alamatesoall
07-11-2012, 03:57 PM
مشت تردید
کیستی این وقت شب در می زنی
مشت تردیدی به باور می زنی
گفت : من هستم منم در می زنم
مشت تردیدی به باور می زنم
گفتمش : آخر چرا در می زنی
مشت تردیدی به باور می زنی
گفت : دیدم جملگان در می زنند
مشت تردیدی به باور می زنند
زین سبب این وقت شب در می زنم
مشت تردیدی به باور میزنم
گفتمش : های ای پسر هی در نزن
مشت تردیدی بر این باور نزن
گر ببینم باز هم در می زنی
مشت تردیدی به باور می زنی
نیمه شب من هم میام در می زنم
مشت تردیدی به باور می زنم
ادامه شعر بر عهده ی شماست:15:
کیستی این وقت شب در می زنی
مشت تردیدی به باور می زنی
گفت : من هستم منم در می زنم
مشت تردیدی به باور می زنم
گفتمش : آخر چرا در می زنی
مشت تردیدی به باور می زنی
گفت : دیدم جملگان در می زنند
مشت تردیدی به باور می زنند
زین سبب این وقت شب در می زنم
مشت تردیدی به باور میزنم
گفتمش : های ای پسر هی در نزن
مشت تردیدی بر این باور نزن
گر ببینم باز هم در می زنی
مشت تردیدی به باور می زنی
نیمه شب من هم میام در می زنم
مشت تردیدی به باور می زنم
ادامه شعر بر عهده ی شماست:15: