tania
06-30-2012, 04:10 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/06/893.jpg
من یادم است که در کرج و مشهد، وقتی که اعدام در ملاء عام صورت گرفت، خیلی ها غش غش می خندیدند و از دیدن آن صحنه لذت می بردند. آن کسی هم که قرار بود اعدام شود، می خندید و می گفت: اشکالی ندارد! بچه هایی هم که آن جا بودند می گفتند: چقدر مرد است! آیا چنین افرادی واقعاً از دیدن صحنه اعدام عبرت می گیرند؟ بسیار بعید است.
عصر ایران؛ اهورا جهانیان- مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مدکاران اجتماعی در ایران، فقر و بیکاری و فشارهای اجتماعی را، عوامل موثر در اشتیاق عمومی به تماشای صحنه اعدام مجرمان می داند. اقلیما که موسس رشته مددکاری اجتماعی در ایران است، در گفتگو با عصر ایران بر این نکته تاکید می کند که علاقه مندان به تماشای صحنه اعدام دیگران، به لحاظ روانی مشکل دارند و بالقوه انسان های خطرناکی هستند. http://pnu-club.com/imported/2012/06/894.jpg
***
تماشای مشتاقانه صحنه اعدام، آن هم به این شکل گسترده، در جامعه ما پدیده نوظهوری است یا مسبوق به سابقه است؟
حضرت علی فرموده است: اگر آبروی کسی را ریختی، آبروی آن فرد دیگر قابل برگشت نیست. بعضی کارها وقتی باب می شود، به تدریج تبدیل به عادت می شود و دیگر بازگشت اوضاع به نقطه پیش از شکل گیری آن عادت، سخت خواهد بود. ما قبلاً چنین پدیده ای در جامعه خودمان نداشتیم. این پدیده، عمری هفت هشت ساله دارد. قبلاً که اعدام در خیابان ها صورت می گرفت، خیلی ها ناراحت می شدند اما الان دیگر این طور نیست ...
این اشتیاق عمومی به تماشای صحنه اعدام، چه عللی دارد؟
اولین علتش بیکاری من است! وقتی من هیچ سرگرمی و تفریحی ندارم، بعید نیست بخواهم به این شکل خودم را سرگرم کنم. دووم اینکه، ما الان به جایی رسیده ایم که دیگر مردن برای خیلی از ما اصلاً مهم نیست. علت بعدی، رواج بی تفاوتی در جامعه است. آدم ها در جامعه ما، کمتر از گذشته به دیگران و به سرنوشت دیگران توجه دارند. در چنین جامعه ای، وقتی قبح آدم کشی از بین می رود، کار به جایی می رسد که در یکی از خیابان های تهران، فردی مشغول کشتن دیگری است و مردم هم می ایستند و آن صحنه را تماشا می کنند. نه تنها نگاه می کردند بلکه فیلم هم می گرفتند. انگار که در یک برنامه تفریحی شرکت کرده اند!
این به خوبی نشان می دهد که خشونت در جامعه ما افزایش یافته و ما خشن تر از قبل شده ایم. علت رواج کودک آزاری در بین ما، همین افزایش خشونت و بی تفاوتی در بین مردم ماست. خیلی ها در این جامعه، نه از کشتن می ترسند نه از کشته شدن. کلاً از چیزی و کسی ترسی ندارند! نه از خدا می ترسند نه از بنده خدا. گ
گاهی ممکن است ما از قانون بترسیم. ته خط قانون اعدام است. کسی از مردن نمی ترسد، طبیعی است که از قانون هم نترسد. تازه خیلی ها وقتی که قرار است اعدام شوند، وقتی از آنها سوال می کنیم چرا به این جا رسیدی، می گویند من مقصر اصلی نیستم و شما باید به سراغ عوامل و عللی بروید که مرا به این جا رساندند؛ شرایط اجتماعی و مسئولینی که مرا به این جا رساندند، مقصر اصلی هستند.
کسانی که به تماشای صحنه اعدام می آیند، به قصد لذت به دیدن این صحنه می آیند یا به قصد عبرت؟
شما وقتی جلوی یک نفر، فلان کار را چهار بار انجام دهید، دفعه پنجم دیگر آن کار برای آن شخص عادی شده است و چه بسا خودش هم آن کار را انجام دهد. من تا زمانی که کسی را کتک نزده ام، این کار برایم سخت است اما قوتی یکی دو نفر را کتک زدم، به تدریج این کار برایم آسان می شود. کسی که در عمرش تا به حال به کسی ابراز عشق نکرده، بیان جمله "دوستت دارم" برایش سخت است ولی وقتی چهار پنج بار این جمله را به کار برد، خیلی راحت می تواند به همه بگوید دوستت دارم! کلمات و کارها به تدریج برای ما عادت می شود.
زمانی بود که اگر کسی معتاد بود، کسی در فامیل و محله به او محل نمی گذاشت؛ اما الان آن قدر مصرف مواد مخدر عادی شده است که قبح اعتیاد از بین رفته است. ما نباید مشاهده صحنه اعدام را به امری عادی بدل کنیم. چه کسی گفته است تماشای این صحنه موجب عبرت است؟ حتی خیلی از خبرهای روزنامه ها موجب یادگیری افراد می شود و بالقوه قابلیت آموزش روش های مجرمانه را دارند.
وقتی در فیلم های سینمایی روش های دزدی نشان داده می شود، ممکن است بعضی ها از آن روش ها استفاده کنند. سال ها پیش در فرانسه، فیلمی پخش شد که بازیگرش چارلز برانسون بود. در آن فیلم، با استفاده از هلی کوپتر، یک مجرم را فراری دادند. یعنی هلی کوپتر آمد در حیاط زندان نشست و چارلز برانسون را با خود برد. درست یک هفته بعد، در فرانسه با همین روش یک دزد معروف را از یکی از زندان ها بیرون کشیدند! بعد از آن، دولت فرانسه حیاط زندان ها را با تور مسقف کرد.
می خواهم بگویم تمام کارهای ما، زمینه ساز تکرار آن اعمال از سوی مردم می شود. این طور نیست که مشاهده صحنه اعدام، همه را دچار هراس از اعدام شدن کند و آنها از ترس ابتلا به چنین سرنوشتی، دست از پا خطا نکنند. کسی که همه زندگی اش را باخته، از مردن و اعدام شدن نمی ترسد. اصلاً مردن برای او لذت است و دیدن صحنه اعدام دیگران، بیشتر به کار از بین بردن ترس او از مرگ و اعدام شدن می آید.
بعضی ها معتقدند اعدام شرعاً باید در ملاء عام باشد؟
اسلام دین به روزی است. اعدام در سطح جامعه، زمانی درس عبرت بود اما الان واقعاً این طور نیست. الان شرایط خیلی فرق کرده است. تا وقتی وضع اجتماعی به سامان نشود، مشاهده اعدام دیگران تاثیری در کاهش جرائم ندارد. تازه ممکن است قبح کشتن را هم از بین ببرد.
ما باید ببینیم چرا افراد جامعه ما وقت می گذارند برای تماشای اعدام دیگران. به صحنه اعدام می آیند، تخمه می خورند، شوخی می کنند و می خندند و صحنه اعدام را هم با سوت و کف تماشا می کنند.
من یادم است که در کرج و مشهد، وقتی که اعدام در ملاء عام صورت گرفت، خیلی ها غش غش می خندیدند و از دیدن آن صحنه لذت می بردند. آن کسی هم که قرار بود اعدام شود، می خندید و می گفت: اشکالی ندارد! بچه هایی هم که آن جا بودند می گفتند: چقدر مرد است!
آیا چنین افرادی واقعاً از دیدن صحنه اعدام عبرت می گیرند؟ بسیار بعید است. آیا چنین رفتارهایی نشانه بیماری روانی این افراد نیست؟ شک نکنید که این طور است!
این کسانی که برای تماشای اعدام دیگران به خیابان می آیند، از نظر روانی، انسان های قسی القلبی شده اند؟
شما در حالت نرمال، وقتی یک گنجشک را هم می کشید ناراحت می شوید. اگر محبت انسانی در وجود شما باشد، وقتی می بینید کسی در حال کتک زدن دیگری است، ناراحت می شوید و به فرد ضارب اعتراض می کنید. آن وقت چطور ممکن است ما ببینیم کسی را دار زده اند و او آن بالا دارد دست و پا می زند و می میرد، ما هم این پایین او را تماشا می کنیم و می خندیم؟
چطور ممکن است چنین افراد بی تفاوتی، انسان های بامحبت و نرمالی باشند؟ شک نکنید که این افراد آدم هایی قسی القلب و آنرمال اند. شما وقتی یک صحنه تصادف را می بینید، تا دو سه ماه ناراحت هستید و حتی ممکن است صحنه تصادف و خونریزی را در خواب ببینید و از خواب بپرید.
بسیاری از رزمندگان ما که در جبهه دوستانشان شهید شده اند، هنوز هم صحنه شهادت دوستانشان را در خواب می بینند و با ناراحتی از خواب می پرند. حالا چطور ممکن است من انسان نرمالی باشم و بروم صحنه مرگ یک نفر را ببینم و در عین حال با دوستانم جوک بگویم و بخندم؟
دیدن این صحنه، تاثیر منفی هم بر روی این افراد می گذارد؟
نه! این ها از دین این صحنه ها لذت می برند. این ها افرادی هستند که فشارهای زیادی در زندگی شان تحمل کرده اند و برای سرگرمی به دیدن چنین صحنه هایی می آیند. مطمئن باشید چنین افرادی، افراد خطرناکی هستند و به انحاء گوناگون دیگران را آزار می دهند.
چطور ممکن است کسی صحنه اعدام دیگران را ببیند و هیچ تاثیر منفی از دیدن آن صحنه تاثیری نگیرد؟
برای اینکه او خودش این کاره است! یعنی بچه اش را می زند، در خیابان دعوا می کند و کلاً از خشونت لذت می برد. در واقع فشارهای جامعه بر روی او آن قدر زیاد بوده که او دیگر یک انسان نرمال نیست و از خشونت لذت می برد.
پس به نظر شما این حضور مشتاقانه در مراسم اعدام دیگران، نشانه ای از یک جامعه ناسالم است.
بله. تازه این گوشه ای از عدم سلامت روانی بسیاری از افراد این جامعه است. یعنی قله کوهی است که بخش اعظم آن زیر آب قرار دارد. خیلی های دیگر هم هستند که دوست دارند در تماشای اعدام دیگران شرکت کنند ولی از محل یا زمان مراسم اعدام بی خبرند و یا فرصت نمی کنند خودشان را به صحنه اعدام برسانند. ما بارها دیده ایم که دو نفر در حین رانندگی با هم تصادف می کنند و کارشان به کتک کاری می رسد. در صورتی که وقتی من در تصادف رانندگی مقصرم، باید از ماشین پیاده شوم و از شما عذرخواهی کنم نه اینکه با شما دست به گریبان شوم!
همه این ها نشان می دهد که خیلی ها در جامعه ما، به لحاظ روانی، ناسالم اند و محتاج درمان. در بسیاری از خانواده ها، حرف زدن معمولی زن و شوهر با داد و بیداد و پرخاشگری توام است. یعنی حرف زدن معمولی خیلی از آدم های این جامعه با پرخاشگری عجین شده است. ما به این جا رسیده ایم.
علت این وضع چیست؟
مهمترین علل، تورم و بیکاری و فقر است. این شرایط باعث می شود که بسیاری از ازدواج ها با مشکل مواجه شود. ما خانه های بزرگی را که همه با هم در آن زندگی می کردیم، رسانده ایم به خانه های 60 متری امروزی. در خانه های امروزی ما، دیگر جایی برای پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ نیست. حتی زن و شوهر هم وقتی بچه دار می شوند، با کمبود جا مواجه می شوند.
ما خواسته ایم فرهنگمان را عین فرهنگ خارج از کشور کنیم اما نتوانسته ایم چنان تغییری در فرهنگمان ایجاد کنیم و به جایش فقط فرهنگ خودمان را داغان کرده ایم! زیربنای فرهنگ ما مثل فرهنگ کشورهای غربی نیست. ما هنوز به کار هم کار داریم و نمی توانیم ده سال در یک آپارتمان زندگی کنیم و اصلاً همسایه خودمان را هم نشناسیم.
پس چرا در جوامع مدرن، که آپارتمان نشینی و سرک نکشیدن به زندگی دیگران نهادینه شده است، اوضاع این قدر نابسامان نیست؟
چون در جوامع مدرن، مردم به زندگی جدید عادت کرده اند اما ما از یک سو می خواهیم مدرن و از سوی دیگر می خواهیم سنتی باشیم و این تضاد است که ما را به این روز انداخته است. ما روند تغییر فرهنگ را تدریجی پیش نبرده ایم بلکه یک دفعه همه چیز را به هم ریخته ایم و این امر یکی از علل اصلی این نابسامانی هاست. ما الان ماهواره را ممنوع کرده ایم اما چت اینترنتی را آزاد گذاشته ایم. در حالی که در این شرایط اجتماعی، خطر چت به مراتب بیش از ماهواره است.
یعنی شما می گویید اینترنت و چت را هم باید به کلی ممنوع کرد؟
نه، من می گویم ماهواره را هم باید آزاد کرد؛ اگر در استفاده از ماهواره مشکلاتی وجود دارد، باید درباره آن مشکلات بحث کرد و به مردم آگاهی داد که کدام برنامه های ماهواره عقلاً و اخلاقاً مشکل دارند. یعنی نباید یک حوزه مدرن را به حال خود رها کنیم و حوزه مدرن دیگری را کاملاً ممنوع کنیم. حرف من این است.
ما در پخش فیلم های سینمایی و یا حتی در پخش مسابقات فوتبال، شاهد حساسیت زیادی هستیم که مبادا فلان صحنه خلاف عرف، نمایش داده شود. فکر می کنید چرا نسبت به پخش چنین تصاویری این قدر حساس هستیم ولی نسبت به اعدام کردن انسان ها در پیش چشم دیگران، حساسیتی نداریم؟
مقام معظم رهبری دو رهنمود کارگشا دارند که اگر مورد توجه قرار گرفته بود، بسیاری از مشکلات ما حل می شد: شایسته سالاری و پاسخگویی. مقام رهبری بر این دو امر تاکید دارند. بر این مبنا انتظار هست که پاسخ داده شود بر اساس کدام نظریه انسان شناسانه و مردم شناسانه به این نتیجه رسیده ایم که باید فلان مجرم را روبروی فلان مجمتع مسکونی دار زد؟ و اجازه دهید بحث کارشناسانه در این باره صورت گیرد. واقعاً کودکی که قساوت قلب مشتاقان تماشای صحنه اعدام را می بیند، در آینده قرار است چگونه انسانی شود؟ من می گویم اگر آن کودک در آینده آدمکش شد، اصلاً نباید تعجب کرد.
ما گفته ایم که مراسم اعدام را در همان زندان برگزار کنید. زندان هم شرعاً ملاء عام است. چهار تا زندانی این صحنه را ببینند خیلی بهتر است تا نوجوان 15 ساله از پنجره خانه شان شاهد صحنه اعدام فلان جنایتکار باشد. اگر کسی قرار است از این اعدام ها درس عبرت بگیرد، زندانی باید درس عبرت بگیرد نه کسی که جرمی مرتکب نشده و آزادانه مشغول زندگی روزمره اش است.
آیا تماشای صحنه اعدام را نوعی تخلیه نفرت هم می توان دانست؟
بله. کسی که وجودش لبریز از خشم و ناخرسندی و نفرت است، با دیدن آن صحنه آرام می شود. کسی که چندین و چند بار کتک بخورد، از کتک زدن دیگران و یا از مشاهده کتک خوردن دیگران لذت می برد و به آرامش می رسد. اگر انسانیت شما مخدوش نشده باشد، بعد از کتک زدن دیگران، از کرده تان پشیمان می شوید. اما وقتی که انسانیت شما در اثر تکرار ضرب و شتم دیگران مخدوش شد، دیگر بعد از کتک زدن این و آن نیز از کار خودتان پشیمان نمی شوید.
من یادم است که در کرج و مشهد، وقتی که اعدام در ملاء عام صورت گرفت، خیلی ها غش غش می خندیدند و از دیدن آن صحنه لذت می بردند. آن کسی هم که قرار بود اعدام شود، می خندید و می گفت: اشکالی ندارد! بچه هایی هم که آن جا بودند می گفتند: چقدر مرد است! آیا چنین افرادی واقعاً از دیدن صحنه اعدام عبرت می گیرند؟ بسیار بعید است.
عصر ایران؛ اهورا جهانیان- مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مدکاران اجتماعی در ایران، فقر و بیکاری و فشارهای اجتماعی را، عوامل موثر در اشتیاق عمومی به تماشای صحنه اعدام مجرمان می داند. اقلیما که موسس رشته مددکاری اجتماعی در ایران است، در گفتگو با عصر ایران بر این نکته تاکید می کند که علاقه مندان به تماشای صحنه اعدام دیگران، به لحاظ روانی مشکل دارند و بالقوه انسان های خطرناکی هستند. http://pnu-club.com/imported/2012/06/894.jpg
***
تماشای مشتاقانه صحنه اعدام، آن هم به این شکل گسترده، در جامعه ما پدیده نوظهوری است یا مسبوق به سابقه است؟
حضرت علی فرموده است: اگر آبروی کسی را ریختی، آبروی آن فرد دیگر قابل برگشت نیست. بعضی کارها وقتی باب می شود، به تدریج تبدیل به عادت می شود و دیگر بازگشت اوضاع به نقطه پیش از شکل گیری آن عادت، سخت خواهد بود. ما قبلاً چنین پدیده ای در جامعه خودمان نداشتیم. این پدیده، عمری هفت هشت ساله دارد. قبلاً که اعدام در خیابان ها صورت می گرفت، خیلی ها ناراحت می شدند اما الان دیگر این طور نیست ...
این اشتیاق عمومی به تماشای صحنه اعدام، چه عللی دارد؟
اولین علتش بیکاری من است! وقتی من هیچ سرگرمی و تفریحی ندارم، بعید نیست بخواهم به این شکل خودم را سرگرم کنم. دووم اینکه، ما الان به جایی رسیده ایم که دیگر مردن برای خیلی از ما اصلاً مهم نیست. علت بعدی، رواج بی تفاوتی در جامعه است. آدم ها در جامعه ما، کمتر از گذشته به دیگران و به سرنوشت دیگران توجه دارند. در چنین جامعه ای، وقتی قبح آدم کشی از بین می رود، کار به جایی می رسد که در یکی از خیابان های تهران، فردی مشغول کشتن دیگری است و مردم هم می ایستند و آن صحنه را تماشا می کنند. نه تنها نگاه می کردند بلکه فیلم هم می گرفتند. انگار که در یک برنامه تفریحی شرکت کرده اند!
این به خوبی نشان می دهد که خشونت در جامعه ما افزایش یافته و ما خشن تر از قبل شده ایم. علت رواج کودک آزاری در بین ما، همین افزایش خشونت و بی تفاوتی در بین مردم ماست. خیلی ها در این جامعه، نه از کشتن می ترسند نه از کشته شدن. کلاً از چیزی و کسی ترسی ندارند! نه از خدا می ترسند نه از بنده خدا. گ
گاهی ممکن است ما از قانون بترسیم. ته خط قانون اعدام است. کسی از مردن نمی ترسد، طبیعی است که از قانون هم نترسد. تازه خیلی ها وقتی که قرار است اعدام شوند، وقتی از آنها سوال می کنیم چرا به این جا رسیدی، می گویند من مقصر اصلی نیستم و شما باید به سراغ عوامل و عللی بروید که مرا به این جا رساندند؛ شرایط اجتماعی و مسئولینی که مرا به این جا رساندند، مقصر اصلی هستند.
کسانی که به تماشای صحنه اعدام می آیند، به قصد لذت به دیدن این صحنه می آیند یا به قصد عبرت؟
شما وقتی جلوی یک نفر، فلان کار را چهار بار انجام دهید، دفعه پنجم دیگر آن کار برای آن شخص عادی شده است و چه بسا خودش هم آن کار را انجام دهد. من تا زمانی که کسی را کتک نزده ام، این کار برایم سخت است اما قوتی یکی دو نفر را کتک زدم، به تدریج این کار برایم آسان می شود. کسی که در عمرش تا به حال به کسی ابراز عشق نکرده، بیان جمله "دوستت دارم" برایش سخت است ولی وقتی چهار پنج بار این جمله را به کار برد، خیلی راحت می تواند به همه بگوید دوستت دارم! کلمات و کارها به تدریج برای ما عادت می شود.
زمانی بود که اگر کسی معتاد بود، کسی در فامیل و محله به او محل نمی گذاشت؛ اما الان آن قدر مصرف مواد مخدر عادی شده است که قبح اعتیاد از بین رفته است. ما نباید مشاهده صحنه اعدام را به امری عادی بدل کنیم. چه کسی گفته است تماشای این صحنه موجب عبرت است؟ حتی خیلی از خبرهای روزنامه ها موجب یادگیری افراد می شود و بالقوه قابلیت آموزش روش های مجرمانه را دارند.
وقتی در فیلم های سینمایی روش های دزدی نشان داده می شود، ممکن است بعضی ها از آن روش ها استفاده کنند. سال ها پیش در فرانسه، فیلمی پخش شد که بازیگرش چارلز برانسون بود. در آن فیلم، با استفاده از هلی کوپتر، یک مجرم را فراری دادند. یعنی هلی کوپتر آمد در حیاط زندان نشست و چارلز برانسون را با خود برد. درست یک هفته بعد، در فرانسه با همین روش یک دزد معروف را از یکی از زندان ها بیرون کشیدند! بعد از آن، دولت فرانسه حیاط زندان ها را با تور مسقف کرد.
می خواهم بگویم تمام کارهای ما، زمینه ساز تکرار آن اعمال از سوی مردم می شود. این طور نیست که مشاهده صحنه اعدام، همه را دچار هراس از اعدام شدن کند و آنها از ترس ابتلا به چنین سرنوشتی، دست از پا خطا نکنند. کسی که همه زندگی اش را باخته، از مردن و اعدام شدن نمی ترسد. اصلاً مردن برای او لذت است و دیدن صحنه اعدام دیگران، بیشتر به کار از بین بردن ترس او از مرگ و اعدام شدن می آید.
بعضی ها معتقدند اعدام شرعاً باید در ملاء عام باشد؟
اسلام دین به روزی است. اعدام در سطح جامعه، زمانی درس عبرت بود اما الان واقعاً این طور نیست. الان شرایط خیلی فرق کرده است. تا وقتی وضع اجتماعی به سامان نشود، مشاهده اعدام دیگران تاثیری در کاهش جرائم ندارد. تازه ممکن است قبح کشتن را هم از بین ببرد.
ما باید ببینیم چرا افراد جامعه ما وقت می گذارند برای تماشای اعدام دیگران. به صحنه اعدام می آیند، تخمه می خورند، شوخی می کنند و می خندند و صحنه اعدام را هم با سوت و کف تماشا می کنند.
من یادم است که در کرج و مشهد، وقتی که اعدام در ملاء عام صورت گرفت، خیلی ها غش غش می خندیدند و از دیدن آن صحنه لذت می بردند. آن کسی هم که قرار بود اعدام شود، می خندید و می گفت: اشکالی ندارد! بچه هایی هم که آن جا بودند می گفتند: چقدر مرد است!
آیا چنین افرادی واقعاً از دیدن صحنه اعدام عبرت می گیرند؟ بسیار بعید است. آیا چنین رفتارهایی نشانه بیماری روانی این افراد نیست؟ شک نکنید که این طور است!
این کسانی که برای تماشای اعدام دیگران به خیابان می آیند، از نظر روانی، انسان های قسی القلبی شده اند؟
شما در حالت نرمال، وقتی یک گنجشک را هم می کشید ناراحت می شوید. اگر محبت انسانی در وجود شما باشد، وقتی می بینید کسی در حال کتک زدن دیگری است، ناراحت می شوید و به فرد ضارب اعتراض می کنید. آن وقت چطور ممکن است ما ببینیم کسی را دار زده اند و او آن بالا دارد دست و پا می زند و می میرد، ما هم این پایین او را تماشا می کنیم و می خندیم؟
چطور ممکن است چنین افراد بی تفاوتی، انسان های بامحبت و نرمالی باشند؟ شک نکنید که این افراد آدم هایی قسی القلب و آنرمال اند. شما وقتی یک صحنه تصادف را می بینید، تا دو سه ماه ناراحت هستید و حتی ممکن است صحنه تصادف و خونریزی را در خواب ببینید و از خواب بپرید.
بسیاری از رزمندگان ما که در جبهه دوستانشان شهید شده اند، هنوز هم صحنه شهادت دوستانشان را در خواب می بینند و با ناراحتی از خواب می پرند. حالا چطور ممکن است من انسان نرمالی باشم و بروم صحنه مرگ یک نفر را ببینم و در عین حال با دوستانم جوک بگویم و بخندم؟
دیدن این صحنه، تاثیر منفی هم بر روی این افراد می گذارد؟
نه! این ها از دین این صحنه ها لذت می برند. این ها افرادی هستند که فشارهای زیادی در زندگی شان تحمل کرده اند و برای سرگرمی به دیدن چنین صحنه هایی می آیند. مطمئن باشید چنین افرادی، افراد خطرناکی هستند و به انحاء گوناگون دیگران را آزار می دهند.
چطور ممکن است کسی صحنه اعدام دیگران را ببیند و هیچ تاثیر منفی از دیدن آن صحنه تاثیری نگیرد؟
برای اینکه او خودش این کاره است! یعنی بچه اش را می زند، در خیابان دعوا می کند و کلاً از خشونت لذت می برد. در واقع فشارهای جامعه بر روی او آن قدر زیاد بوده که او دیگر یک انسان نرمال نیست و از خشونت لذت می برد.
پس به نظر شما این حضور مشتاقانه در مراسم اعدام دیگران، نشانه ای از یک جامعه ناسالم است.
بله. تازه این گوشه ای از عدم سلامت روانی بسیاری از افراد این جامعه است. یعنی قله کوهی است که بخش اعظم آن زیر آب قرار دارد. خیلی های دیگر هم هستند که دوست دارند در تماشای اعدام دیگران شرکت کنند ولی از محل یا زمان مراسم اعدام بی خبرند و یا فرصت نمی کنند خودشان را به صحنه اعدام برسانند. ما بارها دیده ایم که دو نفر در حین رانندگی با هم تصادف می کنند و کارشان به کتک کاری می رسد. در صورتی که وقتی من در تصادف رانندگی مقصرم، باید از ماشین پیاده شوم و از شما عذرخواهی کنم نه اینکه با شما دست به گریبان شوم!
همه این ها نشان می دهد که خیلی ها در جامعه ما، به لحاظ روانی، ناسالم اند و محتاج درمان. در بسیاری از خانواده ها، حرف زدن معمولی زن و شوهر با داد و بیداد و پرخاشگری توام است. یعنی حرف زدن معمولی خیلی از آدم های این جامعه با پرخاشگری عجین شده است. ما به این جا رسیده ایم.
علت این وضع چیست؟
مهمترین علل، تورم و بیکاری و فقر است. این شرایط باعث می شود که بسیاری از ازدواج ها با مشکل مواجه شود. ما خانه های بزرگی را که همه با هم در آن زندگی می کردیم، رسانده ایم به خانه های 60 متری امروزی. در خانه های امروزی ما، دیگر جایی برای پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ نیست. حتی زن و شوهر هم وقتی بچه دار می شوند، با کمبود جا مواجه می شوند.
ما خواسته ایم فرهنگمان را عین فرهنگ خارج از کشور کنیم اما نتوانسته ایم چنان تغییری در فرهنگمان ایجاد کنیم و به جایش فقط فرهنگ خودمان را داغان کرده ایم! زیربنای فرهنگ ما مثل فرهنگ کشورهای غربی نیست. ما هنوز به کار هم کار داریم و نمی توانیم ده سال در یک آپارتمان زندگی کنیم و اصلاً همسایه خودمان را هم نشناسیم.
پس چرا در جوامع مدرن، که آپارتمان نشینی و سرک نکشیدن به زندگی دیگران نهادینه شده است، اوضاع این قدر نابسامان نیست؟
چون در جوامع مدرن، مردم به زندگی جدید عادت کرده اند اما ما از یک سو می خواهیم مدرن و از سوی دیگر می خواهیم سنتی باشیم و این تضاد است که ما را به این روز انداخته است. ما روند تغییر فرهنگ را تدریجی پیش نبرده ایم بلکه یک دفعه همه چیز را به هم ریخته ایم و این امر یکی از علل اصلی این نابسامانی هاست. ما الان ماهواره را ممنوع کرده ایم اما چت اینترنتی را آزاد گذاشته ایم. در حالی که در این شرایط اجتماعی، خطر چت به مراتب بیش از ماهواره است.
یعنی شما می گویید اینترنت و چت را هم باید به کلی ممنوع کرد؟
نه، من می گویم ماهواره را هم باید آزاد کرد؛ اگر در استفاده از ماهواره مشکلاتی وجود دارد، باید درباره آن مشکلات بحث کرد و به مردم آگاهی داد که کدام برنامه های ماهواره عقلاً و اخلاقاً مشکل دارند. یعنی نباید یک حوزه مدرن را به حال خود رها کنیم و حوزه مدرن دیگری را کاملاً ممنوع کنیم. حرف من این است.
ما در پخش فیلم های سینمایی و یا حتی در پخش مسابقات فوتبال، شاهد حساسیت زیادی هستیم که مبادا فلان صحنه خلاف عرف، نمایش داده شود. فکر می کنید چرا نسبت به پخش چنین تصاویری این قدر حساس هستیم ولی نسبت به اعدام کردن انسان ها در پیش چشم دیگران، حساسیتی نداریم؟
مقام معظم رهبری دو رهنمود کارگشا دارند که اگر مورد توجه قرار گرفته بود، بسیاری از مشکلات ما حل می شد: شایسته سالاری و پاسخگویی. مقام رهبری بر این دو امر تاکید دارند. بر این مبنا انتظار هست که پاسخ داده شود بر اساس کدام نظریه انسان شناسانه و مردم شناسانه به این نتیجه رسیده ایم که باید فلان مجرم را روبروی فلان مجمتع مسکونی دار زد؟ و اجازه دهید بحث کارشناسانه در این باره صورت گیرد. واقعاً کودکی که قساوت قلب مشتاقان تماشای صحنه اعدام را می بیند، در آینده قرار است چگونه انسانی شود؟ من می گویم اگر آن کودک در آینده آدمکش شد، اصلاً نباید تعجب کرد.
ما گفته ایم که مراسم اعدام را در همان زندان برگزار کنید. زندان هم شرعاً ملاء عام است. چهار تا زندانی این صحنه را ببینند خیلی بهتر است تا نوجوان 15 ساله از پنجره خانه شان شاهد صحنه اعدام فلان جنایتکار باشد. اگر کسی قرار است از این اعدام ها درس عبرت بگیرد، زندانی باید درس عبرت بگیرد نه کسی که جرمی مرتکب نشده و آزادانه مشغول زندگی روزمره اش است.
آیا تماشای صحنه اعدام را نوعی تخلیه نفرت هم می توان دانست؟
بله. کسی که وجودش لبریز از خشم و ناخرسندی و نفرت است، با دیدن آن صحنه آرام می شود. کسی که چندین و چند بار کتک بخورد، از کتک زدن دیگران و یا از مشاهده کتک خوردن دیگران لذت می برد و به آرامش می رسد. اگر انسانیت شما مخدوش نشده باشد، بعد از کتک زدن دیگران، از کرده تان پشیمان می شوید. اما وقتی که انسانیت شما در اثر تکرار ضرب و شتم دیگران مخدوش شد، دیگر بعد از کتک زدن این و آن نیز از کار خودتان پشیمان نمی شوید.