negar92
08-14-2012, 07:44 AM
از امروز به بعد قصد دارم مبحث جدیدی را علاوه بر مباحث قبلی باز کنم. این مبحث جدید عبارت است از: «یادگیری اصلاحات زبان انگلیسی» اولین سوالی که امکان دارد که در ذهن شما مطرح شود این است که اصلاً اصطلاح چیست که چه فرقی به مقوله های دیگر زبان می کند.
اصطلاحات عباراتی هستند که معنای آنها را نمی توان از مجموع معنای تک تک کلمات آن دریافت. توضیح این که در جملات معمولی زبان، اگر بخواهیم به طور کاملاً ساده و ابتدایی توضیح دهیم، معنای کل جمله از مجموع معنای تک تک کلمات آن جمله حاصل می شود. البته موضوع اشاره شده قابل بحث و مناقشه است که ان شاء الله در مبحث زبان شناسی در آینده به آن خواهم پرداخت.
به عنوان مثال معنای اصطلاح فلانی دستش کج است در زبان فارسی سوای معنای تک تک واژه های تشکیل دهنده جمله است. و یا به عنوان مثالی در زبان انگلیسی معنای اصطلاح drive somebody round the bend عبارت است «کسی را عصبانی یا ناکام کردن» که با مجموع معنای تک تک واژه های تشکیل دهنده جمله بالا متفاوت است.
بهترین روش برای فهمیدن معنای یک اصطلاح، توجه به آن در بافت (context) زبانی است. اگر شخصی بگوید: «من به فلانی اعتماد ندارم. او دستش کج است.»، بافت زبانی و نیز عقلاً متوجه می شویم که جمله «او دستش کج است» باید معنایی متفاوت از مجموع معنای تک تک واژه ها داشته باشد.
انواع اصطلاحات:
1- فعل + مفعول / مکمل (یا / و عبارات قیدی)
مثال:
kill two birds with one stone معنی: به دست آمدن نتیجه ای سودمند با انجام دادن فقط یک عمل. (با یک تیر دو نشان زدن)
2. عبارت حرف اضافه ای
مثال:
in the blink of an eye معنی: در لحظه ای بسیار کوتاه (در یک چشم به هم زدن)
3. ترکیب
مثال:
a bone of contention معنی: چیزی که مورد مناقشه مردم است.
4. تشبیه (as+adjective+as یا like+noun)
مثال:
as dry as a bone معنی: واقعاً خشک
5. اسم + اسم
مثال:
rough and ready معنی: خام و خالی از هر گونه پیچیدگی
6. اسم + اسم + اسم
مثال:
cool, calm and collected معنی: آسوده، تحت کنترل، و غیر عصبی
7. جمله یا جمله واره (جمله واره = جمله + جزئی دیگر مثل ضمایر موصولی و غیره)
مثال:
to cut a long story short معنی: فقط بیان کردن نکات اصلی بدون پرداختن به جزئیات
بیشتر اصطلاحات از نظر ساختاری و معنایی شکل ثابتی دارند. اما گاهی اوقات دستور و واژگان اصطلاحات می توانند اندکی تغییر یابند. در این مورد باید بسیار محتاط بود و باید از یک فرهنگ اصطلاحات خوب کمک بگیریم.
· به ندرت می توان اصطلاحی را که در یک جمله معلوم قرار دارد، به صورت مجهول بیان کرد.
مثال:
Goverment Ministers pass the buck if they are challenged about poverty معنی اصطلاح: کس دیگری را مسئول دانستن، از مسئولیت شانه خالی کردن.
The buck has been passed from Minister to Minister. No one seems prepared to accept the responsibility در جمله بالا اصطلاح به صورت مجهول استفاده شده است.
· تعدادی از اصطلاحات فعل بنیاد، می توانند به صورت اسمهای مرکب مورد استفاده قرار گیرند.
There is too much buck-passing in goverment nowadays. No one accept the blame for anything · یک یا دو واژه در اصطلاح قابل تغییر هستند.
Stop acting the fool / goat معنی اصطلاح: کارهای احمقانه انجام دادن.
اصطلاحات عباراتی هستند که معنای آنها را نمی توان از مجموع معنای تک تک کلمات آن دریافت. توضیح این که در جملات معمولی زبان، اگر بخواهیم به طور کاملاً ساده و ابتدایی توضیح دهیم، معنای کل جمله از مجموع معنای تک تک کلمات آن جمله حاصل می شود. البته موضوع اشاره شده قابل بحث و مناقشه است که ان شاء الله در مبحث زبان شناسی در آینده به آن خواهم پرداخت.
به عنوان مثال معنای اصطلاح فلانی دستش کج است در زبان فارسی سوای معنای تک تک واژه های تشکیل دهنده جمله است. و یا به عنوان مثالی در زبان انگلیسی معنای اصطلاح drive somebody round the bend عبارت است «کسی را عصبانی یا ناکام کردن» که با مجموع معنای تک تک واژه های تشکیل دهنده جمله بالا متفاوت است.
بهترین روش برای فهمیدن معنای یک اصطلاح، توجه به آن در بافت (context) زبانی است. اگر شخصی بگوید: «من به فلانی اعتماد ندارم. او دستش کج است.»، بافت زبانی و نیز عقلاً متوجه می شویم که جمله «او دستش کج است» باید معنایی متفاوت از مجموع معنای تک تک واژه ها داشته باشد.
انواع اصطلاحات:
1- فعل + مفعول / مکمل (یا / و عبارات قیدی)
مثال:
kill two birds with one stone معنی: به دست آمدن نتیجه ای سودمند با انجام دادن فقط یک عمل. (با یک تیر دو نشان زدن)
2. عبارت حرف اضافه ای
مثال:
in the blink of an eye معنی: در لحظه ای بسیار کوتاه (در یک چشم به هم زدن)
3. ترکیب
مثال:
a bone of contention معنی: چیزی که مورد مناقشه مردم است.
4. تشبیه (as+adjective+as یا like+noun)
مثال:
as dry as a bone معنی: واقعاً خشک
5. اسم + اسم
مثال:
rough and ready معنی: خام و خالی از هر گونه پیچیدگی
6. اسم + اسم + اسم
مثال:
cool, calm and collected معنی: آسوده، تحت کنترل، و غیر عصبی
7. جمله یا جمله واره (جمله واره = جمله + جزئی دیگر مثل ضمایر موصولی و غیره)
مثال:
to cut a long story short معنی: فقط بیان کردن نکات اصلی بدون پرداختن به جزئیات
بیشتر اصطلاحات از نظر ساختاری و معنایی شکل ثابتی دارند. اما گاهی اوقات دستور و واژگان اصطلاحات می توانند اندکی تغییر یابند. در این مورد باید بسیار محتاط بود و باید از یک فرهنگ اصطلاحات خوب کمک بگیریم.
· به ندرت می توان اصطلاحی را که در یک جمله معلوم قرار دارد، به صورت مجهول بیان کرد.
مثال:
Goverment Ministers pass the buck if they are challenged about poverty معنی اصطلاح: کس دیگری را مسئول دانستن، از مسئولیت شانه خالی کردن.
The buck has been passed from Minister to Minister. No one seems prepared to accept the responsibility در جمله بالا اصطلاح به صورت مجهول استفاده شده است.
· تعدادی از اصطلاحات فعل بنیاد، می توانند به صورت اسمهای مرکب مورد استفاده قرار گیرند.
There is too much buck-passing in goverment nowadays. No one accept the blame for anything · یک یا دو واژه در اصطلاح قابل تغییر هستند.
Stop acting the fool / goat معنی اصطلاح: کارهای احمقانه انجام دادن.