توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : :: تلنگر ::
غریب آشنا
03-10-2013, 04:41 PM
پسري پول هاي مچاله شدش رو اروم گذاشت جلوي فروشنده و گفت
براي روز پدر يک کمربند مي خوام
فروشنده:چه جنسي باشه؟
پسر کوچولو:
..
فرقي نميکنه فقط دردش کم باشه
———
کودکی به پدرش گفت: «پدر دیروز سر چارراه حاجی فیروز رو دیدم
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی پدر،من خیلی از او خوشم آمد،نه به خاطر
اینکه ادا در می آورد و می رقصید،به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود …»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چارراه می دیدند …
———
عابری خطاب به پسرک چسب فروش:
تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم
باز نه زخمهای من خوب میشود
نه زخمهای تو … ! ! !
———-
به سلامتی پدر :
پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
بیاییم با هم عهد بندیم از این پس:
هر فرد زحمتکشی میبینیم اون رو به عنوان فرشته ای که پشتوانه محکم فرزندانش است, احترام کنیم: این فرشته شاید:
یک کارگر ساده باشد
یک کارگر شهرداری باشد
یک دستفروش باشد
یک پرستار باشد
و هر چه که هست یک فرشته هست
غریب آشنا
03-10-2013, 08:18 PM
حکایت من، تو، او
من به مدرسه ميرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه ميرفتي به تو گفته بودند بايد دکتر شوي
او هم به مدرسه ميرفت اما نمي دانست چرا
من پول تو جيبي ام را هفتگي از پدرم ميگرفتم
تو پول تو جيبي نمي گرفتي هميشه پول در خانه ي شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خيابان آدامس ميفروخت
معلم گفته بود انشا بنويسيد
موضوع اين بود علم بهتر است يا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم مي گفت با علم مي توان به ثروت رسيد
تو نوشته بودي علم بهتر است
شايد پدرت گفته بود تو از ثروت بي نيازي
او اما انشا ننوشته بود برگه ي او سفيد بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبيه کرد
بقيه بچه ها به او خنديدند
آن روز او براي تمام نداشته هايش گريه کرد
هيچ کس نفهميد که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمي دانست او پول خريد يک خودکار را نداشته
شايد معلم هم نمي دانست ثروت وعلم گاهي به هم گره مي خورند
گاهي نمي شود بي ثروت از علم چيزي نوشت
من در خانه اي بزرگ مي شدم که بهار توي حياطش بوي پيچ امين الدوله مي آمد
تو در خانه اي بزرگ مي شدي که شب ها در آن بوي دسته گل هايي مي پيچيد که پدرت براي مادرت مي خريد
او اما در خانه اي بزرگ مي شد که در و ديوارش بوي سيگار و ترياکي را مي داد که پدرش مي کشيد
سال هاي آخر دبيرستان بود
بايد آماده مي شديم براي ساختن آينده
من بايد بيشتر درس مي خواندم دنبال کلاس هاي تقويتي بودم
تو تحصيل در دانشگا هاي خارج از کشور برايت آينده ي بهتري را رقم مي زد
او اما نه انگيزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار مي گشت
روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چيزي در روزنامه مي گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ي قبولي هاي کنکور جستجو کنم
تو رفتي روزنامه بخري تا دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردي
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در يک نزاع خياباني کسي را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به اين فکر کنم که کسي کسي را کشته است
تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن عکس هاي روزنامه آن را به به کناري انداختي
او اما آنجا بود در بين صفحات روزنامه براي اولين بار بود در زندگي اش که اين همه به او توجه شده بود !!!!
چند سال گذشت
وقت گرفتن نتايج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهي ام بودم
تو مي خواستي با مدرک پزشکي ات برگردي همان آرزوي ديرينه ي پدرت
او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود
جامعه ي ما هميشه قضاوت مي کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسين مي کنند
تو به خود مي باليدي که جامعه ات به تو افتخار مي کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرينش مي کنند
زندگي ادامه دارد
هيچ وقت پايان نمي گيرد
من موفقم من ميگويم نتيجه ي تلاش خودم است!!!
تو خيلي موفقي تو ميگويي نتيجه ي پشت کار خودت است!!!
او اما زير مشتي خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من , تو , او
هيچگاه در کنار هم نبوديم
هيچگاه يکديگر را نشناختيم
اما من و تو اگر به جاي او بوديم آخر داستان چگونه بود ؟؟؟
هر روز از كنار مردمانی می گذريم كه يا من اند يا تو و يا او و به راستی نه موفقيت های من به تمامی از آن من است و نه تقصيرهای او همگي از آن او
غریب آشنا
03-12-2013, 12:23 PM
چارلز
در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.
اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندارد ولی دردناک است.
لئو تولستوی
هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.
توماس ادیسون
من نمیگویم که ١٠٠٠ شکست خوردهام. من میگویم فهمیدهام ١٠٠٠ راه وجود دارد که میتواند باعث شکست شود.
بونی بلر
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است
آلن استرایک
در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کردهاید.
ویلیام شکسپیر
سه جمله برای کسب موفقیت:
الف) بیشتر از دیگران بدانید.
ب) بیشتر از دیگران کار کنید.
ج) کمتر انتظار داشته باشید.
بیل گیتس:
اگر فقیر به دنیا آمدهاید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.
غریب آشنا
03-12-2013, 04:32 PM
بزنید اون دست قشنگه رو
بزنید اون دست قشنگه رو !!…. به سلامتی کی؟!…
.* به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت :
اون رفيــــــــــــــــــــــ ــق منه …….
وقتي باختم گفت : من رفيــــــــــــــــــــــ ـــــقتم ……
*به سلامتي درياچه اورميه…
نه فقط بخاطر اينكه مظلومه به خاطر اينكه هيچ وقت اجازه نداد كسي توش غرق بشه…
*به سلامتي لرزش دست هاي پير پدر
*به سلامتي اون بچهاي که شيمي درماني کرده همه موهاش ريخته،
به باباش ميگه بابا من الان شدم مثل رونالدو يا روبرتو کارلوس؟
باباش ميگه قربونت برم تو از همه اونا خوش تيپ تري ….
*به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايميه!
*کمپوت باز کرديم بخوريم ، به مامانم ميگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده …ميگه : آره
ميگم : بريزمش دور ؟
ميگه : نه بذار تو يخچال بابات مياد ميخوره !!!!به سلامتي همه باباها….
*به سلامتي اونايي که به پدر و مادرشون احترام ميذارن و ميدونن تو خونه اي که بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نميشوند .
*به سلامتي همه باباهايي که رمز تموم کارتهاي بانکيشون شماره شناسنامه شونه…
*به سلامتي کسي که ديد تو تاکسي بغليش پول نداره
به راننده گفت :پول خورد ندارم واسه همه حساب کن….!
* به سلامتي بيل!که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر ميشه.
* به سلامتي سيم خاردار!که پشت و رو نداره
* به سلامتي اوني که بي کسه ولي ناکس نيست
* به سلامتي اوني که باخت تا رفيقش برنده باشه
* يه ستوان با دو سه تا ستاره اش به عالم و آدم فخر می فروشه
به سلامتي آسمون که با اون همه ستاره اش يه ذره ادعا نداره
*به سلامتی اون مردی که وقتی تو خیابون نگاهش به یه زن زیبا میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه:
اگه آخرشم باشی… انگشت کوچیکهٔ زنم هم نیستی
* به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه…
* به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن…
* به سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه…
* به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست…
* به سلامتی مادر…که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که اون غذا رو دوست نداره مادره…
* به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی باز همدیگرو ول نمیکنن
* به سلامتی گل آفتابگردان که گفتند: چراشبها سرت را پايين مي اندازي؟ گفت :ستاره چشمک ميزند، نميخواهم به خورشيد خيانت کنم……….
غریب آشنا
03-12-2013, 05:17 PM
به دیگران نه، ولی با دیگران بخندیم
...
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده نخند!
به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به همسایه ای که هر صبح نان سنگک می گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که چرت می زند،
به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و درکوچه ها جار می زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،
به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگری در یک نمایش تاتر،
نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند!
آدمهایی که هر کدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بار می برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جار می زنند،
سرما و گرما می کشند،
و گاهی خجالت هم می کشند …،
منبع : پرشین استار
غریب آشنا
03-13-2013, 09:41 PM
قرار نبوده اینطور باشیم
تا جایی که فهمیده ام
قرار نبوده اینقدر وقتمان را در آخور های سر پوشیدهی تاریک بگذرانیم به جای چریدنِ زندگی و چهار نعل تاختن دردشتهای بیمرز .
قرار نبوده تا نم باران زد دست پاچه شویم و زود چتری ازجنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم .
قرار نبوده اینقدردور شویم و مصنوعی .
ناخنهای مصنوعی ، خندههای مصنوعی ، آوازهای مصنوعی ، دغدغههای مصنوعی
هر چه فکر میکنم میبینم قرار نبوده ما اینچنین با بغل دستیهای مان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم جانور بهتری هستیم
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست ؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم ، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم ،
بعید بدانم راه تعالی بشری از دانشگاهها و مدرکهای ما رد بشود …
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند …
قرار نبوده این همه در محاصرهی سیمان و آهن ، طبقه روی طبقه برویم بالا ، قرار نبوده این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد ، بیشک این همه کامپیوتر و پشتهای غوز کردهی آدمهای ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده ؛
تا به حال بیل زدهاید ؟
باغچه هرس کردهاید ؟
آلبالو و انار چیدهاید ؟…
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید ؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست …
این چشمها برای نور مهتاب یانور ستارگان کویر ، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید
اما برای ساعت پشت ساعت ، روز پشت روز ، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند .
آواز جیر جیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً ، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و اینطور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود .
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن ، جز بر طرف کردن غم نان ، بشود همهی دار و ندار زندگیمان ، همهی دغدغهی زنده بودنمان .
قرارنبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن ، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر
و حضانت و نفقه و زندان و گرو کشی و ضعف اعصاب داشته باشد .
قرار نبوده اینطور از آسمان دور باشیم و سی سال بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم .
قرار نبوده من از اینجا و شما ازآنجا ، صورتک زرد به نشانهی سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم .
چیز زیادی از زندگی نمیدانم ، اما همینقدر میدانم که اینهمه “ قرارنبوده ” ای که برخلافشان اتفاق افتاده ،
همگی مان را آشفته و سردرگم کرده …
آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم
از هیچ چیز راضی نیستیم
اما سر در نمیآوریم چرا .
غریب آشنا
03-14-2013, 06:03 PM
جملاتی برای زندگی
آیا می دانستید افرادی که بنظر خیلی قوی می رسند، معمولاً خیلی حساس هستند و کسانی که بیشترین مقدار مهربانی را به معرض نمایش می گذارند، بیشترین صدمه را دیده اند؟ آیا می دانستید آنهایی که تظاهر می کنند نیازی به عشق ندارند، بیشتر از همه به آن محتاجند؟ اشخاصی که از همه نگهداری می کنند خودشان از همه بیشتر نیازمند مراقبتند و کسانی که زیاد لبخند می زنند ممکن است در زمان تنهایی بیشترین گریه را بکنند.
اگر نمیدانی از من بپرس. اگر قبول نداری با من بحث کن. اگر دوست نداری به من بگو. اما هیچوقت در مورد من یک طرفه به قاضی نرو.
انسانی خوب بودن ارتباطی به دین، مذهب، وضع زندگی، نژاد، رنگ پوست، دیدگاه سیاسی یا فرهنگ شما ندارد، بلکه به این بستگی دارد که تا چه اندازه نسبت به دیگران خوشرفتاری می کنید.
وقتی از کسی فرار میکنید او همچنان وجود دارد اما با فاصله ای دورتر. وقتی با کسی میجنگید فقط باعث قوی تر شدن او میشوید. بهترین گزینه فقط گذشتن و رفتن است.
گاهی نیاز دارید تنها باشید نه بی کس، تا بتوانید ساعاتی را در خلوت خود سپری کنید و از آن لذت ببرید.
پیش از آنکه درباره زندگی، گذشته و شخصیت من قضاوت کنی… خودت را جای من بگذار، از مسیری که من گذشته ام عبور کن، با غصه ها، تردیدها، ترسها، دردها و خنده هایم زندگی کن… یادت باشد هرکس سرگذشتی دارد. هرگاه به جای من زندگی کردی آنگاه میتوانی درباره من قضاوت کنی.
اگر کسی کاری را که برایش انجام میدهید وظیفه تان میداند نه لطفتان، باید به آن کار خاتمه دهید.
میدانم کمتر از آنی هستم که بیشتر مردم ترجیح میدهند باشم اما اغلب مردم نمیدانند که من خیلی بیشتر از آنی هستم که آنها میبینند.
خودتان را با همه وجود باور کنید. بدانید قدرتی درون شما وجود دارد که از هر مانعی بزرگتر است. شما میتوانید.
دردناک ترین خداحافظی ها آنهایی هستند که نه گفته شدند نه توضیح داده شدند.
گفتن دوستت دارم سه ثانیه طول میکشد… توضیح دادنش سه ساعت….و ثابت کردنش یک عمر.
من مسئول آن چیزی هستم که میگویم نه آن چیزی که تو برداشت می کنی.
غریب آشنا
03-16-2013, 05:58 PM
جملاتی آموزنده و مفید
http://up.pnu-club.com/images/c1wqgmi7z4qx2lk9tyy.jpg
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.
وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.
هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.
چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
http://up.pnu-club.com/images/dvqyvjql5e57219k2qab.jpg
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.
شیر کم چرب بنوش.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
غریب آشنا
04-08-2013, 12:32 AM
...تلنگر عاشقانه...
http://up.pnu-club.com/images/7k1jblb7axs9mwqrjugi.jpg
بد ترین حالت ممڪن اینہِ ڪہِ
وقتے باهاش قہِری پیامڪ میاد
همہِ تن و بدنت میلرزه چون فکر میڪنے اوونہِ
بعد ڪه میبینے اون نیست
خیلے داغون میشے
ولے غرور لعنت و حرفایے ڪہِ ازش شنیدے روز آخر
اجازه نمیده بهش زنگ بزنے
منتظرے اون اول بیاد سمتت
اونم نمیاد
توام نمیرے
یه رابطہِ توو اوجش به همین راحتے تموم میشہِ…..!
-----------
http://up.pnu-club.com/images/s6nyk91k5fkajtn8lp.jpg
مرد باید وقتی عشقش عصبانیه،
یا ناراحته و میخواد داد بزنه،
وایسه روبروش،
بگه تو چشمام نگاه کن!
بهت میگم تو چشمام نگاه کن!
حالا داد بزن
بگو از چی ناراحتی
بعد عشقش داد بزنه
گله کنه
فریاد بکشه
جیغ بزنه
حتی با مشتای زنونه ش بکوبه به سینه مردش
آخرش خسته بشه و بزنه زیر گریه
مرد باید همونجا بغلش کنه
حرف نزنهها
توضیح ندهها
فقط نذاره عشقش احساس کنه تنهاس
مرد باید گاهی مردونگیشو با سکوتش ثابت کنه!
-----------
منبع:smsplz.com
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.