hasti-m
05-31-2009, 10:34 AM
براي بهبود فرآيند طراحي در يك سازمان سه ابزار وجود دارد. اولين ابزاربسط خواسته هاي كيفي( Q FD ) است كه موجب تسهيل طراحي محصول شده، و كليه اطلاعاتبدست آمده از مشتري را به زبان مهندسي تبديل ميكند. تا پيش از اين تنها دو روشبراي دستيابي به نوآوري وجود داشت:
۱-روش گزينش ايدهاي پاگ 2-روش طوفان ذهني
ولي اكنون با افزودن نوعآوري نظام يافته( TRIZ ) به QFD بهبودهاي شگرفي درطراحي نوآورانه محصول و فرآيند بوقوع پيوسته است . هدف از اين مقاله بررسي نحوهاستفاده از نوعآوري نظام يافته در برآورده كردن هرچه بيشتر نيازهاي مشتريان ميباشد .
ادبيات موضوع : در سال 400 پس از ميلاد ، گريك پاپوس اصطلاح روشاكتشافي را به عنوان دانش نوآوري و اكتشاف تعريف كرد . آلتشولو با فرآيند نوآورينظام يافته خود ، جان تازه اي به روش اكتشافي بخشيد . لغت TRIZ سر واژه عبارت روسينوآوري نظام يافته است كه سر واژه انگليسي معادل آن TIPS مي باشد
آلتشولو پساز تكميل مطالعات خود بر روي اختراعات به نكات زير پيبرد:
چهار سطح براياختراع و نوآوري وجود دارد .
مسائل ابتكاري حداقل يك تناقض را در بر مي گيرند .
الگوي استانداردي براي تكميل تدريجي وجود دارد .
در بسياري از طرحهايابتكاري از اصول مشابهي استفاده مي شود بنابراين مي توان الگوهايي را براي حل مسئلهدر نظر گرفت
دكتر شيكروميزونو و پرفسور يوجي آكائو 1968 تكنيك QFD رادر ژاپن ابداع نمودند. اين تكنيك اولين بار در 1972 در كارخانه شيپارد شركتميتسوبيشي مورد استفاده قرار گرفت . در سال 1975 موسسه ژاپني كنترل كيفيت ( JSQC ) كميته تحقيقات رايانهاي خود را راه اندازي كرد كه در 1978 ، گروه تحقيقات QFD نامگرفت. به رغم توسعه و افزايش استفاده از اين تكنيك در ژاپن ، توسعه آن در غرب بهكندي صورت گرفت و اولين تجربهها در اين زمينه مربوط به شركتهاي فورد و زيراكس درآمريكاست
تشريح نوعآوري نظام يافته : ما معمولاً با دو نوع مسئله روبه روميشويم ، آنهايي كه داراي راه حلهايي شناخته شده هستند و آنهائي كه داراي راه حلشناخته شدهاي نيستند . مسائل دسته اول با استفاده از اطلاعات موجود در كتابها ،مجلات فني و يا به كمك متخصصان موضوع حل ميشوند . راهحلهاي ارائه شده براي مسائلدسته اول از الگوي حل مسئله كه در شكل (شماره 1) نشان داده شده ، پيروي ميكنند . در اين روش ، مسئلهاي خاص با مسئله استاندارد مشابه يا همجنس آن ارزيابي ميشود . مسائل استاندارد داراي راه حلهاي استاندارد و در دسترس هستند كه از طريق آنها ميتوان براي ساير مسائل نيز راه حلي پيدا كرد . نوع ديگر مسائل راه حل شناخته شدهايندارند و ممكن است شامل امور متناقضي باشند. بيشتر تمرينات در نوعآوري نظاميافته شامل يادگيري الگوهاي تكراري حل مسئله بوده ، الگوهاي عمومي اين تكنيك براييك موفقيت خاص كه مخترع با آن مواجه شده بكار برده مي شود
در قرن چهارمدانشمندي مصري به نام پاپ بيان كرد كه دانشي خلاقانه براي حل مسائل ابتكاري وجوددارد. امروزه حل مسائل ابتكاري در حوزه روان شناسي قرار گرفته است و دانشمندان ،ارتباط بين مغز ، آگاهي و ابتكار را بررسي مي كنند . در اين حوزه عموماً راهحلهايياز قبيل طوفان ذهني ، سعي و خطا ، الهام و خلاقيت پيشنهاد ميشود ، اما در صورتپيچيده بودن مسئله و نيافتن جواب در حوزه دانشي خاص ، تعداد سعي و خطا به شدتافزايش مييابد . مشكل ديگر اين است كه قابليت انتقال ابزار روانشناسي حل مسئله ،مثل تجربه و الهام ، به ساير افراد سازمان وجود ندارد و يا بسيار مشكل است. آلتشولو [1940 رويكرد بهتري براي حل مسائل ابتكاري مطرح نمود كه بجاي تكيه بر روانشناسيبه فناوري تكيه ميكند و از آن به عنوان نوآوري نظم يافته نام برد
تنهاابزار اين تكنيك، تقويت نوآوري و ايجاد بهبودهاي شگرف در طراحي است . اين ابزارقدرتمند نياز به سازش و ايجاد تعادل ناشي از تضاد بين مقياسهاي مختلف عملكرد را ازبين ميبرد. ضمناً اين تكنيك از شناسائي تضادها به عنوان موقعيتهايي براي بهبود وتصحيح فرآيند طراحي استقبال مي كند
فرآيند قدم به قدم نوعآوري نظام يافتهبصورت زير است :
شناخت مسئله
تنظيم كردن مسئله : تنظيم كردن مسئله ، يعنيبازنگري مسئله از لحاظ تناقضات فيزيكي به منظور شناخت مسائلي كه ممكن است اتفاقبيفتد .مهمترين سئوالي كه مي بايست در اين قسمت جواب داده شود اين است كه آيا بهبوديك مشخصه فني در حل مسئله مي تواند باعث بدتر شدن وضعيت مشخصههاي فني ديگرشود.
جستجو براي حل مسئله اي كه قبلاً خوب حل شده
راحلهاي قابل قياس و تطبيقآن با راه حل مسئله
به دليل اينكه اين تكنيك بر روي بانك اطلاعاتي كه شاملهزاران اختراع ، اصول ، عملكردها و تناقضات بنا شده ، استفاده از نرم افزارها بهمهندسان كمك مي كند تا با حداقل تلاش ، در زمان مناسب به نتيجه مطلوب برسند از جملهنرم افزارهايي كه در مورد اين تكنيك طراحي شده مي توان به نرم افزارهاي
TM Innovation work bench (I.W.B)، Improver ، Ideator و Eliminator (Appetizor) اشارهكرد.
بسط خواسته هاي كيفي : QFD را مي توان نتيجه منطقي بازار پر رقابت درجهان كنوني دانست . اين تكنيك ، سيستمي انساني بوده و نقطه شروع آن شنيدن صدايمشتري است كه اغلب غير كمي به شمار ميآيد . اين سيستم ، صرفاً ابزاري كيفيتي نيستبلكه روشي براي برنامه ريزي تكوين محصولات جديد يا بهبود محصولات كنوني است در يكجمله اين تكنيك را ميتوان بصورت زير تعريف نمود :
QFD فرصتي ايدهآل براي جداشدن از فرهنگ (( ما بهتر از همه مي دانيم مشتري چه مي خواهد )) و حركت به سمت فرهنگ (( اجازه دهيد صداي مشتري را بشنويم )) است .
QFD در توليد كالا و عرضه خدماتمورد استفاده قرار مي گيرد . اين روش در كاهش هزينههاي توليد ، چرخه طراحي محصول ،دوره زماني تكوين محصول ، هزينههاي مهندسي و راهاندازي ، اتلافها ، اعتراضاتمشتري و نيز افزايش كيفيت مطابق خواست و سليقه مشتري ، تاثير عميقي مي گذارد
هدف اصلي QFD در واقع تعيين نيازها و احتياجات مشتريان مي باشد . فعلوانفعالات انجام شده بين مشتري و محصول اين احتياجات را مشخص مي كند و براي پي بردنبه آن به عملي ترين روش يعني Gemba (زمان و مكاني كه مشتري محصول را مصرف مي كند )پناه مي بريم و با استفاده از نوعآوري نظام يافته سعي مي كنيم به ابداعاتي در Gemba بپردازيم روشهاي مختلفي براي اجراي QFD وجود دارد كه مي توان به روشاكائو ، ماكابه ، فوكوهارا و پليتز اشاره نمود . با وجود روشهاي متفاوت در اجرا ،منطق و فلسفه همه آنها يكسان بوده و نقطه شروع كار ، طراحي و تكميل ماتريسي به نامخانه كيفيت است .بوسيله اين ماتريس مي توان ميان خواستههاي مشتريان و ويژگيهايمحصول ارتباطي برقرار نمود .
از خانه كيفيت در QFD مي توانيم بعنوان يك واسطهبراي ماتريس تناقضهاي فني در نوع آوري نظام يافته استفاده نمائيم ، با اين كار ميتوانيم پارامترهاي متناقض را شناسائي نمائيم
QFD و نوع آوري نظام يافته: QFD به عنوان ابزاري جهت انعكاس نيازها و خواسته هاي مشتري در محصول بكار مي رود. اگرچه اين تكنيك در درك نيازمنديها مفيد واقع مي شود ولي ابزاري براي حل مشكل نميباشد ؛ و اين در حالي است كه از نوعآوري نظام يافته به عنوان ابزاري جهت يافتن راهحل ابتكاري در مسائل فني جهت توسعه فرآيندهاي محصول استفاده مي شود .
نوعآورينظام يافته مدرن براي توليد جوابهاي ابداعي مسائلي كه قبلاً در QFD مطرح شدهاندروشهاي جديدي پيشنهاد مي دهد؛ كه البته نوشداروي جامعي نمي باشد
خواستههايمشتريان را مي توان به 3 دسته تقسيم نمود :
1-خواستههاي مورد توقع : خواستههايي بديهي كه حتي اجراي 100% آنها مشتري را راضي نخواهد كرد (مثلاً توقعداريم ماشين راه برود
2- خواستههاي آشكار شده : خواسته هايي كه به هر طريقيبيان شده و هر اندازه عملي شوند رضايت مشتري را بيشتر جلب مي نمايد.
3-خواستههاي هيجان آور : خواستههايي كه مورد انتظار نبوده و درخواست نمي شوند ولي اگر بههمراه محصول باشد مشتري خيلي هيجان زده خواهد شد .
بر اساس اين طبقه بندي ازخواسته هاي مشتري مي توان يكسري سوال از منظر نوعآوري نظام يافته ارائه داد كهبايد جواب داده شود.
1-در مورد خواسته هاي طبقه اول از منظر نوعآوري نظام يافتهبايد بپرسيم :
الف- آيا مشتري يك اقدام مورد توقعي را از دست داده كه بايدانجام مي شده
ب-آيا مشتري با اقدام مضري برخورد كرده كه نبايد انجام مي شده
2-برخي درخواسته هايي كه معمولاً مشتريها از محصولات انتظار دارند و از سازندهطلب مي نمايند ( مثل افزايش ظرفيت ): از منظر نوعآوري نظام يافته بايد بوضوحبفهميم كه آيا مي توانيم يك اقدام سودمند موجود را افزايش دهيم ؟
3- ويژگيهاييكه دلپذير و خوشايند بوده و دراولين برخورد مشتري را هيجان زده ميكنند . از منظرنوعآوري نظام يافته بايد به سئوالات زير پاسخ دهيم :
الف- آيا مي توانيم اقدامسودمند غير منتظرهاي را افزايش دهيم ؟
ب- آيا مي توانيم بر يك محدوديت چيرهشويم ؟
اگر چه روشي كارا جهت اختلاط اين دو تكنيك تاكنون پيشنهاد نشده است، ولي Yamashiva2002] و همكارانش با اختلاط سيستماتيك اين دو ابزار روشي جديد بنامفرآيند توسعه محصول ابتكاري ارائه نمودند كه ما را قادر به خلق نوآوري فني كارا درمحصول جديد مي نمايد . در اين روش هدف، وظايف، فعاليتهاي محصول، و اجزاء متشكله درچارچوب ساختار سلسه مراتبي گسترش يافته و اجزاء متشكلهاي كه بيشتر به نوآوري فنينياز دارند ، بوسيله آناليز و تحليل خواستههاي مشتري در قالب محاسبه وزن اجزاءمتشكله تشخيص داده مي شوند
نتيجه گيري :
با توجه به اين كه نوعآورينظام يافته مي تواند به مهندسان و مبتكران در حل تناقضات فني و فناوريهاي جديد كمككند ، استفاده از آن در توسعه محصولات جديد حائز اهميت است . نوعآوري نظام يافتهدر تركيب با QFD ، شركتها را قادر به تعيين نيازهاي مهمتر مشتري و سپس حل هرگونهتنگناهاي فني ميسازد . نوعآوري نظام يافته ميتواند به تعيين سطوح جديدي از وظايفو عملكردها براي رسيدن واقعي به سطوح كيفيت مطلوب كمك كند .
۱-روش گزينش ايدهاي پاگ 2-روش طوفان ذهني
ولي اكنون با افزودن نوعآوري نظام يافته( TRIZ ) به QFD بهبودهاي شگرفي درطراحي نوآورانه محصول و فرآيند بوقوع پيوسته است . هدف از اين مقاله بررسي نحوهاستفاده از نوعآوري نظام يافته در برآورده كردن هرچه بيشتر نيازهاي مشتريان ميباشد .
ادبيات موضوع : در سال 400 پس از ميلاد ، گريك پاپوس اصطلاح روشاكتشافي را به عنوان دانش نوآوري و اكتشاف تعريف كرد . آلتشولو با فرآيند نوآورينظام يافته خود ، جان تازه اي به روش اكتشافي بخشيد . لغت TRIZ سر واژه عبارت روسينوآوري نظام يافته است كه سر واژه انگليسي معادل آن TIPS مي باشد
آلتشولو پساز تكميل مطالعات خود بر روي اختراعات به نكات زير پيبرد:
چهار سطح براياختراع و نوآوري وجود دارد .
مسائل ابتكاري حداقل يك تناقض را در بر مي گيرند .
الگوي استانداردي براي تكميل تدريجي وجود دارد .
در بسياري از طرحهايابتكاري از اصول مشابهي استفاده مي شود بنابراين مي توان الگوهايي را براي حل مسئلهدر نظر گرفت
دكتر شيكروميزونو و پرفسور يوجي آكائو 1968 تكنيك QFD رادر ژاپن ابداع نمودند. اين تكنيك اولين بار در 1972 در كارخانه شيپارد شركتميتسوبيشي مورد استفاده قرار گرفت . در سال 1975 موسسه ژاپني كنترل كيفيت ( JSQC ) كميته تحقيقات رايانهاي خود را راه اندازي كرد كه در 1978 ، گروه تحقيقات QFD نامگرفت. به رغم توسعه و افزايش استفاده از اين تكنيك در ژاپن ، توسعه آن در غرب بهكندي صورت گرفت و اولين تجربهها در اين زمينه مربوط به شركتهاي فورد و زيراكس درآمريكاست
تشريح نوعآوري نظام يافته : ما معمولاً با دو نوع مسئله روبه روميشويم ، آنهايي كه داراي راه حلهايي شناخته شده هستند و آنهائي كه داراي راه حلشناخته شدهاي نيستند . مسائل دسته اول با استفاده از اطلاعات موجود در كتابها ،مجلات فني و يا به كمك متخصصان موضوع حل ميشوند . راهحلهاي ارائه شده براي مسائلدسته اول از الگوي حل مسئله كه در شكل (شماره 1) نشان داده شده ، پيروي ميكنند . در اين روش ، مسئلهاي خاص با مسئله استاندارد مشابه يا همجنس آن ارزيابي ميشود . مسائل استاندارد داراي راه حلهاي استاندارد و در دسترس هستند كه از طريق آنها ميتوان براي ساير مسائل نيز راه حلي پيدا كرد . نوع ديگر مسائل راه حل شناخته شدهايندارند و ممكن است شامل امور متناقضي باشند. بيشتر تمرينات در نوعآوري نظاميافته شامل يادگيري الگوهاي تكراري حل مسئله بوده ، الگوهاي عمومي اين تكنيك براييك موفقيت خاص كه مخترع با آن مواجه شده بكار برده مي شود
در قرن چهارمدانشمندي مصري به نام پاپ بيان كرد كه دانشي خلاقانه براي حل مسائل ابتكاري وجوددارد. امروزه حل مسائل ابتكاري در حوزه روان شناسي قرار گرفته است و دانشمندان ،ارتباط بين مغز ، آگاهي و ابتكار را بررسي مي كنند . در اين حوزه عموماً راهحلهايياز قبيل طوفان ذهني ، سعي و خطا ، الهام و خلاقيت پيشنهاد ميشود ، اما در صورتپيچيده بودن مسئله و نيافتن جواب در حوزه دانشي خاص ، تعداد سعي و خطا به شدتافزايش مييابد . مشكل ديگر اين است كه قابليت انتقال ابزار روانشناسي حل مسئله ،مثل تجربه و الهام ، به ساير افراد سازمان وجود ندارد و يا بسيار مشكل است. آلتشولو [1940 رويكرد بهتري براي حل مسائل ابتكاري مطرح نمود كه بجاي تكيه بر روانشناسيبه فناوري تكيه ميكند و از آن به عنوان نوآوري نظم يافته نام برد
تنهاابزار اين تكنيك، تقويت نوآوري و ايجاد بهبودهاي شگرف در طراحي است . اين ابزارقدرتمند نياز به سازش و ايجاد تعادل ناشي از تضاد بين مقياسهاي مختلف عملكرد را ازبين ميبرد. ضمناً اين تكنيك از شناسائي تضادها به عنوان موقعيتهايي براي بهبود وتصحيح فرآيند طراحي استقبال مي كند
فرآيند قدم به قدم نوعآوري نظام يافتهبصورت زير است :
شناخت مسئله
تنظيم كردن مسئله : تنظيم كردن مسئله ، يعنيبازنگري مسئله از لحاظ تناقضات فيزيكي به منظور شناخت مسائلي كه ممكن است اتفاقبيفتد .مهمترين سئوالي كه مي بايست در اين قسمت جواب داده شود اين است كه آيا بهبوديك مشخصه فني در حل مسئله مي تواند باعث بدتر شدن وضعيت مشخصههاي فني ديگرشود.
جستجو براي حل مسئله اي كه قبلاً خوب حل شده
راحلهاي قابل قياس و تطبيقآن با راه حل مسئله
به دليل اينكه اين تكنيك بر روي بانك اطلاعاتي كه شاملهزاران اختراع ، اصول ، عملكردها و تناقضات بنا شده ، استفاده از نرم افزارها بهمهندسان كمك مي كند تا با حداقل تلاش ، در زمان مناسب به نتيجه مطلوب برسند از جملهنرم افزارهايي كه در مورد اين تكنيك طراحي شده مي توان به نرم افزارهاي
TM Innovation work bench (I.W.B)، Improver ، Ideator و Eliminator (Appetizor) اشارهكرد.
بسط خواسته هاي كيفي : QFD را مي توان نتيجه منطقي بازار پر رقابت درجهان كنوني دانست . اين تكنيك ، سيستمي انساني بوده و نقطه شروع آن شنيدن صدايمشتري است كه اغلب غير كمي به شمار ميآيد . اين سيستم ، صرفاً ابزاري كيفيتي نيستبلكه روشي براي برنامه ريزي تكوين محصولات جديد يا بهبود محصولات كنوني است در يكجمله اين تكنيك را ميتوان بصورت زير تعريف نمود :
QFD فرصتي ايدهآل براي جداشدن از فرهنگ (( ما بهتر از همه مي دانيم مشتري چه مي خواهد )) و حركت به سمت فرهنگ (( اجازه دهيد صداي مشتري را بشنويم )) است .
QFD در توليد كالا و عرضه خدماتمورد استفاده قرار مي گيرد . اين روش در كاهش هزينههاي توليد ، چرخه طراحي محصول ،دوره زماني تكوين محصول ، هزينههاي مهندسي و راهاندازي ، اتلافها ، اعتراضاتمشتري و نيز افزايش كيفيت مطابق خواست و سليقه مشتري ، تاثير عميقي مي گذارد
هدف اصلي QFD در واقع تعيين نيازها و احتياجات مشتريان مي باشد . فعلوانفعالات انجام شده بين مشتري و محصول اين احتياجات را مشخص مي كند و براي پي بردنبه آن به عملي ترين روش يعني Gemba (زمان و مكاني كه مشتري محصول را مصرف مي كند )پناه مي بريم و با استفاده از نوعآوري نظام يافته سعي مي كنيم به ابداعاتي در Gemba بپردازيم روشهاي مختلفي براي اجراي QFD وجود دارد كه مي توان به روشاكائو ، ماكابه ، فوكوهارا و پليتز اشاره نمود . با وجود روشهاي متفاوت در اجرا ،منطق و فلسفه همه آنها يكسان بوده و نقطه شروع كار ، طراحي و تكميل ماتريسي به نامخانه كيفيت است .بوسيله اين ماتريس مي توان ميان خواستههاي مشتريان و ويژگيهايمحصول ارتباطي برقرار نمود .
از خانه كيفيت در QFD مي توانيم بعنوان يك واسطهبراي ماتريس تناقضهاي فني در نوع آوري نظام يافته استفاده نمائيم ، با اين كار ميتوانيم پارامترهاي متناقض را شناسائي نمائيم
QFD و نوع آوري نظام يافته: QFD به عنوان ابزاري جهت انعكاس نيازها و خواسته هاي مشتري در محصول بكار مي رود. اگرچه اين تكنيك در درك نيازمنديها مفيد واقع مي شود ولي ابزاري براي حل مشكل نميباشد ؛ و اين در حالي است كه از نوعآوري نظام يافته به عنوان ابزاري جهت يافتن راهحل ابتكاري در مسائل فني جهت توسعه فرآيندهاي محصول استفاده مي شود .
نوعآورينظام يافته مدرن براي توليد جوابهاي ابداعي مسائلي كه قبلاً در QFD مطرح شدهاندروشهاي جديدي پيشنهاد مي دهد؛ كه البته نوشداروي جامعي نمي باشد
خواستههايمشتريان را مي توان به 3 دسته تقسيم نمود :
1-خواستههاي مورد توقع : خواستههايي بديهي كه حتي اجراي 100% آنها مشتري را راضي نخواهد كرد (مثلاً توقعداريم ماشين راه برود
2- خواستههاي آشكار شده : خواسته هايي كه به هر طريقيبيان شده و هر اندازه عملي شوند رضايت مشتري را بيشتر جلب مي نمايد.
3-خواستههاي هيجان آور : خواستههايي كه مورد انتظار نبوده و درخواست نمي شوند ولي اگر بههمراه محصول باشد مشتري خيلي هيجان زده خواهد شد .
بر اساس اين طبقه بندي ازخواسته هاي مشتري مي توان يكسري سوال از منظر نوعآوري نظام يافته ارائه داد كهبايد جواب داده شود.
1-در مورد خواسته هاي طبقه اول از منظر نوعآوري نظام يافتهبايد بپرسيم :
الف- آيا مشتري يك اقدام مورد توقعي را از دست داده كه بايدانجام مي شده
ب-آيا مشتري با اقدام مضري برخورد كرده كه نبايد انجام مي شده
2-برخي درخواسته هايي كه معمولاً مشتريها از محصولات انتظار دارند و از سازندهطلب مي نمايند ( مثل افزايش ظرفيت ): از منظر نوعآوري نظام يافته بايد بوضوحبفهميم كه آيا مي توانيم يك اقدام سودمند موجود را افزايش دهيم ؟
3- ويژگيهاييكه دلپذير و خوشايند بوده و دراولين برخورد مشتري را هيجان زده ميكنند . از منظرنوعآوري نظام يافته بايد به سئوالات زير پاسخ دهيم :
الف- آيا مي توانيم اقدامسودمند غير منتظرهاي را افزايش دهيم ؟
ب- آيا مي توانيم بر يك محدوديت چيرهشويم ؟
اگر چه روشي كارا جهت اختلاط اين دو تكنيك تاكنون پيشنهاد نشده است، ولي Yamashiva2002] و همكارانش با اختلاط سيستماتيك اين دو ابزار روشي جديد بنامفرآيند توسعه محصول ابتكاري ارائه نمودند كه ما را قادر به خلق نوآوري فني كارا درمحصول جديد مي نمايد . در اين روش هدف، وظايف، فعاليتهاي محصول، و اجزاء متشكله درچارچوب ساختار سلسه مراتبي گسترش يافته و اجزاء متشكلهاي كه بيشتر به نوآوري فنينياز دارند ، بوسيله آناليز و تحليل خواستههاي مشتري در قالب محاسبه وزن اجزاءمتشكله تشخيص داده مي شوند
نتيجه گيري :
با توجه به اين كه نوعآورينظام يافته مي تواند به مهندسان و مبتكران در حل تناقضات فني و فناوريهاي جديد كمككند ، استفاده از آن در توسعه محصولات جديد حائز اهميت است . نوعآوري نظام يافتهدر تركيب با QFD ، شركتها را قادر به تعيين نيازهاي مهمتر مشتري و سپس حل هرگونهتنگناهاي فني ميسازد . نوعآوري نظام يافته ميتواند به تعيين سطوح جديدي از وظايفو عملكردها براي رسيدن واقعي به سطوح كيفيت مطلوب كمك كند .