alamatesoall
10-05-2012, 04:46 PM
فرهنگ در معنای کلی عقاید و ارزش ها را به عنوان مبنایی برای تفسیر رفتارها و تجربه های انسانی در گروه ها مورد توجه قرارداده و بر آن تاکید می نماید. فرهنگ مفهومی وسیع و در عین حال ساده می باشد و همین جامعیت یا سادگی است که آن را از لحاظ معنایی برای ما به یک مفهوم کاملا بنیادی تبدیل می نماید. فرهنگ در این معنا به گروه هایی اشاره می نماید که در آن انسان ها در تجربه های یکدیگر شریک بوده و به واسطه همین شراکت به فهم دنیا نایل می شوند. در واقع همانطور که وولف 2001 تاکید می نماید فرهنگ مسیری است برای درک جهان و طریقی است برای شکل دهی به رفتارها. از آنجا که فرهنگ و عناصر آن دارای ارزش ها و اعتقادات بسیاری است و از آنجا که جهان پر از مسیرهایی بسیار دیدنی است به همین دلیل شاهد رفتارهای متفاوتی هستیم.
در سال های اخیر با مطالعاتی که بر روی فرهنگ و سازگاری انسان ها با مبانی فرهنگی انجام گردیده است این نتیجه گیری به دست می آید که بعضی اشخاص به نحو موثرتری می توانند با فرهنگ خود و فرهنگ های دیگر سازگار شده و به نحو بهتری تنوعات فرهنگی را مورد پذیرش قرار دهند. بر این اساس بود که مفهومی وارد عرصه تحلیل رفتار و توجیه سازگاری موردنظر شد که در ادامه به آن پرداخته می شود. هوش فرهنگی چیست؟ هوش فرهنگی یا CQ عبارت است از توانایی برای رشد خود از طریق یادگیری پیوسته و درک مطلوب تنوعات فرهنگی، ارزش ها، تعقل گرایی و درک انسان ها در بستر فرهنگ و تفاوت های رفتاری آنها. (وندون و که 2005). از آنجا که امروزه ما در موقعیت های کاری مختلف و متنوعی به فعالیت می پردازیم و مفهوم جهانی شدن تداخل فرهنگی را دامن زده است این توانمندی برای سازمان ها، کارکنان و مدیران حایز اهمیت بسیار است.
هوش فرهنگی حوزه مدرنی است، از هوشمندی که امکان میانجی گری در فضاهای کاری متنوع متغیری را مطرح می کند. بعضی از جنبه های فرهنگی مساله کاملا قابل دیدن است و آشکارا می توان این هوشمندی را در نحوه برخورد برخی افراد و در رفتارهایی که انجام می دهند مشاهده کرد. در هر حال فهم بیشتر موقعیت ها و بخش های چالش برانگیز فرهنگ ها مرتبط اند با عقاید، ارزش ها، انتظارات، نگرش ها و مفروضه هایی که به طور آشکار یا نهان قابل مشاهده و ارزیابی اند. فرهنگ ها برنامه هایی هستند که ما را هدایت می کنند تا به نحو خاصی عمل نماییم و مهمترین مفهومی که در اینگونه رفتارها قابل مشاهده است و توجیه گر رفتار کسانی است که در یک فرهنگ مطابق با هنجارهای آن عمل می کنند. مفهوم به هنجار بودن یا نرمال بودن است، قاعدتا نرمال بودن برای فرهنگی متفاوت از فرهنگ دیگر است اما هر فرهنگی برای خود مفاهیمی از چگونه زیستن را مطرح می سازد.
بنابراین هوش فرهنگی به افراد کمک می نماید که به نحو موثری تفاوت های بین فرهنگی را کنترل و مدیریت نمایند. کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است حصارهای فرهنگی را درک نموده و می داند همین حصارها است که می تواند رفتار ما و دیگران را چارچوب بندی نماید و همان است که می تواند نحوه فکر کردن و واکنش نشان دادن را در موقعیت های مختلف توجیه نماید اما همین فرد قادر است که این بندها و حصارها را کاهش دهد.
در عین حال کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است این آمادگی را دارد که اختلاف فرهنگی را درک نموده و با قدرت در این عرصه فعالیت نماید، عرصه ای که پر است از تفاوت و اختلاف. در واقع هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم در دنیای معاصر امروز عبارت است از یک توانایی شناختی. (وندن 2005). از دید وندن هوش فرهنگی عبارت است از تشخیص اهمیت مسایل مهم در عرصه روابط بین فردی و به اندازه هوش هیجانی و هوش اجتماعی حایز اهمیت می باشد و آن را می توان کامل کننده IQ یا هوش شناختی تصور کرد.
علا وه بر این آن را می توان توانایی برای اصلا ح رفتارهای کلا می وغیرکلا می دانست که در موقعیت های خاص یا تعاملا ت ویژه ای قادر است افراد را راهنمایی نماید. (مجموعه آنچه بیان گردید توسط ارلی وانگ (2003) ارایه شده است و توسط ارلی و مسکویسکی (2005) مورد تایید قرار گرفته است).
اگر چه تحقیقات تجربی در زمینه هوش فرهنگی بسیار جدید می باشد اما نتایجی که به دست آمده بسیار امید بخش است. امروزه نتایج تحقیقاتی که در زمینه هوش فرهنگی انجام شده نشان داده است که آن را می توان پیش بینی کننده سازگاری فرهنگی و تصمیم گیری موفقیت آمیز و انجام وظایف محوله دانست (ارلی و مسکویسکی 2005، ارلی وانگ 2003، ون دنی وانگ 2005)، علا وه بر CQ با افزایش فهم ما نسبت به نتایج علمکردهایمان رابطه داشته و با عواملی چون توانایی های عمومی شناختی، هوش عاطفی و گشودگی برای تجربه اندوزی مرتبط است.
به دیگر سخن زمانی که ما اثرات پیش بینی کننده CQ را بررسی می کنیم قادریم نسبت به عملکرد تصمیم گیری چنین افرادی فهم بیشتری داشته باشیم. بنابراین کسانی که دارای هوش فرهنگی بالا یی هستند به نحو موثرتری در خصوص مسایل فرهنگی و رفتارهای درون و برون فرهنگی تصمیم گیری می کنند. پژوهش ها همچنین نشان داده اند که CQ پیش بینی کننده سازگاری موقعیت هایی است که ویژگی عمده آن تنوع فرهنگی می باشد.
به طور خلا صه توانایی بالا در CQ رابطه مثبتی با احساس سازگاری و موقعیت هایی که ویژگی آن تنوع می باشد دارد. علا وه بر این نگاهی به مولفه های مرتبط با CQ فهم ما را از رفتارهای افراد افزایش می دهد. برای مثال: CQ راهبردی و CQ رفتاری پیش بینی کننده عملکرد وانجام وظایف می باشد. بنابراین کسانی که توانایی بالا یی در سازگاری با شرایط درون فرهنگی و برون فرهنگی دارند قادرند عملکرد بالا یی در مجموعه های کاری که دارای ویژگی های چند فرهنگی هستند دارند. (ون دنی و انگ 2005) مشابه این مسیله این واقعیت است که کسانی که توانایی بالا یی در سازگاری های رفتاری (کلا می وغیر کلا می) در موقعیت های خاص فرهنگی دارند مخازن انعطاف پذیری از جنبه های پاسخ دهی و رفتاری دارند که در اجرای وظایف به آنها کمک می نماید به خصوص در رابطه با مجموعه های متنوع فرهنگی بنابراین وجود CQ رفتاری با افزایش عملکرد ارتباط دارد در نهایت ون دنی وانگ (2005) تصریح می کند که CQ انگیزشی و CQ رفتاری هر کدام پیش بینی کننده جنبه های مرتبط با سازگاری اند. برای مثال: افرادی که علا قمندند در موقعیت های فرهنگی تجربه بیندوزند، احساس اعتماد به نفس بیشتری نموده و قادرند با مردمی از فرهنگ های مختلف یا کسانی که زمینه های فرهنگی متفاوتی دارند رابطه بهتری برقرار نموده و سازگاری بیشتری از خود نشان دهند.
همان طوری که پیش از این تاکید گردید افرادی که توانایی های کلا می و غیر کلا می بالا یی دارند بهتر قادرند در موقعیت هایی که ویژگی عمده آن تنوع می باشد به فعالیت بپردازند. آنچه بیان گردید نمونه ای بود از رابطه بین انواع سازگاری با توانایی های مرتبط با هوش فرهنگی، قایدتا سه نوع اصلی سازگاری یعنی سازگاری عمومی، سازگاری تعاملی و سازگاری کاری با CQ ارتباط تنگاتنگی دارد. به طور خلا صه وجود CQ انگیزشی و CQ رفتاری بالا باسازگاری ارتباط مثبتی دارد، بنابراین به نظر می رسد که مطالعات در زمینه فهم هوش فرهنگی می بایست تداوم یافته و آن را به عنوان عاملی برای سازگاری معرفی نمود.
نویسنده سعید لندران اصفهانی پیمان رحیمی نژاد
روزنامه مردم سالاری / javanemrooz
در سال های اخیر با مطالعاتی که بر روی فرهنگ و سازگاری انسان ها با مبانی فرهنگی انجام گردیده است این نتیجه گیری به دست می آید که بعضی اشخاص به نحو موثرتری می توانند با فرهنگ خود و فرهنگ های دیگر سازگار شده و به نحو بهتری تنوعات فرهنگی را مورد پذیرش قرار دهند. بر این اساس بود که مفهومی وارد عرصه تحلیل رفتار و توجیه سازگاری موردنظر شد که در ادامه به آن پرداخته می شود. هوش فرهنگی چیست؟ هوش فرهنگی یا CQ عبارت است از توانایی برای رشد خود از طریق یادگیری پیوسته و درک مطلوب تنوعات فرهنگی، ارزش ها، تعقل گرایی و درک انسان ها در بستر فرهنگ و تفاوت های رفتاری آنها. (وندون و که 2005). از آنجا که امروزه ما در موقعیت های کاری مختلف و متنوعی به فعالیت می پردازیم و مفهوم جهانی شدن تداخل فرهنگی را دامن زده است این توانمندی برای سازمان ها، کارکنان و مدیران حایز اهمیت بسیار است.
هوش فرهنگی حوزه مدرنی است، از هوشمندی که امکان میانجی گری در فضاهای کاری متنوع متغیری را مطرح می کند. بعضی از جنبه های فرهنگی مساله کاملا قابل دیدن است و آشکارا می توان این هوشمندی را در نحوه برخورد برخی افراد و در رفتارهایی که انجام می دهند مشاهده کرد. در هر حال فهم بیشتر موقعیت ها و بخش های چالش برانگیز فرهنگ ها مرتبط اند با عقاید، ارزش ها، انتظارات، نگرش ها و مفروضه هایی که به طور آشکار یا نهان قابل مشاهده و ارزیابی اند. فرهنگ ها برنامه هایی هستند که ما را هدایت می کنند تا به نحو خاصی عمل نماییم و مهمترین مفهومی که در اینگونه رفتارها قابل مشاهده است و توجیه گر رفتار کسانی است که در یک فرهنگ مطابق با هنجارهای آن عمل می کنند. مفهوم به هنجار بودن یا نرمال بودن است، قاعدتا نرمال بودن برای فرهنگی متفاوت از فرهنگ دیگر است اما هر فرهنگی برای خود مفاهیمی از چگونه زیستن را مطرح می سازد.
بنابراین هوش فرهنگی به افراد کمک می نماید که به نحو موثری تفاوت های بین فرهنگی را کنترل و مدیریت نمایند. کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است حصارهای فرهنگی را درک نموده و می داند همین حصارها است که می تواند رفتار ما و دیگران را چارچوب بندی نماید و همان است که می تواند نحوه فکر کردن و واکنش نشان دادن را در موقعیت های مختلف توجیه نماید اما همین فرد قادر است که این بندها و حصارها را کاهش دهد.
در عین حال کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است این آمادگی را دارد که اختلاف فرهنگی را درک نموده و با قدرت در این عرصه فعالیت نماید، عرصه ای که پر است از تفاوت و اختلاف. در واقع هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم در دنیای معاصر امروز عبارت است از یک توانایی شناختی. (وندن 2005). از دید وندن هوش فرهنگی عبارت است از تشخیص اهمیت مسایل مهم در عرصه روابط بین فردی و به اندازه هوش هیجانی و هوش اجتماعی حایز اهمیت می باشد و آن را می توان کامل کننده IQ یا هوش شناختی تصور کرد.
علا وه بر این آن را می توان توانایی برای اصلا ح رفتارهای کلا می وغیرکلا می دانست که در موقعیت های خاص یا تعاملا ت ویژه ای قادر است افراد را راهنمایی نماید. (مجموعه آنچه بیان گردید توسط ارلی وانگ (2003) ارایه شده است و توسط ارلی و مسکویسکی (2005) مورد تایید قرار گرفته است).
اگر چه تحقیقات تجربی در زمینه هوش فرهنگی بسیار جدید می باشد اما نتایجی که به دست آمده بسیار امید بخش است. امروزه نتایج تحقیقاتی که در زمینه هوش فرهنگی انجام شده نشان داده است که آن را می توان پیش بینی کننده سازگاری فرهنگی و تصمیم گیری موفقیت آمیز و انجام وظایف محوله دانست (ارلی و مسکویسکی 2005، ارلی وانگ 2003، ون دنی وانگ 2005)، علا وه بر CQ با افزایش فهم ما نسبت به نتایج علمکردهایمان رابطه داشته و با عواملی چون توانایی های عمومی شناختی، هوش عاطفی و گشودگی برای تجربه اندوزی مرتبط است.
به دیگر سخن زمانی که ما اثرات پیش بینی کننده CQ را بررسی می کنیم قادریم نسبت به عملکرد تصمیم گیری چنین افرادی فهم بیشتری داشته باشیم. بنابراین کسانی که دارای هوش فرهنگی بالا یی هستند به نحو موثرتری در خصوص مسایل فرهنگی و رفتارهای درون و برون فرهنگی تصمیم گیری می کنند. پژوهش ها همچنین نشان داده اند که CQ پیش بینی کننده سازگاری موقعیت هایی است که ویژگی عمده آن تنوع فرهنگی می باشد.
به طور خلا صه توانایی بالا در CQ رابطه مثبتی با احساس سازگاری و موقعیت هایی که ویژگی آن تنوع می باشد دارد. علا وه بر این نگاهی به مولفه های مرتبط با CQ فهم ما را از رفتارهای افراد افزایش می دهد. برای مثال: CQ راهبردی و CQ رفتاری پیش بینی کننده عملکرد وانجام وظایف می باشد. بنابراین کسانی که توانایی بالا یی در سازگاری با شرایط درون فرهنگی و برون فرهنگی دارند قادرند عملکرد بالا یی در مجموعه های کاری که دارای ویژگی های چند فرهنگی هستند دارند. (ون دنی و انگ 2005) مشابه این مسیله این واقعیت است که کسانی که توانایی بالا یی در سازگاری های رفتاری (کلا می وغیر کلا می) در موقعیت های خاص فرهنگی دارند مخازن انعطاف پذیری از جنبه های پاسخ دهی و رفتاری دارند که در اجرای وظایف به آنها کمک می نماید به خصوص در رابطه با مجموعه های متنوع فرهنگی بنابراین وجود CQ رفتاری با افزایش عملکرد ارتباط دارد در نهایت ون دنی وانگ (2005) تصریح می کند که CQ انگیزشی و CQ رفتاری هر کدام پیش بینی کننده جنبه های مرتبط با سازگاری اند. برای مثال: افرادی که علا قمندند در موقعیت های فرهنگی تجربه بیندوزند، احساس اعتماد به نفس بیشتری نموده و قادرند با مردمی از فرهنگ های مختلف یا کسانی که زمینه های فرهنگی متفاوتی دارند رابطه بهتری برقرار نموده و سازگاری بیشتری از خود نشان دهند.
همان طوری که پیش از این تاکید گردید افرادی که توانایی های کلا می و غیر کلا می بالا یی دارند بهتر قادرند در موقعیت هایی که ویژگی عمده آن تنوع می باشد به فعالیت بپردازند. آنچه بیان گردید نمونه ای بود از رابطه بین انواع سازگاری با توانایی های مرتبط با هوش فرهنگی، قایدتا سه نوع اصلی سازگاری یعنی سازگاری عمومی، سازگاری تعاملی و سازگاری کاری با CQ ارتباط تنگاتنگی دارد. به طور خلا صه وجود CQ انگیزشی و CQ رفتاری بالا باسازگاری ارتباط مثبتی دارد، بنابراین به نظر می رسد که مطالعات در زمینه فهم هوش فرهنگی می بایست تداوم یافته و آن را به عنوان عاملی برای سازگاری معرفی نمود.
نویسنده سعید لندران اصفهانی پیمان رحیمی نژاد
روزنامه مردم سالاری / javanemrooz