javad jan
04-07-2013, 12:44 PM
پابلو استیوز
بیايید توافق کنیم که آنها تنها مقصران این بحران نیستند. آیا مدارس بازرگانی باید درباره تمرکز روی دورههایMBA بازاندیشی کنند؟ در این صورت، آنها چگونه باید بیندیشند؟ بیگمان، بسیاری از مدارس بازرگانی در حال حاضر چنین کاری میکنند. آیا این کافی است؟
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://javascript%3Cb%3E%3C/b%3E:PopupPic('2828/28-01.jpg%20'))
اینک، قبل از ادامه بحث، یک ادعای مهم را رد میکنم: من مدرک MBA دارم. بالاتر از آن، من عاشق مدرک MBA خودم هستم. بهدست آوردن آن بسیار سخت بود و آن را با چنگ و دندان بهدست آوردم. گذراندن این دوره از آنجا که دوستیهای من را شکل داد و درسهای تجاری زیادی را به من آموخت یکی از بهترین سالهای – اگر نگویم بهترین سال- زندگیام را به من اعطا کرد.
آنچه که گفته شد به معنی این نیست که من میخواهم از این موضوع دفاع کنم که فارغالتحصیلان MBA در موضع ِ کلیدداران موفقیت در جهان قرار دارند یا ادعا کنم که ما قربانیان مطبوعات بد هستیم. چرا که در واقعیت، فردی به عنوان فارغالتحصیل بد وجود دارد. همان طور که وکیل بد، روزنامه نگار بد، مهندس شهری بد و دکتر بد و همه دارندگان مدارک تحصیلی بد وجود دارند. برخی از فارغالتحصیلان بد MBA همکلاسی من بودند، اما آنها در قبال فارغالتحصیلان مسوولیتپذیر که خواهان همکاری و مشارکت بودند، کم تعداد هستند. ناشیانه خواهد بود اگر فکر کنیم که دیگر خبر شوکآور نخواهیم شنید. خبری مبنی بر اینکه یک مدیرعامل بسیار معتبر برخی اطلاعات را در اختیار دوستانش گذاشته است، درحالی که نباید چنین کاری میکرد. اگرچه به طور حتم خبرهای بیشتری درباره تاثیر اجتماعی مثبت فارغالتحصیلان MBA در بیرون وجود دارند و خوشبختانه آنها تیترهای مطبوعات بیشتری را به خود اختصاص خواهند داد.
به عبارت «تاثیر اجتماعی مثبت» در کنار آموزش بازرگانی توجه کنید. معتقدم که این دو عبارت به شدت وجوه مشترک زیادی دارند. فارغالتحصیلان MBA میتوانند در امور اجتماعی بیشتر مشارکت کنند و کارآفرینان و ما نیز برای کمک به رشد اقتصادی وکاهش فقر ظرفیت لازم را داریم.
طی دوره MBA، فرصت پیوستن به برنامهای که توسط یک شرکت تازه تاسیس به نام «امزینگو» ایجاد شده بود را داشتم. این شرکت – که توسط سه نفر از فارغالتحصیلان مدرسه بازرگانی غیرانتفاعی مادرید در سال 2010 تاسیس شد- با هدف پرکردن ِ شکاف میان بخشهای اجتماعی و بازرگانی راه اندازی شده است. منطق و عمل ِ این برنامه نسبتا پیچیده است، اما این قضیه به طرز زیبایی ساده است. ما آن دسته از فارغالتحصیلان MBA را انتخاب میکنیم که از نظر اجرایی دارای توان بالا و از نظر اجتماعی بسیار آگاه هستند. سپس آنها را با کارفرمایان اجتماعی و سازمانهایی در بازارهای نوظهور مانند ژوهانسبورگ (پایتخت آفریقای جنوبی)، لیما (پایتخت پرو) جفت میکنیم. به مدت 8 تا 10 هفته، شش نفر از فارغالتحصیلان MBA که در محل حضور داشتند در موضوعهای اساسی مانند برنامه استراتژیک سه ساله یا یک مدل درآمدی پایدار به این سازمانها کمک میکنند.
دورههای آموزشی عملی مانند برنامه مدرسه بازرگانی «امزینگو» و سایر موارد مشابه نه تنها روی پیشرفت دانشجویان MBA مدارس بازرگانی تمرکز میکند، بلکه روی سازمانهایی که از دانشجویان خدمت دریافت میکنند و همچنین انجمنهای محلی و کارفرمایان اجتماعی آنها نیز تمرکز میکند. اینجا، یک موضوع کوچک به موضوع بزرگ تبدیل میشود. به طور مثال، توانمندسازی یک سازمان ِ مالیِ غیردولتی در آکرا[پایتخت کشور غنا] از طریق اعزام دانشجویان مدرسه بازرگانی به محل میتواند کمک کند تا کارکنان آن نهاد غیردولتی اعتبار بهتری کسب کنند یا پساندازهای خود را بهبود دهند.
ایجاد مدل کسبوکار سودآور برای مرکز نگهداری روزانه کودکان در مرکز شهر ژوهانسبورگ میتواند روزانه 300 کودک را از خیابانها جمع کند. ایجاد یک برنامه بازاریابی برای یک کارفرمای محیط زیست در لیما[پایتخت کشور پرو واقع در آمریکای جنوبی] میتواند به ماهیگیران محلی به منظور درک چگونگی حفظ معیشت آنها کمک کند. همه اینها مثالهایی واقعی برای امکان استفاده از آموزش بازرگانی به منظور کاهش فقراست.
همیشه این بحث که آیا فارغالتحصیلان MBA میتوانند کارآفرین بشوند یا اینکه آیا کارفرمایان واقعا از مدرک MBA منتفع میشوند یا نه وجود داشته است. مثال دیگر مربوط به طرح احیای شیلی است. دولت شیلی برنامهای را تدوین کرده است که استعدادهای جوان را- بخشی از آنها دارندگانِ مدارک MBA مدارس بازرگانی در ایالات متحده، اروپا و آمریکای لاتین هستند- با اختصاص 40 هزار دلار و ویزای یک ساله برای کار در پروژهها و ایدههای خود در شیلی جذب میکند. دولت، کارآفرینان و رسانههای شیلی این طرح را که از سال 2010 آغاز شد، طرحی موفق خواندهاند. این طرح برای آن دسته از فارغالتحصیلان MBA که دارای ایدههایی برای اجرای تغییرات گسترده در جامعه هستند، فرصت مناسبی به شمار میرود.
جهان بدون فارغالتحصیلان MBA پررونق نخواهد بود. در عین حال، آنها نیز جهان را به مکانی بهتر تبدیل نمیکنند. آنها باید به طور فعال در سطح جهانی مشارکت کنند، باید درگیر شوند و به طور فعال فرصتهای ایجاد تاثیر مثبت را دنبال کنند. فارغالتحصیلان MBA نه تنها نباید روی انجام کاریهای «بد» تمرکز کنند که باید روی انجام کارهای خوب متمرکز شوند. پزشکان در سراسر جهان تخصص لازم برای نجات جان افراد را دارند؛ وکلا میتوانند در گوشهای از جهان که هیچ عدالتی وجود ندارد، برای عدالت مبارزه کنند. فارغالتحصیلان MBA نیز میتوانند از مهارتهای عملی کسبوکار و تحصیلات متفاوت خود بهره ببرند و تاثیری مثبت و پایداری روی جهان بگذارند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://javascript%3Cb%3E%3C/b%3E:PopupPic('2828/28-02.jpg'))
بیايید توافق کنیم که آنها تنها مقصران این بحران نیستند. آیا مدارس بازرگانی باید درباره تمرکز روی دورههایMBA بازاندیشی کنند؟ در این صورت، آنها چگونه باید بیندیشند؟ بیگمان، بسیاری از مدارس بازرگانی در حال حاضر چنین کاری میکنند. آیا این کافی است؟
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://javascript%3Cb%3E%3C/b%3E:PopupPic('2828/28-01.jpg%20'))
اینک، قبل از ادامه بحث، یک ادعای مهم را رد میکنم: من مدرک MBA دارم. بالاتر از آن، من عاشق مدرک MBA خودم هستم. بهدست آوردن آن بسیار سخت بود و آن را با چنگ و دندان بهدست آوردم. گذراندن این دوره از آنجا که دوستیهای من را شکل داد و درسهای تجاری زیادی را به من آموخت یکی از بهترین سالهای – اگر نگویم بهترین سال- زندگیام را به من اعطا کرد.
آنچه که گفته شد به معنی این نیست که من میخواهم از این موضوع دفاع کنم که فارغالتحصیلان MBA در موضع ِ کلیدداران موفقیت در جهان قرار دارند یا ادعا کنم که ما قربانیان مطبوعات بد هستیم. چرا که در واقعیت، فردی به عنوان فارغالتحصیل بد وجود دارد. همان طور که وکیل بد، روزنامه نگار بد، مهندس شهری بد و دکتر بد و همه دارندگان مدارک تحصیلی بد وجود دارند. برخی از فارغالتحصیلان بد MBA همکلاسی من بودند، اما آنها در قبال فارغالتحصیلان مسوولیتپذیر که خواهان همکاری و مشارکت بودند، کم تعداد هستند. ناشیانه خواهد بود اگر فکر کنیم که دیگر خبر شوکآور نخواهیم شنید. خبری مبنی بر اینکه یک مدیرعامل بسیار معتبر برخی اطلاعات را در اختیار دوستانش گذاشته است، درحالی که نباید چنین کاری میکرد. اگرچه به طور حتم خبرهای بیشتری درباره تاثیر اجتماعی مثبت فارغالتحصیلان MBA در بیرون وجود دارند و خوشبختانه آنها تیترهای مطبوعات بیشتری را به خود اختصاص خواهند داد.
به عبارت «تاثیر اجتماعی مثبت» در کنار آموزش بازرگانی توجه کنید. معتقدم که این دو عبارت به شدت وجوه مشترک زیادی دارند. فارغالتحصیلان MBA میتوانند در امور اجتماعی بیشتر مشارکت کنند و کارآفرینان و ما نیز برای کمک به رشد اقتصادی وکاهش فقر ظرفیت لازم را داریم.
طی دوره MBA، فرصت پیوستن به برنامهای که توسط یک شرکت تازه تاسیس به نام «امزینگو» ایجاد شده بود را داشتم. این شرکت – که توسط سه نفر از فارغالتحصیلان مدرسه بازرگانی غیرانتفاعی مادرید در سال 2010 تاسیس شد- با هدف پرکردن ِ شکاف میان بخشهای اجتماعی و بازرگانی راه اندازی شده است. منطق و عمل ِ این برنامه نسبتا پیچیده است، اما این قضیه به طرز زیبایی ساده است. ما آن دسته از فارغالتحصیلان MBA را انتخاب میکنیم که از نظر اجرایی دارای توان بالا و از نظر اجتماعی بسیار آگاه هستند. سپس آنها را با کارفرمایان اجتماعی و سازمانهایی در بازارهای نوظهور مانند ژوهانسبورگ (پایتخت آفریقای جنوبی)، لیما (پایتخت پرو) جفت میکنیم. به مدت 8 تا 10 هفته، شش نفر از فارغالتحصیلان MBA که در محل حضور داشتند در موضوعهای اساسی مانند برنامه استراتژیک سه ساله یا یک مدل درآمدی پایدار به این سازمانها کمک میکنند.
دورههای آموزشی عملی مانند برنامه مدرسه بازرگانی «امزینگو» و سایر موارد مشابه نه تنها روی پیشرفت دانشجویان MBA مدارس بازرگانی تمرکز میکند، بلکه روی سازمانهایی که از دانشجویان خدمت دریافت میکنند و همچنین انجمنهای محلی و کارفرمایان اجتماعی آنها نیز تمرکز میکند. اینجا، یک موضوع کوچک به موضوع بزرگ تبدیل میشود. به طور مثال، توانمندسازی یک سازمان ِ مالیِ غیردولتی در آکرا[پایتخت کشور غنا] از طریق اعزام دانشجویان مدرسه بازرگانی به محل میتواند کمک کند تا کارکنان آن نهاد غیردولتی اعتبار بهتری کسب کنند یا پساندازهای خود را بهبود دهند.
ایجاد مدل کسبوکار سودآور برای مرکز نگهداری روزانه کودکان در مرکز شهر ژوهانسبورگ میتواند روزانه 300 کودک را از خیابانها جمع کند. ایجاد یک برنامه بازاریابی برای یک کارفرمای محیط زیست در لیما[پایتخت کشور پرو واقع در آمریکای جنوبی] میتواند به ماهیگیران محلی به منظور درک چگونگی حفظ معیشت آنها کمک کند. همه اینها مثالهایی واقعی برای امکان استفاده از آموزش بازرگانی به منظور کاهش فقراست.
همیشه این بحث که آیا فارغالتحصیلان MBA میتوانند کارآفرین بشوند یا اینکه آیا کارفرمایان واقعا از مدرک MBA منتفع میشوند یا نه وجود داشته است. مثال دیگر مربوط به طرح احیای شیلی است. دولت شیلی برنامهای را تدوین کرده است که استعدادهای جوان را- بخشی از آنها دارندگانِ مدارک MBA مدارس بازرگانی در ایالات متحده، اروپا و آمریکای لاتین هستند- با اختصاص 40 هزار دلار و ویزای یک ساله برای کار در پروژهها و ایدههای خود در شیلی جذب میکند. دولت، کارآفرینان و رسانههای شیلی این طرح را که از سال 2010 آغاز شد، طرحی موفق خواندهاند. این طرح برای آن دسته از فارغالتحصیلان MBA که دارای ایدههایی برای اجرای تغییرات گسترده در جامعه هستند، فرصت مناسبی به شمار میرود.
جهان بدون فارغالتحصیلان MBA پررونق نخواهد بود. در عین حال، آنها نیز جهان را به مکانی بهتر تبدیل نمیکنند. آنها باید به طور فعال در سطح جهانی مشارکت کنند، باید درگیر شوند و به طور فعال فرصتهای ایجاد تاثیر مثبت را دنبال کنند. فارغالتحصیلان MBA نه تنها نباید روی انجام کاریهای «بد» تمرکز کنند که باید روی انجام کارهای خوب متمرکز شوند. پزشکان در سراسر جهان تخصص لازم برای نجات جان افراد را دارند؛ وکلا میتوانند در گوشهای از جهان که هیچ عدالتی وجود ندارد، برای عدالت مبارزه کنند. فارغالتحصیلان MBA نیز میتوانند از مهارتهای عملی کسبوکار و تحصیلات متفاوت خود بهره ببرند و تاثیری مثبت و پایداری روی جهان بگذارند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://javascript%3Cb%3E%3C/b%3E:PopupPic('2828/28-02.jpg'))