tania
07-19-2012, 02:33 PM
11732
منابع مقاله:
مجله رواق اندیشه، شماره 27 ، علی گلایری ؛
چکیده
در این مقاله به مساله ضرب زن از دیدگاه اسلام پرداخته شده است و با توجه به آیه 34 سوره نساء و سخنان مفسران پیرامون این آیه و همچنین با توجه به روایاتی که در این باره وارد شده است نتیجه گیری می شود، اگر زنی نسبت به شوهر نافرمانی کرد، مرد برای آن که بتواند او را به حالت اولیه برگرداند، ابتدا باید او را نصیحت کند، اگر نصیحت را نپذیرفت از او دوری گزیند و در مرحله سوم اگر پند و دوری مفید نبود، شوهر اجازه دارد زن را بزند .
البته زدن نباید سخت و طاقت فرسا باشد و موجب ضرری به زن شود; همچنین باید به قصد تادیب و اصلاح باشد نه به قصد تشفی (دل خنک کردن) و انتقام .
روزی یکی از زنان عرب به نام حبیبه بنت زید بن ابی زهیر همسر سعد بن ربیع بن عمر نافرمانی کرد و سعد همسر خویش را کتک زد، حبیبه با پدرش پیش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله رفتند;
یا رسول الله! من دخترم را به سعد بن ربیع دادم و سعد او را کتک زد;
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
او را قصاص کنید .
آنها با این فرمان از جانب رسول گرامی اسلام به طرف خانه رفتند تا سعد را قصاص کنند، هنوز اندک زمانی از حرکتشان نگذشته بود که پیامبر فرمود به آنها بگویید برگردند و آنها دوباره نزد رسول خدا آمدند .
- یا رسول الله! آیا اتفاقی افتاده است؟
الان جبرئیل بر من نازل شد و این آیه شریفه را آورد:
«و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله کان علیا کبیرا
یعنی: آن زنانی را که از نافرمانی و بدخوییشان بیم دارید نخست پندشان دهید و (از بدی عاقبت نافرمانی عذاب الهی بترسانید) و (اگر مفید نبود) در خوابگاه از آنان دوری کنید (و اگر دوری کردن هم سودی نبخشید) آنها را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند راهی را به سوی ایشان نطلبید که خداوند بلند مرتبه و بزرگ است . (3)
آنگاه فرمودند: ما چیزی را خواستیم و خداوند چیز دیگر را و آنچه خداوند خواست بهتر است و دستور داد تا سعد را قصاص نکنند .
بر طبق این آیه شریفه، اگر زنی نسبت به شوهر نافرمانی کرد، مرد برای آن که بتواند او را به حالت اولیه برگرداند می تواند اقدامات زیر را انجام دهد:
1 - ابتدا او را نصیحت کند به این که بگوید از خدا بترس خداوند حقی برای من به گردن تو گذاشت به بستر برگرد .
2 - اگر اطاعت کرد با او به رفق و مدارا برخورد نماید و اگر نصیحت را نپذیرفت از او دوری گزیند و او را از خویش دور سازد .
در این که مراد از دوری چیست سه وجه گفته شده است:
الف) اگر نصیحت در او تاثیر نکرد در آن صورت رختخواب را جدا کند; زیرا به این وسیله مشخص می شود آیا شوهرش را دوست دارد یا خیر; اگر به شوهرش علاقمند باشد بر فراق شوهرش صبر نمی کند و اگر دوست نداشته باشد صبر می کند .
ب) در حدیثی از امام باقر علیه السلام وارد شده است که در رختخواب پشتش را به سمت زنش نماید .
ج) با او جماع نکند . (4)
3 - اگر پند و دوری مفید نبود، شوهر اجازه دارد زن را بزند تا دوباره به حالت اولیه برگشته و وظایف خویش را نسبت به شوهر انجام دهد .
این امور سه گانه باید به ترتیب باشد; یعنی، ابتدا نصیحت، آنگاه دوری و سپس زدن .
مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله می نویسد:
این امور سه گانه که در آیه شریفه به آنها اشاره شده است اگر چه با هم ذکر شده است و به وسیله «واو» بعضی بر بعض دیگر عطف شده است، اما این امور مترتب بر هم هستند و باید به تدریج صورت گیرند; یعنی، ابتدا موعظه، اگر فایده نداشت، دوری و اگر نفع نداشت، ضرب; و دلیل بر تدریجی بودن اینها این است که این امور به حسب طبع وسائل زجر است از ضعف به شدت . (5)
نکته دیگر آن که مرد می تواند با شروع علائم نافرمانی و عصیان زن در اموری که وظیفه شرعی زن است (نه اموری چون شستن، پختن و حتی دادن شیر به فرزند که در این امور می تواند ازشوهرمطالبه مزد کند). او را پند داده و نصیحت کند و در صورت عدم تاثیر او را از خویش دور کند، ولی تا زمانی که نافرمانی پیدا نکرد - کما این که مرحوم صاحب جواهر به آن اشاره می کند - (6) حق زدن را ندارد .
حال این سؤال مطرح است که چرا قرآن کریم امر به زدن زن می کند در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شدیدا از آن نهی می کند؟
مرحوم محدث نوری در مستدرک الوسائل حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت می فرماید:
من تعجب می کنم از کسانی که زنان خویش را می زنند در حالی که خود به کتک خوردن اولی هستند . (7)
بیان چند نکته برای جواب، ضروری به نظر می رسد .
نکته اول
شکی نیست که قرآن کریم به عنوان یک کتاب، دارای خطوط کلی است و هرگونه برداشت از آن باید منطبق با آن خطوط کلی باشد و به صراحت خود قرآن - در آنجا که گوید: «و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» - تمامی آیات و احکام قرآن با همدیگر همخوانی و همخونی کامل دارند . در مورد زن به معنای خاص آن (8) نیز باید به خطوط کلی قرآن در این زمینه توجه نمود . برای تبیین نگاه قرآن به همسر دو مورد را یادآور می شویم:
1 - قرآن کریم زن و شوهر را لباس یکدیگر می داند:
«هن لباس لکم و انتم لباس لهن » (9)
یعنی: زنها موجب آرامش شوهران و شوهران موجب آرامش و سکون زنان هستند .
کما این که می فرماید ما شب را لباس و موجب آرامش برای مردم قرار دادیم و لباس شانش این است که بدن را می پوشاند و زن و مرد همدیگر را حفظ می کنند . (10)
مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در این باره می نویسد:
ظاهر از لباس روشن است و آن چیزی است که انسان به وسیله آن بدنش را می پوشاند و جمله از قبیل استعاره است; چون هر یک از زوجین دیگری را از اتباع فجور و فحشا بین افراد نوع باز می دارد و هر یک از زن و مرد نسبت به یکدیگر مانند لباس هستند که از سوء، همدیگر را باز می دارند و در آن استعاره لطیفی وجود دارد; زیرا لباس بدن را می پوشاند، اما لباس خود را از لباس نمی پوشاند . (11)
پس در نگاه قرآن کریم هم زن و هم مرد به مثابه لباس یکدیگر بوده و وظیفه آنها حفظ و صیانت یکدیگر از فساد و فحشاست و روشن است چنین چیزی محقق نمی شود مگر آن که مودت و رحمت (به تعبیر قرآن در سوره روم) بین زن و شوهر حاکم باشد تا در حضور و در غیاب یکدیگر با عشق و صمیمیتی که بین آنها موجود است همدیگر را حفظ کنند و همچنین خویش را برای دیگری محافظت نمایند .
به دیگر سخن، زمانی چنین چیزی تحقق می یابد که مصداق یک روح در دو بدن تحقق یابد و زن و شوهر چیزی جز حفظ آبرو و نگه داشتن اسرار درون خویش در بین خودشان برایشان مهم نباشد .
2 - قرآن کریم بحث طلاق را این چنین مطرح می کند:
«و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا» (12)
یعنی: اگر مدت طلاق زنان در حال تمام شدن است و می خواهید آنها را نگاه دارید به نیکی نگاه دارید و اگر می خواهید رهایشان کنید (از آنها جدا شوید) به شایستگی از آنها جدا شوید و بدون آن که رغبتی به آنها داشته باشید به آنها رجوع نکنید و آنها را نگه ندارید .
و در آیه شریفه دیگری می فرماید:
«الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان » (13)
یعنی: طلاق دوبار است یا نگه داشتن به نیکی و یا رها نمودن به شایستگی .
شهید مطهری رحمه الله در نظام حقوق زن در اسلام از کتاب حق الزوجیة تالیف آیة الله حلی نقل می کند:
«این آیه شریفه گرچه درباره طلاق است، اما از آن، یک اصل کلی استفاده می شود و آن این که، هر مردی در زندگی خانوادگی یکی از دو راه را باید طی کند و انتخاب نماید: یا تمام حقوق و وظایف را به خوبی انجام می دهد (امساک به معروف) ; یا علقه زوجیت را قطع و به شایستگی زن را رها می نماید (تسریح به احسان) ; شق سوم; یعنی زن را طلاق ندهد و به خوبی و شایستگی از او دفاع نکند وجود ندارد، و جمله «و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا» همان شق سوم را نفی می کند ... بعید نیست که جمله فوق مفهوم اعمی داشته باشد، هم شامل مواردی شود که زوج عمدا و تقصیرا زندگی را به زن سخت و زیان آور می کند و هم شامل مواردی می شود که زوج تقصیر و عمدی ندارد .» (14)
منابع مقاله:
مجله رواق اندیشه، شماره 27 ، علی گلایری ؛
چکیده
در این مقاله به مساله ضرب زن از دیدگاه اسلام پرداخته شده است و با توجه به آیه 34 سوره نساء و سخنان مفسران پیرامون این آیه و همچنین با توجه به روایاتی که در این باره وارد شده است نتیجه گیری می شود، اگر زنی نسبت به شوهر نافرمانی کرد، مرد برای آن که بتواند او را به حالت اولیه برگرداند، ابتدا باید او را نصیحت کند، اگر نصیحت را نپذیرفت از او دوری گزیند و در مرحله سوم اگر پند و دوری مفید نبود، شوهر اجازه دارد زن را بزند .
البته زدن نباید سخت و طاقت فرسا باشد و موجب ضرری به زن شود; همچنین باید به قصد تادیب و اصلاح باشد نه به قصد تشفی (دل خنک کردن) و انتقام .
روزی یکی از زنان عرب به نام حبیبه بنت زید بن ابی زهیر همسر سعد بن ربیع بن عمر نافرمانی کرد و سعد همسر خویش را کتک زد، حبیبه با پدرش پیش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله رفتند;
یا رسول الله! من دخترم را به سعد بن ربیع دادم و سعد او را کتک زد;
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
او را قصاص کنید .
آنها با این فرمان از جانب رسول گرامی اسلام به طرف خانه رفتند تا سعد را قصاص کنند، هنوز اندک زمانی از حرکتشان نگذشته بود که پیامبر فرمود به آنها بگویید برگردند و آنها دوباره نزد رسول خدا آمدند .
- یا رسول الله! آیا اتفاقی افتاده است؟
الان جبرئیل بر من نازل شد و این آیه شریفه را آورد:
«و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله کان علیا کبیرا
یعنی: آن زنانی را که از نافرمانی و بدخوییشان بیم دارید نخست پندشان دهید و (از بدی عاقبت نافرمانی عذاب الهی بترسانید) و (اگر مفید نبود) در خوابگاه از آنان دوری کنید (و اگر دوری کردن هم سودی نبخشید) آنها را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند راهی را به سوی ایشان نطلبید که خداوند بلند مرتبه و بزرگ است . (3)
آنگاه فرمودند: ما چیزی را خواستیم و خداوند چیز دیگر را و آنچه خداوند خواست بهتر است و دستور داد تا سعد را قصاص نکنند .
بر طبق این آیه شریفه، اگر زنی نسبت به شوهر نافرمانی کرد، مرد برای آن که بتواند او را به حالت اولیه برگرداند می تواند اقدامات زیر را انجام دهد:
1 - ابتدا او را نصیحت کند به این که بگوید از خدا بترس خداوند حقی برای من به گردن تو گذاشت به بستر برگرد .
2 - اگر اطاعت کرد با او به رفق و مدارا برخورد نماید و اگر نصیحت را نپذیرفت از او دوری گزیند و او را از خویش دور سازد .
در این که مراد از دوری چیست سه وجه گفته شده است:
الف) اگر نصیحت در او تاثیر نکرد در آن صورت رختخواب را جدا کند; زیرا به این وسیله مشخص می شود آیا شوهرش را دوست دارد یا خیر; اگر به شوهرش علاقمند باشد بر فراق شوهرش صبر نمی کند و اگر دوست نداشته باشد صبر می کند .
ب) در حدیثی از امام باقر علیه السلام وارد شده است که در رختخواب پشتش را به سمت زنش نماید .
ج) با او جماع نکند . (4)
3 - اگر پند و دوری مفید نبود، شوهر اجازه دارد زن را بزند تا دوباره به حالت اولیه برگشته و وظایف خویش را نسبت به شوهر انجام دهد .
این امور سه گانه باید به ترتیب باشد; یعنی، ابتدا نصیحت، آنگاه دوری و سپس زدن .
مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله می نویسد:
این امور سه گانه که در آیه شریفه به آنها اشاره شده است اگر چه با هم ذکر شده است و به وسیله «واو» بعضی بر بعض دیگر عطف شده است، اما این امور مترتب بر هم هستند و باید به تدریج صورت گیرند; یعنی، ابتدا موعظه، اگر فایده نداشت، دوری و اگر نفع نداشت، ضرب; و دلیل بر تدریجی بودن اینها این است که این امور به حسب طبع وسائل زجر است از ضعف به شدت . (5)
نکته دیگر آن که مرد می تواند با شروع علائم نافرمانی و عصیان زن در اموری که وظیفه شرعی زن است (نه اموری چون شستن، پختن و حتی دادن شیر به فرزند که در این امور می تواند ازشوهرمطالبه مزد کند). او را پند داده و نصیحت کند و در صورت عدم تاثیر او را از خویش دور کند، ولی تا زمانی که نافرمانی پیدا نکرد - کما این که مرحوم صاحب جواهر به آن اشاره می کند - (6) حق زدن را ندارد .
حال این سؤال مطرح است که چرا قرآن کریم امر به زدن زن می کند در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شدیدا از آن نهی می کند؟
مرحوم محدث نوری در مستدرک الوسائل حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت می فرماید:
من تعجب می کنم از کسانی که زنان خویش را می زنند در حالی که خود به کتک خوردن اولی هستند . (7)
بیان چند نکته برای جواب، ضروری به نظر می رسد .
نکته اول
شکی نیست که قرآن کریم به عنوان یک کتاب، دارای خطوط کلی است و هرگونه برداشت از آن باید منطبق با آن خطوط کلی باشد و به صراحت خود قرآن - در آنجا که گوید: «و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» - تمامی آیات و احکام قرآن با همدیگر همخوانی و همخونی کامل دارند . در مورد زن به معنای خاص آن (8) نیز باید به خطوط کلی قرآن در این زمینه توجه نمود . برای تبیین نگاه قرآن به همسر دو مورد را یادآور می شویم:
1 - قرآن کریم زن و شوهر را لباس یکدیگر می داند:
«هن لباس لکم و انتم لباس لهن » (9)
یعنی: زنها موجب آرامش شوهران و شوهران موجب آرامش و سکون زنان هستند .
کما این که می فرماید ما شب را لباس و موجب آرامش برای مردم قرار دادیم و لباس شانش این است که بدن را می پوشاند و زن و مرد همدیگر را حفظ می کنند . (10)
مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در این باره می نویسد:
ظاهر از لباس روشن است و آن چیزی است که انسان به وسیله آن بدنش را می پوشاند و جمله از قبیل استعاره است; چون هر یک از زوجین دیگری را از اتباع فجور و فحشا بین افراد نوع باز می دارد و هر یک از زن و مرد نسبت به یکدیگر مانند لباس هستند که از سوء، همدیگر را باز می دارند و در آن استعاره لطیفی وجود دارد; زیرا لباس بدن را می پوشاند، اما لباس خود را از لباس نمی پوشاند . (11)
پس در نگاه قرآن کریم هم زن و هم مرد به مثابه لباس یکدیگر بوده و وظیفه آنها حفظ و صیانت یکدیگر از فساد و فحشاست و روشن است چنین چیزی محقق نمی شود مگر آن که مودت و رحمت (به تعبیر قرآن در سوره روم) بین زن و شوهر حاکم باشد تا در حضور و در غیاب یکدیگر با عشق و صمیمیتی که بین آنها موجود است همدیگر را حفظ کنند و همچنین خویش را برای دیگری محافظت نمایند .
به دیگر سخن، زمانی چنین چیزی تحقق می یابد که مصداق یک روح در دو بدن تحقق یابد و زن و شوهر چیزی جز حفظ آبرو و نگه داشتن اسرار درون خویش در بین خودشان برایشان مهم نباشد .
2 - قرآن کریم بحث طلاق را این چنین مطرح می کند:
«و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا» (12)
یعنی: اگر مدت طلاق زنان در حال تمام شدن است و می خواهید آنها را نگاه دارید به نیکی نگاه دارید و اگر می خواهید رهایشان کنید (از آنها جدا شوید) به شایستگی از آنها جدا شوید و بدون آن که رغبتی به آنها داشته باشید به آنها رجوع نکنید و آنها را نگه ندارید .
و در آیه شریفه دیگری می فرماید:
«الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان » (13)
یعنی: طلاق دوبار است یا نگه داشتن به نیکی و یا رها نمودن به شایستگی .
شهید مطهری رحمه الله در نظام حقوق زن در اسلام از کتاب حق الزوجیة تالیف آیة الله حلی نقل می کند:
«این آیه شریفه گرچه درباره طلاق است، اما از آن، یک اصل کلی استفاده می شود و آن این که، هر مردی در زندگی خانوادگی یکی از دو راه را باید طی کند و انتخاب نماید: یا تمام حقوق و وظایف را به خوبی انجام می دهد (امساک به معروف) ; یا علقه زوجیت را قطع و به شایستگی زن را رها می نماید (تسریح به احسان) ; شق سوم; یعنی زن را طلاق ندهد و به خوبی و شایستگی از او دفاع نکند وجود ندارد، و جمله «و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا» همان شق سوم را نفی می کند ... بعید نیست که جمله فوق مفهوم اعمی داشته باشد، هم شامل مواردی شود که زوج عمدا و تقصیرا زندگی را به زن سخت و زیان آور می کند و هم شامل مواردی می شود که زوج تقصیر و عمدی ندارد .» (14)