توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بررسي نگرش سيستمي و بهرهوري در عصر جهانيشدن
Borna66
08-16-2012, 06:22 PM
(نگرش سيستمي) در درجه اول واقعيتي است مربوط به اشباع كمي و كيفي جهان و افزايش ارتباط و بستگي آحاد و اجزاي تشكيلدهنده آن به هم، در عين حال بدون شكلگيري ذهنيتي راجع به اوضاع جديد و رسوخ آن در باور بخش قابل توجهي از مردمان به تحقق عيني خويش نميرسد. اما بهرهوري عنوان عامي است براي آن بخش از ادبيات نظري درباره اين پديده نوظهور كه تلاش دارد به نحوي بيطرفانه به تبيين علل و عوامل پديد آورنده، تحليل فرايند و پيشبيني مسير، جهت و غايت آن در گذشته و حال و آينده بپردازد. اين اصطلاح كاربردي عامتر نيز دارد و بعضاً براي اشاره به خصلت (فرايندي) و فراارادي اين پديده نيز به كار ميرود. يكي از مخاطلات رايج در بحث بهرهوري، به هم درآميختهبودن سطوح تئوريك، استراتژيك و اجرايي آنهاست.
Borna66
08-16-2012, 06:22 PM
بررسي نگرش سيستمي و بهرهوري در عصر جهانيشدندكتر محمدرضا وفاييزاده استاديار دانشگاه
چكيده: مفاهيم در حوزه علوم مديريت، بنياديترين عنصر و كوچكترين جزء تشكيلدهنده نظرياتند و در عين حال آسيبزاترين بخش به سبب احتمال بدفهميهاي فراوان و دامنزدن به مجادلات بي سرانجام خصوصاً اگران موضوع در اوان شكلگيري و نظزيهپردازي باشد و هنوز مجال كافي براي جرح و اصلاح و شرح و ايضاح مفاهيم اصلي خويش را نيافته باشد. اين معضل هنگامي پيچيدهتر ميشود كه مسئله سهلانگاري در ترجمه متون نظري و بيدقتي در معادليابي واژههاي تخصصي از زبانهاي ديگر نيز بدان افزوده گردد. در اين بحث ابتدائاً مفاهيمي كه ناظر بر موضوع است، از هم جدا شده و سپس به بررسي و ارزيابي نسبت به حوزه مديريت به طور عام و به برنامهريزي استراتژيك به طور خاص با هر يك از آنها خواهد داشت. (نگرش سيستمي) در درجه اول واقعيتي است مربوط به اشباع كمي و كيفي جهان و افزايش ارتباط و بستگي آحاد و اجزاي تشكيلدهنده آن به هم، در عين حال بدون شكلگيري ذهنيتي راجع به اوضاع جديد و رسوخ آن در باور بخش قابل توجهي از مردمان به تحقق عيني خويش نميرسد. اما بهرهوري عنوان عامي است براي آن بخش از ادبيات نظري درباره اين پديده نوظهور كه تلاش دارد به نحوي بيطرفانه به تبيين علل و عوامل پديد آورنده، تحليل فرايند و پيشبيني مسير، جهت و غايت آن در گذشته و حال و آينده بپردازد. اين اصطلاح كاربردي عامتر نيز دارد و بعضاً براي اشاره به خصلت (فرايندي) و فراارادي اين پديده نيز به كار ميرود. يكي از مخاطلات رايج در بحث بهرهوري، به هم درآميختهبودن سطوح تئوريك، استراتژيك و اجرايي آنهاست.
Borna66
08-16-2012, 06:23 PM
پيشگفتار: مفاهيم مديريت مورد استفاده در اين قبيل نظريات مأخوذ از واقعيات عيني و برخاسته از زمينههاي نسبتاً آشنا هستند و توقع بر اين است كه كمتر مورد مناقشه و بد فهمي قرار گيرد معالوصف به دليل اهمالي كه در تعريف دقيق و روش اين مفاهيم در آغاز و به كارگيري درست و به جاي آنها در نقل و تعبيرهاي بعدي وجود دارد، غالباً دچار ابهامات مخل و پيچيدگيهاي غير ضروري ميگردند، همين نقيصه به ظاهر كوچك و ابتدايي در علوم مديريت به دليل دامنزدن به برداشتهاي متفاوت و برافروختن هيمه مجادلات كم حاصل، هماينك به يك معضل بزرگ تبديل شده است و مدتهاست كه انرژي فراواني از نخبگان فكري حوزه مديريت، خصوصاً در كشورهاي تابع و مصرفكننده اين علوم را مصروف خود ساخته است. لذا چنين به نظر ميرسد كه مبرمترين گام در بررسي موضوعاتي كه در مسير انتقال دچار چنين ابهامات و آشفتگيهاي مفهومي گرديده و قبل از رسيدن به پختگي نظري و بلوغ علمي در محافل آكادميك سر از مصارف ژورناليستي در آوردهاند معناشناسي و وآكاوي مفهومي آنهاست. و تا اين مرحله آغازين به درستي و دقت پيموده نشود و بر سر آن نوعي وفاق و اجماع نظري شكل نگيرد نبايد به در گرفتن مباحثات نظري عميق و نقد و ارزيابي علمي و تجربي نظريات ارائهشده پيرامون آن، چندان اميد بست. تلاش ما در اين مقاله قبل از هر چيز، صرف بازشناسي معناي روشن و مفاد دقيق مفاهيم قريني خواهد شد كه بعضاً در كاربردهاي رايج، به خطا، به جاي هم به كار ميرود و با تمام تمايزات و تفارقات مهمي كه با هم دارند به يكديگر درآميخته و بحثها را از مسير منطقي خويش خارج ساخته و ذهن پژوهشگران را در درك درست موضوع و كسب معرفتي مقنع از خود، بيش از بيش مشوش ميسازند.
Borna66
08-16-2012, 06:23 PM
- نگرش سيستمي: نگرش سيستمي، اشاره به پديدههايي دارد كه با آغاز حيات بشري بر كره ارض آغاز گرديده است و پس از گسترش تدريجي اجتماعات و رسيدن ربع مسكون به نقطهاي از فشردگي و تراكم جمعيتي و كمشدن فواصل، واقعيت خويش را عيان ساخته است. نگرش سيستمي در درجه اول (واقعيتي) است مربوط به اشباع كمي و كيفي جهان و افزايش ارتباط و بستگي آحاد و اجزاي تشكيلدهنده آن به هم در عين حال بدون شكلگيري ذهنيتي راجع به اوضاع جديد و رسوخ آن در باور بخش قابل توجهي از مردمان، به تحقق وهم به لحاظ معطوف ساختن توجهات عمومي به سوي خويش، يك پديده متأخر و جديد به حساب ميآيد. تاكنون با عبارتهاي مختلفي چون:1- پهنه جهاني پيداكردن مسائل universalization of the problems2- تئوري عمومي سيستمها public systems theory 3- پايان جغرافيا the end of geography 4- كوچك شدن جهان minimalization of the 5- ظهور زيست بوم جهاني معرفي شده و مشخصاتي براي تعريف آن ذكر گرديده است. رابرتسون (پولادي 36:1380) كوچك شدن جهان كه در يك فرايند تدريجي و طولاني به وقوع پيوسته، همواره تابعي بوده است از افزايش تواناييهاي بشر در تسخير و غلبه بر طبيعت. اين فرايند، با اولين گامهاي بشر، بشر پراكنده در اقليمهاي مختلف و اجتماعات دور از هم در مسير غلبه بر مقاومتهاي طبيعي محيط زيست و دشواريهاي حيات اجتماعي آغاز شده است و با هرگام، يك مرحله به كوچكتر ساختن جهان كمك كرده است. رشد تكنولوژي غذا، سزپناه و پوشاك به عنوان فناوري سطح يك، عامل مهمي در كاهش مرگ و مير و بالا بردن اميد به زندگي بوده است. آهنگ رشد جمعيت در آغازين مراحل حيات بر كره ارض علاوه بر تبعيت از روند طبيعي افزايش تصاعدي، تحت تأثير ارتقاي تكنولوژيهاي سطح يك و دستيابي به تكنولوژي سطح دو يعني دانش و فنآوريهاي اوليه درماني و بهداشتي شتاب بيشتري گرفت و به سطح سه يعني پيشرفتهاي فني در حوزه ارتباطات، راه بيمنتهاي پيشرفت و توسعه را به روي بشر گشود و به او اجازه داد تا با ابتكار خويش، فواصل ميان اقاليم حدود را روز به روز كمتر ساخته و انسان محصور در محيط زيست و فضاي اجتماعي خويش را به مرزهاي جهاني نزديكتر ساخته و با پديدهاي به نام (نگرش سيستمي) آشنا سازد. در فرايند بسط حيات در ربع مسكون و محو فواصل سرزميني، علاوه بر انگيزههاي مثبت كمالجويي،خوي زيادهطلب بشري نيز در قالب زيادهخواهيهاي مادي و گردنفرازهاي سياسي، به اين فرايند مدد رسانده است. چرا كه افزايش جمعيت جهاني و افزوده شدن تعاملات موجب پديد آمدن مسائل مشترك و درك مشتركي از مسائل و گره خوردن سرنوشت انسانهاي حاصر به يكديگر شده است و به بيان ديگر از حجم و اهميت مسائل شخصي، محلي و ملي به نفع مسائل جمعي، منطقهاي و جهاني كاسته شده است. نگرش سيستمي به مسائل جهان انسان معاصر را درگير مسائل مشتركي ساخته است كه تا بيش از اين تصوري از آن نداشت. بروز عميق مسائل مشترك به نوبه خود، درك تقريباً مشتركي از مسئله و از فهرست و مسائل پديد آورده و به نگرش سيستمي چشماندازها، دغدغهها و انتظارات بشر از خويش و از ديگران كمك كرده است. نگرش سيستمي بر اين اساس، مفهومي است كه با صرف نظر از زمينهها و عوامل پديدآورنده مسائل جهاني، به پيامدهاي عمومي و همگاني آنها نظري افكند و لذا آنچه در اين سطح از بحث اهميت دراد، نفس (عمومي بدن) هر مسئله است كه طبق نظريه عمومي سيستمها، تبعات آن روي كل سيستم بشري تأثيرگذار بوده و مرزهاي جغرافيايي مانع آلودگي به مسئله نميشود. در حقيقت پايان جغرافيا در نگرش سيستمي به طور عيني و ملموس تحقق يافته است به عنوان مثال، طرح مسئلهاي به نام (زيست بوم جهاني) از آن حيث در شمار مسائل عمومي جهان قرار گرفته كه آثار و پيامدهايي در مقياس جهاني پيدا كرده است وگرنه كيست كه نداند پارگي لايه ازن، گرمشدن سطح زمين، آلوده شدن آبها، و كاهش سطح گياهي، ناشي از بهرهبرداري بيرويه و بيمحابا از طبيعت و اتخاذ الگوهاي نامناسب رشد و توسعه صنعتي در كشورهاي پيشرفته جهان بوده است. فعلي زيست بوم مستقيماً متوجه جمعيت اندكي است كه در جوامع صنعتي و توسعهيافته ميزيند. (ويلگر/عطازاده 276:1380) آيا با تعيين مسئول مشكل حل ميگردد يا با توسعه تفكر سيستمي و ايجاد نگرش سيستمي به مسائل، ميزان بهرهوري و اثربخشي هر پيامد عمومي سنجيده گردد. تا به اصطلاح دادهها پرداخته و از ستادههاي ناگوار جلوگيري ميگردد. زيرا آگاهي يافتن از جهان به عنوان يك مكان واحد د دلمشغولي پيداكردن نسبت به آن به مثابه يك كل، خودآگاهي يافتن نسبت به عموميت داشتن مسائل در اندازه و قوارههاي يك اجتماع ارگانيستي است. (رابرتستون/پولادي، 1380: 6-275) برخي از شاخصههاي معروف نگرش سيستمي در جهان كنوني، به مثابه واقعيتي محقق و محصل و مخبوط در آگاهي انسان معاصر، در تعابير بعضي از نظريهپردازي ديگر چنين برشمرده است: چالشها و ناامنيها، از اصطلاح 3t به عنوان مشخصهايبراي بازشناسي وضعيت جديد نام بردهاند.آنها معتقدند:1- «بهبود سيستم حمل و نقل» transportation2- «تسهيل در ارتباطات را دور» telecommwication 3- «توسعه جهانگردي» tourism سه مشخصه مهم دنياي سيستمي است. از ميان رفتن يكپارچگي و انسجام فرهنگي در سطح جوامع ملي، پيدايش و تقويت مناسبات انساني در قالب «اجتماعات مجازي» كه فاقد خصلت حدت مكاني ميباشد، ظهور پديدههاي جديدي چون تجاري شدن اطلاعات به جاي كالا، رشد اقتصاد الكترونيكي و بيوزي قدرت گرفتن بازارهاي مالي بينالمللي، اهميت پيداكردن قدرت تسلط بر زمان به جاي كنترلهاي مكاني، جديشدن تهديدات ناشي از تخريب محيط زيست، خطر وقوع جنگهاي هستهاي و بيماري ايدز براي نوع بشر ياد ميكند. (رابرتول/پولادي 1380-227)
Borna66
08-16-2012, 06:23 PM
- بهرهوري: productivity بهرهوري به مثابه يك واقعيت، همچون بسياري از پديدههاي عيني و اجتماعي ديگر به سرعت مورد توجه نظريهپردازان حوزه مديريت واقع شده و موضوع نظريهپردازي اقتصاددانان، عالمان سياستگذاري، استراتژيها و مهندسين صنايع در دهههاي اخير قرار گرفت. بهرهوري عنوان عامي است براي آن بخش از ادبيات نظري و درباره اين پديده نوظهور كه تلاش دارد به نحوي بيطرفانه به تبيين علل و عوامل پديدآورنده، تحليل فرايند و پيشبيني مسير، جهت و غايت آن در گذشته، حال و آينده بپردازد. اين اصطلاح كاربري عامتر نيز دارد و بعضاً براي اشاره به خصلت فرايندي و محتوايي اين پديده نيز به كار ميرود. بهرهوري به مثابه يك رهيافت، حكم انگاره جديدي را دارد كه به منظور پركردن خلاء تبييني و معرفتي پس از افول پارادايمهاي win – lose پيشنهاد شده است، هرچند كه به دليل مطرحبودن چند پارادايم win – win، هنوز موقعيت مستحكم يك انگاره معرفتي غالب را پيدا نكرده است، به علاوه هنوز به سطح يك رهيافت تبييني متقن نرسيده است كه خود، احتياجي به تبيين نداشته باشد و از رجوع و استناد به واقعيت بينياز باشد. وضعيت سيال و لغزان جهان در دو دهه گذشته به علت پيچيدگي و دارابودن وجوه و ابعاد كثير (اصل شتاب وفايي 14:1380) 2 نه تنها تاكنون به هيچ يك از انگارههاي تبييني پيشنهاد شده تن سپرده است، بلكه با نشاندادن چهره و علائم هر دم تازهتري از خود همچنان نظريهپردازي، نسبت به اين شرايط از خود واكنشهاي فعالي نشان ميدهد با يك نگاه سريع و مقايسه اجمالي در ميان مجموعه نظريات ابراز شده چنين به نظر ميرسد كه با وجود اختلافات قابل توجه، خصوصيات مشتركي، آنها را به هم نزديكتر ميسازد و در مسير نه چندان متعين يك انگاره واحد قرار دهد. برخي از اين وجوه مشترك را ميتوان چنين برشمرد: با اينكه تمايل به «پيشبيني» (prediction) روند و جهت تحولات صنعتي و اقتصادي آتي، از خصايص اصلي نظريات است، اما اين تقاضا در نظريات جديد، بيش از حد مقدور و متعارف مطرح شده است و لذا آنها را به سوي نوعي دعاوي «پيشگويي كننده» prophetic سوق داده است. زيرا ميزان تغييرات محيطي به حدي سريع و تند اتفاق ميافتد كه اكثر پيشبينيها در حد پيشگويي باقي ميماند و عكسالعمل انسانها غيرقابل كنترل گرديده و هزاران عامل تأثيرگذار كه در نگرش سيستمي آنها را آناليز كرده و اولويتبندي مينمايند از درجه ثبات كمتري برخوردارند. رغبت تقويتشده در اين نظريات را بيش از هر چيز بايد از بهبود مناسبات ميان حوزه نظر و حوزه عمل و ميان (نظريه) و (كاربرد) در ادوار اخير ناشي دانست. مطالبه مصرانه استراتژي و برنامه از نظريات اخير، آنها را با خطر «پيشگوشدن» كه آسيب جدي بر بنيانهاي نظري و منطقي انسان به شمار ميرود، مواجه ساخته است. اين كه غالب نظريات قديم و جديد در اين سطح، سرمنشا غربي دارند، اما ويژگي مهمتر نظريات اخير «غرب محوربودن» آنهاست. بدين معني كه با پيشفرض «محور و مقصد بودن» غرب و تابع و طفيل بودن بقيه عالم پرداخته شدهاند. منظر و ملاحظه غربي داشتن، باعث آسيب رسيدن به شأن علمي و بيطرفي اين نظريات گرديده و به چالشهاي فرا معرفتي در اين باره دامن زده است. از مشتركات مهم نظريات پيشنهاد شده اخير براي پاسخگويي به مسايل اثربخشي و كارايي عوامل توليد در مقايسه رخدادهاي جهاني، اهميتي است كه اين نظريات براي «فرهنگ» و همبستههاي آن مثل «دين» «ارزشها» و «اخلاق» قائل هستند، هرچند ممكن است در اين باب مواضع متفاوتي اتخاذ كرده باشند.
Borna66
08-16-2012, 06:23 PM
3- مكانيزم تداوم نگرش در بهرهوري «بهرهوري» به مثابه يك واقعيت تحققيافته و «نگرش سيستمي» به مثابه يك فرايند در حال وقوع كه با توسعه 3t روند قضايا را به سمت نظريه عمومي سيستمها پيشبيني ميكنند و به تدريج ماهيت استراتژيك پيدا كرد. اگر واقعيتي به نام كلگرايي را به خوبي بشناسيم و از كلگرايي به عنوان نظريه مؤيد وجود اين فرايند، درك روشني داشته باشيم، آنگاه اذعان خواهيم كرد كه جريانات علمي و تحقيقاتي در عرصه جهاني، نميتوانند به آن بيتفاوت باشند، لذا طبيعي است كه بر حسب ارزيابي اي جريانات از روند اوضاع، حداقل دو نظريه مزيت نسبي و تكنولوژي برتر را ترويج ميكنند. اين كه غرب و قدرتهاي حاكم بر آن مثل شركتهاي چند مليتي و رسانههاي پرقدرت جهاني، علاوه بر تقويت ساز و كارهاي جهاني سازي، مروج ايدئولوژي جهاني نيز شدهاند. دليلش، وجود امتيازات و امكاناتي است كه به نحو انحصاري از آن برخوردارند و ميتوانند تمامي مواهب و فرصتهاي ناشي از جهاني شدن را به نفع خويش مصادره نمايند. نگرش انسان، اگر به زمينه كليت انساني تكيه نداشته باشد، در اين صورت تنها محدود بر رابطهاي صرف در منفعت ميشود و حقوق و نيازهاي ژرف گوهر او ناديده گرفته ميشود. گوهري كه او از طريق آن ميتواند به حقيقت خود و به كمال دست يابد. و تصوير روشني از كمال خلاق انسان برانگيخته و از او ميخواهند با كلگرايي و نگرش سيستمي، جهان را چونان يك وحدت خلاق و جايي براي تمدن جهاني بنگرد. امروز همه مردم جهان از يكديگر آگاهي نسبي دارند و روند نگرش كلگرايي را به سوي افزايش بهرهوري سوق ميدهند تا با استفاده از مزيت نسبي بتوانند به تكنولوژي برتر دست يابند و براي زندگي جهاني به يكديگر نزديك و نزديكتر شده و همه در يك كليت واحد ساكن شويم، از اين رو ما بيش از پيش از اتفاقهاي يكديگر و نيز از ديگري به درون ويژه خود آگاه ميشويم. اكنون ما ميتوانيم به يك نوع حقيقت و به يك نوع انسانيت كلگرا بنگريم. بشر از يك ريشه مشترك برآمده، گرچه به شاخههاي بيش از هر زمان ديگر نقش مهمي در دستيابي و برپايي يك زندگي انساني اصيل جهاني ايفا ميكند و اگر بخشي از اين تجربه فرايند تعالي باشد، يعني احترام انسان به چيز ديگري كه او را تعالي ميبخشد و بدون آن او هيچ نيست و با آن بخش پيوسته و جدايي ناپذيري از كل انسانيت است، اين امر همانا انديشه انسانيت است. در اين صورت همه حوزههاي مديريت، صرف نظر از تفاوتهاي خود اگر چنانچه بتوانند در انگيزه مشترك و بر زمينهاي مشترك استوار گرداند كه همان نگرش كشتي نشستگان و حيات ربع مسكون شامل همه انسانها ببا روح احترام سرشار ميگردد، كه موجب افزايش بهرهوري از عوامل تحت اختيار ميباشد، اين امر البته مستلزم آن است كه نخست نگرشهاي گوناگون جايي براي آن انگيزه و نيز خلاقيت و نيز مسئوليت و مسئوليتپذيري باز نمايد. يكي از مهمترين حقايقي كه معمولاً فراموش ميكنيم، آن است كه يك نگرش هرگز نميتواند حقيقتاً با نگرش ديگري تعامل نمايد تا موجب افزايش بهرهوري گردد، مگرآنكه با خود در تعامل باشد، به عبارت ديگر، از هيچ شمعي كه شعلهاش فرو خفته باشد، شمع ديگري را نميتوان افروخت. تنها در مجموعه يك حوزه مديريت ميتوان روابط متقابل و مشتركات نژاد انساني را با احترام و تكريم به انسانيت بازسازي كرده و فقط از اين راه فرهنگ همگان ميتواند متعالي شود. بهرهوري افزايش نمييابد مگر آنكه نگرش سيستمي يك فرهنگ شده و اقتدار يابد. اين اقتدار تنها از طريق استقرار ارزشهاي جهاني به دست ميآيد كه براي انسان ارزشي والاتر از قدرت سياسي و پيشرفت اقتصادي قائل شود. در اين زمينه آگاهي متقابل نسبت به، تفاوتها لزوماً به برخورد و ستيز نميانجامد بلكه منجر به تفاهم و درك متقابل و اراده روشن و پاك براي زندگي در صلح با يكديگر خواهد شد. صلح در جهان نياز، به كوشش و جست و جو براي برقراري يك نگرش سيستمي و بهرهور در ميان فرهنگها دارد و طبيعتاً از تحيل جامعيت يك فكر بر افكار ديگر بيزار است. از اين رو ضرورت برخورداري از تفاوتهاي فكري و فرهنگي به عنوان يك عامل مؤثر در تضمين امر كليگرايي در شيوههاي زندگي قلمداد ميشود. اگر اين ضربالمثل قديمي را بپذيريم كه ميگويد: جنگ مهمتر از اين است كه فقط به عهده امير لشگريان باشد. پس ميتوان گفت كه توسعه تفكر سيستمي ميان فرهنگها نيز مهمتر از اين است كه فقط آن را به عهده مد ايران و استراتژيستهاي حرفهاي گذاشت. كليگرايي و نگرش سيستمي موجود ميان اقوام و فرهنگها در جهان كنوني ميتواند سرنوشت كل سياره ما را از شكل يك جهان محدود و معين شده از پيش به شكل جهاني بيكران و مملو از مسائل تازه دگرگون كند.
Borna66
08-16-2012, 06:23 PM
4- جهانيشدن به معناي يك نگرش سيستمي درباره جهانيسازي و ابعاد مختلف آن آمار و رويكردهاي متفاوتي مطرح ميباشد كه بهترين و كاملترين آن رويكرد سيستمي به جهانيسازي است. در اين رويكرد جهانيسازي با نگرش سيستمي در تمامي ابعاد حيات بشري، اعم از روابط فردي و اجتماعي، سياسي و فرهنگي و اقتصادي با محوريت اقتصاد در حال تحقق ميباشد. جهانيشدن را ميتوان به صورت تشديد روابط در سراسر جهان تعريف كرد كه در آن جوامع دور از هم به گونهاي به يكديگر وابسته ميشوند كه حوادث محلي از رويدادها تأثير ميپذيرند كه در مناطق دوردست شكل ميگيرند و بر آنها تأثير ميگذارند. در اين صورت جهانيشدن يك فرايند چندعليتي و چند لايه و پر از احتمال، عدم قطعيت، پايداري و ناپايداريست. جهانيشدن شامل وابستگي قاعدهمند تمامي روابط اجتماعي موجود بر روي كره زمين است. در يك بافت جهاني شده، هيچ رابطه خاص با مجموعه از روابط نميتواند به صورت منزو يا مجزا وجود داشته باشد. هر رشته از اين روابط با رشته ديگري از اين روابط پيوند دارد و به طور منظم تحت تأثير آن قرار ميگيرد. اين تأثير به صورت زنجيرهاي عليتي، يك طرفه نبوده، بلكه تعاملات مشترك به صورت عليتهاي دو جانبه و يا چندجانبه را شامل ميشود. (رابرتسون/پولادي 42:1380) بنابراين جهاني سازي به مثابه يك كل و سيستم ارگانيك داراي ابعاد گسترده، سياسي، فرهنگي و اقتصادي ميباشد كه در هر سه جنبه ايجاد تعاريف جهاني، مقررات و قوانين جهاني و سازمانهاي جهاني لازم ميباشد. در بعد جهانيسازي اقتصادي از طريق سازمان تجارت جهاني و بانكهاي جهاني و شركتهاي چند مليتي، پيدايش بازار مشترك اروپا و ..... تمامي ساختارهاي اقتصادي مناطق جهان تا سر حدات دور افتادهترين كشورها، عميقاً زير و رو شده است. همه مردمان وسط كاركرد بازار جهاني تحت تأثير قرار گرفتهاند و در تقسيم كار بينالمللي شركت ميكنند. يكي از مخالطات رايج در بحث جهانيشدن كه كار تحليلگران ثانوي، مثل ما را دشوار ميسازد، به هم آميختهبودن سطوح تئوريك، استراتژيك و ايدئولوژيك آنهاست. چنان كه اشاره شد (جهاني شدن) از جمله نظرياتي است كه در عصر كاربردي شدن تئوريها، استعداد وميل شگرفي براي نزول به سطح زاهبردي و حتي عقيدتي دارد. جست و جو در ادبيات گرد آمده پيرامون اين موضوع هم نشان ميدهد كه حجم ادبيات راهبردي آن، به مراتب از ادبيات نظري ناب، افزونتر است و از بار اقبال و اعتناي بيشتري برخوردار است. از ويژگيهاي معرفتي عصر كنوني است كه علم و نظر بيش از پيش در خدمت كاربرد قرار گرفتهاند و به فراز امدن موقعيت نظريات «راهبردي» در قياس با بحثهاي صرفاً تئوريك انجاميده است. از سوي ديگر، ادباري كه به واسطه بدنامي برخي از ايدئولوژيها و فرهنگها و تئوريهاي مديريتي پديد آمده در چرخش به سوي ديدگاههاي «راهبردي» و اهميت پيداكردن اين سطح از مباحث بي تأثير نبوده است. امروزه ديگر، تأملات نظري در سطح ارائه «توصيفي» صرف از واقعيت متوقف نميماند و «سطح تئوريك» مسائل را نيز براي پاسخگويي به مطالبات و درخواستهاي كاربردي، به سرعت ترك ميگويد و با عدم رغبت براي درگير شدن در (چالشهاي ايدئولوژيك) بيشترين وقت و اهتمام خود را صرف تقويت و تفصيل (بحثهاي راهبردي) مينمايد. لذا در بحث از پديدهجهاني، با ادبياتي مواجه هستيم كه عمدتاً راهبردياند و يا به ميزان زيادي بدان آغشته شدهاند. غلبه يافتن همين صبغه راهبردي است كه باعث شده است تا اين پديده، بيش از حلاجي نظري و رد و اثباتهي تئوريك، موضوع كشاكش ايدئولوژيك طرفهاي ذينفع و ذينفوذ و عرصه جولان و زور آوري استراتژينهاي كاركشته گردد.ريكردهايي چون (يك سان سازي) در مقابل (يك پارچه شدن) جهان، (يگانهگرايي) در مقابل (افزايش تكثر)، (هم شكلي) در مقابل (همگني)، (تفوق سبك زندگي آمريكايي) و تمركز و يكهسازي قدرت كه در ذيل بحثهاي جهانيشدن و در قالب برخي پيشگوييهاي شوقبرانگيز از سرانجام آن مطرح ميشود. جملگي از سنخ همين مباحث راهبردياند. بدين معنا كه بيش از آن كه تئوريهاي تبيينكننده را در مقابل هم بنشانند، ارادههاي منقاد طلب را به صفآرايي بر عليه يكديگر فرا ميخوانند به عنوان مثال، در مقابل راهبرد يكسان سازي و پيشگوييهاي مطرحشده به نفع آن ديدگاههايي وجود دارد كه فرايند جهاني را نه به سوي (يك شكلي) (uwniformity) و (يگانگي) (unity) بلكه به سمت (يكپارچگي) (integrity) و همگني (homoyenity) كه مبين نوعي وحدت در عين كثرت (unity – in – dirersity) است، ميخواند و ميخواهد اين ديدگاههاي معارضي كه بعضاً تلاش ميكنند تا برهين عقلي و شواهد تجربي موافقي را به مدد بگيرند و يا به نفع خويش صورتسازي نمايند، كاملاً از تمايلات جريانات ذينفع و از پشتوانههاي ايدئولوژيك خود، تغذيه مينمايند و به دليل ماهيت راهبرديشان، غالباً از حمايتهاي ويژهاي برخوردار هستند و طبعاً با مقاومت ما و مخالفتهايي از همان جنس مواجه ميگردند. نومنه بارز اين نوع مواجهات راهبردي را در حمايت غرب از روند همسان سازي و يك شكل شدن جهاني، آن هم در اسلوب پيشرو – پيرو ميتوان ديد كه در مقابلش ايده يك پارچهسازي جهاني مطرح شده است كه خواهان به رسميت شناسي اجزاي مستقل و برابر در يك كل يكپارچه و هماهنگ ميژباشد. تفاسير باز متفاوت ديگري از جهانيشدن وجود دارد كه از آنها نيز نوعي بوي ترغيب و تدارك به مشام ميرسد و به همان ميزان، صورتي از مقاومت و مضادگرايي را در مقابل خود شكل ميدهند. بحثهايي كه روند كنوني جهاني شدن را به صورت جديد و پيشرفته تر همان توسعه طلبي امپرياليستي كهن ميدانند به صدور دستورالعملهايي براغي مقاومت و راهكارهايي براي تبديل تهديدات به فرصتها متوسل شدهاند، در همين چهارچوب قرار ميگيرد. در عين حال بايد توجه داشت كه تلاش براي جهانيسازي يك ايده يا رويه، از گذشتههاي دورتر نيز وجود داشته است، اما نه تنها در دوره اخير است كه امكان زايدالوصفي براي آن فراهم آمده است. مانند نازيسم در آلمان و سوسياليسم در شوروي، امپرياليسم در انگليس، كليساي كاتوليك و ... به عنوان تلاشهايي از اين دست كه هيچگاه توفيقي به اندازه مدرنيته در بسط جهاني خويش به دست نياوردهاند. (رابرتسون/پولادي 361:1380)
Borna66
08-16-2012, 06:24 PM
5- نگرش جهانيشدن و دين جهاني جهانيشدن پديدهاي نو پيداست كه فرايند تراكم زمان و مكان است، به هر حال تحولات تكنولوژيك از انقلاب صنعتي تا انقلاب الكترونيك، فاصلههاي جغرافياي را كم و جهان پهناور را هر روز كوچكتر نموده است و پيشرفتهاي فناوري رسانهاي و انفجار اطلاعات در سراسر گيتي، شكل جهانگرايي و جهان گيري را در دوره جديد تغيير داده است. ديگر، قدرتهاي بزرگ و تأثيرگذار در عالم، تنها دارندگان زر و زور و سلاح نيستند بلكه هر كه از امكانات و تكنولوژي اطلاعرساني بهتر بهرهمند باشد، قدرت و سيطره بيشتري خواهد داشت. جهانيشدن پديدهاي ذوابعاد و چندجانبه است كه همه ابعاد و عرصههاي حيات اجتماعي را در بر ميگيرد. برخي پايه جهانيشدن صنعت و اقتصاد صنعتي ميدانند و ميدانيم كه صنعت و مدرنيته نيز نسبتي متقابل دارد. انقلاب صنعتي به پيدايش و گسترش مدرنيسم انجاميده و طبعاً به رشد صنعت و توليد و فرهنگ صنعتي ميانجامد. صنعت و مدرنيسم نيز با نظام سياسي ليبرال دموكراسي پيوند خورده است. حقوق انساني و مهمتر از همه اينها نظام حقوقي بينالمللي و مبتني بر ارزشهاي انسان مدرن، تعميم يافته است و مجموعهاي از رويكردهايي را اتخاذ كرده كه در برخي موارد با فرهنگهاي بومي و منطقهاي جوامع سنتي و به ويژه هنجارها و ارزشهاي ديني در تقابل و تضاد قرار گرفته است. و قهراً چالشها و پرسشهاي بسياري را برانگيخته است. حال دينداران در برابر اين پديده و پيامدهاي آن چه موضعي بايد اتخاذ كنند؟ شماري از صاحبنظران بر آنند كه برخي اديان و به ويژه اسلام، به نوعي جهانگرايي تمايل دارند كه ميتواند نسبتي با جهاني شدن داشته باشد، البته اين نسبت از تقابل تا تعادل در جريان است. بنابراين، فرايند جهاني شدن كه شايد فرايندي ناگزير و اجباري براي انسان امروز باشد، ميتواند هم تهديد و هم يك فرصت تلقي گردد، از اين رو، رويارويي با پديده جهانيشدن، علالقاعده مقابله با جنبههاي منفي آن بايد باشد زيرا اين رويداد همچون سيلي است كه بيخواست و اراده ما در جريان است. از آنجا كه اغلب اديان از مفاهيمي پويا و مشترك چونان آرامش و معنويت و ارزشهاي ثابت اخلاقي برخوردارند كه امروزه نيز در جهان مدرن نقشآفرين است ميتوانند در اين جنبش جهاني سهمي بزرگ داشته باشند، به ويژه در دين اسلام، به جهت برخي مفاهيم پويا و آموزههاي انعطاف پذير و عقلاني، اين توان و امكان بيشتر است. تفكر شيعي نيز به دليل داشتن عناصري همچون مهدويت، عدالت، فطرت، اجتهاد، عقلانيت و جهاد، از قابليت بالايي در اين باره برخوردار است. افزون بر اين، روح ايراني و مجموعه عناصر فرهنگي اين سرزمين چندان نيرومند، پويا و انعطافپذير است كه بدون وادادگي ميتواند عناصر سازنده فرهنگهاي جهاني را جذب و مواد ناسازگار آن را دفع و يا اصلاح نمايد. «خاتميت» و «جامعيت» دين اسلام ناظر به اين معنا است كه اسلام از يك طرف نظر به «سرپرستي» تمامي جوامع در «طول تاريخ» دارد و از طرفي در صدد است كه تمام شئون «فردي و اجتماعي» حيات بشري را بر حول محور پرستش و «توحي» به هماهنگي برساند. بر اين اساس اسلام با پذيرش مشروطه اوليه عرف هر زمان در صدد آن است كه تمامي روابط عرفي – اعم از عرف عام و عرف خاص – را مبتني بر اصول، اهداف و راهكارهاي خود (احكام) به هماهنگي برساند و در مسير پرستش الهي قرار دهد و اين چيزي نيست جز تحقق «تمدن اسلامي».
Borna66
08-16-2012, 06:24 PM
نتيجهگيري در اين مقاله ابتدا تعاريف و برداشتهاي گوناگون از ديدگاه صاحبنظران درباره نگرش سيستمي، بهرهوري، جهاني شدن و جايگاه ما را ارائه گرديد و با وجود اين كه در مجموع بحث از نگرش سيستمي آغاز و به بهرهوري ادامه و به جهاني شدن پايان يافت ولي در ذات خود، بحث كم و بيش مبهمي ميباشد. در سالهاي اخير، هرچند كه توسعه تفكر سيستمي را با جهاني شدن همپايه ميدانند كه يك پارچگي فرهنگ و زبان، سياست و مديريت، دين و ارزشهاي ملي كشورها به طور همزمان و همپايه اي مدنظر بوده است. ولي بارزترين نوع تفكر آن، بعد اقتصادي يا تجاري در جهاني شدن ميباشد. جهاني شدن با زيربناي فكري نگرش سيستمي، هنگامي به بهرهوري ميرسد كه علاوه بر حذف يا كاهش مرزهاي جغرافيايي و فاصلههاي زماني، باعث سركوب مليگرايي و آزادي واقعي مذهبي و مهاجرت ها به علت رهايي از ظلم و ستم و تأثيرات عميق و ديدگاهها و اعتقادات و ارزشهاي ملتها گرديده است. پروسه جهانيشدن حاوي مزايا يا مضاري براي كشورها ميباشد. به هر حال آمار و ارقام صادرات بالاي كشورهاي اسلامي بيانگر اين مطلب است كه روند جهاني شدن به نفع كشورهاي پيشرفته و به ضرر كشورهاي اسلامي است. جهانيشدن فرايندي است كه از ابتداي تاريخ بشر وجود داشته و از همان زمان تأثيرات آن رو به فزوني بوده است. جهانيشدن يك فرايند متأخر است كه با ساير فرايندهاي اجتماعي، نظير فراصنعتي شدن فرانوگرايي يا شالوده شكني سرمايهداري همراه است. نيروي محركه جهاني شدن، يگانه آفريننده جهان و بشريت، خداوند متعال است كه جامعه واحدي را پيشنهاد كرده و براي ابعاد جغرافيايي و قلمروهايي سياسي، بهايي قائل نيست. پيرو عامگرايي اعتقاد به خداي واحد و مرجع ارزش واحد و مجموعه قوانين اخلاقي و شرعي واحد هستند. جهانيشدن، محصول نگرش سيستمي بود كه جهت افزايش بهرهوري از منابع موجود در جهان پارادايم دوقطبي مزيت نسبي و تكنولوژي برتر را ارائه نمود كه منجر به تفكر انسان مدرن گرديد، موجودي كه گرفتار آفريده خويش گرديده است. پديدهاي را ساخته و پرداخته است كه ديگر نميتواند آن را كنترل كند و از حيطه اختيار خود او نيز بيرون رفته است. فناوري مهارنشدني بايد با حركت شتابان آن همراه شود وگرنه عقب ميماند. دنياي امروز، دنيايي شتابنده و دگرگون شونده است. جهان، هر لحظه رو به سوي افقهاي ناگشوده در حركت است و كسي را ياراي مقابله با اين روند نو شونده نيست. مرزهاي كهن و نو در هم آميخته است و نگرشهاي تازه، فضا را براي ديدگاههاي سنتي، كوچك و تنگ كرده است. در دنياي پيشين، زندگي در حيطهاي محدود بود، هر كس سر در لاك خويش نهاده بود و با ارزشها، باورها و انديشههاي خود سر ميكرد و سيستمي نبود تا عوامل غيرقابل كنترل روي آن تأثير گذاشته و با چالشهاي جدي و پرسشهاي ويرانگر روبهرو نميشد، اما با تفكر سيستمي به پديده جهانيشدن رويآوردن، هر روز با سؤال تازهاي رويارو ميگردد. گسترش رسانهها به طور اخص و 3t به طور اعم، مفاهيم در پارادايم (paradigm) هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي، و صنعتي تثبيت شود.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.