Borna66
06-01-2009, 07:41 PM
يك موضوع خنده دار
روانشناسان در حال جستجوي ريشههاي قديمي خنده هستند كه از نظريه «خنده» قديميتر است.
به نظر نميرسد كه آماده كردن غذاهايي مثل تاكو و بوريتو ( دو غذاي مكزيكي) براي دانشجويان گرسنه كالج، خيلي جالب و مفرح باشد اما زنان كنار پيشخوان(بار) در "سالسا ريكو" به نظر ميآيد كه اوقات كاملا خوب و خوشي را سپري ميكنند. وقتي كه از دوطرف ميزهاي بخار مخصوص آشپزي سر يكديگر فرياد ميزنند و مثلا همديگر را صدا ميكنند، به شدت به خنده ميافتند. در اين بين دانشجويي كه نزديك ماشين صندوقداري ايستادهاست، سريع ظرف يك وعده غذايي خود را برميدارد در حاليكه اصلا نميخندد.
دكتر رابرت پروواين، استاد روانشناسي، مديريت گروه سهنفرهي سالسا ريكو را مورد تاييد قرار ميدهد، به اين خاطر كه او در صحنههاي مشترک دانشجويان (مانند مورد مذكور) حضور دارد. استاد روانشناسي دانشگاه مريلندِ بالتيموركاونتي(UMBC )، نزديك به دو دهه را صرف دقت و توجه و نكتهبرداري از موقعيتهايي نظير آنچه در بالا ذکر شد كردهاست. تمام تلاش او براي اين است كه افراد چرا و چگونه ميخندند.
پروواين خنده را به روشي پيشبرد كه يك رفتارشناس جانوري با مطالعه آواز پرندگان به پيش ميبرد و يا مانند جين گودال كه روي شمپانزهها مطالعه كرد، بوسيله يك مرحله بازگشت به عقب. او ميگويد سعي ميكند كه خنده را به عنوان يك بيگانهاي مشاهده كند كه بر زمين فرود آمده و ممكن است با خود بگويد: اين صدا كه شبيه عوعو كردن يا نفسنفس زدن است چيست كه اين موجودات هميشه در حال ايجاد آن هستند؟ و چرا يك چنين رفتارهاي غيرعادي شكل گرفتهاند؟
پروواين براي پاسخ به آن سوالات، صداي حالت انفجار و تركيدن خنده را ضبط كرد و صداهاي ضبط شده را به آزمايشگاه تجزيه و تحليل صدا واقع در باغ وحش ملي واشنگتن برد. در حقيقت كار محققان در اين آزمايشگاه، تحقيق و تجزيه صداها و آواز پرندگان بود. بعدها او توانست تا آزمايشگاه تجزيه صدا كه متعلق به خودش بود را بسازد تا بتواند بسامد و دانگ و زيرو بمي خنده را ترسيم نمايد. او در اين حوزه، در مراکز خريد، بوفه_رستورانهاي واقع در مراکز خريد، و مراكز دانشجويي به دنبال ثبت و ضبط دفتر يادداشت خود براي هزاران نوع صداي مختلف خنده بود. و نيز در جستجوي گفتگوهاي معمولي پيشپا افتاده و يا بامزهاي بود كه موجب خنده ميشدند.
در يك لحظه در سالسا ريكو، کارمند و مشتري، در حال تصوركردن يكي از اصليترين يافتههاي او هستند: او، در كل به اين نتيجه رسيد كه خنده توسط يك جمله بامزهي بهخصوص بهوجود نميآيد. در عوض پاسخي متداول در موقعيتهاي اجتماعي است. مردم زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند بدون هيچ اعتنايي به «خندهدار» بودن گفتگو و مكالمه، ميخندند اما زماني كه تنها ميشوند ديگر نميخندند.
پروواين ميگويد:« شوخطبعي و خنده به هم ارتباط دارند اما دو چيز مجزا از يكديگر هستند. خنده، باستانيتر و قديميتر است. به عبارتي نخستين بازيِ آواسازي است. ما شوخي و شوخطبعي توسعهاي مدرن، شناختي و زباني است. خنده، خيلي قبل از آنكه شوخي بوجود آيد؛ وجود داشت».
درسهاي خنده
در واقع دانشمندان دوره داروين، به اين نكته اشاره كردهبودند كه شمپانزهها و ديگر پستانداران نخستين، وقتيكه غلغلک داده ميشوند يا در زمان بازي با يكديگر، مشغول جنگ و دعوا ميشوند صدايي شبيه به نفسنفس زدن از خود در ميآورند. اين پيشصداي خنده، به طور كل با خنده نوع بشر متفاوت است. پروواين ميگويد اين صدا بيشتر شبيه ارهدستي است تا صداي خنده. اما منبع اصلي آن همان است كه صداي خنده نوع بشر را موجب ميشود.
پروواين كه يك عصبشناس رشدي بوسيله آموزش است، در اصل به اين موضوع علاقمند است كه خنده چگونه ميتواند عصبشناسي رفتار را مشخص نمايد. او ميگويد، خنده در بين تمام بشريت، جهاني و همگاني است و نيز ساختار سادهاي دارد. به همين جهت هم سيستم خوبي براي آغاز كشف و بررسي ارتباطات ميان مغز و رفتار است. اما پيش از اينكه او بتواند به روانشناسي عصبشناختي خنده بپردازد؛ در مييابد كه بايد درباره خود اين پديده اطلاعات بيشتري گردآوري كند.
در اواخر دهه 80 ، هنوز قلمرو اين رشته مشخص و كشف نشده بود. برخي روانشناسان روي روانشناسي شناختي و اجتماعي كار كرده بودند اما هيچكدام در مورد خنده، هيچ فعاليتي انجام نداده بودند.
پروواين ميافزايد:« در كل، علم روانشناسي از آزمون فرضيه زودرس رنج ميكشد. اما كليد اصلي ايناست كه شما به يافتن آزمون باارزش فرضيه، مجبور هستيد».
براي ادامه كار، او مطالعات مشاهدهاي خود را آغاز كرد. او بعدها توانست تا با هزاران گونه مختلف خنده، به حقايق دور از انتظاري دست يابد؛ كه آنها را به صورت خلاصه در مقالهاي در جهتگيريهاي رايج در علوم روانشناختي در سال 2004، به چاپ و نشر برساند(جلد 13، شماره6، صفحات 215تا 218) :
• خنده در موقعيتهاي جمعي و اجتماعي، 30 بار بيشتر از زماني كه افراد تنها هستند، اتفاق ميافتد. زماني كه افراد تنها هستند، بيشتر ترجيح ميدهند كه يا با خودشان حرف بزنند و يا لبخند بزنند تا بخندند.
• معمولا فكر ميكنيم كه خنده، پاسخي است به فردي كه با ما سخن ميگويد. اما در گفتگوها و مكالمات، احتمال خنده فرد سخنگو 46% بيشتر از مخاطبان او بوده و بوسيله خنده، صحبت خود را قطع ميكنند يا مورد تاكيد قرار ميدهند.
• تنها حدود 10 تا 15% تعبيرهاي پيشخندهها بيمزه و دور از خنده است. كه اغلب آنها به اندازه جمله« همين الان بايد برم» كسلكننده و خستهكننده است.
• افراد به عنوان تاكيد بر كاري ميخندند و آن را دتر جايي مشخص در جريان صداي خود وارد ميكنند. ممكن است كه بگوييد « من دارم ميرم، ها ها ها» اما نميگوييد « من دارم، ها هاها، ميرم». در واقع در مطالعهاي كه نتايج آن هنوز به چاپ نرسيدهاست پروواين دريافته است كه افراد ناشنوا نيز به طور مادرزادي به همان نكاتي در مكالمات ميخندند كه افراد شنوا در مكالمات گفتاري خود.
• همانطور كه عقل عامه ميگويد، خنده مسرياست. تنها گوش دادن به صداي خنده يكفرد كافيست تا موجب خنده فرد ديگري شود.
پروواين ميگويد در اصل «خنده» شمپانزه احتمالا از الگوي نفسنفس زدن اين حيوان در زمان بازي بوجود ميآيد. در طول سالها، اين صدا به عنوان نشانهاي در شوخيهاي اجتماعي و جمعي تا به امروز بوده است. گاهي اوقات ممكن است به اين خاطر كه يك لطيفه معرکه شنيدهايم بخنديم؛ اما اغلب از خنده به عنوان ابزاري براي پيوستن به اجتماع استفاده ميكنيم.
خنديدن زيرلبي، خرناس كشيدن در خنده و خنده از ته دل
مسلما تمام خندهها مانند هم نيستند. همه ما وقتي خنده را تشخيص ميدهيم كه، آن را ميشنويم؛ اما برخي خنده از ته دل هستند، برخي پوزخند، قهقهه ، و برخي هم خرناسي هستند. به سايت اينترنتي دكتر جو_آن باكورووسكي برويد و نمونههاي مختلف خنده را گوش كنيد. باكورووسكي كه استاد روانشناسي در دانشگاه وندربيت است شروع به توسعهي كار پروواين كرده است. او اين كار را بوسيله كشف تفاوتها ميان انواع مختلف خنده و اينكه اين تفاوتها چه مفهومي ميتواند داشته باشد، انجام ميدهد.
در مطالعهاي كه در سال 2001 در نشريه علم روانشناسي به چاپ رسيد، او و همكارش از دانشجويان كالج خواستند تا 50 نوع صداي مختلف خنده زن و مرد را ضبط كنند. نمونههخا از خندههاي « باصدا» شروع ميشد كه اکثرا صدايي شبيه "هاهاها" يا "هههه هه" داشتند و به خندههاي بيصدايي ختم ميشد كه صدايي شبيه خرناس داشت.
محققان اين مطالعه دريافتند كه اكثر زنان و مرداني كه به نمونهها گوش دادند به خندههاي صدادار بسيار بيشتر از خندههاي بيصدا، پاسخ مثبت دادند: آنها از دوباره شنيدن آن لذت ميبردند، و معتقد بودند كه اين صدا صميمانهتر است و بسيار مشتاق بودند تا فردي كه صداي خنده متعلق به او است را ببينند.
باكورووسكي ميگويد اين پاسخهاي مثبت به هدف تكاملي خنده اشاره ميكند. او فرض ميكند ما خنده را براي بيرونكشيدن واكنشهاي مثبت ديگر افراد و نيز برقراري ارتباط با آنان مورد استفاده قرار ميدهيم و اينكه قصد نداريم به آنان آسيبي وارد كنيم.
او در ادامه ميافزايد:« انسانها به رفتار جمعي با افراد غيرخويشاوند و فاميل(غريبه) در حد بسيار گستردهاي اعتماد ميكنند، كه اين اعتماد در هيچيك از گونههاي ديگر ديده نميشود. اما انسانها ذاتاً اهل رقابت و جاهطلبي هستند. بنابراين، نظريه كلي ايناست كه ما ميبايست برخي از رفتارها و منظورها را بوجود آوريم تا ديگران بدانند كه در برابر آنها احساس خوب و مثبتي داريم».
او ميگويد خنده، همان رفتارها و منظورها است. اما هر خندهاي نه .
او و همكارانش معتقدند كه خنده باصدا نشانه قابل اعتمادتري از خلقيات مثبت يك فرد، در مقايسه با خنده بيصدا ميباشد. به عبارت ديگر وقتي فردي با صداي «هاها ها» ميخندد احتمالا واقعا خوشحال و غيرپرخاشگر است. اما در خنده تودماغي(خرناسي) نميتوان از اين موضوع مطمئن بود.
يك مقاله كه هنوز منتشر نشده و به دنبال همين مطالب در نشريه علوم روانشناختي منتشر خواهد شد، شواهد و دلايل بيشتري را براي اين مدعا ارايه ميدهد. در آن، كه سايت اينترنتي باكورووسكي به اين آدرس است
:http://sitemason.vanderbit.edu/psychology/bachorowski ،
ميگويد دريافتهاند كه كودكان مبتلا به اوتيسم، كه مايل به توليد سيگنالها و نشانههاي بسيار صادقانه براي حالات دروني خود هستند، ضريب و بهره خندهي باصداي بيشتري نسبت به بيصدا، در مقايسه با همسالان خود دارند.
باكورووسكي ميگويد كه در برنامه بعدي خود ميخواهد با استفاده از تصاويرذهني شروع به بررسي و كندو كاو پايههاي كالبدشناسي عصبي خنده نمايد : به عنوان مثال، او ميخواهد اين نکته را كشف كند كه آيا قسمتهايي از مغز كه در خنده دخالت و شركت ميكنند نسبت به آن قسمتهايي كه در سخنراني و گفتگو شركت ميكنند، پيرتر و قديميتر هستند يا خير؟
او ميافزايد:« اين موضوع نوعي از قاپيدن و به سمت خود كشيدن شما ميباشد. فكر نميكنم كسي در حاليكه بزرگ ميشود بگويد"من" قصد دارم تا خنده را مطالعه كنم و در آن ادامه تحصيل دهم. اما اگر اتفاقي با آن برخورد كرديد، مطمئنا بامزه خواهد بود».
روانشناسان در حال جستجوي ريشههاي قديمي خنده هستند كه از نظريه «خنده» قديميتر است.
به نظر نميرسد كه آماده كردن غذاهايي مثل تاكو و بوريتو ( دو غذاي مكزيكي) براي دانشجويان گرسنه كالج، خيلي جالب و مفرح باشد اما زنان كنار پيشخوان(بار) در "سالسا ريكو" به نظر ميآيد كه اوقات كاملا خوب و خوشي را سپري ميكنند. وقتي كه از دوطرف ميزهاي بخار مخصوص آشپزي سر يكديگر فرياد ميزنند و مثلا همديگر را صدا ميكنند، به شدت به خنده ميافتند. در اين بين دانشجويي كه نزديك ماشين صندوقداري ايستادهاست، سريع ظرف يك وعده غذايي خود را برميدارد در حاليكه اصلا نميخندد.
دكتر رابرت پروواين، استاد روانشناسي، مديريت گروه سهنفرهي سالسا ريكو را مورد تاييد قرار ميدهد، به اين خاطر كه او در صحنههاي مشترک دانشجويان (مانند مورد مذكور) حضور دارد. استاد روانشناسي دانشگاه مريلندِ بالتيموركاونتي(UMBC )، نزديك به دو دهه را صرف دقت و توجه و نكتهبرداري از موقعيتهايي نظير آنچه در بالا ذکر شد كردهاست. تمام تلاش او براي اين است كه افراد چرا و چگونه ميخندند.
پروواين خنده را به روشي پيشبرد كه يك رفتارشناس جانوري با مطالعه آواز پرندگان به پيش ميبرد و يا مانند جين گودال كه روي شمپانزهها مطالعه كرد، بوسيله يك مرحله بازگشت به عقب. او ميگويد سعي ميكند كه خنده را به عنوان يك بيگانهاي مشاهده كند كه بر زمين فرود آمده و ممكن است با خود بگويد: اين صدا كه شبيه عوعو كردن يا نفسنفس زدن است چيست كه اين موجودات هميشه در حال ايجاد آن هستند؟ و چرا يك چنين رفتارهاي غيرعادي شكل گرفتهاند؟
پروواين براي پاسخ به آن سوالات، صداي حالت انفجار و تركيدن خنده را ضبط كرد و صداهاي ضبط شده را به آزمايشگاه تجزيه و تحليل صدا واقع در باغ وحش ملي واشنگتن برد. در حقيقت كار محققان در اين آزمايشگاه، تحقيق و تجزيه صداها و آواز پرندگان بود. بعدها او توانست تا آزمايشگاه تجزيه صدا كه متعلق به خودش بود را بسازد تا بتواند بسامد و دانگ و زيرو بمي خنده را ترسيم نمايد. او در اين حوزه، در مراکز خريد، بوفه_رستورانهاي واقع در مراکز خريد، و مراكز دانشجويي به دنبال ثبت و ضبط دفتر يادداشت خود براي هزاران نوع صداي مختلف خنده بود. و نيز در جستجوي گفتگوهاي معمولي پيشپا افتاده و يا بامزهاي بود كه موجب خنده ميشدند.
در يك لحظه در سالسا ريكو، کارمند و مشتري، در حال تصوركردن يكي از اصليترين يافتههاي او هستند: او، در كل به اين نتيجه رسيد كه خنده توسط يك جمله بامزهي بهخصوص بهوجود نميآيد. در عوض پاسخي متداول در موقعيتهاي اجتماعي است. مردم زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند بدون هيچ اعتنايي به «خندهدار» بودن گفتگو و مكالمه، ميخندند اما زماني كه تنها ميشوند ديگر نميخندند.
پروواين ميگويد:« شوخطبعي و خنده به هم ارتباط دارند اما دو چيز مجزا از يكديگر هستند. خنده، باستانيتر و قديميتر است. به عبارتي نخستين بازيِ آواسازي است. ما شوخي و شوخطبعي توسعهاي مدرن، شناختي و زباني است. خنده، خيلي قبل از آنكه شوخي بوجود آيد؛ وجود داشت».
درسهاي خنده
در واقع دانشمندان دوره داروين، به اين نكته اشاره كردهبودند كه شمپانزهها و ديگر پستانداران نخستين، وقتيكه غلغلک داده ميشوند يا در زمان بازي با يكديگر، مشغول جنگ و دعوا ميشوند صدايي شبيه به نفسنفس زدن از خود در ميآورند. اين پيشصداي خنده، به طور كل با خنده نوع بشر متفاوت است. پروواين ميگويد اين صدا بيشتر شبيه ارهدستي است تا صداي خنده. اما منبع اصلي آن همان است كه صداي خنده نوع بشر را موجب ميشود.
پروواين كه يك عصبشناس رشدي بوسيله آموزش است، در اصل به اين موضوع علاقمند است كه خنده چگونه ميتواند عصبشناسي رفتار را مشخص نمايد. او ميگويد، خنده در بين تمام بشريت، جهاني و همگاني است و نيز ساختار سادهاي دارد. به همين جهت هم سيستم خوبي براي آغاز كشف و بررسي ارتباطات ميان مغز و رفتار است. اما پيش از اينكه او بتواند به روانشناسي عصبشناختي خنده بپردازد؛ در مييابد كه بايد درباره خود اين پديده اطلاعات بيشتري گردآوري كند.
در اواخر دهه 80 ، هنوز قلمرو اين رشته مشخص و كشف نشده بود. برخي روانشناسان روي روانشناسي شناختي و اجتماعي كار كرده بودند اما هيچكدام در مورد خنده، هيچ فعاليتي انجام نداده بودند.
پروواين ميافزايد:« در كل، علم روانشناسي از آزمون فرضيه زودرس رنج ميكشد. اما كليد اصلي ايناست كه شما به يافتن آزمون باارزش فرضيه، مجبور هستيد».
براي ادامه كار، او مطالعات مشاهدهاي خود را آغاز كرد. او بعدها توانست تا با هزاران گونه مختلف خنده، به حقايق دور از انتظاري دست يابد؛ كه آنها را به صورت خلاصه در مقالهاي در جهتگيريهاي رايج در علوم روانشناختي در سال 2004، به چاپ و نشر برساند(جلد 13، شماره6، صفحات 215تا 218) :
• خنده در موقعيتهاي جمعي و اجتماعي، 30 بار بيشتر از زماني كه افراد تنها هستند، اتفاق ميافتد. زماني كه افراد تنها هستند، بيشتر ترجيح ميدهند كه يا با خودشان حرف بزنند و يا لبخند بزنند تا بخندند.
• معمولا فكر ميكنيم كه خنده، پاسخي است به فردي كه با ما سخن ميگويد. اما در گفتگوها و مكالمات، احتمال خنده فرد سخنگو 46% بيشتر از مخاطبان او بوده و بوسيله خنده، صحبت خود را قطع ميكنند يا مورد تاكيد قرار ميدهند.
• تنها حدود 10 تا 15% تعبيرهاي پيشخندهها بيمزه و دور از خنده است. كه اغلب آنها به اندازه جمله« همين الان بايد برم» كسلكننده و خستهكننده است.
• افراد به عنوان تاكيد بر كاري ميخندند و آن را دتر جايي مشخص در جريان صداي خود وارد ميكنند. ممكن است كه بگوييد « من دارم ميرم، ها ها ها» اما نميگوييد « من دارم، ها هاها، ميرم». در واقع در مطالعهاي كه نتايج آن هنوز به چاپ نرسيدهاست پروواين دريافته است كه افراد ناشنوا نيز به طور مادرزادي به همان نكاتي در مكالمات ميخندند كه افراد شنوا در مكالمات گفتاري خود.
• همانطور كه عقل عامه ميگويد، خنده مسرياست. تنها گوش دادن به صداي خنده يكفرد كافيست تا موجب خنده فرد ديگري شود.
پروواين ميگويد در اصل «خنده» شمپانزه احتمالا از الگوي نفسنفس زدن اين حيوان در زمان بازي بوجود ميآيد. در طول سالها، اين صدا به عنوان نشانهاي در شوخيهاي اجتماعي و جمعي تا به امروز بوده است. گاهي اوقات ممكن است به اين خاطر كه يك لطيفه معرکه شنيدهايم بخنديم؛ اما اغلب از خنده به عنوان ابزاري براي پيوستن به اجتماع استفاده ميكنيم.
خنديدن زيرلبي، خرناس كشيدن در خنده و خنده از ته دل
مسلما تمام خندهها مانند هم نيستند. همه ما وقتي خنده را تشخيص ميدهيم كه، آن را ميشنويم؛ اما برخي خنده از ته دل هستند، برخي پوزخند، قهقهه ، و برخي هم خرناسي هستند. به سايت اينترنتي دكتر جو_آن باكورووسكي برويد و نمونههاي مختلف خنده را گوش كنيد. باكورووسكي كه استاد روانشناسي در دانشگاه وندربيت است شروع به توسعهي كار پروواين كرده است. او اين كار را بوسيله كشف تفاوتها ميان انواع مختلف خنده و اينكه اين تفاوتها چه مفهومي ميتواند داشته باشد، انجام ميدهد.
در مطالعهاي كه در سال 2001 در نشريه علم روانشناسي به چاپ رسيد، او و همكارش از دانشجويان كالج خواستند تا 50 نوع صداي مختلف خنده زن و مرد را ضبط كنند. نمونههخا از خندههاي « باصدا» شروع ميشد كه اکثرا صدايي شبيه "هاهاها" يا "هههه هه" داشتند و به خندههاي بيصدايي ختم ميشد كه صدايي شبيه خرناس داشت.
محققان اين مطالعه دريافتند كه اكثر زنان و مرداني كه به نمونهها گوش دادند به خندههاي صدادار بسيار بيشتر از خندههاي بيصدا، پاسخ مثبت دادند: آنها از دوباره شنيدن آن لذت ميبردند، و معتقد بودند كه اين صدا صميمانهتر است و بسيار مشتاق بودند تا فردي كه صداي خنده متعلق به او است را ببينند.
باكورووسكي ميگويد اين پاسخهاي مثبت به هدف تكاملي خنده اشاره ميكند. او فرض ميكند ما خنده را براي بيرونكشيدن واكنشهاي مثبت ديگر افراد و نيز برقراري ارتباط با آنان مورد استفاده قرار ميدهيم و اينكه قصد نداريم به آنان آسيبي وارد كنيم.
او در ادامه ميافزايد:« انسانها به رفتار جمعي با افراد غيرخويشاوند و فاميل(غريبه) در حد بسيار گستردهاي اعتماد ميكنند، كه اين اعتماد در هيچيك از گونههاي ديگر ديده نميشود. اما انسانها ذاتاً اهل رقابت و جاهطلبي هستند. بنابراين، نظريه كلي ايناست كه ما ميبايست برخي از رفتارها و منظورها را بوجود آوريم تا ديگران بدانند كه در برابر آنها احساس خوب و مثبتي داريم».
او ميگويد خنده، همان رفتارها و منظورها است. اما هر خندهاي نه .
او و همكارانش معتقدند كه خنده باصدا نشانه قابل اعتمادتري از خلقيات مثبت يك فرد، در مقايسه با خنده بيصدا ميباشد. به عبارت ديگر وقتي فردي با صداي «هاها ها» ميخندد احتمالا واقعا خوشحال و غيرپرخاشگر است. اما در خنده تودماغي(خرناسي) نميتوان از اين موضوع مطمئن بود.
يك مقاله كه هنوز منتشر نشده و به دنبال همين مطالب در نشريه علوم روانشناختي منتشر خواهد شد، شواهد و دلايل بيشتري را براي اين مدعا ارايه ميدهد. در آن، كه سايت اينترنتي باكورووسكي به اين آدرس است
:http://sitemason.vanderbit.edu/psychology/bachorowski ،
ميگويد دريافتهاند كه كودكان مبتلا به اوتيسم، كه مايل به توليد سيگنالها و نشانههاي بسيار صادقانه براي حالات دروني خود هستند، ضريب و بهره خندهي باصداي بيشتري نسبت به بيصدا، در مقايسه با همسالان خود دارند.
باكورووسكي ميگويد كه در برنامه بعدي خود ميخواهد با استفاده از تصاويرذهني شروع به بررسي و كندو كاو پايههاي كالبدشناسي عصبي خنده نمايد : به عنوان مثال، او ميخواهد اين نکته را كشف كند كه آيا قسمتهايي از مغز كه در خنده دخالت و شركت ميكنند نسبت به آن قسمتهايي كه در سخنراني و گفتگو شركت ميكنند، پيرتر و قديميتر هستند يا خير؟
او ميافزايد:« اين موضوع نوعي از قاپيدن و به سمت خود كشيدن شما ميباشد. فكر نميكنم كسي در حاليكه بزرگ ميشود بگويد"من" قصد دارم تا خنده را مطالعه كنم و در آن ادامه تحصيل دهم. اما اگر اتفاقي با آن برخورد كرديد، مطمئنا بامزه خواهد بود».