Borna66
05-20-2009, 12:32 PM
حکم مرگ برای مردی که زن و فرزندش را قربانی هوس کرد
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
تهران - خبرگزاری ایسکانیوز : مرد جوانی که زن و فرزندش را در یکی از شهرک های تهران از پا درآورد در دادگاه کیفری به اشد مجازات محکوم شد.
به گزارش خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز : افسر نگهبان کلانتری 164 حضرت قائم (عج) غروب 21 فروردین 1387 کشته شدن زن 24 ساله ای به نام «نجمه.ک» و فرزند چهارماه اش «پارسا.م» را با دادسرای ناحیه 27 پایتخت در میان گذاشت.
سپس بازپرس حسین اصغرزاده - کشیک جنایی - و افسران دایره 10 اداره آگاهی مرکز به برج شماره 3 بلوار «شفق» شهرک «صدف» رفتند و با دیدن پیکرهای خونین ، رسیدگی به جنایت را دردستور کار خود قرار دادند.
«محمدجواد» شوهر 22 ساله «نجمه» که پس از خواهر زنش ، خود را به کنار پیکرهای قربانیان رسانده بود گفت : مثل همیشه از خانه ام خارج شدم و به محل کارم رفتم.روز تولدم بود و می خواستم با کیک برگردم اما هر چه زنگ زدم جوابی نشنیدم.
وی اضافه کرد : دلشوره به جانم افتاد و پس از باز کردن در اتاق خواب ، با جنازه های زن و بچه ام که گلویشان را بریده بودند رو به رو شدم.
پیکرهای قربانیان پس از نمونه برداری های لازم به پزشکی قانونی فرستاده و تحقیق از همسایگان به منظور کشف سرنخ آغاز شد.همچنین فرضیه های کینه جویی یا دستبرد ، شاخه های جنایی این معما را تشکیل داد تا این که سرانجام ضد و نقیض گویی «محمدجواد» دستش را رو کرد.
وی در اداره آگاهی مرکز ، لب به اعتراف گشود و انگیزه کشتن زن و فرزندش را اختلاف با «نجمه» بر سر
بچه دار شدن و پاره ای تنش های خانوادگی عنوان کرد : «من ، کار درست و حسابی نداشتم و بچه
نمی خواستم اما گوش زنم بدهکار نبود.»
در آن بین ، رابطه «محمد جواد» با دختر دانشجویی به نام «مهتاب» که به او قول ازدواج داده بود برملا شد و رسیدگی به پرونده به مرحله تازه ای رسید.این دختر در بازجویی ها به بازپرس «اصغرزاده» گفت : من و «محمدجواد» در دانشگاه با هم آشنا شدیم و قرار ازدواج گذاشتیم اما زیر قولش زد و فهمیدم بچه دار شده است.
وی ادامه داد : سعی کردم رابطه ام را با «محمدجواد» قطع کنم اما مدام به محل کارم می آمد و به من ابراز علاقه می کرد.می گفت نمی تواند بدون من زندگی کند و می خواهد زنش را بعد از به دنیا آمدن فرزندش طلاق بدهد.
«مهتاب» اضافه کرد : تلاش من فایده ای نداشت و «محمد جواد» مدام تهدیدم می کرد تا این که روز جنایت با من تماس گرفت و گفت هیچ تماسی حتی با «اس ام اس» با او نداشته باشم.بعدها فهمیدم زن و فرزندش را کشته است.
پرونده با صدور کیفرخواست روی میز شعبه 71 دادگاه کیفری پایتخت قرار گرفت و چون «پارسا» ولی دم ندارد «محمد شادابی» به عنوان نماینده دادستان برای قاتلش درخواست مجازات کرد.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، در نشست امروز که به ریاست قاضی «نورا...عزیز محمدی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد «محمدجواد» از خود دفاع کرد و به قصاص نفس (مرگ) 10 سال زندان ، 10 سال تبعید و پرداخت دیه محکوم شد.رای تا 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی است.
* فرهنگ سازی غلط برخی سریالها دستاویزی برای مجرمان
بازپرس «اصغرزاده» می گوید : متاسفانه فرهنگسازی غلط برخی فیلمها و سریالها نیز مزید بر علت شده و دستاویزی برای توجیهات مجرمان قرار میگیرد چنانکه متهم همین پرونده با تاسی از شخصیت تلویزیونی که در قالب شیطان نمایش داده شده بود، مدعی است نیرویی خارجی او را وادار به جنایت کرده است.آنچه خطرناک است خطدهی فرهنگی نادرست از سوی برخی رسانههاست.
وی فرزندکشی و بهویژه نوزادکشی را از بلایای سالهای اخیر در جامعه می داند و اضافه می کند : گاهی قاتل برای توجیه عمل خود، اتهامات فراوانی به مقتول وارد میکند و در جریان تحقیقات با بیان این اتهامات سعی میکند جنایات ارتکابی را امری طبیعی و سزاوار مقتول جلوه دهد اما چه اتهامی میتوان به یک کودک که تنها سلاحش برای بیان خواستهها گریه است، وارد کرد و به خاطر این اتهام او را کشت؟ این موضوع لازم است که از سوی مراجع دانشگاهی و کارشناسان مورد تحلیل قرار گیرد زیرا در سالهای اخیر فرزندکشی که امری بسیار نادر در قدیم بود، به جنایتی رایج تبدیل شده است.
«اصغرزاده» ادامه می دهد : دختر و پسر باید به یک مرحله از بلوغ ذهنی، جسمی و شخصیتی رسیده و سپس ازدواج کنند، آنها باید بفهمند زندگی مشترک یعنی چه؟ باید معنی و مفهوم فرزند را درک کنند، اما امروز این قاتل نفهمیده و درک نکرده. روابط اشتباه او عشق پاک پدری را از بین برد و جنایتی را رقم زد.
آنکه نیروی بیشتری دارد، اعمال قدرت میکند
دکتر «نجفیتوانا» جرمشناس نیز میگوید: قتل و ضرب و جرح نسبت به اعضای خانواده و ضعف روابط در خانواده و درمیان مردم نشانه شیوع خشونت است. در واقع این پدیده مختص خانوادهها نیست، پرخاشگری امروز یکی از وجوه ممیزه روابط متقابل در کشور ماست. متاسفانه فقدان مهارت در ایجاد ارتباط و تداوم ازدواج، نداشتن صلاحیت روانی، عدم آموزش، مشکلات اقتصادی، آلودگی صدا و... پرخاشگری و خشونت را شدت میبخشد.
وی توضیح می دهد : متاسفانه در خانوادهها خشونت سنتی به خشونت انفجاری و تعارضآمیز تبدیل شده طوری که مشکلات روزانه باعث به وجود آمدن اختلافات جزئی شده و چون افراد نمیتوانند با گفتوگو مشکل خود را حل و فصل کنند با توسل به وسایل قهرآمیز و تداوم مشاجره اختلافات کوچک آرامآرام تبدیل به اختلافات عمیق و ریشهدار و یک سوءتفاهم تبدیل به کینه و دشمنی میشود، از این مرحله به بعد طرفین سعی میکنند که با انتقامجویی نسبت به دیگری عطش انتقام را فرو بنشانند.
این جرمشناس در ادامه میگوید: گاهی اختلافات در خانواده ناشی از سوءتفاهم ساده نیست بلکه مشکلات اقتصادی، اختلافات فرهنگی، دخالت خانواده طرفین، وجود یک زن یا مرد دوم، مجموعا میتواند عوامل مهم دیگر در بروز اختلاف باشد.به همین دلیل زنان یا مردان ایرانی در صورتی که تحت این شرایط قرار بگیرند به جای عمل دوستانه و مسالمتآمیز یا مبادرت به خشونت کرده یا به مراجع قضایی مراجعه میکنند بهویژه اینکه پدیده گذشت در جامعه ما بهتدریج تحت تاثیر عوامل مادی رنگ باخته است.
این مدرس جزا و جرمشناسی تاکید می کند : سومین گروه از علل خشونت خانوادگی بهویژه قتل ناشی از تداوم رابطه، نزدیک بودن اعضای خانواده و حضور فیزیکی آنها در کنار هم است. این در حالی است که اگر این افراد به خوبی میآموختند که هنگام عصیبت و رفتار انفجاری و درگیری با اقداماتی مانند فاصلهگرفتن از یکدیگر و خروج از صحنه درگیری میتوانند از توسعه تشنج و اختلاف جلوگیری کنند، این حوادث رقم نمی خورد.
وی یادآور می شود : در خانوادههای کمجمعیت بهویژه در خانوادههای دونفره که مرد و زن تنها هستند، به علت فقدان میانجی، عدمدسترسی به فردی که بتواند طرفین را به آرامش دعوت کند، مراحل خشونت به سرعت طی میشود و به همین دلیل یک مشاجره و درگیری تمامعیار فیزیکی شکل میگیرد و از آنجایی که زنان و مردان ما مهارت لازم برای خنثی کردن واکنش تعارضآمیز طرف مقابل را ندارند بلکه خود با تحریک طرف مقابل به پیشرفت مراحل خشونت دامن میزنند، آنکه نیروی بیشتری دارد اعمال قدرت میکند که معمولا مردان در دعواهای خانوادگی در چنین شرایطی بهعنوان ضارب و مرتکب به قتل با ایجاد صحنههای وحشتناک به ماجرا خاتمه میدهند. گاهی هم در شرایطی زنان با استفاده از اقوام یا دخالت یک مرد بیگانه با به هم زدن معادله قدرت، مبادرت به شوهرکشی میکند.
این جرمشناس تصریح می کند : درباره پرونده «نجمه» و «پارسا» باید گفت با توجه به اطلاعات رسانهای ، ریشه اختلافات عمیقتر از آن چیزی است که بیان شده و از مدتها قبل این اختلاف وجود داشته است که باعث شده محمدجواد در یک حالت انفجاری و اقدام ناگهانی و یک حالت غیرقابل کنترل، همسر و فرزند خود را بکشد.
*آموزش به تنهایی مانع نابهنجاری نیست
«نجفیتوانا» درباره اینکه آموزش افراد تا چه اندازه میتواند از جرم جلوگیری کند ادامه می دهد : هر چند تحصیلات و آموزههای علمی در تفهیم و تفاهم مسائل بسیار اثرگذار خواهد بود، اما آموزش و علم به تنهایی مانع از نابهنجاری و نابسامانی نیست زیرا آنچه که رفتارساز است، عوامل اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی است. قطعا آموزش و دانش میتواند مانع از تاثیرپذیری بیشتر از عوامل منفی جامعه باشد اما به تنهایی قادر به مهار رفتار بزهکارانه یا خنثی کردن عوامل جرمساز نخواهد بود.این امر، امروزه منحصر به خانواده فقیر نیست بلکه به تمام خانوادهها فقیر، غنی، عادی و عالی، تحصیلکرده و بیسواد سرایت کرده است.بنابراین افراد چه بیسواد و چه باسواد، چه رئیس، چه مرئوس، کارگر یا کارمند همگی تحت تاثیر شرایط، عکسالعمل نشان میدهند
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
تهران - خبرگزاری ایسکانیوز : مرد جوانی که زن و فرزندش را در یکی از شهرک های تهران از پا درآورد در دادگاه کیفری به اشد مجازات محکوم شد.
به گزارش خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز : افسر نگهبان کلانتری 164 حضرت قائم (عج) غروب 21 فروردین 1387 کشته شدن زن 24 ساله ای به نام «نجمه.ک» و فرزند چهارماه اش «پارسا.م» را با دادسرای ناحیه 27 پایتخت در میان گذاشت.
سپس بازپرس حسین اصغرزاده - کشیک جنایی - و افسران دایره 10 اداره آگاهی مرکز به برج شماره 3 بلوار «شفق» شهرک «صدف» رفتند و با دیدن پیکرهای خونین ، رسیدگی به جنایت را دردستور کار خود قرار دادند.
«محمدجواد» شوهر 22 ساله «نجمه» که پس از خواهر زنش ، خود را به کنار پیکرهای قربانیان رسانده بود گفت : مثل همیشه از خانه ام خارج شدم و به محل کارم رفتم.روز تولدم بود و می خواستم با کیک برگردم اما هر چه زنگ زدم جوابی نشنیدم.
وی اضافه کرد : دلشوره به جانم افتاد و پس از باز کردن در اتاق خواب ، با جنازه های زن و بچه ام که گلویشان را بریده بودند رو به رو شدم.
پیکرهای قربانیان پس از نمونه برداری های لازم به پزشکی قانونی فرستاده و تحقیق از همسایگان به منظور کشف سرنخ آغاز شد.همچنین فرضیه های کینه جویی یا دستبرد ، شاخه های جنایی این معما را تشکیل داد تا این که سرانجام ضد و نقیض گویی «محمدجواد» دستش را رو کرد.
وی در اداره آگاهی مرکز ، لب به اعتراف گشود و انگیزه کشتن زن و فرزندش را اختلاف با «نجمه» بر سر
بچه دار شدن و پاره ای تنش های خانوادگی عنوان کرد : «من ، کار درست و حسابی نداشتم و بچه
نمی خواستم اما گوش زنم بدهکار نبود.»
در آن بین ، رابطه «محمد جواد» با دختر دانشجویی به نام «مهتاب» که به او قول ازدواج داده بود برملا شد و رسیدگی به پرونده به مرحله تازه ای رسید.این دختر در بازجویی ها به بازپرس «اصغرزاده» گفت : من و «محمدجواد» در دانشگاه با هم آشنا شدیم و قرار ازدواج گذاشتیم اما زیر قولش زد و فهمیدم بچه دار شده است.
وی ادامه داد : سعی کردم رابطه ام را با «محمدجواد» قطع کنم اما مدام به محل کارم می آمد و به من ابراز علاقه می کرد.می گفت نمی تواند بدون من زندگی کند و می خواهد زنش را بعد از به دنیا آمدن فرزندش طلاق بدهد.
«مهتاب» اضافه کرد : تلاش من فایده ای نداشت و «محمد جواد» مدام تهدیدم می کرد تا این که روز جنایت با من تماس گرفت و گفت هیچ تماسی حتی با «اس ام اس» با او نداشته باشم.بعدها فهمیدم زن و فرزندش را کشته است.
پرونده با صدور کیفرخواست روی میز شعبه 71 دادگاه کیفری پایتخت قرار گرفت و چون «پارسا» ولی دم ندارد «محمد شادابی» به عنوان نماینده دادستان برای قاتلش درخواست مجازات کرد.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، در نشست امروز که به ریاست قاضی «نورا...عزیز محمدی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد «محمدجواد» از خود دفاع کرد و به قصاص نفس (مرگ) 10 سال زندان ، 10 سال تبعید و پرداخت دیه محکوم شد.رای تا 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی است.
* فرهنگ سازی غلط برخی سریالها دستاویزی برای مجرمان
بازپرس «اصغرزاده» می گوید : متاسفانه فرهنگسازی غلط برخی فیلمها و سریالها نیز مزید بر علت شده و دستاویزی برای توجیهات مجرمان قرار میگیرد چنانکه متهم همین پرونده با تاسی از شخصیت تلویزیونی که در قالب شیطان نمایش داده شده بود، مدعی است نیرویی خارجی او را وادار به جنایت کرده است.آنچه خطرناک است خطدهی فرهنگی نادرست از سوی برخی رسانههاست.
وی فرزندکشی و بهویژه نوزادکشی را از بلایای سالهای اخیر در جامعه می داند و اضافه می کند : گاهی قاتل برای توجیه عمل خود، اتهامات فراوانی به مقتول وارد میکند و در جریان تحقیقات با بیان این اتهامات سعی میکند جنایات ارتکابی را امری طبیعی و سزاوار مقتول جلوه دهد اما چه اتهامی میتوان به یک کودک که تنها سلاحش برای بیان خواستهها گریه است، وارد کرد و به خاطر این اتهام او را کشت؟ این موضوع لازم است که از سوی مراجع دانشگاهی و کارشناسان مورد تحلیل قرار گیرد زیرا در سالهای اخیر فرزندکشی که امری بسیار نادر در قدیم بود، به جنایتی رایج تبدیل شده است.
«اصغرزاده» ادامه می دهد : دختر و پسر باید به یک مرحله از بلوغ ذهنی، جسمی و شخصیتی رسیده و سپس ازدواج کنند، آنها باید بفهمند زندگی مشترک یعنی چه؟ باید معنی و مفهوم فرزند را درک کنند، اما امروز این قاتل نفهمیده و درک نکرده. روابط اشتباه او عشق پاک پدری را از بین برد و جنایتی را رقم زد.
آنکه نیروی بیشتری دارد، اعمال قدرت میکند
دکتر «نجفیتوانا» جرمشناس نیز میگوید: قتل و ضرب و جرح نسبت به اعضای خانواده و ضعف روابط در خانواده و درمیان مردم نشانه شیوع خشونت است. در واقع این پدیده مختص خانوادهها نیست، پرخاشگری امروز یکی از وجوه ممیزه روابط متقابل در کشور ماست. متاسفانه فقدان مهارت در ایجاد ارتباط و تداوم ازدواج، نداشتن صلاحیت روانی، عدم آموزش، مشکلات اقتصادی، آلودگی صدا و... پرخاشگری و خشونت را شدت میبخشد.
وی توضیح می دهد : متاسفانه در خانوادهها خشونت سنتی به خشونت انفجاری و تعارضآمیز تبدیل شده طوری که مشکلات روزانه باعث به وجود آمدن اختلافات جزئی شده و چون افراد نمیتوانند با گفتوگو مشکل خود را حل و فصل کنند با توسل به وسایل قهرآمیز و تداوم مشاجره اختلافات کوچک آرامآرام تبدیل به اختلافات عمیق و ریشهدار و یک سوءتفاهم تبدیل به کینه و دشمنی میشود، از این مرحله به بعد طرفین سعی میکنند که با انتقامجویی نسبت به دیگری عطش انتقام را فرو بنشانند.
این جرمشناس در ادامه میگوید: گاهی اختلافات در خانواده ناشی از سوءتفاهم ساده نیست بلکه مشکلات اقتصادی، اختلافات فرهنگی، دخالت خانواده طرفین، وجود یک زن یا مرد دوم، مجموعا میتواند عوامل مهم دیگر در بروز اختلاف باشد.به همین دلیل زنان یا مردان ایرانی در صورتی که تحت این شرایط قرار بگیرند به جای عمل دوستانه و مسالمتآمیز یا مبادرت به خشونت کرده یا به مراجع قضایی مراجعه میکنند بهویژه اینکه پدیده گذشت در جامعه ما بهتدریج تحت تاثیر عوامل مادی رنگ باخته است.
این مدرس جزا و جرمشناسی تاکید می کند : سومین گروه از علل خشونت خانوادگی بهویژه قتل ناشی از تداوم رابطه، نزدیک بودن اعضای خانواده و حضور فیزیکی آنها در کنار هم است. این در حالی است که اگر این افراد به خوبی میآموختند که هنگام عصیبت و رفتار انفجاری و درگیری با اقداماتی مانند فاصلهگرفتن از یکدیگر و خروج از صحنه درگیری میتوانند از توسعه تشنج و اختلاف جلوگیری کنند، این حوادث رقم نمی خورد.
وی یادآور می شود : در خانوادههای کمجمعیت بهویژه در خانوادههای دونفره که مرد و زن تنها هستند، به علت فقدان میانجی، عدمدسترسی به فردی که بتواند طرفین را به آرامش دعوت کند، مراحل خشونت به سرعت طی میشود و به همین دلیل یک مشاجره و درگیری تمامعیار فیزیکی شکل میگیرد و از آنجایی که زنان و مردان ما مهارت لازم برای خنثی کردن واکنش تعارضآمیز طرف مقابل را ندارند بلکه خود با تحریک طرف مقابل به پیشرفت مراحل خشونت دامن میزنند، آنکه نیروی بیشتری دارد اعمال قدرت میکند که معمولا مردان در دعواهای خانوادگی در چنین شرایطی بهعنوان ضارب و مرتکب به قتل با ایجاد صحنههای وحشتناک به ماجرا خاتمه میدهند. گاهی هم در شرایطی زنان با استفاده از اقوام یا دخالت یک مرد بیگانه با به هم زدن معادله قدرت، مبادرت به شوهرکشی میکند.
این جرمشناس تصریح می کند : درباره پرونده «نجمه» و «پارسا» باید گفت با توجه به اطلاعات رسانهای ، ریشه اختلافات عمیقتر از آن چیزی است که بیان شده و از مدتها قبل این اختلاف وجود داشته است که باعث شده محمدجواد در یک حالت انفجاری و اقدام ناگهانی و یک حالت غیرقابل کنترل، همسر و فرزند خود را بکشد.
*آموزش به تنهایی مانع نابهنجاری نیست
«نجفیتوانا» درباره اینکه آموزش افراد تا چه اندازه میتواند از جرم جلوگیری کند ادامه می دهد : هر چند تحصیلات و آموزههای علمی در تفهیم و تفاهم مسائل بسیار اثرگذار خواهد بود، اما آموزش و علم به تنهایی مانع از نابهنجاری و نابسامانی نیست زیرا آنچه که رفتارساز است، عوامل اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی است. قطعا آموزش و دانش میتواند مانع از تاثیرپذیری بیشتر از عوامل منفی جامعه باشد اما به تنهایی قادر به مهار رفتار بزهکارانه یا خنثی کردن عوامل جرمساز نخواهد بود.این امر، امروزه منحصر به خانواده فقیر نیست بلکه به تمام خانوادهها فقیر، غنی، عادی و عالی، تحصیلکرده و بیسواد سرایت کرده است.بنابراین افراد چه بیسواد و چه باسواد، چه رئیس، چه مرئوس، کارگر یا کارمند همگی تحت تاثیر شرایط، عکسالعمل نشان میدهند