توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چند همسری از دیدگاه روانشناسی
Borna66
06-02-2009, 04:24 PM
با سلام
در این تاپیک به بررسی پدیده ی چند همسری پرداخته می شود.همانند تاپیک های گذشته برای آشنایی دوستان با موضوع مورد بحث ، مقالاتی ارایه می شود و سپس از دوستان دعوت می شود نظرات یا مقالات خود را در این تاپیک عنوان فرمایند.
از عزیزان درخواست می شود لطفا مطالب یا مباحثی که به این تاپیک ارتباطی ندارد عنوان نفرمایند و احترام یکدیگر را حفظ نمایند ، بدیهی است با متخلفین مطابق قوانین برخورد خواهد شد.
با تشکر از همکاری شما
Borna66
06-02-2009, 04:24 PM
حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعی غرب بر این است که مرد چند همسری آفریده شده،تک همسری بر خلاف طبیعت اوست.
ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحی درباره آشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی میدهد،میگوید:
«بی شک بسیاری از آن،نتیجه علاقه«اصلاح ناپذیری»است که به تنوع داریم و طبیعتبه یک زن بسنده نمیکند.»
هم او میگوید:
«مرد ذاتا طبیعت چند همسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی،میزان مناسبی از فقر و کار سخت و نظارت دائمی زوجه میتواند تک همسری را به او تحمیل کند.»
در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان«آیا مرد طبیعتا خیانتکار است؟»نوشته است:
«پروفسور اشمید آلمانی گفته است:...در طول تاریخ،مرد همیشه خیانتکار بوده و زن دنبالهرو خیانت.حتی در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات رفیقه عوض میکردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشان خیانت میورزیدند.رابرت کینزی،محقق معروف امریکایی در گزارشش-که به کینزی راپورت مشهور شده-نوشته است:مردان و زنان امریکایی در بیوفایی و خیانت دستسایر ملل دنیا را از پشتبستهاند...کینزی در قسمت دیگر گزارشش آورده است:«زن بر خلاف مرد از تنوعجویی در عشق و لذت بیزار است.به همین دلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمیآورد.ولی مرد تنوع جویی را نوعی ماجراجویی تلقی میکند،آسان از راه بدر میرود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمی است نه لذت عاطفی و روحی.تظاهر به تماس عاطفی و روحی در مرد فقط تا وقتی است که فرصتی برای درک لذت جسمی پیش نیامده است.روزی پزشک مشهوری به من گفت:«پولیگام»بودن مرد(تنوع دوستی و تعدد خواهی) و«منو گام»بودن زن(انحصار خواهی و یکه شناسی)یک امر بدیهی است،زیرا در مرد میلیونها سلول«اسپرم»تولید میشود در حالی که زن در دوران آمادگی جز یک تخم از تخمدان تولید نمیکند.صرف نظر از فرضیه کینزی،بد نیست از خودمان بپرسیم:آیا وفادار بودن برای مرد مشکل است؟
Borna66
06-02-2009, 04:25 PM
هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است:وفادار بودن برای مرد مشکل نیستبلکه غیر ممکن است.یک زن برای یک مرد آفریده شده است و یک مرد برای زندگی و همه زنها.مرد اگر به تاریکی میپرد و به زنش خیانت میکند تقصیر خودش نیست،تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.»
در شماره 120 همین مجله تحت عنوان«عشق و ازدواج به سبک فرانسوی» چنین مینویسد:«زن و شوهر فرانسوی مساله بیوفایی را بین خودشان حل کرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شدهاند.اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نکند پرش به تاریکیاش بیاهمیت است.آیا اصولا یک مرد بعد از دو سال زندگی زناشویی میتواند وفادار بماند؟به طور یقین نه،زیرا این خلاف طبیعتش است.اما در مورد زنان تا اندازهای تفاوت میکند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند.در فرانسه اگر شوهری مرتکب خیانتشود زنش احساس نارضایی نمیکند یا عصبانی نمیشود،زیرا به خودش دلداری میدهد:او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده نه روح و احساساتش را،روح و احساساتش مال من است.»
در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیستشناس به نام دکتر راسل لی در همین زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفتگوی نویسندگان ایرانی بود.به عقیده دکتر راسل لی قناعت مرد به یک زن خیانتبه نسل است،نه از نظر کمیتبلکه از نظر کیفیت;زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف میکند.نسل در چند همسری قوی و نیرومند میگردد.
به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست.الهام بخش این مفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت واقعی مرد. البته ما مدعی نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیستشناسی و روانشناسی وضع مشابهی دارند.بر عکس،معتقدیم زیستشناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است،و به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یکنواختی حقوق آنها قرار داد.از نظر روحیه تک همسری نیز قطعا زن و مرد روحیههای متفاوتی دارند.زن طبعا تک شوهر است; چند شوهری بر ضد روحیه اوست.نوع تمنیات زن از شوهر با چند شوهری سازگار نیست.اما مرد طبعا تک همسر نیست،به این معنی که چند زنی بر ضد روحیه او نیست. چند زنی با نوع تمنیاتی که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.
اما ما با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسری ناسازگار است مخالفیم.ما منکر این نظر هستیم که میگوید علاقه مرد به تنوع«اصلاح ناپذیر»است.ما با این عقیده مخالفیم که وفاداری برای مرد غیر ممکن است و یک زن برای یک مرد آفریده شده و یک مرد برای همه زنها.
به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهای اجتماعی در مرد به وجود میآورد نه خلقت و طبیعت.مسؤول خیانت مرد خلقت نیست،محیط اجتماعی است.عوامل خیانت را محیطی به وجود میآورد که از یک طرف زن را تشویق میکند تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به کار ببرد،هزار و یک نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد;و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونی ازدواج تک همسری است، صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویی محروم میکند و آنها را برای اغوای مرد روانه اجتماع میسازد.
Borna66
06-02-2009, 04:25 PM
در مشرق اسلامی پیش از آن که آداب و رسوم غربی رایج گردد 90 درصد مردان، تک همسر واقعی بودند;نه بیش از یک زن شرعی داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصی به مفهوم واقعی کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق خانوادههای اسلامی حکمفرما بود.
چند همسری،عامل نجات تک همسری
تعجب میکنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات تک همسری بود.بلی،مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تک همسری است،به این معنی که در شرایطی که موجبات تعدد زوجات پیدا میشود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی میگیرد،اگر حق تاهل این عده زنان به رسمیتشناخته نشود و به مردانی که واجد شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چند همسری داده نشود،رفیقه بازی و معشوقه گیری ریشه تک همسری واقعی را میخشکاند.
در مشرق اسلامی از طرفی تعدد زوجات مجاز بود و از طرف دیگر اینهمه مهیجات و محرکات اغوا کننده نبود.لهذا تک همسری واقعی بر اکثریتخانوادهها حکمفرما بود و کار معشوقه بازی مردان به آنجا نکشید که کم کم برایش فلسفه بسازند و بگویند آفرینش مرد چند همسری است و تک همسری برای مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.
ممکن استبپرسید:بنا به عقیده این دانشمندان-که از نظر قانون طبیعت،مرد را چند همسری میدانند و از نظر قانون اجتماع تعدد زوجات را محکوم میکنند-تکلیف مرد در میان این دو قانون چه میشود؟
تکلیف مرد در مکتب این آقایان واضح است:مرد باید قانونا تک همسر باشد و عملا چند همسر;یک زن شرعی و قانونی بیشتر نداشته باشد اما معشوقه و رفیقه هر چه دلش میخواهد مانعی ندارد.به عقیده این آقایان رفیقهگیری و معشوقهبازی حق طبیعی و مسلم و مشروع مرد است!و بسنده کردن مرد در همه عمر به یک زن نوعی«نامردی»است.
Borna66
06-02-2009, 04:25 PM
چهره واقعی بحث
گمان میکنم وقت آن رسیده است که خواننده محترم درک کند که مسالهای که از لحاظ چند همسری برای بشر مطرح بوده و هست چیست.مساله این نیست که آیا تک همسری بهتر استیا چند همسری.در اینکه تک همسری بهتر است تردیدی نیست.تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی،یعنی اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد.بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا میشود.آن دو راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تک همسری و چند همسری کدامیک را انتخاب کند.مسالهای که از این لحاظ برای بشر مطرح است این است که به واسطه ضرورتهای اجتماعی،مخصوصا فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند،تک همسری مطلق عملا در خطر افتاده است.تک همسری مطلق که شامل تمام خانوادهها بشود افسانهای بیش نیست.یکی از دو راه در پیش است:یا رسمیتیافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه بازی;به عبارت دیگر یا چند همسر شدن معدودی از مردان متاهل-که حتما از 10 درصد تجاوز نخواهد کرد-و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بیشوهر،و یا باز گذاشتن راه معشوقهبازی;و چون در صورت دوم هر معشوقهای میتواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متاهل عملا چند همسر خواهند بود.
آری،این است صورت صحیح طرح مساله چند همسری.اما مبلغان شیوههای غربی حاضر نیستند صورت صحیح مساله را طرح کنند;حاضر نیستند حقیقت را آشکارا بگویند.آنها واقعا مدافع مترس بازی و معشوقهگیری هستند،زن شرعی و قانونی را سربار و مزاحم میدانند و یکیاش را هم زیاد میدانند چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن،لذت را در آزادی از قیود ازدواج میشناسند،اما در گفتههای خود برای سادهدلان چنین وانمود میکنند که ما مدافع تک همسری هستیم;با لحنی معصومانه میگویند ما طرفدار آنیم که مرد تک همسر و باوفا باشد نه چند همسر و بیوفا!
نیرنگ مرد قرن بیستم
مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط به حقوق خانوادگی توانسته است نعل وارونه بزند و با نامهای قشنگ تساوی و آزادی،زن را اغفال کرده از تعهدات خود نسبتبه او بکاهد و بر کامگیریهای بیحساب خود بیفزاید.اما در کمتر مسالهای به اندازه تعدد زوجات،از این جهت موفقیت داشته است.
راستی من گاهی در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی چیزهایی میبینم که دچار تردید میشوم،نمیدانم سادهدلی استیا اغفال؟
Borna66
06-02-2009, 04:25 PM
یکی از این نویسندگان نظر خود را درباره تعدد زوجات اینچنین نوشته است:
«در حال حاضر در ممالک پیشرفته روابط زوجین متکی بر تکالیف حقوقی متقابل است و بنابر این شناخت تعدد زوجات به هر شکل و عنوان(دائم یا منقطع)از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل کند.»
من نمیدانم این گونه اشخاص تصور واقعیشان از این مساله همین استیا نعل وارونه میزنند؟!آیا اینها واقعا نمیدانند که تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است که بر دوش تمام مردان و زنان متاهل سنگینی میکند و راه حل بهتری از تعدد زوجات تاکنون برای این مشکل پیدا نشده است؟آیا اینها نمیدانند که چشمها را روی هم گذاشتن و شعار دادن و فریاد«زندهباد تک همسری و مرگ بر چند همسری»دردی دوا نمیکند؟آیا اینها نمیدانند که تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و ربطی به حقوق متقابل زن و مرد ندارد؟
مضحک این است که میگویند:«تعدد زوجات از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل کند.»گذشته از اینکه مقایسه غلطی است،شاید نمیدانند که دنیای امروز-که این آقایان هر پدیدهای را به این نام جذب میکنند و هیچ تردیدی را در صحت رویدادهای آن روا نمیدارند-مرتبا از مرد میخواهد که عشق زن خویش را محترم بشمارد و وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل کند.دنیای امروز این«نابردباریها»را به نام حسادت،تعصب، فناتیسم و غیره محکوم میکند.ای کاش جوانان ما لااقل از عمق جریاناتی که از این لحاظ در مغرب زمین میگذرد اندکی آگاهی داشتند.
Borna66
06-02-2009, 04:25 PM
روشن شد که تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی مرد.بدیهی است که اگر در اجتماعی مشکله فزونی نسبی عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار کم خواهد شد;و اگر بخواهیم در چنین شرایطی(فرضا چنین شرایطی وجود پیدا کند)[زنانی بیشوهر نمانند] تعدد زوجات نه کافی است و نه صحیح.برای این منظور چند چیز دیگر لازم است:اول عدالت اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر مرد نیازمند به ازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام نماید.دوم آزادی اراده و اختیار همسر برای زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجبارا به عقد یک مرد زندار پولدار درآورده نشود.بدیهی است که اگر زن آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زندار نخواهد شد و سر«هوو» نخواهد رفت.این اولیاء زن هستند که به طمع پول،دختر یا خواهر خود را به مردان زندار پولدار میفروشند.سوم اینکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانه خراب کن اینقدر زیاد نباشد.عوامل اغوا،زنان شوهردار را از خانه شوهر به خانه بیگانه میکشد،چه رسد به زنان بیشوهر.
اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تک همسری واقعی استباید در راه برقراری این سه عامل بکوشد،و الا منع قانونی تعدد زوجات جز اینکه راه فحشاء را باز کند اثر دیگری ندارد.
Borna66
06-02-2009, 04:25 PM
بحران ناشی از محرومیت زنان بیشوهر
اما اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونی داشته باشد،منع تعدد زوجات خیانتبه بشریت است،زیرا تنها پامال کردن حقوق زن در میان نیست.اگر مطلب به پامال شدن حقوق عدهای از زنان ختم میشد باز قابل تحمل بود.بحرانی که از این راه عارض اجتماع میشود از هر بحران دیگر خطرناکتر است،همچنانکه خانواده از هر کانون دیگر مقدستر است.
زیرا آن که از حق طبیعی خود محروم میماند یک موجود زنده استبا همه عکس العملهایی که یک موجود زنده در محرومیتها نشان میدهد،یک انسان استبا همه عوارض روانی و عقدههای روحی در زمینه ناکامیها،زن استبا همه نیرنگهای زنانه، دختر حواستبا قدرت کامل«آدم فریبی».
او گندم و جو نیست که زائد بر مصرف را به دریا بریزند یا در انباری برای«روز مبادا»ذخیره کنند،خانه و اتاق نیست که اگر مورد احتیاج نبود قفلی به آن بزنند. بلی، او یک موجود زنده است،یک انسان است،یک زن است;نیروی شگرف خود را ظاهر خواهد کرد و دمار از روزگار اجتماع برخواهد آورد.او خواهد گفت:
سخن درستبگویم نمیتوانم دید که میخورند حریفان و من نظاره کنم
همین«نمیتوانم دید»کارها خواهد کرد،خانهها و خانوادهها ویران خواهد ساخت، عقدهها و کینهها به وجود خواهد آورد.وای به حال بشر آنگاه که غریزه و عقده دستبه دست هم بدهند.
زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را برای اغوای مرد-که قدمش در هیچ جا این اندازه لرزان و لغزان نیست-به کار خواهند برد،و بدیهی است که«چو گل بسیار شد پیلان بلغزند»و متاسفانه از این«گل»مقدار کمی هم برای لغزیدن این پیل کافی است.
آیا مطلب به همین جا خاتمه پیدا میکند؟خیر،نوبتبه زنان خانهدار میرسد. زنانی که شوهران خود را در حال خیانت میبینند آنها هم به فکر انتقام و خیانت میافتند، آنها هم در خیانت دنباله رو مرد میشوند.نتیجه نهایی چه خواهد بود؟
نتیجه نهایی در گزارشی که به«کینزی راپورت»مشهور شده،ضمن یک جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان امریکایی در بیوفایی و خیانت دستسایر ملل دنیا را از شتبستهاند».
ملاحظه میفرمایید که تنها با فساد و انحراف مرد خاتمه نمییابد،شعله این آتش در نهایت امر دامن زنان خانهدار را هم میگیرد.
عکس العملهای مختلف در زمینه پدیده فزونی زن
پدیده فزونی نسبی زن همیشه در زندگی بشر وجود داشته.چیزی که هست عکس العملها در برابر این پدیده-که مشکلهای برای اجتماع به وجود میآوردیکسان نبوده است. ملتهایی که روحشان با تقوا و عفاف پیوند بیشتری داشته،به رهبری ادیان بزرگ آسمانی این مشکله را با تعدد زوجات حل کردهاند و ملتهایی که تقوا و عفاف چندان با روحیهشان سازگار نبوده،این پدیده را وسیلهای برای فحشاء قرار دادهاند.
نه تعدد زوجات در مشرق ناشی از دین اسلام است و نه ترک آن در مغرب مربوط به دین مسیح است،زیرا قبل از اسلام در مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقی آن را مجاز کرده بودند،و در اصل دین مسیح هم نصی بر منع تعدد زوجات وجود ندارد;هر چه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دین مسیح.
ملتهایی که در مسیر فحشاء قرار گرفتهاند بیش از ملتهایی که تعدد زوجات را تجویز کردهاند به تک همسری ضربه زدهاند.
دکتر محمد حسین هیکل نویسنده کتاب زندگانی محمد پس از ذکر آیات قرآن در باره تعدد زوجات میگوید:
«این آیات اکتفا به یک زن را بهتر میشمارد و میگوید:اگر میترسید مطابق عدالت رفتار نکنید فقط یک زن بگیرید.ضمنا تاکید میکند که نمیتوانید به عدالت رفتار کنید.اما در عین حال چون ممکن است در زندگی اجتماعی حوادثی پیش آید که تعدد زنان را ایجاب میکند،بدین جهت آن را به شرط عدالت روا شمرده است. محمد صلی الله علیه و آله و سلم در اثنای جنگهای مسلمانان که گروهی از آنان کشته میشدند و طبعا زنانشان بیوه ماندند،بدین طریق رفتار کرد.واقعا آیا میتوانید بگویید که پس از جنگها و امراض عمومی و شورشها که هزارها و میلیونها اشخاص تلف میشوند و عده زیادی زنان بیشوهر میمانند،اکتفا به یک زن بهتر از چند زن است که به طور استثناء و به قید عدالت روا شمرده شده است؟آیا مردم مغرب زمین میتوانند ادعا کنند که پس از جنگ جهانگیر قانون اکتفا به یک زن همان طور که اسما وجود دارد عملا نیز اجرا شده است؟»
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.