نیازهای اولیه انسان است، محبت نمودن از نیازهای اساسی او است. دوست یابی و برقراری روابط اجتماعی که به خصوص در سنین نوجوانی و جوانی شدت می گیرد، براساس همین رابطه متقابل میان نیاز به محبت و نیاز به مهر ورزیدن شکل می گیرد. بنابراین، رفیق خوب و مناسب گرچه برای همگان مهم است، ولی برای نسل جوان اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا در این دوره از یک سو عواطف نوجوان، نسبت به دوران کودکی، عمق بیشتری می یابد و دوستی های سطحی او به دوستی های صمیمی بدل می شود. از سوی دیگر، نوجوان در این سن به دنبال کسب استقلال است و لذا به طور طبیعی به دوستان جدید گرایش پیدا میکند. بررسی های علمی نشان می دهد که اثر پذیری نوجوانان از گروه همسالان بیش از هر گروه دیگری همچون خانواده و معلمان است. حال اگر دوستانی شایسته و مناسب گرداگرد نوجوان باشند، موجب تکامل تربیتی و معنوی او می گشودند و اگر افرادی فاسد با او طرح دوستی بریزند، سبب سقوط وی در گرداب لغزشها و انحرافها می گردند. بنابراین، بر والدین است که از یک سو به تقویت دوستی خود با فرزندان در سنین نوجوانی بپردازند و از سوی دیگر، بر معاشرتهای آنان نظارت کرده، آنها را در انتخاب دوستانی مناسب یاری رسانند.
greenisland1
06-25-2013, 11:59 AM
:104::104::104::104:
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.