Borna66
09-16-2012, 01:57 PM
نويسندگان: دكتر حبيب الله دعايي، مرضيه عالي
ناشر: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد
زمان انتشار: چاپ اول، 1384
معرفي: سيدمحمد باقري زاده 1 - معرفي
كتاب «سازمانها در بستر جهاني شدن» داراي پنج فصل مي باشد كه در دويست و بيست (220) صفحه تنظيم و منتشر شده است. فصل اول به تعيين مفهوم جهاني شدن، فصل دوم، پيامدهاي اقتصادي جهاني شدن، فصل سوم، جهاني شدن و تحولات سازمانها، فصل چهارم، تئوري هاي جديد مديريت در جامعه جهاني، و فصل پنجم به جهاني شدن و مديريت منابع انساني پرداخته است.
2 - مقدمه
در قرن بيستم بشر با بهره گيري همه جانبه انسان از علوم و تكنولوژي پيشرفته به كشف اسرار بيشتري از جهان هستي همت گماشت و استفاده از فناوري اطلاعات در تمام ابعاد زندگي و به طور بي سابقه اي سبب شد كه زندگي در قرن بيست و يكم بدون استفاده از فناوري اطلاعات بسيار دشوار شود.
روند تحولات در قرن بيستم، در دهه 1970 ميلادي وارد مرحله جديدي شد. در اواسط دهه 1980 تقريبا درتمام زمينه ها نشان خود را برجاي گذاشت. در دهه 1980 مفاهيمي چون جامعه صنعتي و فرامدرن به كار رفت، و در دهه 1990 ميلادي مفهوم جهاني شدن رايج گرديد و به مفهوم مسلط در دوران معاصر تبديل شد، به طوري كه امروزه همه چيز با رجوع به اين مفهوم موردبررسي و تجزيه وتحليل قرار مي گيرد. (9)
3 – محتواي كتاب
3 – 1 – مفهوم جهاني شدن به تازگي كاربرد فراواني در عرصه هاي مختلف اجتماعي يافته است، ولي هيچيك از انديشمندان تاكنون نتوانسته اند تعريف جامعي از آن ارائه نمايند، زيرا اين پديده به حد تكامل نهايي خود نرسيده و همچنان دستخوش تحول است و هر روز وجه جديدي از ابعاد آن مشخص مي شود.
اصطلاح جهاني شدن به تاليف دو كتاب برمي گردد كه در سال 1970 ميلادي منتشر شد. كتاب اول تحت عنوان جنگ و صلح در دهكده جهاني تأليف مارشال مك لوهان و كتاب دوم به نام جامعه جهاني نوشته برژينسكي مسئول سابق شوراي امنيت ملي آمريكا در دوران رياست جمهوري جيمي كارتر بود.
جهاني شدن فرايندي است كه روابط اجتماعي را بسط مي دهد. اين امر بر سه حوزه، اقتصاد، فرهنگ و سياست متمركز است. از آن مهمتر اينكه جهاني شدن بستر جريان اين روابط را از متن محلي به متن جهاني تغيير مي دهد. به طوركلي مي توان ويژگيهاي عمده جهاني شدن را ازنظرهاي گوناگون چنين دانست: حاكم شدن تمدن الكترونيك درجهان، رشد تفكر جهاني، ارتباطات متقابل فرهنگهاي مختلف جهان، نظم دهي مجدد زمان و مكان و بالاخره تشديد روابط بين الملل و بازشدن مرزها. (14)
در تعاريف و اظهاراتي كه درباب جهاني شدن ارائه گرديده يك ديدگاه اختلافي درمفهوم واژه جهاني شدن قابل تأمل است. لذا مي توان ديدگاههاي مرتبط با آن را به دو معناي «جهاني شدن» و «جهان گرايي» ارائه نمود. جهاني شدن در پنج ويژگي كلي قابل تميز با ساير كاربردهاي آن است:
- كم شدن فاصله جغرافيايي ميان جوامع بشري،
- توسعه علوم و فناوري،
- ظهور نوعي فرهنگ جهاني برمبناي برخي عوامل بين الملل،
- رشد غرب گرايي درجهان،
-كم شدن توجه به مسايل نظامي نسبت به گذشته.
نويسندگان عوامل موثر در پيدايش پديده جهاني شدن را به شرح زير ارائه نموده اند: (20)
1 – پيدايش جامعه اروپا در سال 1992 ميلادي،
2 – تجربه هاي اقتصادي در جمهوري خلق چين از سال 1980،
3 – فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و آزادشدن كشورهاي متعدد،
4 – قرارداد تجارت آمريكاي شمالي (نفتا) در دهه 1990،
5 – نقش شركتهاي چندمليتي،
6 – جهاني شدن بازارها و اقتصاد جهاني و افزايش توليد و صادرات بين سالهاي 1960 تا 1990 ميلادي،
7 – اطلاعات و ارتباطات و انتقال سريعتر و كم هزينه تر تجربيات،
8 – تحولات تكنولوژيك از اول دهه 1990،
9 – افزايش اقدامات بين المللي درخصوص حفظ حقوق بشر،
10 – مسايل زيست محيطي.
برخي از صاحبنظران بر اين اعتقاد هستند كه عوامل موثر بر جهاني شدن، سه عامل مهم و اساسي تر يعني، دانايي، تكنولوژي اطلاعات، و جايگزيني موادمصنوعي به جاي موادطبيعي هستند. جهاني شدن پيامدهايي نيز دارد كه مي توان به تضعيف دولت – ملتها، تغيير مفهوم هويت ملي، و خلق جوامع مجاري و كاهش نقش مرزهاي جغرافيايي اشاره كرد. (27)
نويسندگان در ادامه به بررسي ديدگاههاي مختلف درارتباط با جهاني شدن پرداخته و ابتدا آراي «ساموئل هانتينگتون» را مطرح و مي نويسند، درميان نظريه هايي كه به فرهنگ به عنوان عامل تقابل در عرصه جهاني مي گردد، نظريه برخورد تمدنها قابل تأمل است و آنگاه ديدگاه «فوكويوما» تحت عنوان پايان تاريخ را ذكر مينمايد. (44)
3-2 – تاثيرات عمده عوامل زيربنايي حضور دولتها در بخش اقتصادي، و پيامدهايي كه جهاني شدن براي اقتصاد كشورها دارد، منبعث از سه عامل عمده اثرگذار بر اقتصاد به شرح زير است: (55)
- تغيير در درآمدهاي مالياتي دولت
- رشد تجارت الكترونيك
- افزايش رقابت بين كشورهاي مختلف ازنظر اقتصادي.
نويسندگان درارتباط با مزيتهاي رقابتي به مزيتهاي رقابتي درقلمرو نيروي انساني به عنوان باارزش ترين سرمايه سازماني اشاره و اضافه مي نمايند، سازوكاري كه بتواند از پتانسيل هاي نيروي انساني جهت ايجاد مزيت رقابتي پايدار بهره برداري مناسب كند، دانايي، مهارت، تجربه و انگيزه افراد سازماني در كنار مسئوليتپذيري و مشاركتجويي آنها است، مشروط براين كه محيط مناسب و سازوكار موفقيت در سازمان وجود داشته باشد.(71)
3-3 - در دهههاي اخير سازمانها دچار تحولات گوناگوني در ابعاد مختلف شدهاند و اين تحولات موجبات تغيير در شيوههاي مديريتي را فراهم نموده است. يكي از مهمترين ويژگيهاي سازمانهاي كنوني اهميت يافتن خلاقيت و نوآوري است و ديگري تاكيد بر اطلاعات و ويژگي سوم اهميت دانش است.
در گذشته تغييرات بسيار اساسي در زمينه مديريت سازمانها در جهان رخ داده است. استفاده از ابزارهاي جديد مديريت بهسرعت گسترش يافته و روزبهروز بر تعداد شركتهايي كه با مهندسي مجدد به تغييرات جدي در نحوه مديريت ميپردازند، افزوده ميشود. سازمانها با ساختارهاي جديد را ميتوان بهشرح زير معرفي و بررسي كرد(85):
-سازمانهاي شبكهاي، با پيشگيري از مشكلات و خلاقيت در مزيتهاي رقابتي.
- سازمان ستارهاي يا خوشه ستارهاي، متناسب با شركتهاي با شايستگيها و قابليتهاي محوري گرانبها.
-سازمان تارعنكبوتي، بهترين راه براي حصول اطمينان از جريان اطلاعات و دانش و تامين منابع در خارج سازمان.
-سازمان شبدري، محول كردن فعاليتهاي غيراستراتژيك به واحدهاي خارجي.
-سازمان تخيلي، اداره منابع و فرايندهاي ايجادشده در خارج از محدوده مرز قانوني.
-سازمان خوشهاي، مبتني بر تيم و گروه براي رفع مشكل خاص و يا خلق فرايند جديد.
- سازمان مجازي، شبكه موقت از شركتهاي شامل.
3-4 - مجله «هاروارد بيزينس ريويو» به مناسبت هفتادمين سالگرد انتشار خود، از پنج تن از متفكران و نظريهپردازان مشهور اين سوال را پرسيده كه: چه مشكلات و چالشهايي براي ورود به قرن بيستويكم در حال شكلگيري است؟ در پاسخ هيچكدام از متفكران، چالشهاي قرن بيستويكم را از نوع چالشهاي فني ندانسته، بلكه عمدتا ابراز كردهاند كه اين چالشها فرهنگي هستند.(203)
دامنه تنوع و طبيعت متحول محيط جهاني، دوره جديدي را براي سازمانها ايجاد كرده كه مديريت با فشارهاي آن مواجه است. ليكن مديريت سازمان با مسايل ديگري نيز مواجه است كه برخي از مهمترين اين مسايل بهشرح زير است(108)؛
-ظهور منابع انساني بهعنوان عامل حياتي موفقيت
-شكوفايي تواناييهاي بالقوه انساني
-افزايش نهايي در نرخ تغيير
-دل مشغولي براي مسايل زيستمحيطي
-مطالبه خدمات بيشتر و بهتر از سوي مشتريان.
- در دهههاي اخير، در جهان تحولاتي رخ داده و در حال تداوم است. اين دگرگونيها سازمانها را براي بقا و رشد با چالشهاي جديدي مواجه كرده است. مانند: چالشهاي ناشي از تغيير الگو، ناشي از جهاني شدن، تغيير فناوري، محيطزيست، عصر دانش، تلاطمهاي اجتماعي، تغيير محيط كار، فناوري اطلاعات و سازمانهاي اطلاعاتي، ساختار و اندازه سازمان و تنوع و تحركپذيري نيروي كار.(114)
-درراستاي جهانيشدن، همه مديران نيازمند استفاده از روشهاي بهينه جهت مقابله با تغييرات پيشرو و چالشهاي مربوط به ارتباطات بينالمللي هستند. از طرف ديگر افزايش رقابت در بازارهاي جهاني باعث ميشود كه همه مديران بهدنبال يافتن بهترين استراتژي رقابتي بوده و بتوانند بر بازارهاي جهاني تسلط يابند. از اينرو مديريت دانش باايجاد محيط دانش و رشد آن به بهترين نحو ميتواند سازمان را براي رويارويي با چالشهاي جهاني تجهيز نمايد.(145)
3-5 - در مفهوم جديد بالندگي منابع انساني و انسانهاي سازماني بايد به كيفيتهايي مجهز شوند كه هيچگونه مشكلي با سازمان نداشته باشند و با دلسوزي و تعهد و بينشي علمي، تمام توانمنديها، انرژي، تخصص و فكر خود را در راستاي تحقق ماموريتهاي سازماني قرار دهند و دائما براي سازمان ارزشهاي فكري و كيفي جديد توليد كنند. يكي از كيفيتهايي كه بيانگر انسان بالنده است، اين است كه آنان روحيه پژوهشگري داشته باشند.(187)
اكثر اقتصاددانان معتقدند كه خصوصيت و روند توسعه اقتصادي و اجتماعي هركشوري را منابع انساني آن تعيين ميكند و نقش سرمايه و ساير منابع مادي در مراحل بعد قرار دارد. در اين حالت، تجهيز مديران با ذهنيتي جهاني، وظيفهاي استراتژيك است. آموزش موفقيتآميز رهبران آينده سازمانهاي جهاني، نيازمند تغييري سريع در افكار موجود پيرامون فرضيات پايه تكنيكهاي پرورش منابع انساني است. تفكري جهاني، مهارتهاي رهبري جهاني، توانايي هدايت تيمها با فرهنگهاي متفاوت، انرژي و صبر از ويژگيهاي رهبران جهاني موفق در آينده است.(204)
بنابراين، آموختن و تربيت نسل جديدي از متخصصان منابع انساني در سطح بينالمللي، يكي از اصليترين چالشهاي فراروي مديريت منابع انساني كنوني است.(209)
ناشر: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد
زمان انتشار: چاپ اول، 1384
معرفي: سيدمحمد باقري زاده 1 - معرفي
كتاب «سازمانها در بستر جهاني شدن» داراي پنج فصل مي باشد كه در دويست و بيست (220) صفحه تنظيم و منتشر شده است. فصل اول به تعيين مفهوم جهاني شدن، فصل دوم، پيامدهاي اقتصادي جهاني شدن، فصل سوم، جهاني شدن و تحولات سازمانها، فصل چهارم، تئوري هاي جديد مديريت در جامعه جهاني، و فصل پنجم به جهاني شدن و مديريت منابع انساني پرداخته است.
2 - مقدمه
در قرن بيستم بشر با بهره گيري همه جانبه انسان از علوم و تكنولوژي پيشرفته به كشف اسرار بيشتري از جهان هستي همت گماشت و استفاده از فناوري اطلاعات در تمام ابعاد زندگي و به طور بي سابقه اي سبب شد كه زندگي در قرن بيست و يكم بدون استفاده از فناوري اطلاعات بسيار دشوار شود.
روند تحولات در قرن بيستم، در دهه 1970 ميلادي وارد مرحله جديدي شد. در اواسط دهه 1980 تقريبا درتمام زمينه ها نشان خود را برجاي گذاشت. در دهه 1980 مفاهيمي چون جامعه صنعتي و فرامدرن به كار رفت، و در دهه 1990 ميلادي مفهوم جهاني شدن رايج گرديد و به مفهوم مسلط در دوران معاصر تبديل شد، به طوري كه امروزه همه چيز با رجوع به اين مفهوم موردبررسي و تجزيه وتحليل قرار مي گيرد. (9)
3 – محتواي كتاب
3 – 1 – مفهوم جهاني شدن به تازگي كاربرد فراواني در عرصه هاي مختلف اجتماعي يافته است، ولي هيچيك از انديشمندان تاكنون نتوانسته اند تعريف جامعي از آن ارائه نمايند، زيرا اين پديده به حد تكامل نهايي خود نرسيده و همچنان دستخوش تحول است و هر روز وجه جديدي از ابعاد آن مشخص مي شود.
اصطلاح جهاني شدن به تاليف دو كتاب برمي گردد كه در سال 1970 ميلادي منتشر شد. كتاب اول تحت عنوان جنگ و صلح در دهكده جهاني تأليف مارشال مك لوهان و كتاب دوم به نام جامعه جهاني نوشته برژينسكي مسئول سابق شوراي امنيت ملي آمريكا در دوران رياست جمهوري جيمي كارتر بود.
جهاني شدن فرايندي است كه روابط اجتماعي را بسط مي دهد. اين امر بر سه حوزه، اقتصاد، فرهنگ و سياست متمركز است. از آن مهمتر اينكه جهاني شدن بستر جريان اين روابط را از متن محلي به متن جهاني تغيير مي دهد. به طوركلي مي توان ويژگيهاي عمده جهاني شدن را ازنظرهاي گوناگون چنين دانست: حاكم شدن تمدن الكترونيك درجهان، رشد تفكر جهاني، ارتباطات متقابل فرهنگهاي مختلف جهان، نظم دهي مجدد زمان و مكان و بالاخره تشديد روابط بين الملل و بازشدن مرزها. (14)
در تعاريف و اظهاراتي كه درباب جهاني شدن ارائه گرديده يك ديدگاه اختلافي درمفهوم واژه جهاني شدن قابل تأمل است. لذا مي توان ديدگاههاي مرتبط با آن را به دو معناي «جهاني شدن» و «جهان گرايي» ارائه نمود. جهاني شدن در پنج ويژگي كلي قابل تميز با ساير كاربردهاي آن است:
- كم شدن فاصله جغرافيايي ميان جوامع بشري،
- توسعه علوم و فناوري،
- ظهور نوعي فرهنگ جهاني برمبناي برخي عوامل بين الملل،
- رشد غرب گرايي درجهان،
-كم شدن توجه به مسايل نظامي نسبت به گذشته.
نويسندگان عوامل موثر در پيدايش پديده جهاني شدن را به شرح زير ارائه نموده اند: (20)
1 – پيدايش جامعه اروپا در سال 1992 ميلادي،
2 – تجربه هاي اقتصادي در جمهوري خلق چين از سال 1980،
3 – فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و آزادشدن كشورهاي متعدد،
4 – قرارداد تجارت آمريكاي شمالي (نفتا) در دهه 1990،
5 – نقش شركتهاي چندمليتي،
6 – جهاني شدن بازارها و اقتصاد جهاني و افزايش توليد و صادرات بين سالهاي 1960 تا 1990 ميلادي،
7 – اطلاعات و ارتباطات و انتقال سريعتر و كم هزينه تر تجربيات،
8 – تحولات تكنولوژيك از اول دهه 1990،
9 – افزايش اقدامات بين المللي درخصوص حفظ حقوق بشر،
10 – مسايل زيست محيطي.
برخي از صاحبنظران بر اين اعتقاد هستند كه عوامل موثر بر جهاني شدن، سه عامل مهم و اساسي تر يعني، دانايي، تكنولوژي اطلاعات، و جايگزيني موادمصنوعي به جاي موادطبيعي هستند. جهاني شدن پيامدهايي نيز دارد كه مي توان به تضعيف دولت – ملتها، تغيير مفهوم هويت ملي، و خلق جوامع مجاري و كاهش نقش مرزهاي جغرافيايي اشاره كرد. (27)
نويسندگان در ادامه به بررسي ديدگاههاي مختلف درارتباط با جهاني شدن پرداخته و ابتدا آراي «ساموئل هانتينگتون» را مطرح و مي نويسند، درميان نظريه هايي كه به فرهنگ به عنوان عامل تقابل در عرصه جهاني مي گردد، نظريه برخورد تمدنها قابل تأمل است و آنگاه ديدگاه «فوكويوما» تحت عنوان پايان تاريخ را ذكر مينمايد. (44)
3-2 – تاثيرات عمده عوامل زيربنايي حضور دولتها در بخش اقتصادي، و پيامدهايي كه جهاني شدن براي اقتصاد كشورها دارد، منبعث از سه عامل عمده اثرگذار بر اقتصاد به شرح زير است: (55)
- تغيير در درآمدهاي مالياتي دولت
- رشد تجارت الكترونيك
- افزايش رقابت بين كشورهاي مختلف ازنظر اقتصادي.
نويسندگان درارتباط با مزيتهاي رقابتي به مزيتهاي رقابتي درقلمرو نيروي انساني به عنوان باارزش ترين سرمايه سازماني اشاره و اضافه مي نمايند، سازوكاري كه بتواند از پتانسيل هاي نيروي انساني جهت ايجاد مزيت رقابتي پايدار بهره برداري مناسب كند، دانايي، مهارت، تجربه و انگيزه افراد سازماني در كنار مسئوليتپذيري و مشاركتجويي آنها است، مشروط براين كه محيط مناسب و سازوكار موفقيت در سازمان وجود داشته باشد.(71)
3-3 - در دهههاي اخير سازمانها دچار تحولات گوناگوني در ابعاد مختلف شدهاند و اين تحولات موجبات تغيير در شيوههاي مديريتي را فراهم نموده است. يكي از مهمترين ويژگيهاي سازمانهاي كنوني اهميت يافتن خلاقيت و نوآوري است و ديگري تاكيد بر اطلاعات و ويژگي سوم اهميت دانش است.
در گذشته تغييرات بسيار اساسي در زمينه مديريت سازمانها در جهان رخ داده است. استفاده از ابزارهاي جديد مديريت بهسرعت گسترش يافته و روزبهروز بر تعداد شركتهايي كه با مهندسي مجدد به تغييرات جدي در نحوه مديريت ميپردازند، افزوده ميشود. سازمانها با ساختارهاي جديد را ميتوان بهشرح زير معرفي و بررسي كرد(85):
-سازمانهاي شبكهاي، با پيشگيري از مشكلات و خلاقيت در مزيتهاي رقابتي.
- سازمان ستارهاي يا خوشه ستارهاي، متناسب با شركتهاي با شايستگيها و قابليتهاي محوري گرانبها.
-سازمان تارعنكبوتي، بهترين راه براي حصول اطمينان از جريان اطلاعات و دانش و تامين منابع در خارج سازمان.
-سازمان شبدري، محول كردن فعاليتهاي غيراستراتژيك به واحدهاي خارجي.
-سازمان تخيلي، اداره منابع و فرايندهاي ايجادشده در خارج از محدوده مرز قانوني.
-سازمان خوشهاي، مبتني بر تيم و گروه براي رفع مشكل خاص و يا خلق فرايند جديد.
- سازمان مجازي، شبكه موقت از شركتهاي شامل.
3-4 - مجله «هاروارد بيزينس ريويو» به مناسبت هفتادمين سالگرد انتشار خود، از پنج تن از متفكران و نظريهپردازان مشهور اين سوال را پرسيده كه: چه مشكلات و چالشهايي براي ورود به قرن بيستويكم در حال شكلگيري است؟ در پاسخ هيچكدام از متفكران، چالشهاي قرن بيستويكم را از نوع چالشهاي فني ندانسته، بلكه عمدتا ابراز كردهاند كه اين چالشها فرهنگي هستند.(203)
دامنه تنوع و طبيعت متحول محيط جهاني، دوره جديدي را براي سازمانها ايجاد كرده كه مديريت با فشارهاي آن مواجه است. ليكن مديريت سازمان با مسايل ديگري نيز مواجه است كه برخي از مهمترين اين مسايل بهشرح زير است(108)؛
-ظهور منابع انساني بهعنوان عامل حياتي موفقيت
-شكوفايي تواناييهاي بالقوه انساني
-افزايش نهايي در نرخ تغيير
-دل مشغولي براي مسايل زيستمحيطي
-مطالبه خدمات بيشتر و بهتر از سوي مشتريان.
- در دهههاي اخير، در جهان تحولاتي رخ داده و در حال تداوم است. اين دگرگونيها سازمانها را براي بقا و رشد با چالشهاي جديدي مواجه كرده است. مانند: چالشهاي ناشي از تغيير الگو، ناشي از جهاني شدن، تغيير فناوري، محيطزيست، عصر دانش، تلاطمهاي اجتماعي، تغيير محيط كار، فناوري اطلاعات و سازمانهاي اطلاعاتي، ساختار و اندازه سازمان و تنوع و تحركپذيري نيروي كار.(114)
-درراستاي جهانيشدن، همه مديران نيازمند استفاده از روشهاي بهينه جهت مقابله با تغييرات پيشرو و چالشهاي مربوط به ارتباطات بينالمللي هستند. از طرف ديگر افزايش رقابت در بازارهاي جهاني باعث ميشود كه همه مديران بهدنبال يافتن بهترين استراتژي رقابتي بوده و بتوانند بر بازارهاي جهاني تسلط يابند. از اينرو مديريت دانش باايجاد محيط دانش و رشد آن به بهترين نحو ميتواند سازمان را براي رويارويي با چالشهاي جهاني تجهيز نمايد.(145)
3-5 - در مفهوم جديد بالندگي منابع انساني و انسانهاي سازماني بايد به كيفيتهايي مجهز شوند كه هيچگونه مشكلي با سازمان نداشته باشند و با دلسوزي و تعهد و بينشي علمي، تمام توانمنديها، انرژي، تخصص و فكر خود را در راستاي تحقق ماموريتهاي سازماني قرار دهند و دائما براي سازمان ارزشهاي فكري و كيفي جديد توليد كنند. يكي از كيفيتهايي كه بيانگر انسان بالنده است، اين است كه آنان روحيه پژوهشگري داشته باشند.(187)
اكثر اقتصاددانان معتقدند كه خصوصيت و روند توسعه اقتصادي و اجتماعي هركشوري را منابع انساني آن تعيين ميكند و نقش سرمايه و ساير منابع مادي در مراحل بعد قرار دارد. در اين حالت، تجهيز مديران با ذهنيتي جهاني، وظيفهاي استراتژيك است. آموزش موفقيتآميز رهبران آينده سازمانهاي جهاني، نيازمند تغييري سريع در افكار موجود پيرامون فرضيات پايه تكنيكهاي پرورش منابع انساني است. تفكري جهاني، مهارتهاي رهبري جهاني، توانايي هدايت تيمها با فرهنگهاي متفاوت، انرژي و صبر از ويژگيهاي رهبران جهاني موفق در آينده است.(204)
بنابراين، آموختن و تربيت نسل جديدي از متخصصان منابع انساني در سطح بينالمللي، يكي از اصليترين چالشهاي فراروي مديريت منابع انساني كنوني است.(209)