alamatesoall
10-18-2012, 09:31 PM
مقـدمـه:
موضوع خانواده سالم و متعادل یکی از مهمترین موضوعات و مباحث حوزه مددکاری اجتماعی و جامعهشناسی به شمار میرود. نگاهی اجمالی به کارکردهای خانواده و اهمیت نقش آن نشان میدهد که تولید نسل و رفع نیازهای جنسی، تعیین هویت اجتماعی فرزندان از طریق اجتماعی کردن آنها و حفظ و استحکام شخصیت آنها و نهایتاً دگرگونی ارگانیسم زیستی به موجودی انسانی، بواسطه آموزش زبان و اجرای نقشهای اجتماعی با هدایت خانواده صورت میپذیرد.
در جریان انجام کارکردهای فوقالذکر، هرگونه خلل و انجام نادرست وظیفه و نقشهای موجود، سبب میشود که جریان اجتماعی شدن و تربیت فرزندان به خوبی انجام نشده و اعضای خانواده از رشد و مهارتهای کمتری بهرهمند گردند.
از طرفی نقصان مهارتهای اجتماعی باعث میشوند افراد در مواجهه با مسایل زندگی، قابلیت و توانایی لازم را جهت اداره خود و خانواده از دست داده و چرخه سلامت خانواده را با خطرات جدی مواجه سازد و بدین ترتیب دور بستهای ایجاد میشود که سلامت خانواده، فرد و اجتماع از دست رفته و تبعات فردی، اجتماعی و خانوادگی و نهایتاً با وجود آسیب های اجتماعی مختلف و وجود خانوادههای از هم گسیخته و ناسالم، شرایط اجتماعی کشورها و جوامع، نامطلوبتر گردد.
با این مقدمه، مشخص میگردد داشتن خانواده سالم، هنگامی محقق میگردد که براساس تعاریف و کارکردهای این نهاد اجتماعی مهم، شناخت لازم از کارکردها، ویژگیها و خصوصیات، مراحل رشد و تکامل آن، چگونگی تشکیل خانواده، انواع و اشکال آن و ابعاد متفاوت خانواده، صورت پذیرد تا با انجام مقدمات و لحاظ نمودن ضرورتها، زمینه تشکیل خانواده سالم و نهایتاً بالندگی آن فراهم گردد.
به همین منظور تلاش میشود مشکلات موجود خانوادهها، شناسایی و نقشهای مختلف اعضاء و سبک اداره و مدیریت خانواده و موضوعات مختف آن نظیر آموزش، تربیت اجتماعی، اجتماعی کردن و اجرای نقشهای اجتماعی و سایر مفاهیم مورد نیاز بررسی و با جمعبندی آنها، ویژگیهای خانواده سالم و شرایط ساخت و تحقق آن ترسیم گردد. آنچه که در پی میآید، حاصل همین تلاشهاست.
خانواده چیست؟
خانواده مفهومی بیشتر از مجموعه افرادی است که با هم در یک فضای فیزیکی و روانشناختی به سر میبرند، به تعبیری خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی با تمام ویژگیهای خاص خود است. نظامی که یک دسته قواعد، نقشها، یک ساختار قدرت، اشکال مراوده و ارتباط و روشهای گفتگو و حل مسأله را که انجام مؤثر وظایف گوناگون را ممکن میسازد، ایجاد میکند.
در چنین نظامی، افراد توسط پیوندهای نیرومند که شدت آن در دوران عمر خانواده ممکن است با همدیگر مرتبط شوند. از آنجایی که راههای ورود به خانواده و عضویت در آن عموماً ولادت، فرزندخواندگی و نهایتاً ازدواج است، نحوه عضوپذیری و فرآیند آن از ابعاد شناختی و... برای اجرای نقشهای متفاوتی که لازمه یک زندگی خانوادگی خوب میباشد، قابل اهمیت است.
از طرفی خانواده به عنوان یک سیستم پویا تلقی میگردد، سیستمی که در آن مشابه سایر سیستمها، خصوصیات چهارگانه کلیت، سازمان، مرز و تعادل و توازن وجود دارد.
· خانواده یک سیستم است زیرا علاوه بر خرده سیستم زن و شوهری، دارای خرده سیستمهای خواهر و برادر و مادر و پدر و فرزندان و... نیز میباشد که مجموعاً یک سیستم با چند خرده سیستم را تشکیل داده است.
· سازمان خانواده، همان ساختار آن میباشد که اهداف، قواعد، مقررات، رویهها و... را شامل میگردد. وجود تقسیم کار و سلسله مراتب، نظم و قاعده و... برای پیگیری اهداف و... سازمان سیستم خانواده را نشان میدهد.
· مرز خانواده و خردهسیستمهای موجود در واقع قابلیت نفوذ هر سیستم است که براساس سختی و نفوذپذیری، درجاتی خواهد داشت. استحکام و دوام و بقای خانواده به شرایط و نوع مرز آن بستگی دارد که معمولاً بین خرده سیستمهای داخلی با همدیگر و کل سیستم با بیرون متنوع میباشد. درجه انعطافپذیری مرز سیستم، میزان استحکام و پایداری آن را تعیین خواهد کرد.
· با توجه به اینکه هر سیستم در نهایت باید به تعادل و توازن دست یابد، خانواده نیز دارای مکانیسمی است که طی آن با استفاده از اطلاعات، انرژی موجود و قواعد و بازخوردهای اصلاحی به شرایط توازن میرسند و راهکار سازشی و مواجهه مناسب را پیدا میکنند.
با این تفصیل، هر تغییر جزئی در یکی از اجزاء سیستم خانواده، منطقاً کل سیستم را در معرض اثر قرار میدهد و لذا انتظار وجود تغییرات مثبت یا منفی، به تبع تغییرات موجود خانواده، دور از انتظار نمیباشد و این مهم در شناخت خانواده و انجام امور ضروری، کمک شایانی خواهد داشت.
خانواده دارای ابعاد متفاوتی است که بررسی آنها از حداقل سه بُعد قابل اهمیت است:
· بُعد ساختاری یا ساختی که ماهیت و ساختمان خانواده را از نظر شکل، نوع مدیریت و... مشخص مینماید. در این منظر، خانواده به اشکال هستهای و گسترده و از نظر اداره به پدرسالاری، مادرسالاری، فرزندسالاری، هرج و مرج و بیترتیب و تعاونی یا مشارکتی، تقسیم میشوند.
· بُعد عملکردی خانواده، حکایت از نحوه سازگاری خانواده و برخورد با مسایل مبتلابه دارد. عملکرد اعضاء و کل سیستم از این دیدگاه در پویایی و بقاء خانواده مورد بررسی قرار میگیرد.
· بُعد رشدی خانواده، سیستم را از تشکیل تا کهنسالی بررسی و وظایف و ضروریات هر مرحله را تعیین میکند تا نهایتاً سازگاری مطلوب محقق گردیده و خانواده به رشد و بالندگی ادامه دهد.
بدیهی است وجود خانواده با ساختی مناسب و ماهیتی ایدهآل از نظر شکل و نوع مدیریت، با بهرهگیری از عملکردی مطلوب محقق نخواهد شد اگر خانواده مراحل رشد و تکامل خود را بخوبی سپری ننماید، بر این اساس شناخت مراحل رشد و تکامل خانواده، یکی از ضروریترین اقدامات بوده و مورد توجه ویژه قرار میگیرد.
مراحل رشد و تکامل خانواده
چگونگی فرآیند زندگی، مهارتهای لازم و الگوهای سازشی مناسب از بررسی روند رشدی خانوادهها، امکانپذیر خواهد بود. در این فرآیند جریانات عاطفی، تغییرات و مسایلی وجود دارد که آگاهی از آنها در جای خود به سلامت رشد خانواده کمک میکند. عمدتاً 6 مرحله ذیل قابل اهمیت است:
1- مرحله ناپیوستگی جوان بزرگسال از خانواده اصلی
2- پیوستن جوان بزرگسال از دو خانواده و تشکیل خانواده به وسیله ازدواج
3- خانواده با بچههای کوچک
4- خانواده با نوجوانان
5- ترک و تحرک در خانواده
6- سالمندی، خانواده در آخر زندگی و یا آشیانه خالی
در مرحله اول که معمولاً از حدود 17 سالگی تا تشکیل خانواده بطول میانجامد، جوان بتدریج آمادگی لازم را جهت جدایی از خانواده اصلی و والدین کسب مینماید و سپس از طریق ازدواج و تشکیل خانواده وارد مرحله دوم میشود. ورود به هر مرحله نیازمند آگاهی قبلی و ایجاد تغییرات و قواعد جدید، ارتباطات متنوع، انتظارات جدید و... میباشد. آگاهی از این تغییرات، انتظارات و دگرگونیها، بستر تعادل و توازن و تصمیمات جدید و پیگیری اهداف جدید را آسانتر میسازد.
در مرحله سوم، با تولد فرزندان و تغییر ساختار خانواده و گسترش ارتباطات، نیازمندیها و وظایف، نقشهای جدید ایجاد میگردد که عدم آگاهی و یا انجام وظایف و مسئولیتها، میتواند مسایلی را ایجاد کند. پیدایش مسایل و مشکلات تربیتی، دوگانگی بین خانه و مدرسه و... از اساسیترین جریاناتی است که در این وضعیت، رشد خانواده را تهدید میکند.
در مرحله چهارم که گذر از مرحله رشد و بلوغ است، دوران منحصر به فرد رشد فرزندان از نظر جسمی، روانی و اجتماعی است. تغییرات فیزیولوژیک، نوجویی، تلاش برای کسب استقلال و... مسایلی است که نشانههایی از تعارض و تنش را نشان میدهند که البته طبیعی است، این مرحله از حساسترین مراحل کمالگرایی خانواده است که باید با آمادگی و تدبیر لازم اداره شود.
در مرحله پنجم، فرزندان به دلیل مسایلی مثل ادامه تحصیل، سربازی، کار و... از منزل خارج میشوند و اگر در این سنین ازدواج نمایند، مجدداً مرحله اول را برای تشکیل نسل جدیدی از خانواده ایجاد میکنند (جدایی جوان بزرگسال از خانواده اصلی) و سپس با خروج کامل فرزندان از منزل، خانواده وارد مرحله ششم یعنی سالمندی میگردد که ویژگیهای خاص خود را دارد.
نکته قابل اهمیت اینکه در هر مرحله میبایست منطبق با شرایط موجود، تدابیر لازم اتخاذ تا خانواده با سلامت وارد مرحله بالاتر گردد.
مـرزهای خانواده:
خانواده به عنوان سیستمی که قاعده بر آن حکمفرماست دارای مرزهای کم و بیش قابل نفوذی است که تعامل محیط خارج را مجاز میکند. خردهسیسمها برای عملکرد مناسب خانواده نیز نیاز به تبادل با سایر خردهسیستمها دارد تا به اعضاء خود اجازه بدهند نقشها و وظایف تعیینشده را به طور مؤثر ایفاء کنند. مرزها، تمایز لازم بین اعضاء را حفظ میکند.
روشن بودن مرزهای خردهسیستمها در عملکرد مؤثر خانو اده از ترکیب خرده سیستمها، بیشتر اهمیت دارد. در هر خانواده مثل هر سیستم پیچیده دیگر، مرزهای متعددی وجود دارد که همه آنها به نوعی در خدمت افزایش عملکرد کل این سیستم پیشرونده است.
با این توضیحات، سه نوع اساسی خانواده باز ـ بسته و بیترتیب وجود دارد که ترکیبهای متفاوتی را برای سا ختن روابط درونی خانواده نشان میدهد. مرزهای خانواده با ساختار باز نه خیلی سخت و نه خیلی سست است، چنین خانوادههایی اساساً آزادمنش هستند، تبادل شرافتمندانه هم در درون خانواده و هم با افراد خارج، تشویق میشود و در عین وجود نظم، انعطافپذیری از اولویت، برخوردار است، مذاکره تشویق میشود و سازگاری از طریق توافق مورد تأیید است. حقوق افراد پذیرفته شده و رعایت میگردد، وفاداری نسبت به خویشتن و خانواده مورد انتظار است. در درون ساختار بسته، قواعد و سلسله مراتب قدرت افراد خانواده را وادار میکند تا نیازهای خود را بخاطر منافع گروه، فرعی بدانند. تصور بر این است که والدین میخواهند مطمئن شوند که درها قفل است، برنامههای تلویزیونی تصفیه میشوند، خلوت کردن مانند بدگمانی است.
در برخورد با افراد غریبه قبل از اجازه دسترسی به خانواده، نگاه ناخوشایندی صورت میگیرد و به ناچار همه برنامههای خشک خانواده باید اجرا و پیگیری شوند. هدف اصلی چنین خانوادههایی بر خلاف خانوادههای باز که سازگاری را تشویق میکنند، حفظ ثبات خانواده از طریق سنت میباشد. ساختار خانواده بیترتیب، تکه و پاره هستند. هرکس هر کاری را که میخواهد انجام میدهد که ممکن است به آنچه که دیگران انجام میدهند، مرتبط یا وابسته باشد یا نباشد و هرکس از جمله افراد غریبه با الگوهای نامنظمی میآیند و میروند، وقت غذا به ندرت برای همه خانواده تنظیم شده است. در اینگونه خانوادهها هدف اساسی، کشف از طریق الهام است. با توجه به مطالب ذکر شده منظور این نیست که خانوادههای دچار اختلال لزوماً از یکی از این انواع ساختاری بیرون بیایند بطور بالقوه هر نوع ترتیب تعادل عادی میتواند نامتعادل شود.
موضوع خانواده سالم و متعادل یکی از مهمترین موضوعات و مباحث حوزه مددکاری اجتماعی و جامعهشناسی به شمار میرود. نگاهی اجمالی به کارکردهای خانواده و اهمیت نقش آن نشان میدهد که تولید نسل و رفع نیازهای جنسی، تعیین هویت اجتماعی فرزندان از طریق اجتماعی کردن آنها و حفظ و استحکام شخصیت آنها و نهایتاً دگرگونی ارگانیسم زیستی به موجودی انسانی، بواسطه آموزش زبان و اجرای نقشهای اجتماعی با هدایت خانواده صورت میپذیرد.
در جریان انجام کارکردهای فوقالذکر، هرگونه خلل و انجام نادرست وظیفه و نقشهای موجود، سبب میشود که جریان اجتماعی شدن و تربیت فرزندان به خوبی انجام نشده و اعضای خانواده از رشد و مهارتهای کمتری بهرهمند گردند.
از طرفی نقصان مهارتهای اجتماعی باعث میشوند افراد در مواجهه با مسایل زندگی، قابلیت و توانایی لازم را جهت اداره خود و خانواده از دست داده و چرخه سلامت خانواده را با خطرات جدی مواجه سازد و بدین ترتیب دور بستهای ایجاد میشود که سلامت خانواده، فرد و اجتماع از دست رفته و تبعات فردی، اجتماعی و خانوادگی و نهایتاً با وجود آسیب های اجتماعی مختلف و وجود خانوادههای از هم گسیخته و ناسالم، شرایط اجتماعی کشورها و جوامع، نامطلوبتر گردد.
با این مقدمه، مشخص میگردد داشتن خانواده سالم، هنگامی محقق میگردد که براساس تعاریف و کارکردهای این نهاد اجتماعی مهم، شناخت لازم از کارکردها، ویژگیها و خصوصیات، مراحل رشد و تکامل آن، چگونگی تشکیل خانواده، انواع و اشکال آن و ابعاد متفاوت خانواده، صورت پذیرد تا با انجام مقدمات و لحاظ نمودن ضرورتها، زمینه تشکیل خانواده سالم و نهایتاً بالندگی آن فراهم گردد.
به همین منظور تلاش میشود مشکلات موجود خانوادهها، شناسایی و نقشهای مختلف اعضاء و سبک اداره و مدیریت خانواده و موضوعات مختف آن نظیر آموزش، تربیت اجتماعی، اجتماعی کردن و اجرای نقشهای اجتماعی و سایر مفاهیم مورد نیاز بررسی و با جمعبندی آنها، ویژگیهای خانواده سالم و شرایط ساخت و تحقق آن ترسیم گردد. آنچه که در پی میآید، حاصل همین تلاشهاست.
خانواده چیست؟
خانواده مفهومی بیشتر از مجموعه افرادی است که با هم در یک فضای فیزیکی و روانشناختی به سر میبرند، به تعبیری خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی با تمام ویژگیهای خاص خود است. نظامی که یک دسته قواعد، نقشها، یک ساختار قدرت، اشکال مراوده و ارتباط و روشهای گفتگو و حل مسأله را که انجام مؤثر وظایف گوناگون را ممکن میسازد، ایجاد میکند.
در چنین نظامی، افراد توسط پیوندهای نیرومند که شدت آن در دوران عمر خانواده ممکن است با همدیگر مرتبط شوند. از آنجایی که راههای ورود به خانواده و عضویت در آن عموماً ولادت، فرزندخواندگی و نهایتاً ازدواج است، نحوه عضوپذیری و فرآیند آن از ابعاد شناختی و... برای اجرای نقشهای متفاوتی که لازمه یک زندگی خانوادگی خوب میباشد، قابل اهمیت است.
از طرفی خانواده به عنوان یک سیستم پویا تلقی میگردد، سیستمی که در آن مشابه سایر سیستمها، خصوصیات چهارگانه کلیت، سازمان، مرز و تعادل و توازن وجود دارد.
· خانواده یک سیستم است زیرا علاوه بر خرده سیستم زن و شوهری، دارای خرده سیستمهای خواهر و برادر و مادر و پدر و فرزندان و... نیز میباشد که مجموعاً یک سیستم با چند خرده سیستم را تشکیل داده است.
· سازمان خانواده، همان ساختار آن میباشد که اهداف، قواعد، مقررات، رویهها و... را شامل میگردد. وجود تقسیم کار و سلسله مراتب، نظم و قاعده و... برای پیگیری اهداف و... سازمان سیستم خانواده را نشان میدهد.
· مرز خانواده و خردهسیستمهای موجود در واقع قابلیت نفوذ هر سیستم است که براساس سختی و نفوذپذیری، درجاتی خواهد داشت. استحکام و دوام و بقای خانواده به شرایط و نوع مرز آن بستگی دارد که معمولاً بین خرده سیستمهای داخلی با همدیگر و کل سیستم با بیرون متنوع میباشد. درجه انعطافپذیری مرز سیستم، میزان استحکام و پایداری آن را تعیین خواهد کرد.
· با توجه به اینکه هر سیستم در نهایت باید به تعادل و توازن دست یابد، خانواده نیز دارای مکانیسمی است که طی آن با استفاده از اطلاعات، انرژی موجود و قواعد و بازخوردهای اصلاحی به شرایط توازن میرسند و راهکار سازشی و مواجهه مناسب را پیدا میکنند.
با این تفصیل، هر تغییر جزئی در یکی از اجزاء سیستم خانواده، منطقاً کل سیستم را در معرض اثر قرار میدهد و لذا انتظار وجود تغییرات مثبت یا منفی، به تبع تغییرات موجود خانواده، دور از انتظار نمیباشد و این مهم در شناخت خانواده و انجام امور ضروری، کمک شایانی خواهد داشت.
خانواده دارای ابعاد متفاوتی است که بررسی آنها از حداقل سه بُعد قابل اهمیت است:
· بُعد ساختاری یا ساختی که ماهیت و ساختمان خانواده را از نظر شکل، نوع مدیریت و... مشخص مینماید. در این منظر، خانواده به اشکال هستهای و گسترده و از نظر اداره به پدرسالاری، مادرسالاری، فرزندسالاری، هرج و مرج و بیترتیب و تعاونی یا مشارکتی، تقسیم میشوند.
· بُعد عملکردی خانواده، حکایت از نحوه سازگاری خانواده و برخورد با مسایل مبتلابه دارد. عملکرد اعضاء و کل سیستم از این دیدگاه در پویایی و بقاء خانواده مورد بررسی قرار میگیرد.
· بُعد رشدی خانواده، سیستم را از تشکیل تا کهنسالی بررسی و وظایف و ضروریات هر مرحله را تعیین میکند تا نهایتاً سازگاری مطلوب محقق گردیده و خانواده به رشد و بالندگی ادامه دهد.
بدیهی است وجود خانواده با ساختی مناسب و ماهیتی ایدهآل از نظر شکل و نوع مدیریت، با بهرهگیری از عملکردی مطلوب محقق نخواهد شد اگر خانواده مراحل رشد و تکامل خود را بخوبی سپری ننماید، بر این اساس شناخت مراحل رشد و تکامل خانواده، یکی از ضروریترین اقدامات بوده و مورد توجه ویژه قرار میگیرد.
مراحل رشد و تکامل خانواده
چگونگی فرآیند زندگی، مهارتهای لازم و الگوهای سازشی مناسب از بررسی روند رشدی خانوادهها، امکانپذیر خواهد بود. در این فرآیند جریانات عاطفی، تغییرات و مسایلی وجود دارد که آگاهی از آنها در جای خود به سلامت رشد خانواده کمک میکند. عمدتاً 6 مرحله ذیل قابل اهمیت است:
1- مرحله ناپیوستگی جوان بزرگسال از خانواده اصلی
2- پیوستن جوان بزرگسال از دو خانواده و تشکیل خانواده به وسیله ازدواج
3- خانواده با بچههای کوچک
4- خانواده با نوجوانان
5- ترک و تحرک در خانواده
6- سالمندی، خانواده در آخر زندگی و یا آشیانه خالی
در مرحله اول که معمولاً از حدود 17 سالگی تا تشکیل خانواده بطول میانجامد، جوان بتدریج آمادگی لازم را جهت جدایی از خانواده اصلی و والدین کسب مینماید و سپس از طریق ازدواج و تشکیل خانواده وارد مرحله دوم میشود. ورود به هر مرحله نیازمند آگاهی قبلی و ایجاد تغییرات و قواعد جدید، ارتباطات متنوع، انتظارات جدید و... میباشد. آگاهی از این تغییرات، انتظارات و دگرگونیها، بستر تعادل و توازن و تصمیمات جدید و پیگیری اهداف جدید را آسانتر میسازد.
در مرحله سوم، با تولد فرزندان و تغییر ساختار خانواده و گسترش ارتباطات، نیازمندیها و وظایف، نقشهای جدید ایجاد میگردد که عدم آگاهی و یا انجام وظایف و مسئولیتها، میتواند مسایلی را ایجاد کند. پیدایش مسایل و مشکلات تربیتی، دوگانگی بین خانه و مدرسه و... از اساسیترین جریاناتی است که در این وضعیت، رشد خانواده را تهدید میکند.
در مرحله چهارم که گذر از مرحله رشد و بلوغ است، دوران منحصر به فرد رشد فرزندان از نظر جسمی، روانی و اجتماعی است. تغییرات فیزیولوژیک، نوجویی، تلاش برای کسب استقلال و... مسایلی است که نشانههایی از تعارض و تنش را نشان میدهند که البته طبیعی است، این مرحله از حساسترین مراحل کمالگرایی خانواده است که باید با آمادگی و تدبیر لازم اداره شود.
در مرحله پنجم، فرزندان به دلیل مسایلی مثل ادامه تحصیل، سربازی، کار و... از منزل خارج میشوند و اگر در این سنین ازدواج نمایند، مجدداً مرحله اول را برای تشکیل نسل جدیدی از خانواده ایجاد میکنند (جدایی جوان بزرگسال از خانواده اصلی) و سپس با خروج کامل فرزندان از منزل، خانواده وارد مرحله ششم یعنی سالمندی میگردد که ویژگیهای خاص خود را دارد.
نکته قابل اهمیت اینکه در هر مرحله میبایست منطبق با شرایط موجود، تدابیر لازم اتخاذ تا خانواده با سلامت وارد مرحله بالاتر گردد.
مـرزهای خانواده:
خانواده به عنوان سیستمی که قاعده بر آن حکمفرماست دارای مرزهای کم و بیش قابل نفوذی است که تعامل محیط خارج را مجاز میکند. خردهسیسمها برای عملکرد مناسب خانواده نیز نیاز به تبادل با سایر خردهسیستمها دارد تا به اعضاء خود اجازه بدهند نقشها و وظایف تعیینشده را به طور مؤثر ایفاء کنند. مرزها، تمایز لازم بین اعضاء را حفظ میکند.
روشن بودن مرزهای خردهسیستمها در عملکرد مؤثر خانو اده از ترکیب خرده سیستمها، بیشتر اهمیت دارد. در هر خانواده مثل هر سیستم پیچیده دیگر، مرزهای متعددی وجود دارد که همه آنها به نوعی در خدمت افزایش عملکرد کل این سیستم پیشرونده است.
با این توضیحات، سه نوع اساسی خانواده باز ـ بسته و بیترتیب وجود دارد که ترکیبهای متفاوتی را برای سا ختن روابط درونی خانواده نشان میدهد. مرزهای خانواده با ساختار باز نه خیلی سخت و نه خیلی سست است، چنین خانوادههایی اساساً آزادمنش هستند، تبادل شرافتمندانه هم در درون خانواده و هم با افراد خارج، تشویق میشود و در عین وجود نظم، انعطافپذیری از اولویت، برخوردار است، مذاکره تشویق میشود و سازگاری از طریق توافق مورد تأیید است. حقوق افراد پذیرفته شده و رعایت میگردد، وفاداری نسبت به خویشتن و خانواده مورد انتظار است. در درون ساختار بسته، قواعد و سلسله مراتب قدرت افراد خانواده را وادار میکند تا نیازهای خود را بخاطر منافع گروه، فرعی بدانند. تصور بر این است که والدین میخواهند مطمئن شوند که درها قفل است، برنامههای تلویزیونی تصفیه میشوند، خلوت کردن مانند بدگمانی است.
در برخورد با افراد غریبه قبل از اجازه دسترسی به خانواده، نگاه ناخوشایندی صورت میگیرد و به ناچار همه برنامههای خشک خانواده باید اجرا و پیگیری شوند. هدف اصلی چنین خانوادههایی بر خلاف خانوادههای باز که سازگاری را تشویق میکنند، حفظ ثبات خانواده از طریق سنت میباشد. ساختار خانواده بیترتیب، تکه و پاره هستند. هرکس هر کاری را که میخواهد انجام میدهد که ممکن است به آنچه که دیگران انجام میدهند، مرتبط یا وابسته باشد یا نباشد و هرکس از جمله افراد غریبه با الگوهای نامنظمی میآیند و میروند، وقت غذا به ندرت برای همه خانواده تنظیم شده است. در اینگونه خانوادهها هدف اساسی، کشف از طریق الهام است. با توجه به مطالب ذکر شده منظور این نیست که خانوادههای دچار اختلال لزوماً از یکی از این انواع ساختاری بیرون بیایند بطور بالقوه هر نوع ترتیب تعادل عادی میتواند نامتعادل شود.