alamatesoall
05-02-2012, 07:53 PM
واژه « قدر» به معناي اندازه، و «تقدير» به معناي سنجش و اندازه گيري و چيزي را با اندازه معيني ساختن است. و واژه«قضاء»به معناي يکسره کردن و به انجام رساندن و داوري کردن (که آن هم نوعي به انجام رساندن اعتباري است) استعمال مي شود. و گاهي اين دوواژه به صورت مترادف و به معناي«سرنوشت»بکارمي رود.
منظور از تقدير الهي اينست که خداي متعال براي هر پديده اي اندازه و حدود کمي وکيفي و زماني و مکاني خاصي قرار داده است که تحت تاثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مي يابد. و منظور از قضاء اهي اينست که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يک پديده، آنرا به مرحله نهايي و حتمي مي رساند.
طبق اين دو تفسير، مرحله تقدير، قبل از مرحله قضاء و داراي مراتب است و شامل مقدمات بعيد و متوسط و قريب مي شود و با نغيير بعضي از اسباب و شرايط، تغيير مي يابد، مثلا سير تدريجي جنين از نطفه و علقه و مضغه تا حد يک جنين کامل، مراحل مختلف تقدير آنست که شامل مشخصات زماني و مکاني نيز مي شود، و سقوط آن در يکي از مراحل، تغييري در تقدير آن بشمار مي رود. ولي مرحله قضاء، دفعي و مربوط به فراهم شد همه اسباب و شرايط، و نيز حتمي و غير قابل تغيير است«
اذا قضي امرا فاما يقول له کن فيکون».
اما چنانکه اشاره شد گاهي «قضاء و قدر» بصورت مترادف بکار مي رود، و از اينروي، تقسيم به حتمي بودن و غير حتمي مي گردد، و بدين لحاظ است که در روايات و ادعيه، از تغيير قضاء ياد شده، و صدقه و بر به والدين و صله رحم و دعاء، از عوامل تغيير قضاء، معرفي گرديده است
قضا و قدر علمي و عيني
گاهي تقدير و قضاء الهي، به معناي علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديده ها و نيز علم به وقوع حتمي آنها بکار مي رود، و آن را«قضاء و قدر علمي» مي نامند، و گاهي به معناي انتساب سير تدريجي پديده ها و نيز انتساب تحقق عيني آنها به خداي متعال، استعمال مي شود و «قضاء و قدر عيني نام »مي گيرد.
برحسب آنچه از آيات و روايات، استفاده مي شود علم الهي به همه پديده ها به صورتي که عينا در خارج، تحقق مي يابد در مخلوقي شريف و متعالي به نام«لوح محفوظ» منعکس است و هر کس به اذن الهي، با آن، تماس پيداکند از حوادث گذشته و آينده، آگاه مي گردد، و نيز الواح نازلتري هست که محدودي بدست مي آورند که مشروط و قابل تغيير است. و شايد اين آيه شريفه، ناظر به اين دو نوع سرنوشت باشد:«يمحوالله و يثبت و عنده ام الکتاب». وتغيير يافتن تقديرات مشروط و غير حتمي، در لسان روايات، بنام«بداء» ناميده شده است.
بهرحال، اعتقاد به قضاء و قدر الهي، مشکلي را بيش از آنچه در مورد علم ازلي الهي گفته شد بوجود نمي آورد، و در درس سابق، شبهه جبرگرايان مربوط به علم الهي، مورد بررسي واقع شده است وسستي و بي مايگي آن، روشن گرديد.
1. سوره آل عمران به آيه 47و به اين آيات نيز رجوع کنيد: سوره بقره: آيه 117، سوره مريم:آيه35، سوره غافر:آيه 68.
2. سوره رعد: آيه 39.
اما اعقاد به قضاء و قدر عيني، مخصوصا اعتقاد به سرنوشت حتمي، اشکال دشوارتري دارد که بايد به پاسخ آن بپردازيم هر چند پاسخ اجمالي آن در بحث از توحيد به معناي تاثير استقلالي، دانسته شد
رابطه قضا و قدر با اختيار انسان
دانستيم که مقتضاي اعتقاد به قضاء و قدر عيني الهي اينست که وجود پديده ها را از آغاز پيدايش تا دوران شکوفايي و تا پايان عمر، بلکه از هنگام فراهم شدن مقدمات بعيده تحت تدبير حکيمانه الهي بدانيم و فراهم شدن شرايط پيدايش و رسيدن به مرحله نهايي را مستند به اراده الهي بشماريم.1. انطباق اراده و قضاءالهي بريکديگر (بحسب مورد) از تطبيق آيه(47) آل عمران برآيه(82) از سوره يس «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون» روشن مي شود.
به ديگر سخن: همانگونه که وجود هر پديدهاي انتساب به اذن و مشيت تکويني خدا دارد و بدون اذن او هيچ موجودي پا به عرصه وجود نمي نهد همچنين پيدايش هر چيزي مستند به تقدير و قضاء الهي است و بدون آن، هيچ موجودي شکل و حدود ويژ] خودش را نمي يابد و به سرانجام خودش نمي رسد. و بيان اين انتسابات و استنادات، در واقع، تعليم تدريجي توحيد به معناي استقلال در تاثير است که از والاترين درجات توحيد مي باشد و نقش عظيمي در سازندگي انسانها دارد چنانکه قبلا اشاره کرديم.
اما استناد پديده ها به اذن و حتي به مشيت خدا، آسان يابتر و قابل فهم تر است به خلاف استناد مرحله نهايي و تعين قطعي آنها به قضاء الهي که به دليل دشواريابي آن، بيشتر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. زيرا جمع بين چنين اعتقادي با پذيرفتن اختيار انسان در رقم زدن سرنوشت خويش بسيار مشکل است و از اينروي، گروهي از متکلمين (اشاعره) که شمول قضاء الهي را نسبت به رفتار انسانها پذيرفنه بودند گرايش به جبر پيدا کردند، و گروهي ديگر (معتزله) که نمي توانستند جبر و پي آمدهاي وخيم آن را بپذيرند منکر شمول قضاء الهي نسبت به افعال اختياري انسان شدند و هر دسته، آيات و روايات مخالف با نظريه خودشان را
1. انطباق اراده و قضاءالهي بريکديگر (بحسب مورد) از تطبيق آيه(47) آل عمران برآيه(82) از سوره يس «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون» روشن مي شود.
واژه "قدر" به معناي حد و اندازه و مقدار شي است. براي واژه "قضا" نيز معاني گوناگوني گفته شده است، كه در اين ميان ميتوان به حكم، قطعيت و فيصله دادن اشاره كرد.
در اصطلاح قدر و تقدير الهي اين است كه خداوند براي هر پديدهاي اندازه و حدود كمّي و كيفي و زماني و مكاني خاصي قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مييابد و قبل از مرحله نهايي، داراي مراتب تدريجي است و شامل مقدمات بعيد و متوسط و قريب ميشود و با تغيير بعضي از اسباب و شرايط و سقوط آن در يكي از مراحل تغيير مييابد و اين تغيير، تغييري در تقدير بشمار ميرود.
قضاء الهي اينست كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يك پديده، آن را به مرحله نهايي و حتمي ميرساند. اين مرحله، دفعي و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرايط و نيز حتمي و نهايي و غير قابل تغيير است. اين دو اصطلاح گاه به صورت مترادف به كار ميرود مثلاٌ صدقه و نيكي به پدر و مادر و صله رحم و دعا از عوامل تغيير قضا معرفي ميگردد.
قضا و قدر علمي و عيني
گاهي تقدير و قضاء الهي، به معناي علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديدهها و نيز علم به وقوع حتمي آنها به كار ميرود كه آن را "قضا و قدر علمي" مينامند. و گاهي به معناي انتساب سير تدريجي پديدهها و نيز انتساب تحقق عيني آنها به خداي متعال، استعمال ميشود و "قضا و قدر عيني" نام ميگيرد.
شبهات
جبرگرايان در هر دو قسم قضا و قدر شبهه وارد كردهاند كه پس از بيان آن به بررسي و پاسخ آنها ميپردازيم:
1. خداوند، به همه پديدهها، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهي، خطا بردار نيست. پس ناچار همۀ حوادث بر طبق علم ازلي الهي، واقع خواهد شد و تخلف از آن، ممكن نيست. پس اختيار و انتخابي هم براي انسان در كار نخواهد بود.
بررسي و پاسخ
علم الهي به هر حادثهاي آن چنان كه واقع ميشود تعلّق گرفته است و افعال اختياري انسان هم به "وصف اختياري بودن" (مرتبط با اراده و اختيار وي) براي خداي متعال علوم است پس اگر به وصف جبري بودن (و صرف نظر از اراده و اختيار او) تحقق يابد برخلاف علم الهي، واقع ميشود.
2. خداوند وجود پديدهها را از آغاز پيدايش تا دوران شكوفايي و تا پايان عمر تحت تدبير حكيمانه دارد و پيدايش هر چيزي از جمله رفتار انسانها مستند به تقدير و قضاء الهي است، در اين صورت اگر كار انسان، واقعاٌ اختياري و مستند به اراده اوست ديگر نبايد مستند به اراده و قضاء الهي باشد و اگر مستند به قضا و قدر الهي است ديگر نبايد تابع اختيار و انتخاب انسان باشد، پس جبر بر رفتار او حاكم است نه اختيار.
بررسي و پاسخ
پاسخ صحيح به اين شبهه متوقف بر فهميدن اين نكته است كه اراده الهي و اراده انسان در عرض هم و مانعه الجمع نيستند بلكه در طول هم ميباشند مانند تاثير اراده انسان بر روي كليد در باز كردن قفل در يا قلم در نوشتن. بنابراين تاثير اراده انسان به عنوان آخرين جزء به وجود آمدن فعل منافاتي با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خداي متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودي او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود ميبخشد و پيوسته به خداوند نيازمند بوده و از او همه صفات، ويژگيها و حدود مشخصات خود را دريافت ميكنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش كه وابسته به اراده الهي است. بنابراين، تعيين خصوصيات افعال اختياري (تقدير عيني) و تعيين بخشيدن و ايجاب آن (قضاي عيني) به هيچ وجه مستلزم طرد و سلب اختيار نيست بلكه با آن همراه است و از مجراي آن گذر ميكند.
منظور از تقدير الهي اينست که خداي متعال براي هر پديده اي اندازه و حدود کمي وکيفي و زماني و مکاني خاصي قرار داده است که تحت تاثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مي يابد. و منظور از قضاء اهي اينست که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يک پديده، آنرا به مرحله نهايي و حتمي مي رساند.
طبق اين دو تفسير، مرحله تقدير، قبل از مرحله قضاء و داراي مراتب است و شامل مقدمات بعيد و متوسط و قريب مي شود و با نغيير بعضي از اسباب و شرايط، تغيير مي يابد، مثلا سير تدريجي جنين از نطفه و علقه و مضغه تا حد يک جنين کامل، مراحل مختلف تقدير آنست که شامل مشخصات زماني و مکاني نيز مي شود، و سقوط آن در يکي از مراحل، تغييري در تقدير آن بشمار مي رود. ولي مرحله قضاء، دفعي و مربوط به فراهم شد همه اسباب و شرايط، و نيز حتمي و غير قابل تغيير است«
اذا قضي امرا فاما يقول له کن فيکون».
اما چنانکه اشاره شد گاهي «قضاء و قدر» بصورت مترادف بکار مي رود، و از اينروي، تقسيم به حتمي بودن و غير حتمي مي گردد، و بدين لحاظ است که در روايات و ادعيه، از تغيير قضاء ياد شده، و صدقه و بر به والدين و صله رحم و دعاء، از عوامل تغيير قضاء، معرفي گرديده است
قضا و قدر علمي و عيني
گاهي تقدير و قضاء الهي، به معناي علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديده ها و نيز علم به وقوع حتمي آنها بکار مي رود، و آن را«قضاء و قدر علمي» مي نامند، و گاهي به معناي انتساب سير تدريجي پديده ها و نيز انتساب تحقق عيني آنها به خداي متعال، استعمال مي شود و «قضاء و قدر عيني نام »مي گيرد.
برحسب آنچه از آيات و روايات، استفاده مي شود علم الهي به همه پديده ها به صورتي که عينا در خارج، تحقق مي يابد در مخلوقي شريف و متعالي به نام«لوح محفوظ» منعکس است و هر کس به اذن الهي، با آن، تماس پيداکند از حوادث گذشته و آينده، آگاه مي گردد، و نيز الواح نازلتري هست که محدودي بدست مي آورند که مشروط و قابل تغيير است. و شايد اين آيه شريفه، ناظر به اين دو نوع سرنوشت باشد:«يمحوالله و يثبت و عنده ام الکتاب». وتغيير يافتن تقديرات مشروط و غير حتمي، در لسان روايات، بنام«بداء» ناميده شده است.
بهرحال، اعتقاد به قضاء و قدر الهي، مشکلي را بيش از آنچه در مورد علم ازلي الهي گفته شد بوجود نمي آورد، و در درس سابق، شبهه جبرگرايان مربوط به علم الهي، مورد بررسي واقع شده است وسستي و بي مايگي آن، روشن گرديد.
1. سوره آل عمران به آيه 47و به اين آيات نيز رجوع کنيد: سوره بقره: آيه 117، سوره مريم:آيه35، سوره غافر:آيه 68.
2. سوره رعد: آيه 39.
اما اعقاد به قضاء و قدر عيني، مخصوصا اعتقاد به سرنوشت حتمي، اشکال دشوارتري دارد که بايد به پاسخ آن بپردازيم هر چند پاسخ اجمالي آن در بحث از توحيد به معناي تاثير استقلالي، دانسته شد
رابطه قضا و قدر با اختيار انسان
دانستيم که مقتضاي اعتقاد به قضاء و قدر عيني الهي اينست که وجود پديده ها را از آغاز پيدايش تا دوران شکوفايي و تا پايان عمر، بلکه از هنگام فراهم شدن مقدمات بعيده تحت تدبير حکيمانه الهي بدانيم و فراهم شدن شرايط پيدايش و رسيدن به مرحله نهايي را مستند به اراده الهي بشماريم.1. انطباق اراده و قضاءالهي بريکديگر (بحسب مورد) از تطبيق آيه(47) آل عمران برآيه(82) از سوره يس «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون» روشن مي شود.
به ديگر سخن: همانگونه که وجود هر پديدهاي انتساب به اذن و مشيت تکويني خدا دارد و بدون اذن او هيچ موجودي پا به عرصه وجود نمي نهد همچنين پيدايش هر چيزي مستند به تقدير و قضاء الهي است و بدون آن، هيچ موجودي شکل و حدود ويژ] خودش را نمي يابد و به سرانجام خودش نمي رسد. و بيان اين انتسابات و استنادات، در واقع، تعليم تدريجي توحيد به معناي استقلال در تاثير است که از والاترين درجات توحيد مي باشد و نقش عظيمي در سازندگي انسانها دارد چنانکه قبلا اشاره کرديم.
اما استناد پديده ها به اذن و حتي به مشيت خدا، آسان يابتر و قابل فهم تر است به خلاف استناد مرحله نهايي و تعين قطعي آنها به قضاء الهي که به دليل دشواريابي آن، بيشتر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. زيرا جمع بين چنين اعتقادي با پذيرفتن اختيار انسان در رقم زدن سرنوشت خويش بسيار مشکل است و از اينروي، گروهي از متکلمين (اشاعره) که شمول قضاء الهي را نسبت به رفتار انسانها پذيرفنه بودند گرايش به جبر پيدا کردند، و گروهي ديگر (معتزله) که نمي توانستند جبر و پي آمدهاي وخيم آن را بپذيرند منکر شمول قضاء الهي نسبت به افعال اختياري انسان شدند و هر دسته، آيات و روايات مخالف با نظريه خودشان را
1. انطباق اراده و قضاءالهي بريکديگر (بحسب مورد) از تطبيق آيه(47) آل عمران برآيه(82) از سوره يس «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون» روشن مي شود.
واژه "قدر" به معناي حد و اندازه و مقدار شي است. براي واژه "قضا" نيز معاني گوناگوني گفته شده است، كه در اين ميان ميتوان به حكم، قطعيت و فيصله دادن اشاره كرد.
در اصطلاح قدر و تقدير الهي اين است كه خداوند براي هر پديدهاي اندازه و حدود كمّي و كيفي و زماني و مكاني خاصي قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مييابد و قبل از مرحله نهايي، داراي مراتب تدريجي است و شامل مقدمات بعيد و متوسط و قريب ميشود و با تغيير بعضي از اسباب و شرايط و سقوط آن در يكي از مراحل تغيير مييابد و اين تغيير، تغييري در تقدير بشمار ميرود.
قضاء الهي اينست كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يك پديده، آن را به مرحله نهايي و حتمي ميرساند. اين مرحله، دفعي و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرايط و نيز حتمي و نهايي و غير قابل تغيير است. اين دو اصطلاح گاه به صورت مترادف به كار ميرود مثلاٌ صدقه و نيكي به پدر و مادر و صله رحم و دعا از عوامل تغيير قضا معرفي ميگردد.
قضا و قدر علمي و عيني
گاهي تقدير و قضاء الهي، به معناي علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديدهها و نيز علم به وقوع حتمي آنها به كار ميرود كه آن را "قضا و قدر علمي" مينامند. و گاهي به معناي انتساب سير تدريجي پديدهها و نيز انتساب تحقق عيني آنها به خداي متعال، استعمال ميشود و "قضا و قدر عيني" نام ميگيرد.
شبهات
جبرگرايان در هر دو قسم قضا و قدر شبهه وارد كردهاند كه پس از بيان آن به بررسي و پاسخ آنها ميپردازيم:
1. خداوند، به همه پديدهها، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهي، خطا بردار نيست. پس ناچار همۀ حوادث بر طبق علم ازلي الهي، واقع خواهد شد و تخلف از آن، ممكن نيست. پس اختيار و انتخابي هم براي انسان در كار نخواهد بود.
بررسي و پاسخ
علم الهي به هر حادثهاي آن چنان كه واقع ميشود تعلّق گرفته است و افعال اختياري انسان هم به "وصف اختياري بودن" (مرتبط با اراده و اختيار وي) براي خداي متعال علوم است پس اگر به وصف جبري بودن (و صرف نظر از اراده و اختيار او) تحقق يابد برخلاف علم الهي، واقع ميشود.
2. خداوند وجود پديدهها را از آغاز پيدايش تا دوران شكوفايي و تا پايان عمر تحت تدبير حكيمانه دارد و پيدايش هر چيزي از جمله رفتار انسانها مستند به تقدير و قضاء الهي است، در اين صورت اگر كار انسان، واقعاٌ اختياري و مستند به اراده اوست ديگر نبايد مستند به اراده و قضاء الهي باشد و اگر مستند به قضا و قدر الهي است ديگر نبايد تابع اختيار و انتخاب انسان باشد، پس جبر بر رفتار او حاكم است نه اختيار.
بررسي و پاسخ
پاسخ صحيح به اين شبهه متوقف بر فهميدن اين نكته است كه اراده الهي و اراده انسان در عرض هم و مانعه الجمع نيستند بلكه در طول هم ميباشند مانند تاثير اراده انسان بر روي كليد در باز كردن قفل در يا قلم در نوشتن. بنابراين تاثير اراده انسان به عنوان آخرين جزء به وجود آمدن فعل منافاتي با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خداي متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودي او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود ميبخشد و پيوسته به خداوند نيازمند بوده و از او همه صفات، ويژگيها و حدود مشخصات خود را دريافت ميكنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش كه وابسته به اراده الهي است. بنابراين، تعيين خصوصيات افعال اختياري (تقدير عيني) و تعيين بخشيدن و ايجاب آن (قضاي عيني) به هيچ وجه مستلزم طرد و سلب اختيار نيست بلكه با آن همراه است و از مجراي آن گذر ميكند.