hasti-m
05-31-2009, 10:09 AM
در اروپا دو فراز تاریخی مشخص و مؤثر وجود دارد، یکی "رنسانس" (تولد دوباره) که موجب دگرگونی در نظام اجتماعی و حکومتی گردید و دیگری "انقلاب صنعتی" که تغییرات عمدهای را در نظام تولیدی و اقتصادی جامعه ایجاد کرد. پس از اختراع ماشین بخار به وسیلۀ "جیمز وات"، سلسلۀ پیشرفتها در جنبههای تکنولوژیکی (فناوری) آغاز گردید و این حرکت پیوسته و پوینده در بسیاری از زمینههای موجود راه یافت و مسیرهای تازۀ دیگری را هم ایجاد کرد . با ورود ماشین به سلسلۀ تولید، شرایط و نیازهای جدیدی حاکم شد که در حقیقت ثمرۀ "تولید انبوه" بود؛ برای برطرف کردن مشکلات ایجاد شده به دلیل وضعیت جدید و نیز به منظور رسیدن به وضعیت بهتر (بهبود وضعیت) فعالیتهایی به شکل فردی و بعد گروهی آغاز شدکه نتیجۀ آن تشکیل رشتهای نوین به نام مهندسی صنایع ي] بود
همان طور که نام "آدام اسمیت" در علم اقتصاد به عنوان پدر این علم مطرح میگردد ، در مهندسی صنایع هم نام "فردریک تیلور" (۱۹۱۵-۱۸۵۶) به عنوان پیشگام در این رشته مطرح میگردد . (گو اینکه اصولی که او وضع کرده بود، بعد از خودش دچار دگرگونی گردید.) تیلور که خود یک مهندس مکانیک بود با استفاده از اندوخته ها و تجربههایش در صنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینۀ "اصول مدیریت و مطالعۀ روش کار" انجام داد . او که خود از سرکارگری تا رئیس کارخانه بودن را تجربه کرده بود، به بسیاری از پیچ و خمهای کار، آگاه بود و این دید کامل و جامع نگری، او را برای نیل به اهدافش کمک ميکرد. تیلور "حرکاتِ بدن" را برای انجام کار و "زمان انجام کار " را مطالعه میکرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند تا بر این اساس بتوان قضاوت کرد که زمانی که هر کارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده است چه تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است. این تفکر بعداً مبنایی برای سیستم پاداش و تنبیه گردید .
"کار مشخص" ،"زمان مشخص"و "روش معلوم" اصول تفکر او را تشکیل میداد. به مدیریت تیلور ـ که بعد ها به مدیریت علمی(تیلوریسم ، کلاسیک)مشهور شد، به این دلیل که به تمامي عناصر دخیل در تولید به یک نوع نگاه میکرد ، یعنی کارگر را شبیه به ابزار کار در نظر گرفته بود، ایرادهایی وارد شد و سبکهای جایگزینی برای روش او ايجاد شد.
مهندس"گانت" که از همکاران "تیلور" بود ، مباحثی چون آموزش کارگران ، طراحیِ سیستمهای انگیزشی ، دستمزد تشویقی و ... را وارد تفکرات مدیریتی کرد که در لحاظ کردن جنبههای "روابط انسانی" در تولید مؤثر بود . (پاورقی۲ : هرم مازلو) . فرانک گیلبرت و همسرش لیلیان گیلبرت نیز به مطالعه محیط کار و روانشناسی برای بهبود تولید پرداختند؛ نتایج بررسی گیلبرتها در مطالعۀ حرکت، هنوز هم در "ارزیابی کار و زمان" (کارسنجی و زمانسنجی) مورد اعتنا و توجه است. پس از این "امرسون" مفاهیم "صف و ستاد" را مطرح کرد (بخشهایی از سازمان كه هدف اصلي آن را تأمين ميكند، بخش صف ناميده ميشوند و بخشهاي ديگر كه پشتيبان صف هستند، ستاد ناميده ميشود؛ البته تعاريف ديگري هم براي صف و ستاد وجود دارد). او در کتاب "دوازده اصل سودمندی" مواردی را تحت بررسی قرار داده است که از آن جمله ميتوان به موارد ذیل اشاره كرد
هدف کاملاً معین باشد
اقدام لازم، سریع و به موقع انجام شود.
شرایط کاری، استاندارد شود.
به فعالیتها، نظم داده شود
دورههای آموزشی برقرار گردد.
برای هر افزایش کارایی ، پاداش داده شود
۱ ـ زمان نرمال و استاندارد : زمان نرمال به زمانی گفته میشود که یک اپراتور آموزش دیدۀ با علاقه ، میتواند کاری را که با آن آشنایی دارد به طور طبیعی انجام دهد .
[زمان استاندارد به مجموع زمان نرمال به علاوۀ بیکاریهای مجاز میگویند؛ بیکاریهای مجاز، زمانی است که برای رفع حوائج، رفع خستگی فرد و... با توجه به شرایط کار ، محیط و کلیه عوامل مربوط به کار در نظر گرفته میشود ؛ ها يا اين بيكاريها را برای ماشین هم میتوان تعریف کرد.
ـ هرم مازلو ]مازلو نیازهای هر فرد را در ۵ یا ۷ مرحله دسته بندی کرده است که از نيازهاي عادی، غریزی و خفیف به نیازهای عالی ختم میشود و هرچه فرد در مراحل بالاتری از این احساس نیازها قرار داشته باشد، مطلوبتر است.
این هفت نیاز عبارتند از :
الف) نيازهاي زیستی
ب) ایمنی و تأمین
ج) اجتماعی (تعلق و محبت
د) احترام و شخصیت
ه) خود شکوفایی
و) شناخت حیات و محیط
ز) زیبایی شناسی
مدل 5 مرحلهاي: نيازهاي فيزيكي و فيزيولوژيكي/ امنيت/ وابستگي اجتماعي/ احترام/ خودشكوفايي
بنابراین تأمین نیازهای فیزیکی با تشویق و پاداش مالی ،گام زدن در اولین پلۀ نردبانی بلند است
همان طور که نام "آدام اسمیت" در علم اقتصاد به عنوان پدر این علم مطرح میگردد ، در مهندسی صنایع هم نام "فردریک تیلور" (۱۹۱۵-۱۸۵۶) به عنوان پیشگام در این رشته مطرح میگردد . (گو اینکه اصولی که او وضع کرده بود، بعد از خودش دچار دگرگونی گردید.) تیلور که خود یک مهندس مکانیک بود با استفاده از اندوخته ها و تجربههایش در صنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینۀ "اصول مدیریت و مطالعۀ روش کار" انجام داد . او که خود از سرکارگری تا رئیس کارخانه بودن را تجربه کرده بود، به بسیاری از پیچ و خمهای کار، آگاه بود و این دید کامل و جامع نگری، او را برای نیل به اهدافش کمک ميکرد. تیلور "حرکاتِ بدن" را برای انجام کار و "زمان انجام کار " را مطالعه میکرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند تا بر این اساس بتوان قضاوت کرد که زمانی که هر کارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده است چه تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است. این تفکر بعداً مبنایی برای سیستم پاداش و تنبیه گردید .
"کار مشخص" ،"زمان مشخص"و "روش معلوم" اصول تفکر او را تشکیل میداد. به مدیریت تیلور ـ که بعد ها به مدیریت علمی(تیلوریسم ، کلاسیک)مشهور شد، به این دلیل که به تمامي عناصر دخیل در تولید به یک نوع نگاه میکرد ، یعنی کارگر را شبیه به ابزار کار در نظر گرفته بود، ایرادهایی وارد شد و سبکهای جایگزینی برای روش او ايجاد شد.
مهندس"گانت" که از همکاران "تیلور" بود ، مباحثی چون آموزش کارگران ، طراحیِ سیستمهای انگیزشی ، دستمزد تشویقی و ... را وارد تفکرات مدیریتی کرد که در لحاظ کردن جنبههای "روابط انسانی" در تولید مؤثر بود . (پاورقی۲ : هرم مازلو) . فرانک گیلبرت و همسرش لیلیان گیلبرت نیز به مطالعه محیط کار و روانشناسی برای بهبود تولید پرداختند؛ نتایج بررسی گیلبرتها در مطالعۀ حرکت، هنوز هم در "ارزیابی کار و زمان" (کارسنجی و زمانسنجی) مورد اعتنا و توجه است. پس از این "امرسون" مفاهیم "صف و ستاد" را مطرح کرد (بخشهایی از سازمان كه هدف اصلي آن را تأمين ميكند، بخش صف ناميده ميشوند و بخشهاي ديگر كه پشتيبان صف هستند، ستاد ناميده ميشود؛ البته تعاريف ديگري هم براي صف و ستاد وجود دارد). او در کتاب "دوازده اصل سودمندی" مواردی را تحت بررسی قرار داده است که از آن جمله ميتوان به موارد ذیل اشاره كرد
هدف کاملاً معین باشد
اقدام لازم، سریع و به موقع انجام شود.
شرایط کاری، استاندارد شود.
به فعالیتها، نظم داده شود
دورههای آموزشی برقرار گردد.
برای هر افزایش کارایی ، پاداش داده شود
۱ ـ زمان نرمال و استاندارد : زمان نرمال به زمانی گفته میشود که یک اپراتور آموزش دیدۀ با علاقه ، میتواند کاری را که با آن آشنایی دارد به طور طبیعی انجام دهد .
[زمان استاندارد به مجموع زمان نرمال به علاوۀ بیکاریهای مجاز میگویند؛ بیکاریهای مجاز، زمانی است که برای رفع حوائج، رفع خستگی فرد و... با توجه به شرایط کار ، محیط و کلیه عوامل مربوط به کار در نظر گرفته میشود ؛ ها يا اين بيكاريها را برای ماشین هم میتوان تعریف کرد.
ـ هرم مازلو ]مازلو نیازهای هر فرد را در ۵ یا ۷ مرحله دسته بندی کرده است که از نيازهاي عادی، غریزی و خفیف به نیازهای عالی ختم میشود و هرچه فرد در مراحل بالاتری از این احساس نیازها قرار داشته باشد، مطلوبتر است.
این هفت نیاز عبارتند از :
الف) نيازهاي زیستی
ب) ایمنی و تأمین
ج) اجتماعی (تعلق و محبت
د) احترام و شخصیت
ه) خود شکوفایی
و) شناخت حیات و محیط
ز) زیبایی شناسی
مدل 5 مرحلهاي: نيازهاي فيزيكي و فيزيولوژيكي/ امنيت/ وابستگي اجتماعي/ احترام/ خودشكوفايي
بنابراین تأمین نیازهای فیزیکی با تشویق و پاداش مالی ،گام زدن در اولین پلۀ نردبانی بلند است