alamatesoall
10-06-2012, 06:18 PM
در دنیای امروز حضور مستقیم در سایر کشورها به منظور سلطهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کارایی خود را از دست داده است و مفهوم جدیدی از دیپلماسی شکل گرفتهاست. کشورهای قدرتمند ترجیح میدهند که نمایندگانی از بین خود ملتها برگزینند و مسؤولیت فراهم آوردن زمینهی سلطهپذیری را به وابستگان فکری خود واگذار نمایند.
جنگ نرم، عملیات روانی، دیپلماسی عمومی
دیپلماسی عمومی به جهت تحول در ساختار قدرت جهان و جابهجایی منابع قدرت از سخت به نرم از یک سو؛ و افزایش نقش افکار عمومی در مناسبات بین المللی، تأثیرگذاری فرهنگ بر روابط بین الملل و تأثیرگذاری مردم در تعیین سیاستهای داخلی و خارجی از سوی دیگر جایگاه بسیار ممتازی را در راهبردهای سیاسی- امنیتی کشورها پیدا کرده است. در این تاکتیک که از روش اقناع و نه تهدید بهره گرفته میشود، عموم مردم و نخبگان جامعه هدف مخاطب قرار میگیرند. بخشی از دیپلماسی عمومی در جنگ نرم از راه ارتباطات آموزشی- فرهنگی و با هدف شناسایی، نخبه پروری و در نهایت ایجاد و استقرار شبکهای کاملاً وابسته در کشور هدف پیگیری میشود.
بیشک سردمداران فرهنگ غرب پس از آنکه حضور مستقیم و بیواسطهی خویش را در سایر کشورها به منظور گسترش نفوذ و سلطهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن ندیدند، سعی کردند نمایندگانی از بین خود ملتها برگزینند و مسؤولیت فراهم آوردن زمینهی سلطهپذیری را به غربگرایان و وابستگان فکری خود واگذار نمایند. آنان معمولاً پس از مسافرت به غرب، تحصیل و حشر و نشر در آن دیار، مقهور پیشرفت و فنآوری برتر غرب شده و پس از بازگشت به کشور خویش به بلندگوی فرهنگ بیگانه تبدیل می شوند. بر این اساس ایالات متحدهی آمریکا سرکردگی و پیشتازی خود را از راه سرمایه گذاری در پیشبرد این نوع از دیپلماسی بهوسیلهی آموزش فرهنگی- سیاسی به دنیا تحمیل میکند. زیرا از این راه میتواند خط مشی و طرز تفکر رهبران و نخبگان آیندهی کشور هدف را هماهنگ با تفکرات و ایده آلهای خود ساماندهی نماید.
بنابراین با توجه به اهمیت روزافزون موضوع نام برده شده، در این مقاله که در چند بخش تقدیم خوانندگان میشود، برآن هستیم تا به ارتباطات آموزشی- فرهنگی ذیل تاکتیک دیپلماسی عمومی پرداخته و با ارایهی مستندات متعدد و متنوع آن را مورد واکاوی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
چیستی جنگ نرم
جنگ نرم عبارت است از تهاجم همه جانبه جهت کسب مطلوب (حاکمیت فرهنگ غربی) از راه جاذبه؛ نه از راه اجبار یا تطمیع٫ جنگ نرم با ایجاد جاذبیتهای کاذب فرهنگی (پلورالیسم، فمینیسم، لیبرالیسم و اومانیسم)، شخصیتی (اسطورهسازی و قهرمان پروری کاذب)، ارزشهای سیاسی (دموکراسی، حقوق بشر و آزادی آمریکایی) و نهادی مرتبط و همسو بوده و یا برای سیاستهای کشور مهاجم مشروعیت ایجاد کرده و آنها را دارای اعتبار مینماید. در جنگ نرم سعی میگردد تا بر قلبها و افکار غلبه شود و مردم بیش از آنکه مجبور به انجام کاری شوند به همکاری برای پیاده سازی سیاست و اهداف مطمح نظر گرفته، میشوند. جنگ نرم جهت ایجاد همکاری، از روش متفاوتی استفاده میکند و آن جذابیت سازی برای ارزشهای فرهنگی و سیاسی میباشد. به علاوه جنگ نرم برای شکل دادن به محیط جهت پذیرش سیاستها و ایجاد تصور مثبت از کشور مهاجم، سالها طول میکشد.
جنگ نرم دو پیکارگاه دارد، یکی قلب و دیگری مغز است. تصرف قلبها، مغزها و تصرف دلها و ذهنها هدف درگیریهای نرم است. در جنگ نرم، عامل تهدید به دنبال فراهم کردن الگوهای اقناعی است و تلاش میکند که مخاطب را بهگونهای تحت تأثیر قرار دهد که ترجیحات و اولویتهای خود را مطابق خواستههای عامل تهدید، فهم و درک نماید.
جنگ نرم با استفاده از قدرت نرم، یکی از اجزای اصلی سیاستهای روزمرهی کشورهای اومانیستی نظام کاپیتالیسم علیه جوامع مستقل به ویژه کشورهای مسلمان میباشد.
کمیسیون ۱۱ سپتامبر در گزارش پایانی خود تصریح نمود، بعد نرم جنگ علیه تروریسم در قالب جنگ برای تسخیر قلوب و عقول، باید به عنوان سومین ضلع از مثلث راهبرد و رهیافت نوین دولت ایالات متحدهی آمریکا برای مقابله با تروریسم لحاظ گردد.
در واقع جنگ نرم با استفاده از قدرت نرم، یکی از اجزای اصلی سیاستهای روزمرهی کشورهای اومانیستی نظام کاپیتالیسم علیه جوامع مستقل به ویژه کشورهای مسلمان میباشد. در جنگ نرم علیه کشور یا کشورهای مورد هدف از سه منبع استفاده میشود:
۱-فرهنگ کشور یا کشورهای مهاجم؛
۲-ارزشهای سیاسی کشور یا کشورهای مهاجم؛
۳-و بالاخره سیاست خارجی کشور یا کشورهای مهاجم.
فرهنگ به عنوان شکل دهندهی ذهن و رفتار عمومی جامعه است. حرکت جامعه بر اساس فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ به عنوان جهت دهنده به تصمیمهای کلان کشور حتی تصمیمهای اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و در تولید هم نقش دارد. فرهنگ فرآیندی از آداب و رسوم، خویها، خصلتها و چگونگی روابط حاکم بر مجموعهها و گروههای انسانی است، ضمن آنکه خود زاییدهی زندگی اجتماعی انسانهاست، تأثیر شگرف و غیرقابل تردیدی بر چگونگی و ادامهی حیات اجتماعی و ملی ملتها نیز دارد.
راههای انتقال فرهنگ عبارتانداز:
۱) آموزش و پرورش مستقیم؛
۲) تقلید؛
۳) مبادلات فرهنگی؛
۴) و تحمیل فرهنگ، تحمیل یک نظام فرهنگی یا بخشی از آن میتواند از راه نفوذ، تهاجم، جنگ، فرهنگ پراکنی و استعمار فرهنگی صورت گیرد.
در بعد فرهنگی نیز مواردی از قیبل فرهنگها، هنجارها، ارزشها، هویت، توان سیاسی و … از جمله مؤلفههایی هستند که فقدان و یا مخدوش شدن آنها، در حد زیادی میتواند زمینه ساز تهدیدات نرم داخلی و حتی شکلگیری تهدیدات سخت افزاری و حملهی نظامی دشمنان بیگانه را فراهم آورد. تهدید نرم در حوزهی فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردار است که در قالب نخبه سازی نیز تجلی پیدا میکند.
سیاست خارجی عبارت است از مجموعه اصول و اهدافی که هر دولت در رابطه با دولتهای دیگر در نظر میگیرد. دیپلماسی نیز از جمله ابزارهای اجرای سیاست خارجی میباشد. در حالیکه سیاست خارجی در برگیرندهی اهداف است، دیپلماسی ابزار و مکانیسمی جهت دستیابی به آن است.
بیتردید مهمترین راه انتقال فرهنگ همانا آموزش و پرورش میباشد که خود چند مرحله را شامل میگردد. بنابراین در این مقاله قصد داریم به این بعد اساسی و استراتژیک در جنگ نرم که همانا دیپلماسی عمومی است، بپردازیم. برای این منظور روش توصیفی- اکتشافی همراه با ابزار کتابخانهای به کار گرفته شده است.
psyop
جنگ نرم، عملیات روانی، دیپلماسی عمومی
دیپلماسی عمومی به جهت تحول در ساختار قدرت جهان و جابهجایی منابع قدرت از سخت به نرم از یک سو؛ و افزایش نقش افکار عمومی در مناسبات بین المللی، تأثیرگذاری فرهنگ بر روابط بین الملل و تأثیرگذاری مردم در تعیین سیاستهای داخلی و خارجی از سوی دیگر جایگاه بسیار ممتازی را در راهبردهای سیاسی- امنیتی کشورها پیدا کرده است. در این تاکتیک که از روش اقناع و نه تهدید بهره گرفته میشود، عموم مردم و نخبگان جامعه هدف مخاطب قرار میگیرند. بخشی از دیپلماسی عمومی در جنگ نرم از راه ارتباطات آموزشی- فرهنگی و با هدف شناسایی، نخبه پروری و در نهایت ایجاد و استقرار شبکهای کاملاً وابسته در کشور هدف پیگیری میشود.
بیشک سردمداران فرهنگ غرب پس از آنکه حضور مستقیم و بیواسطهی خویش را در سایر کشورها به منظور گسترش نفوذ و سلطهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن ندیدند، سعی کردند نمایندگانی از بین خود ملتها برگزینند و مسؤولیت فراهم آوردن زمینهی سلطهپذیری را به غربگرایان و وابستگان فکری خود واگذار نمایند. آنان معمولاً پس از مسافرت به غرب، تحصیل و حشر و نشر در آن دیار، مقهور پیشرفت و فنآوری برتر غرب شده و پس از بازگشت به کشور خویش به بلندگوی فرهنگ بیگانه تبدیل می شوند. بر این اساس ایالات متحدهی آمریکا سرکردگی و پیشتازی خود را از راه سرمایه گذاری در پیشبرد این نوع از دیپلماسی بهوسیلهی آموزش فرهنگی- سیاسی به دنیا تحمیل میکند. زیرا از این راه میتواند خط مشی و طرز تفکر رهبران و نخبگان آیندهی کشور هدف را هماهنگ با تفکرات و ایده آلهای خود ساماندهی نماید.
بنابراین با توجه به اهمیت روزافزون موضوع نام برده شده، در این مقاله که در چند بخش تقدیم خوانندگان میشود، برآن هستیم تا به ارتباطات آموزشی- فرهنگی ذیل تاکتیک دیپلماسی عمومی پرداخته و با ارایهی مستندات متعدد و متنوع آن را مورد واکاوی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
چیستی جنگ نرم
جنگ نرم عبارت است از تهاجم همه جانبه جهت کسب مطلوب (حاکمیت فرهنگ غربی) از راه جاذبه؛ نه از راه اجبار یا تطمیع٫ جنگ نرم با ایجاد جاذبیتهای کاذب فرهنگی (پلورالیسم، فمینیسم، لیبرالیسم و اومانیسم)، شخصیتی (اسطورهسازی و قهرمان پروری کاذب)، ارزشهای سیاسی (دموکراسی، حقوق بشر و آزادی آمریکایی) و نهادی مرتبط و همسو بوده و یا برای سیاستهای کشور مهاجم مشروعیت ایجاد کرده و آنها را دارای اعتبار مینماید. در جنگ نرم سعی میگردد تا بر قلبها و افکار غلبه شود و مردم بیش از آنکه مجبور به انجام کاری شوند به همکاری برای پیاده سازی سیاست و اهداف مطمح نظر گرفته، میشوند. جنگ نرم جهت ایجاد همکاری، از روش متفاوتی استفاده میکند و آن جذابیت سازی برای ارزشهای فرهنگی و سیاسی میباشد. به علاوه جنگ نرم برای شکل دادن به محیط جهت پذیرش سیاستها و ایجاد تصور مثبت از کشور مهاجم، سالها طول میکشد.
جنگ نرم دو پیکارگاه دارد، یکی قلب و دیگری مغز است. تصرف قلبها، مغزها و تصرف دلها و ذهنها هدف درگیریهای نرم است. در جنگ نرم، عامل تهدید به دنبال فراهم کردن الگوهای اقناعی است و تلاش میکند که مخاطب را بهگونهای تحت تأثیر قرار دهد که ترجیحات و اولویتهای خود را مطابق خواستههای عامل تهدید، فهم و درک نماید.
جنگ نرم با استفاده از قدرت نرم، یکی از اجزای اصلی سیاستهای روزمرهی کشورهای اومانیستی نظام کاپیتالیسم علیه جوامع مستقل به ویژه کشورهای مسلمان میباشد.
کمیسیون ۱۱ سپتامبر در گزارش پایانی خود تصریح نمود، بعد نرم جنگ علیه تروریسم در قالب جنگ برای تسخیر قلوب و عقول، باید به عنوان سومین ضلع از مثلث راهبرد و رهیافت نوین دولت ایالات متحدهی آمریکا برای مقابله با تروریسم لحاظ گردد.
در واقع جنگ نرم با استفاده از قدرت نرم، یکی از اجزای اصلی سیاستهای روزمرهی کشورهای اومانیستی نظام کاپیتالیسم علیه جوامع مستقل به ویژه کشورهای مسلمان میباشد. در جنگ نرم علیه کشور یا کشورهای مورد هدف از سه منبع استفاده میشود:
۱-فرهنگ کشور یا کشورهای مهاجم؛
۲-ارزشهای سیاسی کشور یا کشورهای مهاجم؛
۳-و بالاخره سیاست خارجی کشور یا کشورهای مهاجم.
فرهنگ به عنوان شکل دهندهی ذهن و رفتار عمومی جامعه است. حرکت جامعه بر اساس فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ به عنوان جهت دهنده به تصمیمهای کلان کشور حتی تصمیمهای اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و در تولید هم نقش دارد. فرهنگ فرآیندی از آداب و رسوم، خویها، خصلتها و چگونگی روابط حاکم بر مجموعهها و گروههای انسانی است، ضمن آنکه خود زاییدهی زندگی اجتماعی انسانهاست، تأثیر شگرف و غیرقابل تردیدی بر چگونگی و ادامهی حیات اجتماعی و ملی ملتها نیز دارد.
راههای انتقال فرهنگ عبارتانداز:
۱) آموزش و پرورش مستقیم؛
۲) تقلید؛
۳) مبادلات فرهنگی؛
۴) و تحمیل فرهنگ، تحمیل یک نظام فرهنگی یا بخشی از آن میتواند از راه نفوذ، تهاجم، جنگ، فرهنگ پراکنی و استعمار فرهنگی صورت گیرد.
در بعد فرهنگی نیز مواردی از قیبل فرهنگها، هنجارها، ارزشها، هویت، توان سیاسی و … از جمله مؤلفههایی هستند که فقدان و یا مخدوش شدن آنها، در حد زیادی میتواند زمینه ساز تهدیدات نرم داخلی و حتی شکلگیری تهدیدات سخت افزاری و حملهی نظامی دشمنان بیگانه را فراهم آورد. تهدید نرم در حوزهی فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردار است که در قالب نخبه سازی نیز تجلی پیدا میکند.
سیاست خارجی عبارت است از مجموعه اصول و اهدافی که هر دولت در رابطه با دولتهای دیگر در نظر میگیرد. دیپلماسی نیز از جمله ابزارهای اجرای سیاست خارجی میباشد. در حالیکه سیاست خارجی در برگیرندهی اهداف است، دیپلماسی ابزار و مکانیسمی جهت دستیابی به آن است.
بیتردید مهمترین راه انتقال فرهنگ همانا آموزش و پرورش میباشد که خود چند مرحله را شامل میگردد. بنابراین در این مقاله قصد داریم به این بعد اساسی و استراتژیک در جنگ نرم که همانا دیپلماسی عمومی است، بپردازیم. برای این منظور روش توصیفی- اکتشافی همراه با ابزار کتابخانهای به کار گرفته شده است.
psyop