alamatesoall
10-07-2012, 06:17 PM
هوخشتره ،گیلگامش، فرورتیش ،اخس ،داریوش سوم اردشیر سوم ،سغدیانس،کمبوجیه ،اردشیر دوم ،آستیاک ،اردشیر درازدست ،بردیا ،آریوبرزن ،اردشیر بابکان ، مزدک ،
اردوان پنجم ،خسرو انوشیروان ،کرتیر ،شاپور دوم ،یزدگرد سوم ،سورنا ،آرش کمانگیر،مانی ،بهرام گور ،بهرام چوبین،
خشایارشاه ،جم،
گیلگامش:
بر پایه فهرست شاهان سومر، گیلگامش پنجمین شاه اوروک و پسر لوگالباندا بود. افسانهها مادر او را ایزدبانویی به نام نینسون دانستهاند. حماسه معروف گیلگامش درباره او است.دیرینگی این حماسه به چهار هزار سال میرسد و متن اصلی آن که در کتابخانه آشوربنیپال در نینوا بازیافته شده دارای دوازده سرود است که هریک سیصد مصراع دارد. این حماسه بر روی لوحههای گلی نوشته شده بوده که در اثر گذشت زمان شکسته و برخی بخشهای آن نیز از میان رفته است. گیلگامش پادشاهی خودکامه و پهلوان بود. او که نیمهآسمانی است دوسوم وجودش ایزدی و یکسومش انسانی است. حماسه گیلگامش با ذکر کارها و پیروزیهای قهرمان آغاز میشود به گونهای که او را مردی بزرگ در پهنه دانش و خرد معرفی میکند. از جمله او میتواند توفان را پیشبینی کند. مرگ دوست صمیمیاش اِنکیدو او را بسیار منقلب کرده و گیلگامش پای در سفری طولانی در جستجوی جاودانگی میگذارد، سپس خسته و درمانده به خانه بازمیگردد و شرح رنجهایی را که کشیده بر گلنوشتهای ثبت میکند.
فرورتیش :
فرورتیش فرزند دیاکو مادی به سال 655 ق.م به تخت سلطنت نشست.وی با مان ها و کیمریان اتحاد ایجاد کرد و پار ها را مطیع ساخت و هر ساله طبق عمل پدرش مالیات مقرررا به آشور بانی پای شاه آشور می پرداخت.با این قضایا مغرور گشته و درصدد حمله به آشور و استقلال ماد برآمد.پس با سپاهی به نینوا لشگر کشید.اما از پشت سر مردی به نام مادیس از فرمانروایان سکایی که با آشور متحد بود , وی را غافلگیر کرد.در این نبدر سهمگین فرورتیش به قتل رسید و پس از او 28 سال سکاها برمادی ها تسلط داشتند.سال مرگ فرورتیش 633 ق.م بود.
اخس :
اخس پسر اردشیر دراز دست و کسمارتی دین که پس از سلطنت بر ممالک هخامنشی خود را داریوش دوم نامید.وی از سال 404 تا 424 ق.م پادشاهی نمود.در عهد وی قتل های پیاپی در خاندان سلطنتی رخ می داد.مردم ایالات مرتبا شورش می کردند.زنان و خواجه سرایان خصوصا همسرش پروشات به شکلی گسترده در امور کشور دخالت نمودند. از فرزندان اخس می توان :ارشک-کوروش صغیر-آمس تریس-آرتستس-استانس را نام برد.ارشک همسری داشت به نام استاتیرا دختر ایدرنس که برادر استاتیرا, تری تخم نام داشته و با آمس تریس دختر اخس ازدواج کرد.تری تخم خواهری داشت به نام رکسانه که در زیبایی بی مانند بود ودر تیراندازی و زوبین اندازی مهارت بسیار داشت.تری تخم عاشق خواهرش گردید و از دختر شاه تنفر یافت.جهت تلف کردن او سیصد نفر از رفقای خود را جمع کردو از آنها خواست این زن را در کیسه کرده و سیصد تیر سوی او بیندازند.با این کار می خواست هر سیصد نفر را شریک جرم کرده باشد.این نقشه قبل از اجرا فاش شد .شاه و پروشات با شنیدن این خبر روز روشن در نظرشان تیره و تار گردید.پس به اودیاس تس یکی از ندیمان تری تخم نامه نوشتند تا ایشان را همیاری نماید.اودیاس تس به نبرد تری تخم رفت و پس از آنکه تر ی تخم 37 نفر را کشت خود کشته شد.پروشات به قتل تری تخم اکتفا نکرد وبا کمک داریوش دوم, مادر-دو برادر و دو خواهر تری تخم را زنده به گور کردند و رکسانه به دستور ملکه ریز ریز شد.شاه و پروشات قصد کشتن استاتیرا را نیز داشتند که ارشک بسیار زاری نمود و از استاتیرا در گذشتند.اخس یا داریوش دوم در 404 ق.م فوت نمود.
داریوش سوم :
کدمان شاه هخامنشی فرزند آرسان نوه استانس و مادرش سی سی گامبیس نام داشت. در کشتاری که اردشیر سوم و باگواس انجام دادند سالم ماند.از چاپارهایی بود که احکام شاه را به ایالات می برد.طی یک نبرد با کادوس چنان دلیری نشان داد که والی ارمنستان گشت.باگواس وی را به شاهی رساند و او تنها نام شاه را دشات و امورات به دست باگواس بود.چون داریوش حاضر نمی شد از وی تبعیت کند باگواس در صد قتل وی برآمد که داریوش فهمید و او را احضار کرد.دستور داد از زهری که تهیه کرده بود بیاشامد و باگواس مسموم شد.در جریان حمله اسکندر چند بار برایش نامه نوشت که نتیجه ای نداشت.حتی خانواده اش اسیر اسکندر شدند و خود او در زمان فرار از چنگ اسکندر توسط غلامان خود کشته شد.آنها اذن حرکت دادند و داریوش طی جمله ای گفت که با پدر کشان همراه نمی شود.تیرها سوی داریوش پرتاب شد و دو غلام به شدت او و اسبان را زخمی کردند.اسبان بی سوار و بی ارابه از راه بدر شدند و نزدیک چشمه ای از شدت گرما ایستادند.یک مقدونی که سوی چشمه می رفت اسبان زخمی را دید و صدای ناله می شنید.سوی شخص شتافت و داریوش را در لباس فاخر اما خونین دید.داریوش حرف های آخر خود را به وی گفت تا برای اسکندر باز گوید و ا او خواست علامت حق شناسی را به اسکندر بدهد.دست در دست آن مقدونی گذاشت و مرد.اسکندر سر رسید و بسیار گریست.ردایش را روی نعش شاه انداخت و با احترامات بسیار نعش شاه را به مقبره شاهان انتقال داد.اما پلوتارک اعتقاد دارد اسکندر دستور داد نعش داریوش را بلسان کردند و برای مادرش فرستادند.محلی که اسکندر بر نعش داریوش رسید باید جایی باشد بین سمنان و شاهرود یا نزدیکی دامغان.مرد یونانی داریوش را در جنوب شرقی سفید کوه(شمال حاجی آباد کنونی) یافت.برخی گویند چون اسکندر به بالین شاه رسید او زنده بود و شاه از او خواست قاتل را مجازات کند.از همسران داریوش می توان استاتیرا خواهرش و آبان دخت را نام برد.از پسرانش آریو برزن و اخس و از دخترانش استاتیرا که زن اسکندر شد-دری په تیس و دختری که زن مهرداد نامی بود.شاهنشاهی او از 336 تا 330 طول کشید و با مرگ او امپراطوری هخامنشیان انقراض یافت.
اردشیر سوم :
اخس هخامنشی فررند اردشیر دوم که با کشتن برادرش ارسام و اندوهگین کردن پدرش راه را برای سلطنت خود باز کرد ,پس از تاج گذاری دستور داد تمام اعضای خانواده سلطنتی را به قتل برسانند.تمام شاهزاده ها و شاهزاده خانمها کشته شدند.وی عمویش را با 100 پسر و نوه در حیاطی حبس کرد و تیرباران نمود.در زمان وی شورش مردی به نام ارته باذ- مردم نواحی صیدا و قبرس رخ داد.وی به دفع هرمیاس نیز پرداخت و سال 338 فوت نمود.از همسرانش می توان اخا و آتوسا دختران و همسر اردشیر دوم را عنوان کرد.از دخترانش پروشات و از پسرانش بیس تانس و آرسس از بقیه معروف تر بوده اند.بیس تانس نزد اسکندر فرار کرد و خود اردشیر در اواخر عمر امورات را به خواجه باگواس سپرد.احتمالا باگواس مسبب مرگ اردشیر سوم می باشد.
سغدیانس:
پسر اردشیر دراز دست و آلوگونه بابلی که جزو شاهزاده های هخامنشی می باشد.وی ابتدا خواجه مقرب و محبوب اردشیر را کشت و با برادر کشی و خواجه کشی های او همه از وی روی گردان شدند.کم کم به برادرانش ظنین شد خصوصا به اخس.اخس والی باختر بود و احضار شد.چون از قصد برادرش آگاه شد لشگری آراسته وسغدیانس را دستگیر کرده و محکوم به اعدام نمود.سغدیانس را در اتاق پر از خاکستر انداخته و خرده خرده در خاکستر فرو رفته تا خفه شد.مدت سلطنت او شش ماه و نیم بود.در کتاب زنجانی چنین آمده:زن سغدیانس که پروشات نام داشت و حیله گرو دسیسه جو بود و بسیار خون ریز و خون آشام رهبری سپاهیان را علیه سغدیانس به عهده گرفت و با نیرنگ سغدیانس را شکست داد و او را کشت.
کمبوجیه :
کمبوجبه یا کامبوزیا یا کبوجیه فرزند کوروش کبیر هخامنشی و ملکه کاساندان بود.چون پس از پدر به پادشاهی رسید درصدد ادامه راه فتوحات کوروش برآمد.در این راه برادرش بردیا را مانع میدید چون بردیا مردی محبوب بود و کمبوجیه احتمال میداد پس از رفتن وی جهت فتوحات, بردیا جای او را بگیرد.پس در صدد قتل بردیا برآمد.پس از این اقدام روسوی فتح مصر نمود.آماسیس شاه مصر بود که انتظار کمبوجیه را می کشید.چون او مرد پسرش پسامتیک سوم جایش را گرفت که مردی نالایق بود.پسامتیک در طی نبرد با کمبوجیه فرار کرد.شاه پارسی وارد ممفیس پایتخت مصر شد و آنجا را تسخیر کرد.پسامتیک دستگیر شد و اعدام گشت.کمبوجیه ابتدا به خدایان و معابد مصری احترام گذارد ولی به سائیس فت و جسد مومیایی شده آماسیس را آتش زد.این پادشاه به بیماری صرع مبتلا بود.ناکامی در لشگر کشی به نوبه و واحه آمون وی را آشفته و حتی دیوانه کرد.او گاو مقدس آپیس را با ضربه ای که به رانش وارد کرد ,کشت.خواهر خود رکسانه را کشته و 12 تن از درباریان را زنده به گور کرد.سال 522 بود که مصر را ترک کرد و در بازگشت خبر به تخت نشستن بردیا(گئومات مغ) را شنید.می خواست شورش ها را آرام کند اما نا امید بود و گویند انتحار کرد ولی هرودوت معتقد است وی در حال سوار شدن بر اسب بود که خنجرش در رانش فرورفت و این پاسخ بی احترامی به گاو مقدس بود.محل مرگ او را اگباتان سوریه می دانند.پیشگویان گفته بودند وی در اکباتان می میرد و خود کمبوجیه حدس می زد در اکباتان همدان می میرد ولی ظاهرا منظور پیشگو اگباتان سوریه بود.برخی مکان زندان سلیمان در پاسارگاد را مقبره کمبوجیه می دانند.وی از 528 الی 522 ق.م شاه پارسیان بود.ملکه های وی ردیمه و ماندان نام داشتند.
اردشیر دوم :
آرسیکاس یا ارشک که با نام اردشیر دوم پادشاه هخامنشی شد فرزند داریوش دوم و پروشات بود.او را اردشیر با حافظه نیز می نامیدند.پروشات همواره علاقه مند بود کوروش صغیر به شاهی برسد و چون ارشک در حال اجرای آداب مذهبی جهات شاه شدن بود به وی خبردادند کوروش قصد جان وی را کرده است.گویند ارشک پنهان شد و کوروش کاری از پیش نبرد و دستگیر گشت.حکم اعدامش صادر و در زمان اجرای مراسم ,پروشات سوی کوروش رفته و چنان او را در آغوش گرفت که جلاد نمی توانست ضربه را بزند.پروشات آنقدر شیون کرد که شاه از تقصیر کورروش گذشت و کوروش را به لیدیه فرستاد.وی پادشاهی دردسترس بود و پاداشهای خوبی می داد .ملایمت از خصایل او بود.وی حتی کوچکترین هدیه را با شوق و مسرت بسیار قبول می کرد.او حدود360 زن داشت و ملکه وی استاتیرا نام داشت که توسط پروشات مادرش و ندیمه پروشات مسموم شد.از همسران دیگرش می توان آتوسا و آمس تریس دو دخترش را نام برد.اردشیر شدیدا علاقمند به دخترش آتوسا شد و با وی وصلت نمود.حتی زمانی که آتوسا جوزامی گرفت ,اردشیر وی را از خود نراند و در معابد زانو زده و برای سلامتی همسرش دعا می کرد.سایر دخترانش شامل اخا-آپام و ردگون بودند.فرزندانش اوضاع ناگواری داشتند.آرایاسپ با شربتی زهر آلود خودکشی کرد.داریوش در جریان قضیه آسپاسیا کشته شد.ارسام پسر دوست داشتنی اردشیر بود که چون اخس پسر دیگر اردشیر می خواست به تنهایی شاه باشد ,هارپات پسر تیری باذ را مجبور کرد تا ارسام را بکشد.اردشیر که تحمل این فقدان و رنج را نداشت در 94 سالگی فوت نمود.
اردوان پنجم ،خسرو انوشیروان ،کرتیر ،شاپور دوم ،یزدگرد سوم ،سورنا ،آرش کمانگیر،مانی ،بهرام گور ،بهرام چوبین،
خشایارشاه ،جم،
گیلگامش:
بر پایه فهرست شاهان سومر، گیلگامش پنجمین شاه اوروک و پسر لوگالباندا بود. افسانهها مادر او را ایزدبانویی به نام نینسون دانستهاند. حماسه معروف گیلگامش درباره او است.دیرینگی این حماسه به چهار هزار سال میرسد و متن اصلی آن که در کتابخانه آشوربنیپال در نینوا بازیافته شده دارای دوازده سرود است که هریک سیصد مصراع دارد. این حماسه بر روی لوحههای گلی نوشته شده بوده که در اثر گذشت زمان شکسته و برخی بخشهای آن نیز از میان رفته است. گیلگامش پادشاهی خودکامه و پهلوان بود. او که نیمهآسمانی است دوسوم وجودش ایزدی و یکسومش انسانی است. حماسه گیلگامش با ذکر کارها و پیروزیهای قهرمان آغاز میشود به گونهای که او را مردی بزرگ در پهنه دانش و خرد معرفی میکند. از جمله او میتواند توفان را پیشبینی کند. مرگ دوست صمیمیاش اِنکیدو او را بسیار منقلب کرده و گیلگامش پای در سفری طولانی در جستجوی جاودانگی میگذارد، سپس خسته و درمانده به خانه بازمیگردد و شرح رنجهایی را که کشیده بر گلنوشتهای ثبت میکند.
فرورتیش :
فرورتیش فرزند دیاکو مادی به سال 655 ق.م به تخت سلطنت نشست.وی با مان ها و کیمریان اتحاد ایجاد کرد و پار ها را مطیع ساخت و هر ساله طبق عمل پدرش مالیات مقرررا به آشور بانی پای شاه آشور می پرداخت.با این قضایا مغرور گشته و درصدد حمله به آشور و استقلال ماد برآمد.پس با سپاهی به نینوا لشگر کشید.اما از پشت سر مردی به نام مادیس از فرمانروایان سکایی که با آشور متحد بود , وی را غافلگیر کرد.در این نبدر سهمگین فرورتیش به قتل رسید و پس از او 28 سال سکاها برمادی ها تسلط داشتند.سال مرگ فرورتیش 633 ق.م بود.
اخس :
اخس پسر اردشیر دراز دست و کسمارتی دین که پس از سلطنت بر ممالک هخامنشی خود را داریوش دوم نامید.وی از سال 404 تا 424 ق.م پادشاهی نمود.در عهد وی قتل های پیاپی در خاندان سلطنتی رخ می داد.مردم ایالات مرتبا شورش می کردند.زنان و خواجه سرایان خصوصا همسرش پروشات به شکلی گسترده در امور کشور دخالت نمودند. از فرزندان اخس می توان :ارشک-کوروش صغیر-آمس تریس-آرتستس-استانس را نام برد.ارشک همسری داشت به نام استاتیرا دختر ایدرنس که برادر استاتیرا, تری تخم نام داشته و با آمس تریس دختر اخس ازدواج کرد.تری تخم خواهری داشت به نام رکسانه که در زیبایی بی مانند بود ودر تیراندازی و زوبین اندازی مهارت بسیار داشت.تری تخم عاشق خواهرش گردید و از دختر شاه تنفر یافت.جهت تلف کردن او سیصد نفر از رفقای خود را جمع کردو از آنها خواست این زن را در کیسه کرده و سیصد تیر سوی او بیندازند.با این کار می خواست هر سیصد نفر را شریک جرم کرده باشد.این نقشه قبل از اجرا فاش شد .شاه و پروشات با شنیدن این خبر روز روشن در نظرشان تیره و تار گردید.پس به اودیاس تس یکی از ندیمان تری تخم نامه نوشتند تا ایشان را همیاری نماید.اودیاس تس به نبرد تری تخم رفت و پس از آنکه تر ی تخم 37 نفر را کشت خود کشته شد.پروشات به قتل تری تخم اکتفا نکرد وبا کمک داریوش دوم, مادر-دو برادر و دو خواهر تری تخم را زنده به گور کردند و رکسانه به دستور ملکه ریز ریز شد.شاه و پروشات قصد کشتن استاتیرا را نیز داشتند که ارشک بسیار زاری نمود و از استاتیرا در گذشتند.اخس یا داریوش دوم در 404 ق.م فوت نمود.
داریوش سوم :
کدمان شاه هخامنشی فرزند آرسان نوه استانس و مادرش سی سی گامبیس نام داشت. در کشتاری که اردشیر سوم و باگواس انجام دادند سالم ماند.از چاپارهایی بود که احکام شاه را به ایالات می برد.طی یک نبرد با کادوس چنان دلیری نشان داد که والی ارمنستان گشت.باگواس وی را به شاهی رساند و او تنها نام شاه را دشات و امورات به دست باگواس بود.چون داریوش حاضر نمی شد از وی تبعیت کند باگواس در صد قتل وی برآمد که داریوش فهمید و او را احضار کرد.دستور داد از زهری که تهیه کرده بود بیاشامد و باگواس مسموم شد.در جریان حمله اسکندر چند بار برایش نامه نوشت که نتیجه ای نداشت.حتی خانواده اش اسیر اسکندر شدند و خود او در زمان فرار از چنگ اسکندر توسط غلامان خود کشته شد.آنها اذن حرکت دادند و داریوش طی جمله ای گفت که با پدر کشان همراه نمی شود.تیرها سوی داریوش پرتاب شد و دو غلام به شدت او و اسبان را زخمی کردند.اسبان بی سوار و بی ارابه از راه بدر شدند و نزدیک چشمه ای از شدت گرما ایستادند.یک مقدونی که سوی چشمه می رفت اسبان زخمی را دید و صدای ناله می شنید.سوی شخص شتافت و داریوش را در لباس فاخر اما خونین دید.داریوش حرف های آخر خود را به وی گفت تا برای اسکندر باز گوید و ا او خواست علامت حق شناسی را به اسکندر بدهد.دست در دست آن مقدونی گذاشت و مرد.اسکندر سر رسید و بسیار گریست.ردایش را روی نعش شاه انداخت و با احترامات بسیار نعش شاه را به مقبره شاهان انتقال داد.اما پلوتارک اعتقاد دارد اسکندر دستور داد نعش داریوش را بلسان کردند و برای مادرش فرستادند.محلی که اسکندر بر نعش داریوش رسید باید جایی باشد بین سمنان و شاهرود یا نزدیکی دامغان.مرد یونانی داریوش را در جنوب شرقی سفید کوه(شمال حاجی آباد کنونی) یافت.برخی گویند چون اسکندر به بالین شاه رسید او زنده بود و شاه از او خواست قاتل را مجازات کند.از همسران داریوش می توان استاتیرا خواهرش و آبان دخت را نام برد.از پسرانش آریو برزن و اخس و از دخترانش استاتیرا که زن اسکندر شد-دری په تیس و دختری که زن مهرداد نامی بود.شاهنشاهی او از 336 تا 330 طول کشید و با مرگ او امپراطوری هخامنشیان انقراض یافت.
اردشیر سوم :
اخس هخامنشی فررند اردشیر دوم که با کشتن برادرش ارسام و اندوهگین کردن پدرش راه را برای سلطنت خود باز کرد ,پس از تاج گذاری دستور داد تمام اعضای خانواده سلطنتی را به قتل برسانند.تمام شاهزاده ها و شاهزاده خانمها کشته شدند.وی عمویش را با 100 پسر و نوه در حیاطی حبس کرد و تیرباران نمود.در زمان وی شورش مردی به نام ارته باذ- مردم نواحی صیدا و قبرس رخ داد.وی به دفع هرمیاس نیز پرداخت و سال 338 فوت نمود.از همسرانش می توان اخا و آتوسا دختران و همسر اردشیر دوم را عنوان کرد.از دخترانش پروشات و از پسرانش بیس تانس و آرسس از بقیه معروف تر بوده اند.بیس تانس نزد اسکندر فرار کرد و خود اردشیر در اواخر عمر امورات را به خواجه باگواس سپرد.احتمالا باگواس مسبب مرگ اردشیر سوم می باشد.
سغدیانس:
پسر اردشیر دراز دست و آلوگونه بابلی که جزو شاهزاده های هخامنشی می باشد.وی ابتدا خواجه مقرب و محبوب اردشیر را کشت و با برادر کشی و خواجه کشی های او همه از وی روی گردان شدند.کم کم به برادرانش ظنین شد خصوصا به اخس.اخس والی باختر بود و احضار شد.چون از قصد برادرش آگاه شد لشگری آراسته وسغدیانس را دستگیر کرده و محکوم به اعدام نمود.سغدیانس را در اتاق پر از خاکستر انداخته و خرده خرده در خاکستر فرو رفته تا خفه شد.مدت سلطنت او شش ماه و نیم بود.در کتاب زنجانی چنین آمده:زن سغدیانس که پروشات نام داشت و حیله گرو دسیسه جو بود و بسیار خون ریز و خون آشام رهبری سپاهیان را علیه سغدیانس به عهده گرفت و با نیرنگ سغدیانس را شکست داد و او را کشت.
کمبوجیه :
کمبوجبه یا کامبوزیا یا کبوجیه فرزند کوروش کبیر هخامنشی و ملکه کاساندان بود.چون پس از پدر به پادشاهی رسید درصدد ادامه راه فتوحات کوروش برآمد.در این راه برادرش بردیا را مانع میدید چون بردیا مردی محبوب بود و کمبوجیه احتمال میداد پس از رفتن وی جهت فتوحات, بردیا جای او را بگیرد.پس در صدد قتل بردیا برآمد.پس از این اقدام روسوی فتح مصر نمود.آماسیس شاه مصر بود که انتظار کمبوجیه را می کشید.چون او مرد پسرش پسامتیک سوم جایش را گرفت که مردی نالایق بود.پسامتیک در طی نبرد با کمبوجیه فرار کرد.شاه پارسی وارد ممفیس پایتخت مصر شد و آنجا را تسخیر کرد.پسامتیک دستگیر شد و اعدام گشت.کمبوجیه ابتدا به خدایان و معابد مصری احترام گذارد ولی به سائیس فت و جسد مومیایی شده آماسیس را آتش زد.این پادشاه به بیماری صرع مبتلا بود.ناکامی در لشگر کشی به نوبه و واحه آمون وی را آشفته و حتی دیوانه کرد.او گاو مقدس آپیس را با ضربه ای که به رانش وارد کرد ,کشت.خواهر خود رکسانه را کشته و 12 تن از درباریان را زنده به گور کرد.سال 522 بود که مصر را ترک کرد و در بازگشت خبر به تخت نشستن بردیا(گئومات مغ) را شنید.می خواست شورش ها را آرام کند اما نا امید بود و گویند انتحار کرد ولی هرودوت معتقد است وی در حال سوار شدن بر اسب بود که خنجرش در رانش فرورفت و این پاسخ بی احترامی به گاو مقدس بود.محل مرگ او را اگباتان سوریه می دانند.پیشگویان گفته بودند وی در اکباتان می میرد و خود کمبوجیه حدس می زد در اکباتان همدان می میرد ولی ظاهرا منظور پیشگو اگباتان سوریه بود.برخی مکان زندان سلیمان در پاسارگاد را مقبره کمبوجیه می دانند.وی از 528 الی 522 ق.م شاه پارسیان بود.ملکه های وی ردیمه و ماندان نام داشتند.
اردشیر دوم :
آرسیکاس یا ارشک که با نام اردشیر دوم پادشاه هخامنشی شد فرزند داریوش دوم و پروشات بود.او را اردشیر با حافظه نیز می نامیدند.پروشات همواره علاقه مند بود کوروش صغیر به شاهی برسد و چون ارشک در حال اجرای آداب مذهبی جهات شاه شدن بود به وی خبردادند کوروش قصد جان وی را کرده است.گویند ارشک پنهان شد و کوروش کاری از پیش نبرد و دستگیر گشت.حکم اعدامش صادر و در زمان اجرای مراسم ,پروشات سوی کوروش رفته و چنان او را در آغوش گرفت که جلاد نمی توانست ضربه را بزند.پروشات آنقدر شیون کرد که شاه از تقصیر کورروش گذشت و کوروش را به لیدیه فرستاد.وی پادشاهی دردسترس بود و پاداشهای خوبی می داد .ملایمت از خصایل او بود.وی حتی کوچکترین هدیه را با شوق و مسرت بسیار قبول می کرد.او حدود360 زن داشت و ملکه وی استاتیرا نام داشت که توسط پروشات مادرش و ندیمه پروشات مسموم شد.از همسران دیگرش می توان آتوسا و آمس تریس دو دخترش را نام برد.اردشیر شدیدا علاقمند به دخترش آتوسا شد و با وی وصلت نمود.حتی زمانی که آتوسا جوزامی گرفت ,اردشیر وی را از خود نراند و در معابد زانو زده و برای سلامتی همسرش دعا می کرد.سایر دخترانش شامل اخا-آپام و ردگون بودند.فرزندانش اوضاع ناگواری داشتند.آرایاسپ با شربتی زهر آلود خودکشی کرد.داریوش در جریان قضیه آسپاسیا کشته شد.ارسام پسر دوست داشتنی اردشیر بود که چون اخس پسر دیگر اردشیر می خواست به تنهایی شاه باشد ,هارپات پسر تیری باذ را مجبور کرد تا ارسام را بکشد.اردشیر که تحمل این فقدان و رنج را نداشت در 94 سالگی فوت نمود.