توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روانشناسی قرآنی : جالب و خواندنی
Borna66
06-02-2009, 10:40 PM
با سلام خدمت دوستان محترم
این مطلب از مطالب جدید و تازه کار شده در روانشناسی است و نکات زیبایی در آن وجود دارد که از نوشته ها و گفته های روانشناسان بزرگی همچون فروید استفاده شده است.
امیدوارم مورد رضایت دوستان قرار گیرد.
Borna66
06-02-2009, 10:40 PM
از دیدگاه فروید، احساس گناه، بیماری است، و توبه، واپس روی ،مقاومت در برابر شهوات، سركوب است و پشیمانی، عقده؛ و تحمل، سردمزاجی. فروید به اعمال، تنها در چارچوب محرك و پاسخ مینگرد و به نیت و اخلاص توجهی نشان نمیدهد. او از نفس انسانی تنها جنبه حیوانی و شهوانی آن را میبیند. در فلسفه مادی، اخلاق عبارت است: از ارضای امیال به شكلی كه با حقوق دیگران در تعارض نباشد.
Borna66
06-02-2009, 10:40 PM
از دیدگاه فروید، احساس گناه، بیماری است، و توبه، واپس روی ،مقاومت در برابر شهوات، سركوب است و پشیمانی، عقده؛ و تحمل، سردمزاجی. فروید به اعمال، تنها در چارچوب محرك و پاسخ مینگرد و به نیت و اخلاص توجهی نشان نمیدهد. او از نفس انسانی تنها جنبه حیوانی و شهوانی آن را میبیند. در فلسفه مادی، اخلاق عبارت است: از ارضای امیال به شكلی كه با حقوق دیگران در تعارض نباشد. بنابراین تعریف، اخلاق در وهله اول یك مفهوم مادی اجتماعی در جهت توزیع بهتر لذات میباشد. اما اخلاق در مفهوم دینی، برخلاف تعریف فلسفی عبارت است از: كنترل و هدایت میلها و گرایشهای درونی، مخالفت با هوای نفس و كنترل شهوات با هدف نائل شدن به شأن و منزلت عظیم انسانی، به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین، و وارثی كه هستی به خاطر او مسخر شده است. بر پایه این دیدگاه، انسان تنها زمانی لیاقت حاكمیت بر جهان را خواهد داشت كه بتواند پیش از هر چیز بر نفس خود حاكم شود و بر قلمرو درونی خود احاطه یابد. اخلاق دینی به این معنا خروج از عبودیت نفس و رسیدن به مرتبه والای قرب الهی است. ندای اخلاق دینی توزیع بهتر لذات نیست، بلكه خروج از اسارت لذات است. بدین ترتیب دیدگاه فلسفه و دین كاملاً از هم متفاوت میگردد و هر یك تصویر متفاوتی از انسان مورد نظر خود ارائه مینماید؛ فلسفه مادی تصویر انسانی را ترسیم میكند كه هدفش لذتهای آنی و پاداش مادی فوری است. او برای لحظات تلاش میكند و سخت پایبند لحظه موجود است. ولی این «لحظه موجود» یا «هم اكنون» ناپایدار و گریزپاست؛ زیرا انسان در جهان فنا و افسوس، زندگی میكند. از این رو، بغض در گلو، هر چه در وادی شهوات، خود را بیشتر سیراب میكند، تشنهتر میگردد. انسان مادی بدون هیچ تضمین و پشتوانهای در عرصه حیات گام برمیدارد؛ چرا كه محكوم به مرگ است، اما نمیداند كی، چطور و كجا؟ او مضطرب، پریشان و دل نگران است و تلاش خود را برای برآوردن امیال خود معطوف كرده و آرامش برایش مفهومی ندارد، تا این كه سرانجام مرگ او را در كام خود فرو میكشد. اما انسان مؤمن دارای بافت روانی، سلوك و رویكردی متفاوت است. از دیدگاه او لذات دنیوی، گذرا و تنها امتحانی برای رسیدن به درجات اخروی است. از این دیدگاه، دنیا تنها پلی برای رسیدن به سرمنزل مقصود است و خدا تنها عهدهدار راه این سفر میباشد، و جز او هیچ حاكمی نیست. بر این اساس اگر تمام مردم بخواهند سود یا زیانی متوجه او كنند، تنها به میزانی موفق خواهند بود كه در تقدیر الهی برای او ثبت شده است. به همین دلیل چنین فردی به خاطر دستاوردها و ناكامیهایش خوشحال یا غمگین نمیشود و اگر دچار سوئی گردد، با خود میگوید: «وَ عَسَی أن تَكرَهُوا شَیئاً و هُوَ خَیرٌ لَكُم وَ عَسَی أن تُحِبُّوا شَیْئاً و هُوَ شَرٌّ لَكُم و اللّه یَعلَم وَ أنتُم لا تَعلَمُونَ»؛۱ «بر شما كارزار نوشته شد و آن شما را دشوار و ناخوشایند است، و شاید كه چیزی را خوشی ندارید و آن برای شما بهتر باشد و شاید كه چیزی را دوست دارید و آن برای شما بدتر باشد، و خدا (صلاح شما را) میداند و شما نمیدانید.»
Borna66
06-02-2009, 10:40 PM
چنین انسانی در برابر مرگ نیز ثابت قدم ایستاده و این آیات را با خود زمزمه میكند: «أینَمَا تَكُونُوا یُدرِكْكُم المَوتُ و لَو كُنْتُم فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٔ»؛۲ «هر كجا باشید مرگ شما را درخواهد یافت گرچه در كوشكها و دژهای سخت و استوار باشید.» «قُل إنّ المَوْتَ الّذِی تَفِرُّونَ مِنْه فَإنّه مُلقِیكُم»؛۳ «بگو: همانا مرگی كه از آن میگریزید شما را دیدار میكند.» «وَ مَا كانَ لِنَفسٍ أن تَمُوتَ إلاّ بِإذنِ اللّهِ كِتباً مُؤَجَّلاً»؛۴ «و هیچ كس جز به فرمان خدا نمیرد، نبشتهای (است) مدت دار.» انسان مؤمن حسادت هیچ كس را در دل جای نمیدهد و به حال هیچ كس حسرت نمیخورد، بلكه تشویش خاطر او (از سر دلسوزی) به خاطر غفلت مردم (از یاد خدا) است. زمزمه قلبی او این است كه: «لا یَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذینَ كَفَرُوا فِی البِلدِ * مَتعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأوهُم جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المِهادُ»؛۵ «رفت و آمد - سودجویی و كامیابی - كافران در شهرها تو را نفریبد، (این) برخورداری اندك است، سپس جایگاهشان دوزخ است و بد آرامگاهی است.» «إنّما نُملِی لَهُم لِیَزدَادُوا إثماً»؛۶ «همانا مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند.» «مَا أصابَ مِن مُصیبهٍٔ فِی الأرضِ وَ لا فِی أنفُسِكُم إلاّ فِی كِتبٍ مِنْ قَبلِ أن نَبرَأهَا اِنَّ ذلِكَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ* لِكَیلا تَأسَوْا عَلی مَا فَاتَكُم و لاَ تَفْرَحُوا بِمَا ءاتكُم وَ اللّهُ لا یُحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخورٍ»؛۷ «هیچ مصیبتی در زمین - چون تنگدستی و سختی و قحطی - و نه در جانهاتان - چون بیماری و اندوه - نرسد مگر پیش از آنكه بیافرینمش در نوشتهای است، این بر خدا آسان است، تا بر آنچه از دست شما رفت اندوه مخورید و بدانچه شما را داد شادمان نشوید، و هیچكس گردنكش خودستا را دوست ندارد.» «قُل لَن یُصیبَنا إلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنَا»؛۸ «بگو: به ما نرسد مگر آنچه خدا برای ما نوشته است.» ثمره این آیات برای معتقدان، آرامش روانی و اطمینان خاطر است: «ألا بِذِكرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»؛۹ «آگاه باشید كه دلها تنها به یاد خدا آرام میگیرد.»
Borna66
06-02-2009, 10:40 PM
انسان مؤمن با ترك هر شهوتی، در قلب خود حلاوتی حس میكند كه او را از اسارت نفس رهایی بخشیده، بر بصیرتش میافزاید. توحید، عناصر وجود او را یكپارچه میگرداند و احساساتش به سوی منبع واحدی سوق مییابد؛ چرا كه او تنها از یك چیز میترسد و تنها آرزومند یك چیز است؛ تنها به پارسایی یك چیز ایستاده و تنها درصدد جلب رضایت یك كس است. این یگانگی و توحید تأثیری بنیادین در بنای شخصیت او بر جای میگذارد و از عدم انسجام حسی و چندگانگی و ضعف اراده جلوگیری میكند. این همان آموزههای تربیتی قرآن و تأثیر آن در تربیت نفوس است. اكنون جا دارد از خود بپرسیم كه روانشناسی جدید چگونه انسان را تربیت میكند؟ از دیدگاه فروید، احساس گناه، بیماری است، و توبه، واپس روی )Regression( مقاومت در برابر شهوات، سركوب است و پشیمانی، عقده؛ و تحمل، سردمزاجی. فروید به اعمال، تنها در چارچوب محرك و پاسخ مینگرد و به نیت و اخلاص توجهی نشان نمیدهد. او از نفس انسانی تنها جنبه حیوانی و شهوانی آن را میبیند. در تصور او تمامی رؤیاهای انسان با نمودهای خاص خود، محصور این سرای محدود شهوانی است. فروید انسان را كاملاً مستقل از غیب میداند و خیالات شیطانی یا الهامات روحانی و ربانی را به رسمیت نمیشناسند. فروید از تعلق خاطر پسربچه به مادر به عنوان عقده ادیپ )Oedipus Complex( یاد میكند؛ عقدهای كه تنفر از پدر و میل به قتل او، و رهایی از شر پدر را در ناخودآگاه به دنبال دارد.
Borna66
06-02-2009, 10:40 PM
[بدین صورت كه] انسان در دوران كودكی این احساس را در خودآگاه خود با تلاش برای جلب محبت پدر و تقلید از حركات او نشان میدهد و پس از آن نیز برای جبران احساس درونی خود در قتل پدر زمینی، به پرستش پدر آسمانی روی میآورد. به اعتقاد فروید، خصوصیات شخصیتی انسان در پنج سال نخست دوران كودكی، شكل نهایی خود را میگیرد و سپس در قالب شخصیت فرد ظاهر میگردد. در این میان، تنها نقش روان پزشكی تجویز آرام بخشها، مسكّنها و تلاش برای مجال دادن به احساس سركوب شده درون فرد است. روانشناسی فروید برای انسان تنها یك بعد حیوانی قائل است و به امكان متحول سازی آن اعتقاد ندارد. در حالی كه روانشناسی قرآنی، نه تنها به امكان ایجاد تحول در نفس انسان و شفای آن و اصلاح اندیشه و نیز باز كردن قفل دلها معتقد است، بلكه آن را تك بعدی ندانسته و برای آن هفت مرتبه ذكر میكند كه عبارتند از: نفس اماره، لوامه، ملهمه، مطمئنه، راضیه، مرضیه، و نفس كامله. [از دیدگاه قرآن] انسان میتواند با اطاعت از دستورات خدا و عبادت او مدارج كمال را طی كند. قرآن همچنین رعایت اعتدال در كارها را به عنوان منش آرمانی تعیین فرموده است: «وَ الَّذینَ إذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا و كانَ بینَ ذلِك قِوَاماً»؛۱۰ «و آنانكه چون هزینه كنند نه اسراف كنند و نه تنگ گیرند و میان این دو به راه اعتدال باشند.» تاریخ صدر اسلام نیز حاوی نمونههایی از تحول فوری نفوس و خروج از تاریكی به سوی نور، به عنایت و هدایت الهی است. «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدورِهِم مِن غَلٍّ إخوناً عَلَی سُرُرٍ مُتَقبِلینَ»؛۱۱ «و هر بدخواهی و كینهای كه در سینههاشان بود بركندیم، برادرانی بر تختهایی رویاروی همند.» این همان شفای فوری نفوس است كه ما از قرآن میآموزیم و در هیچ دانشی هم نظیر آن یافت نمیشود.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.