O M I D
12-20-2012, 12:41 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/12/315.jpg
در بسیاری از ادیان، آموزهها و گفتارهایی در باب وقوع حوادثی در تاریخ؛ از جمله ظهور منجی، جنگ بزرگ بین عناصر خیر و شر و آخرالزمان وجود دارد...
در بسیاری از ادیان، آموزهها و گفتارهایی در باب وقوع حوادثی در تاریخ؛ از جمله ظهور منجی، جنگ بزرگ بین عناصر خیر و شر و آخرالزمان وجود دارد. البته این آموزهها و گفتارها اغلب بسیار مبهم و غیرشفاف هستند، ولی در همین حد، نمایانگر وجود بینش تاریخنگر درون ادیان است. جنگ آرماگدون در یهودیت، ظهور منجی و نیز وقوع آخرالزمان در مسیحیت و اسلام نمایانگر همین بینش تاریخنگر در ادیان ابراهیمی است.
ولی این بینش به ادیان ابراهیمی اختصاص ندارد و در ادیان شرقی نیز آموزههای مشابه موجود است. كاركرد چنین بینشی ـ گذشته از تفاوتهای بین این ادیان و نیز صحت و سقم هریك از این آموزهها ـ تزریق بینشی غایتانگارانه به تاریخ است. به عبارت دیگر، تاریخ برمبنای چنین بینشی ره به جایی میبرد و مسیری محتوم را میپیماید. غایتمندی از عناصر جهانبینی سنتی است و دیدگاه مدرن، علت غایی ارسطویی را برنمیتابد و تنها قائل بهوجود علل مكانیكی است. اما ادیان با غایتمند دیدن تاریخ، به نحو غیرمستقیم، تصور رها شدن بشر در زندگی طبیعی و مختار تام بودن او را نفی میكنند و به این وسیله دلهره «تنهایی» را از او میزدایند.
شایعههای گسترده وقوع آخرالزمان در بیست و یكم دسامبر سال میلادی جاری، برای بسیاری از مردم از شرق و غرب عالم، نگرانیهای بسیاری را موجب شده است. همین بها دادن به چنین شایعههایی دستكم دو پیام دارد؛ اول، انسانهایی كه قرن بیست و یكم را با وجود گسترش چشمگیر فناوریهای امروزین، درك كردند، دلنگران آموزههای مبهم یك فرقه سنتی در باب وقوع آخرالزمان هستند و حتی امور معیشتی خود را برمبنای پیشبینیهای انسانهای 5000سال پیش سامانمیدهند و پیام دوم، میل به جاودانگی.
وقوع آخرالزمان، ماهیتا چیزی نیست جز «مرگ». تفاوت این مرگ با سایر مصادیق مرگ كه برای همه ما انسانها عادی شده است، اشتراك همه ابنای بشر در آن است؛ یك مرگ دستهجمعی برای همه انسانها. پس تنها تفاوتی كه این واقعه با سایر مصادیق مرگ دارد، در این است كه انسانها میدانند كه پس از این واقعه ـ برخلاف مرگ طبیعی و انفرادی ـ نهتنها خودشان از بین میروند، بلكه هیچ نسلی از ابنای بشر پس از آنها موجود نخواهد بود. به عبارت دیگر، میل جاودانگی در بشر، كه پس از علم به جاودانه نبودن، در امید به زندگی نسلهای آینده ارضا میشود، با وقوع آخرالزمان به كلی سركوب میشود.
بنابراین، انسانهای امروز هم میل به جاودانگی دارند و هم میل به تحقق این جاودانگی در زندگی نسلهای آینده (چرا كه انسانها فطرتا خواهان حیات به هر شكل و قالب آن هستند). اما از سوی دیگر، انسانها در عصر اوج پیشروی فناوری نیز از دیدگاهها و آموزههای سنتی و غیرمدرن روی برنمیگردانند، چرا كه برمبنای این دیدگاهها، حیات و جهان را غایتمند میبینند و باور به این غایتمندی انسانها را از هراس تنها بودن و به حال خود رها شدن در این جهان باز میدارد.
منبع: jamejamonline.ir
در بسیاری از ادیان، آموزهها و گفتارهایی در باب وقوع حوادثی در تاریخ؛ از جمله ظهور منجی، جنگ بزرگ بین عناصر خیر و شر و آخرالزمان وجود دارد...
در بسیاری از ادیان، آموزهها و گفتارهایی در باب وقوع حوادثی در تاریخ؛ از جمله ظهور منجی، جنگ بزرگ بین عناصر خیر و شر و آخرالزمان وجود دارد. البته این آموزهها و گفتارها اغلب بسیار مبهم و غیرشفاف هستند، ولی در همین حد، نمایانگر وجود بینش تاریخنگر درون ادیان است. جنگ آرماگدون در یهودیت، ظهور منجی و نیز وقوع آخرالزمان در مسیحیت و اسلام نمایانگر همین بینش تاریخنگر در ادیان ابراهیمی است.
ولی این بینش به ادیان ابراهیمی اختصاص ندارد و در ادیان شرقی نیز آموزههای مشابه موجود است. كاركرد چنین بینشی ـ گذشته از تفاوتهای بین این ادیان و نیز صحت و سقم هریك از این آموزهها ـ تزریق بینشی غایتانگارانه به تاریخ است. به عبارت دیگر، تاریخ برمبنای چنین بینشی ره به جایی میبرد و مسیری محتوم را میپیماید. غایتمندی از عناصر جهانبینی سنتی است و دیدگاه مدرن، علت غایی ارسطویی را برنمیتابد و تنها قائل بهوجود علل مكانیكی است. اما ادیان با غایتمند دیدن تاریخ، به نحو غیرمستقیم، تصور رها شدن بشر در زندگی طبیعی و مختار تام بودن او را نفی میكنند و به این وسیله دلهره «تنهایی» را از او میزدایند.
شایعههای گسترده وقوع آخرالزمان در بیست و یكم دسامبر سال میلادی جاری، برای بسیاری از مردم از شرق و غرب عالم، نگرانیهای بسیاری را موجب شده است. همین بها دادن به چنین شایعههایی دستكم دو پیام دارد؛ اول، انسانهایی كه قرن بیست و یكم را با وجود گسترش چشمگیر فناوریهای امروزین، درك كردند، دلنگران آموزههای مبهم یك فرقه سنتی در باب وقوع آخرالزمان هستند و حتی امور معیشتی خود را برمبنای پیشبینیهای انسانهای 5000سال پیش سامانمیدهند و پیام دوم، میل به جاودانگی.
وقوع آخرالزمان، ماهیتا چیزی نیست جز «مرگ». تفاوت این مرگ با سایر مصادیق مرگ كه برای همه ما انسانها عادی شده است، اشتراك همه ابنای بشر در آن است؛ یك مرگ دستهجمعی برای همه انسانها. پس تنها تفاوتی كه این واقعه با سایر مصادیق مرگ دارد، در این است كه انسانها میدانند كه پس از این واقعه ـ برخلاف مرگ طبیعی و انفرادی ـ نهتنها خودشان از بین میروند، بلكه هیچ نسلی از ابنای بشر پس از آنها موجود نخواهد بود. به عبارت دیگر، میل جاودانگی در بشر، كه پس از علم به جاودانه نبودن، در امید به زندگی نسلهای آینده ارضا میشود، با وقوع آخرالزمان به كلی سركوب میشود.
بنابراین، انسانهای امروز هم میل به جاودانگی دارند و هم میل به تحقق این جاودانگی در زندگی نسلهای آینده (چرا كه انسانها فطرتا خواهان حیات به هر شكل و قالب آن هستند). اما از سوی دیگر، انسانها در عصر اوج پیشروی فناوری نیز از دیدگاهها و آموزههای سنتی و غیرمدرن روی برنمیگردانند، چرا كه برمبنای این دیدگاهها، حیات و جهان را غایتمند میبینند و باور به این غایتمندی انسانها را از هراس تنها بودن و به حال خود رها شدن در این جهان باز میدارد.
منبع: jamejamonline.ir