alamatesoall
11-30-2012, 04:05 PM
اول) ۴۱ درصد از جمعیت بالای ۱۵ سال کشور، تحصیلاتی در حد ابتدایی یا کمتر دارند. به بیان دقیق تر، براساس نتایج آخرین سرشماری کل کشور که از سوی مرکز آمار ایران اعلام شده، تقریبا ۱۶ درصد از جمعیت بالای ۱۵ سال کشور بی سواد، و تقریبا ۲۵ درصد دارای تحصیلاتی حداکثر تا پنجم ابتدایی هستند؛ آماری که شاید بسیاری از ساکنان شهرهای بزرگ کشور، با شنیدن آن بسیار تعجب شده شوند!
دوم) بسیاری از خوانندگان این نوشته، که به احتمال فراوان در بخش های توسعه یافته تر کشور ساکن بوده و چه بسا اکثریت اطرافیان شان تحصیلات دانشگاهی دارند، شگفت زده تر خواهند شد اگر آمارهای رسمی مربوط به ایرانیان بزرگسال دارای تحصیلاتی در حد راهنمایی و یا کمتر را بدانند: براساس آمارهای منتشره در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰، تقریبا ۶۱ درصد از زنان ایرانی بالای ۲۵ سال، و تقریبا ۴۳ درصد از مردان ایرانی بالای ۲۵ سال، تحصیلاتی در حد راهنمایی یا کمتر دارند (این دو عدد برای کشور مالزی، به ترتیب ۳۴ درصد و ۲۸ درصد هستند).
سوم) براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس (آذر ۱۳۹۰)، معضل کودکان و بزرگسالان "بدون شناسنامه"، یکی از مهم ترین مسایل پنهانی است که به وضعیت باسوادی در کشور لطمه می زند. بنا به تحلیل ارائه شده در گزارش مرکز پژوهش های مجلس، تعداد کودکان لازم التعلیم فاقد شناسنامه به خصوص در استان های مرزی مانند سیستان و بلوچستان بسیار زیاد است، که بسیاری از این کودکان مهاجرین افغان بوده و یا آن دسته از کودکان افغان هستند که در ایران متولد شده اند، اما دارای مادر ایرانی و پدر غیرایرانی هستند. به این ترتیب، فقدان هر گونه برنامه ریزی از سوی آموزش و پرورش برای شناسایی و تحت پوشش قرار دادن این کودکان فاقد شناسنامه، یکی از گره های کور سیستم آموزشی کشور محسوب می شود. هم اکنون نه در اسناد سیاست گذاری آموزش و پرورش و نه در اسناد سیاست گذاری نهضت سوادآموزی، حتی در حد یک جمله هم اشاره ای به برنامه ریزی برای شناسایی و پوشش کودکان و بزرگسالان فاقد شناسنامه نشده است.
چهارم) اجرای طرح هدفمندی یارانه ها، به صورت بالقوه می تواند وضعیت محرومیت از تحصیل کودکان در خانواده های فقیر را، افزایش دهد. به عبارت دیگر به ویژه در مورد خانوارهای بدسرپرست و یا دارای سرپرست معتادی که کل یارانه نقدی به سرپرست خانواده پرداخت می شود، این ریسک وجود دارد که پس از افزایش هزینه های روزمره خانوار در اثر اجرای طرح هدفمندی، محروم سازی کودکان از تحصیل و وادار ساختن آنها به کار، رواج بیشتری یابد. در این شرایط، شاید بتوان مشروط سازی پرداخت یارانه نقدی به ثبت نام کودکان در مدرسه (دستکم تا پایان دوره ابتدایی) را، به عنوان راهکاری برای کاهش این معضل مطرح نمود. هر چند که طبیعتا طراحی جزئیات اجرایی چنین برنامه ای، بسیار مفصل تر از وسع این یادداشت کوتاه خواهد بود.
پنجم) خلاصه آنکه در دو دهه اخیر، بسیاری از کشورهای دنیا، سیاست های گسترده ای را با هدف افزایش پوشش تحصیلی کودکان محروم از تحصیل به اجرا در آورده اند؛ سیاست هایی که جهش شدید آمارهای پوشش تحصیلی و باسوادی را در کشورهای مختلف به همراه داشته است. اگر ما هم در ایران شتاب نکنیم و هر چه زودتر سیاست های مناسبی در این زمینه نیندیشیم، چه بسا که همین کودکان محروم از تحصیل امروز، در آینده نسل بی سواد و کم سوادی را تشکیل دهند که از یک طرف خودشان در تله فقر گرفتار هستند و از طرف دیگر عقب ماندگی جامعه ما از قافله شتابان توسعه اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان را، تشدید خواهند نمود.
www.mardomsalari.com
دوم) بسیاری از خوانندگان این نوشته، که به احتمال فراوان در بخش های توسعه یافته تر کشور ساکن بوده و چه بسا اکثریت اطرافیان شان تحصیلات دانشگاهی دارند، شگفت زده تر خواهند شد اگر آمارهای رسمی مربوط به ایرانیان بزرگسال دارای تحصیلاتی در حد راهنمایی و یا کمتر را بدانند: براساس آمارهای منتشره در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰، تقریبا ۶۱ درصد از زنان ایرانی بالای ۲۵ سال، و تقریبا ۴۳ درصد از مردان ایرانی بالای ۲۵ سال، تحصیلاتی در حد راهنمایی یا کمتر دارند (این دو عدد برای کشور مالزی، به ترتیب ۳۴ درصد و ۲۸ درصد هستند).
سوم) براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس (آذر ۱۳۹۰)، معضل کودکان و بزرگسالان "بدون شناسنامه"، یکی از مهم ترین مسایل پنهانی است که به وضعیت باسوادی در کشور لطمه می زند. بنا به تحلیل ارائه شده در گزارش مرکز پژوهش های مجلس، تعداد کودکان لازم التعلیم فاقد شناسنامه به خصوص در استان های مرزی مانند سیستان و بلوچستان بسیار زیاد است، که بسیاری از این کودکان مهاجرین افغان بوده و یا آن دسته از کودکان افغان هستند که در ایران متولد شده اند، اما دارای مادر ایرانی و پدر غیرایرانی هستند. به این ترتیب، فقدان هر گونه برنامه ریزی از سوی آموزش و پرورش برای شناسایی و تحت پوشش قرار دادن این کودکان فاقد شناسنامه، یکی از گره های کور سیستم آموزشی کشور محسوب می شود. هم اکنون نه در اسناد سیاست گذاری آموزش و پرورش و نه در اسناد سیاست گذاری نهضت سوادآموزی، حتی در حد یک جمله هم اشاره ای به برنامه ریزی برای شناسایی و پوشش کودکان و بزرگسالان فاقد شناسنامه نشده است.
چهارم) اجرای طرح هدفمندی یارانه ها، به صورت بالقوه می تواند وضعیت محرومیت از تحصیل کودکان در خانواده های فقیر را، افزایش دهد. به عبارت دیگر به ویژه در مورد خانوارهای بدسرپرست و یا دارای سرپرست معتادی که کل یارانه نقدی به سرپرست خانواده پرداخت می شود، این ریسک وجود دارد که پس از افزایش هزینه های روزمره خانوار در اثر اجرای طرح هدفمندی، محروم سازی کودکان از تحصیل و وادار ساختن آنها به کار، رواج بیشتری یابد. در این شرایط، شاید بتوان مشروط سازی پرداخت یارانه نقدی به ثبت نام کودکان در مدرسه (دستکم تا پایان دوره ابتدایی) را، به عنوان راهکاری برای کاهش این معضل مطرح نمود. هر چند که طبیعتا طراحی جزئیات اجرایی چنین برنامه ای، بسیار مفصل تر از وسع این یادداشت کوتاه خواهد بود.
پنجم) خلاصه آنکه در دو دهه اخیر، بسیاری از کشورهای دنیا، سیاست های گسترده ای را با هدف افزایش پوشش تحصیلی کودکان محروم از تحصیل به اجرا در آورده اند؛ سیاست هایی که جهش شدید آمارهای پوشش تحصیلی و باسوادی را در کشورهای مختلف به همراه داشته است. اگر ما هم در ایران شتاب نکنیم و هر چه زودتر سیاست های مناسبی در این زمینه نیندیشیم، چه بسا که همین کودکان محروم از تحصیل امروز، در آینده نسل بی سواد و کم سوادی را تشکیل دهند که از یک طرف خودشان در تله فقر گرفتار هستند و از طرف دیگر عقب ماندگی جامعه ما از قافله شتابان توسعه اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان را، تشدید خواهند نمود.
www.mardomsalari.com