O M I D
06-14-2012, 07:15 PM
اگرچه هر فردی میتواند بگوید این نقاشی هیچ شباهتی به ونگوک ندارد اما این نمیتواند گالری ملی ویکتوریا را از تاکید خود بر آن مسئله متوقف کند.
به عنوان یک کودک گرسنه هنر، من برای همیشه از مردی که آلبرت فلتون نامیده میشود سپاسگزار خواهم بود، کسی که وقتی به خاطر سرطان در ۱۹۰۴ در ملبورن از پا درآمد، باقی ثروت و زندگی اش را برای استفاده در امور خیریه به عنوان میراث خود باقی گذاشت.
http://pnu-club.com/%20http://www.akairan.com/images/a-da/da1/N-54.jpg نصف ارث باقیمانده از او، صرف امور خیریه شد و نصف دیگر به گالری عکس ملبورن و بعدها به گالری ملی ویکتوریا داده شد.
صاحبان گالری بسیار عاقلانه با بیلیونها دلار، چنانکه آن ارث با خود همراه آورده بود، آثار هنری خریدند. من هنوز هم میتوانم به خاطر بیاورم که وقتی تنها دختر بچه کوچکی بودم، با نوک پا ازجلوی پنل کوچکی از پیکره مادر و فرزند، با رنگ طلایی، میگذشتم.
«یک اتاق تاریک، از آن خود او، انگار که در یک قربانگاه است.» اثر در سال ۱۹۲۳ بوسیله جان وان ایک، بدست آمده است. در شناسایی مجدد آن مشخص شده که اثرمتعلق به مکتب فلاندر است.
«راهبی با کتاب» در شیوه و سبک تیشن، در حقیقت یک کار تیشنی است. پرتره خودنگاره رامبرانت به نظر نمیرسد که یک کپی از تینتورتو باشد، اما پرتره داگ پیرو لوردانو اینچنین است.
همه اینها برای این ساخته شدهاند که اصل باشند، بعد از آنکه همه ورسیونهای این پرترههای مشهور ساخته شد، تعداد کمی از گالریهای استانی شانس این را داشته اند که در انجام چنین ریسک بزرگی شرکت کنند، و این نوعی اعتبار برای رئیسان گالری است که به این ترتیب، اغلب، خودشان را در سمت برنده میبینند. همین مسئله همه این عجیب و غریب سازها را وامیدارد که بتوانند چنین اشتباهی را با ونگوکشان بکنند.
در ۱۹۴۰، گالری، ۲ هزار و ۱۹۶ پوند استرالیایی برای یک نقاشی رنگ روغن از سر یک مرد، با ۳۳ سانتیمتر طول و ۴۰ سانتیمتر عرض پرداخت. هر فردی با یک چشم(نه حتی دو چشم) میتواند به شما بگوید که این پرتره هیچ شباهتی به ونگوگ ندارد و بهترین عقیده میتواند مطمئن باشد که این اصلا ونگوگ نیست. این حتی یک کار جعلی هم نیست، برای اینکه یک کپی کار، همیشه به شیوه ای نقاشی میکند که با هنرمندی که او آثارش را کپی میکند ارتباط برقرار کند: ونگوگ هرگز هیچ چیزی پرتی مثل این را نقاشی نکرده است. رد پای ریشه و منشا آن نمیتواند به دورتر از بازار هنر برلین در ۱۹۲۸ برگردد، از جایی که این تصویر در کلن، لاهه، آمستردام پاریس و لندن سرگردان بود.
اما این اثر هرچیزی که باشد، تصویری از یک کارگر است. اثر با چنان سبکی، آهستگی، زیرکی و درخشندگی نقاشی شده، که کسی به اشتباه و خطا آن را در میان کارهای معاصر ونگوگ جستوجو کند. تصویر در یک روشنایی اندک با نمایش ریشهای شخص حاضر در تابلو و نمایش پارچه کتان روی گردن او همراه است.
تنها سه چهارم مدل دیده میشود، فقط گوش سمت چپ او نمایش داده شده، روبه یک منبع نور ملایم اما درخشان، که نقوش برجسته صورت پهن و باز او را نمایان تر میکند، صورت از کار در زیر آفتاب سوزان آفتاب سوخته است. خطوط مویش به عقب کشیده شده ، اما موهایش هنوز در هم و ژولیده است، که با یک قلم موی شل و وارفته نقاشی شده است، مملو از یک قهوهای بسیار سوخته که تقریبا سیاه به نظر میرسد. دوچشم عمیق، که به او یک حالت بیگناهی و در عین حال شگفت زدگی بخشیدهاند، که نقاش با پرکردن آنها با نور این حالت را افزایش داده است. زیر ریش کم پشت، که تقریبا از هر دو طرف به خط ریش او میرسد، دهان او ثابت و محکم است. اگر شما دنبال سنت پیتر برای یک تغییر شکل میگردید، این ممکن است خود او باشد.
به طور قطع و بی هیچ اشتباهی، این تصویر درسی از زندگی است، در حقیقت تنها امکانی که میتوان اثر را منسوب به ونگوگ دانست; اگر او یک مقلد بود، تنها از چیزی کپی میکرد که از آن چیزی بیاموزد. میدانیم که ونگوگ چگونه کپی میکرده است: او همیشه از هنرمندانی کار کپی میکرد که ستایششان میکرد. کسانی مثل میله و دلاکروا، آن هم با شیوه و روش خاص خودش.
در ابتدا، سوء ظنها با این حقیقت ایجاد شد که تصویر روی بومی که به صورت افقی روی یک پنل قرار دارد نقاشی شده است.
در واقع یک دو جین از بومهایی که ونگوگ از خود در «نوئنن» به جا گذاشته است روی تخته نصب شدهاند و حتی بعضیها هم روی مقوای نازک. خیلی از آنها مطالعات ونگوگ روی «سر» بوده است، بیشتر آنها با یک محدودیت بسیار زیاد رنگی، اما با هماهنگی و مشابهتی که میانشان وجود دارد نقاشی شده اند. آخرین چیزی که ونگوگ در این تصاویر شکنجه و تاریک میدید تظاهر به لاقیدی گالری ملی ویکتوریا در نمایش آنها بود.
این نقاشی در مکاتبات انجام شده به وسیله برادر ونگوگ، تئو، دلال هنری، ذکر نشده است. برادرها در بهار و تابستان ۱۸۸۶ در پاریس با هم زندگی میکردند ، پس در آن زمان و در آنجا هیچ نامهنگاری بینشان انجام نشده است، البته این مسئله وجود دارد که ونگوگ در طی یک دوره زمانی، راههای مختلفی را برای نقاشی کردن تجربه میکرد، گاهی با شیوه نقاشی نقطه نقطه کار میکرد، و در زمان دیگری با براشینگ، اما در هیچ زمانی او هیچ چیز پرتی شبیه تابلوی «سر یک مرد» را نقاشی نکرده است.
کارشناس موزه ونگوگ در آمستردام، حالا موافق است که این تصویر در هیچ زمانی بعد از مرگ ونگوگ در ۱۸۹۰، نقاشی نشده است.
من یک پیشنهادی در ذهنم ساختهام که ممکن است کاملا دیوانه وار به نظر برسد. برای استفاده شخصی در مناظر شلوغ و چشماندازهای پر جمعیت، روبنس، یک مجموعه با صدها طرح سریع رنگ روغن از انواع سرهای مردم، که به تصادف در خیابان با آنها روبهرو میشد، کشیده است. آنها که حالا روکاری شدهاند در بازارهای هنر از طریق مقایسه با تصاویر تمام شده، شناسایی شده اند. من تسلیم هستم در مقابل چیزی که لدبروکس میگوید: « چیزی که گالری ملی ویکتوریا آنرا اثر ونگوگ میداند در واقع اثری از روبنس است.»
به عنوان یک کودک گرسنه هنر، من برای همیشه از مردی که آلبرت فلتون نامیده میشود سپاسگزار خواهم بود، کسی که وقتی به خاطر سرطان در ۱۹۰۴ در ملبورن از پا درآمد، باقی ثروت و زندگی اش را برای استفاده در امور خیریه به عنوان میراث خود باقی گذاشت.
http://pnu-club.com/%20http://www.akairan.com/images/a-da/da1/N-54.jpg نصف ارث باقیمانده از او، صرف امور خیریه شد و نصف دیگر به گالری عکس ملبورن و بعدها به گالری ملی ویکتوریا داده شد.
صاحبان گالری بسیار عاقلانه با بیلیونها دلار، چنانکه آن ارث با خود همراه آورده بود، آثار هنری خریدند. من هنوز هم میتوانم به خاطر بیاورم که وقتی تنها دختر بچه کوچکی بودم، با نوک پا ازجلوی پنل کوچکی از پیکره مادر و فرزند، با رنگ طلایی، میگذشتم.
«یک اتاق تاریک، از آن خود او، انگار که در یک قربانگاه است.» اثر در سال ۱۹۲۳ بوسیله جان وان ایک، بدست آمده است. در شناسایی مجدد آن مشخص شده که اثرمتعلق به مکتب فلاندر است.
«راهبی با کتاب» در شیوه و سبک تیشن، در حقیقت یک کار تیشنی است. پرتره خودنگاره رامبرانت به نظر نمیرسد که یک کپی از تینتورتو باشد، اما پرتره داگ پیرو لوردانو اینچنین است.
همه اینها برای این ساخته شدهاند که اصل باشند، بعد از آنکه همه ورسیونهای این پرترههای مشهور ساخته شد، تعداد کمی از گالریهای استانی شانس این را داشته اند که در انجام چنین ریسک بزرگی شرکت کنند، و این نوعی اعتبار برای رئیسان گالری است که به این ترتیب، اغلب، خودشان را در سمت برنده میبینند. همین مسئله همه این عجیب و غریب سازها را وامیدارد که بتوانند چنین اشتباهی را با ونگوکشان بکنند.
در ۱۹۴۰، گالری، ۲ هزار و ۱۹۶ پوند استرالیایی برای یک نقاشی رنگ روغن از سر یک مرد، با ۳۳ سانتیمتر طول و ۴۰ سانتیمتر عرض پرداخت. هر فردی با یک چشم(نه حتی دو چشم) میتواند به شما بگوید که این پرتره هیچ شباهتی به ونگوگ ندارد و بهترین عقیده میتواند مطمئن باشد که این اصلا ونگوگ نیست. این حتی یک کار جعلی هم نیست، برای اینکه یک کپی کار، همیشه به شیوه ای نقاشی میکند که با هنرمندی که او آثارش را کپی میکند ارتباط برقرار کند: ونگوگ هرگز هیچ چیزی پرتی مثل این را نقاشی نکرده است. رد پای ریشه و منشا آن نمیتواند به دورتر از بازار هنر برلین در ۱۹۲۸ برگردد، از جایی که این تصویر در کلن، لاهه، آمستردام پاریس و لندن سرگردان بود.
اما این اثر هرچیزی که باشد، تصویری از یک کارگر است. اثر با چنان سبکی، آهستگی، زیرکی و درخشندگی نقاشی شده، که کسی به اشتباه و خطا آن را در میان کارهای معاصر ونگوگ جستوجو کند. تصویر در یک روشنایی اندک با نمایش ریشهای شخص حاضر در تابلو و نمایش پارچه کتان روی گردن او همراه است.
تنها سه چهارم مدل دیده میشود، فقط گوش سمت چپ او نمایش داده شده، روبه یک منبع نور ملایم اما درخشان، که نقوش برجسته صورت پهن و باز او را نمایان تر میکند، صورت از کار در زیر آفتاب سوزان آفتاب سوخته است. خطوط مویش به عقب کشیده شده ، اما موهایش هنوز در هم و ژولیده است، که با یک قلم موی شل و وارفته نقاشی شده است، مملو از یک قهوهای بسیار سوخته که تقریبا سیاه به نظر میرسد. دوچشم عمیق، که به او یک حالت بیگناهی و در عین حال شگفت زدگی بخشیدهاند، که نقاش با پرکردن آنها با نور این حالت را افزایش داده است. زیر ریش کم پشت، که تقریبا از هر دو طرف به خط ریش او میرسد، دهان او ثابت و محکم است. اگر شما دنبال سنت پیتر برای یک تغییر شکل میگردید، این ممکن است خود او باشد.
به طور قطع و بی هیچ اشتباهی، این تصویر درسی از زندگی است، در حقیقت تنها امکانی که میتوان اثر را منسوب به ونگوگ دانست; اگر او یک مقلد بود، تنها از چیزی کپی میکرد که از آن چیزی بیاموزد. میدانیم که ونگوگ چگونه کپی میکرده است: او همیشه از هنرمندانی کار کپی میکرد که ستایششان میکرد. کسانی مثل میله و دلاکروا، آن هم با شیوه و روش خاص خودش.
در ابتدا، سوء ظنها با این حقیقت ایجاد شد که تصویر روی بومی که به صورت افقی روی یک پنل قرار دارد نقاشی شده است.
در واقع یک دو جین از بومهایی که ونگوگ از خود در «نوئنن» به جا گذاشته است روی تخته نصب شدهاند و حتی بعضیها هم روی مقوای نازک. خیلی از آنها مطالعات ونگوگ روی «سر» بوده است، بیشتر آنها با یک محدودیت بسیار زیاد رنگی، اما با هماهنگی و مشابهتی که میانشان وجود دارد نقاشی شده اند. آخرین چیزی که ونگوگ در این تصاویر شکنجه و تاریک میدید تظاهر به لاقیدی گالری ملی ویکتوریا در نمایش آنها بود.
این نقاشی در مکاتبات انجام شده به وسیله برادر ونگوگ، تئو، دلال هنری، ذکر نشده است. برادرها در بهار و تابستان ۱۸۸۶ در پاریس با هم زندگی میکردند ، پس در آن زمان و در آنجا هیچ نامهنگاری بینشان انجام نشده است، البته این مسئله وجود دارد که ونگوگ در طی یک دوره زمانی، راههای مختلفی را برای نقاشی کردن تجربه میکرد، گاهی با شیوه نقاشی نقطه نقطه کار میکرد، و در زمان دیگری با براشینگ، اما در هیچ زمانی او هیچ چیز پرتی شبیه تابلوی «سر یک مرد» را نقاشی نکرده است.
کارشناس موزه ونگوگ در آمستردام، حالا موافق است که این تصویر در هیچ زمانی بعد از مرگ ونگوگ در ۱۸۹۰، نقاشی نشده است.
من یک پیشنهادی در ذهنم ساختهام که ممکن است کاملا دیوانه وار به نظر برسد. برای استفاده شخصی در مناظر شلوغ و چشماندازهای پر جمعیت، روبنس، یک مجموعه با صدها طرح سریع رنگ روغن از انواع سرهای مردم، که به تصادف در خیابان با آنها روبهرو میشد، کشیده است. آنها که حالا روکاری شدهاند در بازارهای هنر از طریق مقایسه با تصاویر تمام شده، شناسایی شده اند. من تسلیم هستم در مقابل چیزی که لدبروکس میگوید: « چیزی که گالری ملی ویکتوریا آنرا اثر ونگوگ میداند در واقع اثری از روبنس است.»