itinbox
05-26-2009, 12:39 AM
تئوري بازيها
مقدمه
تئوري بازي ها، يك روش عمومي در تصميم سازي هاي استراتژيكي و تاكتيكي است كه مدل هاي گوناگوني دارد.
در اين نوشتارسعي شده است با استفاده از يكي از ساده ترين مدل ها در تئوري بازي ها، براي آشنايي عموم مخاطبان با چگونگي روند علمي تصميم سازي، مبتني بر بررسي احتمالات، مسئله كشمكش ميان آمريكا با ايران بر سر بهره مندي از انرژي هسته اي مورد نقد و ارزيابي قرار گيرد و البته براي آسان سازي فهم آن، تلاش شده است كه از ابعاد پيچيده و فني آن- به ويژه از به كاربردن مفاهيم تخصصي- حتي الامكان صرفنظر و پرهيز شود. در جهان پرآشوب امروز كه روند تحولات، شتاب گسترده اي يافته است، بهره مندي از عنصر تصميم سازي در ابعاد حرفه اي آن، مهمترين گزينه براي بقاء يك امت - كشور است. اميد اينكه طرح روش هاي تصميم سازي در طرح ريزي استراتژيك در سطح جامعه، موجب آشنايي هر چه بيشتر عموم با اين روش ها گردد.
تئوری بازی ها
حتما می دانید که پیروزی در هر بازی تنها تابع یاری شانس نیست بلکه اصول و قوانین ویژه ی خود را دارد والبته هر بازیکن در طی بازي چه بداند وچه نداند سعی می کند با به کارگیری آن اصول خود را به برد نزدیک کند .وصد البته در این میان کسی پیروز میدان خواهد بود که بیش از دیگران از این اصول بهره گیرد.
شاید باور نکنید که قواعد حاکم بر بازی بزرگ تر ها (!) هم کمابیش همان قواعد حاکم بر بازی های کودکان ومسابقات ورزشی است!!
رقابت دو کشور برای دست یابی به انرژی هسته ای، سازوکار حاکم بر روابط بین دوکشور در حل یک مناقشه ی بین المللی، رقابت دو شرکت تجاری در بازار بورس کالا، و... همه وهمه از جمله بازی هایی هستند که بزرگ ترها (!!) تلاش می کنند در آن به پیروزی برسند.
دانشی که به مطالعه ی دقیق بازی ها می پردازد تئوری بازی ها (Game Theory) نام دارد.
بازی هایی که تئوری بازی ها آن ها را مطالعه می کنند موجودات ریاضی خوش تعریفی هستند .یک بازی شامل مجموعه ای از بازیکنان، مجموعه ای از حرکت ها یا راه بردها (Strategies) و نتیجه ی مشخصی برای هر ترکیب از راه بردها می باشد.
نظریه ی بازی در واقع شاخه ای از ریاضیات کاربردی است که در سیاست، علوم اجتماعی، اقتصاد، زیست شناسی، علوم کامپیوترو حتا فلسفه کاربرد دارد.
نظریه ی بازی تلاش می کند تا رفتار ریاضی حاکم بر یک موقعیت استراتژیک (تضاد منافع) را مدل سازی کند.این موقعیت زمانی پدید می آید که موفقیت یک فرد وابسته به راه بردهایی است که دیگران انتخاب می کنند.
هدف نهایی این دانش یافتن راه برد بهینه برای بازیکنان است.
کاربردها
تئوری بازی ها در مطالعه ی طیف گسترده ای از موضوعات کاربرد دارد.
این نظریه در ابتدا برای درک مجموعه ی بزرگی از رفتارهای اقتصادی به عنوان مثال نوسانات شاخص سهام در بورس اوراق بهادار وافت و خیز بهای کالاها در بازار مصرف کنندگان ایجاد شد.
تحلیل پدیده های گوناگون اقتصادی وتجاری نظیر پیروزی در یک مزایده، معامله، داد وستد، شرکت در یک مناقصه، و... از دیگر مواردی است که تئوری بازی ها در آن نقش ایفا می کند.
پژوهش ها در این زمینه اغلب بر مجموعه ای از راه بردهای شناخته شده به عنوان تعادل در بازی ها استوار است. این راه بردها اصولا از قواعد عقلانی استنتاج می شوند. مشهورترین تعادل ها تعادل نش است.براساس نظریه ی تعادل نش ، اگر فرض کنیم در هر بازی با استراتژی مختلط بازیکنان به طریق منطقی ومعقول راه بردهای خود را انتخاب کنند و به دنبال حد اکثر سود در بازی هستند، دست کم یک راه برد برای بدست آوردن بهترین نتیجه برای هر بازیکن قابل انتخاب است و چنان چه بازیکن راه کار دیگری به غیر از آن را انتخاب کند، نتیجه ی بهتری بدست نخواهد آورد.
کاربرد تئوری بازی ها در شاخه های مختلف علوم مرتبط با اجتماع از جمله سیاست، جامعه شناسی، وحتا روان شناسی در حال گسترش است.
در زیست شناسی هم برای درک پدیده های متعدد از جمله برای توضیح تکامل و ثبات ونیز برای تحلیل رفتار تنازع بقا و نزاع برای تصاحب قلمروبازی های مختلف به کارمی آیند.
امروزه این نظریه کاربرد فزاینده ای در منطق و دانش کامپیوتر دارد. دانشمندان این رشته ها از برخی بازی ها برای مدل سازی محاسبات و نیز به عنوان پایه ای نظری برای سیستم های چندعاملی استفاده می کنند.
هم چنین این نظریه نقش مهمی در مدل سازی الگوریتم های بر خط ( online algorithms) دارد.
کاربردهای این نظریه تا آن جا پیش رفته است که در توصیف و تحلیل بسیاری از رفتارها در فلسفه و اخلاق ظاهر می شود.
کمی تاریخچه
درسال 1921 یک ریاضی دان فرانسوی به نام امیل برل (Emile Borel) برای نخستین بار به مطالعه ی تعدادی از بازی های رایج در قمارخانه ها پرداخت و تعدادی مقاله در مورد آن ها نوشت. او در این مقاله ها بر قابل پیش بینی بودن نتایج این نوع بازی ها به طریق منطقی، تاکید کرده بود.
اگرچه برل نخستین کسی بود که به طور جدی به موضوع بازی ها پرداخت، به دلیل آن که تلاش پی گیری برای گسترش و توسعه ی ایده های خود انجام نداد، بسیاری از مورخین ایجاد نظریه ی بازی را نه به او، بلکه به جان ون نویمن (John Von Neumann) ریاضی دان مجارستانی نسبت داده اند.
آن چه نویمن را به توسعه ی نظریه ی بازی ها ترغیب کرد، توجه ویژه ی او به یک بازی با ورق بود.
او دریافته بود که نتیجه ی این بازی صرفا با تئوری احتمالات تعیین نمی شود.
او شیوه ی بلوف زدن در این بازی را فرمول بندی کرد. بلوف زدن در بازی به معنای راه کار فریب دادن سایر بازیکنان و پنهان کردن اطلاعات از آن هاست.
در سال 1928 او به همراه اسکار مورگنسترن(Oskar Mongenstern) که اقتصاددانی اتریشی بود کتاب تئوری بازی ها و رفتار اقتصادی را به رشته ی تحریر در آوردند. اگر چه این کتاب صرفا برای اقتصاددانان نوشته شده بود، کاربردهای آن در در روان شناسی،جامعه شناسی، سیاست، جنگ، بازی های تفریحی و بسیاری زمینه های دیگر به زودی آشکار شد.
نویمن بر اساس راه بردهای موجود در یک بازی ویژه شبیه شطرنج توانست کنش های میان دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را در خلال جنگ سرد، بادر نظر گرفتن آن ها به عنوان دو بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدل سازی کند.
از آن پس پیشرفت این دانش با سرعت بیشتری در زمینه های مختلف پی گرفته شد و از جمله در دهه ی 1970 به طور چشم گیری در زیست شناسی برای توضیح پدیده های زیستی به کار گرفته شد.
در سال 1994 جان نش(John Nash) به همراه دو نفر دیگر به خاطر مطالعات بدیع خود در زمینه ی تئوری بازی ها برنده ی جایزه نوبل اقتصاد شدند. در سال های بعد نیز برندگان جایزه ی نوبل اقتصاد عموما از میان نظریه پردازان بازی انتخاب شدند.
انواع بازی
نظریه ی بازی علی الاصول می تواند روند ونتیجه ی هر نوع بازی از دوز گرفته تا بازی در بازار بورس سهام را توصیف و پیش بینی کند.
تعدادی از ویژگی هایی که بازی های مختلف بر اساس آن ها طبقه بندی می شوند، در زیر آمده است. اگر کمی دقت کنید از این پس می توانید خودتان بازی های مختلف ویا حتا پدیده ها وروی دادهای مختلفی را که در پیرامون خود با آن ها مواجه می شوید به همین ترتیب تقسیم بندی کنید.
1.متقارن - نامتقارن(symmetric- asymmetric)
بازی متقارن بازی ای است که نتیجه و سود حاصل از یک راه برد تنها به این وابسته است که چه راه بردهای دیگری در بازی پیش گرفته شود واز این که کدام بازیکن این راه برد را در پیش گرفته است مستقل است. به عبارت دیگراگر مشخصات بازیکنان بدون تغییر در سود حاصل از به کارگیری راه برد ها بتواند تغییر کند، این بازی متقارن است. بسیاری از بازی هایی که در یک جدول 2*2 قابل نمایش هستند، اصولا متقارن اند.
بازی جوجه ها ومعمای زندانی (اگر کمی صبور باشید به زودی توضیح داده خواهد شد!) نمونه هایی از بازی متقارن هستند.
بازی های نامتقارن اغلب بازی هایی هستند که مجموعه ی راه بردها ی یکسانی برای بازیکنان در بازی وجود ندارد. البته ممکن است راه بردهای یکسانی برای بازیکنان موجود باشد ولی آن بازی نامتقارن باشد.
2.مجموع صفر - مجموع غير صفر(Zero sum-Nonzero sum)
بازيهاي مجموع صفر بازيهايي هستند كه ارزش بازي در طي بازي ثابت ميماند و كاهش يا افزايش پيدا نميكند. در اين بازيها سود يك بازيكن با زيان بازيكن ديگر همراه است. به عبارت سادهتر يك بازي مجموع صفر يك بازي برد- باخت مانند دوز است وبه ازاي هر برنده همواره يك بازنده وجود دارد.
اما در بازيهاي مجموع غير صفر راهبردهايي موجود است كه براي همهي بازيكنان سودمند است.
3.تصادفي - غير تصادفي (Random- Nonrandom)
بازيهاي تصادفي شامل عناصر تصادفي مانند ريختن تاس يا توزيع ورق هستند و بازيهاي غير تصادفي بازيهايي هستند كه داراي راهبردهايي صرفا منطقي هستند .در اين مورد ميتوان شطرنج ودوز را مثال زد.
4.باآگاهي كامل – بدون آگاهي كامل (Perfect knowledge – Non perfect knowledge)
بازيهاي با آگاهي كامل، بازيهايي هستند كه تمام بازيكنان ميتوانند در هر لحظه تمام تركيب بازي را در مقابل خود مشاهده كنند، مانند شطرنج.
از سوي ديگر در بازيهاي بدون آگاهي كامل ظاهر وتركيب كل بازي براي بازيكنان پوشيده است،مانند بازيهايي كه باورق انجام ميشود.
نمونههايي از بازيها
بازي ترسوها (Chicken game)
دو نوجوان در اتومبيلهايشان با سرعت به طرف يكديگر مي رانند،بازنده كسي است كه اول فرمان اتومبيلش را بچرخاند و از جاده منحرف شود.
بنابراين: اگر يكي بترسد ومنحرف شود ديگري ميبرد،
اگر هردو منحرف شوند هيچكس نميبرد اما هردو باقي ميمانند،
اگر هيچكدام منحرف نشوند هردو ماشين هايشان (وحتا احتمالا زندگيشان را !!!)مي بازند.
اگر شما يكي از اين نوجوانها باشيد چه ميكنيد؟
معماي زنداني(Prisoner’s delimma)
دو نفر متهم به شركت در يك سرقت مسلحانه در جريان يك درگيري دستگير شدهاند و هردو جداگانه مورد بازجويي قرار ميگيرند. در طي اين بازجويي با هريك از آنها جداگانه به اين صورت معامله ميشود:
اگر دوستت را لو بدهي تو آزاد ميشوي ولي او به پنج سال حبس محكوم خواهد شد.
اگر هردو يكديگر را لو بدهيد، هردو به سه سال حبس محكوم خواهيد شد.
اگر هيچكدام همديگر را لو ندهيد، هردو يكسال در يك مركز بازپروري خدمت خواهيد كرد.
اگر شما يكي از اين زندانيها بوديد چه ميكرديد؟
كمي دقت كنيد !!! چه قدر از اتفاقاتي كه در عرصهي سياست، اقتصاد،و... اتفاق ميافتد بااين دو بازي مشهور متناظر وقابل توضيح است!؟
****
مصاحبهاي با توماس شلينگ
تفسير تئوري بازيها و مدل چك بورد
قسمت اول
در مجموع وقتي راجع به تهديدها و اميدها فكر ميكنم و به سازماندهي نهادينه براي انجام اموري چون تبادل اسرا و مشكلاتي چون مشكل حملات ناگهاني، به اين نتيجه ميرسم كه تئوري بازيهاي ابتدايي، يعني همان تئوري كه من به سختي ميتوانم تنها آن را تئوري بازيها بنامم، تنها قادر است سوالها، نتايج و بازدهي را مشخص سازد
گروه تحليلـ توماس شلينگ يكي از نوبليستهاي اقتصاد در سال 2005 است. فعاليتهاي وي در زمينه تئوري بازيها و به دنباله آن مدل چكبورد، انگيزهاي شد براي اهداي جايزه نوبل به وي، تفسیر كنشهاي متقابل اجتماعي و تاثيرپذيري رفتارهاي كلان اجتماعي به واسطه تقابل انگيزهها و عمل خردگرايانه افراد در جامعه در قالب تئوري بازيها و مدل چكبورد، عملا فعاليت علمي اين اقتصاددان را از حوزه اقتصاد به ديگر زيرشاخههاي علوم انساني كشانده است.
اين مصاحبه تخصصي پيش از دريافت جايزه نوبل توسط شلينگ انجام شده است و مباحث عنوان شده در آن به نوعي براي اولين بار است كه در قالب زبان فارسي ارائه ميشود. از آنجا كه تئوري بازيها در ايران، زيرشاخهاي كاملا جديد در رشته اقتصاد است، برآنيم تا با ترجمههاي بيشتر، به توسعه علمي در اين زمينه ياري رسانيم. در اين راستا به زودي مصاحبهاي ديگر را در همين صفحه با رابرت آمان، نوبليست ديگر تئوري بازيها، به چاپ خواهيم رساند. باشد كه مسووليت خود را در زمينه رشد علمي در موضوعات جديد اقتصاد، به خوبي به انجام رسانيم.
توماس شلینگ
1 - مقدمه
اين يادداشت براساس مصاحبه كوتاهي با توماس شلينگ، برنده جايزه نوبل سال 2005 به همراه رابرت جي آمان، نوشته شده است.
اين مصاحبه كه در دانشگاه مريلند آمريكا انجام شده است، شامل دو بخش است. اولين بخش درباره تفسير وي از تئوري بازيها است، به خصوص درباره استفاده از بازيها، در اين بخش، مدلهاي تئوريك در توضيح منشاء و حفظ قراردادها و هنجارها ارائه شده است. بخش دوم در مورد منشاء مدل تاثيرگذار چكبورد شيلنگ است و به خصوص روشي را توضيح ميدهد كه توسط اين مدل بتوان مثالهايي از پديدههاي اجتماعي را الگوسازي كرد. اين يادداشت در انتها با اشاره به برخي نكات به جمعبندي موضوع ميپردازد.
2 - تفسير تئوري بازيها:
(تفسير كلاسيك تئوري بازيها اين است كه بازيها بايد نمايانگر قواعد فيزيكي و سازماني بازيها در جهان واقعي باشند) اما (مدلهاي تئوريك بازيها به طور كلي نميتوانند منعكس كننده قواعد فيزيكي و سازماني جهان واقعي باشند و قواعد بازيها معمولا اختراع تئوري پردازان است) (يانسن 23:1998) يعني مدلهاي تئوريك بازيها نميتوانند فضايي را كه يك نتيجه خاص مثلا يك قرارداد بخصوص در آن به دست آمده توصيف كنند، بلكه بيشتر خلاصهاي از اين عوامل هستند. تفسير جايگزين ديگر ميتواند اين باشد كه براي آنكه يك بازي معنا پيدا كند، بايد نمايانگر طرز تلقي افراد (بازيگران بازي) از موقعيت باشد. (رابينستين 1991) البته مدلهاي تئوريك بازيها، روش برداشت عاملان مدلها از سناريوي فرضيهاي را كه تئوري پردازان توصيف كردهاند، به تصوير ميكشند.
اما اين مدلها نمايانگر طرز تلقي افراد واقعي از موقعيت مشكل در جهان واقعي، نيستند. بلكه بيشتر آنها ارائه دهنده روشي هستند كه عاملان عقلگرا ممكن است از موقعيت فرضي درك كنند. به علاوه بخش اعظم تئوري تكاملي بازيها هر يك از عاملان را به عنوان يك ماشين از پيش برنامهريزي شده به تصوير ميكشد.
بنابراين ادراك عاملان واقعي هيچ نقشي را در اين مدلها ايفا نميكند. در مجموع تئوري پرداز فرض كرده است كه عاملان تلقي مشخصي از موقعيت به دست ميآورند و سپس نتايج اين پيش فرض را مورد آزمايش قرار ميدهند. بنابراين تفسيري كه بازيها از چگونگي درك عاملان از موقعيت ارائه ميدهند، كاربردي ندارد.
توماس سيشلينگ، تفسيري ديگر از تئوري بازيها را ارائه داده است. او گفته است كه اين تئوري چارچوبي را براي تحليل به دست ميدهد. (براي مثال مراجعه كنيد به چاپ اول شلينگ 1984).
او معتقد است كه تئوري بازيها چگونگي تصميمگيري مردم را توصيف نميكند بلكه يك تئوري قياسي است در مورد شرايطي كه بايد اين تصميمات از آنها برخوردار باشند تا عقلگرايانه فرض شوند. (شلينگ 1984 چاپ اول صفحه 215) شايد اين تئوري به اندازه يك «تئوري آني» كه ميتوان بلافاصله انتظار كاربردش را داشت ارزشمند نباشد، اما به عنوان يك چارچوب كاري داراي ارزش است.» (شلينگ 1984 چاپ اول صفحه 241) شلينگ معتقد است «تئوري بازيها از لحاظ عقلي مفيد است اما سطح آن، ابتداييترين سطح ممكن است.» با توجه به اين نكته جالب است بدانيم كه عقيده وي در مورد تئوري بازيهاي «پيشرفته» چيست.
در مصاحبهتان با ريچارد سودبرگ (1990) گفتيد كه تئوري بازيها از لحاظ عقلي مفيد است اما سطح آن، ابتداييترين سطح ممكن است.» منظور شما از عبارت «از لحاظ عقلي مفيد» چيست و چرا در ابتداييترين سطح ممكن؟ ممكن است اين را توضيح دهيد؟
در مجموع وقتي راجع به تهديدها و اميدها فكر ميكنم و به سازماندهي نهادينه براي انجام اموري چون تبادل اسرا و مشكلاتي چون مشكل حملات ناگهاني، به اين نتيجه ميرسم كه تئوري بازيهاي ابتدايي، يعني همان تئوري كه من به سختي ميتوانم تنها آن را تئوري بازيها بنامم، تنها قادر است سوالها، نتايج و بازدهي را مشخص سازد و شايد بتواند آنها را در يك ماتريس قرار دهد كه اين كمك بسيار مفيدي است. من هم اكنون در كلاسهايي تدريس ميكنم. ميتوانم به دانشجويان يك مشكل بسيار ساده بدهم كه آنها به احتمال زياد نتوانند از عهده آن برآيند. به آنها ميگويم: «ببينيد، شما دو نفر داريد كه هر يك تنها دو انتخاب ميتوانند داشته باشند.
مدلهاي تئوريك بازيها به طور كلي نميتوانند منعكس كننده قواعد
فيزيكي و سازماني جهان واقعي باشند و قواعد بازيها معمولا اختراع تئوري پردازان است
او معتقد است كه تئوري بازيها چگونگي تصميمگيري مردم را توصيف نميكند بلكه يك تئوري
قياسي است در مورد شرايطي كه بايد اين تصميمات از آنها برخوردار باشند تا عقلگرايانه فرض شوند
ميتوانيم براي آنها يك ماتريس با چهارخانه يا چهار نتيجه ترسيم كنيم. به اين ماتريس نگاه كنيد و به من بگوييد چه ميبينيد.» خيلي زود آنها ياد ميگيرند كه به دنبال استراتژيهاي غالب و تعادلها بگردند. آنها ميآموزند كه ببينند اگر يكي از افراد داراي استراتژي غالب باشد، چه بر سر انتخابهاي فرد ديگر ميآيد.
آنها ميتوانند در اين باره صحبت كنند كه آيا انتخاب همزمان اين افراد يا انتخاب زودتر يكي از آنها تغييري ايجاد ميكند يا خير. همه آنها ميتوانند ناگهان در اين موارد نظر دهند. اما پيش از آنكه آنها ماتريس را در اختيار داشته باشند، نميتوانستند دادههاي مشكل را سازماندهي كنند. بنابراين بدين وسيله آنها ميتوانند اين دادهها را به تصوير كشند يا با آن كار كنند.
من از اين قياس استفاده ميكنم: بالاترين پيشرفت در مديريت تجارت حسابداري دوبل و بزرگترين پيشرفت در رياضيات علامت مساوي يعني يك مفهوم جبري است. تصور من اين است كه بزرگترين تاثير تئوري بازيها ماتريس نتايج است. ماتريس نتايج و حتي ماتريس نتايجي كه براساس انتخابهايش به طرز نامحدودي بزرگ باشد ميتواند راههاي زيادي را براي سازماندهي مشكل در اختيار گذارد. بايد بگويم ماتريس نتايج براي جامعهشناسي، علوم سياسي، حقوق و اقتصاد ميتواند از اهميتي حياتي برخوردار باشد. با توجه به اين شما ميتوانيد مفاهيمي را بسط دهيد. از جمله مفهوم تعادل، مفهوم استراتژي غالب، ايده چند تعادلي و اين ايده كه گاهي شما ميتوانيد با شكل دهي درست انتخابهاي غالب، مشكل را بيابيد.
به نظر من همه اينها بسيار مفيدند و من آنها را به دانشجويانم ميآموزم. به آنها ميگويم روزي خواهد رسيد كه شما فايده اينها را درك خواهيد كرد.» در مورد تعادل شما به سادگي به يك جفت انتظارات ميانديشيد كه شما را به سوي رفتاري كه آن انتظارات را برآورده ميسازد، هدايت ميكند. اين موضوع آنقدر ابتدايي است كه هيچ كس نميتواند نامي چون تئوري بازيها بر آن نهد. مفاهيم بسياري هستند كه چنين نامهاي جذابي بر آنها نهاده نشده است. من حدود 12 كتاب در مورد تئوري بازيها دارم، اما تنها چندتايي از آنها را به عنوان يك اقتصاددان براي خودم مفيد ميدانم. (البته منظورم كتاب 1957 «بازيها و تصميمات» دانكن لوس و هوارد ريفا نيست، زير اين مفيدترين كتابي است كه تاكنون خواندهام) اغلب اين كتابها در مورد مفاهيم تكنيكي بسيار جذاب هستند اما آنها كاربرد چنداني ندارند. ديويد كرپس در دانشگاه استنفورد، كار مفيدي ارائه داده است و همينطور راجرميرسن در دانشگاه نورث وسترن.
به نظر من آنها تلاش بسيار نمودهاند كه تئوري بازيها را براي دانشجويان ملموس كنند و نشان دهند كه اين تئوري چگونه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد. طي 20-15 ساله اخير مردم بر اين باورند كه تئوري بازيها علم اقتصاد را متحول ساخته است.
اما من واقعا اين تحول را نميبينم. مطالعه و درك اغلب كارهايي كه انجام شده، برايم دشوار است و معمولا آنها زحمتي به خود ندادهاند. ميتوانست كارهاي قابل تقدير بيشتري انجام شود. اما اگر به مجله كانفليكت رزولوشن كه از سال 1957 به چاپ رسيد نگاه كنيد، ميبينيد كه اين مجله تئوري بازيها را در سطحي بسيار ابتدايي بارها منتشر كرده است. در واقع اين مجله براساس روالي كه دنبال ميكرد، يك بخش را به طور منظم به عقايد مربوط به تئوريبازيها اختصاص داده است. شما ميتوانيد آن را مطالعه كنيد و تئوري بازيهاي زيادي را در آن بيابيد، اما همه آنها متوني بسيار ابتدايي هستند.
بنابراين نظر شما در مورد «تئوري بازيهاي تكاملي» و كاربردهاي آن در علوم اجتماعي از جمله كارهاي 1998 پيتون يانگ چيست؟ به نظر ميرسد اين كارها به شدت تكنيكي و پيشرفته باشند و در آنها از تكنيكهاي پيشرفته رياضي استفاده شده است.
من مجذوب كارهاي مینارد اسميت شدم. به نظر من آنها شاهكارند. كارهاي پيتون يانگ را دوست دارم. تصور ميكنم كارهاي او بيش از حدمطلق است. او در مورد فرآيند تكاملي خود صحبت كرده است كه هنجارهايي را نتيجه داده است. سپس با مدل كاركرده و آن را كشف كرده است چون او با احتمالات زيادي در ابتدا روبهرو شده است و ناگزير اگر شما مدت زيادي منتظر بمانيد، هنجار فرو ميشكند. آنچه من به پيتون گفتم اين بود: از زماني كه شما هنجاري را در اختيار داشته باشيد مردم ديگر هيچ تلاشي نميكنند آنگونه كه پيش از آن هنجار تصميم ميگرفتند، تصميمات خود را اتخاذ كنند، اكنون مردم به هنجار توجه ميكنند.
اگر هنجار اين باشد كه هميشه يك مرد در را براي يك خانم باز كند و اين هنجار زود به دست آمده باشد، آنگاه همه كودكان با دانستن اين هنجار بزرگ ميشوند، بنابراين فرآيند پيشرفتهاي كه آن هنجار را به دست داده، منجر به اين واقعيت ميشود كه به محض در اختيار داشتن آن هنجار، مردم آن را دروني ميكنند، ميتوانند آن را به خاطر داشته باشند، ميتوانند آن را آموزش دهند و حتي ميتوانند علايمي را براي نشان دادن آن هنجار به كار برند. بنابراين كار فراوان روي اين مساله جذاب كه اگر يكميليون سال صبر كنيد اين هنجار چگونه درهم ميشكند، برايم اندازه اين واقعيت جالب نيست كه هنجار ميتواند در جايگاه اوليه خود روي دهد. اغلب هنجارهايي كه من به آنها وفادار بودهام به آن خاطر نبودهاند كه 12بار گذشته به آنها اطمينان كردهام و آنها جواب دادهاند، بنابراين احتمالا باز هم جواب خواهند داد. اما من كارهاي پيتون را دوست دارم. برخي از كارهاي كن بينمور را هم دوست دارم اگرچه كار چنداني از اين نوع را در آنها نميبينم. يانگ و بينمور واقعا علاقه چنداني به روش همانندسازي در مقايسه با مدلهايي كه راهحل دارند، از خود نشان ندادهاند. اما پيتون اين مساله را بسيار جدي تلقي كرده است.
بيشك مواجهه با قراردادها و هنجارها براساس تئوري بازيها با كار ديويدلويس در سال 1969 و اقتصادداناني چون رابرت ساگدن (1986) كه راه وي را دنبال كردند آغاز شد. نظر شما در مورد اين روند ديگر در تئوري بازيها چيست؟
ديويدلويس دانشجوي من بود. فكر ميكنم او ايده كارش را از يكي از درسهايي كه با من داشت گرفت و سپس كل كتابش را در مورد آن نوشت كه كتاب خيلي خوبي شد.
اما رابرت ساگدن اغلب از مدلهاي قابل حل به جاي روش همانندسازي استفاده كرد. اما من از كتاب او استفاده كردم. فكر ميكنم ساگدن علايق سياسي، يعني نوعي علايق مربوط به آزادي فردي داشته است كه خواسته نشان دهد شما به دولت هيچ احتياجي نداريد. من اين گونه افراد را تئوريپردازان بازيها نميدانم بلكه بيشتر آنها را بهعنوان تئوريپردازان اجتماعي ميشناسم. اگر آنها به شما نگويند كه از تئوري بازيها استفاده كردهاند، شما به آساني آن را ميخوانيد و ميگوييد: «اين يك تئوري است، كار يك دانشمند علوم اجتماعي است».
اما به نظر ميرسد تئوري بازيها كمي بيشتر به اقتصاد شبيه باشد تا جامعهشناس يا علومسياسي يا انسانشناسي. زيرا اقتصاددانان از زمان كورنات تاكنون با اينگونه تحليل سروكار دارند. اما نيازي نيست كه آن را تئوري بازيها بناميد. يك نفر ميتواند مانند كار پيتون يانگ را انجام دهد و شايد هرگز در مورد توري بازيها چيزي نشنيده باشد. اگر ميخواهيد تئوري بازيها تنها تئوري قراردادها باشد، به نظر من تصميمي نااميدكننده است. اما اگر ميخواهيد ببينيد آيا تئوري بازيها در زمينه تفكر راجع به اينكه كدام قراردادها حاصل ميشود، آنها چگونه به دست ميآيند، دوام آنها پس از حصول چقدر است، كمكي ميكند، آنگاه ميگويم بله تئوري بازيها در اين زمينهها مفيد است.
اما تئوريپردازان بازيها ميخواهند كل اين تئوري را تئوري بازيها بنامند.
3 - مدل چك بورد
توماس شلينگ به خاطر «ارتقاي درك ما از تعارض (conflict) و همكاري (cooperation) از طريق تحليل تئوري بازيها» برنده جايزه نوبل شد. بيشك او بيشتر در درك ما از هماهنگي، همكاري و تعارض موثر بوده است. اما او در درك ما از پويايي تفكيك خانهها (residential segregation) نيز بسيار موثر بود. او در يكسري مقالات و در كتاب انگيزههاي خرد (Micromotives¯obehavior) و رفتارهاي كلان (1969، چاپ اول 1971، چاپ دوم 1971، 1972، 1978) به اين نكته اشاره كرده است كه تفكيك خانهها ميتواند با انگيزههاي خرد مختلف قابل مقايسه باشد و حتي طرفداري ضعيف از تفكيك (بهعنوان مثال براي اجتناب از وضعيت اقليت) ميتواند منجر به تفكيك خانهها شود (نگاه كنيد به آيديونونات 2004).
بنابراين او معتقد است كه تفكيك خانهها ميتواند بهعنوان يك پيامد ناخواسته از رفتار انسانها حاصل شود. مدل چكبوردي كه شلينگ از تفكيك ارائه داده يكي از مثالهايي است كه توضيح خوبي در علوم اجتماعي و توجيه كلاسيك مكانيزمهاي اجتماعي است.
همچنين اين مدل به عنوان يكي از مثالهاي نمونه براي توضيحات دست نامريي (مثال نوزيك 1974، 1994، اولمان ـ مارگاليت 1978) و يكي از پيشگامان مدلهاي كامپيوتري عامل، بنياد است. (مثال اپشتين و اكتسل 1996، راسر 1999 و كستي 1992). مدل چكبورد، در ادامه فضاي فكري ساير كارهاي شلينگ، يك مدل ساده، مشهودي و تاثيرگذار است. بهخاطر آنكه هدف ما در اين مصاحبه پيريزي روش شناختي كار شلينگ است، خوب است اين سوال را مطرح كنيم كه چگونه شلينگ به چنين مدلي دست يافت. مدل چكبورد بسيار شبيه به مدلهاي سلولي خودكار است و برخي معتقدند كه شلينگ ايدههاي اوليه آن را از شركت رند (موسسهاي در آمريكا كه در زمينه ايجاد خلاقيت فعاليت ميكند) گرفته است. در اين شركت مدلهاي سلولي خودكار بسيار پرطرفدارند.
****
با اقتصاد دانان
رييس گمركي منزجر از قوانين گمرك
دادلي نورث (1691-1641) از اولين مخالفان مكتب مركانتيليسم بود كه از قوانين محدودكننده تجاري براي ايجاد موازنه مثبت تجاري شديدا انتقاد ميكرد.
دادلي نورث تاثير كمي بر روي افكار اقتصادي زمان خود گذاشت، زيرا جزوه كوچكي كه تحت عنوان گفتاري در تجارت نوشت، اندكي پس از فوت او و در نسخي محدود منتشر شد و فورا ناياب گرديد. لذا، ممكن است سوال شود چرا او را اقتصاددان بزرگي ميناميم؟ علت اين امر تا حدودي اين است كه تنها جزوهاي كه نورث نوشت در سال 1818 توسط جيمز ميل موردتوجه قرار گرفت و اقتصاددان ديگري به نام مك كولاك در سال 1822 آن را بهعنوان تاييدي بر عقايد جديد خود در مورد آزادي تجارت به چاپ رساند.
علت ديگر اين است كه جزوه مزبور نمونه بارزي است از قابليت متفكران خاصي كه خود را به كلي از قيد و بندهاي افكار مسلط بر زمان خود رها ميكنند. در واقع، با خواندن آن جزوه درحالحاضر نميتوان قبول كرد كه اين مطالب در زماني نوشته شده كه اقتصاددان ديگري به نام جان لاك به شدت از اقتصاد حمايتي دفاع ميكرد.
نورث از مكتب سوداگري و موازنه پرداختهاي مثبت دفاع نميكرد و برعكس استدلال ميكرد كه تجارت بينالمللي بهتر است مثل تجارت ميان-منطقهاي توسط مقررات دست و پاگير محدود نشود. گذشته از اين، او معتقد بود كه كشورها نه از طريق وضع مقررات، بلكه با فعال كردن صنعت و حفظ تعادل عرضه پول از طريق افتوخيز نيروهاي بازار صاحب ثروت ميشوند. ميزان تجارت بينالمللي ثابت نيست، بهطوري كه منافع كسبشده توسط يك كشور به زيان كشور يا كشورهاي ديگر تمام ميشود. اما، تجارت خارجي چيزي جز «ارسال مازادها» و مبادله «كالاهاي غيرضروريتر» نيست. بحث نورث از سوي ديگر در سطحي بسيار انتزاعي و فارغ از همه ملاحظات اخلاقي و عاطفي صورت ميگيرد. نورث آگاهانه از برخورد با مسايل عيني پرهيز ميكند و با موضوع تجارت بهصورتي «فلسفي» و بر مبناي «اصولي غيرقابل ترديد» برخورد ميكند: روش استدلالي كه به قول خود او در كتاب مهم دكارت يعني روش معرفي گرديده است. اين گونه خودآگاهي در روششناسي در نوشتههاي اقتصادي تا قرن نوزدهم به كلي نادر است.
دادلي نورث از تباري تاجر و سياستمدار بود و بهنظر ميرسد كه تاحدود زيادي شخصا به مطالعه و تحصیل پرداخته است. او در 12سالگي از ادامه تحصيل بازماند و در 19سالگي براي تجارت به تركيه فرستاده شد. نورث در سال 1680 به انگلستان بازگشت، از تجارت كناره گرفت و باقي عمر را ابتدا به عنوان رييس گمرك و سپس به عنوان رييس خزانهداري گذراند.
****
مركانتيليست موافق واردات
چارلز داونانت يكي از اقتصاددانان پيشرويي است كه در دهه 1690 به عنوان «جزوهنويسان» مشهور بودند. دههاي كه نويسندگان بزرگي مثل لاك، نورث و گريگوري كينگ در آن زندگي ميكردند. او فرزند يك نمايشنامهنويس و تهيهكننده تئاتر بود و خود نيز در 19 سالگي يك نمايشنامه تنظيم كرده است. داونانت همچنين در زمان شارل دوم و جيمز دوم متصدي جمعآوري ماليات، در زمان ويليام و ماري عضو مجلس و در زمان ملكه آن بازرس كل امور صادرات و واردات بود.
همه «جزواتي» كه داونانت نوشته، يعني مقالهاي در روشها و اسلوب تامين لوازم حرب (1695)، مقالهاي در باب تجارت هند شرقي (1696)، گفتارهايي در عوايد عامه و تجارت انگليس (1698) و مقالهاي در روشهاي احتمالي برنده ساختن افراد در موازنه تجاري (1699)، موضوعاتي هستند كه مورد علاقه شخصي داونانت بودهاند. با اين حال، او در جريان مباحثات خود، اصولي عمومي را معرفي كرده كه بعضا شبيه نوشتههاي اوليه آدام اسميت است. داونانت از اين نظر كه هوادار موازنه تجاري مثبت به عنوان منبع قدرت سياسي و نيز طرفدار رشد جمعيت و مخالف مصرف غيرضروري بود، حامي مكتب سوداگري به حساب آورده ميشود. معهذا، داونانت مخالف تحريم واردات منسوجات از هند بود چرا كه معتقد بود «تجارت ماهيتا آزاد است» و مخالف نويسندگاني بود كه طلا و نقره را «تنها ذخيره و مهمترين ذخيره كشور» تلقي ميكردند. او اسكناس را به عنوان مكمل پول فلزي تاييد ميكرد. داونانت خود را هوادار ويليام پتي ميخواند و در جزوه گفتارهايي در عوايدنامه و تجارت انگليس، پتي را بنيانگذار «حساب سياسي، يعني هنر استدلال امور دولت به كمك ارقام» خوانده است. داونانت پس از ويليام پتي كوشش كرد تا درآمد ملي را از روي مخارج ملي تخمين بزند. او مازاد درآمد بر مصرف را «سود سرشار» يا «ثروت يا موجودي ملي» ناميد. به سهولت مي توان ديد كه پيشبرد مفهوم درآمد ملي ويليام پتي توسط داونانت تا چه حد روي آدام اسميت كه جزوه گفتارهاي داونانت را بارها مورد اشاره قرار داده، تاثير گذاشته است. داونانت به زنده نگهداشتن حساب سياسي كمك زيادي كرده و اين كار را نه تنها از طريق كتاب سابقالذكر خود، بلكه با نقل قول و تجديد محاسبات مقداري گريگوري كينگ در مورد درآمد ملي، رشد جمعيت، ارزش سرمايه و نرخ رشد سرمايه كه هيچيك در زمان حيات پتي به دست انتشار سپرده نشد، انجام داده است. اين كتاب حاوي جدول مشهوري است كه در آن افزايش قيمت گندم كه متعاقب كاهش برداشت محصول صورت ميگيرد، درج گرديده و گفته ميشود مبتني بر يك قرن مشاهدات تجربي است. كاهش محصول هرچه باشد، قيمت گندم همواره بهطور نسبي بيشتر افزايش مييابد و لذا، نتيجه گرفته شده كه نه تنها منحني تقاضاي گندم داراي شيب منفي است، بلكه (به زبان امروزي) تقاضا براي گندم بدون كشش است. اين رابطه كه به قانون گريگوري كينگ مشهور است، براي آدام اسميت و همه اقتصاددانان كلاسيك انگلستان شناخته شده بود.
تئوری بازيها ازنظری دیگر
1 - رابرت اومان اقتصاددان برنده جایزه نوبل 2005 ، که این افتخار را برای کار بر نظریه بازيها به دست آورد ، روزی گفته بود که جنگ سرد بهانهاي شد برای توسعه نظریه بازيها و بيدلیل نیست که اوجگيری این زیر شاخه علم اقتصاد دقیقا در نیمه دوم قرن بیستم صورت پذيرفت.
امروز هنوز نظریهپردازان تئوری بازيها در سودای توسعه این علم هستند و هر روز در حوزه تئوری و کاربری، پیشرفتهای چشمگيری داشتهاند آنچنان که ميتوان مدعی بود پس از مقالات علمی که بیش از همه از تکنیکهای اقتصاد سنجی بهره بردهاند، تئوری بازيها یکی از موضوعات مورد توجه اقتصاددانان است.
اما این زیر شاخه علم اقتصاد باعث شده که اقتصاددانان دارای ابزاری توانمند برای تحلیل وقایع مختلفی شوند که شاید در قلمرو اقتصاد نباشد. چندی پیش مقاله علمی بس دشوار و به همان اندازه جالبی را ميخواندم در ارتباط با انتخابات و اینکه در چه صورت در یک فضای دو حزبی اولا رای دهندگان حاضر به جمعآوری اطلاعات از کاندیداها هستند و ثانیا در چه صورت کاندیداهای احزاب در تبلیغات خود صادقند و درنهایت چه زمانی کاندیدای برنده به وعدههای خود عمل ميکند.
مقالهاي در حوزه تئوری بازيها و آکنده از معادلات، در حالی که موضوع اصلی کاملا سیاسی است و باور اینکه این پرسشها با معادلات حل ميشود برای افراد عادی دور از ذهن است. در حقیقت امروز تئوری بازيها نه تنها برای تحلیل کنش بازیگران اقتصاد مفید است بل برای هر واقعهاي با بازیگران مختلف با اهداف متضاد و غیر یکسان نیز مفید است.
2 - دولت از منظر جریان رایج اقتصادی آلترناتیوی در برابر بخشخصوصي است.
گویی دو بازیگر در یک میدان مقابل هم ایستادهاند و هر کدام نفع خویش را طلب ميکند و حضور یکی باعث منفعل شدن دیگری است. فارغ از این استثنا که دولتمردان دریابند حضور آنان باعث شر است و دیگری خیر و آنان خیر را برگزینند و منفعت خود را طلب نکنند و یا همچنان که در اقتصادهای توسعه یافته مرسوم است قانون مانع حضور دولت شود و آزادی الینه شده در قانون ضمانت پیروزی بخشخصوصي باشد، دولت با قدرت سیاسی خود نتیجه بازی میان خود و بخشخصوصي را رقم ميزند و دومی قدرتی ندارد که با آن آغازکننده بازی برابر باشد. بخشخصوصي در چارچوبی که دولت برایش رقم زده است بازی ميکند و این همان شکست همیشگی او در اقتصادهای در حال توسعه است در حالی که در کشورهای پیشرفته اتفاقا این بخشخصوصي است که حتی تعیین ميکند رییسجمهور چه کسی باشد. این قدرت آزادی است که باعث شده نه تنها عاملان مستقل، اقتصاد را از آن خود کنند، بلکه عالم سیاست نیز به دست آنها رقم ميخورد، نه بالعکس و تفاوت ماهوی آن اینکه ثروت در یک بازار رقابتی و آزاد حاصل ميشود و همگان قادرند در این رقابت وارد شوند و بنابراین برندگان فعلی برای برنده شدن دوباره چارهاي جز دامن زدن به کارایی ندارند و قدرتی که ميسازند نیز خارج از این چارچوب نیست و همواره احتمال تغییر است و صاحبان قدرت برای حفظ آن همواره در رقابتند.
3 - اگر فرض را بر آن گذاریم که دولتمردان براستی نفع جامعه و به خصوص آنچنان که همواره دولتها مدعیاند، نفع طبقه محروم را طلب ميکنند، چرا همواره به حضور خود رای ميدهند؟ شاید تئوری بازيها پاسخی داشته باشد. دولت در جوامع در حال توسعه و غیردموکراتیک، مسائل را در یک تک بازی (One - shot Game) تحلیل ميکند. در واقع فرض تک بازی آن است که بازیگران تنها یک بار اقدام به بازی ميکنند و پس از آن دیگر چنین بازیاي اتفاق نمیافتد. بيتردید آنچه به دست بازیگران در تک بازی ميرسد با بازی تکراری (Repeated Game) متفاوت است، زیرا وقتی بازیگران ميدانند یک بازی تکرار ميشود در همان بازی اول بهگونهاي دیگر بازی خواهند کرد. بنابراین نتیجه تک بازی با بازی تکراری متفاوت است. در کشورهای غیرموکراتیک نیز دولت از بیم اعتراضات و دگرگونی تنها به بازيهای تکی دامن ميزند و مسائل را در بازی تکراری تحلیل نميکند، زیرا ميخواهد سریع به نتیجه برسد و نتیجه را به مردم گزارش کند. از همین روست که او ترجیح ميدهد خود برای کمک به قشر محروم اقدام و در اقتصاد دخالت کند، غافل از آنکه دنیای واقعی دنیایی دینامیک است و همه بازيها تکراری است و از آنجایی که او کنش خود را براساس تک بازی انتخاب کرده است، در نهایت اقدام وی منجر به تعادلهای غیربهینه ميشود. اگر دولت بر این امر توجه داشته باشد که اولا قشر نیازمند همیشه نیازمند است و تا زمانی که خود نیازش را برطرف نکند، معضل برطرف نميشود، شاید دیگر رای به مداخله ندهد. به عنوان مثال فرض کنید که دولت دارای بودجهاي است که یا ميتواند آن را به صورت یارانه نقدی به قشر آسیبپذير جامعه اهدا کند یا آن را به صورت وام (حتی با بهره که هم اصل برگردد و هم سود) به یک عامل خصوصی دهد تا اقدام به تولید کالا یا خدمتی کند که در نهایت منجر به رشد اقتصاد ميشود. فارغ از مبحث تورم و چگونگی اختصاص مبلغ و فارغ از هزینه یافتن قشر آسیبپذير، واضح است که اگر دولت در چارچوب تک بازی دست به اقدام زند و فکر کند پس از این بازی دیگر نیازی به تصمیمگيری ندارد، بيتردید مبلغ را به یارانه تخصیص ميدهد. اما این یک بازی تکراری است و دولت همواره با این مشکل مواجه است، لذا تصمیم صحیح در کمک به رشد اقتصادی نهفته است. با این وجود همچنان که بیان شد دولتها در اقتصادهای در حال توسعه همواره اقدام به تک بازی ميکنند و به جای یک بازی تکراری، بارها و بارها تک بازی را تکرار ميکنند و در نهایت آن قشر آسیبپذير همیشه آسیبپذير باقی ميماند.
4 - روابط بينالملل یکی از بهترین زمینههای تحلیلی با ابزار تئوری بازيهاست و اتفاقا پذيرش بازی تکراری بیش از همه در این محدوده متجلی ميشود، در محدودهاي که بازیگران همواره هستند و انتظارات و خواستههایشان کم و بیش بدون تغییر است تا بالاخره نظم کنونی از بین رود و در نظم دگر بازی دیگری جریان یابد با بازیگران جدید. آنچنان که بازی شرق کمونیستی با غرب سرمايهداری
پس از چند دهه به سرانجام رسید و بازی دیگر روان شد. بازیگران ميدانند که هر روز حادثهاي هست و بازی دیگری، بازی میان آنها یک بازی تکراری است و بر مبنای آن باید اقدام به کنش کنند و هیچگاه تنها بر یک بازی توجه مطلق نميکنند، مگر آنکه این امید را داشته باشند که آن بازی، آخرین بازی است. عفو ملوانان بریتانیایی از سوی رییسجمهوری، نشان از این ذکاوت دولت داشت که این بازی، بازی آخر نیست و تاکید مطلق بر آن هیچ سودی در بر نخواهد داشت.
البته بيتردید دولت در چارچوب الگوی فکری خود بدین نتیجه رسید اما، این تصمیم با حرکت در بازی تکراری هماهنگ است و باید بیش از این حرکت دولت را ستود. با این وجود به نظر ميرسد ما و غرب در زمینههای دیگری نیز در یک بازی قرار گرفتهایم که برای ما باید در چارچوب یک بازی تکراری تحلیل شود اما از آنجا که غرب ميانگارد توانایی تغییر بازیگران روبرویش را با این بازی دارد از نظر وی، بازی با ما یک تک بازی است. راه حل به سادگی آن است که این خیال را از سرش بزداییم و به او تشر زنیم که ما حاضر به انجام یک تک بازی نیستیم. راهی که دولت محترم به همه ما نشان داد ميتواند در چارچوب آن عمل کند. بیش از این باید از او تقدیر کرد!
***
امكان و احتمالدر تئوري بازي ها، مبتني بر بررسي احتمالات، اساسي ترين مسئله، بررسي امكانات است: اگر موضوعي «امكان» داشت، پس «احتمال» هم خواهد داشت؛ تا چيزي امكان نداشته باشد، احتمال وقوع آن غيرممكن است. آنجا كه سياست، عرصه ممكنات است، استراتژي عرصه تنظيم احتمالات مبتني بر ممكنات خواهد بود.
ركن اساسي در بررسي احتمالات اقدام از سوي طرفين منازعه، «بلوف سنجي» است. بلوف سنجي، از طريق «امكان سنجي» ارزيابي مي شود.بلوف هاي تكنيكي، تاكتيكي يا استراتژيكي، به سه دسته تقسيم مي شوند:
۱- بلوف سفيد: اينكه فرد مشخصي (فرضاً جورج) مدعي است كه مي تواند يكصد متر روي ريل راه آهن قدم بزند بدون اينكه بيفتد. در اينجا هم مدعي (جورج) مشخص است، هم مدعاي او امكان پذير. پس هر دو بخش مسئله شفاف است.
۲- بلوف خاكستري: اينكه فرد مشخصي (فرضاً همان آقاي جورج) مدعي است كه مي تواند روي آب راه برود بدون اينكه غرق شود. در اينجا، مدعي (جورج) مشخص است، اما مدعاي او (راه رفتن روي آب) امكان پذير نمي نمايد. لذا يك بخش مسئله مبهم است.
۳- بلوف سياه: اينكه گفته شود فرد نامشخصي، مدعي است كه مي تواند روي آب راه برود بدون اينكه غرق شود. در اينجا، هم مدعي و هم مدعا، هر دو مبهم هستند.
در سياست استراتژيك، يكي از مهم ترين مسائل، تشخيص صحت و سقم بلوف خاكستري است؛ زيرا بسياري از ادعاها در صحنه جهاني، از اين جنس هستند. اگر تشخيص صحت بلوف ها، به دقت صورت نگيرد، تصميم متقابل در برابر آنها، قطعاً تصميمي انفعالي و فاجعه زا خواهد بود.
پس «بلوف سنجي» مبتني بر «احتمال سنجي» و «احتمال سنجي» مبتني بر «امكان سنجي» است.
ساده ترين روش امكان سنجي در يك منازعه سياسي، فرهنگي، اقتصادي يا نظامي، تهيه «ترتيب نيرو» و «تركيب نيرو» است.
«ترتيب نيرو» ، تنظيم و برآورد توانمندي و استعداد نرم افزاري و سخت افزاري حريف در ۶ حوزه نيروي انساني، تجهيزات، تأسيسات، منابع مالي، منابع زماني و استراتژي و تاكتيك اتخاذشده است.
همچون مدير يك تيم فوتبال كه در هنگام مسابقه، با توجه به آرايش و توانمندي تيم حريف در زمين بازي، تيم خود را آرايش مي دهد، يك مدير استراتژيك يا تاكتيكي نيز پس از «ترتيب نيرو» ي حريف، به «تركيب نيرو» ي جبهه خود مي پردازد.
«تركيب نيرو» ، تنظيم و برآورد توانمندي و استعداد نرم افزاري و سخت افزاري خود، در ۶ حوزه نيروي انساني، تجهيزات، تأسيسات، منابع مالي، منابع زماني و استراتژي و تاكتيك اتخاذ شده، نسبت به «ترتيب نيرو» ي حريف است.
هرگاه «ترتيب نيرو» ي حريف، به روز، تنظيم و برآورد شد و سپس «تركيب نيرو» ي خودي، در نسبت با آن به روز، تنظيم گرديد، آنگاه «امكان سنجي» ممكن خواهد بود. پس از اين مرحله، بلوف سنجي و سنجش احتمالات، امكان پذير است.
غلو و بلوف
در تنظيم «ترتيب نيرو» ي حريف، توجه به روانشناسي استراتژيست ها و سياستمداران كشور حريف ضروري است.
براي مثال، استراتژيست هاي آمريكايي، به دليل تفوق سياسي، اقتصادي و نظامي كشورشان، همواره از موضع بالا برخورد كرده و تكبر ويژه آنگلوساكسني خود را به نمايش مي گذارند. به زعم آنها، بازي «پوكر» تبلور تفوق آمريكايي در صحنه است و چون ذات «پوكر» بر بلوف است، همواره استراتژيست هاي آمريكايي در كنار سياستمداران و اصحاب رسانه هاي آن كشور، مثلثي را شكل مي دهند كه قلب آن را «اغراق» ، «غلو» و «بلوف» رقم مي زند.
نكته اساسي اين است كه اگر رژيم آمريكا بداند در اقدام به كاري به طور نسبي موفق خواهد بود، براي عملي ساختن آن، لحظه اي درنگ نخواهد كرد؛ مثال كشور عراق، مهم ترين گواه اين مسئله است؛ آنگاه كه زمان اقدام عليه عراق رسيد، مسئله اي به نام شوراي امنيت براي آمريكا و انگليس و ساير اعضاي محور «آنگلوزاينيست رژيمز» Anglo-Zionist Regimes موضوعيت نداشت.
اصرار گسترده آمريكا براي پرونده سازي عليه ايران و كشاندن آن به شوراي امنيت، سه مسئله را به ذهن متبادر مي سازد:
- با اين اصرار، آمريكا مسئله مواجهه خود با ايران را در سطح افكار عمومي جهاني با هدف «عادي سازي» و تخليه هيجانات، تعميم مي بخشد.
- اين اصرار، حكايت از محدوديت هاي آمريكا در مواجهه با ايران دارد. در واقع، اين كشور به جاي برخورد عملي از جنس تهديد سخت، در فضاسازي تهديد نرم باقي مانده است.
- يا اينكه هدف آمريكا از اين اصرار _ با توجه به محدوديت هاي آن در مواجهه با ايران - تدارك يك ائتلاف جهاني است . وجه مشترك هر سه مسئله، اغراق در موضوع به نيت تأمين عقب نشيني و «وادادن» ايران است.
يك درد بدون درمان: بهانه
در تبيين خط مشي Gate-way تهديد رژيم آمريكا عليه ايران، مبتني بر تئوري بازي ها، «بهانه شناسي» يك اصل اساسي است. يك استراتژيست براي «كيش» و «مات» حريف، در صحنه بازي، ابتدا به دنبال تبيين يك «بهانه» رفته و با تبليغات گسترده، موضوع «بهانه» را «مسئله» حريف مي كند.
آمريكا طي سال هاي گذشته چهار موضوع را مورد «بهانه» قرار داده و با عظيم ترين و حجيم ترين تبليغات گسترده در طول تاريخ تبليغات مدرن، آنها را به مسئله ايران و جهان تبديل كرده است:
۱- بهانه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي. با توجه به اينكه جمهوري اسلامي بارها اعلام نموده است كه فقط با نيت اهداف اقتصادي به دنبال دستيابي به انرژي هسته اي است، اما آمريكا و ساير اعضاي محور رژيم هاي آنگلوصهيون، همچنان بر طبل اين بهانه مي كوبند و به سختي تلاش مي كنند تا بهانه خود را به كرسي بنشانند.
آمريكا، تنها كشور استفاده كننده از سلاح هسته اي در جهان(به ترتيب، ابتدا پرتاب بمب هيدروژني در هيروشيما و ناكازاكي ژاپن در جنگ دوم جهاني و بهره گيري از بمب هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده در مناقشه كوزوو در بالكان و به كاربردن سلاح هاي نوتروني در تورابوراي افغانستان در سال ۱۳۸۰ و در نزديكي فرودگاه بغداد در ۱۳۸۲) است. بنا به گفته محمد البرادعي- دبير كل آژانس انرژي اتمي كه به دليل ايفاي نقش ويژه در اطاله روند پرونده سازي هسته اي براي ايران، از سوي نهادهاي صهيونيستي، جايزه ويژه صلح را دريافت نمود- در جهان ۲۷۰۰۰ كلاهك اتمي وجود دارد. در شرايطي جهان آنگلوساكسن، ايران را به تلاش براي دستيابي به سلاح هسته اي متهم مي كند كه بيش از نيمي از كل كلاهك هاي هسته اي جهان - يعني ۱۵۰۰۰ كلاهك - تنها در اختيار كشورهاي محور آنگلوصهيون است.
۲- بهانه حمايت ايران از تروريسم. اين بهانه نيز در شرايطي مطرح مي شود كه جهان آنگلوصهيون در دو قرن اخير، منشأ پيدايش و گسترش انواع تروريسم مدرن است؛ منشأ و عامل سايكوتروريسم Psycho-Terrorism، تكنوتروريسم Techno-Terrorism، مدياتروريسم Media-Terrorism، اكوتروريسم Eco-Terrorism، اكانوتروريسم Econo-Terrorism، ناركوتروريسم Narco-Terrorism، بيوتروريسم Bio-Terrorism، ايدئوتروريسم Idea-Terrorism و ... .
۳- بهانه نقض حقوق بشر از سوي ايران. بايد توجه داشت كه آمريكا- مجري طرح گوانتانامو، ابوغريب در عراق ، شكنجه گاه هاي هوايي بين قاره اي و ... - اين اتهام را مبناي بهانه قرار داده است.
۴- بهانه فقدان دموكراسي در ايران. اين بهانه نيز از سوي كشوري چون آمريكا مطرح مي شود كه از سه زاويه قابل تأمل است:
الف- آمريكا خود يكي از غيردموكراتيك ترين كشورهاي جهان است. در طول بيش از ۱۵۰ سال گذشته، در اين كشور تنها از دو حزب، دو نفر انتخاب و در يك سيستم رفراندوم بسيار ضعيف و ناعادلانه، درنهايت يكي از آنها وارد كاخ سفيد مي شود.
ب- بيش از ۹۰ درصد كشورهاي دوست و هم پيمان آمريكا در جهان را حكومت هاي ديكتاتوري سلطنتي يا جمهوري هاي كودتايي سرهنگان و ژنرال ها تشكيل مي دهند.
ج- در سال هاي اخير، در هر نقطه از جهان كه با استفاده از قواعد نسبي دموكراسي، رأي مردم برتافته شده است، نتيجه براي آمريكا، غيرقابل تصور و فاجعه بار بوده است. به سادگي مي توان دموكراسي گريزي آمريكا در برنتافتن و مخالفت با نتيجه انتخابات عمده سال ۱۳۸۴ در كشورهاي ايران، بوليوي، عراق، فلسطين و ... را مشاهده نمود.
در تئوري بازي ها، نسبت به «بهانه شناسي» ، براي طرح ريزي استراتژيك، در شرايط تنوع بهانه ها از سوي حريف، توجه به دو نكته ضروري است:
- ابتدا اينكه به هيچ وجه نبايد به بهانه جويي حريف تن داد: هر نوع «اعتمادسازي» نسبت به بهانه جويي حريف، نتايج فاجعه بار استراتژيكي را در برخواهد داشت.
- و ديگر اينكه اگر به بهانه اول تن در داده شد، اما حريف به مقاصد مورد نظر از بهانه جويي هايش نرسيد، قطعاً و يقيناً به سراغ موارد بعدي در فهرست بهانه ها خواهد رفت.
البته ممكن است اين تلقي وجود داشته باشد كه در بازي با بهانه هاي حريف، مي توان «زمان» را با «اعتمادسازي» خريد. بايد توجه داشت كه اين تلقي در ابعاد تاكتيكي شايد مؤثر باشد، اما در بعد استراتژيكي و در ميان مدت و درازمدت، همان نتايج فاجعه بار مترتب بر بحث اعتمادسازي را در پي خواهد داشت.
آمريكا در طول ماه هاي پس از اشغال عراق و آشكارشدن ماهيت گرداب چريكي آن كشور، اقدام به فرافكني نمود و همسايگان عراق ـ به ويژه ايران و سوريه ـ را به دخالت در امور داخلي عراق اشغالي متهم كرد.
اخيراً با تعميق گرداب عراق براي كشورهاي محور آنگلوصهيون، آمريكا طرح رواني فرافكني مزبور براي زمينه سازي «بهانه» تازه اي عليه جمهوري اسلامي در سطح افكار عمومي جهان را به صورت سازمان يافته پي گيري مي كند.
پس از اعلام كاندوليزا رايس مبني بر مجاز بودن زلماي خليل زاد ـ سفير آمريكا و حاكم واقعي عراق اشغالي _ براي مذاكره با همتاي ايراني خود در مورد مسائل داخلي عراق و دعوت رسمي برخي مقامات عراقي از ايران و برخورد اوليه ضعيف مقامات ايراني با اين توطئه، زمينه تبليغات گسترده آمريكا براي فضاسازي در اين خصوص فراهم آمد.
آينده اين طرح رواني را مي توان اينگونه پيش بيني كرد: در ماه ها و سال هاي آينده، آمريكا در عراق بيش از پيش ناكام خواهد ماند، آنگاه با استمرار فضاسازي رواني خود مبني بر رغبت براي مذاكره بر سر رفع مشكلات امنيتي عراق و عدم همكاري و مذاكره از سوي ايران، اين القاء رواني براي جهانيان پيش مي آيد كه واقعاً ايران در امور داخلي عراق دخالت مي كند و مانع از تحقق آرامش و ثبات در عراق مي گردد.
پس از تحقق اين «القاء» رواني، آنگاه موضوع اين «القاء» و اتهام، تبديل به «بهانه» اي خواهد شد كه ايران براي خلاصي از آن بايستي همين روند طاقت فرساي رهايي از «اتهام» تلاش براي دستيابي به سلاح هسته اي را طي كند؛ همين روندي كه حاصل «اعتمادسازي» بي مورد ايران، نسبت به اتهام بي اساسي بود كه اين پذيرش «اصل» اعتمادسازي از سوي ايران، در سطح افكار عمومي، القاء مظنون و مشكوك و غير قابل اعتماد بودن ايران را در پي داشت.
در شرايطي كه عامل بي ثباتي روز افزون عراق، حضور نيروهاي اشغالگر آنگلوصهيون است، جمهوري اسلامي ايران، هيچ موضوع قابل مذاكره اي با آمريكايي ها در خصوص عراق ندارد؛ كشورهاي آنگلوصهيون بايد به اشغال عراق، افغانستان و فلسطين خاتمه دهند؛ اين موضوعي مذاكره پذير نيست.
در نتيجه، هر نوع پذيرش مذاكره با آمريكا در مورد مسائل داخلي عراق، در آينده دروازه بهانه پنجم را عليه ايران خواهد گشود؛ بهانه مداخله در امور داخلي عراق و ممانعت از تحقق ثبات و آرامش در آن كشور.
****
منابع::
http://www.donya-e-eqtesad.com/85-03-29/320329.htm
http://www.roshd.ir/roshd/Default.aspx?tabid=442&EntryID=1190&SSOReturnPage=Check&Rand=0
http://www.donya-e-eqtesad.com
www.wikipedya.com (http://www.wikipedya.com/)
www.searchmash.com (http://www.searchmash.com/)
مقدمه
تئوري بازي ها، يك روش عمومي در تصميم سازي هاي استراتژيكي و تاكتيكي است كه مدل هاي گوناگوني دارد.
در اين نوشتارسعي شده است با استفاده از يكي از ساده ترين مدل ها در تئوري بازي ها، براي آشنايي عموم مخاطبان با چگونگي روند علمي تصميم سازي، مبتني بر بررسي احتمالات، مسئله كشمكش ميان آمريكا با ايران بر سر بهره مندي از انرژي هسته اي مورد نقد و ارزيابي قرار گيرد و البته براي آسان سازي فهم آن، تلاش شده است كه از ابعاد پيچيده و فني آن- به ويژه از به كاربردن مفاهيم تخصصي- حتي الامكان صرفنظر و پرهيز شود. در جهان پرآشوب امروز كه روند تحولات، شتاب گسترده اي يافته است، بهره مندي از عنصر تصميم سازي در ابعاد حرفه اي آن، مهمترين گزينه براي بقاء يك امت - كشور است. اميد اينكه طرح روش هاي تصميم سازي در طرح ريزي استراتژيك در سطح جامعه، موجب آشنايي هر چه بيشتر عموم با اين روش ها گردد.
تئوری بازی ها
حتما می دانید که پیروزی در هر بازی تنها تابع یاری شانس نیست بلکه اصول و قوانین ویژه ی خود را دارد والبته هر بازیکن در طی بازي چه بداند وچه نداند سعی می کند با به کارگیری آن اصول خود را به برد نزدیک کند .وصد البته در این میان کسی پیروز میدان خواهد بود که بیش از دیگران از این اصول بهره گیرد.
شاید باور نکنید که قواعد حاکم بر بازی بزرگ تر ها (!) هم کمابیش همان قواعد حاکم بر بازی های کودکان ومسابقات ورزشی است!!
رقابت دو کشور برای دست یابی به انرژی هسته ای، سازوکار حاکم بر روابط بین دوکشور در حل یک مناقشه ی بین المللی، رقابت دو شرکت تجاری در بازار بورس کالا، و... همه وهمه از جمله بازی هایی هستند که بزرگ ترها (!!) تلاش می کنند در آن به پیروزی برسند.
دانشی که به مطالعه ی دقیق بازی ها می پردازد تئوری بازی ها (Game Theory) نام دارد.
بازی هایی که تئوری بازی ها آن ها را مطالعه می کنند موجودات ریاضی خوش تعریفی هستند .یک بازی شامل مجموعه ای از بازیکنان، مجموعه ای از حرکت ها یا راه بردها (Strategies) و نتیجه ی مشخصی برای هر ترکیب از راه بردها می باشد.
نظریه ی بازی در واقع شاخه ای از ریاضیات کاربردی است که در سیاست، علوم اجتماعی، اقتصاد، زیست شناسی، علوم کامپیوترو حتا فلسفه کاربرد دارد.
نظریه ی بازی تلاش می کند تا رفتار ریاضی حاکم بر یک موقعیت استراتژیک (تضاد منافع) را مدل سازی کند.این موقعیت زمانی پدید می آید که موفقیت یک فرد وابسته به راه بردهایی است که دیگران انتخاب می کنند.
هدف نهایی این دانش یافتن راه برد بهینه برای بازیکنان است.
کاربردها
تئوری بازی ها در مطالعه ی طیف گسترده ای از موضوعات کاربرد دارد.
این نظریه در ابتدا برای درک مجموعه ی بزرگی از رفتارهای اقتصادی به عنوان مثال نوسانات شاخص سهام در بورس اوراق بهادار وافت و خیز بهای کالاها در بازار مصرف کنندگان ایجاد شد.
تحلیل پدیده های گوناگون اقتصادی وتجاری نظیر پیروزی در یک مزایده، معامله، داد وستد، شرکت در یک مناقصه، و... از دیگر مواردی است که تئوری بازی ها در آن نقش ایفا می کند.
پژوهش ها در این زمینه اغلب بر مجموعه ای از راه بردهای شناخته شده به عنوان تعادل در بازی ها استوار است. این راه بردها اصولا از قواعد عقلانی استنتاج می شوند. مشهورترین تعادل ها تعادل نش است.براساس نظریه ی تعادل نش ، اگر فرض کنیم در هر بازی با استراتژی مختلط بازیکنان به طریق منطقی ومعقول راه بردهای خود را انتخاب کنند و به دنبال حد اکثر سود در بازی هستند، دست کم یک راه برد برای بدست آوردن بهترین نتیجه برای هر بازیکن قابل انتخاب است و چنان چه بازیکن راه کار دیگری به غیر از آن را انتخاب کند، نتیجه ی بهتری بدست نخواهد آورد.
کاربرد تئوری بازی ها در شاخه های مختلف علوم مرتبط با اجتماع از جمله سیاست، جامعه شناسی، وحتا روان شناسی در حال گسترش است.
در زیست شناسی هم برای درک پدیده های متعدد از جمله برای توضیح تکامل و ثبات ونیز برای تحلیل رفتار تنازع بقا و نزاع برای تصاحب قلمروبازی های مختلف به کارمی آیند.
امروزه این نظریه کاربرد فزاینده ای در منطق و دانش کامپیوتر دارد. دانشمندان این رشته ها از برخی بازی ها برای مدل سازی محاسبات و نیز به عنوان پایه ای نظری برای سیستم های چندعاملی استفاده می کنند.
هم چنین این نظریه نقش مهمی در مدل سازی الگوریتم های بر خط ( online algorithms) دارد.
کاربردهای این نظریه تا آن جا پیش رفته است که در توصیف و تحلیل بسیاری از رفتارها در فلسفه و اخلاق ظاهر می شود.
کمی تاریخچه
درسال 1921 یک ریاضی دان فرانسوی به نام امیل برل (Emile Borel) برای نخستین بار به مطالعه ی تعدادی از بازی های رایج در قمارخانه ها پرداخت و تعدادی مقاله در مورد آن ها نوشت. او در این مقاله ها بر قابل پیش بینی بودن نتایج این نوع بازی ها به طریق منطقی، تاکید کرده بود.
اگرچه برل نخستین کسی بود که به طور جدی به موضوع بازی ها پرداخت، به دلیل آن که تلاش پی گیری برای گسترش و توسعه ی ایده های خود انجام نداد، بسیاری از مورخین ایجاد نظریه ی بازی را نه به او، بلکه به جان ون نویمن (John Von Neumann) ریاضی دان مجارستانی نسبت داده اند.
آن چه نویمن را به توسعه ی نظریه ی بازی ها ترغیب کرد، توجه ویژه ی او به یک بازی با ورق بود.
او دریافته بود که نتیجه ی این بازی صرفا با تئوری احتمالات تعیین نمی شود.
او شیوه ی بلوف زدن در این بازی را فرمول بندی کرد. بلوف زدن در بازی به معنای راه کار فریب دادن سایر بازیکنان و پنهان کردن اطلاعات از آن هاست.
در سال 1928 او به همراه اسکار مورگنسترن(Oskar Mongenstern) که اقتصاددانی اتریشی بود کتاب تئوری بازی ها و رفتار اقتصادی را به رشته ی تحریر در آوردند. اگر چه این کتاب صرفا برای اقتصاددانان نوشته شده بود، کاربردهای آن در در روان شناسی،جامعه شناسی، سیاست، جنگ، بازی های تفریحی و بسیاری زمینه های دیگر به زودی آشکار شد.
نویمن بر اساس راه بردهای موجود در یک بازی ویژه شبیه شطرنج توانست کنش های میان دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را در خلال جنگ سرد، بادر نظر گرفتن آن ها به عنوان دو بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدل سازی کند.
از آن پس پیشرفت این دانش با سرعت بیشتری در زمینه های مختلف پی گرفته شد و از جمله در دهه ی 1970 به طور چشم گیری در زیست شناسی برای توضیح پدیده های زیستی به کار گرفته شد.
در سال 1994 جان نش(John Nash) به همراه دو نفر دیگر به خاطر مطالعات بدیع خود در زمینه ی تئوری بازی ها برنده ی جایزه نوبل اقتصاد شدند. در سال های بعد نیز برندگان جایزه ی نوبل اقتصاد عموما از میان نظریه پردازان بازی انتخاب شدند.
انواع بازی
نظریه ی بازی علی الاصول می تواند روند ونتیجه ی هر نوع بازی از دوز گرفته تا بازی در بازار بورس سهام را توصیف و پیش بینی کند.
تعدادی از ویژگی هایی که بازی های مختلف بر اساس آن ها طبقه بندی می شوند، در زیر آمده است. اگر کمی دقت کنید از این پس می توانید خودتان بازی های مختلف ویا حتا پدیده ها وروی دادهای مختلفی را که در پیرامون خود با آن ها مواجه می شوید به همین ترتیب تقسیم بندی کنید.
1.متقارن - نامتقارن(symmetric- asymmetric)
بازی متقارن بازی ای است که نتیجه و سود حاصل از یک راه برد تنها به این وابسته است که چه راه بردهای دیگری در بازی پیش گرفته شود واز این که کدام بازیکن این راه برد را در پیش گرفته است مستقل است. به عبارت دیگراگر مشخصات بازیکنان بدون تغییر در سود حاصل از به کارگیری راه برد ها بتواند تغییر کند، این بازی متقارن است. بسیاری از بازی هایی که در یک جدول 2*2 قابل نمایش هستند، اصولا متقارن اند.
بازی جوجه ها ومعمای زندانی (اگر کمی صبور باشید به زودی توضیح داده خواهد شد!) نمونه هایی از بازی متقارن هستند.
بازی های نامتقارن اغلب بازی هایی هستند که مجموعه ی راه بردها ی یکسانی برای بازیکنان در بازی وجود ندارد. البته ممکن است راه بردهای یکسانی برای بازیکنان موجود باشد ولی آن بازی نامتقارن باشد.
2.مجموع صفر - مجموع غير صفر(Zero sum-Nonzero sum)
بازيهاي مجموع صفر بازيهايي هستند كه ارزش بازي در طي بازي ثابت ميماند و كاهش يا افزايش پيدا نميكند. در اين بازيها سود يك بازيكن با زيان بازيكن ديگر همراه است. به عبارت سادهتر يك بازي مجموع صفر يك بازي برد- باخت مانند دوز است وبه ازاي هر برنده همواره يك بازنده وجود دارد.
اما در بازيهاي مجموع غير صفر راهبردهايي موجود است كه براي همهي بازيكنان سودمند است.
3.تصادفي - غير تصادفي (Random- Nonrandom)
بازيهاي تصادفي شامل عناصر تصادفي مانند ريختن تاس يا توزيع ورق هستند و بازيهاي غير تصادفي بازيهايي هستند كه داراي راهبردهايي صرفا منطقي هستند .در اين مورد ميتوان شطرنج ودوز را مثال زد.
4.باآگاهي كامل – بدون آگاهي كامل (Perfect knowledge – Non perfect knowledge)
بازيهاي با آگاهي كامل، بازيهايي هستند كه تمام بازيكنان ميتوانند در هر لحظه تمام تركيب بازي را در مقابل خود مشاهده كنند، مانند شطرنج.
از سوي ديگر در بازيهاي بدون آگاهي كامل ظاهر وتركيب كل بازي براي بازيكنان پوشيده است،مانند بازيهايي كه باورق انجام ميشود.
نمونههايي از بازيها
بازي ترسوها (Chicken game)
دو نوجوان در اتومبيلهايشان با سرعت به طرف يكديگر مي رانند،بازنده كسي است كه اول فرمان اتومبيلش را بچرخاند و از جاده منحرف شود.
بنابراين: اگر يكي بترسد ومنحرف شود ديگري ميبرد،
اگر هردو منحرف شوند هيچكس نميبرد اما هردو باقي ميمانند،
اگر هيچكدام منحرف نشوند هردو ماشين هايشان (وحتا احتمالا زندگيشان را !!!)مي بازند.
اگر شما يكي از اين نوجوانها باشيد چه ميكنيد؟
معماي زنداني(Prisoner’s delimma)
دو نفر متهم به شركت در يك سرقت مسلحانه در جريان يك درگيري دستگير شدهاند و هردو جداگانه مورد بازجويي قرار ميگيرند. در طي اين بازجويي با هريك از آنها جداگانه به اين صورت معامله ميشود:
اگر دوستت را لو بدهي تو آزاد ميشوي ولي او به پنج سال حبس محكوم خواهد شد.
اگر هردو يكديگر را لو بدهيد، هردو به سه سال حبس محكوم خواهيد شد.
اگر هيچكدام همديگر را لو ندهيد، هردو يكسال در يك مركز بازپروري خدمت خواهيد كرد.
اگر شما يكي از اين زندانيها بوديد چه ميكرديد؟
كمي دقت كنيد !!! چه قدر از اتفاقاتي كه در عرصهي سياست، اقتصاد،و... اتفاق ميافتد بااين دو بازي مشهور متناظر وقابل توضيح است!؟
****
مصاحبهاي با توماس شلينگ
تفسير تئوري بازيها و مدل چك بورد
قسمت اول
در مجموع وقتي راجع به تهديدها و اميدها فكر ميكنم و به سازماندهي نهادينه براي انجام اموري چون تبادل اسرا و مشكلاتي چون مشكل حملات ناگهاني، به اين نتيجه ميرسم كه تئوري بازيهاي ابتدايي، يعني همان تئوري كه من به سختي ميتوانم تنها آن را تئوري بازيها بنامم، تنها قادر است سوالها، نتايج و بازدهي را مشخص سازد
گروه تحليلـ توماس شلينگ يكي از نوبليستهاي اقتصاد در سال 2005 است. فعاليتهاي وي در زمينه تئوري بازيها و به دنباله آن مدل چكبورد، انگيزهاي شد براي اهداي جايزه نوبل به وي، تفسیر كنشهاي متقابل اجتماعي و تاثيرپذيري رفتارهاي كلان اجتماعي به واسطه تقابل انگيزهها و عمل خردگرايانه افراد در جامعه در قالب تئوري بازيها و مدل چكبورد، عملا فعاليت علمي اين اقتصاددان را از حوزه اقتصاد به ديگر زيرشاخههاي علوم انساني كشانده است.
اين مصاحبه تخصصي پيش از دريافت جايزه نوبل توسط شلينگ انجام شده است و مباحث عنوان شده در آن به نوعي براي اولين بار است كه در قالب زبان فارسي ارائه ميشود. از آنجا كه تئوري بازيها در ايران، زيرشاخهاي كاملا جديد در رشته اقتصاد است، برآنيم تا با ترجمههاي بيشتر، به توسعه علمي در اين زمينه ياري رسانيم. در اين راستا به زودي مصاحبهاي ديگر را در همين صفحه با رابرت آمان، نوبليست ديگر تئوري بازيها، به چاپ خواهيم رساند. باشد كه مسووليت خود را در زمينه رشد علمي در موضوعات جديد اقتصاد، به خوبي به انجام رسانيم.
توماس شلینگ
1 - مقدمه
اين يادداشت براساس مصاحبه كوتاهي با توماس شلينگ، برنده جايزه نوبل سال 2005 به همراه رابرت جي آمان، نوشته شده است.
اين مصاحبه كه در دانشگاه مريلند آمريكا انجام شده است، شامل دو بخش است. اولين بخش درباره تفسير وي از تئوري بازيها است، به خصوص درباره استفاده از بازيها، در اين بخش، مدلهاي تئوريك در توضيح منشاء و حفظ قراردادها و هنجارها ارائه شده است. بخش دوم در مورد منشاء مدل تاثيرگذار چكبورد شيلنگ است و به خصوص روشي را توضيح ميدهد كه توسط اين مدل بتوان مثالهايي از پديدههاي اجتماعي را الگوسازي كرد. اين يادداشت در انتها با اشاره به برخي نكات به جمعبندي موضوع ميپردازد.
2 - تفسير تئوري بازيها:
(تفسير كلاسيك تئوري بازيها اين است كه بازيها بايد نمايانگر قواعد فيزيكي و سازماني بازيها در جهان واقعي باشند) اما (مدلهاي تئوريك بازيها به طور كلي نميتوانند منعكس كننده قواعد فيزيكي و سازماني جهان واقعي باشند و قواعد بازيها معمولا اختراع تئوري پردازان است) (يانسن 23:1998) يعني مدلهاي تئوريك بازيها نميتوانند فضايي را كه يك نتيجه خاص مثلا يك قرارداد بخصوص در آن به دست آمده توصيف كنند، بلكه بيشتر خلاصهاي از اين عوامل هستند. تفسير جايگزين ديگر ميتواند اين باشد كه براي آنكه يك بازي معنا پيدا كند، بايد نمايانگر طرز تلقي افراد (بازيگران بازي) از موقعيت باشد. (رابينستين 1991) البته مدلهاي تئوريك بازيها، روش برداشت عاملان مدلها از سناريوي فرضيهاي را كه تئوري پردازان توصيف كردهاند، به تصوير ميكشند.
اما اين مدلها نمايانگر طرز تلقي افراد واقعي از موقعيت مشكل در جهان واقعي، نيستند. بلكه بيشتر آنها ارائه دهنده روشي هستند كه عاملان عقلگرا ممكن است از موقعيت فرضي درك كنند. به علاوه بخش اعظم تئوري تكاملي بازيها هر يك از عاملان را به عنوان يك ماشين از پيش برنامهريزي شده به تصوير ميكشد.
بنابراين ادراك عاملان واقعي هيچ نقشي را در اين مدلها ايفا نميكند. در مجموع تئوري پرداز فرض كرده است كه عاملان تلقي مشخصي از موقعيت به دست ميآورند و سپس نتايج اين پيش فرض را مورد آزمايش قرار ميدهند. بنابراين تفسيري كه بازيها از چگونگي درك عاملان از موقعيت ارائه ميدهند، كاربردي ندارد.
توماس سيشلينگ، تفسيري ديگر از تئوري بازيها را ارائه داده است. او گفته است كه اين تئوري چارچوبي را براي تحليل به دست ميدهد. (براي مثال مراجعه كنيد به چاپ اول شلينگ 1984).
او معتقد است كه تئوري بازيها چگونگي تصميمگيري مردم را توصيف نميكند بلكه يك تئوري قياسي است در مورد شرايطي كه بايد اين تصميمات از آنها برخوردار باشند تا عقلگرايانه فرض شوند. (شلينگ 1984 چاپ اول صفحه 215) شايد اين تئوري به اندازه يك «تئوري آني» كه ميتوان بلافاصله انتظار كاربردش را داشت ارزشمند نباشد، اما به عنوان يك چارچوب كاري داراي ارزش است.» (شلينگ 1984 چاپ اول صفحه 241) شلينگ معتقد است «تئوري بازيها از لحاظ عقلي مفيد است اما سطح آن، ابتداييترين سطح ممكن است.» با توجه به اين نكته جالب است بدانيم كه عقيده وي در مورد تئوري بازيهاي «پيشرفته» چيست.
در مصاحبهتان با ريچارد سودبرگ (1990) گفتيد كه تئوري بازيها از لحاظ عقلي مفيد است اما سطح آن، ابتداييترين سطح ممكن است.» منظور شما از عبارت «از لحاظ عقلي مفيد» چيست و چرا در ابتداييترين سطح ممكن؟ ممكن است اين را توضيح دهيد؟
در مجموع وقتي راجع به تهديدها و اميدها فكر ميكنم و به سازماندهي نهادينه براي انجام اموري چون تبادل اسرا و مشكلاتي چون مشكل حملات ناگهاني، به اين نتيجه ميرسم كه تئوري بازيهاي ابتدايي، يعني همان تئوري كه من به سختي ميتوانم تنها آن را تئوري بازيها بنامم، تنها قادر است سوالها، نتايج و بازدهي را مشخص سازد و شايد بتواند آنها را در يك ماتريس قرار دهد كه اين كمك بسيار مفيدي است. من هم اكنون در كلاسهايي تدريس ميكنم. ميتوانم به دانشجويان يك مشكل بسيار ساده بدهم كه آنها به احتمال زياد نتوانند از عهده آن برآيند. به آنها ميگويم: «ببينيد، شما دو نفر داريد كه هر يك تنها دو انتخاب ميتوانند داشته باشند.
مدلهاي تئوريك بازيها به طور كلي نميتوانند منعكس كننده قواعد
فيزيكي و سازماني جهان واقعي باشند و قواعد بازيها معمولا اختراع تئوري پردازان است
او معتقد است كه تئوري بازيها چگونگي تصميمگيري مردم را توصيف نميكند بلكه يك تئوري
قياسي است در مورد شرايطي كه بايد اين تصميمات از آنها برخوردار باشند تا عقلگرايانه فرض شوند
ميتوانيم براي آنها يك ماتريس با چهارخانه يا چهار نتيجه ترسيم كنيم. به اين ماتريس نگاه كنيد و به من بگوييد چه ميبينيد.» خيلي زود آنها ياد ميگيرند كه به دنبال استراتژيهاي غالب و تعادلها بگردند. آنها ميآموزند كه ببينند اگر يكي از افراد داراي استراتژي غالب باشد، چه بر سر انتخابهاي فرد ديگر ميآيد.
آنها ميتوانند در اين باره صحبت كنند كه آيا انتخاب همزمان اين افراد يا انتخاب زودتر يكي از آنها تغييري ايجاد ميكند يا خير. همه آنها ميتوانند ناگهان در اين موارد نظر دهند. اما پيش از آنكه آنها ماتريس را در اختيار داشته باشند، نميتوانستند دادههاي مشكل را سازماندهي كنند. بنابراين بدين وسيله آنها ميتوانند اين دادهها را به تصوير كشند يا با آن كار كنند.
من از اين قياس استفاده ميكنم: بالاترين پيشرفت در مديريت تجارت حسابداري دوبل و بزرگترين پيشرفت در رياضيات علامت مساوي يعني يك مفهوم جبري است. تصور من اين است كه بزرگترين تاثير تئوري بازيها ماتريس نتايج است. ماتريس نتايج و حتي ماتريس نتايجي كه براساس انتخابهايش به طرز نامحدودي بزرگ باشد ميتواند راههاي زيادي را براي سازماندهي مشكل در اختيار گذارد. بايد بگويم ماتريس نتايج براي جامعهشناسي، علوم سياسي، حقوق و اقتصاد ميتواند از اهميتي حياتي برخوردار باشد. با توجه به اين شما ميتوانيد مفاهيمي را بسط دهيد. از جمله مفهوم تعادل، مفهوم استراتژي غالب، ايده چند تعادلي و اين ايده كه گاهي شما ميتوانيد با شكل دهي درست انتخابهاي غالب، مشكل را بيابيد.
به نظر من همه اينها بسيار مفيدند و من آنها را به دانشجويانم ميآموزم. به آنها ميگويم روزي خواهد رسيد كه شما فايده اينها را درك خواهيد كرد.» در مورد تعادل شما به سادگي به يك جفت انتظارات ميانديشيد كه شما را به سوي رفتاري كه آن انتظارات را برآورده ميسازد، هدايت ميكند. اين موضوع آنقدر ابتدايي است كه هيچ كس نميتواند نامي چون تئوري بازيها بر آن نهد. مفاهيم بسياري هستند كه چنين نامهاي جذابي بر آنها نهاده نشده است. من حدود 12 كتاب در مورد تئوري بازيها دارم، اما تنها چندتايي از آنها را به عنوان يك اقتصاددان براي خودم مفيد ميدانم. (البته منظورم كتاب 1957 «بازيها و تصميمات» دانكن لوس و هوارد ريفا نيست، زير اين مفيدترين كتابي است كه تاكنون خواندهام) اغلب اين كتابها در مورد مفاهيم تكنيكي بسيار جذاب هستند اما آنها كاربرد چنداني ندارند. ديويد كرپس در دانشگاه استنفورد، كار مفيدي ارائه داده است و همينطور راجرميرسن در دانشگاه نورث وسترن.
به نظر من آنها تلاش بسيار نمودهاند كه تئوري بازيها را براي دانشجويان ملموس كنند و نشان دهند كه اين تئوري چگونه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد. طي 20-15 ساله اخير مردم بر اين باورند كه تئوري بازيها علم اقتصاد را متحول ساخته است.
اما من واقعا اين تحول را نميبينم. مطالعه و درك اغلب كارهايي كه انجام شده، برايم دشوار است و معمولا آنها زحمتي به خود ندادهاند. ميتوانست كارهاي قابل تقدير بيشتري انجام شود. اما اگر به مجله كانفليكت رزولوشن كه از سال 1957 به چاپ رسيد نگاه كنيد، ميبينيد كه اين مجله تئوري بازيها را در سطحي بسيار ابتدايي بارها منتشر كرده است. در واقع اين مجله براساس روالي كه دنبال ميكرد، يك بخش را به طور منظم به عقايد مربوط به تئوريبازيها اختصاص داده است. شما ميتوانيد آن را مطالعه كنيد و تئوري بازيهاي زيادي را در آن بيابيد، اما همه آنها متوني بسيار ابتدايي هستند.
بنابراين نظر شما در مورد «تئوري بازيهاي تكاملي» و كاربردهاي آن در علوم اجتماعي از جمله كارهاي 1998 پيتون يانگ چيست؟ به نظر ميرسد اين كارها به شدت تكنيكي و پيشرفته باشند و در آنها از تكنيكهاي پيشرفته رياضي استفاده شده است.
من مجذوب كارهاي مینارد اسميت شدم. به نظر من آنها شاهكارند. كارهاي پيتون يانگ را دوست دارم. تصور ميكنم كارهاي او بيش از حدمطلق است. او در مورد فرآيند تكاملي خود صحبت كرده است كه هنجارهايي را نتيجه داده است. سپس با مدل كاركرده و آن را كشف كرده است چون او با احتمالات زيادي در ابتدا روبهرو شده است و ناگزير اگر شما مدت زيادي منتظر بمانيد، هنجار فرو ميشكند. آنچه من به پيتون گفتم اين بود: از زماني كه شما هنجاري را در اختيار داشته باشيد مردم ديگر هيچ تلاشي نميكنند آنگونه كه پيش از آن هنجار تصميم ميگرفتند، تصميمات خود را اتخاذ كنند، اكنون مردم به هنجار توجه ميكنند.
اگر هنجار اين باشد كه هميشه يك مرد در را براي يك خانم باز كند و اين هنجار زود به دست آمده باشد، آنگاه همه كودكان با دانستن اين هنجار بزرگ ميشوند، بنابراين فرآيند پيشرفتهاي كه آن هنجار را به دست داده، منجر به اين واقعيت ميشود كه به محض در اختيار داشتن آن هنجار، مردم آن را دروني ميكنند، ميتوانند آن را به خاطر داشته باشند، ميتوانند آن را آموزش دهند و حتي ميتوانند علايمي را براي نشان دادن آن هنجار به كار برند. بنابراين كار فراوان روي اين مساله جذاب كه اگر يكميليون سال صبر كنيد اين هنجار چگونه درهم ميشكند، برايم اندازه اين واقعيت جالب نيست كه هنجار ميتواند در جايگاه اوليه خود روي دهد. اغلب هنجارهايي كه من به آنها وفادار بودهام به آن خاطر نبودهاند كه 12بار گذشته به آنها اطمينان كردهام و آنها جواب دادهاند، بنابراين احتمالا باز هم جواب خواهند داد. اما من كارهاي پيتون را دوست دارم. برخي از كارهاي كن بينمور را هم دوست دارم اگرچه كار چنداني از اين نوع را در آنها نميبينم. يانگ و بينمور واقعا علاقه چنداني به روش همانندسازي در مقايسه با مدلهايي كه راهحل دارند، از خود نشان ندادهاند. اما پيتون اين مساله را بسيار جدي تلقي كرده است.
بيشك مواجهه با قراردادها و هنجارها براساس تئوري بازيها با كار ديويدلويس در سال 1969 و اقتصادداناني چون رابرت ساگدن (1986) كه راه وي را دنبال كردند آغاز شد. نظر شما در مورد اين روند ديگر در تئوري بازيها چيست؟
ديويدلويس دانشجوي من بود. فكر ميكنم او ايده كارش را از يكي از درسهايي كه با من داشت گرفت و سپس كل كتابش را در مورد آن نوشت كه كتاب خيلي خوبي شد.
اما رابرت ساگدن اغلب از مدلهاي قابل حل به جاي روش همانندسازي استفاده كرد. اما من از كتاب او استفاده كردم. فكر ميكنم ساگدن علايق سياسي، يعني نوعي علايق مربوط به آزادي فردي داشته است كه خواسته نشان دهد شما به دولت هيچ احتياجي نداريد. من اين گونه افراد را تئوريپردازان بازيها نميدانم بلكه بيشتر آنها را بهعنوان تئوريپردازان اجتماعي ميشناسم. اگر آنها به شما نگويند كه از تئوري بازيها استفاده كردهاند، شما به آساني آن را ميخوانيد و ميگوييد: «اين يك تئوري است، كار يك دانشمند علوم اجتماعي است».
اما به نظر ميرسد تئوري بازيها كمي بيشتر به اقتصاد شبيه باشد تا جامعهشناس يا علومسياسي يا انسانشناسي. زيرا اقتصاددانان از زمان كورنات تاكنون با اينگونه تحليل سروكار دارند. اما نيازي نيست كه آن را تئوري بازيها بناميد. يك نفر ميتواند مانند كار پيتون يانگ را انجام دهد و شايد هرگز در مورد توري بازيها چيزي نشنيده باشد. اگر ميخواهيد تئوري بازيها تنها تئوري قراردادها باشد، به نظر من تصميمي نااميدكننده است. اما اگر ميخواهيد ببينيد آيا تئوري بازيها در زمينه تفكر راجع به اينكه كدام قراردادها حاصل ميشود، آنها چگونه به دست ميآيند، دوام آنها پس از حصول چقدر است، كمكي ميكند، آنگاه ميگويم بله تئوري بازيها در اين زمينهها مفيد است.
اما تئوريپردازان بازيها ميخواهند كل اين تئوري را تئوري بازيها بنامند.
3 - مدل چك بورد
توماس شلينگ به خاطر «ارتقاي درك ما از تعارض (conflict) و همكاري (cooperation) از طريق تحليل تئوري بازيها» برنده جايزه نوبل شد. بيشك او بيشتر در درك ما از هماهنگي، همكاري و تعارض موثر بوده است. اما او در درك ما از پويايي تفكيك خانهها (residential segregation) نيز بسيار موثر بود. او در يكسري مقالات و در كتاب انگيزههاي خرد (Micromotives¯obehavior) و رفتارهاي كلان (1969، چاپ اول 1971، چاپ دوم 1971، 1972، 1978) به اين نكته اشاره كرده است كه تفكيك خانهها ميتواند با انگيزههاي خرد مختلف قابل مقايسه باشد و حتي طرفداري ضعيف از تفكيك (بهعنوان مثال براي اجتناب از وضعيت اقليت) ميتواند منجر به تفكيك خانهها شود (نگاه كنيد به آيديونونات 2004).
بنابراين او معتقد است كه تفكيك خانهها ميتواند بهعنوان يك پيامد ناخواسته از رفتار انسانها حاصل شود. مدل چكبوردي كه شلينگ از تفكيك ارائه داده يكي از مثالهايي است كه توضيح خوبي در علوم اجتماعي و توجيه كلاسيك مكانيزمهاي اجتماعي است.
همچنين اين مدل به عنوان يكي از مثالهاي نمونه براي توضيحات دست نامريي (مثال نوزيك 1974، 1994، اولمان ـ مارگاليت 1978) و يكي از پيشگامان مدلهاي كامپيوتري عامل، بنياد است. (مثال اپشتين و اكتسل 1996، راسر 1999 و كستي 1992). مدل چكبورد، در ادامه فضاي فكري ساير كارهاي شلينگ، يك مدل ساده، مشهودي و تاثيرگذار است. بهخاطر آنكه هدف ما در اين مصاحبه پيريزي روش شناختي كار شلينگ است، خوب است اين سوال را مطرح كنيم كه چگونه شلينگ به چنين مدلي دست يافت. مدل چكبورد بسيار شبيه به مدلهاي سلولي خودكار است و برخي معتقدند كه شلينگ ايدههاي اوليه آن را از شركت رند (موسسهاي در آمريكا كه در زمينه ايجاد خلاقيت فعاليت ميكند) گرفته است. در اين شركت مدلهاي سلولي خودكار بسيار پرطرفدارند.
****
با اقتصاد دانان
رييس گمركي منزجر از قوانين گمرك
دادلي نورث (1691-1641) از اولين مخالفان مكتب مركانتيليسم بود كه از قوانين محدودكننده تجاري براي ايجاد موازنه مثبت تجاري شديدا انتقاد ميكرد.
دادلي نورث تاثير كمي بر روي افكار اقتصادي زمان خود گذاشت، زيرا جزوه كوچكي كه تحت عنوان گفتاري در تجارت نوشت، اندكي پس از فوت او و در نسخي محدود منتشر شد و فورا ناياب گرديد. لذا، ممكن است سوال شود چرا او را اقتصاددان بزرگي ميناميم؟ علت اين امر تا حدودي اين است كه تنها جزوهاي كه نورث نوشت در سال 1818 توسط جيمز ميل موردتوجه قرار گرفت و اقتصاددان ديگري به نام مك كولاك در سال 1822 آن را بهعنوان تاييدي بر عقايد جديد خود در مورد آزادي تجارت به چاپ رساند.
علت ديگر اين است كه جزوه مزبور نمونه بارزي است از قابليت متفكران خاصي كه خود را به كلي از قيد و بندهاي افكار مسلط بر زمان خود رها ميكنند. در واقع، با خواندن آن جزوه درحالحاضر نميتوان قبول كرد كه اين مطالب در زماني نوشته شده كه اقتصاددان ديگري به نام جان لاك به شدت از اقتصاد حمايتي دفاع ميكرد.
نورث از مكتب سوداگري و موازنه پرداختهاي مثبت دفاع نميكرد و برعكس استدلال ميكرد كه تجارت بينالمللي بهتر است مثل تجارت ميان-منطقهاي توسط مقررات دست و پاگير محدود نشود. گذشته از اين، او معتقد بود كه كشورها نه از طريق وضع مقررات، بلكه با فعال كردن صنعت و حفظ تعادل عرضه پول از طريق افتوخيز نيروهاي بازار صاحب ثروت ميشوند. ميزان تجارت بينالمللي ثابت نيست، بهطوري كه منافع كسبشده توسط يك كشور به زيان كشور يا كشورهاي ديگر تمام ميشود. اما، تجارت خارجي چيزي جز «ارسال مازادها» و مبادله «كالاهاي غيرضروريتر» نيست. بحث نورث از سوي ديگر در سطحي بسيار انتزاعي و فارغ از همه ملاحظات اخلاقي و عاطفي صورت ميگيرد. نورث آگاهانه از برخورد با مسايل عيني پرهيز ميكند و با موضوع تجارت بهصورتي «فلسفي» و بر مبناي «اصولي غيرقابل ترديد» برخورد ميكند: روش استدلالي كه به قول خود او در كتاب مهم دكارت يعني روش معرفي گرديده است. اين گونه خودآگاهي در روششناسي در نوشتههاي اقتصادي تا قرن نوزدهم به كلي نادر است.
دادلي نورث از تباري تاجر و سياستمدار بود و بهنظر ميرسد كه تاحدود زيادي شخصا به مطالعه و تحصیل پرداخته است. او در 12سالگي از ادامه تحصيل بازماند و در 19سالگي براي تجارت به تركيه فرستاده شد. نورث در سال 1680 به انگلستان بازگشت، از تجارت كناره گرفت و باقي عمر را ابتدا به عنوان رييس گمرك و سپس به عنوان رييس خزانهداري گذراند.
****
مركانتيليست موافق واردات
چارلز داونانت يكي از اقتصاددانان پيشرويي است كه در دهه 1690 به عنوان «جزوهنويسان» مشهور بودند. دههاي كه نويسندگان بزرگي مثل لاك، نورث و گريگوري كينگ در آن زندگي ميكردند. او فرزند يك نمايشنامهنويس و تهيهكننده تئاتر بود و خود نيز در 19 سالگي يك نمايشنامه تنظيم كرده است. داونانت همچنين در زمان شارل دوم و جيمز دوم متصدي جمعآوري ماليات، در زمان ويليام و ماري عضو مجلس و در زمان ملكه آن بازرس كل امور صادرات و واردات بود.
همه «جزواتي» كه داونانت نوشته، يعني مقالهاي در روشها و اسلوب تامين لوازم حرب (1695)، مقالهاي در باب تجارت هند شرقي (1696)، گفتارهايي در عوايد عامه و تجارت انگليس (1698) و مقالهاي در روشهاي احتمالي برنده ساختن افراد در موازنه تجاري (1699)، موضوعاتي هستند كه مورد علاقه شخصي داونانت بودهاند. با اين حال، او در جريان مباحثات خود، اصولي عمومي را معرفي كرده كه بعضا شبيه نوشتههاي اوليه آدام اسميت است. داونانت از اين نظر كه هوادار موازنه تجاري مثبت به عنوان منبع قدرت سياسي و نيز طرفدار رشد جمعيت و مخالف مصرف غيرضروري بود، حامي مكتب سوداگري به حساب آورده ميشود. معهذا، داونانت مخالف تحريم واردات منسوجات از هند بود چرا كه معتقد بود «تجارت ماهيتا آزاد است» و مخالف نويسندگاني بود كه طلا و نقره را «تنها ذخيره و مهمترين ذخيره كشور» تلقي ميكردند. او اسكناس را به عنوان مكمل پول فلزي تاييد ميكرد. داونانت خود را هوادار ويليام پتي ميخواند و در جزوه گفتارهايي در عوايدنامه و تجارت انگليس، پتي را بنيانگذار «حساب سياسي، يعني هنر استدلال امور دولت به كمك ارقام» خوانده است. داونانت پس از ويليام پتي كوشش كرد تا درآمد ملي را از روي مخارج ملي تخمين بزند. او مازاد درآمد بر مصرف را «سود سرشار» يا «ثروت يا موجودي ملي» ناميد. به سهولت مي توان ديد كه پيشبرد مفهوم درآمد ملي ويليام پتي توسط داونانت تا چه حد روي آدام اسميت كه جزوه گفتارهاي داونانت را بارها مورد اشاره قرار داده، تاثير گذاشته است. داونانت به زنده نگهداشتن حساب سياسي كمك زيادي كرده و اين كار را نه تنها از طريق كتاب سابقالذكر خود، بلكه با نقل قول و تجديد محاسبات مقداري گريگوري كينگ در مورد درآمد ملي، رشد جمعيت، ارزش سرمايه و نرخ رشد سرمايه كه هيچيك در زمان حيات پتي به دست انتشار سپرده نشد، انجام داده است. اين كتاب حاوي جدول مشهوري است كه در آن افزايش قيمت گندم كه متعاقب كاهش برداشت محصول صورت ميگيرد، درج گرديده و گفته ميشود مبتني بر يك قرن مشاهدات تجربي است. كاهش محصول هرچه باشد، قيمت گندم همواره بهطور نسبي بيشتر افزايش مييابد و لذا، نتيجه گرفته شده كه نه تنها منحني تقاضاي گندم داراي شيب منفي است، بلكه (به زبان امروزي) تقاضا براي گندم بدون كشش است. اين رابطه كه به قانون گريگوري كينگ مشهور است، براي آدام اسميت و همه اقتصاددانان كلاسيك انگلستان شناخته شده بود.
تئوری بازيها ازنظری دیگر
1 - رابرت اومان اقتصاددان برنده جایزه نوبل 2005 ، که این افتخار را برای کار بر نظریه بازيها به دست آورد ، روزی گفته بود که جنگ سرد بهانهاي شد برای توسعه نظریه بازيها و بيدلیل نیست که اوجگيری این زیر شاخه علم اقتصاد دقیقا در نیمه دوم قرن بیستم صورت پذيرفت.
امروز هنوز نظریهپردازان تئوری بازيها در سودای توسعه این علم هستند و هر روز در حوزه تئوری و کاربری، پیشرفتهای چشمگيری داشتهاند آنچنان که ميتوان مدعی بود پس از مقالات علمی که بیش از همه از تکنیکهای اقتصاد سنجی بهره بردهاند، تئوری بازيها یکی از موضوعات مورد توجه اقتصاددانان است.
اما این زیر شاخه علم اقتصاد باعث شده که اقتصاددانان دارای ابزاری توانمند برای تحلیل وقایع مختلفی شوند که شاید در قلمرو اقتصاد نباشد. چندی پیش مقاله علمی بس دشوار و به همان اندازه جالبی را ميخواندم در ارتباط با انتخابات و اینکه در چه صورت در یک فضای دو حزبی اولا رای دهندگان حاضر به جمعآوری اطلاعات از کاندیداها هستند و ثانیا در چه صورت کاندیداهای احزاب در تبلیغات خود صادقند و درنهایت چه زمانی کاندیدای برنده به وعدههای خود عمل ميکند.
مقالهاي در حوزه تئوری بازيها و آکنده از معادلات، در حالی که موضوع اصلی کاملا سیاسی است و باور اینکه این پرسشها با معادلات حل ميشود برای افراد عادی دور از ذهن است. در حقیقت امروز تئوری بازيها نه تنها برای تحلیل کنش بازیگران اقتصاد مفید است بل برای هر واقعهاي با بازیگران مختلف با اهداف متضاد و غیر یکسان نیز مفید است.
2 - دولت از منظر جریان رایج اقتصادی آلترناتیوی در برابر بخشخصوصي است.
گویی دو بازیگر در یک میدان مقابل هم ایستادهاند و هر کدام نفع خویش را طلب ميکند و حضور یکی باعث منفعل شدن دیگری است. فارغ از این استثنا که دولتمردان دریابند حضور آنان باعث شر است و دیگری خیر و آنان خیر را برگزینند و منفعت خود را طلب نکنند و یا همچنان که در اقتصادهای توسعه یافته مرسوم است قانون مانع حضور دولت شود و آزادی الینه شده در قانون ضمانت پیروزی بخشخصوصي باشد، دولت با قدرت سیاسی خود نتیجه بازی میان خود و بخشخصوصي را رقم ميزند و دومی قدرتی ندارد که با آن آغازکننده بازی برابر باشد. بخشخصوصي در چارچوبی که دولت برایش رقم زده است بازی ميکند و این همان شکست همیشگی او در اقتصادهای در حال توسعه است در حالی که در کشورهای پیشرفته اتفاقا این بخشخصوصي است که حتی تعیین ميکند رییسجمهور چه کسی باشد. این قدرت آزادی است که باعث شده نه تنها عاملان مستقل، اقتصاد را از آن خود کنند، بلکه عالم سیاست نیز به دست آنها رقم ميخورد، نه بالعکس و تفاوت ماهوی آن اینکه ثروت در یک بازار رقابتی و آزاد حاصل ميشود و همگان قادرند در این رقابت وارد شوند و بنابراین برندگان فعلی برای برنده شدن دوباره چارهاي جز دامن زدن به کارایی ندارند و قدرتی که ميسازند نیز خارج از این چارچوب نیست و همواره احتمال تغییر است و صاحبان قدرت برای حفظ آن همواره در رقابتند.
3 - اگر فرض را بر آن گذاریم که دولتمردان براستی نفع جامعه و به خصوص آنچنان که همواره دولتها مدعیاند، نفع طبقه محروم را طلب ميکنند، چرا همواره به حضور خود رای ميدهند؟ شاید تئوری بازيها پاسخی داشته باشد. دولت در جوامع در حال توسعه و غیردموکراتیک، مسائل را در یک تک بازی (One - shot Game) تحلیل ميکند. در واقع فرض تک بازی آن است که بازیگران تنها یک بار اقدام به بازی ميکنند و پس از آن دیگر چنین بازیاي اتفاق نمیافتد. بيتردید آنچه به دست بازیگران در تک بازی ميرسد با بازی تکراری (Repeated Game) متفاوت است، زیرا وقتی بازیگران ميدانند یک بازی تکرار ميشود در همان بازی اول بهگونهاي دیگر بازی خواهند کرد. بنابراین نتیجه تک بازی با بازی تکراری متفاوت است. در کشورهای غیرموکراتیک نیز دولت از بیم اعتراضات و دگرگونی تنها به بازيهای تکی دامن ميزند و مسائل را در بازی تکراری تحلیل نميکند، زیرا ميخواهد سریع به نتیجه برسد و نتیجه را به مردم گزارش کند. از همین روست که او ترجیح ميدهد خود برای کمک به قشر محروم اقدام و در اقتصاد دخالت کند، غافل از آنکه دنیای واقعی دنیایی دینامیک است و همه بازيها تکراری است و از آنجایی که او کنش خود را براساس تک بازی انتخاب کرده است، در نهایت اقدام وی منجر به تعادلهای غیربهینه ميشود. اگر دولت بر این امر توجه داشته باشد که اولا قشر نیازمند همیشه نیازمند است و تا زمانی که خود نیازش را برطرف نکند، معضل برطرف نميشود، شاید دیگر رای به مداخله ندهد. به عنوان مثال فرض کنید که دولت دارای بودجهاي است که یا ميتواند آن را به صورت یارانه نقدی به قشر آسیبپذير جامعه اهدا کند یا آن را به صورت وام (حتی با بهره که هم اصل برگردد و هم سود) به یک عامل خصوصی دهد تا اقدام به تولید کالا یا خدمتی کند که در نهایت منجر به رشد اقتصاد ميشود. فارغ از مبحث تورم و چگونگی اختصاص مبلغ و فارغ از هزینه یافتن قشر آسیبپذير، واضح است که اگر دولت در چارچوب تک بازی دست به اقدام زند و فکر کند پس از این بازی دیگر نیازی به تصمیمگيری ندارد، بيتردید مبلغ را به یارانه تخصیص ميدهد. اما این یک بازی تکراری است و دولت همواره با این مشکل مواجه است، لذا تصمیم صحیح در کمک به رشد اقتصادی نهفته است. با این وجود همچنان که بیان شد دولتها در اقتصادهای در حال توسعه همواره اقدام به تک بازی ميکنند و به جای یک بازی تکراری، بارها و بارها تک بازی را تکرار ميکنند و در نهایت آن قشر آسیبپذير همیشه آسیبپذير باقی ميماند.
4 - روابط بينالملل یکی از بهترین زمینههای تحلیلی با ابزار تئوری بازيهاست و اتفاقا پذيرش بازی تکراری بیش از همه در این محدوده متجلی ميشود، در محدودهاي که بازیگران همواره هستند و انتظارات و خواستههایشان کم و بیش بدون تغییر است تا بالاخره نظم کنونی از بین رود و در نظم دگر بازی دیگری جریان یابد با بازیگران جدید. آنچنان که بازی شرق کمونیستی با غرب سرمايهداری
پس از چند دهه به سرانجام رسید و بازی دیگر روان شد. بازیگران ميدانند که هر روز حادثهاي هست و بازی دیگری، بازی میان آنها یک بازی تکراری است و بر مبنای آن باید اقدام به کنش کنند و هیچگاه تنها بر یک بازی توجه مطلق نميکنند، مگر آنکه این امید را داشته باشند که آن بازی، آخرین بازی است. عفو ملوانان بریتانیایی از سوی رییسجمهوری، نشان از این ذکاوت دولت داشت که این بازی، بازی آخر نیست و تاکید مطلق بر آن هیچ سودی در بر نخواهد داشت.
البته بيتردید دولت در چارچوب الگوی فکری خود بدین نتیجه رسید اما، این تصمیم با حرکت در بازی تکراری هماهنگ است و باید بیش از این حرکت دولت را ستود. با این وجود به نظر ميرسد ما و غرب در زمینههای دیگری نیز در یک بازی قرار گرفتهایم که برای ما باید در چارچوب یک بازی تکراری تحلیل شود اما از آنجا که غرب ميانگارد توانایی تغییر بازیگران روبرویش را با این بازی دارد از نظر وی، بازی با ما یک تک بازی است. راه حل به سادگی آن است که این خیال را از سرش بزداییم و به او تشر زنیم که ما حاضر به انجام یک تک بازی نیستیم. راهی که دولت محترم به همه ما نشان داد ميتواند در چارچوب آن عمل کند. بیش از این باید از او تقدیر کرد!
***
امكان و احتمالدر تئوري بازي ها، مبتني بر بررسي احتمالات، اساسي ترين مسئله، بررسي امكانات است: اگر موضوعي «امكان» داشت، پس «احتمال» هم خواهد داشت؛ تا چيزي امكان نداشته باشد، احتمال وقوع آن غيرممكن است. آنجا كه سياست، عرصه ممكنات است، استراتژي عرصه تنظيم احتمالات مبتني بر ممكنات خواهد بود.
ركن اساسي در بررسي احتمالات اقدام از سوي طرفين منازعه، «بلوف سنجي» است. بلوف سنجي، از طريق «امكان سنجي» ارزيابي مي شود.بلوف هاي تكنيكي، تاكتيكي يا استراتژيكي، به سه دسته تقسيم مي شوند:
۱- بلوف سفيد: اينكه فرد مشخصي (فرضاً جورج) مدعي است كه مي تواند يكصد متر روي ريل راه آهن قدم بزند بدون اينكه بيفتد. در اينجا هم مدعي (جورج) مشخص است، هم مدعاي او امكان پذير. پس هر دو بخش مسئله شفاف است.
۲- بلوف خاكستري: اينكه فرد مشخصي (فرضاً همان آقاي جورج) مدعي است كه مي تواند روي آب راه برود بدون اينكه غرق شود. در اينجا، مدعي (جورج) مشخص است، اما مدعاي او (راه رفتن روي آب) امكان پذير نمي نمايد. لذا يك بخش مسئله مبهم است.
۳- بلوف سياه: اينكه گفته شود فرد نامشخصي، مدعي است كه مي تواند روي آب راه برود بدون اينكه غرق شود. در اينجا، هم مدعي و هم مدعا، هر دو مبهم هستند.
در سياست استراتژيك، يكي از مهم ترين مسائل، تشخيص صحت و سقم بلوف خاكستري است؛ زيرا بسياري از ادعاها در صحنه جهاني، از اين جنس هستند. اگر تشخيص صحت بلوف ها، به دقت صورت نگيرد، تصميم متقابل در برابر آنها، قطعاً تصميمي انفعالي و فاجعه زا خواهد بود.
پس «بلوف سنجي» مبتني بر «احتمال سنجي» و «احتمال سنجي» مبتني بر «امكان سنجي» است.
ساده ترين روش امكان سنجي در يك منازعه سياسي، فرهنگي، اقتصادي يا نظامي، تهيه «ترتيب نيرو» و «تركيب نيرو» است.
«ترتيب نيرو» ، تنظيم و برآورد توانمندي و استعداد نرم افزاري و سخت افزاري حريف در ۶ حوزه نيروي انساني، تجهيزات، تأسيسات، منابع مالي، منابع زماني و استراتژي و تاكتيك اتخاذشده است.
همچون مدير يك تيم فوتبال كه در هنگام مسابقه، با توجه به آرايش و توانمندي تيم حريف در زمين بازي، تيم خود را آرايش مي دهد، يك مدير استراتژيك يا تاكتيكي نيز پس از «ترتيب نيرو» ي حريف، به «تركيب نيرو» ي جبهه خود مي پردازد.
«تركيب نيرو» ، تنظيم و برآورد توانمندي و استعداد نرم افزاري و سخت افزاري خود، در ۶ حوزه نيروي انساني، تجهيزات، تأسيسات، منابع مالي، منابع زماني و استراتژي و تاكتيك اتخاذ شده، نسبت به «ترتيب نيرو» ي حريف است.
هرگاه «ترتيب نيرو» ي حريف، به روز، تنظيم و برآورد شد و سپس «تركيب نيرو» ي خودي، در نسبت با آن به روز، تنظيم گرديد، آنگاه «امكان سنجي» ممكن خواهد بود. پس از اين مرحله، بلوف سنجي و سنجش احتمالات، امكان پذير است.
غلو و بلوف
در تنظيم «ترتيب نيرو» ي حريف، توجه به روانشناسي استراتژيست ها و سياستمداران كشور حريف ضروري است.
براي مثال، استراتژيست هاي آمريكايي، به دليل تفوق سياسي، اقتصادي و نظامي كشورشان، همواره از موضع بالا برخورد كرده و تكبر ويژه آنگلوساكسني خود را به نمايش مي گذارند. به زعم آنها، بازي «پوكر» تبلور تفوق آمريكايي در صحنه است و چون ذات «پوكر» بر بلوف است، همواره استراتژيست هاي آمريكايي در كنار سياستمداران و اصحاب رسانه هاي آن كشور، مثلثي را شكل مي دهند كه قلب آن را «اغراق» ، «غلو» و «بلوف» رقم مي زند.
نكته اساسي اين است كه اگر رژيم آمريكا بداند در اقدام به كاري به طور نسبي موفق خواهد بود، براي عملي ساختن آن، لحظه اي درنگ نخواهد كرد؛ مثال كشور عراق، مهم ترين گواه اين مسئله است؛ آنگاه كه زمان اقدام عليه عراق رسيد، مسئله اي به نام شوراي امنيت براي آمريكا و انگليس و ساير اعضاي محور «آنگلوزاينيست رژيمز» Anglo-Zionist Regimes موضوعيت نداشت.
اصرار گسترده آمريكا براي پرونده سازي عليه ايران و كشاندن آن به شوراي امنيت، سه مسئله را به ذهن متبادر مي سازد:
- با اين اصرار، آمريكا مسئله مواجهه خود با ايران را در سطح افكار عمومي جهاني با هدف «عادي سازي» و تخليه هيجانات، تعميم مي بخشد.
- اين اصرار، حكايت از محدوديت هاي آمريكا در مواجهه با ايران دارد. در واقع، اين كشور به جاي برخورد عملي از جنس تهديد سخت، در فضاسازي تهديد نرم باقي مانده است.
- يا اينكه هدف آمريكا از اين اصرار _ با توجه به محدوديت هاي آن در مواجهه با ايران - تدارك يك ائتلاف جهاني است . وجه مشترك هر سه مسئله، اغراق در موضوع به نيت تأمين عقب نشيني و «وادادن» ايران است.
يك درد بدون درمان: بهانه
در تبيين خط مشي Gate-way تهديد رژيم آمريكا عليه ايران، مبتني بر تئوري بازي ها، «بهانه شناسي» يك اصل اساسي است. يك استراتژيست براي «كيش» و «مات» حريف، در صحنه بازي، ابتدا به دنبال تبيين يك «بهانه» رفته و با تبليغات گسترده، موضوع «بهانه» را «مسئله» حريف مي كند.
آمريكا طي سال هاي گذشته چهار موضوع را مورد «بهانه» قرار داده و با عظيم ترين و حجيم ترين تبليغات گسترده در طول تاريخ تبليغات مدرن، آنها را به مسئله ايران و جهان تبديل كرده است:
۱- بهانه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي. با توجه به اينكه جمهوري اسلامي بارها اعلام نموده است كه فقط با نيت اهداف اقتصادي به دنبال دستيابي به انرژي هسته اي است، اما آمريكا و ساير اعضاي محور رژيم هاي آنگلوصهيون، همچنان بر طبل اين بهانه مي كوبند و به سختي تلاش مي كنند تا بهانه خود را به كرسي بنشانند.
آمريكا، تنها كشور استفاده كننده از سلاح هسته اي در جهان(به ترتيب، ابتدا پرتاب بمب هيدروژني در هيروشيما و ناكازاكي ژاپن در جنگ دوم جهاني و بهره گيري از بمب هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده در مناقشه كوزوو در بالكان و به كاربردن سلاح هاي نوتروني در تورابوراي افغانستان در سال ۱۳۸۰ و در نزديكي فرودگاه بغداد در ۱۳۸۲) است. بنا به گفته محمد البرادعي- دبير كل آژانس انرژي اتمي كه به دليل ايفاي نقش ويژه در اطاله روند پرونده سازي هسته اي براي ايران، از سوي نهادهاي صهيونيستي، جايزه ويژه صلح را دريافت نمود- در جهان ۲۷۰۰۰ كلاهك اتمي وجود دارد. در شرايطي جهان آنگلوساكسن، ايران را به تلاش براي دستيابي به سلاح هسته اي متهم مي كند كه بيش از نيمي از كل كلاهك هاي هسته اي جهان - يعني ۱۵۰۰۰ كلاهك - تنها در اختيار كشورهاي محور آنگلوصهيون است.
۲- بهانه حمايت ايران از تروريسم. اين بهانه نيز در شرايطي مطرح مي شود كه جهان آنگلوصهيون در دو قرن اخير، منشأ پيدايش و گسترش انواع تروريسم مدرن است؛ منشأ و عامل سايكوتروريسم Psycho-Terrorism، تكنوتروريسم Techno-Terrorism، مدياتروريسم Media-Terrorism، اكوتروريسم Eco-Terrorism، اكانوتروريسم Econo-Terrorism، ناركوتروريسم Narco-Terrorism، بيوتروريسم Bio-Terrorism، ايدئوتروريسم Idea-Terrorism و ... .
۳- بهانه نقض حقوق بشر از سوي ايران. بايد توجه داشت كه آمريكا- مجري طرح گوانتانامو، ابوغريب در عراق ، شكنجه گاه هاي هوايي بين قاره اي و ... - اين اتهام را مبناي بهانه قرار داده است.
۴- بهانه فقدان دموكراسي در ايران. اين بهانه نيز از سوي كشوري چون آمريكا مطرح مي شود كه از سه زاويه قابل تأمل است:
الف- آمريكا خود يكي از غيردموكراتيك ترين كشورهاي جهان است. در طول بيش از ۱۵۰ سال گذشته، در اين كشور تنها از دو حزب، دو نفر انتخاب و در يك سيستم رفراندوم بسيار ضعيف و ناعادلانه، درنهايت يكي از آنها وارد كاخ سفيد مي شود.
ب- بيش از ۹۰ درصد كشورهاي دوست و هم پيمان آمريكا در جهان را حكومت هاي ديكتاتوري سلطنتي يا جمهوري هاي كودتايي سرهنگان و ژنرال ها تشكيل مي دهند.
ج- در سال هاي اخير، در هر نقطه از جهان كه با استفاده از قواعد نسبي دموكراسي، رأي مردم برتافته شده است، نتيجه براي آمريكا، غيرقابل تصور و فاجعه بار بوده است. به سادگي مي توان دموكراسي گريزي آمريكا در برنتافتن و مخالفت با نتيجه انتخابات عمده سال ۱۳۸۴ در كشورهاي ايران، بوليوي، عراق، فلسطين و ... را مشاهده نمود.
در تئوري بازي ها، نسبت به «بهانه شناسي» ، براي طرح ريزي استراتژيك، در شرايط تنوع بهانه ها از سوي حريف، توجه به دو نكته ضروري است:
- ابتدا اينكه به هيچ وجه نبايد به بهانه جويي حريف تن داد: هر نوع «اعتمادسازي» نسبت به بهانه جويي حريف، نتايج فاجعه بار استراتژيكي را در برخواهد داشت.
- و ديگر اينكه اگر به بهانه اول تن در داده شد، اما حريف به مقاصد مورد نظر از بهانه جويي هايش نرسيد، قطعاً و يقيناً به سراغ موارد بعدي در فهرست بهانه ها خواهد رفت.
البته ممكن است اين تلقي وجود داشته باشد كه در بازي با بهانه هاي حريف، مي توان «زمان» را با «اعتمادسازي» خريد. بايد توجه داشت كه اين تلقي در ابعاد تاكتيكي شايد مؤثر باشد، اما در بعد استراتژيكي و در ميان مدت و درازمدت، همان نتايج فاجعه بار مترتب بر بحث اعتمادسازي را در پي خواهد داشت.
آمريكا در طول ماه هاي پس از اشغال عراق و آشكارشدن ماهيت گرداب چريكي آن كشور، اقدام به فرافكني نمود و همسايگان عراق ـ به ويژه ايران و سوريه ـ را به دخالت در امور داخلي عراق اشغالي متهم كرد.
اخيراً با تعميق گرداب عراق براي كشورهاي محور آنگلوصهيون، آمريكا طرح رواني فرافكني مزبور براي زمينه سازي «بهانه» تازه اي عليه جمهوري اسلامي در سطح افكار عمومي جهان را به صورت سازمان يافته پي گيري مي كند.
پس از اعلام كاندوليزا رايس مبني بر مجاز بودن زلماي خليل زاد ـ سفير آمريكا و حاكم واقعي عراق اشغالي _ براي مذاكره با همتاي ايراني خود در مورد مسائل داخلي عراق و دعوت رسمي برخي مقامات عراقي از ايران و برخورد اوليه ضعيف مقامات ايراني با اين توطئه، زمينه تبليغات گسترده آمريكا براي فضاسازي در اين خصوص فراهم آمد.
آينده اين طرح رواني را مي توان اينگونه پيش بيني كرد: در ماه ها و سال هاي آينده، آمريكا در عراق بيش از پيش ناكام خواهد ماند، آنگاه با استمرار فضاسازي رواني خود مبني بر رغبت براي مذاكره بر سر رفع مشكلات امنيتي عراق و عدم همكاري و مذاكره از سوي ايران، اين القاء رواني براي جهانيان پيش مي آيد كه واقعاً ايران در امور داخلي عراق دخالت مي كند و مانع از تحقق آرامش و ثبات در عراق مي گردد.
پس از تحقق اين «القاء» رواني، آنگاه موضوع اين «القاء» و اتهام، تبديل به «بهانه» اي خواهد شد كه ايران براي خلاصي از آن بايستي همين روند طاقت فرساي رهايي از «اتهام» تلاش براي دستيابي به سلاح هسته اي را طي كند؛ همين روندي كه حاصل «اعتمادسازي» بي مورد ايران، نسبت به اتهام بي اساسي بود كه اين پذيرش «اصل» اعتمادسازي از سوي ايران، در سطح افكار عمومي، القاء مظنون و مشكوك و غير قابل اعتماد بودن ايران را در پي داشت.
در شرايطي كه عامل بي ثباتي روز افزون عراق، حضور نيروهاي اشغالگر آنگلوصهيون است، جمهوري اسلامي ايران، هيچ موضوع قابل مذاكره اي با آمريكايي ها در خصوص عراق ندارد؛ كشورهاي آنگلوصهيون بايد به اشغال عراق، افغانستان و فلسطين خاتمه دهند؛ اين موضوعي مذاكره پذير نيست.
در نتيجه، هر نوع پذيرش مذاكره با آمريكا در مورد مسائل داخلي عراق، در آينده دروازه بهانه پنجم را عليه ايران خواهد گشود؛ بهانه مداخله در امور داخلي عراق و ممانعت از تحقق ثبات و آرامش در آن كشور.
****
منابع::
http://www.donya-e-eqtesad.com/85-03-29/320329.htm
http://www.roshd.ir/roshd/Default.aspx?tabid=442&EntryID=1190&SSOReturnPage=Check&Rand=0
http://www.donya-e-eqtesad.com
www.wikipedya.com (http://www.wikipedya.com/)
www.searchmash.com (http://www.searchmash.com/)