PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رعیت و عتیقه فروش



javad jan
02-28-2013, 01:07 PM
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد . دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد . دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد . لذا گفت : عمو جان چه گرذبه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت : . . .

javad jan
02-28-2013, 01:11 PM
. . . رعیت گفت : چند میخری ؟ گفت : یک درهم .
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت : خیرش را ببینی . عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت : عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود ، بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی .
رعیت گفت : . . .

javad jan
02-28-2013, 01:13 PM
. . . رعیت گفت : قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام . کاسه فروشی نیست:104:

ارمیلا
03-12-2013, 03:45 PM
به به :74:خیلی قشنگه در ضمن روش خوبیم هست:39:

javad jan
03-12-2013, 04:03 PM
به به :74:خیلی قشنگه در ضمن روش خوبیم هست:39:

مرسی از تعریفت
خوشحالم که خوشت اومده :72: