PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جامعه شناسی خودکشی



Borna66
06-05-2009, 11:51 AM
کتاب خودکشی دورکیم به مناسبت یکصدمین سال انتشار آن به زبان فرانسه در ایران ترجمه شد که نگارنده نیز همکاری حاشیه ای با مترجم ارجمند آن داشت. نگاه کنید به: خودکشی. امیل دورکیم. ترجمه: دکتر نادر سالارزاده. (تهران. انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی. ۱۳۶۶) نخستین کتاب دورکیم، تقسیم کار اجتماعی بود که به عنوان رساله اش آن را منتشر کرد. عناصر اصلی بحث های دورکیم در آثار بعدی اش مانند «خودکشی» و «قواعد و روش» را در کتاب تقسیم کار او می توان یافت هرچند حضور همین عناصر در نخستین اثر او به صورت کلی و مبهم نشان می دهد که البته از همان آغاز در حد یک مسئله ذهنی با آنها درگیر بوده است. در بخش آخر کتاب تقسیم کار، دورکیم تحلیلی از ویژگی های بیمارگون یا مرضی بودن یک پدیده ارائه می دهد که این مفهوم بعدا در کتاب خودکشی نقش مهمی بازی می کند و نمودهای دیگری مانند بحران اقتصادی، خشونت افراد در برابر اجتماع و ناهماهنگی کارگران با شرایط کار را مطرح می کند.
او در جستجوی اثبات آنچه در تقسیم کار مطرح می کند، با پدیده خودکشی که اتفاقا در جامعه تازه صنعتی شده زمان او به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده بود برخورد می کند و می کوشد نظریه خود را با خودکشی تطبیق دهد. در نتیجه حاصل ده سال مطالعه و تحقیق خود را درباره خودکشی در ۱۸۹۶ در پاریس منتشر می کند و یکی از عالی ترین نمونه های بینش و رهیافت جامعه شناختی به مسائل انسانی و اجتماعی را ارائه می دهد. بنابراین «خودکشی» دورکیم با «تقسیم کار اجتماعی» مرتبط است. تقسیم کار پیشرفته و تمایزپذیری افراد موجب توسعه مادی جوامع می گردد و وجدان جمعی و اقتدار سنت را تضعیف کرده به تنوع و گسستگی منجر می سازد و حاکمیت روزافزون فردی و عقل را موجب می شود. این پیشرفت گرچه فرخنده است اما الزاما به معنای خشنودی انسان نیست و افزایش خودکشی یکی از مظاهر زندگی جوامع پیشرفته صنعتی و شهری است که موجب ضعف وجدان جمعی و نابسامانی و فروپاشی هنجارها می شود و افراد در میان انبوه ها تنها می شوند و جامعه نیاز به وجدان جمعی یعنی ارزش های مشترک جدیدی پیدا می کند. دورکیم خودکشی را به عنوان یکی از نمودهای بیمارگون جامعه جدید مطالعه کرده و نشان می دهد که تغییرات میزان خودکشی با معیارهای روان شناختی و زیست شناختی تبیین نمی شوند و نتایج گمراه کننده ای به دست می دهند زیرا چگونگی ساخت اجتماعی است که تغییرات میزان خودکشی را توضیح می دهد و خودکشی حتی در خصوصی ترین شکل آن که امری کاملا فردی و با انگیزه های شخصی به نظر می آید، یک پدیده اجتماعی و غیرشخصی است و نباید برای پاسخ به علل آن به مطالعه روانشناختی قربانی پرداخت.
تعریف خودکشی و انواع آن
خودکشی از نظر دورکیم عبارتست از: «هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عمل مثبت یا منفی خود قربانی است که شخصا می دانسته است که باید به همین نتیجه برسد.»
«کردار مثبت مثل اینکه انسان یک گلوله در شقیقه خویش خالی کند کردار منفی مانند اینکه انسان خانه ای را که در آتش شعله ور است ترک نکند یا آنقدر از خوردن غذا خودداری کند که بمیرد. یک اعتصاب غذای کامل که به مرگ بینجامد موردی است از خودکشی.اصطلاح مستقیم و غیرمستقیم نیز مانند عمل مثبت و منفی است. شلیک گلوله در شقیقه مستقیما به مرگ می انجامد و ترک نکردن خانه شعله ور در آتش یا اعتصاب منجر به مرگ، غیرمستقیم به مرگ می انجامد. دورکیم دو نوع همبستگی و چهار نوع خودکشی مربوط به آنها را تشخیص داده است که سه نوع آن معلول سه نوع ساختاری است که آمار خودکشی در آنها بالا است و یک نوع آن ناشی از تغییرات ساختاری است که به بی هنجاری (آنومی) می انجامد. هسته اصلی بحث دورکیم را مفهوم «همبستگی» تشکیل می دهد. به هر اندازه همبستگی اجتماعی سست گردد و ارتباط و تعلق فرد به گروه کاسته شود: او آمادگی بیشتری برای پایان دادن به حیات خود پیدا می کند. چون دورکیم دو نوع جامعه «سنتی» و «ارگانیک» را از هم متمایز کرده و خصوصیات آنها را برشمرده است. همبستگی اگر از حد تعادل زیادتر شود نیز نوعی دیگر از خودکشی را موجب می شود زیرا فرد در چنین ساختاری خود را بدون اراده می بیند.
مقاله و مقالات (http://www.maghal.com//)ت (http://www.maghal.com//)
خودکشی قدرگرایانه >———+ همبستگی در جامعه سنتی _———-<. آنومی (خودکشی آنومیک)
خودکشی دیگر خواهانه >———+ همبستگی در جامعه صنعتی یا ارگانیک _———-<. خودکشی خودخواهانه
دورکیم از طریق همین بحث است که نظریه اصالت جامعه را به مثابه یک شیء اثبات می کند و نشان می دهد که فرد در جامعه حیات می یابد و بدون جامعه از بین می رود.
الف: خودکشی خودخواهانه. مرد و زن هنگامی که نتوانسته اند در یک گروه اجتماعی جذب شوند، هنگامی که امیال محرک آنان در حدی از تعادل نیست که متناسب با سرنوشت جامعه باشد و فرد نمی تواند در شرایط سختی و مشکل متکی به گروه باشد، این خودکشی روی می دهد. در این وضعیت نه تنها جامعه دچار بی هنجاری و شکستگی هنجارها شده است بلکه شرایطی وجود دارد که رهایی فرد از هنجارها را تشویق می کند.
ب: خودکشی دیگرخواهانه. این خودکشی در ساختاری روی می دهد که میان فرد و گروه همبستگی شدیدی وجود دارد و فرد در گروه حل شده است. فرد در گروه محو شده و جزیی از آن گردیده است. دورکیم دو نمونه اصلی از این نوع را ارائه داده است. یکی خودکشی زن همسر مرده در هند که می پذیرد همراه شوهرش سوزانده شود و فرد به حسب فرامین و رسوم اجتماعی تن به این کار می دهد. فرمانده یک کشتی که مایل نیست بعد از غرق شدن کشتی اش زنده بماند و خودکشی دیگردوستانه را برمی گزیند. علاوه بر نمونه هایی که دورکیم ارائه داده می توان از فداکاری خلبانان ژاپنی در جنگ جهانی دوم به عنوان بهترین نمونه یاد کرد. عملیات استشهادی فلسطینیان علیه اسرائیلی ها نیز از همین قبیل است.
ج: خودکشی قدرگرایانه. در ساخت های سنتی که سلطه وجدان جمعی و هنجارها بر فرد چنان شدید است که آزادی عمل فردی را کاملا از او سلب می کند و فرد خود را اسیر سرنوشت و جبر اجتماعی می داند و امیدی به تغییر وضع خود ندارد فرد برای رهایی از سلطه خشن این جبرها، آزادی خود را در مرگ می جوید. بردگانی که در قرون وسطی دست به خودکشی می زدند از این دست بودند. فراوانی خودکشی در مناطق روستایی و سنتی نیز از این قبیل است. برای مثال بیشترین آمار خودکشی در ایران در میان زنان ایلام است که ساختی قبیله ای و عشیره ای دارند.
د: خودکشی آنومیک یا ناشی از بی هنجاری و تضعیف هنجارها. این نوع خودکشی که ناشی از نابسامانی اجتماعی است بیش از همه مورد توجه دورکیم بوده است زیرا نمودار بارزترین خصیصه جامعه جدید است و عکس العمل مردم در جامعه در حال انتقال از ساختی سنتی به ساختی مدرن می باشد. آمارها، افزایش خودکشی را در دو دوره بحران اقتصادی و رونق بی حداقتصادی نشان می دهد. در شرایط بحران، نظام طبقاتی در هم می ریزد، فرد به موقعیت های پایین تر تنزل می کند پاداشی را که در مقام قبلی انتظار داشته دریافت نمی کند، احساس شکست و نومیدی به او دست می دهد. در رونق بی حداقتصادی نیز رقابت افزایش می یابد و خود به تنهایی لذت بخش می شود ولی هرچه کوشش در نظام رقابتی شدید بیشتر می شود، نتیجه کمتری حاصل می گردد و شوق زندگی از میان می رود. رشد بی بند و بار اقتصادی، هنجارهایی که آرزوها را محدود می ساخت به هم می ریزد و رقابت ها را دامن می زند و ناکامی ها را بیشتر می کند.
بحث محوری دورکیم این است که نیرویی که تعیین کننده خودکشی است نیروی روانشناختی نیست، نیرویی اجتماعی است. دورکیم همچنین میان سن، مذهب، جنس و تأهل با خودکشی، همبستگی یافته است.
میزان خودکشی هر قدر سن بالا رود بیشتر است.
میزان خودکشی نزد افراد مذهبی کمتر از افراد غیرمذهبی است و حتی خودکشی میان پروتستان ها بیشتر از کاتولیک ها است.
خودکشی نزد مردان بیشتر از زنان است.
خودکشی نزد افراد متأهل کمتر از افراد مجرد است.
آنچه موجب حمایت افراد در برابر خودکشی می شود نفس ازدواج نیست بلکه وجود خانواده و فرزندان است. فرد متأهل وابستگی های بیشتری در در مقایسه با فرد مجرد دارد.
نقد و بررسی نظریه خودکشی
نظریه خودکشی دورکیم بدون شک یکی از دستاوردهای مهم جامعه شناسی است که علیرغم انتقاداتی که به آن وارد شده و می شود انتقاداتی موجه هستند اما هنوز جایگزینی برای آن نیامده و تست این تئوری در تحقیقاتی که در جوامع مختلف انجام شده در مجموع به تصدیق مکرر آن منجر شده است.
بخشی از انتقادات مطرح شده صوری و بخشی محتوایی هستند. اشکالات صوری می تواند نظیر عدم تطبیق تئوری با مثال های ذکر شده باشد. دورکیم مرگ اختیاری زن هندی را که همراه با جسد شوهرش زنده زنده سوزانده می شود مصداقی از خودکشی دگردوستانه می داند. می دانیم که خودکشی دگردوستانه مانند فداکاری خلبانان ژاپنی در جنگ جهانی با رضایت کامل انجام می شود اما مرگ اختیاری زن هندی که تحت اجبار سنت های حاکم انجام می شود از سر رضایت نیست، از سر تسلیم است و برخی مطالعات حاکی از وجود نارضایتی آنهاست. مثال دورکیم در مورد زن هندی با نمونه دیگری که خودکشی یک فرمانده کشتی بود تطبیق نمی کند و این مثال اخیر مصداق مناسب تری برای خودکشی دگرخواهانه است. برخی از خودکشی ها در تقسیم بندی دورکیم جای نمی گیرند. خودکشی سقراط با نوشیدن جام شوکران را از کدام قسم انواع خودکشی می توان به شمار آورد؟ برخی خودکشی های منجر به مرگ نوعی اقدام برای جلب توجه دیگران است نه اقدامی جدی، اما فرد در برابر عمل انجام شده خویش قرار می گیرد یا اقدام وی به مرگی ناخواسته منجر می شود لذا حتی با تفکیک خودکشی موفق و ناموفق، این نوع مرگ را به آسانی نمی توان در چهارنوع خودکشی دورکیم قرارداد. نظریه دورکیم گرچه اغلب خودکشی ها را توجیه می کند اما در خصوص چنان مواردی نارسا است.
انتقادات محتوایی
همبستگی هایی که دورکیم میان خودکشی و سن، جنس، مذهب، شهر و روستا و تأهل و تجرد کشف کرده است از یافته های ارزشمند جامعه شناسی است. در خصوص همبستگی میان مذهب و خودکشی اصل نظریه صحیح است اما علت آن که افراد مذهبی کمتر از افراد غیرمذهبی یا پروتستان ها بیشتر از کات