PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دل نوشته رتبه یک کنکور پزشکی سال ۶۴ - ساعاتی قبل از شهادت



fatemeh2011
09-25-2012, 11:54 AM
گزارش و تصاویری از زندگی جانباز حسین نعمتی، واکنش های متفاوتی میان مخاطبان خبرآنلاین داشت.

تعدادی از کاربران از مرارت های زندگی های جانبازان نوشته اند. کاربری نوشته است: "زندگی با جانباز اعصاب و روان بشدت سخته زیاد با جانبازان از این دست سروکار داشتم واقعا از همه لحاظ زندگی های سختی دارند و مشکل مالی فقط یه گوشه کوچکش هست

مشت مشت قرص می خورند که اگر آدم عادی بخوره یه هفته خوابه بندگان خدا قرص می خورند تا ارام باشند تا به فرزندانشان خروش نکنند واقعا سخته شاید تعدادشون زیاد نباشه ولی زندگی های سختی دارند شاید بشه از لحاظ مالی کمی ارامش بهشون داد ولی از ابعاد دیگر بسیار سخت میشه زندگی براشون
امیدوام این خانواده ها بهخشون رسیدگی بشه چه دولت چه مردم عادی"

همچنین یکی از مخاطبان با نام "محمد ام." نوشته که خودش فرزند جانباز اعصای و روان است و شرایط زندگی خانواده آقای حسین نعمتی را درک می کند. او اما در 6 نظری که برای خبرآنلاین گذاشته، دل نوشته های یکی از شهدای دفاع مقدس را ارسال کرده است که خواندنش خالی از لطف نیست. عینا این نظرات در زیر می آید؛


سلام

من فرزند یه جانباز اعصاب و روان هستم، میدونم اون خانواده چه روزگاری داره. میفهمم وضع بد اون زن و بچه ها رو و احساس وظیفه ای که حسین نعمتی مثل پدر من از ته دلش بهش ایمان داره

آره؛ اینجا ایرانه و من شرمنده ام از روی پدرم و پدرانم، همه ی جانبازا، همه ی آزاده ها، همه ی شهدا.
ما عقب افتادیم از قافله ی عشق شما به میهنتون و برای همه ی اونا که حرفای بهترین پروفسورهای پزشکی رو هم که ضایعه شیمیایی برا یه نفر تشخیص میدن
اونم در حد نابودی ریه؛ ولی پرونده که میره کمیسیون میگن نه دکتره غلط کرده هیچیش نیس،متاسفم
این مردم جون ندادن برا درصدای شما، این مردم برا ایمان و کشورشون جنگیدن و لازم باشه بازم میجنگن...
متن زیر را بخونین خالی نیس از لطف!


دست نوشته رتبه اول کنکور پزشکی
نامعادله
چه کسی می تواند این معادله را حل کند ؟؟؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،
به هر جا که اینجا نباشد ،یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ،از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیده ؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده ؟

چه کسی است که معنی این جمله را درک کند :
“نبرد تن و تانک؟!” اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟
چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟
آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ، حالا معلوم نمایید سر کجا
افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد ؟
وکدام کدام…؟ توانستید؟؟ اگر نمی توانید،این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید :
هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ، ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود.

معلوم کنید کدام تن می سوزد؟کدام سر می پرد ؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید ؟چگونه باید آنها را غسل داد ؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم.
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش درانبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم ؟
کدام مسئله را حل می کنی؟
برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شامخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟
“صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن“
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟ جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟ حتما نه!…
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امید های فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!
اما تو اگر قاسم نیستی، اگرعلی اکبرنیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،
لااقل حرمله مباش!
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد...
شهید احمدرضا احدی - رتبه یک کنکور پزشکی سال 64 - ساعاتی قبل از شهادت

منبع : خبرآنلاین (http://www.khabaronline.ir/)