alamatesoall
10-17-2012, 04:52 PM
انسان را موجودي جستجوگر دانستهاند، آدمي وقتي حقيقتي را به دست ميآورد، آرامش مييابد. از اين روست كه پژوهش و پژوهشگري در طول تاريخ بشر استمرار يافته است. انسانها بدون آن كه از پژوهش خود سودي حاصل كنند آن را محقق ميساختند. وقتي آدمي در برابر سوالي قرار ميگيرد كه حتي دانستن آن به لحاظ مادي با ندانستن آن مساوي است، چنين جوابي ميتواند او را آرام كند كه انسان همواره جوياي شنيدن و يافتن است.
پژوهش به معنايي كه گفته شد به هيچ وجه حيطه خاصي را نميشناسد، بلكه تمام سئوالات بشر را شامل ميشود. از اين روست كه آدميان در هر حادثهاي پژوهش را سرلوحه كار خود قرار دادهاند. اين پژوهش از زمان خلقت آدم تا به امروز وجود داشته است، اما در برهههاي خاصي از زمان اين پژوهش معاني و مبادي مختلفي يافته است؛ دست كم پژوهش در حوزه معارف بشري به دو صورت بكار رفته است: پژوهش به معناي مصطلح امروزي كه ريشههاي آن به اوايل قرن 16 برميگردد و به دنبال اين تغييرات در فسلفه و علم نيز تغييراتي بوجود آمد و امور زير مورد توجه قرار گرفت.
1- گسترش تجربه گرايي:
يعني جهان به همان گونهاي است كه آن را ميبينيم، در رويكرد واقعگرا يا تجربهگرا دريافت چيزي جز به دست آوردن دادههاي جهان به گونهاي كه در واقعيت وجود دارند نيست. نيكولاس مالبرانش (1638-1715) شاگرد دكارت ميگويد: «اين زمين واقعي است: من خوب اين را حس ميكنم، وقتي پايم را بر زمين ميكوبم، زمين مقاومت ميكند. اين يك چيز سخت و استوار است، همين.» از اين نگاه كه با عقل سليم انطباق دارد حسهاي ما به مثابه ظرفي عمل ميكنند كه اطلاعات دريافتي از جهان بيروني را درخود جاي ميدهند، همچون نوري كه بر فيلمي حساس ثبت ميشود.
2- گسترش ذهن گرايي:
جهان به گونهاي است كه هر كس آن را باز ميسازد، فيلسوفان ديگري كه استدلالهايي قدرتمندانه داشتهاند نيز بودند كه با نظريه واقعگرايانه كه شايد بيش از آن ساده باشد كه حقيقت داشته باشد مخالف بودهاند. اين فيلسوفان بيش از هر چيز بر اين نكته پافشاري ميكنند كه سوژه تنها به دريافتهاي خود از واقعيت دسترسي دارد و هيچ چيز نميتواند با استحكام به ما اثبات كند كه امر واقعي با محسوسات او انطباق داشته باشد وقتي من خواب ميبينم ديدهها و احساس خود را حقيقي ميپندارم، اما به محض آنكه از خواب بيدار شوم ميفهمم كه جهان از ميان رفته و درك ميكنم كه آن جهان تنها محصول تصور من بوده و واقعيت نداشته است.
در قرن 19 پژوهش به اين معنا وارد حوزه معرفت ديني شد و رهيافتهاي مختلف پديدارشناسي، روانشناسي، جامعه شناسي، تاريخي، هرمنوتيك، تطبيقي، معناشناختي و ... پديدار شد و از اين زمان به بعد بود كه دانش مطالعه تطبيقي اديان متولد گشت.
در حوزه ديگري (عرفان) نوع ديگري از تحقيق، به معناي تحقق، معنا و مبنا پيدا كرد. در اين روش عارفان درصدد برآمدند تا از طريق تجارت خود به اموري دست يابند كه درعرفان مطرح بوده است. در اينجا تحقيق به معناي كتابخانهاي يا علمي رايج در قرنهاي 16 به بعد نيست، بلكه تحقيق به معناي تحقق است. يعني عارف پس از طي طريقت ميتواند آموزههاي عرفاني را در وجود خود محقق سازد. اگر به عارف محقق گفته شود، معناي تحقق مراد است نه معناي محقق به معناي رايج علمي اين تحقيق به معناي سير و سلوك عرفاني است. به تعبير ديگر محصول تحقيق در اينجا از طريق قدم زدن حاصل شده است نه از طريق خواندن و معرفت اندوختن.
به هرحال از قرن 16 به بعد تحولات شگرفي در حوزه تحقيق صورت گرفته است كه محصول آن پيدايش شقوق مختلف علمي شد. اين تحقيقات در حوزه فلسفه معناي ديگري پيدا كرد زيرا تحقيقات فلسفي هم در حوزه سنتي استمرار يافتند و هم حوزه جديدي كه از آن با عنوان معرفت شناسي ياد ميكنند، پديد آمد. بنيانگذار اين دانش كه امروز تمام حوزههاي علمي گذشته را دربر گرفته است امانوئل كانت است، دانشهايي از قبيل فلسفه اخلاق، فلسفه تاريخ و ... از جمله اين دانشهاي تازه متولد شده است.
كانت در اثرش كه از بزرگترين آثار فلسفه غرب بشمار ميآيد با عنوان «نقد خرد محض» كه در سال 1781 منتشر كرد چنين ميگويد: «هر كس روزي درباره حدود عالم انديشيده باشد بيشك خود را با معمايي به ظاهر حل ناشدني روبه رو ديده است. اگر عالم داراي حدودي باشد در فراسوي اين حدود چند چيز وجود دارد؟ و انديشه ما به گونهاي مقاومت ناپذير تمايل دارد كه آن سوي اين حدود را تخيل كند. برعكس تصور عالم به مثابه يك بينهايت نيز براي ما ممكن نيست، زماني كه ميخواهيم بينهايت را به ذهن بياوريم ناگزير به دنبال پيدا كردن مرزهايي در آن هستيم. بنابراين پرسش را بدين صورت مطرح ميكنيم كه پنداره نهايت براي ما تفهيمناپذير است ...
اكنون براي آگاهي بيشتر خوانندگان درباره مفاهيم مورد استعمال در پژوهش به نكاتي در ذيل اشاره ميشود:
1- ويژگيهاي علوم انساني
1) علوم انساني منطقي هستند؛ هدف آن درك منطقي رفتار انسان است. منظور اين نيست كه رفتارهاي انساني همگي منطقياند بلكه رفتارهايي نيز وجود دارد كه خارج از حوزه منطقاند. اما دانشمند علوم انساني خود بايد در درك اشكال گوناگون رفتار منطقي باشد.
2) علوم انساني جبري هستند؛ دانشمندان معتقدند وقوع هر رويدادي دلايلي دارد و صرفاً تصادفي نيست به عبارت ديگر هر رويداد يا وضعيتي داراي علل پيشين است و به اصطلاح مسبوق به سابقه است.
3) علوم انساني كلي هستند؛ هدف علوم انساني مشاهده ودرك الگوهاي كلي رويدادها و روابط بين آنهاست. يك نظريه هرچه تعميمپذيرتر باشد سودمندتر است به اين معني كه هرچه حوزه پديدههاي مورد مطالعه يك نظريه گسترده باشد مفيدتر است.
4) علوم انساني تخصصي هستند؛ دانشمند علوم انساني بايد روش اندازهگيري خاص خود را مشخص كند شايد بتوان گفت كه اين عمل از اهميت خاصي برخوردار است زيرا در اين علوم مفاهيمي وجود دارند كه گفتگوهاي مفهومي داراي تعاريف مبهمي هستند.
5) علوم انساني تكرار ناپذير هستند؛ در صورتيكه پژوهش معين در زمينه علوم انساني بصورت كامل و كافي توصيف شده باشد هر دانشمند ديگر صرف نظر از زمينه فكري خويش بايد بتواند اين پژوهش را تكرار كند و نتايج مشابهي بدست آورد.
6) علوم انساني تغيير و تحول پذير هستند؛ تقريباً هيچ يك از نظريه هاي مربوط به انسان ابدي و جاويدان نيست يا دلايل و مداركي آن را بي اعتبار ميسازند و يا نظريههاي جديدي جانشين آن ميشود بهرحال نميتوان انتظار داشت كه يافتههاي علوم انساني در مورد يك حادثه در درازمدت پايدار بماند.
2- مفهوم تحقيق
تحقيق در لغت به معناي رسيدگي، بررسي، بازجويي، وارسي واقعيت، راست و درست كردن و به حقيقت امري رسيدگي كردن ميباشد. تعريف تحقيق از نظر روش شناسي امر مشكلي است و تعريف روشني براي آن نميتوان ارائه كرد و بين صاحب نظران در اين مورد اختلاف است.با اين وجود ميتوان گفت كه تحقيق روندي رسميتر، منظمتر و قوسيتر از روش علمي است و با ساختار منظمتري از كنكاش توام است كه منجر به ثبت مراحل و گزارش نتايج و دستاوردها ميشود، تحقيق مرحله تخصصيتر از روش شناسي علمي است.
3- مفهوم علم و روش علمي
علم را ميتوان مجموعهاي از دانستنيهاي و يا معلوماتي دانست كه بر اساس تجربه و يا آزمايش كنترل شده و منظم بدست ميآيد و روش دست يافتن به چنين معلوماتي را نيز ميتوان روش علمي دانست.
واژه علم اگر چه در طول قرون متمادي بكار رفته است با اين وصف معناي «دانستنيهاي تجربي و يا آزمايشي» ، از دوران «رنسانس» - تجديد حيات علم- با آن همراه شده است. به عبارت ديگر، انسان معلومات خود را همواره به روش آزمايشي بدست نميآورده است بلكه قبل از دوران فوق، «علم» را به معناي عام آن يعني «دانستني» بكار ميبرده و بطور غالب به روش نظري يعني با استدلال و برهان براي حصول به معلومات مورد نظر خود اقدام ميكرده است كه امروزه «روش فلسفي» به آن اطلاق ميشود.روش علمي نيز بيانگر روشي است كه محقق به صورتي منظم و با رعايت اصول و مباني و شرايط معين، نسبت به كسب معلومات مورد نظر خود از طريق آزمايش وتجربه اقدام ميكند كه موضوع آن ميتواند پديدههاي غيرعيني را نيز دربرگيرد اين روش بطور عمده شامل موارد زير است:
1- تعريف و يا بيان مساله2- جمع آوري اطلاعات3- پيشنهاد راه حلهايي براي حل مساله4- آزمون راه حلها5- تجزيه و تحليل نتايج6- استنتاج
4- پژوهش علمي
پژوهش علمي مجموعهاي از فعاليتهاي سازمان يافتهاي است كه درباره روابط اجتماعي پديدهها، حول محور فرضيههاي معين توسط پژوهشگر به انجام ميرسد.
1-4- انواع پژوهشهاي علمي
منظور نهايي همه پژوهشها، دستيابي به حقايقي درباره جهان پيرامون است كه انسان به كمك آنها بتواند در پديده هاي مورد نظر خود تغييراتي داده و يا شرايط را بر طبق ميل و نظر خود هموار سازد. با اين وصف شناخت حاصل از تحقيقات علمي بطور يكسان مورد استفاده بشر قرار نميگيرد. بنابراين پژوهشها را بطور عمومي بر حسب كاربرد آنها به سه نوع تقسيم مي كنند.
1- پژوهشهاي بنيادي؛ پژوهشهايي هستند كه در نتيجه يافتههاي آنها، بر وسعت معلومات انسان در زمينه پژوهش مربوطه افزوده ميشود و يا شناخت انسان عمق بيشتري مييابد و همچنانكه از اسم آن پيداست به بنيادهاي علمي مربوط است. تحقيق در خصوص فرايند شناخت انسان، خاستگاههاي اجتماعي بوروكراسي، تجارب عام و خاص و چگونگي تعامل آنها در فرآيند يادگيري، مثالهايي براي اين نوع تحقيقات مي باشد.
2- پژوهشهاي كاربردي؛ پژوهشهايي هستند كه بلافاصله پس از اتمام آنها، نتايج مربوطه را ميتوان بكار بست. به عبارت ديگر داراي نتايج كاربردي است. جنبه كاربردي اين پژوهشها بر جنبه نظري آنها چيرگي دارد. تحقيق در خصوص عوامل موثر بر رضايت شغلي كاركنان يا معلمان، بررسي موانع بهرهوري در موسسات دولتي، عوامل مربوط به كم كاري كاركنان و ... نمونههايي از اين تحقيقات كاربردي ميباشند.
3- پژوهشهاي عملي؛ پژوهشهايي هستند كه نتايج آنها درصدد بهبود و اصلاح فرآيند انجام كارها و يا رفع مشكلات عملي در سطح محدود يعني درخصوص سازمانها و يا زمينههاي اجرايي معين ميباشد. به اين نوع از پژوهشها «تحقيقات اكتشافي» نيز ميگويند. بررسي انواع مشكلات تربيتي در مدارس ناحيه دو شهرستان تبريز، علل كاهش انگيزههاي تحصيلي دانشجويان دانشگاه اروميه و ... از جمله تحقيقات عملي ميباشد.
5- مراحل تحقيق و پژوهش
براي انجام و نوشتن يك تحقيق لازم است كه پژوهشگر و محقق مراحل و نكات زير را مورد توجه قرار دهد:
1-5- مساله پژوهشاولين چيزي كه بايد بر پژوهشگر روشن شود و مورد تصميم قطعي قرار گيرد «مساله پژوهش» است يعني محقق مسالهاي در پيش رو دارد كه از طريق علمي درصدد حل آن مساله و پاسخگويي به برخي سوالات و مجهولات در اين خصوص ميباشد.
2-5- عنوان پژوهشبرخي از دانشجويان در ابتداي كار عناويني براي پژوهش خود در نظر ميگيرند كه ملاحظه آنها اهميت طرز نوشتن عنوان را نشان ميدهد. آنان تصور ميكنندكه عنوان پژوهش تنها نامي است كه بر كار پژوهشي داده ميشود اگر چه اين تصور چندان هم بيمورد نيست ولي عنوان تحقيق محدود به آن نيست و بايد گوياي معنا ومفهوم دقيق پژوهش باشد.
3-5- مقدمه پژوهشمقدمه هر مطلبي از جمله مقدمه طرح تحقيق، بلافاصله پس از عنوان پژوهش و قبل از بيان مساله آورده ميشود عبارت است از بيان مطلبي كه ذهن خواننده را براي درك موضوع اصلي نوشته آماده نمايد. موضوع پژوهش نيز عبارت از مطلبي است كه آمادگي لازم را براي درك بهتر موضوع پژوهش فراهم آورد.
4-5- مساله پژوهشدر اكثر موارد نوشتن همه جزئيات مساله بطور دقيق در عنوان پژوهش ميسر نيست بنابراين عنوان نميتواند همه زواياي مورد نظر مساله را منعكس سازد، پس بايد در جاي ديگر جزئيات موضوع شرح داده شود كه بيان مساله ميتواند جايگزين اين كار شود. در بيان مساله بايد مساله پژوهش را بطور كامل و باذكر جزئيات آن چنان شرح داد كه مساله بودن، مساله پژوهش كاملاً روشن شده باشد.
5-5- دلايل اهميت و ضرورت مسالهپژوهشگر بايد دلايل اهميت و ضرورت مساله پژوهشي را ذكر كند و به جرات ميتوان گفت كه مسايل و دلايل كمي بر دلايل كيفي، ذهني و به اصطلاح انشايي ارجحيت دارد.بايد توجه داشت كه دلايل اهميت و ضرورت موضوع شامل دو بخش ميشود: بخش اول به اهميت اصل موضوع مربوط ميشود و بخش دوم به اهميت و ضرورت خود موضوع پژوهشدلايل اهميت ميتواند محدود به ذكر دلايل اختصاصي موضوع پژوهش يا همان دلايل بخش دوم باشد.
6-5- اهداف پژوهشمنظور از هدف يا اهداف پژوهش عبارت است از منظور يا مقصود اصلي محقق براي اجرا و پژوهش. به بيان ديگر چيزي كه نتايج تحقيق در خدمت آن است يا براي آن مفيد خواهد بود نشان دهنده هدف پژوهش مي باشد.
هدف پژوهش همان است كه محقق در پاسخ به سوالاتي در مورد نحوه استفاده از نتيجه تحقيق و چگونگي مفيد بودن آن ارائه ميكند.لازم است كه محقق هدف مورد نظرش را تحت عنوان هدف از پژوهش توضيح دهد تا نتايج تحقيق از ديدگاه هدف آن نيز مورد ارزشيابي قرار گيرد.خلاصه اينكه براي نوشتن هدف پژوهش، محقق بايد منظور نهايي از پژوهش خود را همراه با چگونگي مورد استفاده قرار گرفتن نتايج آن ذكر كند.
6- ضرورتهاي پژوهش در ايران
بعد از بررسي مختصر مراحل پژوهش و يادآوري نكاتي در اين باره، لازم است براي بهتر شدن وضعيت پژوهش در حوزه دعوت ديني و بسط و گسترش معارف اسلامي در ايران به نكات زير بطور جدي توجه شود:
1) شناسايي و كدبندي پژوهشگران دين2) حمايت مادي و معنوي از پژوهش هاي پژوهشگران بيشتر از آنچه در گذشته صورت گرفته است.3) فراهم آوردن زمينههاي استغال در حوزه پژوهش4) استفاده بهينه از پژوهشهاي پژوهشگران5) فرهنگ سازي جهت استفاده بهينه از پژوهش6) نهادينه كردن اين مساله كه دست اندركاران باور كنند كه هيچ كاري بيش از انجام پژوهش و بهرهبرداري از پژوهشها امكان پذير نيست.7) معرفي پژوهشگران جوان و تقدير از آنها8) حمايت از افراد مستعد پژوهش از طريق تشويق و ترغيب آنها9) ارتباط مستمر با پژوهشگران جوان10) توسعه حمايت مالي از پاياننامههاي دانشگاهي
اميد است كه با رعايت كردن موارد فوق وتوجه بيشتر مسئولين به اين امور شاهد رشد و پيشرفت روزافزون بخش پژوهش در ايران باشيم.
www.payannameha.co
پژوهش به معنايي كه گفته شد به هيچ وجه حيطه خاصي را نميشناسد، بلكه تمام سئوالات بشر را شامل ميشود. از اين روست كه آدميان در هر حادثهاي پژوهش را سرلوحه كار خود قرار دادهاند. اين پژوهش از زمان خلقت آدم تا به امروز وجود داشته است، اما در برهههاي خاصي از زمان اين پژوهش معاني و مبادي مختلفي يافته است؛ دست كم پژوهش در حوزه معارف بشري به دو صورت بكار رفته است: پژوهش به معناي مصطلح امروزي كه ريشههاي آن به اوايل قرن 16 برميگردد و به دنبال اين تغييرات در فسلفه و علم نيز تغييراتي بوجود آمد و امور زير مورد توجه قرار گرفت.
1- گسترش تجربه گرايي:
يعني جهان به همان گونهاي است كه آن را ميبينيم، در رويكرد واقعگرا يا تجربهگرا دريافت چيزي جز به دست آوردن دادههاي جهان به گونهاي كه در واقعيت وجود دارند نيست. نيكولاس مالبرانش (1638-1715) شاگرد دكارت ميگويد: «اين زمين واقعي است: من خوب اين را حس ميكنم، وقتي پايم را بر زمين ميكوبم، زمين مقاومت ميكند. اين يك چيز سخت و استوار است، همين.» از اين نگاه كه با عقل سليم انطباق دارد حسهاي ما به مثابه ظرفي عمل ميكنند كه اطلاعات دريافتي از جهان بيروني را درخود جاي ميدهند، همچون نوري كه بر فيلمي حساس ثبت ميشود.
2- گسترش ذهن گرايي:
جهان به گونهاي است كه هر كس آن را باز ميسازد، فيلسوفان ديگري كه استدلالهايي قدرتمندانه داشتهاند نيز بودند كه با نظريه واقعگرايانه كه شايد بيش از آن ساده باشد كه حقيقت داشته باشد مخالف بودهاند. اين فيلسوفان بيش از هر چيز بر اين نكته پافشاري ميكنند كه سوژه تنها به دريافتهاي خود از واقعيت دسترسي دارد و هيچ چيز نميتواند با استحكام به ما اثبات كند كه امر واقعي با محسوسات او انطباق داشته باشد وقتي من خواب ميبينم ديدهها و احساس خود را حقيقي ميپندارم، اما به محض آنكه از خواب بيدار شوم ميفهمم كه جهان از ميان رفته و درك ميكنم كه آن جهان تنها محصول تصور من بوده و واقعيت نداشته است.
در قرن 19 پژوهش به اين معنا وارد حوزه معرفت ديني شد و رهيافتهاي مختلف پديدارشناسي، روانشناسي، جامعه شناسي، تاريخي، هرمنوتيك، تطبيقي، معناشناختي و ... پديدار شد و از اين زمان به بعد بود كه دانش مطالعه تطبيقي اديان متولد گشت.
در حوزه ديگري (عرفان) نوع ديگري از تحقيق، به معناي تحقق، معنا و مبنا پيدا كرد. در اين روش عارفان درصدد برآمدند تا از طريق تجارت خود به اموري دست يابند كه درعرفان مطرح بوده است. در اينجا تحقيق به معناي كتابخانهاي يا علمي رايج در قرنهاي 16 به بعد نيست، بلكه تحقيق به معناي تحقق است. يعني عارف پس از طي طريقت ميتواند آموزههاي عرفاني را در وجود خود محقق سازد. اگر به عارف محقق گفته شود، معناي تحقق مراد است نه معناي محقق به معناي رايج علمي اين تحقيق به معناي سير و سلوك عرفاني است. به تعبير ديگر محصول تحقيق در اينجا از طريق قدم زدن حاصل شده است نه از طريق خواندن و معرفت اندوختن.
به هرحال از قرن 16 به بعد تحولات شگرفي در حوزه تحقيق صورت گرفته است كه محصول آن پيدايش شقوق مختلف علمي شد. اين تحقيقات در حوزه فلسفه معناي ديگري پيدا كرد زيرا تحقيقات فلسفي هم در حوزه سنتي استمرار يافتند و هم حوزه جديدي كه از آن با عنوان معرفت شناسي ياد ميكنند، پديد آمد. بنيانگذار اين دانش كه امروز تمام حوزههاي علمي گذشته را دربر گرفته است امانوئل كانت است، دانشهايي از قبيل فلسفه اخلاق، فلسفه تاريخ و ... از جمله اين دانشهاي تازه متولد شده است.
كانت در اثرش كه از بزرگترين آثار فلسفه غرب بشمار ميآيد با عنوان «نقد خرد محض» كه در سال 1781 منتشر كرد چنين ميگويد: «هر كس روزي درباره حدود عالم انديشيده باشد بيشك خود را با معمايي به ظاهر حل ناشدني روبه رو ديده است. اگر عالم داراي حدودي باشد در فراسوي اين حدود چند چيز وجود دارد؟ و انديشه ما به گونهاي مقاومت ناپذير تمايل دارد كه آن سوي اين حدود را تخيل كند. برعكس تصور عالم به مثابه يك بينهايت نيز براي ما ممكن نيست، زماني كه ميخواهيم بينهايت را به ذهن بياوريم ناگزير به دنبال پيدا كردن مرزهايي در آن هستيم. بنابراين پرسش را بدين صورت مطرح ميكنيم كه پنداره نهايت براي ما تفهيمناپذير است ...
اكنون براي آگاهي بيشتر خوانندگان درباره مفاهيم مورد استعمال در پژوهش به نكاتي در ذيل اشاره ميشود:
1- ويژگيهاي علوم انساني
1) علوم انساني منطقي هستند؛ هدف آن درك منطقي رفتار انسان است. منظور اين نيست كه رفتارهاي انساني همگي منطقياند بلكه رفتارهايي نيز وجود دارد كه خارج از حوزه منطقاند. اما دانشمند علوم انساني خود بايد در درك اشكال گوناگون رفتار منطقي باشد.
2) علوم انساني جبري هستند؛ دانشمندان معتقدند وقوع هر رويدادي دلايلي دارد و صرفاً تصادفي نيست به عبارت ديگر هر رويداد يا وضعيتي داراي علل پيشين است و به اصطلاح مسبوق به سابقه است.
3) علوم انساني كلي هستند؛ هدف علوم انساني مشاهده ودرك الگوهاي كلي رويدادها و روابط بين آنهاست. يك نظريه هرچه تعميمپذيرتر باشد سودمندتر است به اين معني كه هرچه حوزه پديدههاي مورد مطالعه يك نظريه گسترده باشد مفيدتر است.
4) علوم انساني تخصصي هستند؛ دانشمند علوم انساني بايد روش اندازهگيري خاص خود را مشخص كند شايد بتوان گفت كه اين عمل از اهميت خاصي برخوردار است زيرا در اين علوم مفاهيمي وجود دارند كه گفتگوهاي مفهومي داراي تعاريف مبهمي هستند.
5) علوم انساني تكرار ناپذير هستند؛ در صورتيكه پژوهش معين در زمينه علوم انساني بصورت كامل و كافي توصيف شده باشد هر دانشمند ديگر صرف نظر از زمينه فكري خويش بايد بتواند اين پژوهش را تكرار كند و نتايج مشابهي بدست آورد.
6) علوم انساني تغيير و تحول پذير هستند؛ تقريباً هيچ يك از نظريه هاي مربوط به انسان ابدي و جاويدان نيست يا دلايل و مداركي آن را بي اعتبار ميسازند و يا نظريههاي جديدي جانشين آن ميشود بهرحال نميتوان انتظار داشت كه يافتههاي علوم انساني در مورد يك حادثه در درازمدت پايدار بماند.
2- مفهوم تحقيق
تحقيق در لغت به معناي رسيدگي، بررسي، بازجويي، وارسي واقعيت، راست و درست كردن و به حقيقت امري رسيدگي كردن ميباشد. تعريف تحقيق از نظر روش شناسي امر مشكلي است و تعريف روشني براي آن نميتوان ارائه كرد و بين صاحب نظران در اين مورد اختلاف است.با اين وجود ميتوان گفت كه تحقيق روندي رسميتر، منظمتر و قوسيتر از روش علمي است و با ساختار منظمتري از كنكاش توام است كه منجر به ثبت مراحل و گزارش نتايج و دستاوردها ميشود، تحقيق مرحله تخصصيتر از روش شناسي علمي است.
3- مفهوم علم و روش علمي
علم را ميتوان مجموعهاي از دانستنيهاي و يا معلوماتي دانست كه بر اساس تجربه و يا آزمايش كنترل شده و منظم بدست ميآيد و روش دست يافتن به چنين معلوماتي را نيز ميتوان روش علمي دانست.
واژه علم اگر چه در طول قرون متمادي بكار رفته است با اين وصف معناي «دانستنيهاي تجربي و يا آزمايشي» ، از دوران «رنسانس» - تجديد حيات علم- با آن همراه شده است. به عبارت ديگر، انسان معلومات خود را همواره به روش آزمايشي بدست نميآورده است بلكه قبل از دوران فوق، «علم» را به معناي عام آن يعني «دانستني» بكار ميبرده و بطور غالب به روش نظري يعني با استدلال و برهان براي حصول به معلومات مورد نظر خود اقدام ميكرده است كه امروزه «روش فلسفي» به آن اطلاق ميشود.روش علمي نيز بيانگر روشي است كه محقق به صورتي منظم و با رعايت اصول و مباني و شرايط معين، نسبت به كسب معلومات مورد نظر خود از طريق آزمايش وتجربه اقدام ميكند كه موضوع آن ميتواند پديدههاي غيرعيني را نيز دربرگيرد اين روش بطور عمده شامل موارد زير است:
1- تعريف و يا بيان مساله2- جمع آوري اطلاعات3- پيشنهاد راه حلهايي براي حل مساله4- آزمون راه حلها5- تجزيه و تحليل نتايج6- استنتاج
4- پژوهش علمي
پژوهش علمي مجموعهاي از فعاليتهاي سازمان يافتهاي است كه درباره روابط اجتماعي پديدهها، حول محور فرضيههاي معين توسط پژوهشگر به انجام ميرسد.
1-4- انواع پژوهشهاي علمي
منظور نهايي همه پژوهشها، دستيابي به حقايقي درباره جهان پيرامون است كه انسان به كمك آنها بتواند در پديده هاي مورد نظر خود تغييراتي داده و يا شرايط را بر طبق ميل و نظر خود هموار سازد. با اين وصف شناخت حاصل از تحقيقات علمي بطور يكسان مورد استفاده بشر قرار نميگيرد. بنابراين پژوهشها را بطور عمومي بر حسب كاربرد آنها به سه نوع تقسيم مي كنند.
1- پژوهشهاي بنيادي؛ پژوهشهايي هستند كه در نتيجه يافتههاي آنها، بر وسعت معلومات انسان در زمينه پژوهش مربوطه افزوده ميشود و يا شناخت انسان عمق بيشتري مييابد و همچنانكه از اسم آن پيداست به بنيادهاي علمي مربوط است. تحقيق در خصوص فرايند شناخت انسان، خاستگاههاي اجتماعي بوروكراسي، تجارب عام و خاص و چگونگي تعامل آنها در فرآيند يادگيري، مثالهايي براي اين نوع تحقيقات مي باشد.
2- پژوهشهاي كاربردي؛ پژوهشهايي هستند كه بلافاصله پس از اتمام آنها، نتايج مربوطه را ميتوان بكار بست. به عبارت ديگر داراي نتايج كاربردي است. جنبه كاربردي اين پژوهشها بر جنبه نظري آنها چيرگي دارد. تحقيق در خصوص عوامل موثر بر رضايت شغلي كاركنان يا معلمان، بررسي موانع بهرهوري در موسسات دولتي، عوامل مربوط به كم كاري كاركنان و ... نمونههايي از اين تحقيقات كاربردي ميباشند.
3- پژوهشهاي عملي؛ پژوهشهايي هستند كه نتايج آنها درصدد بهبود و اصلاح فرآيند انجام كارها و يا رفع مشكلات عملي در سطح محدود يعني درخصوص سازمانها و يا زمينههاي اجرايي معين ميباشد. به اين نوع از پژوهشها «تحقيقات اكتشافي» نيز ميگويند. بررسي انواع مشكلات تربيتي در مدارس ناحيه دو شهرستان تبريز، علل كاهش انگيزههاي تحصيلي دانشجويان دانشگاه اروميه و ... از جمله تحقيقات عملي ميباشد.
5- مراحل تحقيق و پژوهش
براي انجام و نوشتن يك تحقيق لازم است كه پژوهشگر و محقق مراحل و نكات زير را مورد توجه قرار دهد:
1-5- مساله پژوهشاولين چيزي كه بايد بر پژوهشگر روشن شود و مورد تصميم قطعي قرار گيرد «مساله پژوهش» است يعني محقق مسالهاي در پيش رو دارد كه از طريق علمي درصدد حل آن مساله و پاسخگويي به برخي سوالات و مجهولات در اين خصوص ميباشد.
2-5- عنوان پژوهشبرخي از دانشجويان در ابتداي كار عناويني براي پژوهش خود در نظر ميگيرند كه ملاحظه آنها اهميت طرز نوشتن عنوان را نشان ميدهد. آنان تصور ميكنندكه عنوان پژوهش تنها نامي است كه بر كار پژوهشي داده ميشود اگر چه اين تصور چندان هم بيمورد نيست ولي عنوان تحقيق محدود به آن نيست و بايد گوياي معنا ومفهوم دقيق پژوهش باشد.
3-5- مقدمه پژوهشمقدمه هر مطلبي از جمله مقدمه طرح تحقيق، بلافاصله پس از عنوان پژوهش و قبل از بيان مساله آورده ميشود عبارت است از بيان مطلبي كه ذهن خواننده را براي درك موضوع اصلي نوشته آماده نمايد. موضوع پژوهش نيز عبارت از مطلبي است كه آمادگي لازم را براي درك بهتر موضوع پژوهش فراهم آورد.
4-5- مساله پژوهشدر اكثر موارد نوشتن همه جزئيات مساله بطور دقيق در عنوان پژوهش ميسر نيست بنابراين عنوان نميتواند همه زواياي مورد نظر مساله را منعكس سازد، پس بايد در جاي ديگر جزئيات موضوع شرح داده شود كه بيان مساله ميتواند جايگزين اين كار شود. در بيان مساله بايد مساله پژوهش را بطور كامل و باذكر جزئيات آن چنان شرح داد كه مساله بودن، مساله پژوهش كاملاً روشن شده باشد.
5-5- دلايل اهميت و ضرورت مسالهپژوهشگر بايد دلايل اهميت و ضرورت مساله پژوهشي را ذكر كند و به جرات ميتوان گفت كه مسايل و دلايل كمي بر دلايل كيفي، ذهني و به اصطلاح انشايي ارجحيت دارد.بايد توجه داشت كه دلايل اهميت و ضرورت موضوع شامل دو بخش ميشود: بخش اول به اهميت اصل موضوع مربوط ميشود و بخش دوم به اهميت و ضرورت خود موضوع پژوهشدلايل اهميت ميتواند محدود به ذكر دلايل اختصاصي موضوع پژوهش يا همان دلايل بخش دوم باشد.
6-5- اهداف پژوهشمنظور از هدف يا اهداف پژوهش عبارت است از منظور يا مقصود اصلي محقق براي اجرا و پژوهش. به بيان ديگر چيزي كه نتايج تحقيق در خدمت آن است يا براي آن مفيد خواهد بود نشان دهنده هدف پژوهش مي باشد.
هدف پژوهش همان است كه محقق در پاسخ به سوالاتي در مورد نحوه استفاده از نتيجه تحقيق و چگونگي مفيد بودن آن ارائه ميكند.لازم است كه محقق هدف مورد نظرش را تحت عنوان هدف از پژوهش توضيح دهد تا نتايج تحقيق از ديدگاه هدف آن نيز مورد ارزشيابي قرار گيرد.خلاصه اينكه براي نوشتن هدف پژوهش، محقق بايد منظور نهايي از پژوهش خود را همراه با چگونگي مورد استفاده قرار گرفتن نتايج آن ذكر كند.
6- ضرورتهاي پژوهش در ايران
بعد از بررسي مختصر مراحل پژوهش و يادآوري نكاتي در اين باره، لازم است براي بهتر شدن وضعيت پژوهش در حوزه دعوت ديني و بسط و گسترش معارف اسلامي در ايران به نكات زير بطور جدي توجه شود:
1) شناسايي و كدبندي پژوهشگران دين2) حمايت مادي و معنوي از پژوهش هاي پژوهشگران بيشتر از آنچه در گذشته صورت گرفته است.3) فراهم آوردن زمينههاي استغال در حوزه پژوهش4) استفاده بهينه از پژوهشهاي پژوهشگران5) فرهنگ سازي جهت استفاده بهينه از پژوهش6) نهادينه كردن اين مساله كه دست اندركاران باور كنند كه هيچ كاري بيش از انجام پژوهش و بهرهبرداري از پژوهشها امكان پذير نيست.7) معرفي پژوهشگران جوان و تقدير از آنها8) حمايت از افراد مستعد پژوهش از طريق تشويق و ترغيب آنها9) ارتباط مستمر با پژوهشگران جوان10) توسعه حمايت مالي از پاياننامههاي دانشگاهي
اميد است كه با رعايت كردن موارد فوق وتوجه بيشتر مسئولين به اين امور شاهد رشد و پيشرفت روزافزون بخش پژوهش در ايران باشيم.
www.payannameha.co