توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وظایف منتظران
غریب آشنا
09-14-2012, 11:41 PM
1- تحصيل شناخت صفات و آداب و ويژگيهاي آن جناب
شناخت صفات و آداب و ويژگيهاي آن جناب به دليل عقل و نقل لازم ميباشد.
دليل عقل: چون آن حضرت (علیه السلام) امامي است که اطاعتش فرض و واجب ميباشد، و هر کس که اطاعتش واجب است بايد صفاتش را شناخت، تا با شخص ديگري که مقام او را به دورغ و ستم مدّعي گردد اشتباه نشود.
بنابراين شناخت و دانستن صفات مولايمان حضرت حجّت (علیه السلام) واجب است. و بايد دانست که لازم است صفات خاص آن حضرت شناخته شود آنچه را که از غير خودش جدا و تشخيص گردد، به گونهاي که بين مدّعي راستگو و دروغگو فرق بگذارد، و اين پوشيده نيست، و توضيح و بيان بيشتري براي اين دليل در بين گفتار ان شاء اللَّه تعالي خواهد آمد.
و امّا به دليل نقل: شيخ صدوق از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر (علیه السلام) روايت آورده که فرمود: هر کس در چهار چيز شک کند به تمام آنچه خداي - تبارک و تعالي - نازل فرموده کفر ورزيده است... يکي از آنها شناختن امام در هر زمان از جهت شخص و صفات او ميباشد.
و بر وجوب شناخت مولايمان - صلوات اللَّه عليه - به هر دو وجه اضافه بر آنچه گذشت - روايات و اخبار بسياري دلالت ميکند، از جمله:
1- در اصول کافي به سند صحيحي از زراره از حضرت امام صادق (ع) روايت آمده که فرمود: امام خودت را بشناس که اگر او را شناختي بر تو زيان نرساند که اين امر پيش بيفتد يا تأخير يابد. [1] .
2- و در همان کتاب به سند خود از فضيل بن يسار آورده که گفت: از حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره فرموده خداي - تبارک و تعالي - پرسيدم :
«يَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإمامِهِمْ»؛ [2]
روزي که هر مردمي را به امامشان فرا ميخوانيم.
فرمود: اي فضيل! امام خود را بشناس که اگر امامت را شناختي پيشتر شدن اين امر يا به تأخير افتادن آن، بر تو زيان نرساند، و هر کس امام خود را بشناسد سپس پيش از آنکه صاحب اين امر قيام کند بميرد، به منزله آن است که در ارتش آن حضرت نشسته باشد، نه، بلکه به منزله کسي است که زير پرچمش نشسته باشد.
راوي گويد: بعضي از اصحاب آن حضرت گفتند: به منزله کسي است که با رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به شهادت رسيده باشد. [3] .
3- ...
4- ...
شناخت جز به دو امر حاصل نميگردد :
يکي: شناختن شخص امام (ع) به نام و نسب.
دوم: شناخت صفات و ويژگيهاي او.
و به دست آوردن اين دو شناخت از اهمّ واجبات ميباشد.
واجب بودن شناخت اوّل واضح است، و اضافه بر آنچه {در بخش اوّل کتاب مکیال المکارم} گذشت بر آن دلالت دارد روايتي که شيخ اجلّ محمد بن ابراهيم نعماني به سند خود از عبداللَّه بن ابييعفور آورده که گفت: به حضرت امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم:
مردي شما را دوست ميدارد و از دشمنتان بيزاري ميجويد، و حلال شما را حلال و حرامتان را حرام ميشمارد، و معتقد است که اين امر [امامت] بين شما هست و به غير شما بيرون نرفته،جز اينکه گويد: آنها در بين خود اختلاف کردهاند، و آنهايند امامان زمامدار، و هرگاه بر يک تن از خودشان متفق گردند و بگويند: اين است [آن صاحب امر] ما نيز خواهيم گفت: همين است
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اگر [اين مرد] بر همين باور بميرد به مرگ جاهليّت مرده است. [4] .
پس در اين حديث دقّت کن که چگونه شناختن شخص امام را به نام و نسب واجب شمرده، و به کمتر از اين بسنده نکرده است، و همين مقدار بيان براي جويندگان کافي است.
اما واجب بودن شناخت صفات و ويژگيهاي امام (علیه السلام)
چون ما به خاطر اينکه به ديدار مولايمان و امام زمانمان مشرَّف نشدهايم از شناختن آن حضرت به صورت محروم ماندهايم، بنابراين اگر کسي در اين زمان ادعا کند که من صاحب الزمان هستم. راست و دروغش را جز به دو امر نميتوان دانست:
يکي آشکار شدن معجزه به دست او، و ديگر ظاهر شدن نشانههايي که ائمّه اطهار براي امام قائمي که در انتظارش هستيم بيان کردهاند.
پس هرگاه فرد مؤمن آن نشانهها را شناخت و از آن مکارمي که براي آن حضرت هست آگاه گرديد به هر صدايي گوش نخواهد داد، و بين راستگو و دروغگو فرق خواهد گذاشت.
2- رعایت ادب نسبت به یاد او
به اينکه مؤمن، آن حضرت (علیه السلام) را ياد نکند مگر با القاب شريف مبارکش، مانند: حجّت، قائم، مهدي، صاحب الامر، صاحب الزمان و غير اينها.
و ترک تصريح به نام شريف اصلي آن حضرت که اسم رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است : «محمد» و علماي ما - که خداي تعالي رحمتشان کند - در حکم نام بردن مولايمان حضرت مهدي (ع) به نام اصلي، اختلاف کردهاند.
بعضي از آنها به طور کلّي - جز در حال تقيّه - آن را جايز شمردهاند مانند محدّث عاملي در کتاب وسائل [1] و برخي به طور مطلق آن را ممنوع دانستهاند، چنانکه ظاهر آنها از دو شيخ اقدم مفيد و طبرسي - قدس سرّهما - حکايت شده همين نظر است. و بعضي به طور مطلق آن را حرام شمردهاند مگر در دعاهاي رسيده از معصومين (علیه السلام)
به هر حال تحقيق سخن در اين باره اينکه: ياد کردن نام شريف معهود آن حضرت بر چند گونه تصور ميشود :
گونه اول: ياد کردن آن در کتابها، که در جايز بودن آن ترديد نيست به حکم اصل، و به جهت اين که دلايل منع شامل آن نميشود، و نيز به جهت آن که شيوه پيشينيان صالح و علماي عاملمان. و از زمان شيخ کليني تا زمان ما اينطور بوده که نام آن حضرت (علیه السلام) را در کتابهاي خود ذکر کردهاند، بدون اين که کسي بر آنان اعتراض نمايد.
گونه دوم: ياد کردن آن جناب با اشاره و کنايه، مانند اينکه گفته شود: اسم او اسم رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است و کنيهاش کنيه آن حضرت ميباشد. اين نيز جايز است به همان ادلّهاي که در گونه نخستين گذشت.
به اضافه روايات متعددي که از طريق شيعه و سني از پيغمبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) رسيده که در آنها تصريح فرموده به اينکه: مهدي از فرزندان من است، نام او نام من و کنيهاش کنيه من ميباشد.
گونه سوم: ياد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوري که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در اين صورت نيز جايز است، به جهت اينکه دلايل جواز در اين قسمت جريان دارد، اضافه بر ورود آن در بعضي از دعاها و تعقيبات، ولي احوط آن است که ترک گردد، مگر اينکه در روايت صحيحي رسيده باشد، (خوب دقت کنيد).
گونه چهارم: ياد کردن آن حضرت در مجامع و غير آنها به طور سرّي و در دل، و حق آن است که در اين صورت نيز جايز باشد.
روايتي که در مستدرک با سندي از حذيفه بن اليمان آمده که رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در خبر وصف حضرت مهدي (علیه السلام) فرمود: «و او است که به طور آشکارا پيش از قيامش کسي نامش را نبرد مگر کافر به او». [2]
گونه پنجم: ياد کردن اين اسم شريف در مواقع ترس، مانند: محافل و مجالس دشمنان دين که تقيّه با آنان واجب است، و هيچ اختلافي از هيچ يک از متقدمين و متأخّرين در حرمت اين قسم نيست.
گونه ششم: ياد کردن نام آن حضرت در مجالس که ترس و تقيّهاي در آنها نيست، و اين گونه است که معرکه آرا و جاي بحث و گفتگو ميباشد. و مختار نزد من{نویسنده}
در سخن بعضي ديگر شهرت اين قول حکايت شده، به دليل اخبار صحيح از جمله:
1 - شيخ صدوقرحمه الله به سند صحيحي از ابوهاشم جعفري روايت آورده که گفت: شنيدم امام هادي (علیه السلام) ميفرمود: «جانشين بعد از من پسرم حسن است، پس چگونه خواهيد بود در جانشين پس از جانشين؟ راوي گويد: عرضه داشتم: خداوند مرا فداي تو گرداند! چرا؟ فرمود: زيرا که شما شخص او را ميبينيد و بردن نامش براي شما روا نيست. گفتم: پس چگونه او را ياد کنيم؟ فرمود: بگوييد حجّت از آل محمد - صلّي اللَّه عليه وعلي آبائه الطاهرين المعصومين -». [3]
2 - شيخ صدوقرحمه الله به سند صحيحي، از حضرت امام صادق (علیه السلام) روايت کرده که فرمود: «صاحب اين امر مردي است که هيچ کس با اسمش او را ياد نکند، مگر اينکه کافر باشد». شيخ کليني نيز به سند صحيحي اين خبر را چنين روايت نموده: «صاحب اين امر را کسي به نامش اسم نبرد مگر کافري». [4] .
3-
...
16-
-----------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشيعه، 487:11 باب 33 ذيل 7 و 8.
[2] مستدرک الوسائل، 380:2 ح 14.
[3] کمالالدين، 381:2 باب ذيل ح 5.
[4] اصول کافي، 333:1 باب در نهي از اسم ح 4.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-14-2012, 11:43 PM
3- محبت او بطور خاص
بدانکه در وجوب محبت تمام ائمه معصومین - سلام اللَّه عليهم أجمعين - ترديدي نيست، و اينکه دوستي ايشان بخشي از ايمان و شرط قبولي اعمال است. و در اين باره اخبار متواتر ميباشد. ولي در اهتمام به محبّت مولايمان حضرت حجّت (ع) خصوصيتي هست که سبب شده به طور خصوص به آن امر گردد و اين از دو جهت است :
{به جهت} عقل :
توضيح اينکه سرشتها بر محبّت کسي که به آنها نيکي کند و هرکه واسطه احسان به. آنها باشد، ساخته شده است، از همين روي در حديث از تفسير امام (ع) آمده که:
خداي تعالي به موسي وحي فرمود که مرا نزد خلقم محبوب کن و خلقم را نزد من محبوب گردان.
موسي گفت: اي پروردگار! چگونه اين کار را انجام دهم؟
فرمود: به آنان نعمتها و بخششهاي مرا يادآوري کن تا مرا دوست بدارند.
و در مجالس صدوقرحمه الله به سند خود، از ابن عباس آمده که گويد: رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: خداوند را دوست بداريد، به جهت آنچه از نعمتهاي خويش به شما ميدهد و مرا به جهت دوستي خداي - عزّوجلّ - دوست بداريد و اهل بيتم را به خاطر دوستي من دوست بداريد.
و چون از آنچه در {پست شماره 40 این تاپیک} پيشتر آورديم، پارهاي از احسان مولايمان حضرت حجّت (علیه السلام) را نسبت به ما و حقوقش را بر ما دانستي و اينکه تمام آنچه از نعمتهاي فراوان و عناوين بيپايانِ خداوند ما را فرا گرفته به برکت مولايمان (ع) و به واسطه او است، پس عقل حکم ميکند که او را دوست بداريم، بلکه نهادهاي ما بر محبّت او سرشته شده است.
{و به دلیل} نقل :
سيد محدّث بحرانيرحمه الله در کتاب «غاية المرام» [1] به نقل از نعماني، به سند خود، از رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) روايت آورده که فرمود:
خداوند در شب معراج به من وحي فرمود: اي محمد! چه کسي را در زمين بر امّتت جانشين کردهاي؟ - و حال آنکه او بهتر ميدانست -
گفتم: اي پروردگار! برادرم را.
فرمود: علي بن ابي طالب را؟
گفتم: آري پروردگارا!
فرمود: اي محمد! من به زمين نظري افکندم، پس تو را از آن برگزيدم، پس من ياد نميشوم تا اينکه تو با من ياد شوي، من محمود هستم و تو محمّد هستي. سپس بار ديگر بر آن نظر افکندم و از آن علي بن ابيطالب (ع) را برگزيدم، پس او را جانشين تو قرار دادم، که تو سيّد پيغمبراني و علي سيّد اوصيا و براي او اسمي از اسمهايم را قرار دادم که من اعلي هستم و او علي است.
اي محمد! اگر بندهاي از بندگانم آنقدر مرا پرستش نمايد تا اينکه به هلاکت رسد، سپس در حالي که منکر ولايتتان باشد مرا ملاقات کند، او را به جهنم خواهم برد.
سپس فرمود: اي محمد! آيا ميخواهي آنان را ببيني؟
گفتم: آري.
فرمود: در پيش رويت بپاخيز.
چون پيش رفتم، ناگاه ديدم علي بن ابيطالب را و حسن بن علي و حسين بن علي و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و حجّت قائم (علیه السلام) که همچون ستاره درخشاني در ميان آنها بود.
گفتم: اي پروردگار! اينان کيستند؟
فرمود: اينان امامان هستند و اين قائم است حلالم را حلال و حرامم را حرام مينمايد و از دشمنانم انتقام ميگيرد. اي محمد! او را دوست بدار، که من او را و دوست دارنده او را دوست دارم.
اين حديث دلالت دارد بر اينکه در محبّت آن حضرت ويژگياي هست که مقتضي امر مخصوص از سوي خداي تعالي گرديده، با اينکه محبّت همه امامان (ع) واجب است و سرّ اين مطلب چند چيز است، از جمله :
1 - مجبّت و شناخت آن حضرت از محبّت و معرفت امامان ديگر (علیه السلام)جدا نميگردد، ولي عکس آن چنين نيست (يعني ممکن است کسي نسبت به امامان ديگر محبّت و معرفت داشته باشد، ولي نسبت به آن حضرت معرفت و محبّت نداشته باشد). بنابراين اگر انسان آن بزرگوار را بشناسد و او را دوست بدارد، حقيقت ايمان در او کامل ميگردد.
و شاهد بر اين است آنچه در مجلّد نهم بحار [2] به نقل از کتاب «الفضائل» آمده، از امام رضا (علیه السلام)، از پدرانش، از رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در حديثي که در آن نامهاي امامان (علیه السلام) را ياد کرده، تا آنجا که فرمود: هر کس دوست ميدارد خداوند را ملاقات کند، در حالي که ايمانش کامل و اسلامش نيکو باشد، بايد که ولايت حجّت صاحب الزمان منتظَر را دارا گردد، پس اينان چراغهايي در تاريکي و امامان هدايت و نشانههاي تقوا هستند، هر کس آنان را دوست بدارد و ولايتشان را دارا شود، من براي او ضمانت ميکنم که خداوند او را به بهشت خواهد برد.
2 - چيره شدن دين و غالب گرديدن مسلمين بر کافرين به دست آن حضرت و با ظهور آن جناب به طور کامل انجام ميگردد.
3 - آنچه در بعضي از روايات آمده، که آن حضرت بعد از امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين (علیه السلام) از ساير امامان افضل است، چنانکه سيد بحراني در کتاب «غاية المرام» [3] در باب بيست و سوم از نعماني آورده که به سند خود، از امام صادق، از پدرانش (ع) روايت کرده که رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: خداوند از بين روزها، جمعه و از ماهها، ماه رمضان، و از شبها، شب قدر را برگزيد و از مردم، پيغمبران را اختيار کرد و از ميان پيغمبران، رسولان او را و از رسولان، مرا و علي را از من برگزيد و از علي، حسن و حسين را اختيار فرمود و از حسين، اوصيا را برگزيد، که از قرآن تأويل ياوهگويان و کجروي باطلجويان و توجيه جاهلان را دور ميکنند و نهمين ايشان باطن ظاهر آنان است و او افضل آنها ميباشد.
و مؤيّد اين مطلب است آنچه در بحار از حضرت امام صادق (علیه السلام) روايت شده که:
از آن جناب سؤال شد: آيا قائمعليه السلام متولد شده؟
فرمود: نه. و اگر زمانش را درک ميکردم در تمام عمر با او به خدمت ميپرداختم.
-----------------------------------------------------------------
[1] أمالي، 219.
[2] بحار الانوار، 296:36 باب 41 ح 125.
[3] غاية المرام، 188 باب 23 ح 101.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:13 AM
4- محبوب نمودن او میان مردم
و اين امر دلالت دارد تمام آنچه در امر سوم بيان کرديم{پست قبلی}، به جهت دلالت عقل بر اينکه هر کس محبّتش واجب و نيکو است، سزاوار است او را محبوب نمود.
و نيز دلالت ميکند بر آن محتواي فرموده خداي تعالي در حديث موسي (ع) که: مرا در ميان آفريدگانم محبوب ساز....
و به طور صريح بر آن دلالت ميکند، آنچه در «روضه کافي» به سند خود، از حضرت ابي عبد اللَّه صادق (ع) آورده که فرمود: خداوند رحمت کند بندهاي که ما را نزد مردم محبوب نمايد و ما را در معرض دشمني و کينهتوزي آنان قرار ندهد. همانا به خدا سوگند! اگر سخنان زيباي ما را براي مردم روايت ميکردند، به سبب آنان عزيزتر ميشدند و هيچ کس نميتوانست بر آنان وصلهاي بچسباند، ولي يکي از آنان کلمهاي را ميشنود، پس ده کلمه از پيش خود بر آن ميافزايد. [1] .
و در مجالس صدوقرحمه الله به سند خود آورده، از امام صادق (ع) که فرمود: خداوند رحمت کند بندهاي را که مودّت مردم را به سوي ما کشاند و به آنچه ميشناسند، با آنان سخن بگويد و آنچه را منکرند، واگذارد. [2] .
-----------------------------------------------------------------
[1] روضةالکافي، 229 ح 293.
[2] أمالي، 61.
منبع :پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:14 AM
5- انتظار فرج و ظهور آن حضرت
سخن در اين باره در چند مبحث واقع ميشود :
مبحث اول : فضيلت انتظار و ثواب منتظر و انتظار پيغمبران و امامان نسبت به اين امر
در اين باره همين بس، که حضرت سيد الساجدين (ع) در دعاي عرفه بر منتظران درود فرستاده و براي آنان دعا کرده، بعد از دعا کردن براي مولايشان [امام زمان] (علیه السلام) و اضافه بر آن روايات بسياري بر اين مقصود دلالت دارد، از جمله :
1 - در «کمال الدين» از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق (ع) آمده که فرمود: هر کس از شما بر اين امر در حال انتظار آن بميرد، همچون کسي است که در خيمه قائم (علیه السلام) بوده باشد. [1] .
...
4 - در کتاب «کمال الدين» از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق، از پدرانش (ع) آمده که فرمود: منتظر امر (حکومت) ما بسان آن است که در راه خدا به خون غلتيده باشد. [2] .
...
27- ...
مبحث دوم : در وجوب انتظار حضرت قائم بر همه افراد
و بر اين مطلب دلالت ميکند روايتي که ثقة الاسلام کلينيرحمه الله در اصول کافي به سند خود، از اسماعيل جعفي آورده که گفت: مردي بر حضرت ابوجعفر امام باقر (علیه السلام) وارد شد و صفحهاي در دست داشت.
حضرت باقر (علیه السلام) به او فرمود: اين نوشته مناظره کنندهاي است [3] که پرسش دارد از ديني که عمل در آن مورد قبول است.
عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد! همين را خواستهام.
حضرت ابوجعفر باقر (علیه السلام) فرمود: گواهي دادن به اينکه هيچ معبود حقّي جز خداوند نيست و اينکه محمد بنده و رسول او است و اينکه اقرار کني به آنچه از سوي خداوند آمده و ولايت {خاندان} ما و بيزاري از دشمن ما و تسليم به امر ما و پرهيزکاري و فروتني و انتظار قائم ما، که ما را دولتي است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد. [4] .
و در کتاب {کمال الدین} به دو سند صحيح، از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) آمده که فرمود:
نزديکترين حالات بندگان نزد خداي - عزّوجلّ - و خشنودترين هنگام او از آنان، زماني است که حجّت خداي را نيابند و براي آنها آشکار نشود و از ديدگان آنها پوشيده بماند که جايگاهش را ندانند و در عين حال بدانند که حجتها و بينات الهي باطل نشده، پس در آن هنگام هر صبح و شام منتظر باشند که شديدترين خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعي است که حجّت خود را از آنان مخفي بدارد و بر آنان آشکار نگردد، البتّه خداوند دانسته است که اولياي او در ترديد واقع نميشوند و اگر ميدانست که آنها در شکّ ميافتند، يک چشم برهم زدن حجّت خود را از آنان نهان نميساخت و اين جز زير سر اشرار مردم خواهد بود. [5] .
مبحث سوم : معني انتظاري که در اين اخبار به آن امر گرديده است
انتظار حالتي است نفساني که آمادگي براي آنچه انتظارش را ميکشيم، از آن بر ميآيد و ضدّ آن يأس و نا اميدي است.
پس هر قدر که انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیا شدن قوی تر خواهد بود، نميبيني اگر مسافري داشته باشي که در انتظار مقدمش به سر ميبري، هرچه هنگام آمدنش نزديکتر شود، مهيّا شدنت فزوني مييابد، بلکه احياناً خوابت به بيداري مبدّل ميگردد، چون انتظارت شديد است. و همانطور که مراتب انتظار از اين جهت متفاوت است از جهت محبّت نسبت به کسي که در انتظارش هستي، نيز مراتب متفاوتي دارد، پس هر چه محبّت شديدتر و دوستي بيشتر باشد، مهيّا شدن براي محبوب زيادتر ميشود و فراقش دردناکتر ميگردد، به گونهاي که منتظِر، از تمام اموري که مربوط به حفظ خودش هست، غافل ميماند و دردهاي بزرگ و محنتهاي شديد را احساس نميکند!!!
بنابراين مؤمني که منتظر آمدن مولايش ميباشد، هر قدر که انتظارش شديدتر است، تلاشش در آمادگي براي آن به وسيله پرهيز از گناه و کوشش در راه تهذيب نفس و پاکيزه کردن درون از صفات نکوهيده و به دست آوردن خويهاي پسنديده بيشتر ميگردد، تا به فيض ديدار مولاي خويش و مشاهده جمال انورش در زمان غيبتش رستگار شود، همچنانکه براي عده بسياري از نيکان اتفاق افتاده است.
-----------------------------------------------------------------
[1] کمالالدين، 644:2 باب 55 ح 1.
[2] کمالالدين، 645:2 باب 55 ح 6.
[3] احتمال دارد که کلمه (مخاصم) که در اين حديث آمده نام شخصي باشد که از مطلب مزبور پرسش کرده بود. (مترجم).
[4] اصول کافي، 22:2 ح 13.
[5] کمالالدين، 339:2 باب 33 ح 16.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:15 AM
6- اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار
و اين از نشانههاي دوستان و مواليان آن جناب است و در خوبي و استحباب آن هيچ ترديدي نيست، چون در دعاهاي روايت شده براي آن حضرت، اين معني آمده است.
و بر اين مطلب دلالت دارد آن که مولايمان امير المؤمنين {علی} (علیه السلام) اظهار اشتياق به ديدارش را داشت، چنانکه در حديث روايت شده از آن حضرت (ع) در وصف حضرت مهدي - عجّل اللَّه فرجه الشريف - فرمود :
از شما پناه دهندهتر است [يا بخشندهتر است] علمش از شما بيشتر و در صله رحم و پيوند خويشاوندي از همهتان کوشاتر است. بارخدايا! با تحقق بخشيدن بيعت او غم و اندوه را از ميان بردار و پراکندگي امت را به سبب او جمع گردان، پس اگر خداوند راه ديدارش را برايت گشود، تصميم خود را قطعي کن و اگر توفيق لقايش نصيبت گرديد ديگر به سوي هيچ روي مکن، و چون به دامنش دست فکندي ديگر از دست مده. آنگاه اشاره به سينه خود کرد و با آه کشيدن، شدّت اشتياق خود را بازگو نمود. [1]
و نيز بر اين معني دلالت دارد آنچه در بحار به نقل از کتاب «مزار کبير»، به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت آورده که گفت: به جناب ابوجعفر محمد بن عثمان اشتياقم را به ديدار مولايمان بيان کردم
به من فرمود: با وجود اشتياق، مايل هستي او را ببيني؟
گفتم: آري.
فرمود: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد و ديدن رويش را به آساني و عافيت به تو روزي کند، اي ابوعبد اللَّه! التماس مکن که او را ببيني، زيرا که در ايام غيبت به او اشتياق داري و درخواست مکن که با او همنشين گردي، که اين از عزائم الهي است و تسليم بودن به آن بهتر است، ولي با زيارت به سوي او توجّه کن.... [2] .
{نویسنده}: نيک بودن اشتياق به آن حضرت (ع) امر واضح و روشني است، که هيچ پوشيدگي در آن نيست، زيرا که اين از لوازم محبّت است که از دوستان جدا نميگردد و عبارت: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد. اشاره به ثواب ارزندهاي است که بر آن مترتّب ميشود.
چنانکه فرمايش امام صادق (ع) در حديثی فرمود: اي ابوعبد اللَّه! التماس مکن که او را ببيني. منظور ديدن آن حضرت به گونه امامان گذشته (ع) است، يعني هر وقت که خواسته باشي اين امر برايت فراهم باشد. و امّا اينکه درخواست ديدن آن حضرت به طور مطلق چيزي نيست که منع شده باشد، بلکه از وظايف متديّنين است و رسيدنشان به اين سعادت بسيار اتفاق افتاده است.
-----------------------------------------------------------------
[1] کمال الدين: 653:2.
[2] بحار الانوار، 97:102 باب 7.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:16 AM
7- ذکر مناقب و فضايل آن حضرت
ياد نمودن فضايل و مناقب آن حضرت و دليل بر استحباب اين کار، تمام اخبار و رواياتي است که در مورد تشويق و ترغيبِ يادآوري فضايل ائمه معصومين (علیه السلام) وارد شده است.
از جمله: در اصول کافي از حضرت ابي عبد اللَّه صادق (ع) روايت شده که فرمود: همانا وظيفه جمعي از فرشتگان آسمان اين است که نگاه ميکنند بر يک و دو و سه نفري، در حالي که آنان درباره فضيلت آل محمد (علیه السلام) به گفتگو نشستهاند.
پس فرشتهاي به فرشتگان ديگر ميگويد: آيا نميبينيد اينان را با همه کمي تعدادشان و بسياري دشمنانشان فضائل آل محمد (علیه السلام) را بيان ميکنند! [1]
آنگاه گروه ديگري از فرشتگان ميگويند:
«ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشآءُ وَاللَّهُ ذُوالفَضْلِ العَظِيمِ»؛ [2]
اين فضل خداوند است که به هر کس بخواهد ميدهد و خداوند داراي فضل عظيم است.
و در همان کتاب به سند خود، از ميسر، از حضرت ابي جعفر باقر (علیه السلام) آورده که گفت:
امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: آيا با هم خلوت ميکنيد [و دور از چشم دشمنان مينشينيد] و براي هم حديث ميگوييد و آنچه معتقد هستيد، براي هم بازگو مينماييد؟
عرضه داشتم: آري. به خدا سوگند! ما با هم در خلوت مينشينيم و براي هم حديث ميگوييم و آنچه معتقديم، براي هم باز ميگوييم.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند! که من دوست داشتم در بعضي از آنجاها با شما ميبودم، به خدا سوگند! که من بوي شما و جانهاي شما را دوست ميدارم و البته شما بر دين خداوند و دين فرشتگان او هستيد، پس با پرهيز از گناه و جديت در امر دين [ما را] ياري کنيد. [3] .
و در همان کتاب از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر (علیه السلام) آمده که فرمود: هيچ چيز بر ابليس و لشکريانش دشوارتر نيست از اينکه برادران ايماني با يکديگر ديدار کنند و همانا دو مؤمن با يکديگر ديدار مينمايند که به ياد خدا باشند، آنگاه فضايل ما را يادآوري کنند، در اين حال گوشت سالمي بر صورت ابليس باقي نميماند، تا جايي که روح پليدش به التماس ميافتد از فرط آنکه درد ميکشد، پس فرشتگان آسمان و گنجوران بهشت متوجه ميشوند و او را لعنت ميکنند، تا اينکه هيچ فرشته مقرّبي باقي نماند، مگر اينکه بر او لعنت فرستد، که زبون و با حسرت و مردود ميافتد. [4] .
و نيز بر اين مطلب دلالت ميکند، رواياتي که در مورد تلافي کردن کسي که به تو احساني نموده به وسيله ياد نيکو وارد شده، مانند فرموده مولايمان حضرت سيّد العابدين (علیه السلام) در رسالة الحقوق که در «مکارم الاخلاق» و «تحف العقول» و کتابهاي ديگر آمده که حضرت سجّاد (علیه السلام) فرمود: و امّا حق کسي که نسبت به تو نيکي و احساني نموده، آن است که او را سپاس بگذاري و کار خوبش را يادآور شوي و با سخن نيک او را در ميان مردم معرفي کني و دعاي خالصانه بين خود و خداي خود در حق او بنمايي، پس اگر اين کار را کردي، تشکر از او را پنهاني و آشکارا به جاي آورده باشي و اگر روزي توانستي عملاً کار نيکش را با نيکي تلافي کني، اين کار را انجام دِه. [5] .
البته ما قسمتي از حقوق و مراحم آن حضرت را در بخشهاي سوم و چهارم اين کتاب {این تاپیک} مبارک بيان داشتيم، به آنجا مراجعه کن تا سينهات فراخ گردد و حالت صلاح يابد. و نيز بر اين مقصود دلالت دارد آنچه در شواهد لزوم محبوب نمودن آن بزرگوار در ميان مردم آورديم و آنچه در فضيلت دعوت کردن مردم به سوي آن جناب ان شاءاللَّه تعالي {در ادامه همین تاپیک} خواهد آمد.
-----------------------------------------------------------------
[1] روضه کافي، 334 ح 521.
[2] سوره جمعه، آيه 4.
[3] اصول کافي، 187:2 ح 5.
[4] اصول کافي، 188:2 ح 7.
[5] مکارم الاخلاق، 422، باب 12.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:16 AM
8- اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت
اينکه مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشدو اين از نشانه هاي دوستي و اشتياق به آن حضرت است.
و از نشانهها، اين است که از شدّت شوقش همچون بيماري ديده شود که دلش از شدّت درد ميجوشد.
و از نشانهها، اين است که از فرط اُنس گرفتن با محبوب ديده شود که از هر چه او را از وي مشغول ميدارد وحشت کند [و گريزان باشد] .
و از نشانهها، خنديدنش در ميان مردم است، در حالي که دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده.
از جمله نشانههاي يک فرد شيعه!!! آن است که در اندوه و حزن امامان (ع) محزون و اندوهگين باشد و ترديدي در اين نيست که غيبت مولايمان حضرت حجّت (علیه السلام) و آنچه از حزنها و محنتها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد ميگردد، از بزرگترين و مهمترين علل حزن و اندوه امامان (ع) است، چنانکه از حديث آينده در فضيلت گريستن بر فراق آن جناب برايتان معلوم خواهد شد، ان شاء اللَّه تعالي :
1 - در کتاب «کمال الدين» به سند خود، از مولايمان حضرت ابوالحسن الرضا (علیه السلام) آورده که فرمود: چه بسيار زنان جگرسوخته مؤمنه، و چه بسيار مردان مؤمن اَسَفناک جگرسوخته خواهد بود آنگاه که ماء معين (=آب گوارا) مفقود و غايب گردد. [1] .
2- يکي از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر، آن است که به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، که بدون ترديد اين حق براي مولايمان حضرت صاحب الزمان (ع) بر تمامي افراد باايمان ثابت است، به طريق اولويت قطعي [يعني هرگاه افراد عادي از مؤمنين چنين حقّي را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت حجّتعليه السلام که پيشواي آنان و رکن ايمان است، به طور قطع، سزاواري بيشتري در اين حق برايش ثابت ميباشد] . [2] .
3 - در مجلّد سوم بحار از مسمع کردين، از امام ابوعبد اللَّه صادق (ع) روايت آمده که فرمود: همانا آنکه دلش به خاطر ما به درد آيد، البته روزي که ما را هنگام مرگش ديدار کند، خوشحال خواهد شد، به طوري که آن خوشحالي و سرور، پيوسته در دلش باقي خواهد ماند، تا اينکه در کنار حوض کوثر بر ما وارد گردد ...
[3] .
4- ...
-----------------------------------------------------------------
[1] کمالالدين، 371:2.
[2] اصول کافي، 226:2 باب کتمان ح 16.
[3] بحارالانوار، 22:8 باب 20 ذيل ح 17.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:17 AM
9- حضور در مجالس فضايل و مناقب آن حضرت
حضور يافتن و نشستن در مجالسي که فضايل و مناقب و ساير امور مربوط به آن حضرت، در آنها ياد ميشود و دليل بر اين - اضافه بر اينکه از لوازم و نشانههاي محبّت است و از مصاديق خيرات که مأمور شدهايم به آنها سبقت جوييم و پيشي گيريم که خداي تعالي فرموده:
«فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ»؛ [1]
به سوي کارهاي خير سبقت گيريد -
فرموده مولايمان حضرت امام رضا(علیه السلام) است که در امالي شيخ صدوق [2] و مجلّد دهم بحار از آن بزرگوار آمده، که فرمودند: هر کس در مجلسي بنشيند که امرِ ما در آن زنده ميگردد، روزي که دلها ميميرند دل او نخواهد مرد. [3] .
و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فرموده حضرت امام صادق (علیه السلام) به فُضيل، در حديث روايت شده در بحار و غير آن، که مينشينيد و حديث ميگوييد؟
فضيل عرضه داشت: آري. فدايت شوم!
امام صادق (ع) فرمود: همانا من آن مجالس را دوست ميدارم، پس امر ما را اِحيا کنيد. اي فضيل! خداوند رحمت کند کسي که امر ما را احيا نمايد. [4] .
و...
اضافه بر اينکه نشستن در آن مجالس، زياد کردن افراد، دوستان و ياران و به اصطلاح سياهي لشکر درست کردن براي جمعيت نيکان است که نزد خداوند و امامان معصوم (علیه السلام) محبوب و مطلوب است، همچنان که سياهي لشکر شدن براي معاندين و اشرار نزد خداوند و امامان (علیه السلام) مبغوض و ناخوشايند ميباشد.
بر اين مطلب دلالت ميکند آنچه در بحار، به نقل از مناقب آمده که: قاضي عبد الرحمن بن رياح، از يک نابينا علّت کورياش را سؤال کرد
نابينا گفت: در واقعه کربلا حضور يافتم، ولي جنگ نکردم. پس از چندي در خواب شخص هولناکي را ديدم، به من گفت: رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) تو را ميخواند.
گفتم: توان ديدنش را ندارم. مرا کشيد و به خدمت رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)برد، آن حضرت را اندوهگين يافتم و در دستش حربهاي بود و در پيشگاهش چرمي که زير محکومين گسترده ميشود،افکندهاند و فرشتهاي با شمشيري از آتش بپا ايستاده افرادي را گردن ميزند و آتش بر آنها ميافتد و آنان را ميسوزاند، سپس بار ديگر زنده ميشوند و باز آنها را همانطور به قتل ميرساند.
عرضه داشتم: سلام بر تو باد، اي رسول خدا! قسم به خداوند! که من نه شمشيري زدم و نه نيزهاي به کار بردم و نه تيري افکندم.
پيغمبر اکرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: آيا سياهي لشکر را زياد نکردي؟!
آنگاه مرا به مأموري سپرد و از طشت خوني برگرفت، از آن خون بر چشمم کشيد، چشمانم سوخت و چون از خواب برخاستم، کور شده بودم. [5] .
-----------------------------------------------------------------
[1] سوره بقره، آيه 148.
[2] أمالي، مجلس 17، ح 4.
[3] بحارالانوار، 278:44.
[4] بحارالانوار، 282:44.[8]
[5] بحارالانوار، 303:45.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:18 AM
10- تشکيل مجالس ذکر مناقب و فضايل آن حضرت
برپا نمودن مجالسي که مولايمان صاحب الزمان (ع) در آنها ياد شود و مناقب و فضايل آن حضرت در آنها ترويج و منتشر گردد و در آن مجالس، براي آن جناب دعا شود و با جان و مال در راه تشکيل آن مجالس تلاش کردن، از وظايف دلباختگان و ارادتمندان به آن جناب است زيرا که اين کار ترويج دين خداوند و برتري دادن کلمة اللَّه و ياري نمودن بر نيکي و تقوا و تعظيم شعائر الهي و نصرت وليّ اللَّه است.
در حديثي که در وسائل و غير آن، از امام صادق (علیه السلام) روايت شده که فرمود: يکديگر را ديدار کنيد که در ديدارتان زنده شدن دلهايتان و يادآوري احاديث ما هست و احاديث ما شما را نسبت به يکديگر مهربان ميسازند، که اگر آنها را بگيريد {عمل کنید}، رستگار شده و نجات يافتهايد و هرگاه آنها را ترک گوييد، گمراه شده و هلاک ميگرديد. پس به آنها عمل کنيد که من نجات شما را ضمانت ميکنم. [1] .
وجه دلالت اين حديث آن است که: ديدار مؤمنين نسبت به يکديگر را سبب و وسيله زنده کردن امر آنان و يادآوري احاديث امامان (علیه السلام) دانسته است، بنابراين برپاسازي مجالس ديداري که در آنها امام (ع) ياد شود و مناقب او و آنچه مربوط به او است، بيان گردد، بدون ترديد نيکو و مورد خشنودي امامان (ع) است.
و نيز بر اين مطلب دلالت ميکند فرمايش امير المؤمنين{علی} (ع) در حديث «اربع مائه» اينکه: خداوند - تبارک و تعاليک به سوي زمين نگريست، پس ما را برگزيد و براي ما شيعياني برگزيد، که ما را ياري ميکنند و از خوشحالي ما خوشحال و به خاطر اندوه ما اندوهگين ميشوند و اموال و جانهايشان را در راه ما نثار مينمايند، آنان از ما هستند و به سوي ما باز ميگردند.... [2] .
توجه و بيدارباش
برپا ساختن اين مجالس در بعضي از اوقات واجب است، مثل اينکه مردم در معرض انحراف و گمراهي باشند و برپايي اين مجالس، سبب جلوگيري از هلاکت ديني آنان و مايه ارشاد و راهنمايي ايشان به راه هدايت گردد، از جهت دلايل امر به معروف و نهي از منکر و راهنمايي اشخاص گمراه و عقب زدن اهل بدعت و گمراهي.
-----------------------------------------------------------------
[1] وسائلالشيعه، 567:11 باب 23 ح 3.
[2] خصال، 635:2.
[3] سوره توبه، آيه 60؛ همانا زکات فقط براي فقرا و بينوايان و کارگزاران آن و دلجويي شدگان و بردگان [ي که آزاديشان خواهيد] و وامداران و هزينه در راه خدا و در راه ماندگان ميباشد.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:19 AM
11- سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن حضرت
سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن جناب - که درود و سلام بر او باد - زيرا که اين دو عمل نوعي از ياري کردن امام به شمار ميآيند.
و دليل بر اين است آنچه در کتاب وسائل به طور مُسند روايت گرديده که حضرت امام صادق (ع) فرمود: هر کس درباره ما يک بيت شعر بگويد، خداوند براي او خانهاي در بهشت خواهد ساخت. [1]
و از آن حضرت است که فرمود: هيچ کس درباره ما بيت شعري نگويد، مگر اينکه به روح القدس تأييد و ياري شده باشد. [2]
و از حضرت رضا (علیه السلام) روايت است که فرمود: هر فرد مؤمني که درباره ما شعري بسرايد که ما را به آن مدح گويد، خداوند براي او در بهشت منزلگاهي خواهد ساخت که هفت برابر وسعت دنيا باشد، که هر فرشته مقرّب و هر پيغمبر فرستاده شدهاي او را در آنجا ديدار خواهد کرد. [3] .
و ...
و نيز بر اين مطلب دلالت دارد تمام رواياتي که حاکي سرودههاي شاعران در مدح و ثناي امامان (ع) است که در محضر ايشان خواندهاند و امامان (ع) عطاهاي بسيار و بخششهاي فراواني به آن شاعران عنايت فرمودهاند.
و از اين ماجراها بسيار است که در احوالات و اخلاقيات آنان - صلوات اللَّه عليهم اجمعين - ياد گرديده و آنچه اشاره شد براي مؤمنين بسنده است.
-----------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشيعه، 467:10 ح 1.
[2] وسائل الشيعه، 467:10 ذيل ح 2.
[3] وسائل الشيعه، 467:10 ذيل ح 3.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:20 AM
12- قيام، هنگام ياد شدن نام يا القاب آن حضرت
بپاخاستن هنگام ياد شدن نام يا القاب شريفه آن حضرت (علیه السلام)، که سيره و شيوه شيعيان دوازده امامي بر همين اساس بوده و شاهد بر اين، اضافه بر تعظيم و احترام بودن اين عمل که خود مطلوب است.
روايتي است که يکي از علماي اعلام در کتاب النجم الثاقب از سيّد عبد اللَّه نواده سيد نعمت اللَّه جزائري آورده، که در بعضي از روايات چنين يافته که: روزي حضرت صاحب الزمان (ع) در مجلس امام صادق (ع) ياد شد، پس امام صادق (علیه السلام) به منظور تعظيم و احترام اسم آن حضرت بپا ايستاد. [1] .
ميگويم: براي اثبات استحباب بپاخاستن هنگام بردن نام شريف امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشريف - همين مقدار کافي است، به لحاظ قاعده تسامح، که علماي بزرگوارمان بيان کردهاند.
و ميتوان گفت که در بعضي از اوقات واجب ميباشد، به خاطر بعصي از جهات، مانند اينکه اسم شريف آن حضرت يا يکي از القاب مبارکش در مجلسي که جمعي در آن هستند ياد شود، آنگاه همه اهل مجلس به احترام آن بپاخيزند و در اين حال، اگر کسي اهل مجلس بدون عذر از جاي برنخيزد، اين برنخاستنش، توهين و هتک حرمت آن حضرت (علیه السلام) خواهد بود، که ترديدي در حرام بودن آن نيست، زيرا که توهين خداوند - عزّ شأنه - ميباشد، چنانکه پوشيده نيست.
13- گريستن و گريانيدن و خود را به گريه کنندگان شبيه نمودن بر فراق آن حضرت
گريستن و گريانيدن و خود را شبيه به گريه کنندگان نمودن در فراق آن حضرت و به جهت مصيبتها و محنتها و اندوههايي که بر او رسيده است [از وظايف مؤمنان است] و بر اين دلالت دارد به طور عموم و خصوص روايات متعددي که در اين باب آمده، از جمله:
1 - در مجلّد دهم بحار و غير آن از حضرت رضا (علیه السلام) آمده که فرمود: هر آن کس که مصيبت ما را متذکّر شود، پس به خاطر آنچه بر ما وارد شده است بگريد و بگرياند، روز قيامت با ما، در درجهمان خواهد بود و هر آنکه مصيبتمان برايش يادآوري شود، پس بگريد و بگرياند، روزي که چشمها اشکبار خواهند بود ديدگانش گريان نشود. [1] .
2 - در همان کتاب از امام صادق (ع) آمده که فرمود: هر کس ما را ياد کند يا نزد او ياد شويم، پس از چشمش همچون بال پشهاي اشک بيرون آيد، خداوند گناهانش را ميآمرزد هرچند که همچون کف دريا باشد. [2] .
و...
[/b]
-----------------------------------------------------------------
[1] و کتاب «منتخب الاثر»، به نقل از کتاب «مرآة الکمال» از «الدمعة الساکبة» از شيخ محمد بن عبد الجبار آمده که وي در کتاب «مشکاة الانوار» گفته: هنگامي که دِعبل قصيده معروف خود را بر حضرت رضاعليه السلام خواند و امام قائم - عجّل اللَّه فرجه الشريف - را ياد کرد، امام رضاعليه السلام دست خود را بر سر نهاد و به عنوان تواضع بپا ايستاد و براي فرج آن جناب دعا کرد. و در کتاب «الزام الناصب» به نقل از تنزيه الخاطر» آورده که: از امام صادقعليه السلام سبب بپاخاستن هنگام ياد نمودن لفظ قائم، از القاب حضرت حجّتعليه السلام سؤال شد، آن حضرت فرمود: زيرا که او را غيبتي است طولاني و از مهرباني شديدي که نسبت به دوستانش دارد، به هر کسي که او را به اين لقب - که به دولت او و حسرت خوردن از جهت غربتش اشعار دارد - ياد کند، نظر ميفرمايد. و از گونههاي تعظيم او، اين است که غلام به حال تواضع، براي ارباب خود بپاخيزد، هنگامي که مولاي جليلش به ديده شريفش به او نظر ميکند، پس بپاخيزد و از خداوند - جلّ ذکره - تعجيل فرجش را طلب نمايد. (مترجم).
[2] بحارالانوار، 278:44 ح
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:23 AM
14- درخواست معرفت امام عصر از خداوند
درخواست معرفت آن حضرت از خداوند - عزّوجلّ - از وظايف مهمّ ما ميباشد، زيرا که علم با آموزش و درس خواندن بسيار نيست، بلکه علم نوري است که خداوند در دل هرکس که بخواهد هدايتش کند، قرار ميدهد و هرکه را خداوند هدايت کند، هدايت يافته است.
و در کافي از ابوبصير، از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) درباره فرموده خداي - عزّوجلّ -:
«وَمَنْ يُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثِيراً»؛
و هرکس که حکمت به او داده شود، خير بسيار به او داده شده.
فرمود: [يعني] طاعت خداوند و معرفت امام (علیه السلام). [1] .
در خبر صحيحي از حضرت ابوجعفر امام باقر (علیه السلام) آمده که فرمود: بلندي و رکن و کليد امر و درب اشيا و خشنودي خداي - تبارک و تعالي -بعد از معرفت او اطاعت امام است. [2] .
پيشتر دانستيم که مهمترين و واجبترين امور بعد از شناخت خدا و رسول او، شناختن وليّ امر و صاحب الزمان است، زيرا که اين امر، يکي از ارکان ايمان ميباشد. هر کس در حالي بميرد که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است و معرفت او، کليد تمام ابواب خير و سعادت و رحمت ميباشد و خداوند بندگان خود را امر فرموده، که معرفت او را تحصيل نمايند.
دعا از جمله درهايي است که خداي تعالي فرمان داده که از آنها وارد شوند، او فرموده است:
«أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ [3]
مرا بخوانيد که شما را اجابت کنم.
و نيز فرموده:
«إِنَّکَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشآءُ»؛ [4]
البته تو [اي رسول ما!] چنين نيست که هر کس را بخواهي، هدايت تواني کرد، بلکه خداوند هرکه را بخواهد، هدايت ميکند.
در کافي به سند خود از محمد بن حکيم آورده که گفت: به حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: معرفت ساخته کيست؟
فرمود: از ساختههاي خداوند است، بندگان را در آن ساخت بهرهاي نيست. [5] .
آيات و رواياتي که بر اين مطلب دلالت ميکند بسيار است، پس بر بندگان لازم است که از درگاه خداوند شناخت و معرفت امام زمانشان را به آنان روزي نمايد و کامل گرداند. و اين منافات ندارد با آنکه بنده مختار و مأمور به کسب و تحصيل و مطالعه وسايل معرفت باشد، زيرا که اين نظير روزي است که بندگان امر شدهاند، آن را طلب نمايند و نيز براي آن دعا کنند، ولي خداوند - جلّ شأنه - خود روزي دهنده است، چون سعي و کوشش وظيفه بنده است و به ثمر رساندن، برعهده خالق متعال ميباشد.
-----------------------------------------------------------------
[1] اصول کافي، 185:1.
[2] اصول کافي، 185:1.
[3] سوره غافر، آيه 60.
[4] سوره قصص، آيه 56.
[5] اصول کافي، 163:2.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:24 AM
15- تداوم درخواست معرفت آن حضرت
مداومت کردن بر دعايي که ثقة الاسلام کليني [1] و شيخ نعماني [2] و شيخ طوسي و { شيخ صدوق در کتاب «کمال الدين» [3] } به سندهاي خود، از زراره روايت کردهاند که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) ميفرمود: براي آن جوان پيش از قيامش غيبتي خواهد بود.
گفتم: چرا؟
فرمود: ميترسد - و به شکمش اشاره کرد - سپس فرمود: اي زراره! و او است منتظَر و او است که در ولادتش شک ميکنند، پس بعضي ميگويند: پدرش بدون بازمانده از دنيا رفت و بعضي از آنها ميگويند: در حالي که در شکم مادر بود، پدرش فوت کرد و بعضي ميگويند: دو سال پيش از فوت پدرش متولد شد و اوست منتظر، مگر اينکه خداوند - عزّوجلّ - دوست دارد که شيعه را امتحان کند، پس در آن هنگام است که تشکيک و توهم اهلِ باطل آغاز ميشود.
اي زراره! اگر آن زمان را درک کردي، اين دعا را بخوان:
«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»؛
بار خدايا! تو مرا به خود شناسا کن، که اگر خودت را به من نشناساني، پيغمبرت را نخواهم شناخت، بار خدايا! تو رسولت را به من بشناسان، که اگر رسول خود را به من نشناساني، حجّتت را نخواهم شناخت. پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان، که اگر حجّتت را به من نشناساني، از دين خود گمراه خواهم شد.
-----------------------------------------------------------------
[1] اصول کافي، 337:1.
[2] غيبت نعماني، 86، ان في قائم سنة من الانبياء.
[3] کمالالدين، 342:2.
16- مداومت به خواندن دعاي غريق
مداومت کردن بر خواندن دعايي که شيخ صدوق به سند خود، از عبد اللَّه بن سنان روايت کرده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) فرمود: پس از اين، شبههاي شما را خواهد رسيد، که بدون نشانه ديده شدني و امام هدايت کنندهاي خواهيد ماند و از آن نجات نمييابد، مگر کسي که دعاي غريق را بخواند.
راوي گويد: عرضه داشتم: دعاي غريق چگونه است؟
فرمود: چنين بگويد:
«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ»؛
اي خداوند! اي رحمان! اي مهربان! اي دگرگون کننده دلها! دل مرا بر دينت پايدار کن.
راوي گويد: من گفتم:
«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ».
فرمود: البته خداوند دگرگون کننده دلها و ديدهها است، ولي همينطور که من ميگويم، تو نيز بگو:
«يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ». [1] .
و شيخ نعماني در کتاب الغيبة به سند خود، از حمّاد بن عيسي، از عبد اللَّه بن سنان روايت آورده که گفت: من با پدرم به محضر امام ابوعبد اللَّه صادق (علیه السلام) شرفياب شديم.
پس آن حضرت فرمود: چگونه خواهيد بود اگر در حالي واقع شديد که امام هدايتگر و نشانه آشکاري نباشد (ديده نشود)؟ که از آن حيرت و سرگرداني نجات نيابد، مگر کسي که به دعاي غريق (يا حريق) دعا کند.
پدرم گفت: به خدا سوگند! اين بلا است. پس فدايت شوم! در آن هنگام چگونه رفتار کنيم؟
فرمود: هرگاه چنان شد - و تو آن زمان را درک خواهي کرد - به آنچه در دست داريد [از عقيده راستين] متمسّک شويد، تا آنکه امر برايتان به خوبي روشن شود. [2] .
-----------------------------------------------------------------
[1] کمالالدين، 351:2.
[2] غيبت، 81.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:24 AM
17- دعا در زمان غيبت آن حضرت
دعايي است که سيد بن طاووسرحمه الله در کتاب «مهج الدعوات» آورده، در حديثي که غيبت حضرت مهدي - عجّل اللَّه فرجه الشريف - در آن ياد شده، راوي گويد:
عرض کردم: شيعيانت چه کار کنند؟
فرمود: بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج کشيدن
عرضه داشتم: به چه چيزي دعا کنيم؟
فرمود: ميگويي:
«اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَرَّفْتَنِي نَفْسَکَ وَعَرَّفْتَنِي رَسُولَکَ وَعَرَّفْتَنِي مَلآئِکَتَکَ وَعَرَّفْتَنِي نَبِيَّکَ وَعَرَّفْتَنِي وُلاةَ أَمْرِکَ. اَللَّهُمَّ لا آخُذُ إِلّا ما أَعْطَيْتَ وَلا أَوْقي إِلّا ما وَقَيْتَ. اَللَّهُمَّ لا تُغَيِّبْنِي عَنْ مَنازِلِ أوليائکَ وَلا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي. اَللَّهُمَّ اهْدِنِي لِوِلايَةِ مَنْ أَفْرَضْتَ طاعَتَهُ»؛[1]
بار خدايا! تو خودت و فرستادهات و فرشتگانت و پيغمبرت و واليان امرت را به من شناسانيدي، بار خدايا! من نگيرم جز آنچه تو عطا کني و هيچ نگهدارندهاي جز تو برايم نيست. بار خدايا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آنکه هدايت کردهاي، منحرف منماي. بار خدايا! مرا به ولايت کسي که اطاعتش را بر من واجب ساختهاي، هدايت فرماي.
-----------------------------------------------------------------
[1] مهج الدعوات، 332.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:25 AM
18- شناختن علامتهاي ظهور آن حضرت
شناختن علامتهاي ظهور آن حضرت (ع) به ويژه علايم حتمي که امامان برحق (علیه السلام) آنها را خبر دادهاند، [از وظايف مهمّ شيعيان است] و دليل بر اين، عقل است و نقل؛
دليل عقل
پيشتر دانستيد که شناخت شخص آن حضرت (علیه السلام) واجب است و شناخت علايم حتمي که مقارن با ظهور آن جناب يا نزديک به آن است، مقدّمه شناخت او ميباشد.
و ترديدي نيست که روي آوردن به سوي آن حضرت هنگام ظهورش از شهرها، جز بعد از علم به ظهور امکانپذير نميباشد و اين علم به سبب آشکار شدن علامتهاي حتميهاي که وعده شدهاند، حاصل ميگردد. و امّا شناختن آن جناب به وسيله معجزاتي که از حضرتش صادر ميشود، براي بينندگان و حاضران در خدمتش انجام مييابد، چنانکه پوشيده نيست.
دليل نقل
فرموده امام صادق (علیه السلام) است، در خبر عمر بن ابان که در حديث صحيحي در کافي روايت آمده که فرمود: علامت را بشناس، پس هرگاه آن را شناختي، پيش افتادن يا تأخير کردن اين امر تو را ضرر نرساند.... [1]
اضافه بر اينکه ائمه طاهرين (علیه السلام) علامتهايي را که خداي تعالي براي ظهور حضرت قائم (علیه السلام) قرار داده، بيان فرمودهاند، تا راستگو از دروغگو معلوم گردد و در قسمتي از روايات، وقوع بعضي از رويدادهاي فتنهانگيز را خبر دادهاند، که گمراهان به سبب آنها به فتنه ميافتند، ولي آنان که احاديث امامان را روايت کردهاند و کساني که از پيش وقايعي که امامان (ع) خبر دادهاند، شنيده و دانسته باشند، به فتنه نميافتند و گمراه نميشوند، زيرا که آنها به سبب شناختن علايم بر اساس روايات رسيده از امامانشان (ع) راستگو را از دروغگو!!! تشخيص ميدهند.
و نيز بر اين مطلب دلالت ميکند اينکه اطاعت دستورات آن حضرت (علیه السلام) بر ما واجب است، به دليل فرموده خداي تعالي:
«أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ [2]
اطاعت کنيد خداوند را و اطاعت کنيد فرستاده خداوند را و واليان امر را.
بنابراين بر مؤمن واجب است علايم ظهور آن حضرت را بشناسد، تا هرگاه ظاهر شد او را اطاعت کند و حق را از باطل تشخيص دهد.
{ البته بنده در این پست قصد ندارم که علائم ظهور رو شرح بدهم چون به اندازه کافی در این بخش درباره اون صحبت شده است اما دو علامت غیر حتمی که شخصاً کمتر دیدم دربارش صحبت بشه رو در ذیل براتون شرح میدم }
در کتاب «نور العيون» از نشانههاي ظهور روايت آمده که: مردم در آخر الزمان عمامه را ترک ميگويند و به جاي آن کلاه بر سر ميگذارند.
و نيز روايت آورده که از جمله نشانههاي ظهور آن است که: مردم به فقدان اولاد خوشحال ميشوند و کسي که فرزند ندارد، اظهار خشنودي و شکرگزاري مينمايد.
ميگويم {نویسنده} : اين دو علامت در اين سال، يعني سال هزار و سيصد و چهل و شش هجري ظاهر گشت، که من ديدم جمعي از مردم عمامه از سر برداشتند و به جاي آن کلاه بر سر نهادند، شبيه به اهل باطل و به جهت نزديک شدن به آنان. و باز ديدم که مردم به خاطر نداشتن اولاد خوشحالي ميکنند و کسي که پسر ندارد، اظهار خشنودي و شکرگزاري دارد، به خاطر نظام وظيفه اجباري!!!.
به درگاه خداوند تعالي شکايت داريم از غيبت وليّاش و از درگاهش ميخواهيم که فرج آن حضرت را تعجيل فرمايد و ما را از يارانش قرار دهد.
----------------------------------------------------------------
[2] اصول کافي، 372:1.
[3] سوره نساء، آيه 59.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:26 AM
19- تسليم بودن و عجله نکردن
در بيان قسمتي از روايات رسيده از امامان
1 - در کافي به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير آورده که گفت: در محضر امام صادق (علیه السلام) که مهزم بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدايت شوم! خبر ده مرا از اين امري که منتظرش هستيم، چه وقت خواهد بود؟
حضرت صادق (ع) فرمود: اي مهزم! وقتگذاران دروغ گويند و عجله کنندگان هلاک گردند و تسليم شدگان نجات يابند. [1]
2 - و در حديث اربع مائه، از امير المؤمنين (علیه السلام) آمده که فرمود: تلاش کردن براي از جاي برکندن کوهها آسانتر است، از تلاش براي برانداختن حکومتي که وقت معيّني دارد، از خداوند ياري بخواهيد و صبر کنيد که زمين از آن خداوند است، به هر کس از بندگانش بخواهد آن را به ارث ميسپارد و عاقبت [خوب و پيروزي نهايي] براي تقواپيشگان است. درباره امري پيش از رسيدن وقتش شتاب مکنيد، که پشيمان خواهيد شد و مدّت را طولاني مشماريد، که دلهايتان را قساوت ميگيرد.
و ...
در بيان گونههاي عجله مذموم و اينکه سبب کفر و الحاد است
گونه اوّل: گاهي عجله کردن در اين امر، و از دست دادن صبر و تحمّل سبب ميشود که شخص از افراد گمراه کننده و ملحدي پيروي کند، که ادعاي ظهور مينمايند و جاهلان غافل از اخبار رسيده از امامان معصوم (ع) را گمراه ميسازند، که با جلوه دادن خيالهاي فاسدشان مطلب را بر عوام مشتبه مينمايند، و آنان را به خرافات و انحرافات خود فرا ميخوانند، که عجله کردن در اين امر او را برميانگيزد تا از چنين افرادي بدون دليل و برهان پيروي کند، با اينکه امامان ما (علیه السلام) براي ما علامتهاي حضرت صاحب الزمان (ع) را ذکر و بيان فرمودهاند، و نيز علائم حتمي که هنگام ظهور آن جناب واقع و ظاهر ميشود.
گونه دوّم: بسا ميشود که شتاب کردن در اين امر سبب مأيوس شدن از وقوع آن ميگردد، که نتيجه چنين عجلهاي تکذيب پيغمبر و امامان (علیه السلام) خواهد بود، در اخبار متواتر و روايات بسياري از آنان رسيده مبني بر اينکه آن حکومت الهي واقع خواهد شد، و امر فرمودهاند که انتظار آن را بکشيم،
گونه سوم: عجله کردني که آدمي را در شک و ترديد مياندازد، و اين نيز مانند گونه پيشين مايه بيرون رفتن از ايمان و داخل شدن در شمار ياران شيطان است، و امامان ما (علیه السلام) در چند روايت فرمودهاند که: «اگر خداي تعالي ميدانست که دوستانش به ترديد ميافتند حجّت خود را يک چشم بر هم زدن از آنان پوشيده نميداشت».
گونه چهارم: آنچه سبب اعتراض کردن بر خداي تعالي نسبت به قضا و قدرش ميشود، و مايه اعتراض کردن بر امام در تأخير انداختن ظهورش ميگردد، آن است که شخص بگويد: چرا آشکار نميشود، و مانند اين سخنان را بر زبان جاري نمايد، که عجله کننده در اين مورد به خاطر اعتراض و اشکال بر خداوند پيرو شيطان است.
گونه پنجم: اينکه گاهي عجله کردن و تسليم نبودن، سبب سبک شمردن احاديث ائمه معصومين (علیه السلام) ميشود که به انتظار امام غايب عجل اللَّه فرجه امر فرمودهاند، پس شخص شتابزده از جهت عجله کردنش آن اخبار را سبک ميشمارد، و با اين کار در شمار کفار قرار ميگيرد، چون سبک شمردن سخنان امامان (ع) در حقيقت سبک شمردن خود آنان است، و سبک شمردن آنان بياعتنايي به خداي عز و جل است، و سبک شمردن خداي عز و جل کفر ورزيدن به او ميباشد، به خداي تعالي از گمراهي پس از هدايت پناه ميبريم.
گونه ششم: بسا ميشود که عجله کردن مايه رَدّ اخباري که در مورد فَرَج و ظهور مولايمان (علیه السلام) رسيده خواهد شد، چون شخص عجول و شتابزده به خاطر تنگي سينه و کمي صبرش وقتي مدتي طولاني بر او ميگذرد شيطان بر او مسلّط ميگردد، و به او وسوسه ميکند که: شايد اين اخبار از ائمه اطهار صادر نشده، و شايد گرويدگان به اين مذهب يا بعضي از راويان اين اخبار آنها را ساخته باشند، به جهت مصالح و منافع که از کار به آنان ميرسيده است! و اين خيال و پندار در ذهنش پيوسته قوّت ميگيرد تا جايي که عاقبت کارش به رد کردن و نپذيرفتن اين اخبار منتهي ميگردد، و به درّه هلاکت جهنم سقوط ميکند که بد جايگاهي است.
گونه نهم: احياناً شتابزدگي در بعضي از اشخاص سبب ميشود که اخبار رسيده از امامان (علیه السلام) را به خواستهها و هوسهاي خود تأويل و توجيه نمايد، به طوري که برخلاف صريح يا ظاهر اخبار ميباشد، پس بدين ترتيب در درّه ضلالت و گمراهي سقوط ميکند، چون اين کار او را به جايي ميبرد که - العياذ باللَّه - گمراه کردن را به حجّتهاي خداي متعال نسبت دهد.
گونه دهم: بسا ميشود که شتابزدگي و بيصبري در بعضي از اشخاص مايه ترک دعا کردن براي تعجيل فَرَج صاحب الزمان (علیه السلام) ميگردد، و بر اثر آن از نتایج و فوائدی که در برای تعجیل در فرج است محروم ميشود، به سبب اينکه شخص مدّتي مديد به دعا کردن براي اين امر مشغول گرديده، و اهل دعا و دوستي آن حضرت را نيز ميبيند که به اين دعا مشغولند، سپس مشاهده ميکند که فَرَج و ظهور به تأخير افتاد و به خوشحالي و سرور نرسيد، لذا به سبب کمصبري و شتابزدگي در اين امر چنين ميپندارد که آن دعاها در حاصل شدن مطلب او تأثيري ندارد، و اين باعث ميشود که دعا براي تعجيل فَرَج را ترک گويد، غافل از اينکه اين دعا نيز مانند ساير دعاها به شروط و صفاتي بستگي دارد که اثرش آشکار نميگردد مگر بعد از پيدايش آن شروط و ويژگيها در آن.
منبع:پیچک نت
غریب آشنا
09-15-2012, 12:27 AM
20- صدقه دادن به نيابت از آن حضرت
و اين از نشانههاي مودّت و دوستي آن جناب و ولايت او است و بر خوبي و رُجحان آن دلالت دارد آنچه در مدح صدقه دادن و نماز خواندن به نيابت از ساير مؤمنين وارد گرديده - چنانکه گذشت - زيرا که مولاي مؤمنين افضل افراد آنان است، و صدقه دادن از سوي او از صدقه دادن به نيابت از آنان بهتر و برتر ميباشد، اضافه بر فحواي دليلي که در مورد نيابت کردن از امام (ع) در حج و طواف و زيارت و... وارد شده، که اگر کسي آن روايات و مانند آنها را جستجو نمايد رجحان داشتن انجام هر گونه عمل صالح به نيابت از آن جناب - صلوات اللَّه و سلامه عليه - را خواهد دانست.
و سيد اجل علي بن طاووسرحمه الله در کتاب کشف المحجة فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموري که مربوط به آداب و وظايف او نسبت به مولايمان صاحب الزمان (ع) است، تا آنجا که گفته: «... پس در پيروي و وفاداري و تعلق خاطر و دلبستگي نسبت به آن حضرت (ع) به گونهاي باش که خداوند و رسول او (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و پدران آن حضرت و خود او از تو ميخواهند و حوايج آن بزرگوار را بر خواستههاي خود مقدم بدار هنگامي که نمازهاي حاجت را به جاي ميآوري، و صدقه دادن از سوي آن جناب را پيش از صدقه دادن از سوي خودت و عزيزانت قرار ده، و دعا براي آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن براي خودت، و نيز در هر کار خيري که مايه وفاي به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب ميشود به سوي تو توجه فرمايد و به تو احسان نمايد.... [1] .
----------------------------------------------------------------
[1] کشف المحجة، 152 و 151، فصل 150.
منبع:پیچک نت
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.