itinbox
05-26-2009, 12:47 AM
تحليل فقر در فضاي شهري
رواج تکدی گری در خیابان ها و حضور کارتون خواب ها در گوشه و کنار پارک ها از نماد های اصلی فقر شناخته شده اند که عموماً در فضای شهری خود نمایی می کنند. این مسایل چند سالی است که به یکی از مباحث روز ژورنالیستی تبدیل شده اما بررسی عمیق علل، پیامد ها و ارائه راهکار هایی برای حل آنها قطعاً از وظائف جامعه شناسان شهری و صاحب نظران حوزه آسیب های اجتماعی است.
در همین راستا، دكتر علي مدرس استاد دانشگاه ايالتي كاليفرنيا در نشست بيست و چهارم ارديبهشت ماه گروه علمي ـ تخصصي شهر كه در سالن كنفرانس انجمن جامعهشناسي ايران برگزار شد، به تحليل فقر در فضاي شهري در نمونه شهر لس آنجلس پرداخت.
او در بحث خود بر اين نكته تأكيد كرد كه مبارزه با فقر در فضاي شهري، علاوه بر مبارزه با فضاي فقر، مبارزه با عوامل شكل دهنده فقر را نيز ميطلبد.
دكتر مدرس در ابتداي سخنان خود گفت: در مورد مسأله فقر و شهر كارهايي انجام شده و به اين نتيجه رسيدهايم كه فقر جنبههاي كيفي و كمي دارد اما متأسفانه در سياستگذاري شهري به صورت كيفي نميشود كار كرد و بيشتر بررسي عددي مورد توجه قرار ميگيرد اين در حالي است كه مفهوم فقر در رابطه با برخورد جامعه با آن مهمتر است.
وي افزود: از مسائلي كه در جامعه آمريكا با فقر مطرح ميشود اين است كه اولاً فقر جنبه نسبي دارد يعني تجربه فقر يك فقير لس آنجلسي با يك فقير شهر كوچك و روستايي متفاوت است و ثانياً فقري كه درجامعه آمريكاست نسبتهاي مختلف و زيربناهاي مختلفي در جامعه دارد يعني علاوه بر مسأله درآمد، مسائل مختلفي مثل نژاد و ... در آن دخيل است در نتيجه زيربناي فقر بين قومهاي مختلف و مهاجران مختلف نيز متفاوت است.
به گفته دكتر مدرس، فقر معناي بالاتري هم از نظر جامعه دارد، فرد فقير عموماً خارج از نرمال محسوب ميشود و اينكه مسئوليت به وجود آمدن فقر را فرد يا جامعه ميدانيم و يا اينكه چگونه فقرزدايي ميكنيم خود مسأله را متفاوت ميكند.
وي تأكيد كرد: به نظر من شناخت فقر در حد لس آنجلس يكي از مشكلترين مسائل اجتماعي است چرا كه هم ديد منفي نسبت به آن وجود دارد و هم بررسي مسأله فقر به نمودار فرهنگ كسي كه فقر را ميبيند و كسي كه فقير است در نقطهاي كه به فقرا خدمات بايد ارائه شود، تلاقي پيدا ميكند.
مدرس ادامه داد: اينكه آيا فقر بايد در يك مقطع زماني يا در زمانهاي مختلف توصيف شود، نيز مسأله ديگري براي تحليل آن است. به بيان ديگر، فقيري كه در دهه 60 زندگي ميكرده با فقيري كه دهه اول قرن بيست و يكم زندگي كرده نميتوانند يك خاطره مشترك از فقر داشته باشند.
وي افزود: با مسأله فقر به صورت فردي ميتوان روبرو شد اما وقتي اين مسأله در فضاي شهري بررسي ميشود، فضايي و محلي هم به آن اضافه خواهد شد و اين دو معني دو نوع سياستگذاري در خدمات رفاهي براي شخص و سيستم توسعه در يك فضا را در بر ميگيرد كه در سياستگذاري شهري آمريكا از دهه 60 به بعد حتي مسائل فضايي و محلي و شهري مهمتر فرض شده است.
وي در ادامه بحث خود مسأله، توصيف فقر را بسيار مهم ارزيابي كرد و گفت كه اورشانسكي، اقتصادداني كه در اين باره تحقيق كرده در توصيف فقر ميگويد در يك خانواده فقير، پيش از درآمد براي غذاي سالم بايد پرداخته شود و اين جزء ابتداييترين توصيفهاست به اين معني كه توصيف فقر ابتدا از مسأله غذا و خوراك شروع شد اما در نظر گرفته نشده بود كه خرج غذا در شهرهاي بزرگ و كوچك فرق دارد به همين دليل اين توصيف از همان آغاز با مشكل مواجه بود.
وي افزود: فقر براساس محورهاي خاصي در سطح كلي كشوري توصيف ميشود. به عنوان مثال آمار سرانه سال 1970 براي اولين بار فضاي فقر را اين گونه توصيف كرد كه خط فقري فضا، 20% جمعيت يك محله است. در دهه 60 مسأله فقر را با عنوان ديگري ارتباط دارند مثل درصد بچههاي زير 18 سالي كه با پدر و مادر زندگي نميكنند و درصد فاميليهايي كه بيش از 3000 دلار درآمد دارند. درصد افراد 25 سال يا بزرگتر با تحصيلات كمتر از 8 سال، درصد كارگران غير حرفهاي و خانههايي كه در حالت تخريف واقع شدند نيز از اين نمونهها هستند.
مدرس در بحث خود در زمينه زيربناهاي فقر گفت: فقر ميتواند يك اتفاق زماني كوتاه باشد ميتوان توصيف كرد كه در هر فردي چه احتمالي وجود دارد كه حداقل در يك سال از زندگي خود، با فقر روبرو شود.
علاوه بر آن، فقر جنبههاي منطقهاي مختلفي نيز دارد، به فقر در يك منطقه هم ميتوان در طيف زماني نگاه كرد. همچنين اينكه فقر در چه گروههايي اتفاق ميافتد نيز قابل بررسي است.
به گفته دكتر مدرس، در بحث گسترش فضاي فقر دو راه تحليل وجود دارد، يك سيستم اينكه آيا فقر از يك محله به يك محلة ديگر توسعه پيدا ميكند و فاصلة محلهها در آنها تأثير دارد؟ نظام محلة فقر در توسعة آن تأثير دارد و ميتوان با رسم حيطة فقر به طور سالانه چگونگي توسعه و جهت توسعه مطالعه كرد. مسأله دوم به ما ميگويد كه محلهها بين 1990 و 2000 رابطهاي با هم دارند ولي جهت گسترش را مشخص نميكند. براي پاسخ دادن به اين پرسشها، اگر فقر را در فضا توصيف كنيم ميتوان با كمك گرفتن از معادلات آماري مانند (Variance) (Standard deviation) (mean) مركز فقر شهر را مشخص كرد.
در شرق آمريكا فقر براي سياهپوستها تعريف ميشود و در لس آنجلس مناطقي را فقير اعلام ميكنند كه آفريقايي تبار هستند و از لاتينها صرف نظر ميشود. و اين نشان ميدهد كه معني فقر خيلي مهمتر از ميدان فقر است. در واقع به راحتي ميبينيم در سيستمي كه كيفيت مهم است معني فقر وارد شده و چنان خطي براي فقر زدايي اعلام ميكند. در لس آنجلس موفقترين سيستم به 81 هزار نفر كمك ميكند در حالي كه بنابر تعاريف آنها 107 ميليون فقير در شهر وجود دارد.
دكتر مدرس تأكيد كرد: بايد بين فقر فضائي و فقر شخصي تمايز قائل شد. نميتوان فقط روي فقر فضائي كار كرد و سيستمهاي مورد بحث به ما كمك ميكند بتوانيم توجيه كنيم كه فقر در فضا چگونه كار ميكند.
رواج تکدی گری در خیابان ها و حضور کارتون خواب ها در گوشه و کنار پارک ها از نماد های اصلی فقر شناخته شده اند که عموماً در فضای شهری خود نمایی می کنند. این مسایل چند سالی است که به یکی از مباحث روز ژورنالیستی تبدیل شده اما بررسی عمیق علل، پیامد ها و ارائه راهکار هایی برای حل آنها قطعاً از وظائف جامعه شناسان شهری و صاحب نظران حوزه آسیب های اجتماعی است.
در همین راستا، دكتر علي مدرس استاد دانشگاه ايالتي كاليفرنيا در نشست بيست و چهارم ارديبهشت ماه گروه علمي ـ تخصصي شهر كه در سالن كنفرانس انجمن جامعهشناسي ايران برگزار شد، به تحليل فقر در فضاي شهري در نمونه شهر لس آنجلس پرداخت.
او در بحث خود بر اين نكته تأكيد كرد كه مبارزه با فقر در فضاي شهري، علاوه بر مبارزه با فضاي فقر، مبارزه با عوامل شكل دهنده فقر را نيز ميطلبد.
دكتر مدرس در ابتداي سخنان خود گفت: در مورد مسأله فقر و شهر كارهايي انجام شده و به اين نتيجه رسيدهايم كه فقر جنبههاي كيفي و كمي دارد اما متأسفانه در سياستگذاري شهري به صورت كيفي نميشود كار كرد و بيشتر بررسي عددي مورد توجه قرار ميگيرد اين در حالي است كه مفهوم فقر در رابطه با برخورد جامعه با آن مهمتر است.
وي افزود: از مسائلي كه در جامعه آمريكا با فقر مطرح ميشود اين است كه اولاً فقر جنبه نسبي دارد يعني تجربه فقر يك فقير لس آنجلسي با يك فقير شهر كوچك و روستايي متفاوت است و ثانياً فقري كه درجامعه آمريكاست نسبتهاي مختلف و زيربناهاي مختلفي در جامعه دارد يعني علاوه بر مسأله درآمد، مسائل مختلفي مثل نژاد و ... در آن دخيل است در نتيجه زيربناي فقر بين قومهاي مختلف و مهاجران مختلف نيز متفاوت است.
به گفته دكتر مدرس، فقر معناي بالاتري هم از نظر جامعه دارد، فرد فقير عموماً خارج از نرمال محسوب ميشود و اينكه مسئوليت به وجود آمدن فقر را فرد يا جامعه ميدانيم و يا اينكه چگونه فقرزدايي ميكنيم خود مسأله را متفاوت ميكند.
وي تأكيد كرد: به نظر من شناخت فقر در حد لس آنجلس يكي از مشكلترين مسائل اجتماعي است چرا كه هم ديد منفي نسبت به آن وجود دارد و هم بررسي مسأله فقر به نمودار فرهنگ كسي كه فقر را ميبيند و كسي كه فقير است در نقطهاي كه به فقرا خدمات بايد ارائه شود، تلاقي پيدا ميكند.
مدرس ادامه داد: اينكه آيا فقر بايد در يك مقطع زماني يا در زمانهاي مختلف توصيف شود، نيز مسأله ديگري براي تحليل آن است. به بيان ديگر، فقيري كه در دهه 60 زندگي ميكرده با فقيري كه دهه اول قرن بيست و يكم زندگي كرده نميتوانند يك خاطره مشترك از فقر داشته باشند.
وي افزود: با مسأله فقر به صورت فردي ميتوان روبرو شد اما وقتي اين مسأله در فضاي شهري بررسي ميشود، فضايي و محلي هم به آن اضافه خواهد شد و اين دو معني دو نوع سياستگذاري در خدمات رفاهي براي شخص و سيستم توسعه در يك فضا را در بر ميگيرد كه در سياستگذاري شهري آمريكا از دهه 60 به بعد حتي مسائل فضايي و محلي و شهري مهمتر فرض شده است.
وي در ادامه بحث خود مسأله، توصيف فقر را بسيار مهم ارزيابي كرد و گفت كه اورشانسكي، اقتصادداني كه در اين باره تحقيق كرده در توصيف فقر ميگويد در يك خانواده فقير، پيش از درآمد براي غذاي سالم بايد پرداخته شود و اين جزء ابتداييترين توصيفهاست به اين معني كه توصيف فقر ابتدا از مسأله غذا و خوراك شروع شد اما در نظر گرفته نشده بود كه خرج غذا در شهرهاي بزرگ و كوچك فرق دارد به همين دليل اين توصيف از همان آغاز با مشكل مواجه بود.
وي افزود: فقر براساس محورهاي خاصي در سطح كلي كشوري توصيف ميشود. به عنوان مثال آمار سرانه سال 1970 براي اولين بار فضاي فقر را اين گونه توصيف كرد كه خط فقري فضا، 20% جمعيت يك محله است. در دهه 60 مسأله فقر را با عنوان ديگري ارتباط دارند مثل درصد بچههاي زير 18 سالي كه با پدر و مادر زندگي نميكنند و درصد فاميليهايي كه بيش از 3000 دلار درآمد دارند. درصد افراد 25 سال يا بزرگتر با تحصيلات كمتر از 8 سال، درصد كارگران غير حرفهاي و خانههايي كه در حالت تخريف واقع شدند نيز از اين نمونهها هستند.
مدرس در بحث خود در زمينه زيربناهاي فقر گفت: فقر ميتواند يك اتفاق زماني كوتاه باشد ميتوان توصيف كرد كه در هر فردي چه احتمالي وجود دارد كه حداقل در يك سال از زندگي خود، با فقر روبرو شود.
علاوه بر آن، فقر جنبههاي منطقهاي مختلفي نيز دارد، به فقر در يك منطقه هم ميتوان در طيف زماني نگاه كرد. همچنين اينكه فقر در چه گروههايي اتفاق ميافتد نيز قابل بررسي است.
به گفته دكتر مدرس، در بحث گسترش فضاي فقر دو راه تحليل وجود دارد، يك سيستم اينكه آيا فقر از يك محله به يك محلة ديگر توسعه پيدا ميكند و فاصلة محلهها در آنها تأثير دارد؟ نظام محلة فقر در توسعة آن تأثير دارد و ميتوان با رسم حيطة فقر به طور سالانه چگونگي توسعه و جهت توسعه مطالعه كرد. مسأله دوم به ما ميگويد كه محلهها بين 1990 و 2000 رابطهاي با هم دارند ولي جهت گسترش را مشخص نميكند. براي پاسخ دادن به اين پرسشها، اگر فقر را در فضا توصيف كنيم ميتوان با كمك گرفتن از معادلات آماري مانند (Variance) (Standard deviation) (mean) مركز فقر شهر را مشخص كرد.
در شرق آمريكا فقر براي سياهپوستها تعريف ميشود و در لس آنجلس مناطقي را فقير اعلام ميكنند كه آفريقايي تبار هستند و از لاتينها صرف نظر ميشود. و اين نشان ميدهد كه معني فقر خيلي مهمتر از ميدان فقر است. در واقع به راحتي ميبينيم در سيستمي كه كيفيت مهم است معني فقر وارد شده و چنان خطي براي فقر زدايي اعلام ميكند. در لس آنجلس موفقترين سيستم به 81 هزار نفر كمك ميكند در حالي كه بنابر تعاريف آنها 107 ميليون فقير در شهر وجود دارد.
دكتر مدرس تأكيد كرد: بايد بين فقر فضائي و فقر شخصي تمايز قائل شد. نميتوان فقط روي فقر فضائي كار كرد و سيستمهاي مورد بحث به ما كمك ميكند بتوانيم توجيه كنيم كه فقر در فضا چگونه كار ميكند.