elsa_namazi
09-30-2012, 03:35 AM
پریناز حسینی علیرغم درگذشت مادرش در روز قبل از برگزاری کنکور سراسری سال گذشته موفق به کسب رتبه 43 کنکور شده است. روحیه این دختر جوان و موفقیت خیره کننده او باعث شده است تا نشریه فرهنگی و آموزشی دانشگاه ، مصاحبه ای اختصاصی با او داشته باشد. پریناز اکنون دانشجوی سال دوم رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
پریناز از اینکه در این مصاحبه شرکت کرده ای از تو سپاسگزارم.
من هم از حسن توجه شما سپاسگزارم .
پریناز از آن اتفاق غم انگیز بگو ؟ آیا درگذشت مادرت آنهم درست یک روز قبل از شرکت در آزمون سراسری، بصورت ناگهانی رخ داد یا او بیماری خاصی داشت؟
ایشان مدتها بود که از بیماری قلبی رنج می برد. درست یک هفته مانده به کنکور سراسری جراحی سختی بر روی قلب وی انجام شده بود . بعد از انجام عمل، پزشکانش به ما گفتند که جراحی با موفقیت انجام شده و حال او رو به بهبودی است. اما یکروز مانده به کنکور حال مادرم رو به وخامت گذاشت و عصر همانروز بود که او به رحمت خدا رفت.
یعنی در لحظاتی که نیاز به آرامش روحی داشتی تا خودت را برای شرکت در آزمون روز بعد آماده کتی، شاهد مرگ یکی از عزیزانت بودی؟
بله همینطور است. من در لحظه ای که مادرم به رحمت خدا رفت، در کنارش بودم . هیچگاه آن لحظه از ذهنم پاک نمی شود. من و تنها خواهرم که دانشجوی رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی امیرکبیر است، یکدیگر را در آغوش گرفته بودیم و به شدت می گریستیم. پدرم هم مات و مبهوت به جسد بی روح مادرم خیره شده بود و بگونه ای عاشقانه به او نگاه می کرد.
چگونه با آن حال روحی بدی که داشتی، تصمیم گرفتی که فردای آنروز در کنکور سراسری شرکت کنی؟
خب من علیرغم اینکه از سال سوم، تحت هدایت مدبرانه دکترسیناتهرانی مشاور خوبم برای موفقیت در کنکور و کسب رتبه تک رقمی زحمت کشیده بودم اما با مرگ مادر عزیزم دیگر قادر نبودم به شرکت در آزمون فکر کنم.
اما تو سرانجام روز بعد در کنکور شرکت کردی!
بله هنوزم هم وقتی به آن روزها فکر می کنم ، می بینم که شرکت من در کنکور یک معجزه بود. احساس می کنم خواست خدا بود که یک کسی مثل آقای تهرانی را در سر راه زندگی من قرار داد تا در آن شرایط سخت و دردناک خودم را نبازم و تصمیم عاقلانه ای بگیرم.
آنروز آقای تهرانی با من تماس گرفتند تا مطابق روال آنروزها که هر روز چند دقیقه ای با شاگردانش صحبت می کرد و به آنها آرامش می داد ، جویای وضعیت روحی من نیز بشود. ضمن آنکه ایشان از چند روز قبل می دانستند که مادرم قرار است جراحی قلب داشته باشند و لذا حساسیت خاصی بر روی وضعیت روحی من داشتند.
در آن ساعات، به قدری شرایط روحی من بهم ریخته بود که قادر به صحبت کردن با ایشان نشدم ، به همین خاطر همسر خواهرم گوشی مرا جواب داد و خبر فوت مادرم را به جناب سیناتهرانی دادند.
ساعاتی بعد هم ایشان در بیمارستان حاضر شدند و در یک حرکت هوشمندانه و عجیب مرا مجاب کردند که در کنکور شرکت کنم.
مگر ایشان چه کردند؟
من با دیدن آقای تهرانی بر شدت گریه هایم افزودم ، چون همانند سایر شاگردانش، ایشان را نه تنها یک مشاور خوب ، بلکه یک استاد و دوست بسیار خوب می دیدم که هرگاه مشکلی داشتم با وی در میان می گذاشتم. وقتی ایشان گریه های مرا دیدند، دقایقی سکوت کردند و سپس مرا به اتاقی بردند که مادرم در آن آرمیده بود.
آقای تهرانی پارچه سفیدی که روی جسد مادرم کشیده شده بود را از روی صورت وی به کناری زدند و گفتند: نگاه کن پریناز ، می بینی ! مادرت خیلی آسوده خوابیده است !!! زیرا او مطمئن است که تو به قولی که به او داده ای عمل خواهی کرد!
ایشان ادامه دادند: مگر تو به مادرت قول نداده بودی که یک متخصص قلب موفق بشوی و قلب مادران دیگر را معالجه کنی؟
صحبتهای آقای دکتر برایم خیلی عجیب بود چون تنها مادرم از قولی که به او داده بودم مطلع بود. آقای دکتر بگونه ای صحبت می کرد که انگار با روح مادرم در حال صحبت کردن است. لحظات معنوی عجیبی بود. احساس می کردم مادرم زنده شده و به من می گوید: پریناز ! دخترم! من روی قول تو حساب کرده ام.
آقای دکتر گفتند: پریناز ! یادت هست مادرت چقدر پیگیر درسهایت بود ؟ او می خواست تا تو دختر موفقی بشوی. اکنون نیز روح او منتظر است ببیند تو می خواهی چکار کنی؟ حال نوبت توست که خودت را نشان دهی و با قبولی در رشته پزشکی روح مادرت را شاد کنی .
مطمئن باش اگر تو پزشک خوب و موفقی بشوی و قلب مادران دیگر را معالجه کنی، ثوابش برای مادر خودت نیز منظور می شود و چه ثوابی بالاتر از اینکه با کار عاشقانه ات مادرت را شاد کنی و جایگاه او را در جهان اخروی ارتقا دهی. از طرفی این ضایعه به اندازه کافی برای تو و خانواده ات دردناک است و تو می توانی با کسب یک رتبه خوب و عمل کردن به قولت، تا حد زیادی از سنگینی این بار عظیم بکاهی!
صحبتهای آقای دکتر که خودشان نیز انسان موفقی هستند، مانند همیشه اثر مثبت و سازنده خود را بر روی من گذاشت و من تصمیم گرفتم تا روز بعد در کنکور سراسری شرکت کنم.
حرکت مشاورت خیلی هوشمندانه و به موقع بود ، اما باید اعتراف کنم که واقعاً سخت است که با آن شرایط روحی بتوان در سر جلسه آزمونی به آن مهمی که تمرکز و آرامش درونی زیادی می خواهد، شرکت کرد. تو در آن وضعیت چگونه بودی؟ آیا درگذشت غمبار مادر ،مدام در ذهنت مرور نمی شد؟
شاید باور نکنید اما برای خودم هم عجیب بود. با آن کار هوشمندانه ای که مشاور عزیزم کرده بود، تنها به شاد کردن ایشان، خانواده و روح مادرم فکر می کردم . من احساس می کردم مادرم زنده است و منتظر است تا من به قولم عمل کنم. خوشبختانه تا انتهای وقت آزمون ، آن روحیه مبارزه طلبی و موفقیت را در خودم حفظ کردم و وقتی از سرجلسه بیرون آمدم به پدرم که روز قبل با تأیید صحبتهای دکتر تهرانی مرا به شرکت در آزمون تشویق کرده بود، گفتم که از آزمونی که داده ام خیلی راضی هستم.
خودت انتظار چه رتبه ای را داشتی ؟ آیا از رتبه ات راضی هستی؟
علیرغم آن وضعیت روحی که برایم پیش آمده بود ، انتظار رتبه تک رقمی را داشتم ، اما با همین رتبه 43 نیز به هدف اصلی ام که همان پزشکی دانشگاه تهران بود، دست یافتم و قلب مشاور عزیز، پدر، خواهر و نیز روح مادرم را شاد کردم.
به نظر خودت برای کسب یکی از رتبه های زیر 100 ، روزی چند ساعت باید درس خواند؟
آن اوایل که می خواستم برای کنکور درس بخوانم از دبیران و دانش آموزان می شنیدم که باید روزی 14 الی 15 ساعت در تابستان و روزهای تعطیل و در روزهای مدرسه نیز بدون احتساب ساعاتی که در مدرسه هستیم، بطور متوسط 8 ساعت درس خواند.
اما بعدها مشاورم گفت که اصلاً ذهنت را درگیر میزان ساعات مطالعه نکن و در این مورد نیز خودت را با هیچ کس ،حتی نفرات برتر کنکورهای سالهای قبل مقایسه نکن. مهم کیفیت مطالعه و برنامه ریزی هوشمندانه است که اهمیت بسیار زیادی دارد و میزان ساعات مطالعه نقش چندانی برای کسب رتبه های زیر 100 ندارد.
من خودم هم تقریباً بطور میانگین روزی 9 ساعت در روزهای تعطیل و روزی 6 ساعت در روزهایی که به مدرسه می رفتم درس میخواندم که به نظر مشاورم بسیار خوب و منطقی بود. البته به این نکته نیز باید اشاره کنم که لازم است تا هر کس بر مبنای توانایی های علمی، جسمی و روحی خود، میزان ساعات مطالعه اش را تعیین کند و پیشنهاد می کنم در این مورد حتماً از یک مشاور تحصیلی آگاه کمک بگیرد.
آیا تو عضو کانون فرهنگی آموزش یا همان قلمچی بودهای؟ چون اسمت در فهرست رتبه های برتر کانون نیز درج شده است؟
من عضو کانون نبودم و از کلاسها و پشتیبانهای کانون هم استفاده نکردم؛ فقط سال سوم که بودم نماینده کانون به مدرسه مان آمد و یک پیش ثبت نام از بچه ها به عمل آورد و تبلیغات موسسه شان را به ما داد و رفت. ظاهراً آنها از همان پیش ثبت نام سوء استفاده کرده و نام مرا در فهرست رتبه های زیر صد شان اعلام کرده اند. بقول دوستم اگر کسی حتی یکی از کتابهای آنها را ورق زده باشد، اما با اراده و تلاش خودش موفق شده باشد ، بازهم آنها می خواهند موفقیت او را به نام خودشان ثبت کنند.
من هیچ معذوریتی برای خودم ندارم که بگویم بدون کمک دیگران در کنکور موفق شده ام و لذا صادقانه می گویم که جز بهره گیری از سیستم برنامه ریزی و مشاوره های دکتر تهرانی، در هیچ کلاس یا آزمون آموزشگاه یا موسسه کنکوری دیگری شرکت نکرده ام و برای یادگیری مفاهیم درسی از اساتید خوبم در مدرسه بهره میبردم. چون اساس کار مشاورم بر شرکت شاگردانش در کلاس های مدرسه و مطالعه کتب درسی استوار بود.
پس می خواهی بگویی سیستم برنامه ریزی کانون را قبول نداری؟
نه منظور من این نبود. من اطلاع چندانی از سیستم کاری آنها ندارم و به همین خاطر هرگز بخودم اجازه نمی دهم که روش کاری شان را زیر سوال ببرم. اما معتقدم موسسه ای به آن عظمت و گستردگی که انصافاً در بسیاری از موارد کتابهای کنکوری خیلی خوبی هم منتشر کرده، برای جذب مشتری راههای بهتری هم دارد و نیازی نیست با سوء استفاده از اسامی نفرات برتر کنکور، دیگران را نسبت به خود بدبین کند.
آیا تو خودت را یک نابغه یا تیزهوش می دانی؟
نخیر، من هرگز خودم را یک نابغه یا تیزهوش نمی دانم. من معتقدم ، این هوشمندانه زندگی کردن است که از یک فرد انسان موفقی می سازد وگرنه اینهمه انسان تیزهوش و نابغه در جهان وجود دارد که در زندگی شان موفقیت چندانی کسب نکرده اند. اما در عوض انسانهای معمولی بسیاری هستند که با درایت و هوشمندی خود به قله های رفیع موفقیت دست یافته اند.
روش درس خواندنت چگونه بود؟ آیا رسیدی تا همه کتابها را بصورت کامل بخوانی؟
خب من به روش سیستم عصبی سیبر که آقای تهرانی آموخته بود، مطالعه می کردم. مزیت این روش این بود که اولاً مطالعه ای با تمرکز بسیار بالا داشتم و ثانیاً خلاصه برداری بسیار خوبی از مطالب می کردم که باعث می شد هم عمق یادگیری و انتقال مطالب به نیمکره سمت راست مغزم بسیار بیشتر از روشهای سنتی و حتی جی 5 باشد و هم از مرورهای اضافی جلوگیری می شد.
بعد از مطالعه هم به روش تکنیک سایکو مطالب را به حافظه بلند مدتم می دادم. در طول هفته هم با حل مسائل تشریحی و زدن تستهای استاندارد از منابعی که مشاورم تعیین کرده بود ، قدرت و سرعت انتقال مطالب در زدن تست ها را بالا می بردم.
البته اینرا هم باید اضافه کنم که مشاورم برای خواندن هر درس یک روش منحصربفرد آموزش داده بود اما پایه و اساس همه آن روشها، همان سیستم عصبی سیبر بود.
با این روش در پایان اسفندماه موفق شدم همه درسها را یکبار بصورت کامل بخوانم و از روزهای ابتدایی فروردین نیز از روی برگه های خلاصه برداری ای که کرده بودم، همه درسها را یک بار بصورت کامل مرور کردم و در چند آزمون جامع هم شرکت کردم. از اواسط اردیبهشت ماه نیز به توصیه مشاورم یک سری تست هدفمند در هر درس زدم که به نظرم خیلی خوب بود.
آیا از تکنیک های تست زنی به روش معکوس و روشهای این چنینی نیز استفاده می کردی ؟
خب من از روش های تست زنی مشاورم که مبتنی بر مدیریت زمان و شناسایی تله های روانشناسان و طراحان سوالات کنکور بود استفاده می کردم ، با تمرین زیاد این روشها در طی ماههای قبل از کنکور، در آزمون سراسری توانستم با شناسایی تله های روانشناسان آزمون ، زمان خود را بخوبی مدیریت کنم و لذا خوشبختانه به سراغ روشهایی که ذکر کردید، نرفتم.
البته بهتر است از کسانی که رتبه شان بهتر از من شده است بپرسید شاید آنها اینکار را کرده باشند. هرچند بعید می دانم که کسی بخواهد طراحان حرفه ای سوالات کنکور را دست کم بگیرد و بجای درس خواندن و مطالعه صحیح کتب درسی به سراغ چنین روشهایی که مبتنی بر آزمون و خطاست ، برود.
فرآوری : تبیان برگرفته از نشریه دانشگاه
پریناز از اینکه در این مصاحبه شرکت کرده ای از تو سپاسگزارم.
من هم از حسن توجه شما سپاسگزارم .
پریناز از آن اتفاق غم انگیز بگو ؟ آیا درگذشت مادرت آنهم درست یک روز قبل از شرکت در آزمون سراسری، بصورت ناگهانی رخ داد یا او بیماری خاصی داشت؟
ایشان مدتها بود که از بیماری قلبی رنج می برد. درست یک هفته مانده به کنکور سراسری جراحی سختی بر روی قلب وی انجام شده بود . بعد از انجام عمل، پزشکانش به ما گفتند که جراحی با موفقیت انجام شده و حال او رو به بهبودی است. اما یکروز مانده به کنکور حال مادرم رو به وخامت گذاشت و عصر همانروز بود که او به رحمت خدا رفت.
یعنی در لحظاتی که نیاز به آرامش روحی داشتی تا خودت را برای شرکت در آزمون روز بعد آماده کتی، شاهد مرگ یکی از عزیزانت بودی؟
بله همینطور است. من در لحظه ای که مادرم به رحمت خدا رفت، در کنارش بودم . هیچگاه آن لحظه از ذهنم پاک نمی شود. من و تنها خواهرم که دانشجوی رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی امیرکبیر است، یکدیگر را در آغوش گرفته بودیم و به شدت می گریستیم. پدرم هم مات و مبهوت به جسد بی روح مادرم خیره شده بود و بگونه ای عاشقانه به او نگاه می کرد.
چگونه با آن حال روحی بدی که داشتی، تصمیم گرفتی که فردای آنروز در کنکور سراسری شرکت کنی؟
خب من علیرغم اینکه از سال سوم، تحت هدایت مدبرانه دکترسیناتهرانی مشاور خوبم برای موفقیت در کنکور و کسب رتبه تک رقمی زحمت کشیده بودم اما با مرگ مادر عزیزم دیگر قادر نبودم به شرکت در آزمون فکر کنم.
اما تو سرانجام روز بعد در کنکور شرکت کردی!
بله هنوزم هم وقتی به آن روزها فکر می کنم ، می بینم که شرکت من در کنکور یک معجزه بود. احساس می کنم خواست خدا بود که یک کسی مثل آقای تهرانی را در سر راه زندگی من قرار داد تا در آن شرایط سخت و دردناک خودم را نبازم و تصمیم عاقلانه ای بگیرم.
آنروز آقای تهرانی با من تماس گرفتند تا مطابق روال آنروزها که هر روز چند دقیقه ای با شاگردانش صحبت می کرد و به آنها آرامش می داد ، جویای وضعیت روحی من نیز بشود. ضمن آنکه ایشان از چند روز قبل می دانستند که مادرم قرار است جراحی قلب داشته باشند و لذا حساسیت خاصی بر روی وضعیت روحی من داشتند.
در آن ساعات، به قدری شرایط روحی من بهم ریخته بود که قادر به صحبت کردن با ایشان نشدم ، به همین خاطر همسر خواهرم گوشی مرا جواب داد و خبر فوت مادرم را به جناب سیناتهرانی دادند.
ساعاتی بعد هم ایشان در بیمارستان حاضر شدند و در یک حرکت هوشمندانه و عجیب مرا مجاب کردند که در کنکور شرکت کنم.
مگر ایشان چه کردند؟
من با دیدن آقای تهرانی بر شدت گریه هایم افزودم ، چون همانند سایر شاگردانش، ایشان را نه تنها یک مشاور خوب ، بلکه یک استاد و دوست بسیار خوب می دیدم که هرگاه مشکلی داشتم با وی در میان می گذاشتم. وقتی ایشان گریه های مرا دیدند، دقایقی سکوت کردند و سپس مرا به اتاقی بردند که مادرم در آن آرمیده بود.
آقای تهرانی پارچه سفیدی که روی جسد مادرم کشیده شده بود را از روی صورت وی به کناری زدند و گفتند: نگاه کن پریناز ، می بینی ! مادرت خیلی آسوده خوابیده است !!! زیرا او مطمئن است که تو به قولی که به او داده ای عمل خواهی کرد!
ایشان ادامه دادند: مگر تو به مادرت قول نداده بودی که یک متخصص قلب موفق بشوی و قلب مادران دیگر را معالجه کنی؟
صحبتهای آقای دکتر برایم خیلی عجیب بود چون تنها مادرم از قولی که به او داده بودم مطلع بود. آقای دکتر بگونه ای صحبت می کرد که انگار با روح مادرم در حال صحبت کردن است. لحظات معنوی عجیبی بود. احساس می کردم مادرم زنده شده و به من می گوید: پریناز ! دخترم! من روی قول تو حساب کرده ام.
آقای دکتر گفتند: پریناز ! یادت هست مادرت چقدر پیگیر درسهایت بود ؟ او می خواست تا تو دختر موفقی بشوی. اکنون نیز روح او منتظر است ببیند تو می خواهی چکار کنی؟ حال نوبت توست که خودت را نشان دهی و با قبولی در رشته پزشکی روح مادرت را شاد کنی .
مطمئن باش اگر تو پزشک خوب و موفقی بشوی و قلب مادران دیگر را معالجه کنی، ثوابش برای مادر خودت نیز منظور می شود و چه ثوابی بالاتر از اینکه با کار عاشقانه ات مادرت را شاد کنی و جایگاه او را در جهان اخروی ارتقا دهی. از طرفی این ضایعه به اندازه کافی برای تو و خانواده ات دردناک است و تو می توانی با کسب یک رتبه خوب و عمل کردن به قولت، تا حد زیادی از سنگینی این بار عظیم بکاهی!
صحبتهای آقای دکتر که خودشان نیز انسان موفقی هستند، مانند همیشه اثر مثبت و سازنده خود را بر روی من گذاشت و من تصمیم گرفتم تا روز بعد در کنکور سراسری شرکت کنم.
حرکت مشاورت خیلی هوشمندانه و به موقع بود ، اما باید اعتراف کنم که واقعاً سخت است که با آن شرایط روحی بتوان در سر جلسه آزمونی به آن مهمی که تمرکز و آرامش درونی زیادی می خواهد، شرکت کرد. تو در آن وضعیت چگونه بودی؟ آیا درگذشت غمبار مادر ،مدام در ذهنت مرور نمی شد؟
شاید باور نکنید اما برای خودم هم عجیب بود. با آن کار هوشمندانه ای که مشاور عزیزم کرده بود، تنها به شاد کردن ایشان، خانواده و روح مادرم فکر می کردم . من احساس می کردم مادرم زنده است و منتظر است تا من به قولم عمل کنم. خوشبختانه تا انتهای وقت آزمون ، آن روحیه مبارزه طلبی و موفقیت را در خودم حفظ کردم و وقتی از سرجلسه بیرون آمدم به پدرم که روز قبل با تأیید صحبتهای دکتر تهرانی مرا به شرکت در آزمون تشویق کرده بود، گفتم که از آزمونی که داده ام خیلی راضی هستم.
خودت انتظار چه رتبه ای را داشتی ؟ آیا از رتبه ات راضی هستی؟
علیرغم آن وضعیت روحی که برایم پیش آمده بود ، انتظار رتبه تک رقمی را داشتم ، اما با همین رتبه 43 نیز به هدف اصلی ام که همان پزشکی دانشگاه تهران بود، دست یافتم و قلب مشاور عزیز، پدر، خواهر و نیز روح مادرم را شاد کردم.
به نظر خودت برای کسب یکی از رتبه های زیر 100 ، روزی چند ساعت باید درس خواند؟
آن اوایل که می خواستم برای کنکور درس بخوانم از دبیران و دانش آموزان می شنیدم که باید روزی 14 الی 15 ساعت در تابستان و روزهای تعطیل و در روزهای مدرسه نیز بدون احتساب ساعاتی که در مدرسه هستیم، بطور متوسط 8 ساعت درس خواند.
اما بعدها مشاورم گفت که اصلاً ذهنت را درگیر میزان ساعات مطالعه نکن و در این مورد نیز خودت را با هیچ کس ،حتی نفرات برتر کنکورهای سالهای قبل مقایسه نکن. مهم کیفیت مطالعه و برنامه ریزی هوشمندانه است که اهمیت بسیار زیادی دارد و میزان ساعات مطالعه نقش چندانی برای کسب رتبه های زیر 100 ندارد.
من خودم هم تقریباً بطور میانگین روزی 9 ساعت در روزهای تعطیل و روزی 6 ساعت در روزهایی که به مدرسه می رفتم درس میخواندم که به نظر مشاورم بسیار خوب و منطقی بود. البته به این نکته نیز باید اشاره کنم که لازم است تا هر کس بر مبنای توانایی های علمی، جسمی و روحی خود، میزان ساعات مطالعه اش را تعیین کند و پیشنهاد می کنم در این مورد حتماً از یک مشاور تحصیلی آگاه کمک بگیرد.
آیا تو عضو کانون فرهنگی آموزش یا همان قلمچی بودهای؟ چون اسمت در فهرست رتبه های برتر کانون نیز درج شده است؟
من عضو کانون نبودم و از کلاسها و پشتیبانهای کانون هم استفاده نکردم؛ فقط سال سوم که بودم نماینده کانون به مدرسه مان آمد و یک پیش ثبت نام از بچه ها به عمل آورد و تبلیغات موسسه شان را به ما داد و رفت. ظاهراً آنها از همان پیش ثبت نام سوء استفاده کرده و نام مرا در فهرست رتبه های زیر صد شان اعلام کرده اند. بقول دوستم اگر کسی حتی یکی از کتابهای آنها را ورق زده باشد، اما با اراده و تلاش خودش موفق شده باشد ، بازهم آنها می خواهند موفقیت او را به نام خودشان ثبت کنند.
من هیچ معذوریتی برای خودم ندارم که بگویم بدون کمک دیگران در کنکور موفق شده ام و لذا صادقانه می گویم که جز بهره گیری از سیستم برنامه ریزی و مشاوره های دکتر تهرانی، در هیچ کلاس یا آزمون آموزشگاه یا موسسه کنکوری دیگری شرکت نکرده ام و برای یادگیری مفاهیم درسی از اساتید خوبم در مدرسه بهره میبردم. چون اساس کار مشاورم بر شرکت شاگردانش در کلاس های مدرسه و مطالعه کتب درسی استوار بود.
پس می خواهی بگویی سیستم برنامه ریزی کانون را قبول نداری؟
نه منظور من این نبود. من اطلاع چندانی از سیستم کاری آنها ندارم و به همین خاطر هرگز بخودم اجازه نمی دهم که روش کاری شان را زیر سوال ببرم. اما معتقدم موسسه ای به آن عظمت و گستردگی که انصافاً در بسیاری از موارد کتابهای کنکوری خیلی خوبی هم منتشر کرده، برای جذب مشتری راههای بهتری هم دارد و نیازی نیست با سوء استفاده از اسامی نفرات برتر کنکور، دیگران را نسبت به خود بدبین کند.
آیا تو خودت را یک نابغه یا تیزهوش می دانی؟
نخیر، من هرگز خودم را یک نابغه یا تیزهوش نمی دانم. من معتقدم ، این هوشمندانه زندگی کردن است که از یک فرد انسان موفقی می سازد وگرنه اینهمه انسان تیزهوش و نابغه در جهان وجود دارد که در زندگی شان موفقیت چندانی کسب نکرده اند. اما در عوض انسانهای معمولی بسیاری هستند که با درایت و هوشمندی خود به قله های رفیع موفقیت دست یافته اند.
روش درس خواندنت چگونه بود؟ آیا رسیدی تا همه کتابها را بصورت کامل بخوانی؟
خب من به روش سیستم عصبی سیبر که آقای تهرانی آموخته بود، مطالعه می کردم. مزیت این روش این بود که اولاً مطالعه ای با تمرکز بسیار بالا داشتم و ثانیاً خلاصه برداری بسیار خوبی از مطالب می کردم که باعث می شد هم عمق یادگیری و انتقال مطالب به نیمکره سمت راست مغزم بسیار بیشتر از روشهای سنتی و حتی جی 5 باشد و هم از مرورهای اضافی جلوگیری می شد.
بعد از مطالعه هم به روش تکنیک سایکو مطالب را به حافظه بلند مدتم می دادم. در طول هفته هم با حل مسائل تشریحی و زدن تستهای استاندارد از منابعی که مشاورم تعیین کرده بود ، قدرت و سرعت انتقال مطالب در زدن تست ها را بالا می بردم.
البته اینرا هم باید اضافه کنم که مشاورم برای خواندن هر درس یک روش منحصربفرد آموزش داده بود اما پایه و اساس همه آن روشها، همان سیستم عصبی سیبر بود.
با این روش در پایان اسفندماه موفق شدم همه درسها را یکبار بصورت کامل بخوانم و از روزهای ابتدایی فروردین نیز از روی برگه های خلاصه برداری ای که کرده بودم، همه درسها را یک بار بصورت کامل مرور کردم و در چند آزمون جامع هم شرکت کردم. از اواسط اردیبهشت ماه نیز به توصیه مشاورم یک سری تست هدفمند در هر درس زدم که به نظرم خیلی خوب بود.
آیا از تکنیک های تست زنی به روش معکوس و روشهای این چنینی نیز استفاده می کردی ؟
خب من از روش های تست زنی مشاورم که مبتنی بر مدیریت زمان و شناسایی تله های روانشناسان و طراحان سوالات کنکور بود استفاده می کردم ، با تمرین زیاد این روشها در طی ماههای قبل از کنکور، در آزمون سراسری توانستم با شناسایی تله های روانشناسان آزمون ، زمان خود را بخوبی مدیریت کنم و لذا خوشبختانه به سراغ روشهایی که ذکر کردید، نرفتم.
البته بهتر است از کسانی که رتبه شان بهتر از من شده است بپرسید شاید آنها اینکار را کرده باشند. هرچند بعید می دانم که کسی بخواهد طراحان حرفه ای سوالات کنکور را دست کم بگیرد و بجای درس خواندن و مطالعه صحیح کتب درسی به سراغ چنین روشهایی که مبتنی بر آزمون و خطاست ، برود.
فرآوری : تبیان برگرفته از نشریه دانشگاه