sunyboy
02-10-2012, 10:26 PM
ناتوراليسم ( مكتب طبيعي )
"ناتوراليسم" مكتبي است كه نه تنها گرايش زيادي به طبيعت و نيرو و آئين آن نشان ميدهد ، بلكه بي پرده گردن به"جبر علمي" و "روشهاي تجربي" مي نهد.
اين مكتب زماني در پهنه هنر و انديشه اروپا چشم به دنيا ميگشايد كه دانشهاي تجربي و زيست شناسي به سر حد كمال رسيده و سده "داروين" آغاز گرديده است و اين جنبش نيز بي اختيار زير نفوذ همين دانشها و دانشمندان شكل ميگيرد.
ــ ناتوراليسم فلسفي
ناتوراليسم در مفهوم فلسفي به آن رشته از روش هاي فلسفي گفته مي شود که معتقد به قدرت محض طبيعت است و نيروي برتر از طبيعت نمي بيند.
اين مكتب معارض با ضرورت اصلِ توجه به هدف ، جهان شناسي و مباحثات اخلاقي بوده و اعتقاد دارد كه جهان احتياج به ، سبب و موجبي فوق طبيعي و حكومت آن ندارد بلكه قائم به وجود خود ، شارح و عامل به ذات بوده و اصل توجه به هدف وجود نداشته و جبري بي هدف و غايت وجود دارد و همه پديده ها مانند حيات انساني چه جسمي ، چه نفساني ، چه اخلاقي و چه معنوي همه از امور طبيعي و قابل نسبت دادن به رويدادهاي طبيعي ميباشند. و همچنين ارزش هاي اخلاقي و فعاليت هاي بشر را مي توان بر حسب اصول طبيعت پنداشت بدون اينكه امور به اجازه و تصويب مابعدالطبيعي متوسل باشد و خير و سعادت بشر بدون اينكه به يك تقدير مافوق طبيعي احتياج داشته باشد قابل حصول ميباشد .
ــ ناتوراليسم ادبي
ناتوراليسم از نظر ادبي بيشتر به تقليد دقيق و موبه موي طبيعت اطلاق مي شود، اين نوع "ناتوراليسم" دنباله "رئاليسم" شمرده مي شود.به عبارت ديگر به مکتبي اطلاق مي شود که "اميل زولا" و طرفدارانش پايه و اساس آن را گذاشتند.
در اين نوع ادبيات و هنر کوشيده اند روش تجربي و جبر علمي را در ادبيات رواج دهند و به ادبيات و هنر جنبه علمي بدهند. اين مکتب نزديک به ده سال حاکم بر ادبيات اروپا بود (1880-1890) اما به زودي از صورت يک مکتب مستقل ادبي بيرون شد.
در هر حال نمي توان منکر نفوذ آن در ادبيات فعلي آمريکا و اروپا شد، چه عده اي از نويسندگان آمريکايي و اروپايي از آثار پيشوايان اين مکتب ملهم شده اند.
از گفته پيشوايان اين مكتب به روشني فهميده ميشود كه اين دسته از نويسندگان هيچگونه ارزشي براي خيال و احساس و انديشه نويسنده يا هنرمند قايل نيستند و انسان را موجودي بي اختيار در برابر طبيعت و جبرعلمي ميدانند.
اين نويسندگان در پژوهشهاي افسانه مانند خود به "زيست شناسي" بيش از "جامعه شناسي" اهميت ميدهند از اين رو افسانه شناسي را با آزمايشهاي طبيعي و تجربي يكسان مي شمارند. چنانچه "اميل زولا" ميگويد : « افسانه ناتورآليستي آزمايشي واقعي است كه داستان نويس با بهره برداري از تجربه هاي خود روي افراد بشر انجام ميدهد.»
ناتورالیسم
۱- ناتورالیسم به عنوان یك مكتب ادبی چهارچوب بسیار تنگتری دارد و به مكتبی اطلاق میگردد كه امیل زولا emile zola نویسنده فرانسوی (1840- 1902) و یارانش در فرانسه بنا نهادند و قریب ده سال (1880 – 1890) بر ادبیات اروپا حاكم بود.
۲- شعار آنها آزادی است . آزادی در همهی قلمروها ، بهخصوص در قلمرو مذهبی . اغلب آنها اشخاص آزاد فكری هستند و همه اخلاق سنتی را رد میكنند . تحول ، بیداری ، زاد و ولد ، زبان باز كردن بچه و بارداری و … اینها كلماتی است كه در نوشته های همهِ آنها دیده میشود.
۳- این مكتب در عین حال هم انكار است و هم بازسازی . برای ساختن دنیای آینده روی پایههای محكم . باید نظامی پیدا كرد كه نه نظام محافظه كاری باشد ( كه بر تصورات ارتجاعی استوار است ) و نه نظام انقلابیون ( كه بر تصورات منفی تكیه دارد ).
۴- زولا ناتورالیسم را ناشی از عقاید دیدرو diderot – مدیر دائرهالمعارف معروف فرانسه – میداند ( علمگرایی ) و معتقد است كه دیدرو روش تجربی علوم را به ادبیات وارد كرده است … با دیدرو ، پدر پوزیتییست های امروزی ما روش مشاهده و تجربهی تطبیقی در ادبیات زاده میشود.
۵- « كسی كه از روی تجربه كار میكند ، بازپرس طبیعت است … رمان عبارت از گزارشنامهی تجارب و آزمایشهاست » و معتقد بود نویسنده باید تخیل را به كلی كنار بگذارد « سابقا میگفتند فلان نویسنده دارای تخیلی قوی است . من میخواهم از این پس بگویید : دارای حس واقعبینی خوبی است . چنین تعریفی در مورد نویسنده بزرگتر و درستتر خواهد بود . موهبت دیدن خیلی كمتر از موهبت آفریدن ،در اشخاص مختلف وجه مشترك دارد ».
۶- بدینسان ناتورالیست به صورت قیامی علیه پیشداوریها و قراردادهای اخلاقی و مذهبی پا به میدان میگذارد و سانسوری كه جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال كرده است را در هم میشكند . از چیزهایی سخن میگوید و مناظری را تشریح میكند كه تا آن روز در آثار ادبی راه پیدا نكرده بود و همین مشخصه ، پایبندان عرف و عادت و قراردادهای اخلاقی را به خشم آورد و بر ضد خود تحریك كرد .
۷- ناتورالیست ها چیز های ننگآلود ، مضحك ، شرمآور و حقیر شدن عشق بر اثر سودجویی را بر كرسی اتهام مینشانند و برای نخستین بار عشق به صورت خواست جسمانی و جنسیت به عنوان یك تجربهی مشروع در آثارشان مطرح میشود . در این آثار ماجرای اغلب داستانها به صورتی جریان مییابد كه گویی هیچچیز دیگری به جز پلیدی ، پریشانی ، بی عدالتی و ننگ وجود ندارد .
۸- تصمیم به برملا كردن همهی واقعیت به آنجا میكشد كه فقط ابتذال روزمره تحلیل شود . تصمیم به دیدن هر آنچه در انسان هست منجر به این میشود كه همهی انسانها را به صورت موجوداتی ببینیم كه به قول هدایت : همهی آنها یك دهن بودند كه یك مشت روده به دنبال آن آویخته و منتهی به آلت تناسلیشان میشد …
۹- توجه فراوان به اینكه تسلیم خرافات نشویم ، حالت افراطیاش عبارت از این است كه هر گونه ایمان و اعتقادی را خرافات بشماریم . آزادی تنها برای اینكه یك احساس خود به خودی درونی است انكار میشود .
۱۰- با اینكه اكثر منتقدان در آثار زولا تمایل شدیدی به بیپردگی و غیر اخلاقی بودن كشف میكردند ، خود او روی اخلاقی بودن كارهایش تاكید داشت .
۱۱- برای اولین بار ، ناتورالیست زبان محاوره را نخست در رمان و بعد در تئاتر وارد ادبیات میكند . نویسندگان ناتورالیست می كوشند در نقل مكالمهی هر كسی ، همان جملات و تعبیراتی را بهكار ببرند كه خود او ، به كار میبرد و این یكی از مهمترین جنبههای واقعگرایی آنهاست .
۱۲- در پایان لازم است به این نكته اشارهای داشته باشیم كه اشتباه زولا و اعتماد شدید او به علوم تجربی در واقع اشتباه قرن او بود . قرن نوزدهم از این بابت قرنی عجیب بود . مردم آن زمان ماشین بخار و چراغ گاز را آخرین كشف بشر میشمردند .
۱۳- رمان باید پستیها و دوروییهای مزورانهی زندگی اجتماعی را كه بر اساس معایب و خودخواهیها بنا شده است نشان دهد . اهمیت و زیبایی رمان بسته به این است كه بیشتر به زشتی و بیارزشی دنیا وفادار بماند.
کلاسیسم
مکتب کلاسیسیسم در واقع نوعی احیای شیوه هنری یونان و روم به شمار می رود که هر چند در ایتالیا متولد شد اما در فرانسه رشد کرد و به ثمر نشست.
اصول این مکتب عبارت است از تقلید از طبیعت، تبعیت و تقلید از قدما، اهمیت دادن به عقل، خوشایندی و وضوح و زیبایی کلام
از مهمترین شاعرات و نویسندگان که بدین مکتب رو آوردند می توان به "مولیر"، "لافونتن"، "راسین" و از همه مهمتر و معروفتر "بوالو" اشاره کرد.
بوالو بزرگترین مدافع مکتب کلاسیک و معروف ترین نقاد این مکتب است.
وی در سال 1674 در منظومه "فن شعر" خود اصول مکتب کلاسیسیسم را بیان کرد.
به اعتقاد او شعر باید تابع طبیعت و عقل باشد و از هر امری که آن را از این اصول منحرف کند باید اجتناب کرد.
او می گوید: "جز حقیقت هیچ چیز زیبا نیست" و این حقیقت از نظر او چیزی جز طبیعت نیست، طبیعتی که کلی و عمومی باشد و در عین حال هنرمند آن را به حکم ذوق و منطق انتخاب و تقلید کرده باشد.
هنرمند جز به آنچه کلی و طبیعی است دل نمی بندد. هدف شاعر آن نیست که چیزی تعلیم یا اثبات کند، بلکه باید شادی و خوشی را در دلها برانگیزد.
به اعتقاد او آنچه می تواند لذت و شادی را در ذهن مردم به وجود آورید چیزی جز طبیعت نیست و برای جستجوی آنچه طبیعی و حقیقی است ملاکی نداریم جز عقل و منطق که همان ذوق سلیم است. اما برای آن که بتوانیم این ذوق سلیم را تربیت و تقویت کنیم هیچ چیز سودمندتر از مطالعه ی آثار قدما نیست زیرا قدما بهتر از ما توانسته اند طبیعت را ادراک و توصیف نمایند.
در انگلستان با آن که کسانی مانند "فرانسس بیکن" از یک طرف و "ویلیام شکسپیر" از سوی دیگر اصول کلاسیک را از دست و پای خویش می گسلند و به راحتی خود را به بند گفته ها و اعتقادات قدما در نمی آورند و بی سبب از آنها پیروی نمی کنند و بنای فهم و ادراک خود را در میدان های عمومی یونان و روم بنیاد نمی گذارند، اما نقادانی مانند "جان درایدن" و "الکساندر پوپ" و " ساموئل جانسون" سعی می کنند نوعی نقد کلاسیک را در شعر و ادب انگلیس وارد سازند.
"الکساندر پوپ" مانند "بوالو" تأکید می کند که در شعر، اصل کلی پیروی از طبیعت و عقل است و طبیعت عقل را امری واحد می داند. به عقیده ی وی قدما زودتر و بهتر از ما این قانون را دریافته اند و از این جهت توجه به آثار قدما در نظر وی فواید بسیار دارد.
پان کلاسیسم های رفتاری ، پوششی
پان کلاسیسم های رفتاری
اغلب در حال مقایسه رفتارها هستند ، مثلا طرز نشستن ، دست دادن ، راه رفتن و ...
یکبار با یکی از آشنایان سوار اتوبوس شهری شده بودیم ، به ایستگاه مقصد که رسیدیم، قبل از اینکه اتوبوس بایستد ، خواستم از جای خود بلند شدم ، که دستی مرا به جای خودم نشاند ، بشین !! چقدر بی کلاسی ، صبر کن هر وقت اتوبوس توقف کرد ، از جات بلند شو ...
پان کلاسیسم های پوششی
این دسته نیز در حال مقایسه لباس و پوشش خود با سایرین هستند، اگر در اطرافمان کمی دقیق شویم ، خواهیم دید که این قبیل ، چگونه فخر می فروشند و به خودنمایی می پردازند.
راستی می دونی این لباس که پوشیدم چند می ارزه ؟ فکر نکنم اگه تو پول چند ماه حقوقتو رو هم بزاری بتونی اینو بخری ، این لباسی که پوشیدم برام از فرانسه فرستادن. برای بعضی از آنها حتی فرم لباس و نحوه پوشاندن آن اصلا مهم نیست ، آنچه مهم است مد بودن ، کم بودن و گران بودن آن لباس است . در پارادایم این قبیل ، هر چه لباس گران تر باشد و از جاهای به قول خودشان باکلاس تر خریده شده باشد ، بهتر است ، و کلاس بیشتری دارد.
"ناتوراليسم" مكتبي است كه نه تنها گرايش زيادي به طبيعت و نيرو و آئين آن نشان ميدهد ، بلكه بي پرده گردن به"جبر علمي" و "روشهاي تجربي" مي نهد.
اين مكتب زماني در پهنه هنر و انديشه اروپا چشم به دنيا ميگشايد كه دانشهاي تجربي و زيست شناسي به سر حد كمال رسيده و سده "داروين" آغاز گرديده است و اين جنبش نيز بي اختيار زير نفوذ همين دانشها و دانشمندان شكل ميگيرد.
ــ ناتوراليسم فلسفي
ناتوراليسم در مفهوم فلسفي به آن رشته از روش هاي فلسفي گفته مي شود که معتقد به قدرت محض طبيعت است و نيروي برتر از طبيعت نمي بيند.
اين مكتب معارض با ضرورت اصلِ توجه به هدف ، جهان شناسي و مباحثات اخلاقي بوده و اعتقاد دارد كه جهان احتياج به ، سبب و موجبي فوق طبيعي و حكومت آن ندارد بلكه قائم به وجود خود ، شارح و عامل به ذات بوده و اصل توجه به هدف وجود نداشته و جبري بي هدف و غايت وجود دارد و همه پديده ها مانند حيات انساني چه جسمي ، چه نفساني ، چه اخلاقي و چه معنوي همه از امور طبيعي و قابل نسبت دادن به رويدادهاي طبيعي ميباشند. و همچنين ارزش هاي اخلاقي و فعاليت هاي بشر را مي توان بر حسب اصول طبيعت پنداشت بدون اينكه امور به اجازه و تصويب مابعدالطبيعي متوسل باشد و خير و سعادت بشر بدون اينكه به يك تقدير مافوق طبيعي احتياج داشته باشد قابل حصول ميباشد .
ــ ناتوراليسم ادبي
ناتوراليسم از نظر ادبي بيشتر به تقليد دقيق و موبه موي طبيعت اطلاق مي شود، اين نوع "ناتوراليسم" دنباله "رئاليسم" شمرده مي شود.به عبارت ديگر به مکتبي اطلاق مي شود که "اميل زولا" و طرفدارانش پايه و اساس آن را گذاشتند.
در اين نوع ادبيات و هنر کوشيده اند روش تجربي و جبر علمي را در ادبيات رواج دهند و به ادبيات و هنر جنبه علمي بدهند. اين مکتب نزديک به ده سال حاکم بر ادبيات اروپا بود (1880-1890) اما به زودي از صورت يک مکتب مستقل ادبي بيرون شد.
در هر حال نمي توان منکر نفوذ آن در ادبيات فعلي آمريکا و اروپا شد، چه عده اي از نويسندگان آمريکايي و اروپايي از آثار پيشوايان اين مکتب ملهم شده اند.
از گفته پيشوايان اين مكتب به روشني فهميده ميشود كه اين دسته از نويسندگان هيچگونه ارزشي براي خيال و احساس و انديشه نويسنده يا هنرمند قايل نيستند و انسان را موجودي بي اختيار در برابر طبيعت و جبرعلمي ميدانند.
اين نويسندگان در پژوهشهاي افسانه مانند خود به "زيست شناسي" بيش از "جامعه شناسي" اهميت ميدهند از اين رو افسانه شناسي را با آزمايشهاي طبيعي و تجربي يكسان مي شمارند. چنانچه "اميل زولا" ميگويد : « افسانه ناتورآليستي آزمايشي واقعي است كه داستان نويس با بهره برداري از تجربه هاي خود روي افراد بشر انجام ميدهد.»
ناتورالیسم
۱- ناتورالیسم به عنوان یك مكتب ادبی چهارچوب بسیار تنگتری دارد و به مكتبی اطلاق میگردد كه امیل زولا emile zola نویسنده فرانسوی (1840- 1902) و یارانش در فرانسه بنا نهادند و قریب ده سال (1880 – 1890) بر ادبیات اروپا حاكم بود.
۲- شعار آنها آزادی است . آزادی در همهی قلمروها ، بهخصوص در قلمرو مذهبی . اغلب آنها اشخاص آزاد فكری هستند و همه اخلاق سنتی را رد میكنند . تحول ، بیداری ، زاد و ولد ، زبان باز كردن بچه و بارداری و … اینها كلماتی است كه در نوشته های همهِ آنها دیده میشود.
۳- این مكتب در عین حال هم انكار است و هم بازسازی . برای ساختن دنیای آینده روی پایههای محكم . باید نظامی پیدا كرد كه نه نظام محافظه كاری باشد ( كه بر تصورات ارتجاعی استوار است ) و نه نظام انقلابیون ( كه بر تصورات منفی تكیه دارد ).
۴- زولا ناتورالیسم را ناشی از عقاید دیدرو diderot – مدیر دائرهالمعارف معروف فرانسه – میداند ( علمگرایی ) و معتقد است كه دیدرو روش تجربی علوم را به ادبیات وارد كرده است … با دیدرو ، پدر پوزیتییست های امروزی ما روش مشاهده و تجربهی تطبیقی در ادبیات زاده میشود.
۵- « كسی كه از روی تجربه كار میكند ، بازپرس طبیعت است … رمان عبارت از گزارشنامهی تجارب و آزمایشهاست » و معتقد بود نویسنده باید تخیل را به كلی كنار بگذارد « سابقا میگفتند فلان نویسنده دارای تخیلی قوی است . من میخواهم از این پس بگویید : دارای حس واقعبینی خوبی است . چنین تعریفی در مورد نویسنده بزرگتر و درستتر خواهد بود . موهبت دیدن خیلی كمتر از موهبت آفریدن ،در اشخاص مختلف وجه مشترك دارد ».
۶- بدینسان ناتورالیست به صورت قیامی علیه پیشداوریها و قراردادهای اخلاقی و مذهبی پا به میدان میگذارد و سانسوری كه جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال كرده است را در هم میشكند . از چیزهایی سخن میگوید و مناظری را تشریح میكند كه تا آن روز در آثار ادبی راه پیدا نكرده بود و همین مشخصه ، پایبندان عرف و عادت و قراردادهای اخلاقی را به خشم آورد و بر ضد خود تحریك كرد .
۷- ناتورالیست ها چیز های ننگآلود ، مضحك ، شرمآور و حقیر شدن عشق بر اثر سودجویی را بر كرسی اتهام مینشانند و برای نخستین بار عشق به صورت خواست جسمانی و جنسیت به عنوان یك تجربهی مشروع در آثارشان مطرح میشود . در این آثار ماجرای اغلب داستانها به صورتی جریان مییابد كه گویی هیچچیز دیگری به جز پلیدی ، پریشانی ، بی عدالتی و ننگ وجود ندارد .
۸- تصمیم به برملا كردن همهی واقعیت به آنجا میكشد كه فقط ابتذال روزمره تحلیل شود . تصمیم به دیدن هر آنچه در انسان هست منجر به این میشود كه همهی انسانها را به صورت موجوداتی ببینیم كه به قول هدایت : همهی آنها یك دهن بودند كه یك مشت روده به دنبال آن آویخته و منتهی به آلت تناسلیشان میشد …
۹- توجه فراوان به اینكه تسلیم خرافات نشویم ، حالت افراطیاش عبارت از این است كه هر گونه ایمان و اعتقادی را خرافات بشماریم . آزادی تنها برای اینكه یك احساس خود به خودی درونی است انكار میشود .
۱۰- با اینكه اكثر منتقدان در آثار زولا تمایل شدیدی به بیپردگی و غیر اخلاقی بودن كشف میكردند ، خود او روی اخلاقی بودن كارهایش تاكید داشت .
۱۱- برای اولین بار ، ناتورالیست زبان محاوره را نخست در رمان و بعد در تئاتر وارد ادبیات میكند . نویسندگان ناتورالیست می كوشند در نقل مكالمهی هر كسی ، همان جملات و تعبیراتی را بهكار ببرند كه خود او ، به كار میبرد و این یكی از مهمترین جنبههای واقعگرایی آنهاست .
۱۲- در پایان لازم است به این نكته اشارهای داشته باشیم كه اشتباه زولا و اعتماد شدید او به علوم تجربی در واقع اشتباه قرن او بود . قرن نوزدهم از این بابت قرنی عجیب بود . مردم آن زمان ماشین بخار و چراغ گاز را آخرین كشف بشر میشمردند .
۱۳- رمان باید پستیها و دوروییهای مزورانهی زندگی اجتماعی را كه بر اساس معایب و خودخواهیها بنا شده است نشان دهد . اهمیت و زیبایی رمان بسته به این است كه بیشتر به زشتی و بیارزشی دنیا وفادار بماند.
کلاسیسم
مکتب کلاسیسیسم در واقع نوعی احیای شیوه هنری یونان و روم به شمار می رود که هر چند در ایتالیا متولد شد اما در فرانسه رشد کرد و به ثمر نشست.
اصول این مکتب عبارت است از تقلید از طبیعت، تبعیت و تقلید از قدما، اهمیت دادن به عقل، خوشایندی و وضوح و زیبایی کلام
از مهمترین شاعرات و نویسندگان که بدین مکتب رو آوردند می توان به "مولیر"، "لافونتن"، "راسین" و از همه مهمتر و معروفتر "بوالو" اشاره کرد.
بوالو بزرگترین مدافع مکتب کلاسیک و معروف ترین نقاد این مکتب است.
وی در سال 1674 در منظومه "فن شعر" خود اصول مکتب کلاسیسیسم را بیان کرد.
به اعتقاد او شعر باید تابع طبیعت و عقل باشد و از هر امری که آن را از این اصول منحرف کند باید اجتناب کرد.
او می گوید: "جز حقیقت هیچ چیز زیبا نیست" و این حقیقت از نظر او چیزی جز طبیعت نیست، طبیعتی که کلی و عمومی باشد و در عین حال هنرمند آن را به حکم ذوق و منطق انتخاب و تقلید کرده باشد.
هنرمند جز به آنچه کلی و طبیعی است دل نمی بندد. هدف شاعر آن نیست که چیزی تعلیم یا اثبات کند، بلکه باید شادی و خوشی را در دلها برانگیزد.
به اعتقاد او آنچه می تواند لذت و شادی را در ذهن مردم به وجود آورید چیزی جز طبیعت نیست و برای جستجوی آنچه طبیعی و حقیقی است ملاکی نداریم جز عقل و منطق که همان ذوق سلیم است. اما برای آن که بتوانیم این ذوق سلیم را تربیت و تقویت کنیم هیچ چیز سودمندتر از مطالعه ی آثار قدما نیست زیرا قدما بهتر از ما توانسته اند طبیعت را ادراک و توصیف نمایند.
در انگلستان با آن که کسانی مانند "فرانسس بیکن" از یک طرف و "ویلیام شکسپیر" از سوی دیگر اصول کلاسیک را از دست و پای خویش می گسلند و به راحتی خود را به بند گفته ها و اعتقادات قدما در نمی آورند و بی سبب از آنها پیروی نمی کنند و بنای فهم و ادراک خود را در میدان های عمومی یونان و روم بنیاد نمی گذارند، اما نقادانی مانند "جان درایدن" و "الکساندر پوپ" و " ساموئل جانسون" سعی می کنند نوعی نقد کلاسیک را در شعر و ادب انگلیس وارد سازند.
"الکساندر پوپ" مانند "بوالو" تأکید می کند که در شعر، اصل کلی پیروی از طبیعت و عقل است و طبیعت عقل را امری واحد می داند. به عقیده ی وی قدما زودتر و بهتر از ما این قانون را دریافته اند و از این جهت توجه به آثار قدما در نظر وی فواید بسیار دارد.
پان کلاسیسم های رفتاری ، پوششی
پان کلاسیسم های رفتاری
اغلب در حال مقایسه رفتارها هستند ، مثلا طرز نشستن ، دست دادن ، راه رفتن و ...
یکبار با یکی از آشنایان سوار اتوبوس شهری شده بودیم ، به ایستگاه مقصد که رسیدیم، قبل از اینکه اتوبوس بایستد ، خواستم از جای خود بلند شدم ، که دستی مرا به جای خودم نشاند ، بشین !! چقدر بی کلاسی ، صبر کن هر وقت اتوبوس توقف کرد ، از جات بلند شو ...
پان کلاسیسم های پوششی
این دسته نیز در حال مقایسه لباس و پوشش خود با سایرین هستند، اگر در اطرافمان کمی دقیق شویم ، خواهیم دید که این قبیل ، چگونه فخر می فروشند و به خودنمایی می پردازند.
راستی می دونی این لباس که پوشیدم چند می ارزه ؟ فکر نکنم اگه تو پول چند ماه حقوقتو رو هم بزاری بتونی اینو بخری ، این لباسی که پوشیدم برام از فرانسه فرستادن. برای بعضی از آنها حتی فرم لباس و نحوه پوشاندن آن اصلا مهم نیست ، آنچه مهم است مد بودن ، کم بودن و گران بودن آن لباس است . در پارادایم این قبیل ، هر چه لباس گران تر باشد و از جاهای به قول خودشان باکلاس تر خریده شده باشد ، بهتر است ، و کلاس بیشتری دارد.