alamatesoall
09-18-2012, 03:48 PM
رسانه ها در واقع در فرایند جهانی سازی کارویژه یکسان سازی افکار عمومی را بر عهده دارند و جهانی سازی به ساخت جهانی می انجامد که همه مردمان در آن به یک شکل فکر کنند. البته این کار با القای سیاست های مدیران و سرمایه گذاران شبکه های خبری نیروهای امپریالیستی است که به سان شرکت های چند ملیتی عمل می کنند.
نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به دلیل خلق و خوی و ماهیت ضد استکباری و ضد استعماری خود هماره مورد غضب نیروهای امپریالیستی به سرکردگی ایالات متحده بوده است. در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان انقلاب با تشکیل طیفی جهانی کشور عراق را تجهیز نمودند تا بلکه در یک نبرد ناجوانمردانه با دستاویزی به تسلیحات فوق پیشرفته آن روز بتوانند انقلاب مقدس اسلامی را در بدو تولد به زانو در آورند ولی با عنایات خاص حضرت ولی عصر (عج) و شهامت و ایستادگی امام خمینی کبیر (ره) توانستیم تا آن نبرد را به آتشی سرد بدل نماییم و توطئه ها را فرو نشانیم ولی تهدیدات ادامه یافتند و امروز با قدم گذاردن به چهارمین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ما شاهد به راه افتادن نبردی رسانه ای هستیم، نبردی که از آن با عنوان جنگ نرم یاد می شود، جنگی با ابزار و تسلیحات متفاوت. جنگ نرم عمدتاً بر مبنای قدرت نرم تعریف می شود. جنگ نرم، الگوی تهاجمی استراتژیک، سازمان یافته و هدفمند است که ازطریق یک طرح و برنامه جامع، منابع داخلی و خارجی را علیه کشور هدف بسیج کرده و بر مبنای اصول، برنامه ها، و تکنیک های نرم و طی مجموعه ای از فرایند های منسجم، تغییرات ساختاری، هویتی و بنیادین را ایجاد می کند.
بخشی از جنگ نرم و در واقع مهم ترین جنبه آن در حوزه رسانه ها روی می دهد. رسانه ها به دلیل توانایی بالایشان در شکل دادن به تصور مردم و هدایت افکار عمومی مورد توجه قدرت های سلطه جو شده اند تا برای تحقق اهداف امپریالیستی خود از آن ها سود بجویند. رسانه ها می توانند حقایق را وارونه نشان دهند، کتمان کنند، تحریف یا سانسور نمایند یا با انعکاس اخبار واقعی و غیر واقعی افکار عمومی را تهییج و تحریک کنند. امروزه رسانه ها روش های بسیار پیچیده ای را در جنگ روانی به کار می گیرند و به همین دلیل جنگجویان جنگ سرد فرهنگی محسوب می شوند. حاکمیت بی رقیب امپریالیسم رسانه ای امکان فوق العاده ای را برای تحقق آمال و امیال کانون های قدرت جهانی فراهم ساخته است.
با توجه به این قدرت شگرف رسانه ها، ایالات متحده امروزه به عنوان امپریالیست رسانه ای و خبری، قویاً در صدد رسوخ و نفوذ به اذهان و قوه تعقل مردم در اقصی نقاط جهان است. این کشور تا به امروز بیشترین حجم سرمایه گذاری و فعالیت را در حوزه رسانه ها داشته و از این رو در تلاش است تا با حربه رسانه های فراگیر، جهانی جهانی سازی شده را باب میل خود بسازد.
عمده فعالیت رسانه ها جهت دادن به افکار عمومی است، یعنی برای اذهان عمومی ذائقه می سازند و بعد دائماً سیاست های خود را القا می کنند تا جایی که فرد از جدا کردن نظر خود و نظرات القا شده ناتوان می شود. در چنین وضعی دولت های امپریالیست ژست دموکراتیک به خود می گیرند و از سیاست خارجی تهاجمی خویش به عنوان خواسته افکار عمومی نام می برند. وزیر امور خارجه سابق آمریکا ( مادلین آلبرایت) در برابر سنا اظهار می داشت که قدرت رسانه تلویزیون برای ارائه تصاویری از درد و خشم به درون خانه های ما، فشار را برای مداخله سریع در مناطق بحران زده و نیز عدم مداخله در مواقعی که رویداد ها طبق برنامه پیش نمی روند افزایش داده است. در صورتی که فهم شهروندان آمریکا از رخدادها ، ساخته رسانه های آمریکایی بود که زیر نظر پنتاگون و سازمان سیا فعالیت می کنند. در واقع این رسانه ها خواست دولتمردان را بدل به خواستی عمومی می کردند. در بیانی دیگرپطرس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل، می گفت: نقش «سی ان ان» بر دیپلماسی چنان است که باید آن را شانزدهمین عضو شورای امنیت به شمار آوریم.
رسانه ها در واقع در فرایند جهانی سازی کارویژه یکسان سازی افکار عمومی را بر عهده دارند و جهانی سازی به ساخت جهانی می انجامد که همه مردمان در آن به یک شکل فکر کنند. البته این کار با القای سیاست های مدیران و سرمایه گذاران شبکه های خبری نیروهای امپریالیستی است که به سان شرکت های چند ملیتی عمل می کنند. رسانه ها که روزی رکن چهارم دموکراسی پنداشته می شدند، امروز ابزاری در جهت تمامت طلبی و اشاعه پروژه غربی سازی جهانی شده است. رسانه برای قدرت های سرمایه داری در فرایند جهانی سازی، در حکم دستگاه کنترل از راه دور انسان ها در هر کجای دنیا است.
فرایند جهانی سازی ( یا همان آمریکای سازی جهان) در چند دهه اخیر ضربه های مهلکی به هویت و تنوع فرهنگی با بهانه غلبه یک فرهنگ غالب، در سراسر دنیا زده است. تا جایی که دولت های متحد آمریکا مثل کانادا، فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی این تحرکات را نگران کننده یافتند و برای محصولات فرهنگی آمریکایی موانعی از قبیل گمرگی و سهمیه، ایجاد کرده اند. قصد این دولت ها در واقع محافظت از تولید کنندگان محلی و فرهنگ ملی و بومی می باشد، حتی دولت کانادا با هدف حفاظت از موسیقی بومی خود، تصمیم به جلوگیری از ورود
سرمایه گذاران آمریکایی در رسانه های کانادایی و صنایع فرهنگی کانادا گرفته است.
رسانه های غربی در فرایند جهانی سازی از مفاهیمی چون تکثر فرهنگی و احترام به حقوق دیگر فرهنگ ها سخن می رانند ولی در پشت این ادعاهای توخالی نوعی غرض ورزی چندش آور و ملول کننده وجود دارد طوری که همه فرهنگ های دیگر طرد یا سانسور می شوند و تنها یک فرهنگ، فرهنگ لیبرال دموکراسی به عنوان یگانه فرهنگ معرفی می شود و این امر نشانگر این مطلب است که همه شعارهای لیبرالی صرفاً به کار تزیین ویترین های رسانه های غربی است و داعیه آنها در دفاع از تکثر گرایی در عرصه فرهنگ ها تنها شعاری فریبنده برای تحمیق ذهن توده هاست و نه چیزی دیگر.
پروژه جهانی سازی به سبک آمریکایی در وهله نخست توسط رسانه ها به پیش می رود.
شبکه های ماهواره ای با حربه سرگرم سازی و پر کردن اوقات فراغت برای تمام مردم دنیا برنامه می سازند، به راحتی به زندگی خصوصی افراد رسوخ می نمایند و آنها را بیش از پیش به سبک زندگی آمریکایی نزدیک و مانوس می سازند. روزنامه های پر تیراژ نیز رخداد های سیاسی را از منظر کاخ سفید به مخاطبان خود معرفیمی کنند و مهم تر از همه، صنعت سینمای هالیوود که همچون شیپور غرب عمل می کند و ثانیه به ثانیه با تولید آثار سینمایی، فرهنگ لیبرال سرمایه داری را به همه مخاطبان خود در اقصی نقاط جهان حقنه می نماید. سلطه هالیوود بر صنعت سینمای جهانی و به تبع آن بر فرهنگ جهانی بر کسی پوشیده نیست.معمولا در بسیاری از کشورهای دنیا،عنوان پرفروش ترین فیلم سال به فیلم های هالیوودی تعلق پیدا می کند. اگر فیلم های داخلی موفقی هم وجود داشته باشند، این موفقیت به خاطر پایبندی به اصول فیلم سازی هالیوودی می باشد. یکی از شگردهای اساسی و مهم هالیوود برای جذب و تاثیر گذاری بیشتر بر مخاطبان خویش، ستارگانی است که هالیوود تصمیم می گیرد آنها را بسازد و به واسطه آنها به ارائه اعمال تبلیغاتی بپردازد.
مهم ، دانستن این موضوع است که این ستاره ها توسط هالیوود تولید می شوند و دائما تحت نظارت او قرار دارند تا دقیقا در راستای اهداف این غول رسانه ای عمل کنند. به این ترتیب، هالیوود، یکی از مصادیق مهم و تاثیر گذار در فرایند جهانی شدن فرهنگی، محسوب می شود. از یک طرف فیلم های هالیوودی و از طرف دیگر هنر پیشگان این فیلم ها که به مرور زمان به ستارگانی تبدیل می شوند، دو بعد مهم در صنعت سینمای هالیوود محسوب می شوند. اقدام مهم در مرحله اول توسط فیلم، موضوع و سایر خصوصیات مربوط به آن، انجام می شود اما آنچه مهم تر است حواشی زندگی و عملکرد ستارگان سینمایی در محدوده ای خارج از یک فیلم سینمایی است.این محدوده می تواند برای نشر بسیاری از فرهنگها و الگوهای عمل موثر باشد. می تواند بسیار مهم و تاثیر گذار باشد و عده زیادی از مردم در سرتاسر دنیا را به سوی خود بکشاند.
رسانه ها بازیگران اصلی فرایند جهان شدن هستند. جهانی شدن پروژه ای غربی است که خصوصاً توسط ایالات متحده به منظور اشاعه فرهنگ لیبرال دموکراسی به کل گستره جهانی به پیش می رود. جهانی سازی در واقع ابزاری برای تسهیل سلطه بر ملت ها و فرهنگ هاست. وقتی یک فرهنگ، فرهنگ مورد نظر غربی ، فرهنگ حاکم شود، دیگر هیچ مقاومتی در هیچ جای دنیا بپا نمی خیزد . چون همگان دقیقاً همان طور می اندیشند که گرانندگان رسانه های فراگیر غربی و گردانندگان کاخ سفید می خواهند. جهانی سازی فرایندی نابرابر و ناعادلانه است. بنای این پروژه بر نابودی دیگر فرهنگ هاست چون اساساً تنوع فرهنگی مانع از بسط فرهنگ آمریکایی می گردد و مقاومت در برابر این فرهنگ را ممکن می سازد.
امروز تشعشعات جهانی سازی، فرهنگ جامعه ما را به شدت تهدید می کند. امروز ما شاهدیم که در برخی عرصه ها مثل سینما و حتی موسیقی ، مولفه های فرهنگ غربی به نام مولفه های مدرن ومتجدد فرهنگ ، مورد بازتولید قرار می گیرند و به راحتی در حال تغییر سبک زندگی مردمان جامعه مسلمان ما هستند. در این وضعیت تنها راه نجات ، دست آویختن به فرهنگ غنی بومی و اسلامی است تا در سایه سار این فرهنگ ، یارای مقاومت در برابر این هجمه فرهنگی و رسانه ای را که به نام جهانی سازی صورت می گیرد داشته باشیم.
نویسنده:مصطفی انصافی
farsnews
نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به دلیل خلق و خوی و ماهیت ضد استکباری و ضد استعماری خود هماره مورد غضب نیروهای امپریالیستی به سرکردگی ایالات متحده بوده است. در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان انقلاب با تشکیل طیفی جهانی کشور عراق را تجهیز نمودند تا بلکه در یک نبرد ناجوانمردانه با دستاویزی به تسلیحات فوق پیشرفته آن روز بتوانند انقلاب مقدس اسلامی را در بدو تولد به زانو در آورند ولی با عنایات خاص حضرت ولی عصر (عج) و شهامت و ایستادگی امام خمینی کبیر (ره) توانستیم تا آن نبرد را به آتشی سرد بدل نماییم و توطئه ها را فرو نشانیم ولی تهدیدات ادامه یافتند و امروز با قدم گذاردن به چهارمین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ما شاهد به راه افتادن نبردی رسانه ای هستیم، نبردی که از آن با عنوان جنگ نرم یاد می شود، جنگی با ابزار و تسلیحات متفاوت. جنگ نرم عمدتاً بر مبنای قدرت نرم تعریف می شود. جنگ نرم، الگوی تهاجمی استراتژیک، سازمان یافته و هدفمند است که ازطریق یک طرح و برنامه جامع، منابع داخلی و خارجی را علیه کشور هدف بسیج کرده و بر مبنای اصول، برنامه ها، و تکنیک های نرم و طی مجموعه ای از فرایند های منسجم، تغییرات ساختاری، هویتی و بنیادین را ایجاد می کند.
بخشی از جنگ نرم و در واقع مهم ترین جنبه آن در حوزه رسانه ها روی می دهد. رسانه ها به دلیل توانایی بالایشان در شکل دادن به تصور مردم و هدایت افکار عمومی مورد توجه قدرت های سلطه جو شده اند تا برای تحقق اهداف امپریالیستی خود از آن ها سود بجویند. رسانه ها می توانند حقایق را وارونه نشان دهند، کتمان کنند، تحریف یا سانسور نمایند یا با انعکاس اخبار واقعی و غیر واقعی افکار عمومی را تهییج و تحریک کنند. امروزه رسانه ها روش های بسیار پیچیده ای را در جنگ روانی به کار می گیرند و به همین دلیل جنگجویان جنگ سرد فرهنگی محسوب می شوند. حاکمیت بی رقیب امپریالیسم رسانه ای امکان فوق العاده ای را برای تحقق آمال و امیال کانون های قدرت جهانی فراهم ساخته است.
با توجه به این قدرت شگرف رسانه ها، ایالات متحده امروزه به عنوان امپریالیست رسانه ای و خبری، قویاً در صدد رسوخ و نفوذ به اذهان و قوه تعقل مردم در اقصی نقاط جهان است. این کشور تا به امروز بیشترین حجم سرمایه گذاری و فعالیت را در حوزه رسانه ها داشته و از این رو در تلاش است تا با حربه رسانه های فراگیر، جهانی جهانی سازی شده را باب میل خود بسازد.
عمده فعالیت رسانه ها جهت دادن به افکار عمومی است، یعنی برای اذهان عمومی ذائقه می سازند و بعد دائماً سیاست های خود را القا می کنند تا جایی که فرد از جدا کردن نظر خود و نظرات القا شده ناتوان می شود. در چنین وضعی دولت های امپریالیست ژست دموکراتیک به خود می گیرند و از سیاست خارجی تهاجمی خویش به عنوان خواسته افکار عمومی نام می برند. وزیر امور خارجه سابق آمریکا ( مادلین آلبرایت) در برابر سنا اظهار می داشت که قدرت رسانه تلویزیون برای ارائه تصاویری از درد و خشم به درون خانه های ما، فشار را برای مداخله سریع در مناطق بحران زده و نیز عدم مداخله در مواقعی که رویداد ها طبق برنامه پیش نمی روند افزایش داده است. در صورتی که فهم شهروندان آمریکا از رخدادها ، ساخته رسانه های آمریکایی بود که زیر نظر پنتاگون و سازمان سیا فعالیت می کنند. در واقع این رسانه ها خواست دولتمردان را بدل به خواستی عمومی می کردند. در بیانی دیگرپطرس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل، می گفت: نقش «سی ان ان» بر دیپلماسی چنان است که باید آن را شانزدهمین عضو شورای امنیت به شمار آوریم.
رسانه ها در واقع در فرایند جهانی سازی کارویژه یکسان سازی افکار عمومی را بر عهده دارند و جهانی سازی به ساخت جهانی می انجامد که همه مردمان در آن به یک شکل فکر کنند. البته این کار با القای سیاست های مدیران و سرمایه گذاران شبکه های خبری نیروهای امپریالیستی است که به سان شرکت های چند ملیتی عمل می کنند. رسانه ها که روزی رکن چهارم دموکراسی پنداشته می شدند، امروز ابزاری در جهت تمامت طلبی و اشاعه پروژه غربی سازی جهانی شده است. رسانه برای قدرت های سرمایه داری در فرایند جهانی سازی، در حکم دستگاه کنترل از راه دور انسان ها در هر کجای دنیا است.
فرایند جهانی سازی ( یا همان آمریکای سازی جهان) در چند دهه اخیر ضربه های مهلکی به هویت و تنوع فرهنگی با بهانه غلبه یک فرهنگ غالب، در سراسر دنیا زده است. تا جایی که دولت های متحد آمریکا مثل کانادا، فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی این تحرکات را نگران کننده یافتند و برای محصولات فرهنگی آمریکایی موانعی از قبیل گمرگی و سهمیه، ایجاد کرده اند. قصد این دولت ها در واقع محافظت از تولید کنندگان محلی و فرهنگ ملی و بومی می باشد، حتی دولت کانادا با هدف حفاظت از موسیقی بومی خود، تصمیم به جلوگیری از ورود
سرمایه گذاران آمریکایی در رسانه های کانادایی و صنایع فرهنگی کانادا گرفته است.
رسانه های غربی در فرایند جهانی سازی از مفاهیمی چون تکثر فرهنگی و احترام به حقوق دیگر فرهنگ ها سخن می رانند ولی در پشت این ادعاهای توخالی نوعی غرض ورزی چندش آور و ملول کننده وجود دارد طوری که همه فرهنگ های دیگر طرد یا سانسور می شوند و تنها یک فرهنگ، فرهنگ لیبرال دموکراسی به عنوان یگانه فرهنگ معرفی می شود و این امر نشانگر این مطلب است که همه شعارهای لیبرالی صرفاً به کار تزیین ویترین های رسانه های غربی است و داعیه آنها در دفاع از تکثر گرایی در عرصه فرهنگ ها تنها شعاری فریبنده برای تحمیق ذهن توده هاست و نه چیزی دیگر.
پروژه جهانی سازی به سبک آمریکایی در وهله نخست توسط رسانه ها به پیش می رود.
شبکه های ماهواره ای با حربه سرگرم سازی و پر کردن اوقات فراغت برای تمام مردم دنیا برنامه می سازند، به راحتی به زندگی خصوصی افراد رسوخ می نمایند و آنها را بیش از پیش به سبک زندگی آمریکایی نزدیک و مانوس می سازند. روزنامه های پر تیراژ نیز رخداد های سیاسی را از منظر کاخ سفید به مخاطبان خود معرفیمی کنند و مهم تر از همه، صنعت سینمای هالیوود که همچون شیپور غرب عمل می کند و ثانیه به ثانیه با تولید آثار سینمایی، فرهنگ لیبرال سرمایه داری را به همه مخاطبان خود در اقصی نقاط جهان حقنه می نماید. سلطه هالیوود بر صنعت سینمای جهانی و به تبع آن بر فرهنگ جهانی بر کسی پوشیده نیست.معمولا در بسیاری از کشورهای دنیا،عنوان پرفروش ترین فیلم سال به فیلم های هالیوودی تعلق پیدا می کند. اگر فیلم های داخلی موفقی هم وجود داشته باشند، این موفقیت به خاطر پایبندی به اصول فیلم سازی هالیوودی می باشد. یکی از شگردهای اساسی و مهم هالیوود برای جذب و تاثیر گذاری بیشتر بر مخاطبان خویش، ستارگانی است که هالیوود تصمیم می گیرد آنها را بسازد و به واسطه آنها به ارائه اعمال تبلیغاتی بپردازد.
مهم ، دانستن این موضوع است که این ستاره ها توسط هالیوود تولید می شوند و دائما تحت نظارت او قرار دارند تا دقیقا در راستای اهداف این غول رسانه ای عمل کنند. به این ترتیب، هالیوود، یکی از مصادیق مهم و تاثیر گذار در فرایند جهانی شدن فرهنگی، محسوب می شود. از یک طرف فیلم های هالیوودی و از طرف دیگر هنر پیشگان این فیلم ها که به مرور زمان به ستارگانی تبدیل می شوند، دو بعد مهم در صنعت سینمای هالیوود محسوب می شوند. اقدام مهم در مرحله اول توسط فیلم، موضوع و سایر خصوصیات مربوط به آن، انجام می شود اما آنچه مهم تر است حواشی زندگی و عملکرد ستارگان سینمایی در محدوده ای خارج از یک فیلم سینمایی است.این محدوده می تواند برای نشر بسیاری از فرهنگها و الگوهای عمل موثر باشد. می تواند بسیار مهم و تاثیر گذار باشد و عده زیادی از مردم در سرتاسر دنیا را به سوی خود بکشاند.
رسانه ها بازیگران اصلی فرایند جهان شدن هستند. جهانی شدن پروژه ای غربی است که خصوصاً توسط ایالات متحده به منظور اشاعه فرهنگ لیبرال دموکراسی به کل گستره جهانی به پیش می رود. جهانی سازی در واقع ابزاری برای تسهیل سلطه بر ملت ها و فرهنگ هاست. وقتی یک فرهنگ، فرهنگ مورد نظر غربی ، فرهنگ حاکم شود، دیگر هیچ مقاومتی در هیچ جای دنیا بپا نمی خیزد . چون همگان دقیقاً همان طور می اندیشند که گرانندگان رسانه های فراگیر غربی و گردانندگان کاخ سفید می خواهند. جهانی سازی فرایندی نابرابر و ناعادلانه است. بنای این پروژه بر نابودی دیگر فرهنگ هاست چون اساساً تنوع فرهنگی مانع از بسط فرهنگ آمریکایی می گردد و مقاومت در برابر این فرهنگ را ممکن می سازد.
امروز تشعشعات جهانی سازی، فرهنگ جامعه ما را به شدت تهدید می کند. امروز ما شاهدیم که در برخی عرصه ها مثل سینما و حتی موسیقی ، مولفه های فرهنگ غربی به نام مولفه های مدرن ومتجدد فرهنگ ، مورد بازتولید قرار می گیرند و به راحتی در حال تغییر سبک زندگی مردمان جامعه مسلمان ما هستند. در این وضعیت تنها راه نجات ، دست آویختن به فرهنگ غنی بومی و اسلامی است تا در سایه سار این فرهنگ ، یارای مقاومت در برابر این هجمه فرهنگی و رسانه ای را که به نام جهانی سازی صورت می گیرد داشته باشیم.
نویسنده:مصطفی انصافی
farsnews