توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اشعار محرمی
O M I D
11-15-2012, 02:47 PM
در چشم باد لاله گل پرپرش خوش است
خورشید, روز واقعه خاکسترش خوش است
از باغها شنیدهام این را که عطر یاس
گاهی نه پشت پنجره, لای درَش خوش است
دریا همیشه حاصل امواج کوچک است
یعنی علی به بودن با اصغرش خوش است
در راه عشق دل نه فقط سر سپرده باش!
حتا حسین پیش خدا بیسرش خوش است
جایی که ماه همسفر آب میشود
دلها به آب نه که به آبآورش خوش است
جایی که پیشمرگ پدر میشود پسر
اولاد هم نبیرهی پیغمبرش خوش است
عالم شبیه آن لب و دندان ندیدهاست
لبخند هم میانهی تشت زرَش خوش است!
این خون سرخ اوست که تاریخ زنده است
این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:
اندوه سالهای پسر را گریستن
سر بر سپید پیرهن مادرش خوش است
از ماههای سال, محرّم که محشر است!
از «روز»های سال ولی «محشر»ش خوش است
O M I D
11-15-2012, 02:49 PM
من بودم ودیوارهای کوچه ی بن بست
با کودکم در انتهای کوچه ی بن بست
طوفان گرفت و هردومان از ترس لرزیدیم
لعنت براین آب وهوای کوچه ی بن بست
پایم به سنگی گیر کرد و کوزه ام افتاد
من ماندم وهول و ولای کوچه ی بن بست
در گودی زیر دو چشمم می توانی دید
گودال سرخ کربلای کوچه ی بن بست
زد زیر گریه، خشت خشتِ خانه ی حیدر
از ناله ی واغربتای کوچه ی بن بست
دیدم حسن خیلی پی آن گوشواره گشت
با چشم گریان هر کجای کوچه ی بن بست
از قعر دریای بلا طفلی نجاتم داد
می خوانم او را ناخدای کوچه ی بن بست
تا روز محشر هیئتی ها اشک می ریزند
با شعرهای ماجرای کوچه ی بن بست
بر چهره ی سینه زنانم بین هر روضه
حک می شود جغرافیای کوچه ی بن بست
O M I D
11-15-2012, 02:51 PM
به دلم آرزوی مرقد کربلا دارم
دلخوشم یه ارباب کریم و باوفا دارم
هر کی ام یا هر چی ام آقا فقط تو رو دارم
این ی بار رو راست میگم، من بخدا دوستت دارم
کاش می دونستی آقا که من چقدر دوستت دارم
همه شب به عشق تو سر به بیابون می ذارم
دستت رو بذار رو قلبم تا که آروم بگیرم
اگه تو نیای حسین(ع) من بخدا زود می میرم
اسم تو هرجا بیاد همون جا کربلای ماست
اینم از معجزه ارباب باوفای ماست
O M I D
11-15-2012, 02:59 PM
چراغ کوچه هایش بوی خون است
محرم حرمت خون است و خنجر
تلاطم می کند حنجربه حنجر
دل من فدای دو دست اباالفضل
به قربان چشمان مست اباالفضل
ربود از همه ساقیان گوی سبقت
به چوگان دل ناز شست اباالفضل
غم ِ زهرا مرا سوز درون داد
دم ِ حیدر به من شور جنون داد
حسین آمد به زخم دل نمک ریخت
مرا با شور عاشورا در آمیخت
مرا سودای زینب در به در کرد
نصیبم جرعه ای خون جگر کرد
ز فرط تشنگی بی تاب گشتم
عطش دیدم ز خجلت آب گشتم
چه ها گویم ز مَشک تیرخورده
ز دست ساقی شمشیر خورده
به خاک افتاد مشک از دست ساقی
دو عالم پر شد از بوی اقاقی
مشامم پر شد از داغ شهیدان
که می گردم بیابان در بیابان
O M I D
11-15-2012, 03:00 PM
هـــــــــوای کـــــــــربلا
دوباره مـرغ روحم هوای کــربلا کرد دل شکسته ام را اســـیر ومبــتلا کــرد
زسر گذشته اشک به لب رســیده جـانم که هـرچه کردبامن فراق کربــلا کــرد
شـودتمام هـــستی فــدای آن دودســـتی که غرق بوسه بااشک علی مرتضی کرد
نگشت آنی آن دست جدا ازدامن دوست اگر چه تـیغ دـشمن زپـیکرش جـدا کرد
جــز از برای داور دوتا نگــشت اکـــبر چه شد که خصـم کافر جبین او دو تا شد
سزد هـمه جوانان حــنا زخــون ببــندند که جا به حـجله خون یتـیم مـجتبی کرد
فدای لــب آن جــوانی که درنــماز ایثار زخون وضــو گرفت وبه اکبر اقتدا کرد
فدای شـیرخواری که وقــت جان نثاری دوچشم خود ببست ودولب به خنده واکرد
فـــدای آن شـــهیدی که زیــر تـــیغ قاتل سرش بریده گشت وبه شیعیان دعا کرد
فدای جـــسم پاکی که قطعه قطعه گردید زقطــره خونـــش حـــسین را صــدا کرد
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.