PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امنيت فرهنگی يا فرهنگ امنيتی!!!



alamatesoall
01-25-2013, 04:46 PM
http://pnu-club.com/imported/2013/01/254.jpg

هر قدر که سياست به تعبير تاريخی مشهور، بی پدر و مادر باشد، «فرهنگ» در ايران تا دل تان بخواهد پدر و مادر و قيم دارد، خوب است، اينکه «فرهنگ» اين همه قيم ظاهراً دلسوز داشته باشد. اما اين وضعيت به بحث والدين فرهنگ محدود نمی شود؛ چند سالی است که سايبانی تنگ و ضخيم از «امنيت» نيز بر حياط «فرهنگ» گسترده شده است و دوربين هايی بی شمار و بسيار ريزبين، موزاييک به موزاييک اين حياط را رصد می کنند و زنگ های هشدارشان بی وقفه به صدا درمی آيد و گزارش از پی گزارش است که نوشته می شود از جنبندگانی که از حياط فرهنگ، قصد امنيت کرده اند و می کنند، و سم پاشی کردن شان از اوجب واجبات فرهنگی است، اين است برآيند چرخش عجيب راهی که مقصدش امنيت فرهنگی بوده است به ايستگاهی که فرهنگ امنيتی نامش می نهند.

وقتی فرهنگ در امان باشد، هنر و انديشه، بی دغدغه نگرش ها و نظارت ها و نيشتر های سياسی توليد می شود، بستر نقد و تعامل و مواجهه درون فرهنگی گسترده می شود و اهل فرهنگ در سايه نگاه و بهره گيری مردم و مردم ياران، با ساييدن زوائد و پالايش آلودگی ها، يکی از چرخ های بزرگ حرکت جامعه را پيش تر می برند و پويايی و سرزندگی فرهنگ را موجب می شوند و ناخواسته بر پايداری اجتماعی و سياسی جامعه نيز می افزايند.

اين وضعيت ظاهراً آرمانی ولی طبيعی و بديهی، هنگامی رخ می دهد که فرهنگ در امان باشد، اما نگرش های حاکم بر فرهنگ، در چندين سال اخير عموماً به گونه يی بوده که باعث شده است جای «امنيت» و «فرهنگ» به شکلی عجيب عوض شود. اگر برخی از جوامع رو به توسعه با درک درست مفهوم جهانی شدن و پيامدهای مثبت و منفی گسترش هنجارها و ارزش های اجتماعی و فرهنگی غربی در جوامع خود، با فراخ تر کردن عرصه برای اهل فرهنگ و هنر و انديشه بی هيچ توقع معجزه يا تصور رويارويی، فرهنگ مقبول خود را بيشتر به دامان امنيت سوق می دهند، در جامعه ما بدبختانه با همين پيش فرض ها اما با چاشنی های بسيار تندی از تحليل های سياسی، به نسخه يی معکوس دست آويخته ايم که نه جنبه عقلانی دارد و نه حتی کمترين سودمندی واقعی و آشکاری داشته است.

وقتی نگرش امنيتی بر عرصه فرهنگ حاکم شود، به هرگونه محصولی در اين عرصه با ديده «ترديد» نگاه خواهد شد؛ آن هم نه ترديدی که عقل را بجنباند و تعامل و گفت وگو را فراپيش آورد، بلکه به سبب اتکای اين نگرش به اقتدار و تماميت خواهی سياسی، «ترديدی» خواهد بود که انسداد، حذف، سکوت، نوميدی، ايستايی و پسرفت و به ويژه شکنندگي فرهنگي را به ارمغان خواهد آورد. اين شکنندگي نيز خود، آسيب پذيري اجتماعي و سياسی جامعه را افزايش خواهد داد و نهايتاً آنچه از دست خواهد رفت، همان «امنيت» خواهد بود.

امنيت ملی بنا به تعريف دانشنامه يی، به حالتی گفته می شود که در آن هر ملتی فارغ از تهديد تعرض به تمام يا بخشی از جمعيت، دارايی، يا خاک خود به سر می برد.1 در اينجا سخن از جمعيت و خاک نيست، از «دارايی» يک ملت سخن می گوييم که فرهنگ و توليد فرهنگی در همه زيرمجموعه هايش نيز بخشی از آن شمرده می شود. پيامد حاکميت نگرش امنيتی به فرهنگ اگر نگوييم به مرور اين دارايی را لاغر و نحيف تر می کند، با تزريق نيروزاهای دولتی به بخشی از اين دارايی، آن را از ريخت درست و کامل می اندازد و رفته رفته به موجودی ناقص الخلقه تبديل اش می کند که ديگر نام «فرهنگ» به عنوان بخشی از دارايی يک ملت بر آن برازنده نيست. و وقتی اصل دارايی آسيب ديده باشد يا از ميان رفته باشد، ديگر چه باک از تعرض به آن يا فراغت از تهديد تعرض که نامش «امنيت» است؟ اگر «فرهنگ» جلوترين و استوارترين سنگر در عرصه فرضی تهاجم فرهنگی بيگانگان است، با حاکم کردن نگرش امنيتی بر آن و اهل اش، آيا جز شير بی يال و دم و اشکمی خواهد شد که بايد حال زارش را نگريست و بر بی امانی خويش گريست؟

اين ايام نمی گذرد مگر آنکه هر روز برگی تازه بر پرونده فرهنگ امنيتی افزوده می شود و آن را حجيم تر می کند. نهادها و رسانه های زير نظر اقتدارگرايان يکسره در حال هشدار دادن اند و هر رويداد و اثر و موثری در عرصه فرهنگ و هنر و انديشه را که رنگ و بويی از دولتی بودن نداشته باشد به زير سايبان می کشند. و اين گونه است که هر روز، روايتی تلخ و عجيب از مواجهه عجيب پدران و مادران کوچک و بزرگ بی شمار فرهنگ با اهل فرهنگ نوشته می شود، به سودای آنکه سياست از يتيمی تاريخی خود، دست کم در ايران درآيد.




دانشنامه سياسی، داريوش آشوری
سيدرضا شکراللهی، اعتماد
سیمرغ