O M I D
05-19-2012, 04:50 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/05/766.jpg
شاید کمتر کتابى در دنیا مانند مجموعه ترانههاى خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاّجى شده....
نیمه پنهان خیام
نام آشنای خیام را بیش از هر چیز با رباعیاتش به خاطر می آوریم و با اندیشه خاصی که در این رباعیات نهفته است: اندیشه غنیمت دانستن دم و متزلزل بودن هستی. دنیایی که خیام در اشعارش بنا می کند دنیایی سیال و لغزان است زیرا که براساس اندیشه گذرا بودن زمان بنا نهاده شده و زمان متزلزل ترین و بی ثبات ترین عنصر هستی است. چیزی که خیام را این همه خاص، متفاوت و دست نیافتنی می کند شاید همین اندیشه است. کامل احمد نژاد، استاد زبان و ادبیات فارسی، معتقد است که بهترین جمله درباره خیام این است كه : «شاید کمتر کتابى در دنیا مانند مجموعه ترانههاى خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاّجى شده، شهرت عمومى و دنیاگیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده.»
با این همه وی معتقد است که تحقیقات علمی درباره خیام و شناخت وی در حال گسترش و پیشرفت است زیرا جهان نمی تواند بر شناخت چنین اعجوبه ای برای همیشه چشم ببندد. وی در باره علم و هنر خیام چنین میگوید: «خیام هم دانشمند بزرگی است و هم فیلسوف بزرگی است و هم ریاضیدان برجستهای. در این میان بر ریاضیدان بودن او بیشتر از هر چیز دیگری می توان تاکید کرد، مخصوصاً اینکه امروز بسیاری به اظهارات او در این باره علاقه مند شدهاند. اما اشعار خیام همچون الماس های درخشانی هستند که چکیده همه علم و دانش او را در خود دارند.»
این اشاره کوتاه به رابطه اشعار خیام با تفکرات او را، علیرضا ذکاوتی قراگزلو، خیام شناس و استاد دانشگاه، از جنبه دیگر نگریست و آن را شرح و بسط بیشتری داد. وی در این باره میگوید: «جنبه های مختلف خیام را نباید از هم جدا کرد. همان خیامی که شاعر است، فیلسوف و منجم و ریاضیدان هم هست. ما اگر در بررسی زندگی و کار خیام این جنبهها را از هم جدا کنیم به بیراهه رفته ایم چون همه اینها از یک اندیشه و از یک آبشخور سرچشمه میگیرند و اینطور نیست که از هم جدا باشند.»
وی در ادامه میافزاید: «بعضیها گفتهاند حرفهایی که خیام در رسالات فلسفیاش گفته متفاوت است از حرفهایی که در اشعارش گفته اما من فکر می کنم که اصلاً اینطور نیست و این هر دو یکی است منتها با دو زبان مختلف: یکی زبان شعر است و آن دیگری زبان فلسفه.»
در تاکید این سخن که اشعار خیام نمی تواند بیپشتوانه اندیشه های فلسفی وی سروده شده باشند کامل احمدنژاد چنین میگوید: «پشتوانه این رباعیات، اندیشه خردمندى آشنا با فلسفه یونان و سرخورده و آزرده از عوام و روساى آنان است.در رباعیات او شک و بدبینى و اغتنام فرصت و عشرتجویى با طعنه به بىخردى و کج فهمى ترکیب بدیعى به وجود آورده است و معنى این رباعیات را دقیق و عمیق و لطیف کرده است.»
این شک و بدبینی بارزترین ویژگی شخصیت خیام است. کمتر کسی درباره خیام سخن گفته و اشاره ای به این خصوصیت او نکرده. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران این شک و بدبینی رگه طلایی همه آثار، افکار و گفته های خیام است. کامل احمدنژاد در باره ریشهها و سابقه این شک چنین میگوید: «اندیشه شک و بدبینى و گذرا بودن زندگی که شعر خیام به آن مشهور است با او آغاز نشده و در اندیشه فیلسوفان یونان که خیام با اندیشه آنان آشنا بوده سابقه دارد. ویژگی خیام این بوده که همه فلسفه های زمان خودش را میدانسته و به کار گرفته برای همین هم افکارش جهانی شده است.»
وی در ادامه افزود: «این شک نه تنها در فلسفه که در ادبیات اسلامى پیش از خیام نیز سابقه داشته. چنانکه گفتهاند فردوسى پیش از او و بیش از او این اندیشه را در شعر خود بازتاب داده است.اما این اندیشه در میان پنجاه، شصت هزار بیت شاهنامه چندان به چشم نمی آید لیکن در رباعیات محدود خیام بسیار پررنگ دیده می شود.»
وی درادامه به نمونه های دیگری از این دست اشاره کرد و گفت: «ابو العلاى معرى، این اندیشمند شکاک، هم جهان را گورستانى بزرگ و ذرّات خاک را اندامهاى خاک شده مىدید و اشعار زیادی با این مضمون سروده. بعضی گفتهاند که خیام با آثار او آشنایى داشته است. اندیشه خوشباشى و غنیمت شمردن دم را هم در شعر رودکى و دیگران مىتوان یافت امّا هر چه هست این اندیشهها در رباعیات خیام تبلور و درخششى خاص یافته که در شعر پیشینیان او نیافته است.»
علیرضا ذکاوتی، این شیوه نگریستن و فکر کردن را در دیگر جوانب زندگی و آثار خیام جست و جو کرده و معتقد است که این شک در همه حوزههای فکری و علمی خیام نفوذ داشته و سرنوشت ساز بوده. وی در اینباره نمونههایی از همه حوزه های فکری و علمی خیام آورد و گفت: «همه میدانیم که خیام همچون استادش پیرو تفکرات مشایی بوده. رسالات مشایی اسلامی در واقع ترکیبی است از نظریات ارسطو و فلوطین. فلوطین و ارسطو عقاید و سخنانشان متفاوت است اما در اندیشه های دانشمندان مشایی مثل ابنسینا و خیام این دو تفکر با هم ادغام شدهاند. خیام در زمان خودش هم مشهور بوده که بوعلی دوم است، بنابراین در رسالاتش هم طبق تفکرات مشایی حرف می زند ولی در همانجا هم در فرضیه خلقت مشایی اظهار تردید کرده. خیام در رسالاتش تاکید می کند که او و استادش بوعلی در برابر سخنان مشایی قانع شدهاند اما ممکن است که این از ضعف نفس باشد.»
ذکاوتی بر این مسئله تأکید کرد که خیام در ضمن اینکه درس فلسفه مشایی تدریس می کرده در فرضیه خلقت آنها تردید داشته و روی آن بحث می کرده که این خیلی جالب توجه است. وی همچنین ادامه داد: «این ویژگی عمده خیام بوده که در همه چیز به دیده تردید می نگریسته است. کما اینکه هندسه اقلیدسی تدریس می کرده و درباره آن کتاب نوشته اما در اصل اقلیدس شک کرده. طبق اصل اقلیدس از یک نقطه خارج از یک خط، بیش از یک خط موازی نمی توان کشید. خیام رساله ای به زبان عربی دارد مبنی بر اینکه بر این فرضیه می توان شک کرد. بنابراین خیام جزو اولین کسانی بوده که در هندسه اقلیدسی شک کرده.»
وی همچنین درباره جنس این شک توضیح میدهد که: «این شک از همان جنس شکی است که دکارت می گوید: «ما شک می کنیم تا به یک حقیقت برسیم.» بنابراین شک خیام نه از روی لجاجت که در عطش رسیدن به یقین بوده.» ذکاوتی در ادامه به علم نجوم خیام هم اشاره می کند و می گوید: «این شک حتی در علم نجوم خیام هم راه پیدا کرده. خیلی از قدما به تنجیم معتقد بودند. تنجیم روی دیگر علم نجوم است که با آن متفاوت بوده. تنجیم یعنی اختر بینی و پیش بینی طالع. اما خیام با اینکه منجم بزرگی بوده و تقویم جلالی او مشهور است و یکی از دقیق ترین تقویم هاست تنجیم را قبول نداشته. این را صاحب چهار مقاله با تاکید بیان کرده و با اندک تعجبی به نفرت خیام از تنجیم اشاره کرده است.»
اما این شک و تردید را بیش از هرچیز، در اشعار خیام می بینیم. خیام، همانگونه که اشاره شد چیکده ذهن و روحش را در قالب رباعیاتی برجا گذاشته که دست بر قضا در تعداد این رباعیات و حتی در صحت انتساب هرگونه شعری به خیام شک و تردید بسیار وجود دارد. بعضی آب پاکی را روی دست همه ریختهاند و گفتهاند آن خیامی که شاعر بوده همین خیام دانشمند نیست. کامل احمد نژاد ضمن اینکه این عقیده را رد میكند در اینباره میگوید: «البته اکنون تصور اینکه خیام سراینده رباعیات، غیر ازخیام فیلسوف و ریاضیدان است، مردود و بىاساس است زیرا مستنداتی برای شاعر بودن او به دست آمده که قابل انکار نیستند. نجم الدین رازى او را با فضل و حکمت وکیاست معرفى کرده و با نقل دو رباعى از او، او را به بیچارگى و سرگشتگى و گمگشتگى فیلسوفان منسوب داشته است.»
ذکاوتی نیز در این باره بر این اعتقاد است که: «اگر بخواهیم بسیار سختگیرانه در باره اشعار خیام صحبت کنم باید بگویم که رباعیات اصیل خیام تعدادشان به حدود 50 یا 60 می رسد. رباعیاتی که تا اوایل قرن هفتم به نام خیام آمدهاند یقیناً از آن او هستند. رباعیاتی که در طول قرن هفتم در دو منبع متفاوت از کتب معتبر مثل مرصادالعباد ذکر شدهاند نیز قابل استناد هستند. اما رباعیاتی که اولین بار در قرن هشتم ذکر شدهاند لزوما باید در سه کتاب معتبر آمده باشند تا قابل استناد باشند به شرط اینکه با رباعیات ذکر شده در کتب دو قرن پیش همخوانی و سازگاری داشته باشند.»
احمدنژاد نیز این گفته را تایید می کند و می گوید: «از میان انبوهى از رباعیات که به او نسبت دادهاند حدود هفتاد رباعى که در مرصاد العباد، نزهة المجالس، تاریخ جهانگشا، تاریخ گزیده، مونس الاحرار و چند جنگ معتبر آمده است به احتمال قوى از او است.»
اینکه چقدر از این همه رباعی منسوب به خیام واقعاً سروده اوست شاید از جهات ادبی-علمی خیلی مهم باشد، هرچند به واقع کسی واقعیت این امر را نخواهد فهمید. اما چیزی که مهمتر است این است که خیام توانسته نوعی جهان بینی و شیوه فکری از خود به جا بگذارد؛ آنچنان که بسیاری با تأسی به این جهانبینی، اشعاری گفتهاند که می توان آنها را به جای اشعار خیام اشتباه گرفت. حقیقت این است که خیام توانسته آنچنان دنیای لغزان و سیالی بسازد که بشود صدها سال و بلکه هزاران سال برپایه آن بناهایی زیبا برافراشت که ماندنی باشند.
شاید کمتر کتابى در دنیا مانند مجموعه ترانههاى خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاّجى شده....
نیمه پنهان خیام
نام آشنای خیام را بیش از هر چیز با رباعیاتش به خاطر می آوریم و با اندیشه خاصی که در این رباعیات نهفته است: اندیشه غنیمت دانستن دم و متزلزل بودن هستی. دنیایی که خیام در اشعارش بنا می کند دنیایی سیال و لغزان است زیرا که براساس اندیشه گذرا بودن زمان بنا نهاده شده و زمان متزلزل ترین و بی ثبات ترین عنصر هستی است. چیزی که خیام را این همه خاص، متفاوت و دست نیافتنی می کند شاید همین اندیشه است. کامل احمد نژاد، استاد زبان و ادبیات فارسی، معتقد است که بهترین جمله درباره خیام این است كه : «شاید کمتر کتابى در دنیا مانند مجموعه ترانههاى خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاّجى شده، شهرت عمومى و دنیاگیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده.»
با این همه وی معتقد است که تحقیقات علمی درباره خیام و شناخت وی در حال گسترش و پیشرفت است زیرا جهان نمی تواند بر شناخت چنین اعجوبه ای برای همیشه چشم ببندد. وی در باره علم و هنر خیام چنین میگوید: «خیام هم دانشمند بزرگی است و هم فیلسوف بزرگی است و هم ریاضیدان برجستهای. در این میان بر ریاضیدان بودن او بیشتر از هر چیز دیگری می توان تاکید کرد، مخصوصاً اینکه امروز بسیاری به اظهارات او در این باره علاقه مند شدهاند. اما اشعار خیام همچون الماس های درخشانی هستند که چکیده همه علم و دانش او را در خود دارند.»
این اشاره کوتاه به رابطه اشعار خیام با تفکرات او را، علیرضا ذکاوتی قراگزلو، خیام شناس و استاد دانشگاه، از جنبه دیگر نگریست و آن را شرح و بسط بیشتری داد. وی در این باره میگوید: «جنبه های مختلف خیام را نباید از هم جدا کرد. همان خیامی که شاعر است، فیلسوف و منجم و ریاضیدان هم هست. ما اگر در بررسی زندگی و کار خیام این جنبهها را از هم جدا کنیم به بیراهه رفته ایم چون همه اینها از یک اندیشه و از یک آبشخور سرچشمه میگیرند و اینطور نیست که از هم جدا باشند.»
وی در ادامه میافزاید: «بعضیها گفتهاند حرفهایی که خیام در رسالات فلسفیاش گفته متفاوت است از حرفهایی که در اشعارش گفته اما من فکر می کنم که اصلاً اینطور نیست و این هر دو یکی است منتها با دو زبان مختلف: یکی زبان شعر است و آن دیگری زبان فلسفه.»
در تاکید این سخن که اشعار خیام نمی تواند بیپشتوانه اندیشه های فلسفی وی سروده شده باشند کامل احمدنژاد چنین میگوید: «پشتوانه این رباعیات، اندیشه خردمندى آشنا با فلسفه یونان و سرخورده و آزرده از عوام و روساى آنان است.در رباعیات او شک و بدبینى و اغتنام فرصت و عشرتجویى با طعنه به بىخردى و کج فهمى ترکیب بدیعى به وجود آورده است و معنى این رباعیات را دقیق و عمیق و لطیف کرده است.»
این شک و بدبینی بارزترین ویژگی شخصیت خیام است. کمتر کسی درباره خیام سخن گفته و اشاره ای به این خصوصیت او نکرده. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران این شک و بدبینی رگه طلایی همه آثار، افکار و گفته های خیام است. کامل احمدنژاد در باره ریشهها و سابقه این شک چنین میگوید: «اندیشه شک و بدبینى و گذرا بودن زندگی که شعر خیام به آن مشهور است با او آغاز نشده و در اندیشه فیلسوفان یونان که خیام با اندیشه آنان آشنا بوده سابقه دارد. ویژگی خیام این بوده که همه فلسفه های زمان خودش را میدانسته و به کار گرفته برای همین هم افکارش جهانی شده است.»
وی در ادامه افزود: «این شک نه تنها در فلسفه که در ادبیات اسلامى پیش از خیام نیز سابقه داشته. چنانکه گفتهاند فردوسى پیش از او و بیش از او این اندیشه را در شعر خود بازتاب داده است.اما این اندیشه در میان پنجاه، شصت هزار بیت شاهنامه چندان به چشم نمی آید لیکن در رباعیات محدود خیام بسیار پررنگ دیده می شود.»
وی درادامه به نمونه های دیگری از این دست اشاره کرد و گفت: «ابو العلاى معرى، این اندیشمند شکاک، هم جهان را گورستانى بزرگ و ذرّات خاک را اندامهاى خاک شده مىدید و اشعار زیادی با این مضمون سروده. بعضی گفتهاند که خیام با آثار او آشنایى داشته است. اندیشه خوشباشى و غنیمت شمردن دم را هم در شعر رودکى و دیگران مىتوان یافت امّا هر چه هست این اندیشهها در رباعیات خیام تبلور و درخششى خاص یافته که در شعر پیشینیان او نیافته است.»
علیرضا ذکاوتی، این شیوه نگریستن و فکر کردن را در دیگر جوانب زندگی و آثار خیام جست و جو کرده و معتقد است که این شک در همه حوزههای فکری و علمی خیام نفوذ داشته و سرنوشت ساز بوده. وی در اینباره نمونههایی از همه حوزه های فکری و علمی خیام آورد و گفت: «همه میدانیم که خیام همچون استادش پیرو تفکرات مشایی بوده. رسالات مشایی اسلامی در واقع ترکیبی است از نظریات ارسطو و فلوطین. فلوطین و ارسطو عقاید و سخنانشان متفاوت است اما در اندیشه های دانشمندان مشایی مثل ابنسینا و خیام این دو تفکر با هم ادغام شدهاند. خیام در زمان خودش هم مشهور بوده که بوعلی دوم است، بنابراین در رسالاتش هم طبق تفکرات مشایی حرف می زند ولی در همانجا هم در فرضیه خلقت مشایی اظهار تردید کرده. خیام در رسالاتش تاکید می کند که او و استادش بوعلی در برابر سخنان مشایی قانع شدهاند اما ممکن است که این از ضعف نفس باشد.»
ذکاوتی بر این مسئله تأکید کرد که خیام در ضمن اینکه درس فلسفه مشایی تدریس می کرده در فرضیه خلقت آنها تردید داشته و روی آن بحث می کرده که این خیلی جالب توجه است. وی همچنین ادامه داد: «این ویژگی عمده خیام بوده که در همه چیز به دیده تردید می نگریسته است. کما اینکه هندسه اقلیدسی تدریس می کرده و درباره آن کتاب نوشته اما در اصل اقلیدس شک کرده. طبق اصل اقلیدس از یک نقطه خارج از یک خط، بیش از یک خط موازی نمی توان کشید. خیام رساله ای به زبان عربی دارد مبنی بر اینکه بر این فرضیه می توان شک کرد. بنابراین خیام جزو اولین کسانی بوده که در هندسه اقلیدسی شک کرده.»
وی همچنین درباره جنس این شک توضیح میدهد که: «این شک از همان جنس شکی است که دکارت می گوید: «ما شک می کنیم تا به یک حقیقت برسیم.» بنابراین شک خیام نه از روی لجاجت که در عطش رسیدن به یقین بوده.» ذکاوتی در ادامه به علم نجوم خیام هم اشاره می کند و می گوید: «این شک حتی در علم نجوم خیام هم راه پیدا کرده. خیلی از قدما به تنجیم معتقد بودند. تنجیم روی دیگر علم نجوم است که با آن متفاوت بوده. تنجیم یعنی اختر بینی و پیش بینی طالع. اما خیام با اینکه منجم بزرگی بوده و تقویم جلالی او مشهور است و یکی از دقیق ترین تقویم هاست تنجیم را قبول نداشته. این را صاحب چهار مقاله با تاکید بیان کرده و با اندک تعجبی به نفرت خیام از تنجیم اشاره کرده است.»
اما این شک و تردید را بیش از هرچیز، در اشعار خیام می بینیم. خیام، همانگونه که اشاره شد چیکده ذهن و روحش را در قالب رباعیاتی برجا گذاشته که دست بر قضا در تعداد این رباعیات و حتی در صحت انتساب هرگونه شعری به خیام شک و تردید بسیار وجود دارد. بعضی آب پاکی را روی دست همه ریختهاند و گفتهاند آن خیامی که شاعر بوده همین خیام دانشمند نیست. کامل احمد نژاد ضمن اینکه این عقیده را رد میكند در اینباره میگوید: «البته اکنون تصور اینکه خیام سراینده رباعیات، غیر ازخیام فیلسوف و ریاضیدان است، مردود و بىاساس است زیرا مستنداتی برای شاعر بودن او به دست آمده که قابل انکار نیستند. نجم الدین رازى او را با فضل و حکمت وکیاست معرفى کرده و با نقل دو رباعى از او، او را به بیچارگى و سرگشتگى و گمگشتگى فیلسوفان منسوب داشته است.»
ذکاوتی نیز در این باره بر این اعتقاد است که: «اگر بخواهیم بسیار سختگیرانه در باره اشعار خیام صحبت کنم باید بگویم که رباعیات اصیل خیام تعدادشان به حدود 50 یا 60 می رسد. رباعیاتی که تا اوایل قرن هفتم به نام خیام آمدهاند یقیناً از آن او هستند. رباعیاتی که در طول قرن هفتم در دو منبع متفاوت از کتب معتبر مثل مرصادالعباد ذکر شدهاند نیز قابل استناد هستند. اما رباعیاتی که اولین بار در قرن هشتم ذکر شدهاند لزوما باید در سه کتاب معتبر آمده باشند تا قابل استناد باشند به شرط اینکه با رباعیات ذکر شده در کتب دو قرن پیش همخوانی و سازگاری داشته باشند.»
احمدنژاد نیز این گفته را تایید می کند و می گوید: «از میان انبوهى از رباعیات که به او نسبت دادهاند حدود هفتاد رباعى که در مرصاد العباد، نزهة المجالس، تاریخ جهانگشا، تاریخ گزیده، مونس الاحرار و چند جنگ معتبر آمده است به احتمال قوى از او است.»
اینکه چقدر از این همه رباعی منسوب به خیام واقعاً سروده اوست شاید از جهات ادبی-علمی خیلی مهم باشد، هرچند به واقع کسی واقعیت این امر را نخواهد فهمید. اما چیزی که مهمتر است این است که خیام توانسته نوعی جهان بینی و شیوه فکری از خود به جا بگذارد؛ آنچنان که بسیاری با تأسی به این جهانبینی، اشعاری گفتهاند که می توان آنها را به جای اشعار خیام اشتباه گرفت. حقیقت این است که خیام توانسته آنچنان دنیای لغزان و سیالی بسازد که بشود صدها سال و بلکه هزاران سال برپایه آن بناهایی زیبا برافراشت که ماندنی باشند.