alamatesoall
10-20-2012, 03:31 PM
واژه Hypothesis به فرض، فرضیه، برانگاشت، نهشته، پنداشت و انگارش ترجمه شده است.
فرضیه، نوعی پاسخ مشروط به مسئله پژوهش است؛ که معمولا بهصورت ارتباط بین متغیرهای وابسته یا مستقل بیان میشود.
انسان برای حل مسائل خود راهحلها یا تبیینهای احتمالی ارائه میدهد و سپس به گردآوری اطلاعات مورد نیاز میپردازد؛ تا تعیین کند که آیا راهحلها یا تبیینهای پیشنهادی صحیح هستند یا خیر. اینگونه حدسها، پیشفرضها یا گمانها که درباره تفاوتها، روابط یا علل احتمالی وقوع حوادث ارائه میشوند، فرضیه نامیده میشوند.
مکگوگان (1990) معتقد است که فرضیه مانند عصایی در دست یک نابینا است؛ فرد نابینا بدون عصا نمیتواند راههای مختلف را تشخیص دهد و به مقصد برسد. البته باید توجه داشت که عملکرد عصا هم وابسته به شخص نابیناست.
برتراند راسل مفهوم فرضیه را بهعنوان یکی از مراحل اساسی دستیابی به قانون علمی میداند؛ چنانکه میگوید، برای دستیابی به یک قانون علمی سه مرحله اساسی وجود دارد که عبارتند از: مشاهده واقعیتهای معنیدار؛ پرداختن فرضیهای که در صورت صحت، برای توجیه این واقعیّتها بسنده خواهد بود؛ و استنتاج نتایجی از این فرضیه که از طریق مشاهده قابل آزمون باشد.
تدوین فرضیه یکی از مراحل اساسی دستیابی به قانون علمی است.
بهنوشته برتراند راسل برای دستیابی به یک قانون علمی سه مرحله اساسی وجود دارد که عبارتند از:
1) مشاهده واقعیتهای معنیدار؛
2) پرداختن فرضیهای که در صورت صحت، برای توجیه این واقعیتها کافی است؛
3) استنتاج نتایجی از این فرضیه که از طریق مشاهده قابل آزمون باشد.
فرضیه تحقیق معمولا به زمان، مکان و مفعول مشخصی محدود است؛ که بهصورت جمله شرطی بیان میشود؛ بهنحوی که فاعل یا علت در بخش اول و مفعول یا معلول در بخش دوم قرار دارد.
فرضیهها را میتوان از طریق نظریهها، مشاهده مستقیم (شهود) و یا ترکیبی از این شیوهها ساخت.
اهمیت فرضیهها
شکی نیست که فرضیه یکی از تدابیر مهم، باارزش و ضروری پژوهش علمی است. برای این عقیده دست کم سه دلیل عمده وجود دارد:
1. فرضیه، ابزار کار تئوری و نظریهپردازی است؛ فرضیهها پلهای مهمی بین تئوری و بررسیهای تجربی هستند؛ که هم از طریق پیشگویی درباره نتایج پژوهش و هم از طریق آزمونپذیر و قابل پژوهش بودن، به عملیات نظریهپردازی کمک میکنند.
2. فرضیه، پژوهش را هدایت میکند؛ فرضیه ما را بهسمتی هدایت خواهد کرد که بداینم، پژوهش را باید از کجا شروع کنیم. هیچ بررسی را نمیتوان انجام داد مگر آنکه برای مسئله آن یک راه حل پیشنهادی، بهشکل نوعی فرضیه، وجود داشته باشد؛ حتی اگر آن فرضیه، ابتدایی و مقدماتی باشد.
3. فرضیه، ابزار نیرومند پیشرفت دانش است؛ فرضیه، تحقیق علمی را از طریق کمک به پژوهشگر در جهت تأیید یا عدم تأیید تئوری به پیش میبرد و به دانش میافزاید.
تفاوت فرضیه با نظریه، قانون (Law) یا اصل (Principle)
تحقیق با مسئله آغاز میشود و محقّق برای حل مسئله یا پاسخگویی به سؤال، فرضیهای را صورتبندی میکند. در صورتیکه اطلاعات جمعآوری شده، فرضیه تدوینشده را حمایت کند، پایه و اساسی برای تعمیم یا نتیجهگیری کلی بهوجود میآید. هنگامی که واقعیتها جمعآوری شدند و انتظام یافتند، به نظریه تبدیل میشوند. گرچه تفاوت بین فرضیه و نظریه، همیشه روشن نیست، ولی نظریه، دارای دامنه بسط یافته است که با چندین واقعیت سر و کار دارد. بهعبارت دیگر تفاوت بین نظریه و فرضیه در میزان کاربرد آن است نه در نوع. در صورتیکه نظریهها در مقیاس وسیعتری به بوته آزمایش گذاشته شوند و اطلاعات آزمایشی و تجربی، آنها را تأیید کنند و از طریق آنها بتوان رابطه منظمی را پیشبینی کرد، به قانون تبدیل میشود.
اهداف فرضیهها
بدون شک فرضیه ابزار نیرومند و با اهمیت یک پژوهش علمی است؛ که پژوهشگر به کمک آن، به جستجوی یک تبیین میپردازد. برای فرضیه در تحقیق هدفهای بسیاری شمردهاند؛ هر فرضیه برای رسیدن به این اهداف، بیان میشود. این اهداف عبارتند از:
1) به مطالعه جهت میدهد؛ تحقیقی که بدون فرضیه آغاز شود، نقطه شروعی ندارد و هیچ نشانهای از توالی گامهایی که باید پیمود، وجود ندارد. شکلگیری فرضیه، معمولا نقطه اوج بازنگری دقیق متون پیشین است و در روند پژوهش، بهصورت گامی طبیعی بروز میکند. بدون فرضیه، پژوهش فاقد تمرکز و وضوح خواهد بود.
2) بررسی آزمون و خطا را حذف میکند؛ یعنی تحقیقی اتفاقی در یک موضوع به امید یافتن چیزهای معنادار را حذف میکند. طرح فرضیه پژوهشگر را ملزم میکند که عرصهی معینی را برای مطالعه جدا کند، بررسی آزمون و خطا اتلاف وقت و اسرافکاری است. طرح فرضیه این اتلاف را از میان میبرد.
3) حذف متغیرهای مزاحم و مداخلهگر؛ از آنجاکه فرضیه پژوهش را در جهت گزارههای دقیق آزمونپذیر متمرکز میکند، متغیرهای مربوط یا نامربوط دیگر از میدان خارج میشوند.
4) کمّی شدن متغیرها را ممکن میسازد؛ هر مفهوم یا پدیدهای در صورتی قابل کمّی شدن است که در تعریف عملیاتی بسندهای قرار داده شود (همه اصطلاحات بهکار رفته در فرضیه باید تعریف عملیاتی داشته باشند).
5) برای پدیدهها تبیین آزمایشی فراهم میآورد و موجب افزایش معرفت علمی میشود؛ فرضیهها ابزار نیرومندی هستند که موجب پویایی علم میشوند؛ زیرا دانشمند را قادر میسازند تا از خودش فراتر رود.
6)مجموعه فعالیتهای اجرایی پژوهش را تعیین میکند؛ فرضیه معرّف یک هدف اختصاصی است؛ بههمین دلیل، ماهیّت دادههای مورد نیاز را برای آزمون گزارهی ربطی مشخص میکند.
7)فرضیه چارچوبی برای گزارش نتایج پژوهش فراهم میآورد.
ویژگیهای فرضیه
ویژگیهای تدوین یک فرضیه بهطور خلاصه عبارتند از:
1) باید رابطه بین دو یا چند متغیر را پیشبینی کند.
2) باید روشن، بدون ابهام و بهصورت یک جمله خبری بیان شود.
3) باید دارای استنتاجهای ضمنی روشن برای آزمون روابط میان متغیرها باشد.
4) باید آزمونپذیر باشد؛ یعنی بتوان آنرا بر پایه دادههای تجربی آزمود.
برای آنکه بدانیم یک فرضیه آزمونپذیر است، دو ملاک وجود دارد:
الف) آیا همه متغیرهای موجود در فرضیه واقعا به پیشامدهای (بهگونه تجربی) مشاهدهپذیر ارتباط پیدا میکند؟
ب) آیا فرضیه، بهگونهای تدوین شده است که مؤلفههای آنرا بتوان به پیشامدها، بهگونه تجربی مشاهدهپذیر مربوط ساخت و درباره درجه احتمال آن تصمیم گرفت؟
5) فرضیه باید روشن، مشخص و معیّن باشد.
6) فرضیه باید دارای حدود مشخص باشد تا با مسائل و فرضیههای دیگر مخلوط نشود.
7) فرضیه باید با وسایل و لوازم موجود تحت مشاهده علمی، تجربی و آزمایشی قرار گیرد.
8) فرضیه باید عاری از جملات ارزشی باشد.
9) فرضیه باید با دانش جاری در زمینه مورد نظر سازگار باشد.
10) فرضیه باید از انسجامی منطقی پیروی کند.
انواع فرضیه
فرضیه بر اساس ملاکهای مختلفی طبقهبندی شده است. اما در یک طبقهبندی کلی، فرضیه به دو دسته تقسیم میشود:
الف) فرضیه تحقیقی (علمی)؛ فرضیه تحقیقی بیانی است که به توصیف رابطه بین متغیرها میپردازد. بهعبارت دیگر، این فرضیه انتظارات پژوهشگران را درباره رابطه بین متغیرها نشان میدهد؛ بههمین دلیل یک راه حل پیشنهادی است. فرضیههای تحقیقی به دو گونه تقسیم میشوند:
1. جهتدار (Directional)؛ فرضیه جهتدار به فرضیهای گفته میشود که در آن جهت ارتباط یا جهت تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته مشخص و معیّن است. از این فرضیه هنگامی استفاده میشود که پژوهشگر دلایل مشخصی برای پیشبینی رابطه معینی داشته باشد.
2. بدون جهت (Non Directional)؛ فرضیهای که در آن جهت اختلاف یا روابط مشخص نیست. برای آزمون فرضیههای جهتدار از آزمونهای آماری یک دامنه استفاده میشود، در صورتیکه با فرضیههای بدون جهت آزمون آماری دو دامنه بهکار برده میشود.
ب) فرضیه آماری؛ فرضیه آماری جملهها یا عبارتهایی هستند که با استفاده از نمادهای آماری و بهصورت پارامتر نوشته میشوند و نقش آنها هدایت پژوهشگر در انتخاب آزمون آماری است. بهعبارت دیگر، پژوهشگر روشهای آماری لازم را با استفاده از فرضیههای آماری انتخاب میکند. فرضیه آماری یک بیان مقداری درباره پارامترهای جامعه است؛ که به دو قسم تقسیم میشود:
1. فرضیه صفر (Null Hypothesis)؛ فرضیه صفر که فرضیه نبود تفاوت (Hypothesis of no Difference) نیز نامیده میشود، حاکی از آن است که تفاوت یا روابط آماری مورد تحلیل ناشی از شانس یا خطای تصادفی است. فرضیه صفر را با H0 نشان میدهند. این فرض اصل را بر این قرار میدهد که بین پارامترهای مورد مطالعه، اختلاف یا ارتباط معناداری وجود ندارد. این فرض، بهصورت پارامتر، بیان یا صورتبندی میشود و مبنای ریاضی آن برهان خلف است. فرضیه صفر جایگزین منطقی فرضیه پژوهش است. در عمل، پژوهشگران بهندرت فرضیه صفر را بهکار میبرند؛ زیرا هر فرضیه پژوهش جایگزین منطقی خود را دارد و بیان شکل منفی آن زائد یا اضافهگویی است. اما فرضیه صفر همواره حاضر است و در منطق بنای آزمون فرضیه نقش مهمی دارد.
2- فرضیه خلاف یا پژوهش (Alternative Hypothesis)؛ فرضیه خلاف را با HA یا H1 نشان میدهند. این فرض، مخالف فرض صفر است و در اکثر موارد، با فرضیه پژوهشی مطابقت دارد. به این معنی که فرض خلاف انتظار پژوهشگر را پیرامون نتایج آتی پژوهش بیان میکند. این فرض نیز همانند فرض صفر بهصورت پارامتر بیان میشود. فرضیههای تحقیقی غالبا راهنمای محقّق در تدوین فرض خلاف هستند. بهعبارت دیگر فرض خلاف، غالبا منطبق بر فرضیههای تحقیقی است؛ به این معنی که فرض خلاف، بیانکننده انتظار پژوهشگر درباره نتایج تحقیق است و معمولا این انتظار براساس مدارک آزمایشی و یا تجربه کاری پژوهشگر کسب شده است. فرض خلاف، بیانی است که پژوهشگر میخواهد درباره آن پژوهش کند. فرض صفر و فرض خلاف باید ناسازگار باشند، به این معنی که نباید به هیچ شکل یا طریقی باهم تداخل داشته باشند.
فرضیه آماری معمولا از طریق فرضیههای علمی (تحقیقی) بهوجود میآید، رشد میکند یا از مفاهیم ضمنی آنها مایه میگیرد؛ اما هرگز با آنها یکی نیست.
آزمون فرضیهها
در آزمون فرضیهها یا آزمون معناداری، پژوهشگر، فرضیه صفر را رد یا قبول میکند. یعنی اینکه اگر H0 پذیرفته شود، فرض میشود که H1 رد شده است و اگر H0 رد شود H1 پذیرفته شود. برای تعیین معناداری آماری یک مطالعه پژوهشی، پژوهشگر باید سطح احتمالی یا سطح معناداری آنرا تعیین کند؛ تا فرضیه صفر در مقابل آن آزموده شود. اگر نتایج مطالعه احتمالی، کمتر از این سطح را نشان دهد، پژوهشگر میتواند فرضیه صفر را رد کند. هرگاه اثبات نتیجه پژوهش احتمال بالایی داشته باشد، پژوهشگر باید فرضیه صفر را تأیید کند؛ در حقیقت، از آنجا که فرضیه صفر، عموما بیان نمیشود، قبول یا رد، در فرضیه "پژوهش" بهکار بسته میشود، نه در فرضیه صفر.
منابع فرضیهها
بهمنظور تدوین فرضیههای پژوهش، پژوهشگر هم از قیاس و هم از استقرا استفاده میکند. بنابراین برای تنظیم فرضیه دو منبع بالقوه وجود دارد:
الف) تئوریهای کلی و کامل و جامع موجود؛ این فرضیهها با استفاده از یک رشته قیاسهای معین منجر به پیشبینیهایی میشود که در صورت شرایط معین، نتایج مشخصی بهدست خواهد آمد.
ب) نتایج پژوهشهای انجامشده پیشین؛ هدف این فرضیهها استقرا رابطه بین دو یا چند متغیر در زمان حال است.
payannameha.com
فرضیه، نوعی پاسخ مشروط به مسئله پژوهش است؛ که معمولا بهصورت ارتباط بین متغیرهای وابسته یا مستقل بیان میشود.
انسان برای حل مسائل خود راهحلها یا تبیینهای احتمالی ارائه میدهد و سپس به گردآوری اطلاعات مورد نیاز میپردازد؛ تا تعیین کند که آیا راهحلها یا تبیینهای پیشنهادی صحیح هستند یا خیر. اینگونه حدسها، پیشفرضها یا گمانها که درباره تفاوتها، روابط یا علل احتمالی وقوع حوادث ارائه میشوند، فرضیه نامیده میشوند.
مکگوگان (1990) معتقد است که فرضیه مانند عصایی در دست یک نابینا است؛ فرد نابینا بدون عصا نمیتواند راههای مختلف را تشخیص دهد و به مقصد برسد. البته باید توجه داشت که عملکرد عصا هم وابسته به شخص نابیناست.
برتراند راسل مفهوم فرضیه را بهعنوان یکی از مراحل اساسی دستیابی به قانون علمی میداند؛ چنانکه میگوید، برای دستیابی به یک قانون علمی سه مرحله اساسی وجود دارد که عبارتند از: مشاهده واقعیتهای معنیدار؛ پرداختن فرضیهای که در صورت صحت، برای توجیه این واقعیّتها بسنده خواهد بود؛ و استنتاج نتایجی از این فرضیه که از طریق مشاهده قابل آزمون باشد.
تدوین فرضیه یکی از مراحل اساسی دستیابی به قانون علمی است.
بهنوشته برتراند راسل برای دستیابی به یک قانون علمی سه مرحله اساسی وجود دارد که عبارتند از:
1) مشاهده واقعیتهای معنیدار؛
2) پرداختن فرضیهای که در صورت صحت، برای توجیه این واقعیتها کافی است؛
3) استنتاج نتایجی از این فرضیه که از طریق مشاهده قابل آزمون باشد.
فرضیه تحقیق معمولا به زمان، مکان و مفعول مشخصی محدود است؛ که بهصورت جمله شرطی بیان میشود؛ بهنحوی که فاعل یا علت در بخش اول و مفعول یا معلول در بخش دوم قرار دارد.
فرضیهها را میتوان از طریق نظریهها، مشاهده مستقیم (شهود) و یا ترکیبی از این شیوهها ساخت.
اهمیت فرضیهها
شکی نیست که فرضیه یکی از تدابیر مهم، باارزش و ضروری پژوهش علمی است. برای این عقیده دست کم سه دلیل عمده وجود دارد:
1. فرضیه، ابزار کار تئوری و نظریهپردازی است؛ فرضیهها پلهای مهمی بین تئوری و بررسیهای تجربی هستند؛ که هم از طریق پیشگویی درباره نتایج پژوهش و هم از طریق آزمونپذیر و قابل پژوهش بودن، به عملیات نظریهپردازی کمک میکنند.
2. فرضیه، پژوهش را هدایت میکند؛ فرضیه ما را بهسمتی هدایت خواهد کرد که بداینم، پژوهش را باید از کجا شروع کنیم. هیچ بررسی را نمیتوان انجام داد مگر آنکه برای مسئله آن یک راه حل پیشنهادی، بهشکل نوعی فرضیه، وجود داشته باشد؛ حتی اگر آن فرضیه، ابتدایی و مقدماتی باشد.
3. فرضیه، ابزار نیرومند پیشرفت دانش است؛ فرضیه، تحقیق علمی را از طریق کمک به پژوهشگر در جهت تأیید یا عدم تأیید تئوری به پیش میبرد و به دانش میافزاید.
تفاوت فرضیه با نظریه، قانون (Law) یا اصل (Principle)
تحقیق با مسئله آغاز میشود و محقّق برای حل مسئله یا پاسخگویی به سؤال، فرضیهای را صورتبندی میکند. در صورتیکه اطلاعات جمعآوری شده، فرضیه تدوینشده را حمایت کند، پایه و اساسی برای تعمیم یا نتیجهگیری کلی بهوجود میآید. هنگامی که واقعیتها جمعآوری شدند و انتظام یافتند، به نظریه تبدیل میشوند. گرچه تفاوت بین فرضیه و نظریه، همیشه روشن نیست، ولی نظریه، دارای دامنه بسط یافته است که با چندین واقعیت سر و کار دارد. بهعبارت دیگر تفاوت بین نظریه و فرضیه در میزان کاربرد آن است نه در نوع. در صورتیکه نظریهها در مقیاس وسیعتری به بوته آزمایش گذاشته شوند و اطلاعات آزمایشی و تجربی، آنها را تأیید کنند و از طریق آنها بتوان رابطه منظمی را پیشبینی کرد، به قانون تبدیل میشود.
اهداف فرضیهها
بدون شک فرضیه ابزار نیرومند و با اهمیت یک پژوهش علمی است؛ که پژوهشگر به کمک آن، به جستجوی یک تبیین میپردازد. برای فرضیه در تحقیق هدفهای بسیاری شمردهاند؛ هر فرضیه برای رسیدن به این اهداف، بیان میشود. این اهداف عبارتند از:
1) به مطالعه جهت میدهد؛ تحقیقی که بدون فرضیه آغاز شود، نقطه شروعی ندارد و هیچ نشانهای از توالی گامهایی که باید پیمود، وجود ندارد. شکلگیری فرضیه، معمولا نقطه اوج بازنگری دقیق متون پیشین است و در روند پژوهش، بهصورت گامی طبیعی بروز میکند. بدون فرضیه، پژوهش فاقد تمرکز و وضوح خواهد بود.
2) بررسی آزمون و خطا را حذف میکند؛ یعنی تحقیقی اتفاقی در یک موضوع به امید یافتن چیزهای معنادار را حذف میکند. طرح فرضیه پژوهشگر را ملزم میکند که عرصهی معینی را برای مطالعه جدا کند، بررسی آزمون و خطا اتلاف وقت و اسرافکاری است. طرح فرضیه این اتلاف را از میان میبرد.
3) حذف متغیرهای مزاحم و مداخلهگر؛ از آنجاکه فرضیه پژوهش را در جهت گزارههای دقیق آزمونپذیر متمرکز میکند، متغیرهای مربوط یا نامربوط دیگر از میدان خارج میشوند.
4) کمّی شدن متغیرها را ممکن میسازد؛ هر مفهوم یا پدیدهای در صورتی قابل کمّی شدن است که در تعریف عملیاتی بسندهای قرار داده شود (همه اصطلاحات بهکار رفته در فرضیه باید تعریف عملیاتی داشته باشند).
5) برای پدیدهها تبیین آزمایشی فراهم میآورد و موجب افزایش معرفت علمی میشود؛ فرضیهها ابزار نیرومندی هستند که موجب پویایی علم میشوند؛ زیرا دانشمند را قادر میسازند تا از خودش فراتر رود.
6)مجموعه فعالیتهای اجرایی پژوهش را تعیین میکند؛ فرضیه معرّف یک هدف اختصاصی است؛ بههمین دلیل، ماهیّت دادههای مورد نیاز را برای آزمون گزارهی ربطی مشخص میکند.
7)فرضیه چارچوبی برای گزارش نتایج پژوهش فراهم میآورد.
ویژگیهای فرضیه
ویژگیهای تدوین یک فرضیه بهطور خلاصه عبارتند از:
1) باید رابطه بین دو یا چند متغیر را پیشبینی کند.
2) باید روشن، بدون ابهام و بهصورت یک جمله خبری بیان شود.
3) باید دارای استنتاجهای ضمنی روشن برای آزمون روابط میان متغیرها باشد.
4) باید آزمونپذیر باشد؛ یعنی بتوان آنرا بر پایه دادههای تجربی آزمود.
برای آنکه بدانیم یک فرضیه آزمونپذیر است، دو ملاک وجود دارد:
الف) آیا همه متغیرهای موجود در فرضیه واقعا به پیشامدهای (بهگونه تجربی) مشاهدهپذیر ارتباط پیدا میکند؟
ب) آیا فرضیه، بهگونهای تدوین شده است که مؤلفههای آنرا بتوان به پیشامدها، بهگونه تجربی مشاهدهپذیر مربوط ساخت و درباره درجه احتمال آن تصمیم گرفت؟
5) فرضیه باید روشن، مشخص و معیّن باشد.
6) فرضیه باید دارای حدود مشخص باشد تا با مسائل و فرضیههای دیگر مخلوط نشود.
7) فرضیه باید با وسایل و لوازم موجود تحت مشاهده علمی، تجربی و آزمایشی قرار گیرد.
8) فرضیه باید عاری از جملات ارزشی باشد.
9) فرضیه باید با دانش جاری در زمینه مورد نظر سازگار باشد.
10) فرضیه باید از انسجامی منطقی پیروی کند.
انواع فرضیه
فرضیه بر اساس ملاکهای مختلفی طبقهبندی شده است. اما در یک طبقهبندی کلی، فرضیه به دو دسته تقسیم میشود:
الف) فرضیه تحقیقی (علمی)؛ فرضیه تحقیقی بیانی است که به توصیف رابطه بین متغیرها میپردازد. بهعبارت دیگر، این فرضیه انتظارات پژوهشگران را درباره رابطه بین متغیرها نشان میدهد؛ بههمین دلیل یک راه حل پیشنهادی است. فرضیههای تحقیقی به دو گونه تقسیم میشوند:
1. جهتدار (Directional)؛ فرضیه جهتدار به فرضیهای گفته میشود که در آن جهت ارتباط یا جهت تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته مشخص و معیّن است. از این فرضیه هنگامی استفاده میشود که پژوهشگر دلایل مشخصی برای پیشبینی رابطه معینی داشته باشد.
2. بدون جهت (Non Directional)؛ فرضیهای که در آن جهت اختلاف یا روابط مشخص نیست. برای آزمون فرضیههای جهتدار از آزمونهای آماری یک دامنه استفاده میشود، در صورتیکه با فرضیههای بدون جهت آزمون آماری دو دامنه بهکار برده میشود.
ب) فرضیه آماری؛ فرضیه آماری جملهها یا عبارتهایی هستند که با استفاده از نمادهای آماری و بهصورت پارامتر نوشته میشوند و نقش آنها هدایت پژوهشگر در انتخاب آزمون آماری است. بهعبارت دیگر، پژوهشگر روشهای آماری لازم را با استفاده از فرضیههای آماری انتخاب میکند. فرضیه آماری یک بیان مقداری درباره پارامترهای جامعه است؛ که به دو قسم تقسیم میشود:
1. فرضیه صفر (Null Hypothesis)؛ فرضیه صفر که فرضیه نبود تفاوت (Hypothesis of no Difference) نیز نامیده میشود، حاکی از آن است که تفاوت یا روابط آماری مورد تحلیل ناشی از شانس یا خطای تصادفی است. فرضیه صفر را با H0 نشان میدهند. این فرض اصل را بر این قرار میدهد که بین پارامترهای مورد مطالعه، اختلاف یا ارتباط معناداری وجود ندارد. این فرض، بهصورت پارامتر، بیان یا صورتبندی میشود و مبنای ریاضی آن برهان خلف است. فرضیه صفر جایگزین منطقی فرضیه پژوهش است. در عمل، پژوهشگران بهندرت فرضیه صفر را بهکار میبرند؛ زیرا هر فرضیه پژوهش جایگزین منطقی خود را دارد و بیان شکل منفی آن زائد یا اضافهگویی است. اما فرضیه صفر همواره حاضر است و در منطق بنای آزمون فرضیه نقش مهمی دارد.
2- فرضیه خلاف یا پژوهش (Alternative Hypothesis)؛ فرضیه خلاف را با HA یا H1 نشان میدهند. این فرض، مخالف فرض صفر است و در اکثر موارد، با فرضیه پژوهشی مطابقت دارد. به این معنی که فرض خلاف انتظار پژوهشگر را پیرامون نتایج آتی پژوهش بیان میکند. این فرض نیز همانند فرض صفر بهصورت پارامتر بیان میشود. فرضیههای تحقیقی غالبا راهنمای محقّق در تدوین فرض خلاف هستند. بهعبارت دیگر فرض خلاف، غالبا منطبق بر فرضیههای تحقیقی است؛ به این معنی که فرض خلاف، بیانکننده انتظار پژوهشگر درباره نتایج تحقیق است و معمولا این انتظار براساس مدارک آزمایشی و یا تجربه کاری پژوهشگر کسب شده است. فرض خلاف، بیانی است که پژوهشگر میخواهد درباره آن پژوهش کند. فرض صفر و فرض خلاف باید ناسازگار باشند، به این معنی که نباید به هیچ شکل یا طریقی باهم تداخل داشته باشند.
فرضیه آماری معمولا از طریق فرضیههای علمی (تحقیقی) بهوجود میآید، رشد میکند یا از مفاهیم ضمنی آنها مایه میگیرد؛ اما هرگز با آنها یکی نیست.
آزمون فرضیهها
در آزمون فرضیهها یا آزمون معناداری، پژوهشگر، فرضیه صفر را رد یا قبول میکند. یعنی اینکه اگر H0 پذیرفته شود، فرض میشود که H1 رد شده است و اگر H0 رد شود H1 پذیرفته شود. برای تعیین معناداری آماری یک مطالعه پژوهشی، پژوهشگر باید سطح احتمالی یا سطح معناداری آنرا تعیین کند؛ تا فرضیه صفر در مقابل آن آزموده شود. اگر نتایج مطالعه احتمالی، کمتر از این سطح را نشان دهد، پژوهشگر میتواند فرضیه صفر را رد کند. هرگاه اثبات نتیجه پژوهش احتمال بالایی داشته باشد، پژوهشگر باید فرضیه صفر را تأیید کند؛ در حقیقت، از آنجا که فرضیه صفر، عموما بیان نمیشود، قبول یا رد، در فرضیه "پژوهش" بهکار بسته میشود، نه در فرضیه صفر.
منابع فرضیهها
بهمنظور تدوین فرضیههای پژوهش، پژوهشگر هم از قیاس و هم از استقرا استفاده میکند. بنابراین برای تنظیم فرضیه دو منبع بالقوه وجود دارد:
الف) تئوریهای کلی و کامل و جامع موجود؛ این فرضیهها با استفاده از یک رشته قیاسهای معین منجر به پیشبینیهایی میشود که در صورت شرایط معین، نتایج مشخصی بهدست خواهد آمد.
ب) نتایج پژوهشهای انجامشده پیشین؛ هدف این فرضیهها استقرا رابطه بین دو یا چند متغیر در زمان حال است.
payannameha.com