donya88
08-20-2012, 02:15 AM
در تعریف مرسوم تورم منفی ابهامی وجود دارد که ما برای درک این مفهوم باید آن را حل کنیم. معمولا تورم منفی را «کاهش پایدار سطح عمومی قیمتها» تعریف میکنند. سوالی که این تعریف برای آن پاسخی در بر ندارد، این است که چرا قیمتها کاهش پیدا میکنند. دو پاسخ ممکن برای این سوال وجود دارد: 1- تولیدکنندگان سطح بهرهوری فرآیند تولید خود را بالا برده و در نتیجه قادر شده اند قیمت تولیداتشان را کاهش دهند، به عبارت دیگر قیمتها بیشتر نشان دهنده حقیقت اتفاق افتاده در اقتصاد هستند. 2- پول کافی در اقتصاد وجود ندارد تا مردم بتوانند کانال های مورد نیاز خود را تهیه کنند و در نتیجه با کاهش تقاضا برای کالاهای مختلف باعث پایین آمدن آنها میشود. حالت اول برخی اوقات «تورم منفی بی خطر» نامیده میشود. بله، درست است که قیمتها کاهش پیدا میکنند ولی این کاهش برخاسته از عاملی است که برای جامعه مفید است. همانطور که اقتصاد رشد میکند و بهرهوری در آن بیشتر میشود، ما شاهد کاهش یافتن قیمت واقعی کالاها و خدمات خواهیم بود. به این فکر کنید که یک تکنولوژی جدید در آغاز که معرفی میشود چقدر گران است ولی چگونه با بهتر شدن آن و افزایش بهرهوری قیمت آن کاهش مییابد. برای مثال قیمت حال لوازم کامپیوتری را با 5، 10 یا 20 سال پیش مقایسه کنید. اگر هزینه واقعی کالاها و خدمات را با تعداد ساعات کار محاسبه کنیم، یک کارگر صنعتی متوسط میتواند درآمد لازم برای خرید آنها را به دست آورد. بسیاری از کالاها و خدمات به طور محسوسی نسبت به سالهای قبل ارزان تر شده اند. متاسفانه، اثرات تورم منفی بی خطر معمولا به طور ملموس حس نمیشود؛ چرا که همزمان با کاهش قیمتها به دلیل افزایش بهرهوری، بانکهای مرکزی با اعمال سیاستهای مداخلهگرایانه، باعث ایجاد تورم و افزایش قیمتها میشوند. اگر سیستم بانکی ما سیستمی بود که در آن عرضه پول به درستی انجام میشد، آنگاه میتوانستیم کاهش قیمتها را به واسطه رشد اقتصادی شاهد باشیم. (همچنان که اواخر قرن نوزده میلادی در سایه سیاست پولی نسبتا خوبی که در آمریکا وجود داشت، این امر مشهود بود.) در مقابل، یک سیستم عرضه پول ناکارآ میتواند باعث ایجاد تورم منفی مشکلزا شود. این نوع از تورم منفی را معمولا برای تفاوت قائل شدن بین آن و تورم منفی بیخطر، «تورم منفی پولی» میگویند. در اینجا دیگر پایین آمدن قیمتها به بازاری خاص در زمانی خاص و نوآوریهای به وجود آمده در این بازار بازنمیگردد. در عوض، ناکارآیی سیستم بانکی در عرضه پول کافی باعث این امر میگردد به اين معنا که مردم به طور پیوسته در داراییهای پولی خود با کمبود مواجهند. درنتیجه، مردم بیشتر از هر زمان دیگری مایلند پول بیشتر یا حسابهای بانکی بزرگتر داشته باشند و آسانترین راه ایشان برای داشتن داراییهای پولی بیشتر، صرفه جویی بیشتر در هزینههایشان است، چرا که این تنها چیزی است که آنها کنترل کامل آن را در دست دارند! پس هرچه پول کمیابتر میشود، مردم بیشتر صرفهجویی میکنند، تولیدکنندهها با کمبود تقاضا برای کالاهایشان مواجه و کارگران بیکار میشوند. معمولا تولیدکنندهها بلافاصله قیمتهایشان را با تقاضای جدید منطبق نمیکنند (یا نمیتوانند بکنند). آنها در طول زمان متوجه میشوند که برای از بین بردن این مازاد عرضه باید قیمت کالا و دستمزد کارگرانشان را کاهش دهند و سرانجام نیز اگر دولت مانع این کار نشود، قیمتها و دستمزدها شروع به کاهش میکنند. دقت کنید که مشکل کاهش قیمتها و دستمزدها نیست، بلکه اینها راه حل مشکلی است که به وجود آمده! مشکل عرضه ناکافی پول است و کاهش قیمتها و دستمزدها راه حل این مشکل است. بنابراین، بدترین کاری که دولتها میتوانند در این شرایط انجام دهند این است که از کاهش قیمتها و دستمزدها جلوگیری کنند. در دوران رکود بزرگ، این کاری بود که روسای جمهور وقت یعنی هوور و روزولت انجام دادند. نتیجه چیزی نبود جز اینکه بنگاهها با وجود کاهش فروششان باید دستمزدهای بالا پرداخت میکردند و به این ترتیب راهی جز ورشکستگی برایشان باقی نمیماند. ورشکستگی تعداد زیادی از بنگاهها منتهی به بیکاری بیش از 25درصد نیروی کار ایالات متحده شد. حتی با در نظر نگرفتن چنین سیاستهای اشتباهی، تورم پولی میتواند عامل مشکلات دیگری از جمله افزایش بیکاری شود چرا که بنگاهها نمیتوانند بلافاصله قیمتهایشان را با شرایط به وجود آمده منطبق کنند. بانکهای مرکزی باید از به وجود آمدن تورم منفی اجتناب کنند و معمولا نیز این اتفاق میافتد چرا که بر خلاف تورم، به وجود آمدن تورم منفی نه تنها هیچ سودی برایشان ندارد بلکه با افزایش ارزش دلار (چرا که قیمتها در حال کاهش است) ارزش بدهیهای آنها نیز افزایش پیدا میکند. بنابراین، آیا ما اکنون باید از این کاهش قیمتها نگران باشیم؟ به نظر من، نه. مقدار زیادی از کاهش قیمت اندازهگیری شده در ایالات متحده و کانادا ناشی از کاهش قیمت نفت است تا جایی که دیگر قیمتها نیز شروع به کاهش نکرده اند دلیلی وجود ندارد که شرایط حاضر را نتیجه کمبود عرضه پول بدانیم، چرا که فدرال رزرو نیز در حال تزریق مقدار قابلتوجهی پول به سیستم بانکی است. برخی کاهش قیمتهای دیگر نیز نتیجه جانبی رکود است، مانند قیمت مسکن که بعد از افزایش جنون آسایش حال در حال کاهش و بازگشت به مقدار واقعیاش است. این اصلاح در قیمتها نیز بیخطرند، چرا که نتیجه ارزشگذاری دوبارهای هستند که در سایه درکی بهتر از شرایط اقتصادی به وجود آمده است. نتیجه اینکه تمامی تورمهای منفی بد نیستند. اگر قیمتها به خاطر درکی درست تر از شرایط اقتصادی یا افزایش بهرهوری کاهش پیدا کنند، چیزی برای نگرانی وجود ندارد. ولی اگر به خاطر عرضه ناکافی پول کاهش پیدا کنند، آن موقع باید نگران بود. شرایط حاضر در آمریکا و کاهش قیمتی که مشاهده میشود نتیجه ارزشگذاری دوباره در سایه درک درست تر از شرایط اقتصادی است و بنابراین فعلا دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. روزنامه دنیای اقتصاد