توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخچه قالی و قالی بافی و انواع قالی
sunyboy
01-23-2012, 10:04 PM
قالی بافی
مقدمه ذوق و خلاقيت هنري هر جامعه اي از سنن زندگي و سوابق تاريخي و محيط زيست آحاد آن قوم ريشه و الهام مي گيرد و غالبا اين ذوق و استعداد در يك و يا چند رشته خاص بگونه اي متبلور مي شود كه رقابت جوامع ديگر با آن ملتها و اقوام در آن رشته ها بدلايل متعدد تا حدودي دشوار و شايد عبث مي گردد.
از جمله هنرهائي كه در اين سرزمين درمرور زمان به ذروه كمال و استادي رسيده و ذوق هنرمند ايراني در پهنه آن فرصت تجلي وافر يافته هنر قالي بافي است. و دليل اين شكوفائي و اوليه مناسب براي توليد فرش از قبيل پشمهاي مرغوب و انواع گياهان رنگدار دانست .
بافت قالي و قاليچه در روستاها و يا درميان ايالات بيشتر به عهده زنان و دختران است و در كارگاههاي شهري حرفه اي است كه بافندگان زن و مرد به آن مي پردازند. كار پسران و انگشتان هنر مند خود در دل تارهاي فرش جاي داده و سرانجام در حاليكه دهها و صدها اثر زيبا و دل انگيز را با سرانگشت ماهر خويش آفريدند با مقراض اجل تارهاي بستگي آنان از بهداشتي كارگاهها به بيماري فلج ، كوري ، رماتيسم و جهاز تنفس مبتلا ميشوند. شايد به لحاظ تداعي محنت و محروميت بافنده فرش و يا به خاطر تفكر در چگونگي آفرينش و طبيعت بي جان و زيباي آن باشد كه رابطه اي كه اساس آن بر زيبا پرستي و معنويت است با فرش و بافنده ناشناس و محروم آن برقرار شده و موانست با آنرا چنين تفكر آميز و مشغول كننده مي نمايد .
علاقه و پيوند عاطفي مردم ايران به اين ميراث هنري خود و نيازي كه بداشتن آن در مسكن و ماواي خود احساس مي كنند زايد الوصف است و شايد به جرات بتوان گفت كمتر خانه شهري در ايران است كه مفروش به تخته فرشي نباشد و در هيچ گوشه اي از جهان خريد و فروش فرش به آن مقياسي كه در ايران معمول است رايج باشد .
در سالهاي اخير فرصت هاي گرانبهايي براي كشورهاي رقيب ايران فراهم آمد تا ركود كوتاه مدتي كه در عرصه رقابت هاي جهاني براي فرش ايران بوجود آمده بود براي خود جاي پاي مستحكم تري باز كنند. در اين سالها كشورهاي پاكستان ، هندوستان ،چين و برخي از كشورهاي اروپاي شرقي چون روماني و آلباني با تقليد از نقشه ها و طرحهاي ايران به منابع بزرگي از صادرات فرش دست يافتند و در مقياسي وسيع براي آينده تجارت فرش ايران خطر ساز شدند ولي اين حقيقتي مسلم است كه قالي ايران به لحاظ بافت استادانه ، طرحها و رنگ هاي دلپسند و جالب همچنان در صدر باقي مانده ، روشن تر آنكه گويا قالي نفيس ايران بر تارك زيباترين و گرانبهاتين فرش گيتي درخششي دائمي دارد و اين قولي است كه جملگي برآنند.
فصل اول _ تاريخچه فرشبافي
قالي بافي در ادوار پيشين
با وجود آنكه در مورد اولين منسوجات دست بافت بشر اطلاعاتي نسبتا مكفي وجود دارد ولي درباره نخستين فرش هاي گره دار جهان و تاريخ و محل بافت آنها دانسته هاي ما اندك بوده و بيشتر در حدود حدس و فرضيه باقي مانده است در رديابي معكوس مسير توسعه و پيشرفت فن قالي بافي و رسيدن به نقطه مبدا و مهد اين پيشه مفيد كه پيدايش آن صرفا بر اساس رفع احتياج و توسط چادرنشينان قبايل صحراگرد صورت گرفته است پژوهشگران اروپائي در گذشته در اثر تحقيقات خود با اين نتيجه رسيده بودند كه تمدن هاي باستاني مصر و اشور گهواره فرشبافي جهان بوده اند و شواهد نسبتا معتبري نيز در حصت اين مدعا در اختيار داشتند از جمله مندرجات تورات به هنگاميكه در فصل هجرت قوم بني اسرائيل در باب آرايش خيمه ها و استفاده از قالي سخن ميراند و همچنين ستون يادبودي از شلمانصر دوم آشوري كه در آن نقش دو تخته فرش با ريشه هاي بلند حكاكي شده است. فرضيه اين محققين كه قدمت بيشتر و اصالت كمتري داشته و بيشتر بر مبناي گفتاري استوار بوده وي ا اشاره بر نمونه اي غير از فرش حقيقي چون نقش سنگي آن دارد باكشفيات باستان شناس معروف روسي بنام (ردنكو) كه در نيمه اول قرن اخير در ميان توده هاي يخي موفق به كشف يك تخته فرش گرده دار مي گردد بكلي دگرگون شده و در نتيجه مهد قالي بافي از سواحل نيل و رودخانه هاي دجله و فرات به آسياي مركزي تغيير مكان مي دهد . باشرح كامل تر اين حفاري و تفاسيري كه بر نتيجه اين كشف با اهميت نوشته شده مسئله را در زير نور تابان تري مي بريم .
در سال 1949 ميلادي پروفسور ردنكو قطعه فرش گره داري را كه در اصل به عنوان پوشش اسب بكار مي رفته است در قبرهاي مستور از يخ چادرنشينان صحرا گرد در محلي بنام پازيريك واقع در هشتاد كيلومتري مرز مغولستان در ميان كوههاي آلتائي كشف مي نمايد اين فرش كه قدمت آن به 2500 سال قبل مي رسد در اندازه هاي 83/1×2 متر و با 360 گره در دسيمتر مربع و در رنگ قهوه اي مسي و سبز روشن بافته شده است. تصاوير حاشيه آن با اشكال متداول در دوره هخامنشي و نقوش تخت جمشيد مشابهت فراوان و بلاترديدي دارند و در زمينه مركزي آن تصاوير ستاره هاي چهار پره اي عينا مشابه اشكال منعكس شده بر روي اشيا مكشوفه در لرستان مربوطه به اين دوره در درون مجموعه اي از قابها محصور شده اند .
درباره سوابق تاريخي اين فرش با اهميت كه در موزه (آرميتاژ) لنينگراد نگهداري مي شود پروفسور ردنكو معتقد است كه در زمان مادها و يا پارتهاي قديمي بافته شده است بنابر نظريقه يكي از پژوهشگران معروف بنام (ديماند) در فرش پازيريك تركيبي از طرحهاي آشوري و هخامنشي و سكائي بكار رفته است او نيز مانند ردنكو عقيده دارد كه مبدا اين فرش از ايران است يكي ديگر از صاحب نظران فن بنام (اولريخ شورمان) پارا از اين فراتر نهاده و عقيده دارد كه اين فرش در آذربايجان بافته شده است در حاليكه (يان بنت) معتقد است كه با وجود فاصله اي متجاور از 3500 كيلومتر از كوههاي آلتائي تا مرزهاي كنوني ايران ، احتمال آنكه اين فرش كار بافندگان ايراني باشد بسيار ضعيف است. نامبرده در تاريخچه فرش پازيريك در كتابي تحت عنوان (قاليچه ها و قالي هاي جهان) است نامبرده در تاريخچه فرش پازيريك در كتابي تحت عنوان (قاليچه ها و قالي هاي جهان) منجزا تاكيد مي كند كه مهد هنر و فن قالي بافي در شرق آسيا و در ميان اقوام مغول بوده و از آنجا به نقاط غربي اسيا و از جمله ايران رسيده است.
قرائن تاريخي مويد اين نكته اين است كه قالي بافي در زمان ساسانيان رونق داشته است و در ارتباط با اين مطلب ، سالنامه چيني (سوئي) مربوط به سالهاي 590 تا 617 ميلادي يعني اندكي پيش از انقراض سلسله سالاني در ميان كالاهاي ايران از قالي نام مي برد.
باقي مانده فرش معروف پازيريك در اندازه هاي 83/1×2 متر كه در موزه آرميتاژ لنينگراد (سن پتيرزبورك) نگهداري مي شود.
سفير جمهوريو نيز (جوزپه باربارو) در دربار (اوزن حسن) از حكام آق قويونلو بارها از قاليهاي گرانبهايي كه دركاخ او ديده سخن گفته است . متاسفانه امروزه از اين قاليهاي نفيس هيچگونه اثري باقي نمانده است .
قالي بافي در عصر صفويه
در دوره صفويه هنرهاي معماري ، كاشيكاري ، نقاشي ، خطاطي ، تذهيب و قلي بافي بحد كمال و درخشش خود رسيدند در اين دوره هنرمندان ايراني به خلق آثاري انچنان دل انگيز و زيبا مي پرداختند كه هرگز همتايي نمي يابند طرحهاي قالي از خلاقيت و نبوغ هنرمندان اين عصر چنان بارور مي شود كه پس از گذشت چند صد سال هنوز مورد تقليد بوده و با همه كوشش كه براي گشودن راهي به فراسوي چهار چوبه هنري اين دوران معمول گرديده جز در تعدادي معدود توفيق چنداني نصيب طراحان نقش قالي نگرديده ، گويي تمام نگاره ها و نقوش ممكن قبلا بدست اين هنرمندان چيزه دست طرحه و تكميل شده است . قالي بافان اين دوره با استفاده از اين طرحهادر حدود يك هزار و پانصد تخته قالي و قاليچه از خود باقيمي گذارند كه برخي از آنها بصورت شاهكارهاي مسلم قالي بافي دنيا ثبت مي شوند در اين دوره قالي بافي از حالت يك پيشه روستايي و چادر نشيني به مقام يك حرفه با اهميت در كارگاههاي شهري تغيير موضع داده و تجارت و صدور آن به كشورهاي اروپائي شروع مي شود .
در سفرنامه هاي (تاورنيه) و (شاردن) و ساير كساني كه در آن موقع از ايران بازديد كرده اند به پيشرفت قالي بافي و مراكز متعدد بافت فرش در شهرهاي اصفهان ، كاشان ، تبريز و كرمان اشارات فراوان شده است .
فرش هاي بافته شده در اين دوره را بر اساس طرحهاي آن در گروههاي زير طبقه بندي مي كنند، ترنج دار، گلداني، شكارگاه، گلدار هراتي ، درخت و بوته ، باغي ، لهستان .
طرح ترنج دار
طرح ترنج دار از اولين طرحهائي است كه بر روي فرش هاي اين دوره منعكس گرديده است و ما براي آشنايي بيشتر چهار تخته فرش معروف را كه در اين زمان در اين سبك بافته شده اند انتخاب كرده و آنها را مورد مطالعه قرار مي دهيم .
قالي اردبيل (قالي شيخ صفي)
قالي اردبيل يكي از زيباترين فرش هايي است كه در بيست سال اوليه دوره صفويه بافته شده است. تار و پود اين فرش از ابريشم و پرز آن از پشم بوده و كار بافت آن در سال 946 هجري قمري پايان گرفته است. نام بافنده آن (مقصود كاشاني)همراه با مطلع يكي از اشعار حافظ :
جز آستان توام در جهان پناهي نيست
سر مرا بجز اين در حواله گاهي نيست
در قسمت بالاي فرش ديده مي شود.
اين قالي نفيس را شركت ( زيگلر) كه از سال 1883 ميلادي در ايران در زمينه توليد و تجارت فرش فعاليت مي نمود از ايران خارج نموده و به مبلغ 2000 ليره استرلينگ به موزه (ويكتوريا و البرت) لندن فروخته شده است .
در هر متر مربع اين قالي 517000 گره از نوع سنه بكار رفته است . اين فرش كه مدت سه سال و نيم كار بافت آن به طول كشييده است 1152 سانتيمتر طول و 534 سانتيمتر عرض دارد طرح اين قالي بسيار جالب است در وسط آن ترنج زيبائيي قرار دارد كه شانزده كلاله دور آنرا احاطه نموده است نقش يك چهارم از اين ترنج با كلاله هاي مربوط در چهار گوشه زمينه فرش تكرار شده و لچكهاي چهارگانه قالي را مي سازند:
زمينه فرش به رنگ آبي سير است و تمامي آن با گلهاي بسيار شكيل و ظريف تزئين شده است در داخل حاشيه بزرگ كه با سه نوار حاشيه اي باريك محصور شده نقش كتيبه ها و گلوله هايي به صورت يك در ميان ديده مي شود.
در روايات چنين ست كه اين قالي براي آرامگاه شيخ صفي الدين اردبيل جد خاندان صفويه بافته شده است. اما در اين مورد بين محققين اختلاف نظرهاي زيادي وجود دارد. عده اي از آنان انتساب اين قالي را به مقبره مزبور به دلايل متعددي مردود مي دانند يكي از آنها به نام ترنج طلائي رنگ فرش تاريخي اردبيل پوشيده شده از تركه هاي ظريف اسليمي با 16 كلاله جانبي محصور شده است. اين تركيب جالب در متن به رنگ سرمه اي مملو از شاخ هاي گل اناري كه در جرگه طراحان نقش قالي به نام گلهاي شاه عباسي معروفيت دارند جاي گرفته است. اين قالي بي نظير هم اكنون زينت بخش موزه ويكتور و البرت لندن است.
(ركسفورد استيد) رساله اي در اين مورد نوشته و ادعا مي كند اصولا در اين آرامگاه ابعاد مناسبي براي پهن كردن اين قالي وجود نداشته است. و همچنين بنا بگفته او در صورت اموال موقوفه اين آرامگاه براساس تاييد متولي آن در حدود 230 سال پيش فرشي با مشخصات اين قالي وجود نداشته است. محقق نامبرده به نقل قول از شخصي بنام (جاكسون) كه در سال 1919 ميلادي با كاركنان شركت (زيگلر)در مورد سوابق تاريخي اين قالي مذاكراتي داشته است مينويسد: با وجود آنكه اين فرش در تبريز خريداري شده است معهذا از مجموعه فرش هاي متعلق به استان حضرت رضا (ع) بوده است .
در مورد محل بافت اين فرش نيز در بين اهل فن اختلاف است . عده اي بافت آنرا در تبريز مي دانند، برخي در قزوين و بالاخره عده زيادتري آن را كار بافندگان كاشان كه در كار بافت فرش هاي ابريشمي و نفيس مهارت وسابقه زيادي داشته اند دانسته و شاهد اين مدعا را نيز اهليت كاشي بافنده و نوع گره هاي فرش (گره هاي فارسي) مي آورند.
بهرحال هيچيك از مسائل مطروحه و شك و ترديدهاي موجود درباره سابقه تاريخي اين فرش ، محل ترديدي در زيبايي و نفاست اين اثر پر نام و نشان باقي نمي گذارد و اين فرش بهر محل كه وابسته باشد و توسط هر بافنده و با هر نوع گره اي بافته شده باشد درمجموعه فرشي است زيبا و شكيل و در خور هر گونه توجه و تحسين.
نمونه ديگري مشابه با اين قالي كه بافت ظريف تري داشته و فقط شامل قسمت بزرگي از زمينه فرش مي باشد نيز در موزه (لوس آنجلس) در كاليفرنيا نگهداري مي شود.
در سال 1314 شمسي كپيه اي از طرح اين قالي با اندازه هاي كوچكتر (407 × 628 سانتيمتر) براي باشگاه افسران تهران در كارگاه قالي بافي ( عمو اوغلي) مشهد بافته شد.
قالي موج دريا
قالي معروف موج دريا كه در موزه (وين) نگهداري مي شود از نظر طرح و نقشه كاملا متمايز از ساير قاليهاي ايراني است بدين گونه كه در قسمت هاي بالا و پائين ترنج بسيار بزرگ آن تصاوير كشتي و دريانورد بافته شده است اين فرش و ساير فرش هاي مشابه آن كه تا كنون فرش ترنج دار معروف به (موج دريا) از مجموعه فرش هاي موزه هنرهاي دستي وين (اطريش)
اين قالي جالب و غير متعارف از نظر نقشه به اندازه هاي 72/3×77/6 متر با تار و پود پشمي و پانصد هزار گره در متر مربع به احتمال زياد توسط هنرمندان كرماني بافته شده است هشت تخته از آنها شناخته شده است بنابر سفارش بازرگانان پرتغالي كه در اين دوره در بنادر جنوب ايران مخصوصا بندر عباس در رفت و آمده بوده اند بافته شده اند و شايد به همين دليل است كه برخي از محققين فرض آنها را درگروه فرش هاي پرتغالي طبقه بندي نموده اند .
فرش چلسي
فرش چلسي كه در نوع خود از فرش هاي زيباي جهان است از يكي از تجار خيابان كينگز در چلسي واقع در لندن خريداري شده و به اين جهت بدين نام معروفيت يافته است اين فرش هم اكنون در مجموعه فرش هاي موزه ويكتروريا و آلبرت لندن جاي دارد تار و پود آن از ابريشم و پرز آن از پشم و به اندازه هاي 540×360 سانتيمتر و گره هاي آن از نوع فارسي و تعداد آن 7387 گره در دسيمتر مربع شمارش شده است اين فرش داراي دو ترنج كامل با كلاله هاي جانبي و دو نيم ترنج متصل به حاشيه و لچكهائي به نقش يك چهارم ترنج است و در زمينه لاكي رنگ آن حيوانات شكار مانند آهو و گوزن و وحوشي مانند شير و پلنگ و همچنين جانوران افسانه اي مانند اژدها در ميان درختان و شاخسارهاي گلدار ديده مي شوند .
در حاشيه بزرگ فرش دو سري ختاني به هم پيوسته و يك شكل و معكوس با يكديگر در دو رنگ قرمز لاكي و سرمه اي بافته شده اند كه در مجموع نقش دلپذيري را به اين فرش مي دهند .
فرش ترنجدار منظره حيوانات موزه ميلان
مشخصات فرش منظره حيوانات موزه ميلان چنين ست :
فرش است در زمينه قرمز رنگ بدون لچك كه فقط ترنج مياني دارد. نقش پر از حيوان اين قالي با آن مشابهتي مطابق با فرش چلسي مي دهد. تار و پود اين فرش از ابريشم و پرز از پشم مي باشد اندازه هاي آن 692×360 سانتيمتر و گره هاي آن از نوع سنه و تعداد آن 568800 گره در متر مربع شماره شده است. در بخش داخلي اين فرش بر روي زمينه آبي رنگي كه مانند قابي متن قرمز رنگ فرش را احاطه كرده است اشعاري نوشته شده است .
طرح گلداني
در طرح زيباي گلداني متن قالي غالبا با شاخه هاي اسليمي و تركه هاي گلدار و يا خطوط هندسي به مساحتهاي لوزي و يا مربع به طريقي تقسيم شده است كه زمين فرش مشبك و توري مانند و به نظر مي رسد و در داخل هر يك از اين مساحتهاي كوچك شكل گلداني مملو از گل و يا نقش دسته گلي ديده مي شود غالبا طرحهاي گلداني يكسويه گلداني ممكن است تصاويري از حيوانات وحشي و شكارچياني سواره بر اسب بر متن فرش بافته شوند.
( آرتور پو) عقيده دارد كه اصل اين طرح ازجوشقان است وشاهد آن رانيز فرشي متعلق به ارامگاه شاه عباس در قوم مي آورد كه در مايه طرحهاي گلداني بافته شده و بافنده آن نعمت الله جوشقاني بوده است .
نمونه هايي از فرش هاي بافته شده با اين طرح امروزه زينت بخش موزه هاي بزرگ دنيا در شهرهاي نيويورك، هامبورگ، پاريس ، ميلان ، لندن و تهران مي باشند .
طرح شكارگاه
فرش هاي بافته شده در اين سبك معمولا مجسم كننده صحنه هايي از شكار و طبيعت مي باشند. تعداد فرش هايي كه در اين گروه و مربوط به اين زمان طبقه بندي شده اند به هجده تخته مي رسند .
براي شناسايي بيشتر اين سبك از ميان تخته فرش هاي بزرگ اندازه اين گروه قالي معروف صحنه شكارگاه موزه وين رامورد مطالعه قرار مي دهيم .
قالي صحنه شكارگاه از نظر زيبايي و ظرافت بافت (12700 گره در دسيمتر مربع) بدون ترديد شاهكاري از فن قالي بافي جهان است. تار و پود و پرز اين فرش گرانبها از ابريشم و اندازه هاي آن 680 سانتيمتر طول و 320 سانتيمتر عرض مي باشد .
طرح زيباي اين قالي را كه بافت آن در كاشان صورت گرفته جملگي محققين فرش به سلطان محمد) كه شاگرد بهزاد نقاش معروف بوده است نسبت مي دهند .
در متن قالي نقش حيواناتي از قبيل شير، گورخر و غيره و شكارچياني كه درصدد تعقيب آنها هستند ديده مي شود .
ترنج هشت گوشه و سبز رنگ اين فرش با زمينه عنابي مايل به صورت و حاشيه لاكي رنگ آن در مجموعه هماهنگي و تعادل رنگي بسيار دلپسندي را ارائه مي دهد .
طرح درخت و بوته
در قرن شانزدهم ميلادي با استفاده از نقش ترنج و تصوير حيوانات و اشكال درختان و بوته ها طرح جديدي در هنر نقاشي قالي ابداع شده كه بنام طرح درخت وبوته معروف گرديد برخي از فرش هاي بافته شده در اين سبك داراي طرح يكسويه هستند بدين ترتيب كه هرگاه در خلاف جهت خواب فرش به آن نظر افكنده شود نقوش حيوانات و درختان معكوس ديده مي شوند در حالي كه در برخي ديگر كه داراي طرح دو سويه هستند شكل درختان و بوته ها و جانوران بگونه اي است كه در دو جهت مي توان به فرش نظر انداخت بدون آنكه مشكل فوق وجود داشته باشد. بهترين نمونه اي كه از اين سبك مربوط به اين دوره وجود دارد فرشي است كه در موزه فيلادلفيا نگهداري مي شود كه بافت آن دركردستان صورت گرفته است نمونه ديگري از اين سبك نيز در موزه متروپوليتن وجود دارد كه در آن ترنج پر گل و شاخه هاي گلدار جابجا ديده مي شوند طرح فرش اخير الذكر دو جهته است در حالي كه فرش موزه فيلادلفيا از نوع يكسويه بوده و اشكال آن بر اساس طرحهاي گلداني بافته شده است در برخي از انواع اين فرش ها رديفها به گونه اي بافته شده اند كه فرش ها به صورت جوشقان مي باشد امروزه در موزه هاي عمومي و كلكسيونهاي شخصي مشاهده مي كنيم كارشناسان فن عقيده دارند تمام فرش هاي بافته شده در اين سبك كه داراي طرح يكسويه مي باشند در قرون شانزده و هفده و هجدهم ميلادي در شمال غربي ايران و كردستان بافته شده اند دربرخي ازنمونه هاي اين قبيل فرش ها نيز صحنه هاي شكار و تصاوير حيوانات مختلف نيز ديده مي شود .
فرش هاي ديگري در اين سبك بافته شده اند كه منشاء آنها نيز از كردستان ميباشد رنگ اغلب اين فرشها آبي و سرمه اي بوده و اشكال آنها در رديفهاي افقي بافته شده اند و هر رديف بر دو تا سه ترنج كامل و دو نيم ترنج در مجاورت حاشيه ها مشتمل مي باشد. از گوشه هاي هر ترنج چهار تركه و يا چهار درخت كوچك به خارج امتداد پيدا كرده و به صورت سپري محافظ در اطراف ترنجها به چشم مي خورند نمونه هاي ظريف و زيبايي از اينگونه قاليها امروزه در موزه هاي فيلادلفيا و متروپوليتن نيويورك نگهداري مي شوند .
طرح گلدار هراتي
طرح قاليهاي گلدار هراتي منتسب به شهر هرات است كه در روزگاران پيشين در خراسان و امروزه در افغانستان قرار دارد بنابر نظر مورخين و كارشناسان هنر قالي بافي ، شهر هرات پايتخت دربار تيموريان اوين مركز بافت فرش هاي ، طرحهاي گلدار در ايران بوده است حاشيه فرش هاي هراتي با طرحي متمايز از طرح زمينه فرش طراحي شده كه در آن غالبا نقوش قوري چاي و يا سماور موتيف اصلي و غالب طرح را تشكيل مي دهد .
طرح اكثر فرش اي گلدار تيپ هراتي ، فاقد اشكال پرونده و حيوان مي باشد درحالي كه ندرتا در برخي از فرشهاي بافته شده در اين سبك نقش پرنده و حيوان نيز ديده شده است از جمله يك جفت فرش معروف بنام امپراطور كه هديه پطر كبير امپراطور روسيه به لئوپولد اول امپراطور اطريش بوده است امروزه يك تخته از اين فرش ها در موزه متروپوليتن نيويورك و ديگريدر موزه وين نگهداري مي شود. در زمينه قرمز اين قاليها نقوش حيواناتي در رديفهاي افقي و عمودي بافته شده است و در حد فاصل اين نقوش، گلها و برگهاي پيچك دار ديده مي شود. چنين به نظر مي رسد فرشهاي هراتي كه داراي نقش حيوان هستند مربوط به اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم باشند كه بعضا بافت آنها تا قرن هجدهم ميلادي نيز ادامه داشته است .
تاثير طرحهاي هراتي با برگهاي نيم دايره اي و حاشيه زيبا و اختصاصي آن در بافتهاي امروزي مراكز مختلف قالي بافي ايران از جمله آذربايجان ،كردستان ، همدان و استانهاي مركزي ايران انكار ناپذير است. اين روزها در بسياري از اين مناطق و همچنين برخي از كشورهاي اروپاي شرقي و هندوستانو پاكستان فرش هاي زيبايي در اينگونه بافته مي شود
طرح باغي
در طرح باغي متن فرش مطابق نقشه كلاسيك باغهاي ايراني بوسيله جويهاي آب به چهار قسمت مساوي تقسيم مي شود (طرح چهار باغ)
جويهاي آب در سر راه التقاي خود به استخر مياني باغ كه در حكم ترنج فرش است از ميان حوضچه هايي به فواصل مساوي از يكديگرمي گذرند. در اين حوضچه ها و استخر مياني اردكها و ماهيهايي در زمينه اي به رنگ ابي كمرنگ و يا بژ بافته شده اند در زمينه هاي چهارگانه فرش شاخه هائي از گل و درختاني كه بر شاخسارهاي آنها پرندگاني به نغمه سرائي مشغولند طبيعت جانداري را مجسم مي سازند .
برخي از فرشهاي چهار باغ به شكل محراب طراحي شده اند و در بعضي ديگر زمينه نرمش به شش قسمت تقسيم مي شود و در نتيجه دو استخر مياني و يا ترنج بوجود مي آيند تاريخ بافت اين فرش ها را به قرون هفده و هجده ميلادي منتسب نموده و اصل آنها را از كرمان مي دانند .
sunyboy
01-23-2012, 10:05 PM
طرح فرش هاي لهستاني
فرش هاي لهستاني بهگروه بزرگي از قالي هاز زربافت كه در اين دوره بافته مي شدندگفته مي شود شايد يكي از دلايل انتساب اين فرش ها به لهستان اين است كه در نمايشگاه بين المللي پاريس (سال 1878) در ميان اموال يك شاهزاده لهستاني بنام (چارتوريسكي) يكي از اين نوع فرش ها به نمايش گذارده شده بودولي در حقيقت وجه تسميه اين سري فرش ها را بايد در سوابق تاريخي دورتري جستجو كرد.
در بهار سال 1601 ميلادي (زيگموند سوم) فرمانرواي لهستان به يك بازرگان ارمني بنام(موراتوويتس) ماموريت مي دهد تا به ايران مسافرت كرده و چند تخته فرش براي كاخهاي سلطنتي لهستان خريداري نمايد. بازرگان نامبرده نيز بافت فرش هاي مورد نظر به بافندگان كاشان كه در آن زمان در بافت فرش هاي ابريشمي داراي تجربه و شهرت فراواني بوده است .
قالي بافي ايران از پايان دوره صفويه تا سال 1300 هجري شمسي
در سالهاي پاياني سلسله صفويه تا ظهور فتنه افغان كه به انقراض اين سلسله منجر مي گردد توجه چنداني به هنر قالي بافي مبذول نمي شود ولي كم و بيش قالي هاي نفيسي در اين فاصله زماني بافته مي شوند كه امروزه چندان اثري از آنها در ايران وجود ندارد چه تعدادي از آنها در اثر بي توجهي پوسيده ومتلاشي شده وشماري از آنها را نيزافراد ويا شركتهاي اروپايي كه در ايران فعاليت تجاري داشتند از ايران خارج كرده و به موزه ها و ثروتمندان اروپائي فروخته اند.
در فتنه افغان آنچه كه از اين هنر و صنعت باقي مانده بود از بين مي رود و در زمان سلسله هاي افشاريه و زنديه و حتي تا اواخر سلسله قاجاريه قالي بافي كماكان بي رونق مي ماند. تنها در پايان عمر اين دودمان است كه قالي بافي تجديد حيات نموده و به صورت رضايت بخشي ادامه پيدا ميكند. در اين زمان طبقات تازه به دوران رسيده دركشورهاي صنعتي اروپا و همچنين ايرانيان مرفه كه داشتن قالي و قاليچه را در منازل خود وسيله رفاه و از اسباب (عظمت جلال) مي دانستند كم كم به خريد قالي و قاليچه متمايل مي شوند به اين جهت تجارت فرش در بازارهاي داخل و خارج رونق مي گيرد.در اين زمان سياحان زيادي به ايران آمده و در مراجعت تعدادي فرش به عنوان ره آورد سفر همراه خود مي برند. آنها در سفرنامه هاي خود اشارات مفصلي به دست بافت هاي ايراني و مرغوبيت و دوام آنها مي نمايند كه اين خود انگيزه ديگري است كه اروپائيان را به خريد و جمع آوري قالي هاي ايراني ترغيب مي كند.
در اواخر قرن گذشته تجارت خانه هاي اروپايي و آمريكايي كه در امر تجارت قالي و قاليچه بودند براي تامين فرش هاي مورد نياز به بازار خودش عبارتي در مركز قالي بافي ايران تاسيس مي كنند. كارگزاران اين شركت ها پشم هاي رنگ شده را همراه با نقشه هاي مطلوب خود در اختيار فرشبافان قرار داده و سفارش بافت كالاي مورد نظر را با عقد قرار دادهايي به آنها مي دادند ولي در خاتمه جنگ جهاني اول با برچيده شده شعبات اين شركت ها تجار و سرمايه داران ايراني جايگزين آنها شده و اختيارات تجارت و صنعت فرش را در دست مي گيرند .
وضعيت قالي بافي ايران در سالهاي معاصر
صنعت و تجارت فرش در ايران از ابتداي اين قرن تاكنون در مجموعه رو به رشد و ترقي بوده است ولي اين رشد هيچ گاه به صورت يكنواخت و مستمر نبوده است . توليد و تجارت آن در اين سال ها دچار نوسانات متعددي گرديده و بحران هاي زيادي را پشت سرگذارده است. بروز جنگ جهاني دوم به مقدار قابل توجهي در ميزان توليد و صادرات فرش ايران تاثير گذارد كه البته اين ركود در صادرات فرش هاي ايران به ايالات متحده آمريكا تاثير چنداني نداشت . تنها بعد از خاتمه جنگ و فراغت مردم از مشكلات ناشي از آن و فراواني مواد اوليه اين كالا بود كه مجددا صنعت و تجارت فرش با آهنگ پيشين به رشد و ترقي خود ادامه داد.
نمودار توليد و صادرات فرش بر اساس نوسانات كلي قيمتها در جهان و اوضاع سياسي و اقتصادي مملكت همواره دستخوش تغييراتي بوده است . اگر درگذشته خشك سالي ها موجب رونقي قالي بافي بودندو كشاورزان بي نصيب از محصولات كشاورزي ، معيشت خود را در اين سالها از صنايع روستايي و از همه مهمتر قالي بافي تامين مي نمودند در عوض اين روزها ترك عادت ده نشيني و جدائي كارگران بافنده از دارهاي قالي سنتي خود و اشتغال به كارهاي غير مفيدمانند دست فروشي و يا بيكاري مطلق به صورت چوب لاي چرخ پيشرفت اين صنعت عمل كرده و آشكارا آن را به عقب مي راند كه خوشبختانه عامل افزايش جمعيت در اين سالها اين عامل منفي را تا حدودي خنثي كرده است. ولي با وجود تمام اين تنگناها ، قالي بافي همواره از اقبال عمومي برخوردار بوده و هنوز در صد شايان توجهي از عشاير، روستائيان و حتي شهرنشينان به طور مستمر و يا نيمه وقت به اين پيشه با ارزش و مفيد مي پردازند مهم ترين دستگاه و سازمان هاي دولتي كه در زمينه فرش دست بافت فعاليت دارند عبارتند از :
شركت سهامي فرش ايران
از دهه هشتم قرن گذشته تا سال 1314 شمسي فعاليت فرش دست بافت ايران تا حدود زيادي در دست تعدادي از شركتهاي خارجي مانند شركت انگليسي _ سوئيسي (زيگلر) در سلطان آباد سابق (اراك) و شركت امريكايي قالي شرق و شركت عثماني _ ايتاليائي (نيركاستل) در تبريز و كرمان وب الاخره كمپاني شرق (o.c.m) در كرمان با شراكت بازرگانان يوناني _ انگليس متمركز شده بود كه هركدام از آنها برابر با سليقه هاي مشتريان خارجي خود در نقاط ياد شده و ساير مراكز بافندگي مستعد فعاليت هايي را در زمينه توليد و صادرات فرش دنبال مي كردند كه بازده كار آنان به اين حرفه و هنر كه در اواخر دوره قاجاريه آخرين مراحل نزولي خود را مي گذرانيد رونق و اعتباري شايان توجه داد و همچنين موجب شناسايي قالي ايران را در بازار هاي جهاني فراهم ساخت كارگزاران اين شركت ها همانگونه كه رايت نظم و ترتيب و كار با نقشه را با قالي بافان تعليم دادند متقابلا در جهت رعايت سليقه هاي مشتريان خود نقشه ها و طرح هايي را كه در بيشتر طرح هاي سنتي ايران نبودند نيز به قالي بافان تحميل مي نمودند و ديگر آنكه بافندگي آن زمان در جهت بر آوردن نيازهاي فوري و فراوان اين شركت ها به عادت ناپسند بي گره بافي روي آوردند كه اثرات آن در پاره اي از مراكز بافندگي ايران مانند كرمان و بيرجند باقي مانده است .
در سال 1314 شمسي با خلع يد از كمپاني شرق (O.C.M) اختيارات انجام فعاليت هاي توليد و تجاري فرش ايران به موسسه دولتي تازه تاسيس شده اي به نام شركت سهامي فرش ايران واگذار شد و بدين ترتيب اين شركت از اين سال به بعد به كار ترويج قالي بافي و توليد و تجارت آن پرداخت و به سبب تجارت و جامعيتي كه دراين رشته كسب نموده بود توانست به فراخور توانايي خود در جهت احياي هنر و صنعت فرش دست بافت ايران و حفظب ارزش هاي سنتي و ويژگي هاي بومي ، باز سازي طرح ها و نقشه هاي اصيل و قديمي فرش ، تربيت و اشتغال هزاران قالي باف قدم هاي كم و بيش موثري بردارد.
برابر آماري كه در دست داريم در سال 1380 اين شركت در سطح كشور داراي 44 شعبه بوده و در 650 روستا دامنه فعاليت آن گسترده بوده و بر روي 9850 دستگاه قالي بافي آن 19500 قالي باف به كار بافت فرش اشتغال داشته اند
سازمان هاي ديگري كه در سالهاي اخير در كار توليد و صادرات فرش فعاليت مي كنند عبارتند از :
سازمان صنايع دستي ايران
اين سازمان از ابتداي تاسيس خود (1343) تاكنون در زمينه توليد_ خريد_ بازاريابي_ فروش و صادرات كليه صنايع دستي ايران از جمله فرش بافي و گليم بافي فعاليت هاي گسترده اي را شروع كرده و كم و بيش به موفقيت هايي نيز دست يافته است .
وزارت جهاد كشاورزي
در حال حاضر بيشترين توليد فرش ديت بافت ايران در زير پوشش يك سازمان دولتي توسط بافندگان وابسته به وزارت جهاد كشاورزي ( وزارت جهاد سازندگي سابق) صورت مي گيرد. آمار سال 1380 نشانگر آن است كه در 291 تعاوني تحت پوشش اين وزارت جمعا بر روي 152051 دار قالي بافي 579749 متر مربع فرش 396359 بافنده توليد شده است. با آوردن آخرين آمار قالي بافي ايران مربوط به سال 1380 اين مبحث را به پايان مي رسانيم .
كل دارهاي قالي بافي ايران 981400 دستگاه
كل قالي بافان كشور 1920000 نفر
افراد شاغل در حرفه هاي جنبي اين صنعت 450000 نفر
توليد ساليانه فرش ديت بافت 5400000 متر مربع
تعداد روستاهايي كه در آن قالي بافي صورت مي گيرد 27108 روستا
فصل دوم _ مواد اوليه مورد نياز قالي بافي
پشم
در فلات پهناور ايران عليرغم خشكي نسبي آب و هواي آن ، مراتع سر سبزي براي پرورش دام وجود دارد. دردامنه هاي كوههاي البرز و رشته جبال زاگرس مخصوصا در نواحي سنندج و كرمانشاه و نواحي شمالي خراسان و بلوچستان و نقاط مركزي ايران گوسفنداني پرورش مي يابند كه پشمهاي مرغوب آنها در تهيه فرش هاي بادوام و پاخور بكار مي روند .
نژادهاي معروف گوسفندان ايران عبارتند از : قره گل ، ماكوئي ، سنجابي ، كردي افشاري بلوچي ، قزل ، كلكوهي ، مغاني بختياري ، نائيني و سنگسري.
اكثر گوسفندان ايران از نوع نژادهاي با پشم ضخيم هستند و متجاوز از 65 تا 70 درصد پشم آنها از نوع هتروتيپ Hetrotype است. بر اثر اين كيفيت تار پشم زبرتر، ضخيم تر و مستحكم تر بوده و كاملا مناسب براي قالي بافي مي باشد. قطر تار پشم نژادهاي گوسفندان ايران بين 35 تا 50 ميكرون (35 تا 50 هزار ميليمتر) و طول آنها حتي تا 38 سانتيمتر نيز مي رسد. گوسفنداني كه دركوهستانها و هواي معتدل پرورش مي يابند نسبت به گوسفندان نقاط پست و مرطوب پشم هاي مرغوب تري توليد ميكنند . همچنين پشمهايي كه در فصل بهار چيده شده باشند كيفيت بهتري نسبت به پشمهاي پائيزه دارند .
پشمهاي سفيد رنگ خاصيت رنگ پذيري بهتري نسبت به ساير پشمها دارند لذا بيشتر مطلوب رنگرزان هستند ناگفته نماند رنگ پشم گوسفندان نژاد سفيد كلا سفيد روشن نيست بلكه در حقيقت نخودي و يا زرد روشن است. تنها پشم برخي ازنژادها مانند گوسفندان سيستاني كاملا سفيد و براق هستند كه بعد از رنگرزي شفافيت و جلوه خاصي پيدا مي كنند.
پشمي كه براي بافت قالي انتخاب مي گردد بايد داراي خصوصيات ويژه اي باشد. قطره پشمهاي مناسب براي قالي بافي در حدود 30 تا 40 ميكرون (30 تا 40 هزارم ميليمتر) است از پشم معمولا پرز و يا گوشت فرش بافته مي شود ولي بافندگان ايلياتي مانند قشقائي ها، بلوچها ، تراكمه و الوار تار و پود فرشهاي خود رانيز از پشم انتخاب ميكنند ندرتا در گذشته نيز برخي از فرش هاي همداني و بلوچي با پشم شتر بافته مي شده است . تقريبا در تمام مراكز بافندگي ايران شيرازه هاي فرش را از جنس پشم انتخاب مي كنند (به استثناي فرش هاي ابريشمي) در فرش هاي لري و بلوچي گاهي نيز از موي بز براي اين منظور استفاده مي كنند. پشم نما نظير (كوپر آمونيوم ويسكوز) يا پشمهاي نامرغوبي كه از صورت نخ خارج شده و دوباره رشته شده بودند و يا از پشم مردار در بافت فرش استفاده مي نمودند. اينگونه تقلبات كه بعضا توام با استفاده از رنگهاي جوهري بود موجب آن شد كه تا مدتي به شهرت فرش هاي ايران لطمه وارد شود .
پشمي كه از گوسفند چيده مي شود داراي مواد خارجي زيادي است كه قبل از ريسندگي بايد آنها را از پشم جدا كرد. اين مواد عبارتند از : چربي پشم (لانولين) ادرار و عرق بدن حيوان كه در روي پشم خشك شده و حاوي املاح پتاسيم و سديم و اسيدهاي معدني و آلي مي باشد و همچنين شن و خاك و خاشاك و سوخته هاي داغ و باقيمانده رون ها و مرهم هايي كه براي التيام زخم و بر روي بدن حيوان ماليده اند .
براي جدا كردن اين مواد بايد الياف پشم را شستشو نمود. بعد از اين عمل بايد آب پشم با دقت گرفته شده و در مكاني كاملا تميز به صورت يكنواخت خشك شود. اين قبيل عمليات را يا با دست و يا دركارخانه هاي پشم شويي كه با وسايل شستشوي مكانيكي و دستگاههاي خشك كن مجهز هستند انجام مي دهند .
بعد از مرحله خشك شدن پشمها را مي ريسند و سپس كلافهاي حاصله را دركارگاههاي رنگرزي به رنگهاي مورد نظر در مي آورند . عمل ريسندگي را با دست انجام مي دهند .
(دست ريس) و يا اينكه در ماشينهاي مخصوص آنها را مي ريسند كه در اين صورت پشم در مقدار زياد و به صورت كاملا يكنواخت رشته و تابيده مي شود . پشمهاي دستريس بيشتر در روستاها و مراكز قالي بافي ايلياتي تهيه مي شوند .
كرك
كرك يكي از مواد متشكله قاليهاي ظريف و نسبتا گران قيمت است كرك در اصطلاح به پشمهاي نرمي كه روي بدن گوسفند و بز و شتر روئيده و بهنگام شانه كردن بدن اين حيوانات بين دندانه هاي شانه گير مي كنند گفته مي شود .
با توجه به كثرت قاليچه هاي موجود در بازار كه به غلط به قاليچه هاي كركي معروف هستند به خوبي استنباط مي شود كه اين تعداد قاليچه قاعدتا نمي توانند از پشمهايي كه بدين طريق مشكل بدست مي آيند بافته شود بلكه پشمهاي ظريف خارجي مانند (مرينوس) هستند كه پرز اين قبيل قاليچه ها را تشكيل مي دهند .
پنبه
الياف پنبه اي در قالي بافي مورد مصرف زياد دارند بطوريكه تقريبا مي توان گفت كه تار و پود اكثر فرش هاي ايران از پنبه مي باشد. يكي از امتيازات رشته هاي پنبه اي نسبت به انواع پشمي آن اين است كه چون آفت بيد به خوردن آن تمايلي ندارد لذا فرش هايي كه تار و پود آنها از پنبه مي باشد در صورتي كه در معرض بيد خوردگي قرار گيرند تنها پرز و يا گوشت آنها از بين مي رود و سوراخ و يا حفره اي در آن ايجاد نمي شود و در نتيجه به آساني مي توان طبقه جديدي از پرز را از طريق گره زدن بر روش شبكه تار و پود فرش كه سالم باقي مانده است به وجود آورد .
الياف پنبه اي استحكام زيادتري نسبت به پشم دارند و همچنين به دليل خاصيت كشش كمتري كه در مقايسه با الياف پشمي دارند براي تار و پود قالي مناسب تر مي باشند. پنبه ايران با خصوصيات ويژه اي كه دارد بر خلاف عدم قابليتش براي بافت پارچه هاي ظريف براي تار و پود فرشهاي درشت بافت و متوسط بسيار مناسب است. از الياف پنبه اي نمي توان براي پرز قالي استفاده كرد در موارد بسيار نادري ديده شده است كه پنبه را براق و ابريشم نما كرده و فرش هاي ابريشمي تقلبي از آن بافته اند گاهي براي پودگذاري به جاي پنبه از الياف ويسكوز نيز استفاده مي شود براي تشخيص پنبه از ويسكوز بهترين طريقه اين است كه الياف مشكوك را در آب خيس كنند. الياف ويسكوز بعد از اين عمل به سهولت پاره مي شوند در حالي كه پنبه مقاومت بيشتري از خود نشان مي دهد .
ابريشم
الياف ابريشم يا از پيله كرم ابريشم بدست مي آيند و يا بصورت مصنوعي توليد ميشوندكه البته نوع مصنوعي آن براي بافت فرش چندان مناسب نيست . الياف ابريشمي در نسبت مساوي به قطر به مراتب مستحكم تر از الياف پشمي مي باشند .
بافت فرش با مصالح ابريشمي كاري بسيار دقيق و پر زحمت است بدين سبب هميشه فرش هاي گرانبها و با رج شمار بالا را با آن مي بافند. گاهي از ابريشم براي برق و جلا دادن و برجسته نشان دادن طرح و نقش استفاده مي كنند مانند فرش هاي گل ابريشم نائين ، كاشان ، تبريز و بيرجند و يا اينكه به عنوان تار و پود آن را بكار مي برند ( قاليچه هاي تار ابريشمي اصفهاني)
معمولا نسبت وزني تار و پود و پرز در فرش هاي پشمي و ابريشمي با توجه به نوع بافت به شرح زير مي باشد. چله (تار) 20-12 درصد _ پود 18-10 درصد _ خامه يا پرز 70 _ 50 درصد. و به عنوان يك قاعده تقريبا كليمي توان گفت كه از صد درصد وزن فرش، پانزده در صد آن چله ، پانزده درصد وزن پود و بقيه (هفتاد درصد) مربوط به وزن پرز فرش مي باشد .
تكنيك گره زني
گره
دانستن چگونگي تكنيك گره زني قالي مشرق زمين داراي اهميت زيادي است به اين ترتيب از پاره اي پيچيدگي ها در امر طبقه بندي آنها اجتناب خواهيم كرد. علاوه بر آن ، در عمل نيز قالي هاي گره بافتي را كه ابداع مغرب زمين هستند و توسط ماشين بافته مي شوند از قالي گره دست بافت تشخيص خواهيم داد.
قيورد يا تركي باف ( ياگره تركي)
سنه ] صحنه [ يا فارسي باف ( يا گره فارسي)
در قالي هاي مشرق زمين داراي دو نوع گره اصلي هستيم : قيورد (كه در زبان فارسي به آن تركي باف مي گويند) و سنه (يا فارسي باف)
معمولا در هر دو مورد، هر گره اي به روي دو عدد نخ تار مجاور هم بسته و فشرده مي شود در گره قيورد، نخ خامه دو حلقه حلزوني را تشكيل مي دهد كه هركدام از حلقه ها به دور يكي از نخ هاي تار پيچيده و دو انتهاي آنها از ميان اين دو عدد تار بيرون مي آيد و پرز قالي را تشكيل مي دهد .
در گره سنه يا فارسي باف ، نخ خامه فقط تشكيل يك حلقه حلزوني را مي دهد و به دور يكي از رشته هاي تار پيچيده و دو انتهاي آن به روش زير روي سطح قالي ظاهر مي شوند. اولين انتها از ميان دو رشته چله مورد نظر بيرون مي آيد و دومين انتها از بين يكي از اين رشته ها و رشته بعدي خارج مي گردد.
براي اينكه يك قالي با گره قيورد را از يك قالي با گره سنه تميز دهيم، مي بايست به رديف گره هايي كه در عرض قالي پشت سر هم قرار قرار گرفته اند، از خيلي نزديك نگاه كنيم . اگر قالي را تا كنيم مي بينيم كه كم و بيش اين رديف ها به وضوح ظاهر مي شوند و در ميان اين رديف ها نيز يك يا چندين نخ پود قرار گرفته است .
در حالت اول ( گره قيورد) ، اين رديف ها عموما درشت تر هستند، هر چند كه قالي هايي ديده شده اند كه هر متر مربع آن شامل بيش از 000/700 گره بوده است . ضمنا اين رديف ها داراي اين ويژگي هستند كه دو انتهاي آنها از ( گردان ) گره ناشي مي شوند كه اين گردن نيز نسبتا ضخيم است .
در حالت دوم ( گره سنه يا فارسي باف) يكي از دو انتهاي گره از ميان آن بيرون مي آيد و دومين انتها، در بيرون و در طرف چپ يا راست آن قرار مي گيرد .
با بيان ويژگي هاي اين دو گروه تشخيص قالي مشرق زمين از قالي اي كه با ماشين بافته شده ، آسان است. در حالت بافت ماشيني گره از بين مي رود و دسته هاي نخ هاي پرز قالي ، بجاي اينكه در رديف هاي عرضي قالي قرارگيرند، در جهت طولي آن قرار مي گيرند . اين عمل به خودي خود انجام ميگيرد زيرا نخي كه به آن (پشمي) مي گويند و نام دقيق تر آن ( تار پشمي) است،به طور موازي روي چله كار مي شود.
مي توانيم باز هم از اختلافات چشمگيري كه بين قالي گره اي و قالي هاي (ماشيني ) وجود دارند نام ببريم : ريشه هايي كه به قالي ماشيني اضافه شده است؛ فقدان طرح در پشت بعضي از تخته هاي قالي ماشيني ؛ رنگرزي پشم هاي قالي هاي ماشيني با رنگ هاي مصنوعي و غيره؛ معذالك فقدان گره در قالي هاي ماشيني براي تشخيص كافي است.
با اين همه ، نبودن گره ، و يا دقيق تر بگوييم نبودن خامه و پرز، از ويژگي هاي پاره اي اثار مشرق زمين است. گاهي نيز اين اثار بسيار زيبا هستند مثل فرش هايي از نوع گليم (تركيه) ، پلاس (اسياي مركزي و ايران) سومك، ورنه (قفقاز ) كه همه اينها براي مغرب زمين جزو فرش و قالي مي باشد
شكل گره هايي كه با بررسي مقطع قالي مشاهده كرده ايم به تبع وضعيت تارهايي كه اين گره با آنها بسته مي شوند، تفاوت دارد اگر رشته هاي تار در يك سطح قرار داشته باشند دو دسته نخ انتهايي يك گره داراي بلندي برابر هستند. با وجود اين مي دانيم كه براي دادن يك ساختار فشرده تر به قالي، مي توان ضخامت تارهاي چله را بيشتركرد. بنابراين ، اين تارها به صورت متناوب ، فرو رفته و بر آمده مي شوند و رشته هاي خامه نابرابر گرديده و يكي كوتاه و ديگري بلند مي شود .
جفت ايليمه يا گره جفتي
(جفت ايلمه) يا گره جفتي داراي شكل ديگري است . اين گره از نوع گره هاي قيورد (تركي باف) يا سنه ( فارسي باف) است كه به ترتيب بجاي اينكه روي دو عدد از تارهاي چله گره بخورد، روي چهار تاي آنها بسته مي شود در همين جا شاهد يك عمل تقلبي بسيار قديمي هستيم كه سابقه آن به قرن شانزدهم ميلادي مي رسد. ما اين گره را به زيبايي تمام در قالي هاي قفقاز و ايران باز مي يابيم . ولي فقط چند دهه اي بيش نيست كه اين عمل به صورت نگران كننده اي در ايران متداول شده است. به استثناي قالي بيرجند كه استثنائات يكي از ويژگي هاي بارز آن همين نوع گره است، در توليدات عصر حاضر ايران، جفت ايلمه را در كنار گره هاي فارسي باف و تركي باف در روي يك فرش به كار مي برند .
دلايل اين عمل به راحتي قابل درك هستند: گره جفتي كه نه روي دو رشته تار بلكه روي چهار رشته تار بسته مي شود، امكان سرعتي عمل بيشتر و مصرف كمتر پشم را فراهم مي كند ولي متاسفانه اين عمل به كيفيت قالي ضرر مي رساند و موجب مي گردد كه تعداد گره هاي آن از حد متوسط معين كمتر باشد. ضمنا، اين عمل موجب تباهي نقوش تزئيني و ضخامت پرز و پشم قالي گرديده و در نتيجه موجب كوتاهي عمر قالي مي شود .
فشردگي گر ها
گفتيم كه تكنيك گره زني در بين مردم كوچ نشين و اوليه به وجود آمده و گسترش يافته است وبايد اضافه كنيم كه اين تكنيك در طول زمان تغييراتي يافته و تا مرحله اي پيشرفت كرده كه قادر به خلق شاهكارهايي شده كه در آنها تمركز و فشردگي هاي گره ها به حد بسيار بالايي رسيده است. به عنوان مثال در اين مورد كافي است كه به برخي از تخته هاي قالي هاي هندي قرن هفدهم توجه داشته باشيم. در هر سانتي متر مربع آنها تعداد 200 و حتي 400 عدد گره ديده مي شود با اين حساب كه دركارگاههاي قالي بافي ايران در حال حاضر يك كارگاه قالي باف از 000/10 تا 000/14 گره در طول روز مي زند، مي توان زماني را كه در قديم براي بافتن اين شاهكارها صرف شده است، حساب كرد. در واقع امر ، در روزگار ما، يك كارگر قالي باف خوب و ورزيده به طور روزانه مي تواند تقريبا به اندازه مساحت سطح يك پاكت سيگار قالي ببافد و آن هم به شرطي كه قالي بافته شده ، پشمي باشد ولي اگر قالي بافته شده ابريشمين، باشد فقط قادر به بافتن نصف اين مقدار است (400 گره در سانتي متر مربع)
بدون ترديد ، در اين جا مواجه با حالات نادري هستيم كه با كارهاي توليد شده كه زمينه تجاري دارند، قابل مقايسه نخواهند بود. زيرا يك تخته قالي متداول در زمينه تجاري داراي 1500 تا 1600 گره در دسي متر مربع است . در تخته قالي هاي درجه متوسط اين تعداد به 2500 عدد گره مي رسد و در قالي هاي ظريف تر از 2500 گره تا هفت _ هشت هزار گره را شامل مي گردد كه البته قالي هاي ابريشمين از اين موضوع مستثني هستند .
در حال حاضر ، قاعدتا ، بافتن يك تخته قالي به ابعاد متوسط و كيفيت معمولي (يعني 3*4 متر و 1600 گره در دسي متر مربع) كه توسط يك نفر بافنده بافته شود و به طور متوسط روزي از 10000 تا 14000 گره زده شود، 22 تا 23 روز وقت لازم دارد .
اشاره مي كنيم كه زنان ، با توجه به اينكه روزانه به كارهاي ديگري نيز مي پردازند، داراي راندماني پايينتر از اين حد هستند يعني به طور روزانه در حدود 6000 تا 8000 گره مي زنند. معذالك ، اين اشارات نبايد موجب اين تصور گردد كه مشرق زمين قابليت خلق قالي هايي با ظرافت استثنايي را ، نظير قالي هايي كه در دوره اوج قالي گره اي به وجود آورده، (يني قرن هاي هفدهم و هجدهم ميلادي) ازدست داده است فراموشنكنيم كه اين شاهكارهاي قديمي در اكثر موارد در كارگاههاي درباري بافته مي شده اند. بنابر اين ن چنين كارهايي جدا از محصولات ساده تر و ابتدايي تري هستندكه يا به خود كشورهاي توليد كننده اختصاص دارند و يا به صادرات ، تاكيد ميكنيم كه تعداد اين شاهكارها، حداقل از تعداد كارهاي جديد و درجه اعلي ، فراتر مي رود .
sunyboy
01-23-2012, 10:05 PM
بافت و ابزارهاي آن
از نقطه نظر بافت ، مي توان چهار نوع قالي را از هم تشخيص داد ك
1_ قالي هايي كه توسط مردمان كوچ نشين بافته مي شوند (در اكثر موارد اين قالي ها روي دستگاههاي افقي و با موادي بافته مي شوند كه محصول كار خودشان مي باشد)
2_ قالي هايي كه توسط خانواده اي روستانشين و كوهستاني بافته مي شوند و آنها را براي فروش به شهرها و يا خريداران گذري مي بافند ( اين نو ع قالي ها توسط زنان و به هنگام فراغت از كارهاي خانه و كشاورزي بافته مي شوند)
3_ قالي هايي كه توسط همين خانواده ها، ولي به سفارش شركتهاي تجاري شهرهاي بافته مي شوند و مواد اوليه ضروري توسط همين شركتها تهيه گرديده و در اختيار بافنده قرار ميگيرد.
4_ قالي هايي كه در كارگاههاي بزرگ و كوچك شهرها و در مراكز استان هاي مهم بافته مي شوند .
در كارگاههاي قالي بافي (بخصوص در ايران) به طور مرجح از نيروي كار مردانه اي استفاده مي شود كه سن آنها بين 13 تا 20 سال متغير است. اين بافندگان تحت سرپرستي فني شخصي كه عنوان استاد دارد، كار مي كنند .
ابزار كار
مسلم است كه تكنيك قالي گره اي ، در روند تكامل خود، به طور قابل ملاحظه اي از محصولات اوليه درشت بافي كه تقليدي از پوست حيوانات بوده اند، دور شده است اين تكنيك همراه با زمان خود، را كاملا اصلاح كرده و به درجه اي رسيده است كه تولدي زيبا و قابل توجه را ارائه ميدهد. معذالك ابزار كار، همان سادگي گذشته خود راحفظ كرده اند امروز نيز همانند ديروز اين ابزارها عبارت از تيغ يا چاقو ، شانه و قيچي مي باشند. تيغ يا چاقو براي بريدن خامه گره به كار مي رود و مي تواند هم صاف باشد و هم خميده و در انتها نيز مجهز به يك قلاب كه نمونه آن را بافندگان تبريز به كار مي برند .
شانه ] كركيت[ براي فشردن پود به روي گره ها به كار مي رود .
اين شانه ها دو نوع هستند: يكي از آنها درشت تر و خشن تر و ساده تر است و توسط كوچ نشينان و روستانشينان مورد استفاده قرار مي گيرد، داراي دسته اي چوبي و تيغه هاي فلزي است . نوع ديگري كه بافندگان شهري به طور ترجيحي از آن استفاده مي كنند، داراي دسته اي است كه از انتهاي تيغه هاي فلزي تشكيل شده است ، يعني آنها را به طور باريك و فشرده اي به نام بسته اند. قيچي به اشكال گوناگون (دراز و خميده ، صاف و پهن مثل قيچي خياطان و غيره) براي قيچي كردن پرزهاي بلند و اضافي رج هايي كه تمام شده اند به كار مي رود و يا اينكه ، مثل مناطق تبريز و كرمان پس از تمام شدن فرش ، از آن براي قيچي و صاف كردن تمام سطح قالي و پرداخت نمودن استفاده مي كنند.
انواع دار قالي
دار قالي يا عمودي است و يا افقي. دار قالي افقي كه به راحتي قابل جداكردن و حمل و نقل است، دستگاهي است كه بخصوص براي بافتن قالي هايي با ابعاد كوچك مورد توجه و استفاده كوچ نشينان است.
دستگاه عمودي از اين نظر كه داراي امتيازي براي بافتن قالي با ابعاد بزرگ است ، بازندگي جمعيتي هاي يكجانشين انطباق دارد. اين دار تقريبا به شكل يك مستطيل است و از دو عدد تير عمودي موازي و دو عدد تير افقي تشكيل يافته است تير افقي بالاي دار ، به نام سردار ، به دو انتهاي بالاي تير هاي عمودي ، و تير افقي پايين دار ، به نام زير دار ، به دو انتهاي پاييني تيرهاي عمودي متصل شده است . نخ ها ، يابه معناي دقيق تر ، نخ هاي تار كه مجموعه آن را چله مي گويند بين اين دو تير افقي كشيده شده اند. معذالك، اگر طول قالي بيشتر از طول دستگاه بافندگي باشد، تارهاي چله را روي سر دار مي بندد و وقتي قسمتي از قالي تمام شد، آن را به دور چوب زير دار مي پيچند و تارهاي چله روي چوب سر دار ، براي بافت قسمت بعدي قالي به كار مي رود سيستمي كه بخصوص در استان هاي ايران متداول است ، چله دوبار يا بيشتر به دستگاه بافندگي بسته مي شود و اگر كشش تمام تارهاي چله در همه جا يكسان نباشد نا صافي و مواج بودن سطح قالي را به دنبال خواهد داشت . در نتيجه زيبايي قالي و همچنين عمر آن نيز از اين موضوع صدمه مي بيند و بخصوص در جاهاييكه اين نقيصه خود را بيشتر نشان مي دهد ، قالي در همان نقاط صدمه پذيرتر است .
براي برطرف كردن اين تنگناها ، به دو نوع دار قالي كه كامل تر است، متوسط مي شوند ساختار اين دستگاه به نحوي است كه مانع دوبار و يا بيشتر چله كشي مي گردد.
در حالت اول تارهاي چله هم در قسمت جلو ( قسمتي كه به قسمت پشت دستگاه كشيده مي شود. نمونه اين دستگاه ها همان دار قالي بافي تبريزي است . به اين ترتيب در اينجا دون سطح از تارهاي چله كشي را مي بينيم كه به موازات هم مي باشند و نخ هاي پشت دستگاه امتداد همان نخ هاي جلوي دستگاه است . قالي ضمن بافت تدريجي ، به طرف پايين رانده مي شود. سپس با چرخيدن به دور محور زير دار ، به طرف پشت دستگاه كشيده مي شود به اين ترتيب، تارهايي كه در پشت دستگاه قرار داشتند در جوي دستگاه قرار مي گيرند .
به راحتي مشاهده ميشود كه با چنين دستگاهي ، فقط قالب هايي را مي توان بافت كه طول آن دو برابر طول دستگاه باشد. راه حل براي چنين مشكلي ، متوسل شدن به نوع ديگري از دستگاه بافندگي است كه محورهاي زير دار و سر دار آن حالت چرخان داشته باشند. نخ چله ، به اندازه لازم ، كلا به روي محور فوقاني ، يعني سر دار پيچيده شده و تدريجا كه قالي بافته مي شود و كار پيش مي رود، قسمت بافته شده آن به دور محور زيرين ، يعني زير دار پيچيده مي شود. به اين ترتيب و با اين نوع دستگاه ها هر نوع قالي را به هر طول دلخواه مي توان بافت و در تمام قسمتهاي بافت ، نظم ثابتي نيز به وجود آورد .
حاشيه دو سر قالي
براي بافتن يك تخته قالي ، از قسمت پايين آن شروع به بافتن مي كنند، يعني محل شروع كار نسبتا نزديك به محور زيرين دستگاه يا زير دار است. ابتدا حاشيه باريكي مي بافند كه آن را گليم مي گويند و عرض معمولي آن از 3 تا 4 سانتي متر است. در برخي از قالي هاي قديمي و گرانبهاي آسياي مركزي (قالي هاي تكه بخارا) عرض اين قسمت گليم بافت به 70 سانتي متر نيز مي رسد. قسمت گليم بافت قالي ، كه از بافت ساده و متقاطع نخ هاي تار و پود به وجود مي آيد براي حفظ قسمت نقطه آغازين قسمت گره بافت قالي در نظر گرفته شده است . ماندگاري و حفاظت مطلوب قالي بستگي كاملي به وضعيت و مقاومت اين قسمت گليم بافت دارد و لذا به محض اينكه مشاهده شودكه اين قسمت در حالت انهدام است و مي بايست بلافاصله مرمت گردد. به اين ترتيب از مرمت هاي بسيار پرخرج بعضي از قسمتهاي قالي كه گره هاي آن باز شده و يا حتي در غالب موارد، كاملا از بين مي روند، جلوگيري به عمل مي آيد .
چون نخ هاي تار و پود اين قسمت ، هر دو نخ پنبه اي مي باشند، اين نوار به رنگ سفيد است. در صورتي كه نخ هاي تار و پود هر دو از پشم باشند، اين قسمت داراي همان رنگ طبيعي پشم و يا اينكه به همان رنگي است كه پشم را رنگ كرده اند.
ضمنا گاهي نيز در انتهاي اين قسمت گليم بافت، توسط پودهايي از رنگ هاي ديگر خطوط چند رنگي تزئيني و يا نقوش تزئيني به وجود مي آورند كه با رنگ اصلي تفاوت دارد. در چنين موردي ، قسمت گليم بافت به جاي اينكه فقط يك وسيله ساده براي حفظ گره ها باشد، خود نيز تبديل به يك قسمت نقش دار مي گردد. فقدان قسمت گليم بافت و يا از بين رفتن آن ، به طور محسوسي از قيمت يك قالي مي كاهد .
گره ها
همين كه بافت قسمت گليم بافت تمام شد، بافنده شروع به گره زني اولين رج مي كند. ضمنا وي ازگره زدن بر روي تارهاي چپ و راست دستگاه خودداري مي كند. تعداد اين تارها در هر دو طرف، از دو تا چهار و حتي شش عدد تغيير مي كنند و اينها همان طور كه بعدا توضيح خواهيم داد، براي به وجود آوردن دو حاشيه جانبي قالي و يا نواردوزي دو لبه قالي ، يعني دو حاشيه تكميلي كه در جهت طولي تا انتهاي آن امتداد دارند، باقي مي مانند.
بافنده ، يا بدون ابزار و يا به كمك يك قلاب ( همان طور كه در تبريز متداول است) به تارهاي چله گره مي زند و پس از تنظيم و بررسي ، آن را به كمك ضربه شانه و كركيت بافندگي اش بين پودها متراكم مي سازد و انتهاي پرزهاي آن را به كمك چاقويش قطع مي كند. بافنده تا انتهاي يك رج قالي همين كار را ادامه مي دهد .
پود
در اين مرحله بافنده نخ پود را در جهت عرضي قالي از بين نخ هاي تار ، كه شامل تارهايي نيز مي شود كه به روي آنها گره نزده اند، مي گذراند. گفتيم كه تارهاي كناري را براي ساختار داخلي لبه هاي قالي در نظر گرفته اند. يا مي توان خيلي ساده ، نخ هاي پود را به دور آنها مي چرخاند و آنها را پوشاند و يا اينكه همين نخ هاي پود را به نحوي از لابلاي آنها گذراند كه خود آنها نيز يك حاشيه گليم بافت را تشكيل دهند .
در حالت اول تارهاي كناري قالي را قبل از اينكه قالي تمام شود، با يك دسته نخ يك رنگ ازجنس پنبه و يا پشم مي پوشانند. اين امر در انتهاي كار، كناره هاي قالي را به صورت يك بخش كم و بيش گرد در خواهد آورد.
در حالت دوم ، تارها را با نخ هاي ديگري كه گاهي چند رنگ هستند مي پوشانند. بنابر اين در اين حال يك لبه كم و بيش پهن خواهيم داشت. اين مورد را تقريبا به طور انحصاري فقط در قالي هاي آناتوليو قفقاز مي بينيم .
در پاره اي از موارد ( منجمله در برخي از فرش هاي ايراني صحنه ، مرصل ، شيراز ، كرمان و غيره) پس از هر رج گره زده شده ، يك نخ پود روي آنها عبور داده مي شود. معذالك ، در اكثر موارد، اين پود دوباره تكرار مي شود، يعني يك بار مي رود و بلافاصله يك بار هم بر ميگردد. در اولين بار ، اين پود كشيده مي شود و در بازگشت حالت ازاد وشل دارد در برخي از انواع قالي ، قطر نخ اين دو رشته پود با هم متفاوت است در گونه اي كه حالت (كشيده) دارد، نخ پود نسبتا كلفت است و به صورت پنهان از جسم قالي عبور مي كند و آن را فشرده و محكم مي نمايد . در نوع دوم ، نخ پود نازك است و آن را فقط در پشت قالي مي توان ديد. براي اينكه نخ هاي پود را به راحتي از بين نخ هاي تار بگذرانند، به دو چوب بلند و استوانه اي شكل متوسل مي شوند، كه يكي از آنها نازك و ديگري قطور تر است .
اين چوب ها، رشته هاي تار را به دو سطح جلويي و عقبي تقسيم مي كنند چوب باريك كه به طور افقي در بين تارهاي چله جاي داده شده است، امكان عبور اولين رشته پود را فراهم مي آورد . براي گذراندن دومين رشته پود از چوب كلفت تر استفاده مي شود. اين چوب پايين تر قرار گرفته است و توسط طناب هايي به سر دار متصل است. اين چوب به مثابه شانه بافندگي ] پيز.م.[ به كار مي رود، يعني اين چوب به كمك نخ هاي متصل به خودش كه هر يك از نخها به نوبه خود به يك تار وصلند اين تارها راكه توسط چوب نازك ديگري در پشت نگه داشته اند، به جلومي كشد. به كمك كف دست رشته تارهاي بالاي چوب قطور را كه به عنوان پيز به كار مي رود فشرده مي كنند وبه پيش مي كشند. به اين ترتيب اين رشته تارها تشكيل يك سطح از نخ ها را مي دهند كه در جلو قرار مي گيرد. دومين نخ پود را از پشت آنها مي گذرانند .
تراشيدن و يا قيچي كردن
به قيچي كردن رشته هاي پرز گره ها مي رسيم . اين عمل را يا بعد از بافتن چند رج (1 تا 6 رج) و يا اينكه به طور روزانه ( و تحت مراقبت و نظارت استاد) انجام ميدهند و يا آخرين مرحله ، يعني قبل از اينكه قالي را ببرند و از دار پياده كنند، مبادرت به اين عمل مي نمايند در اين صورت اين كار به عهده يك متخصص به نام پرداخت گر و يا خود استاد است. عمل قيچي كاري و پرداخت مي بايست تا به حدي پيش برود كه نقوشي را كه بافندگان روي سطح قالي به وجود آورده اند، با دقت زيادي به صورت صاف و يكنواخت هويدا سازد. اين كار توسط يك قيچي صاف و يا خميده انجام مي شود و منحصرا بستگي به دقت و حساسيت كارگري دارد كه اين عمل را انجام مي دهد .
بلنداي پرز قالي ها در رابطه با كيفيت قالي، مواد مصرفي و تعدادگره ها، از 4 تا 12ميلي متر تغيير مي كند. اگر پرز قالي كاملا دقيق قيچي شود وكوتاه گردد، بخصوص در قالي هايي كه فشردگي گره هاي آن زياد است، از نقطه نظر زيبايي شناختي به نتيجه اي عالي و مطلوب مي رسند. در واقع ، اين نوع پرداخت جزيي ترين نگاره ها و پيچيده ترين نقش هاي تزئيني را برجسته مي نمايد. ولي وقتي كه سطح پرزدار قالي از پشمي تشكيل يافته كه مقاومت آن ضعيف و يا متوسط است و يا نخ هاي آن به نهايت نازك مي باشد، چنين عملي كاملا خلاف هدف خواهد بود. در چنين حالتي يك برش و قيچي عمقي عمر قالي را به خطر خواهد انداخت، قيچي كاري و پرداخت، به بلندي معين هميشه نيز امكان تشخيص كامل نقوش تزئيني قالي را فراهم نمي نمايد. با وجود اين تنگنا، چنين روشي در قيچي كاري و پرداخت، در توليدات جديد بيشترين رواج را يافته است. علت اين امر آنست كه اين روش مقاومت بيشتر قالي را در مقابل فرسودگي تضمين مي كند و به موازات همين امر ، سليقه حاكم بر مهمترين بازار صادراتي ، منجمله بازار شمال آمريكا را نيز مد نظر قرار مي دهد .
براي تشريح و توصيف ارجحيت اين روش ، اضافه مي كنيم كه اين نوع پرداخت امتيازات زير را نيز دارا مي باشد:
اولا ، امكان استفاده از پشم متوسط و يا پشم دباغي (يعني پشمي كه از پوست گوسفند مرده و قصابي شده به دست آمده است) را نيز فراهم مي نمايد. لذا اگر اين پشم را براي فرش هايي كه پرز كوتاه دارند استفاده كنند، عمر اين فرش ها بسيار كم و محدود مي شود.
ثانيا، اين نوع پرزهاي بلند شستشوي شيميايي قالي را جهت كاستن رنگ هاي تند و كهنه جلوه دادن آن سهل مي نمايد .
نقش
بافنده اي كه در روي يك دستگاه بافندگي كار مي كند به خلق يك سطح پرز دار اكتفا نمي كند، بلكه در همان زمان به رنگ و نقش و تزئين نيز مي پردازد. بدون هيچ نوع ترديدي ، طرح و نقش قالي ها در ابتداي كار ، بسيار ساده و حتي ابتدايي بوده است. اين نقش ها به طور ميلي و بخودي خود از قريحه و گرايش نقش آفريني خلاق آن تراوش مي كرده است. شايد هم اين نقش ها متاثر از خود فن بوده اند. معذالك ، در طي زمان سابقه هاي پالايش يافته اند. بنابراين طرح هايي را پياده كرده اند كه بيش از پيش پيچيده تر شده و استفاده از الگوها و مدلهايي را ايجاب مي كرده است. در اينكه قديمي ترين الگو، خود قالي و يا قطعه اي از قالي بوده است، بحثي نيست. در واقع، در بيشتر موارد ، نماي نقشين قالي بسيار ساده و ابتدايي بوده واز يك يا دو و يا حداكثر از سه نقش مجرد تشكيل مي شده است كه در تمام سطح قالي پراكنده بوده اند. بعنوان مثال نقش هاي مجرد زيرا داريم : در چهار گوشه ها چند ستاره كوچك هشت پر؛ در لوزي ها گلها يا بوته هاي كاملا استليزه شده ؛ در غنچه هاي بسيار فشرده يك صليب شكسته ؛ نقش هاي مجرد تزئيني از چنگك، خطوط كوفي استليزه شده؛يا اينكه خود ساقه هاي تزئيني چنگك و غيره . اين طرح هاي گوناگون را در بخش هايي از پاره اي قالي هاي كهن، مثل مقبره علاء الدين در قونيه ، كه تاريخ آن به قرن سيزدهم ميلادي مي رسد، باز مي يابيم.
واگيره
هنوز هم در ايران ، بخصوص در بين كوچ نشينان و روستانشيناني كه به بافتن قالي هاي گره اي مي پردازند، از (واگيره) استفاده مي كنند. واگيره قالي كوچكي منقش به نقش مجرد واحدي است كه به تعداد زياد در خود قالي تكرار شده است. در اين مورد، محصولي ، به دست مي آيد كه مي توانيم آن را (اختياري) بناميم .
هنرمند بافنده مي تواند به معناي كامل شيفته مدل و الگوي آن گردد. حتي وي مي تواند بر اساس احساس خودش رنگهايي را كه در مدل به كار رفته است، تغيير دهد. حتي وي تا آنجايي آزادي دارد كه در فضاهاي خالي متن قالي ، بين دو طرح ، اشكال يا نقوشي را كه ملهم از تصورات خاص خودش است، جاي دهد بعنوان نمونه ، مراجعه شود به پاره اي تصاوير مبهم اشخاص، اسب ها، سگ ها ، بزها ، شترها و خروس هايي كه برخي از قالي هاي قفقازي (بخصوص قالي شيروان) و جنوب ايران (قالي هاي شيراز) را منقوش مي كند.
استفاده از واگيره نسبتا ساده است . اگر قالي را برمي گردانيم ، در پشت آن به وضوح كامل رج هاي گره هايي را كه براي نقش كردن زده شده اند، ملاحظه خواهيم كرد. گره هاي چند رنگي كه آن را تشكيل مي دهد امكان تحليل هر رج را فراهم مي نمايند _ غالبا نيز تعداد گره هاي تك رنگ كم هستند. بعنوان مثال پنج گره قرمز ، سه گره سبز، يك گره سياه ، يك گره صورتي كم رنگ ، سه گره آبي و شش گره قرمز ديده مي شود. همين نظم در بافتن گره هاي قالي پي گرفته مي شود و همين طور ادامه پيدا مي كند تا اينكه رج هاي وناگيره كاملا تمام شود. سپس همين عمل را مجددا آغاز كرده و ادامه ميدهند تا اينكه بافت قالي تمام شود . اين روش ها براي پاسخ گويي و ارضاي توقعاتي از محصول اوليه اي كفايت مي كند كه از طريق يك نقش ابتدايي و از نوع (تكرار) مشخص مي شود. بر عكس ، براي خلاقيت هايي كه در آنها طرح غني تر نو پر كنكاش تري وجود دارد و كاملا از فرمول هاي (تكراري) فاصله مي گيرد ، كافي نمي باشند. در قديم براي به وجود آوردن نقش هاي مشابه ، به قطعه مقواهايي متوسل مي شدند كه پوشيده از يك توري بود. نقشرا با رنگ هايش روي آن جاي مي دادند. در هر يك از مربع هاي كوچك اين توري يك گره جاي داشته است . در حال حاضر و بخصوص در كارگاهها، نقش ها و رنگ هاي مربوط به آن را روي نقشه هاي ميلي متري جاي مي دهند. بر همين اساس، در بيشتر محلات، استاد بجاي اينكه در روي دار قالي كار كند، چشم خود را به نقشه مي دوزد و تعداد گره هاي لازم را با رنگ هاي مربوط به آن ها كه براي خلق طرح لازم است، براي كارگران بافنده مي خواند. و همين امر امكان بافتن دو تخته قالي هم نقش و هم شكل و مشابه را به طور هم زمان فراهم مي كند. اين روش عملا در كرمان و بخش هاي آن پياده شده است. در بيشتر ايالات هند كه از اين سيستم الهام گرفته اند، به اين نتيجه رسيده اند كه به بهترين وجهي مي توان از يك نقشه قالي كه طراحي شده است صرفنظر كرد.م قالي ، گره به گره ، در كتابي به نام (تعليم) تشريح شده است و يك نفر اين شرح را براي كارگران بافنده اي كه در مقابل دستگاهشان نشسته اند، مي خواند.
اندازه ها
قالي
در تمام مشرق زمين مسلمان نشين از جمله هند، كلمه (قالي) به طور كلي بيانگر قالي هاي گره دار است. طبق گفته ( ياقوت حموي) جغرافيدان عرب ( قرن چهاردهم ميلادي) ، اين كلمه خلاصه شده واژه كليكله Kalikalah ( به زمان بعربي ، ارض روم) است و همين واژه نيز تحريف شده نام نگاري ارمني (گريم كهله) است كه يك شهر ارمني مي باشد و باز هم به قول ياقوت، اين شهر مركز بافت قالي هاي بزرگ بوده است. قالي هايي كوچك و يا متوسط غالبا داراي نام گذاري خاص تري هستند. لذا ، اين كلمه در اكثر مواقع به قالي هايي اطلاق مي شود كه داراي اندازه هاي بزرگ و بسيار بزرگ هستند (مثلا 5/4×50/3) متر و بزرگ تر از آن )
كلگلي ياكله اي
اسم مصغر (قاليچه) (قالي كوچك) است و معمولا به قالي هايي اطلاق مي شود كه چندان بزرگ نيستند، در صورتي كه كلمه كله اي يا كلگي يا (قالي سر انداز) ( اين اصطلاح به گفته بعضي ها به هيچ وجه رابطه اي با كلمه قالي ندارد) نامي است كه به قالي هاي متوسط با بزرگي داده شده است كه معمولا باريك و بلند هستند (70/1 تا 2 متر و 4 تا 5 متر) . اين نسبت ها و ابعاد را بيشتر در توليدات گذشته مي بينيم تا محصولات عصر حاضر. در محصولات جديد و باب روز ، قالي هايي كه داراي ابعاد متوسط يا بزرگ هستند تا حدودي به شكل مربع مي باشند و اگر هم به صورت مستطيل باشند، طول آنها فقط يك متر بيش از عرض آنهاست .
كناره
در زبان فارسي كلمه (كناره) بيانگر حاشيه و لبه است و در امر مربوط به قالي نيز كلمه (كناره) به نوعي قالي اطلاق مي شود كه ابعاد آن بين 80/0 تا 10/1 متر عرض و 3 تا 7 متر طول تغيير مي كند. ابعاد اين قالي ها ياد آور موقعيت فرش ها در اطاق ها و تالارهاي ايراني است. يعني در وسط تالار قالي بزرگ قرار مي گيرد كه به آن (ميان فرش) مي گويند. اين قالي از دو طرف توسط دو تخته قالي كناره اي كه در دو طرف آن انداخته مي شوند و داراي طول برابر هستند، محصور مي شود. قالي ديگري كه بلند و باريك است و به آن كله اي مي گويند در طرف بالاي (ميان فرش) قرار مي گيرد و بر قالي هاي (كناره اي) و قالي (ميان فرش) عمود مي شود و اين مجموعه را كامل مي نمايد. گاهي نيز اين مجموعه را به صورت نقش در روي يك تخته قالي بزرگ به وجود مي آورند. اين چهار قطعه قالي كه در محصولات قالي بافي جديد نادر هستند، براي تجار قالي مغرب زمين بيش از آنكه يك مجموعه مطلوب براي خوش سليقه ها باشد، يك مجموعه عجيب و شگفت انگيز را تشكيل مي دهد .
دوزرع ، پرده ، سجاده
براي مشخص كردن قطعاتي با اندازه متوسط يا كوچك، سه اصطلاح به كار مي برند كه عبارتند از دوزرع، پرده ، سجاده ، واژه (دوزرع) نشان مي دهد كه طول قالي 2 زرع است يعني 20/2 متر (زرع واحد اندازه گيري) طول براي ايرانيان است كه اندازه آن حدود 10/1 متر مي باشد) در واقع چنين نامگذاري جز بيان اندازه تقريبي چيز ديگري نيست، زيرا كه ابعاد قالي هاي دو زرع در حدود 2 متر طول و 40/1 متر عرض مي باشد. ابعاد پرده نيز تقريبا اندازه همين قالي هاي دوزرع است.
كلمه (سجاده) نيز كه غالبا آن را با قالي دوزرع اشتباه مي گيرند بعضا نشانگر قالي اي است كه اندازه آن تا حدي كوچكتر است. بر اساس گفته (كاراپاسك) اين كلمه مشتق از (سجاد) است، يعني (كسي كه براي اداي نماز خم مي شود). بنابراين همين كلمه يادآور مصرف مذهبي اين قالي ها ميباشد. ابعاد آنها بين حدود 80/1 _50/1 متر طول و 30/1_1 متر عرض در نوسان است.
نماز يا جانماز
كلمه فارسي نمازه (جانماز) باز هم بهتر از قبلي نشانگر مورد مصرف ديني اين قالي هاست زيرا كه نمازه دقيقا نشانگر قالي نماز مي باشد. در امر تجارت ، اين كلمه هم به قالي هايي اطلاق مي شود كه حقيقتا مخصوص نماز مي باشند ون هم به قالي هايي كه به هيچ وجه ارتباطي با دين ندارند، و در اين مورد فقط ابعاد اين نوع قالي ها مورد نظرهستند براي اينكه يك قالي شايسته چنين نامگذاري باشد كافي است كه داراي 40/1 تا 60/1 متر طول و 80/0 تا 90/0 متر عرض باشد. در آسياي مركزي ، تركيه و قفقاز قالي هاي مخصوص نماز داراي نام ديگري هستند و آنها را (نمازليخ) مي نامند.
sunyboy
01-23-2012, 10:06 PM
زرع و نيم
اگر دقيقا درگير ابعاد فوق باشيم بايد از قالي هايي نيز نام ببريم كه به نام زرع و نيم معروف هستند ( زرع و نيم يعني يك زرع و نيم طول كه در حدود 65/1 متر مي شود) در واقع، اين نامرا به بعضي از محصولات همدان داده اند كه نسبت ابعاد آن كوچكتر هستند مثلا 75/0×30/1 متر.
بعضي از قالي هاي افغانستان نيز كه به نام (چارپاي _Ciarpay) ناميده مي شوند داراي ابعاد مشابه هستند. از اين قالي ها نيز ، مثل قالي قبلي، ترجيح مي دهند به عنوان زير رختخوابي استفاده كنند. اين نام از طول آنهاگرفته شده كه چهار قدم افغان است ( افغانها به اين قالي ها چارپايي Chaer pai مي گويند .
ياستيك
قالي هاي به ابعاد بسيار كوچك (مثلا 50/0×80/0 متر يا 1×60/0 متر يا 50/0×50/0 متر) بيشتر باكلمه تركي (ياستيك) ناميده مي شوند تا كلمه فارسي (پشتي) در بيشتر مواقع اين قطعات كوچكي عبارتند از (چنته) يا (توربا) كه در ابتداي امر به منظورجا دادن وسايل و اشياء كوچ نشينان و مردماني در نظر گرفته شده بوده است كه توليد كننده قالي بوده اند. يكي از دو سطح اين توبره ها از يك قطعه قالي كوچك تشكيل يافته است كه در موارد ضروري به عنوان متكا نيز مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين مقوله مربوط به قالي هاي بسيار كوچك ، از توبره هاي دو طرفه اي نام ببريم كه تركها آن را (ههبليك Hehbelik) و فارس ها آن را (خرجين) مي نامند. در همين مورد از (روزيني) (رويه زين) نام ببريم كه غالبا چهار گوشه هستند و شكاف بزرگي براي عبور قاچ زين دارند.
بهترين (روزيني) ها كه كار خوبي روي آنها شده است مربوط به (صحنه ) مي باشند( مفرش ها را نيز فراموش نكنيم . اينها رختخواب پيچ هاي بزرگ سفري قفقازي هستند كه محصولات مشروحه در فوق شباهتي ندارند. درواقع امر ، مفرش ها به معناي واقعي ، قالي گره دار نيستند. اينها فرش هايي هستند كه به روش بافت (سومك) ها بافته شده اند و سطح آنها پرزدار نيست .
نقش هاي و نمادها
مقبوليت عام و گسترش قالي گره اي در مغرب زمين پديده شگفت انگيزي را تشكيل مي دهد كه بيش از 700 سال است تداوم دارد. بدون هيچ نوع ترديدي، مي بايست اين پديده را در رابطه با نقوش تزئيني اين قالي ها ديده و علت آن را مي توان در اين عبارت يافت در قالي ، شكل و اندازه آنها در سطوح ديگري قرار دارند. نقشدر قاي ها، عصاره و افاده معناي بسيار نزديك و صميمي است كه بين هنرمند بافنده و محيطي است كه اين هنرمند در آن زندگي ميكند. بنابراين ، بين شخص مشرق زميني و مكان اقامت وي رابطه غيرمستقيمي وجود دارد كه (اردمان) آن را بشرح ذيل به زيبايي و موشكافي زيادي تشريح كرده است. منشاء و خاستگاه اين رابطه (با وجود اينكه قرن ها از زندگي يكجانشني مي گذرد، ياد اور يك زندگي گذشته در زير چادرهاست. آنهايي كه چمباتمه مي زنند، چهارزانو مي نيشنند و يا به راحتي، و سادگي روي تشك و متكا مي خوابند، نسبت به آنهايي كه روي صندلي مي نشينند و در روي تخت مي خوابند، رابطه مستقيم تري با زمين دارند. زمين به مثابه يك فضاي بسيار بزرگ و خالي، براي آنها چيزي است كه هيچ وجه مشتركي با اطاق هاي ما ندارد. اطاق هايي كه با اسباب و وسايل زندگي و حصاري چون ديوارها، خصائص طبيعي خود را از دست داده اند. همين امر به بهترين وجهي بيانگر آنست كه چرا مغرب زمين توليدات و محصولات قالي ديوار كوب خود را گسترش داده در حالي كه مشرق زمين توجه خود را فقط معطوف به قالي هايي كرده است كه اختصاص به كف زمين دارند .
قالي هاي مشرق زمين توسط مردمان گوناگوني تهيه مي شوند، كه داراي اعتقادات و باورهاي مذهبي همگوني نيستند. ولي همين قالي ها كه به صورت يك پديده هنري منحصر بفرد در مي آيند. معرف خلاقيت و محصولي است كه به قوي ترين صورتي ، مهر ايده آل زيبا شناختي جهان اسلام بر آن خورده است. يعني همان جهان اسلامي كه ما، نه تنها بزرگ ترين بخش شاهكارهاي قديمي (بافت قالي گره اي) را مديون آن هستيم بلكه عمده توليدات جديد و باب روز قالي را نيز از همين جهان داريم .
هنرمند مسلمان به نمادين كردن يك ايده آل هنري سوق داده مي شود و به ان مي پردازد و كار وي هر قدر كه از طبيعت فاصله بيشتري مي گيرد، ايده آل وي در آن كه تجلي بيشتر و بهتري مي يابد و رفتار او مبتني و متكي بر نكات زير است:
1_ برتري دادن به رنگ و نقش، اين همان ارجحيتي است كه قبلا در جهان قبل از اسلام ، در مقابله با هنرهاي تجسمي يوناني رومي متدوال بوده است .
2_ داشتن رابطه نزديك و صميميم با دستورات و مقررات آئيني (كه نگارگري ازموجودات جان دار را ممنوع مي كند و منظور از اين امر پرهيز از تمايل كفر آميز رقابت با خداوند در جهت تجاوز به قدرت خلاقيت او مي باشد) و يا داشتن همين رابطه صميمي نزديك با جريان هاي عرفاني كه مافوق انديشه غربي است. گرايش به تجريد عناصر طبيعي از همين جا ناشي مي شود و به اشكال زير تجلي مي كند. زينت هاي گل سرخي يا ستاره اي، زينت هايي مانند برگ درخت خرما، گل ها بزرگ ، اينها نگاره هاي اصلي نقش كردن قالي ، بخصوص قالي هاي ايران هستند. اين نقش ها عناصري را تشكيل مي دهند كه به طور خالص و ناب و همي و خيالي هستند و در هيچيك از نشانه هاي گياهي موجود در طبيعت نمي توانند براي خود جايي را بيابند. در ضمن نتيجه چنين كاري يك گسترش هماهنگ از نقش هاي همگون با اعتدال و قرينه هاي محكم و بقاعده ، تكرار عناصر مشترك و تركيب هاي متبادل از اينها و غيره است . اين نقش هاي مجرد و مستقل، از اصول تركيبي نشات مي گيرند و ملهم از رياضيات و هندسه مي باشند. اينها به تدريج توسط انديشه غربي شكل گرفته اند و پي گير اثرات فرهنگ فيثاغورثي هستند.
آرايش و نقش طبيعي
در قالي هاي دو قرن پيش مشرق زمين _ كه موضوع بررسي ما مي باشد _ دو مقوله را مي توانيم از يكديگر تشخيص دهيم كه عبارتند از قالي هايي با نقش ملهم از طبيعت و قالي هايي كه داراي نقوش هندسي هستند .
اين تقسيم بندي به عناصري كه در هر يك از دو مقوله وجود دارند و قطعا در هر دو حالت همانند مي باشند، مثل عناصر گياهي كه تقريبا به صورت تغيير شكل يافته اش كم و بيش در تمام قالي هاي مشرق زمين پيدا ميشوند، كمتر مربوط به ميگردد در حالي كه بيش از هر چيزي با ميزان استليزاسيون ، سليقه طبيعت گرايانه و مشاهده واقعيت ، كه تمامي آنها شديدا مشهود هستند، در رابطه مي باشد .
نقش طبيعي ، ملهم از شاهكارهاي ايراني و تركي مربوط به قرن هاي شانزدهم و هفدهم ميلادي است كه از يك هنر تعليم يافته و پالايش شده نشات ميگيرد. اين شاهكارها در كارگاههاي درباري و توسط هنرمندان و نگارگران فوق العاده فراهم مي شده است. اين هنرمندان و نگارگران با تزيين گل و بوته اي و گياهي اشكال را به چنان كمالي مي رسانند كه نظير آنها را در هيچ جاي ديگر نمي توان بازيافت .
در روي تمام سطح قالي و در يك غناي كامل از تنوع رنگ، گسترش پيچيده و انباشته اي از گياهان را ملاحظه ميكنيم كه جزئيات آنها عبارتست از گل ها، برگ هايي با عالي ترين ظرافت ها، برگ هاي درخت خرما، نقوش ملهم از گل سرخ، پيچك ها و شاخه هايي كه به صورت اسليمي در روي فرش پخش شده اند. اين تزئين گوناگون ، جزيي ترين مكان خالي زمينه را كه به صورت ترنج هايي به اشكال مختلف است ، پر مي كند (ترنج ها معمولا به شكل كاملا گرد و يا گردي كه به چند قطعه تقسيم شده است : بيضي ، ستاره ، شش ضلعي ، آويزدار و غيره هستند) و يا اينكه بازي و ارايشي از برگ هاست كه با نظم خاصي كنار هم گذاشته شده اند. اگر اين برگ ها در يك چهار چوب ظاهر شوند، مي توانند يك نقش فيگوراتيو و يا اينكه يك نقش زيباي خطاطي ، با تركيب هاي شعري يا كتيبه هاي خطي مذهبي باشد. به اين مجموعه نقش هاي تزئيني مي توانيم نقشي را اضافه كنيم كه داراي منشاء چيني است_ به نام (چي Tchi) ابري به شكل نوار يا گلوله ، نمادي از آسمان (تي ين Tien) عالي ترين امپراطور مذهب كنفوسيوس است . اين نقش در سايه هجوم مغول ها متداول گرديد و گسترش يافت. هنرمندي ، هنر ترك و هنر ايراني ، با موفقيت تمام اين نقش را در محصولات بعدي قالي خودشان اقتباس كردند. اين نقش فقط به عنوان يك عنصر تزئيني در اين هنرها به كار رفته است و لذا داراي هيچ نوع نشانه نمادين نمي باشد .
هنگامي كه گرايش هاي ياجوج ماجوجي و گريزهاي قابل اغماض از فرامين مذهبي خود را تحميل كرده بود و بر خلاف نص قرآن، نگارگري از وجود انساني را در قالب انسانهاي همراه با حيوانات مجاز دانسته بود، ايرانيان به دلايل مذهبي داراي بيشترين امكانات براي نقش آفريني و مصور نمودن و تزئين قالي ها بوده اند. در قالي هاي ايراني ، متداول ترين تصوير ها مربوط به سواركاران و حيوانات مي شود يعني صحنه هايي از شكار يا نبرد بين جانوران وحشي. دركار اين تصاوير واقعي ، تصاوير ديگري را نيز مي بينيم كه وهمي و غير قابل تصور مي باشند و به حوزه اسطوره شناسي تعلق مي يابند در اين مورد مراجعه شود به آثار قديمي ايراني ، آثار هندي يا قفقازي كه در آنها فرشته هاي بالدار ، تعدادي اژدها كه با سيمرغ هاي افسانه اي مي جنگيدند، (وق – وق) يا درخت سخنگو كه شاخه هاي آن به سر حيوانات ختم مي شود و گاهي نيز اين درخت بدون ته و به شكل پيچ و خم هاي اسليمي مركب از گياهان نشان داده مي شود . همچنين مراجعه شود به بعضي حيوانات عجيب تركيبي كه ظاهرا از تصورات شديد ذهني ژروم بوش Jerom Bosch نشات مي گيرد. معذالك خود تمام اين موضوعات نيز فقط به عنوان يك نقش تزئيني مطرح هستند و اينكه نشاني از موضوع خاص داشته باشند در نقوش تزئيني قالي هاي گنجانده شده اند اين نقش ها نمايانگر توجه و اشتغال خاطر دائمي به عملي هستند كه اين عمل قبلا به صورت مجموعه اي در چهار چوب هنرها مورد آزمايش قرار گرفته است و تمام هنر اسلامي عميقا متاثر از آن است .م
كليه اين نقوش و تزئينات ، كه مي توانيم آنها را هم درباري و هم طبيعت گرايانه بناميم ، با وجود انحطاط سبك و تكرارهاي ارادي و از روس هوس پي در پي و خسته كننده ، پس از گذشت قرن ها باقي مانده و هنوز هم به طور گسترده اي در فرش هاي ايراني و به صورت جديدتر ، در فرش هاي ، ترك خود را نشان ميدهند .
نقش هندسي و منظم
دومين مقوله از نقش عمدتا از طريق سبك هندسي اش قابل تشخيص است. در اينجا نيز با همان موضوع مقوله قبلي مواجه هستيم يعني نقش هاي گياهي و ندرتا ، تصاوير انساني يا حيواني و يا اينكه نقش هاي گياهي كه مطلقا با سياهه نقش هاي قالي هاي كلاسيك بيگانه است كه عبارت بودند از ستارگان ، لوزي ها، هشت گوشه ها، نقوش درهم ، اسليمي ها ، نشانه هاي هندسي و منظم ، چند ضلعي هاي مدرج ، چليپا، كنگره هاي عناصري به شكل چنگك S,X و غيره . به هر حال ، در غالب موارد ، شكل مجرد و شكل هاي گياهي را در روي يك قالي مي توان پيدا كرد.
در مورد پاره اي از محصولات كه توسط جمعيت هاي كوچ نشين تهيه مي شود، نقش مجرد و هندسي نشانگر سطح ابتدايي تمدني است كه آنها را ايجاد كرده است. معذالك از گذشته تا حال ، هنگامي كه پديده نقش در يك محيط فرهنگي تر و پالايش يافته تري گسترش مي يابد مي توانيم آن را منتسب به هنر اسلامي و روابط آن را با مذهب بنمائيم . ممنوعيت كه اسلام براي نگارگري از حيوانات جان و توان دار قائل شده بود، هنرمند را وادار مي كرد تا هر چه بيشتر در پي شكل هاي ساده تر و پالايش يافته باشد و يا اينكه به نقش هاي خطاطي روي آورد. اين امر وي را از خطر متهم شدن به بت پرستي بر حذر مي داشت و از وسوسه و اغواي رقابت با الله ، كه خالق همه چيز است ، بر كنار مي نمود. به همين دليل ، اگر هنرمند نشانه ها يا نمادهايي را استفاده كرده است كه ساير مذاهب و يا باورها و اعتقادات شرك و بت پرستي گرفته شده اند، به اين نوع نقش ها هيچ نوع بار معنايي خاصي داده نمي شود و فقط داراي يك كاربرد تزئيني مي باشند .
نمادها
نمادها مجموعه بسيار گسترده اي را زير پوشش دارند، از ساده ترين و ابتدايي ترين آنها شروع ميكنيم و به پيچيده ترين و عميق ترين آنها مي رسيم . اين نمادها، بخصوص در قالي هايي كه داراي نقوش منظم هستن، بسيار زيادند . از بين نمادهاي ساده ، نمادهايي را داريم كه ملهم از زندگي ايلياتي هستند و از يك يا چندين قسمت كه با هم تركيب يافته اند، تشكيل شده اند. تركمن ها آنها ر(تمغا) و فارس ها آنها را (نشان) مي نامند. اين نمادها عمدتا براي نشان دار كردن اشياء و حيواناتي كه به كوچ نشينان تعلق داشته ، به كار مي رفته اند .
اين نمادها غالبا به صورت درهم و برهم روي سطح قالي ها و بخصوص در روي قالي هاي قفقازي ، كه از نظم غير قابل انعطافي كه كلا نقش قالي مشرق زمين گرفتار آن است، دور مانده اند، پراكنده مي باشند. از بين متداول ترين نمادها ، مردم شناسان از نماداي زير نام ميبرند: چوب دو شاخه (باكور bakour) مربعي كه يك طرف آن باز است (باب يا در) نوك يك تير (افي هيگ afihig يا (ساق ها) )، (تسين _ تا _ ماني Tsin_ta_mani) يا نقش ( با تندر و با آذرخش) (دو خط زيگزاگ موازي كه سه گلوله كوچك به صورت مثلث قرار گرفته اند، در روي آنها قرار دارد و اين نمادها را غالبا در روي قالي هاي قديمي ايراني و تركي پيدا مي كنيم ) در اين نقش (با تندر و با آذرخش )، (تمغا) چنگيزخان را كه دقيقا از سه گلوله كوچك تشكيل يافته بود، باز مي يابيم .
خاطر نشان ميكنيم كه به طور كلي بار معنايي اين نشانه و قسمت اعظمي از نمادها هنوز هم در پرده اي از ابهام مانده است. نام هايي كه براي هويت دادن به آنها به كار مي برند فقط داراي يك كاربرد ساده توصيفي هستند و هيچ نوع منظوري براي هيچ نوع تحليلي ندارند. و اينجاست كه در مكان كاملا حساسي قرار مي گيريم كه تخيلات ما در آن مي توانند ما را به نتايج قابل ترديد و استقرايي برسانند كه تا حد بسيار زيادي راحت هستند. بخصوص اينكه اگر ما بدون توجه به شكل هايي ، كه گاهي مواقع شديد نيز مي باشد و در طول قرن ها بر نقش ها و استعارات اثرات خود را گذشته اند، توجهي داشته باشيم و در يك مطالعه سطحي خودمان را سرگردان كنيم ن نتايج حاصل از اين كار نيز بسيار سطحي تر خواهند بود. وقتي كه مجموعه تكرارهاي مكانيكي گسترش مي يابند، شكل ها نيز فرسوده مي شوند و تغيير ماهيت مي دهند. بعلاوه ، وضعيت روحي و طرز فكر كساني كه در كار كپي برداري از نقش ها هستند مي تواند منجر به تغيير شكل ها گردد و تغيير شكل و ماهيت اين نقش ها ازهمين جا بوجود ميآيد .
مطمئنا ما نيز در تحليل نمادهاي قالي ها به مشكلات مشابهي برخورد خواهيم كرد. اين امر ناشي از به حساب نياوردن يك نياز است يعني در اولين مرحله ، شناسايي كردن ساير نشانه ا و تصاوير، يعني آنهايي كه بيان نمادين ندارند (بدون اين عمل قالي مبدل به نوعي هيروگليف عظيمي خواهد شد كه بايد خطوط آن راكشف نمود) براي اين عمل قبل از هر چيزي لازم است هر نمادي را با در نظرگرفتن تغيير شكل هايي كه مي توانسته داشته باشد، بازگو نمود و سپس آن را تحليل كرد. يعني فكر يا موضوعي كه اين نماد به آن مربوط است كشف نمود. حتي اگر اين فكر يا موضوع فقط با يك هدف تزئيني و نقش به كار برده شده اند و در نتيجه عاري از تمام نشانه هاي ذهني و فكر هستند، باز هم داراي خاستگاه و منشاء مقدسي مي باشد كه از آن خيلي فاصله گرفته است. به اين ترتيب اين نقش نشانه اي از (لايه هاي) گوناگوني خواهد بود كه مذاهب پشت سر همي كه در مشرق زمين بوجود آمدهاند، اين لايه ها را به وجود آورده اند و در آن ها نشانه ها و مناسب و باورهاي گذشته تبديل به نشانه ها و مناسب و باورهايي مي شوند كه متاخر تر هستند و و يا اين كه در كنار آنها و همراه با انها تداوم مي يابند.
مرغ مذهب زرتشت
معمولا در قالي هاي شيراز نقش استليزه شده خروس را مي بينيم كه نماد (سروش) است. بر اساس تعاليم كيش زرتشت_ مذاهب ايرانيان قديم _ اين مرغ مومنان را بيدارميكند و آنها را به نيايش صبحگاهي مي خواند. مومني كه هواي نفس را از خود دورمي كند وبه صداي خروس به گونه سرزنده اي بر مي خيزد اولين كسي خواهد بود كه وارد فردوس مي شود. باز هم در قالي هاي ناحيه شيراز ، در كنار همين نقش و همين نقشهاي ديگر، غالبا صفحه شطرنجي در قالي هاي قفقاز نيز ديده مي شود. به نظر ما اين نقش به نقوش كهني مربوط است كه سراميك هاي نئوليتيك ايلام قديم (شوش 1 و شوش 2) را مزين مي نموده است. اين منطقه به ناحيه اي كه كوچ نشينان زندگي مي كنند و قالي هاي شيراز را به وجود مي آورند، كاملا نزديك است.
بر اساس تحليل هايي كه شايستگي آنرادارند كه در كليه بررسي ها مورد توجه دقيق قرار گيرند، مجموعه نقوشي كه اين سرميك هاي ما قبل ايلامي را تزئين مي كنند، از يك مذهب بسيار قديمي نشات مي گيرند كه مايه هاي اعتقادي آن مبتني بر حيوانات و اب ها مي باشد . در سراميك ها اين مربع به جاي اينكه همانند صفحه شطرنج بريده شود، غالبا شامل مجموعه اي از خطوط موج دار است. با ديدن اين خطوط مي توانيم تصور يك چشمه و يا يك آبگيرمقدس را داشته باشيم . ساير موضوعاتي كه در اين نقاشي هاي ناشي از سراميك وجود دارند، اين نظريه را تقويت مي نمايند. اين موضوعات عبارتند از پرندگان دريايي ، ني هاي باطلاقي ، بازهاي كوهي بزرگ مقدسي كه مربوط به فلات ايران بوده و بارها آنها را در نزديك چشمه ها و شايد هم در اصل به هنگام نوشيدن آب نشان داده داده اند .
ساواستيكا ] كه به صليب شكسته معروف شده است _ م[
در اينجا از بحث درباره نمادي كه به طور كلي در هنر مشرق زمين وهم در تعداد زيادي از گونه هاي قالي هاي گره اي (سومك ، قزاق ، شيروان قفقاز، قالي هايچيني، پرگام آناتولي، سمرقند آسياي مركزي) ديده مي شود، غفلت نخواهيم كرد . اين نماد اولين نشانه هاي خود را نيز از 5000 سال پيش در سراميك هاي ايلامي نشان مي دهد كه احتمالا خاستگاه آن نيز از همانجاست . منظور ما همان نقشي است كه ساواستيكا ناميده مي شود.
از درياي راژه تا بين النهرين ، از چين تا هند، يعني در تمام حوزه بسيار وسيعي كه اين نقش متداول بوده است _ نقش ساواستيكا را به عنوان يك نشانه خوش يمن براي سلامتي دانسته اند. ريشه اين كلمه از سانسكريت است (ساو Su يعني خوب_ اس as يعني بودن). حالت آن نزديك به حالت اشكالي است كه به صورت كلي شبيه به صفحه مدور چرخ و غيره است و نشانه اي از خورشيد دارد. در هنرمندي، اين علامت خورشيد بسيار واضح است زيرا كه در بعضي از نقش و نگارها همين ساواستيكا در آلمان جايگزين خورشيد مي شود. معذالكدر اصل وقتي كه اين نقش شكل خود را يافته ، اين نماد بدون ترديد بيانگر چيزديگري بوده است و با مقايسه آن بانقوش سفالينه هاي ايلامي مي توان از اين بابت مطمئن شد . در بعضي از اين سفالينه ها ، ساواستيكا دقيقا داراي تركيبي است كه ما همه آن را مي شناسيم. يعني صليبي است كه حالت حرف سوم الفباي يوناني يعني گاما را پيداكرده است. در سفالينه هاي ديگر ، نقش ساواستيكا به زحمت توسط چهار بخشي كهاز گوشه هاي مربع به صورت مورب خارج مي شوند، شناخته مي شود. يعني به مفهوم ديگر ازگوشه هاي مربعي كه در بالا به نام ( ابگير مقدس) به آنها برخورديم و اكنون در اينجا به صورت طبيعي تر، يعني فقط به صورت شاخ هاي قوچ ها در چهار گوشه آبگير ديده مي شود. اگر تمام مجموعه اين نقوش تزئيني را مشاهده كنيم ، با جود فقدان پاره اي از فرازها و نقوشي كه در حد ميانگين آنها قرار گرفته اند، مي توان روند اين پيوند و جمع بندي را بازشناخت كه ما از طريق ناپديد شدن حيوانات ، تقسيم شدن مربع ، سپس با نقش ساواستيكا و گاهي نيزاز طريق چليپا كه در آن موقع به نام صليب يوناني شناخته مي شد، به آن رسيده ايم. در نتيجه ، تحليل خورشيدي ما را راضي نخواهد كرد. نماد ما در اينجا عملا از اختلاط دو نماد ديگر ، كه يكي ابي و ديگري حيواني است، زائيده شده است و چنين به نظر مي رسد كه مجموعه اين نماد بيشتر از هر امري بيانگر باروري و حاصلخيزي است و اين نظريه دوم نيز از طريق كشف ساواستيكا در كنار يك الهه به هنگام حفاري هاي حصارليق (تروواي قديم) تقويت شد. در مورد قالي مشرق زمين ، نقش ساواستيكا براي اولين بار در يكي از قديمي ترين نمونه هايي كه ما مي شناسيم ( يعني قرن سيزدهم) ديده مي شودو آن عبارتست از قطعه اي كه همراه با قطعات متعدد ديگر در مسجد علاء الدين در قونيه پيدا شد و اكنون درموزه (تورك و اسلام اثر لري موزسي ) (موزه آثار ترك و اسلام . م )در استانبول به نمايش گذاشته شده است. نقش ساواستيكا مدتي بعد در تابلوي نقاشي (سانو _ دي پي يترو Sano di Pietro ) نقاش قرن چهاردهم ايتاليا ظاهر مي شود. اين نقش در روي قالي اي ديده مي شود كه نقش هاي آن را پرندگان سادهشده اي كه روبروي هم قرار گرفته اند، تشكيل داده است و اصل اين قالي نيز معلوم نيست از كجاست (آناتولي يا قفقاز) . در قالي هاي سه قرن گذشته ، نقش ساواستيكا در غالب موارد به دو حالت ظاهر مي شودكه انعكاسي از دو تحليل را در اختيار ما مي گذارد. در حالت اول ، موقعي كه اين نماد ياد آور باروري است وي ا بازهم به مفهومي بهتر موقعي كه اين نماد از شكل قديمي تر خود منشعب مي شود، اين نقش را در درون مربعي مي بينيم كه در مورد شكل گيري اش ما را مطلع مي كند. در حالت دوم ، موقعي كه نقش ساواستيكا در ارتباط با خورشيد است، در مركز يك ستاره هشت پرقرار مي گيرد. در اينجا نيز يك نقش بسيار قديمي است (كه ما آن را قبلا در قالي هاي قونيه مربوط به قرن سيزدهم ديديم). كاملا مسلم است كه نقش به بيان نمادين ستاره درخشان مربوط مي شود. اين ستاره را ، با وجود اينكه نقش ساواستيكا در آن وجود ندارد، در قالي هاي قديمي آناتولي مي بينيم ( قالي هايي كه آنها را (هولبين Holbein) مي نامند با رديف هاي هشت گوشه مربوط به قرن هاي پانزدهم و شانزدهم. هولبين هاينوع سوم با هشت گوشه هايي كه در درون مربع ها قرار دارند پرگام هاي قرن شانزدهم و هفدهم و پرگام هاي واقعي قرن چهارم ، لاديك ها و ملاس ها). همين نقش را در متاخرين قالي هاي آسياي مركزي (مكه هاي بخارا، افغانستان) و قفقاز (قزاق، شيروان ، سومك ، چهچه ، دربند) مي بينيم. در اين قالي ها ، نقش ساواستيكا نسبت به ساير نقش هاي تزئيني يك شكل ثابت ، داراي نسبت هاي كوچكتري ميباشد. در موارد ديگر (مثلا در قالي هاي داغستان قفقاز يا در قالي مملوك قاهره كه بعدا يعني در قرن هاي شانزدهم و هفدهم بافته شده اند)، همين نقش ساواستيكا موضوع اصلي قالي مي شود و بنابراين اشكال پر طمطراق و بسيار فانتزي به خود ميگيرد .
sunyboy
01-23-2012, 10:06 PM
درخت
درخت عنصر ديگري را تشكيل ميدهد كه داراي ارزش مذهبي غير قابل ترديدي است و خاستگاه آن بسيار قديمي و كهن هستند. غالبا نقش اين درخت را در محدوده اي مي بينيم كه توسط محراب ( طاق نماي مقدس) فرش هاي مخصوص نماز احاطه شده است. مي دانيم كه اين قالي به تعاليم قرآني مربوط مي گردد كه به طهارت قبل از نماز تاكيد دارد. يك فرد مومن ، پس از وضوع نياز به چيزي دارد كه به هنگام سجود او را از آلودگي ها دور نگه دارد. موضوع اصلي اين قالي ها ، محراب يا طاق نماي مقدس مسجد است. وجود يك گياه يا يك درخت كم و بيش استليزه شده در محراب داراي اهميت زياد است. قبل از هر چيزي متذكر مي شويم كه اين گياه يا اين درخت داراي حالات گوناگوني است . گاهي مواقع در پار اي از قالي اي نمازي آناتولي و ايران شرق (بلوچستان) اين گياه عبارت از بوته هاي خشك شده است. گاهي نيز در بعضي از قالي هاي جديد ايراني، گياهان سرسبز و پر گلي ان را تشكيل مي دهند . به هر حال ، وجود يك گياه يا يك درخت در يك قالي با مصرفي كه مطمئنا جنبه مذهبي دارد، نه تنها مويد يك ويژگي نمادين و مقدس است بلكه ياد آور اهميت درخت در مذاهب قديمي جهان شرق است. يك شعر بابلي به نام (گليگمش) وجود دارد كه در آن گليگمش پادشاه اصطوره اي (اوروك) براي تصرف درختي به نام (انسان ، اسب هاي سفيد جواني خود را باز مي يابد) و به عمق دريا مي رود. در مذهب هندي، در ودا ساقه تاك (سوما) را داريم كه شيره آن آميخته با شير و اب به انسان ها و خدايان زندگي جاودانه مي دهد. همچنين (هوم) را داريم كه نمودي از گياه افسانه اي (گئوكرنه) است كه با ان شربتي درست مي كنند كه روحانيون مذهب زرتشت در طول مراسم زرتشتيان آن را مي نوشتندو از آن به محتضران بعنوان (داروي شفابخش) مي خورانند. سپس درخت چنار فرنگي يا انجير عربي مذهب قديمي مصر را داريم كه الهه (هاتور) (هاتور چنار) در آن زندگي مي كند و اين الله را در روي نقاشي هاي سنگ قبرها در حالتي مي بينم كه آب و ميوه اين درخت را بين مردگان و ارواح توزيع مي كند .
تمام اين درختان ، بعنوان ( شناخت خوب و بد) در باغ عدن كتاب عهد عتيق داراي ويژگي نماديني با مفهوم فنا ناپذيري بوده و براي همين است كه آن را (درخت زندگي) مينامند. همين امر، در نقوش قالي هاي نمازي ، علت حضور بسيار متداول اين نماد را بيان مي نمايد كه معذالك مستقيما به حكمت الهي اسلامي مربوط نمي شود و خاستگاه و منشاء آن مطمئنا بت پرستي و شركت مي باشد .
بته
نقش (بته ميري) نيز يك نقش بسيار متداول است و احتمالا اين نقش نيز به يكي از مذاهبي قديمي مربوط ميگردد . در قالي هاي سرابند ايران و در بعضي از قالي هاي صحنه ، اين نقش تنها نقش تزئيني را تشكيل مي دهد كه به تعداد خلي زيادي تكرار مي شود. در قالي هاي خراسان ، كرمان، شيراز، افشار ايران و در تعدادي از قالي هاي قفقاز ( شيروان ن شيلا، داغستان) نقش بته را به همراه ساير نقش ها مي بينيم كه داراي يك شكل بادامي است و نوك بالاي آن اندكي به طرف پهلو تمايل دارد گاهي مواقع اين نقش ، كم و بيش يادآور انجير است .
با اينكه سبك كار، گاهي طبيعت گرايانه و گاهي نيز هندسي است . پاره اي تغيير شكل را ايجاب مي كند ولي (بته) هميشه حالتي را حفظ مي كند كه به دور از هر نوع اختلاط است. تعبير هاي زيادي از نقش بته شده است كه عبارتند از انجير ، فلفل ، مهر بادام ،گلهاي درخت خرما كه استليزه شده و به صورت ميوه كاج و غيره در آمده است. كساني نيز تا به جايي پيشرفته اند كه منشاء آن را از خط هيروگليف و تصوير شناسي و خط تصويري مصر دانسته اند در اين صورت نقش بته بيانگر نقش (مناث Menath) است كه ظرفي به شكل توبره بوده است. سايرين اينطور تصور مي كنند كه اين نقش ، تغيير شكلي از برگ هاي بردار و نوك تيز است، كه قالي هاي قديمي ايران و كارگاه هاي قاهره را كه به نام (قالي دربار عثمان) معروف بوده، تزئين مي كرده است. نظريه مقرون تر به حقيقت آن است كه در نقش (بته) يك تغيير شكل خيالي از نقش ديگري را مي بينيم كه هنوز هم ما آن رادر اكثر موارد در روي قالي هاي كرمان و باز هم در اكثر موارد روي قالي هاي قديمي ملاحظه مي كنيم . اين نقش ، نقش ديگري تحت عنوان سرو مينوسپنت است و طبق سنن موجود نماد فنا ناپذيري است. باور دارند كه اين سرو مربوط به نور ايزد اهورامزداست و حتي مربوط به شخص زرتشت است. زرتشت را پس از مرگ به قله كوهي انتقال دادند و او به صورت سرو در آمد. بر اساس حكايت ديگري، ما مواجه با سروي از بهشت هستيم كه توسط زرتشت در كاشمر ( ترشيز Turchiz ) كاشته شد كه بعدها بلندترين سرو جهان گرديد.
تاييد و تصديق اين امر را كه سرو نمادي از مذهب قديمي ايران زردشتي است و فقط يك عنصر تزئيني نيست، در موجوديت اين درخت در قالي هاي شيراز مي بينيم . ظاهرا در اين فرش ها اين درخت را نقش خروس با هم مورد استفاده قرارگرفته اند همانطور كه قبلا گفتيم ، خروس نيز نماد ديگري از همين مذهب است و در ارتباط با انجام دقيق احكام مقدس است وبه نظر مي رسد كه اين دو شكل اشاره به پاداشي دارد كه در بهشت اهورامزدا در انتظار مومنين صادق است .
چليپا (صليب)
چليپا نيز يك نماد بسيار قديمي است . نقش آن را در سفال هاي اسلامي ( صليب يوناني، صليب مالتي، ساواستيكا) ديده ايم. اين نقش به اشكال گوناگون در قالي مشرق زمين ديده مي شود ولي هرگز به وضوح بيانگر نمادي از مذهب مسيح نيست. در حالي كه برعكس ، وقتي اين نقش هر چه بيشتر ظاهر مي گردد، (غوطه ور) در مجموعه اي از نقوش است و هرگز به صورت برجسته ديده نمي شود. در بعضي از قالي هاي شيروان اين نماد يك نقش تكراري را تشكيل مي دهد. وقتي كه اين نقش در وسط هشت ضلعي قالي هاي آناتولي كه (هولبين) نام دارند، ظاهر مي شود، وضعيت به همين ترتيب است. لذا اگر تصور كنيم كه صنف مسيحيان،مثل ارامنه قفقاز و آناتولي و يوناني هاي آناتولي در بافت اين قالي ها همكاري داشته اند، تصور بجايي خواهد بود .
نمادهاي چيني
گرايش ايراني ها به عريان كردن همه نمادها و زدودن آنها از تمام بارهاي نمادين است و ميخواهند آنها را فقط به عنوان نقش و تزئين به كار برند. چيني ها برعكس با عزمي جزم و قاطعانه متوسل به نمادهاي مذهبي مي شوند كه يا مربوط به مذهب رسمي دولت (كنفوسيوئيسم) و ياتائوئيسم و يا مربوط به بودائيسم مي شود. از بين نمادهاي بسيار متداول در مذهب كنفوسيوس، از سمبل هاي زير نام ميبريم: (چي Tchi) نماد آسمان به شكل حلقه ، اژدها، آب كه توسط نشانه هاي الوان موج دار نشان داده مي شود (يين يانگ Yin_ yang) نماد مراحلي است كه در مقابل ريتم اسماني قرار دارد ( دايره اي كه يك خط موج دار به شكل S از سرتاسر و مركز آن گذشته است و آن را به دونيم دايره نا منظم تقسيم ميكند)؛ اسب شاخ دار افسانه اي يا (كي _ لينK e_ lin ) متداول ترين نمادهاي مذهب تائوئيسم عبارتند از : نيلوفر آبي (لوتوس) ، ني لبك، سبدگل، اينها نشانه هاي فرشتگان فنا ناپذير هستند. نمادهاي بودائيسم عبارتند از: رشته مرواريد ها ،حلق هايي بدون ظرافت ،گل ختمي ، گل داودي، (شو _ Shou) كه دلالت بر يك زندگي طولاني مي كند و داراي شكل H مي باشد. و بالاخره يكي از نمادها انار است كه در همه جا نشانه فراواني و خير و بركت است. اين دو نقش آخر غالبا در قالي هاي تركستان چين كه به قالي هاي سمرقندي معروف هستند نيز ديده مي شوند. اژدها و ساير موجودات عجيب الخلقه افسانه اي كه قبلا نيز در سبك طبيعت گرايانه ايران (قرن شانزدهم و هفدهم) به آن برخورديم، به صورت كاملا استليزه شده اي ، در قالي هاي ويژه اي كه به نام (قالي قفقازي؟!) قرن پانزدهم و در قالي هاي ويژه اي كه به نام (قالي ارامنه) يا (نقش اژدهايي) (قرن شانزدهم و هفدهم) ظاهر مي شود.
حيوانات
حيواناتي كه جابجادر نقوش قالي اي مشرق زمين ظاهر مي شوند و براي انها هيچ نوع نشانه نماديني قائل نيستند فراوانند. اين نقوش عبارتند از : شتر ، اسب پرندگان و غيره .
خروس ( كه قبلا راجع به آن صحبت كرديم ) و طاووس از اين امر مستثني هستند. طاووس به مفهوم فنا ناذپيري ، بخصوص در زمينه گبه هاي قفقازي (كبيستان Kabistan ) بصورت دوتايي در مقابل هم ديده مي شوند. اين حالت تاكيد برموضوع و حضور دائمي چليپاهاي بزرگ يوناني در ترنج هاي زمينه، مويد خط نگاري كلاسيك است. همه اينها امكان مي دهند تا باور كنيم كه طراحان و بافندگان آنها احتمالا صنعتگران مسيحي و شايد ارمني ها بوده اند، زيرا كه در اين ناحيه بطور فراواني با آنها مواجه مي شويم .
فصل چهارم _ نقش قالي
مقدمه _ يكي از عوامل با اهميت و درخور توجه كه شهرت قاليهاي (ايران) جهانگير كرده است نقو ش دلپذير و طرحهاي بي مانند و متنوع آنها است. هر تخته فرش ايران داراي نقشي مختص به خود ميباشد به گونه اي كه صدها و هزاران طرح دلفريب را در مجموعه فرش هاي ايران مي توان جستجو كرد كه هر كدام در نوع خود در كمال زيبايي و تعادل هستند.
طراحان با ذوق اين مرز و بوم در برخورد با فرهنگها و هنرهاي اقوام مهاجر و مهاجر به اين كشور با هوشمندي و بي ادعائي خاص خود گزيده ترين و دلپسند ترين نقوش آنها را انتخاب و در طرحهاي مورد عمل خويش گنجانده و در نتيجه با ارائه طرحهاي تلفيقي و ابتكاري توانسته اند هنر نقش قالي ايران را به حد تعالي آن چنان شاهد هستيم برسانند.
كار مشترك اين طراحان همراه با عمل رنگرزان با تجربه و مهارت بافندگان هنرمند و با حوصله سرانجام به خلق پديده اي زيبا و شكوهمند بنام قالي افسانه اي ايران منتهي شده است. تكميل و تعالي نقشه هاي فرش ايران به مرور زمان صورت گرفته است. بنابر شواهد تاريخي فرش هاي ايران تا حدود چهارصد و پنجاه سال پيش (متقارن سلطنت شاه طهماسب) با طرحهاي هندسي بافته مي شدند و شايد تا حدودي به تحقيق بتوان گفت كه تنها بعد از اين زمان بود كه طرحهايي با خطوط منحني و دوار در نقش قالي ايران وارد وارد شد. در اين زمان هنر نقش قالي بمانند ساير هنرهاي مستظرفه به حد كمال خود رسيد.
هنرمند طراح ايراني گاهي با ترسيم نقوش كنايه اي و سمبوليك مانند انواع اسليمي ها مقاصد خود را در طرحهاي قالي منعكس نموده و جانوراني افسانه اي و حقيقي چون اژدها و فيل و مار را با اين اشكال مجسم نموده و گاهي نيز بي هيچ گونه تمهيدي تصاوير واقعي موجودات زنده طبيعت مانند شير و اسب و آهو و گورخر و پرندگان مختلف را در صحنه هايي از طبيعت و شكارگاه و مجالس بزم وارد نموده و با اين تصاوير شاخه ها و درختاني مملو از شكوفه ها و گلها و ميوه ها را در لابلاي استخوان بندي طرح كه همان تركه هاي اسليمي و ختايي ها و لچك و ترنج و حاشيه باشند با حركاتي استادانه و حساب شده به چرخش در آورده است .
شايد در بادي امر به نظر رسد كه اشكال اينگلها و بوته ها مشابهتي با اصل طبيعي خود ندارند ولي با مختصر دقتي گلهاي انار و سوسن و نرگس و صدتوماني و محمدي و تاج الملوك و مينا و درختان بيد و نخل و سرو و غيره را در متن فرش مي توان تشخيصداد. منتهي اين اشكال را طراح نقش قالي مطابق با ذوق و سليقه طالبان و علاقه مندان فرش و طبيعت و ذات قالي تا حدودي تحريف و ارايش نموده و درزمينه طرح آورده است .
شايد در بادي امر به نظر رسد كه اشكال اين گلها و بوته ها مشابهتي با اصل طبيعي خود ندارند ولي با مختصر دقتي گلاي انار و سوسن و نرگس وصدتوماني و محمد و تاج الملوك و ميان و درختان بيد و نخل و سرو و غيره را در متن فرش مي توان تشخيص داد. منتهي اين اشكال را طراح نقش قالي مطابق با ذوق و سليقه طالبان و علاق مندان فرش و طبيعت و ذات قالي تا حدودي تحريف و ارايش نموده و در زمينه طرح آورده است .
طرح هاي جالب قالي ايران و رنگ آميزي متعادل و موزون آن ساليان درازي است كه مقبول طبع علاقه مندان فرشميباشد و امروزه تقريبا بيشتر مراكز قالي بافي دنيا با آگاهي از اين اقبال جهاني فرش هاي خود را مطابق با طرح هاي ايران مي بافند و كوشش چنداني نيز در ارائه طرحهاي جديد معمول نميدارند چه به بهترين آنها دست يافته اند.
تقريبا به استثناي طرحهاي منظره اي و چهره بافي طرح اكثر فرش هاي ايران به صورت متقارن ميباشد و در بيشتر حالات طرح كامل يك فرش ، تكرار يك چهارم سطح آن است معمولا اكثر فرش هاي ايران حاشيه دارند كه تعداد وابعاد آنها بسته به مناطق مختلف فرشبافي تغيير ميكند و تعداد آن 3تا 6 و گاهي نيز تا 15 رديف مي رسد . معمولا يكي از آنهاحاشيه اصلي و با عرض بزرگتر بوده و بقيه حاشيه هاي جانبي بيروني و دروني هستند كه اصطلاحا آنها را حاشيه هاي محافظ نيز مي خوانند وگاهي نيز ممكن است مانند برخي از فرش هاي سفارشي و جديد بافت اصفهان و كاشان و كرمان بدون حاشيه باشند .
طرحهاي قالي را بسته به آنكه درميان ايلات و يا در مراكز روستائي و شهري بافته شده باشند در دو گروه بزرگ طبقه بندي مي كنند.
طرحهاي ايلياتي
در اين قبيل طرحها الهام بخش بافندگان عشايري اكثرا تصاوير گلها و برگها و حيوانات و پرندگاني هستند كه در طبيعت با آنها تماس دائمي دارند و يا اشيا و توتم هاي قبيله اي آنها است كه به آنها تعلق خاطر دارند. و تقريبا تمامي اين طرح ها در زمينه هاي هندسي و شاخه شكسته بافته مي شوند .
قاليها و قاليچه هاي عشايري معمولا بدون نقشه بوده و بطور ذهني بافته مي شوند بافندگان عشايري در اثر تجربه و بافت مكرر از يك طرح بافت فرش را بدون نياز به نقشه انجام مي دهندو گاهي نيز بنابر سليقه خود تغييراتي در نقش هاي آباء و اجدادي خويش مي دهند و با تكامل اين نقوش طرحهاي جديدي به وجود مي آيند كه مدتها بر زمينه فرش هاي آنان نقش مي بندد و البته بديهي است كه ب علت عدم استفاده از نقشه بعضا اشتباهات تصويري در بافت هاي آنان ديده شده و فرش هايي كه مي بافند كاملا متقارن ازكار در نمي آيند .
طرح هاي شهري
نقشه فرش هاي روستائي و مراكز شهري اكثرا پيچيده تر و غالبا با خطوط منحني هستند و براي انتقال اجزا آن بر روي قالي بالاجبار بايد از الگو و يا نقشه استفاده كرد. طراحان نقش قالي نقشه هاي مورد نظر را بر روي كاغذ هاي شطرنجي ميليمتري ترسيم مي كنند هر خانه شطرنج معرف يك گره در روي قالي مي باشد. ممكن است نقشه ها سياه و سفيد حاوي شماره هاي رنگ وي ا در اصل رنگي باشند .
طراحي در قالي بافي كاري است مستقل و به عهده هنرمنداني است كه صرفا در اين زمينه فعاليت دارند. اين نقاشان مطابق با سفارش كارگاههاي قالي بافي و يا ميل شخصي طرحهاي قالي را تهيه مي نمايند. بغير از نقشه هايي كه در كارگاههاي طراحي خصوصي تهيه مي شوند هنرمندان نقش قالي مراكز دولتي ذيربط نيز به كار ترسيم نقشه هاي زيبا و ابتكاري اشتغال دارند آنها در اين تلاش هستندكه به راهي بيرون از بدعتها و سنتهاي گذشته در زمينه طراحي دست يابند و تا حدودي نيزدر اين مهم موفق بوده اند بالاخص هنرمندان تهراني كه در اسهال اخير طرحهاي جالب و دلپسندي را به وجود آورده اند .
طبقه بندي طرحهاي قالي
قبل از شروع به بحث درباره طرحهاي قالي توجه خوانندگان را به سه سبك اصلي كه كليه طرحهاي قالي در آنها طبقه بندي مي شوند جلب مي نمائيم .
موتيفها و اشكالي كه اجزاء متشكله يك طرح راتشكيل مي دهند از تركيب و اتصال و چرخش و تداوم خطوط به وجود مي آيند. حال اگر تمامي اين خطوط با يكديگر زاويه داشته باشند طرحهاي حاصله در سبك هندسي طبقه بندي مي شوند و اگر اين خطوط فاقد زاويه باشند سبك را منحني و يا گردان مي نامند و هر آينه برخي ازخطوط طرح با يكديگر زاويه داشته و مقداري از مسير خود را به صورت منحني و بدون زاويه طي نمايند به ان سبك شاخه شكسته مي گويند .
نمونه هايي از طرح هاي سبك هندسي را معمولا در فرش هاي ايلياتي تركمني ، بلوچي، لري افشاي و برخي از فرش هاي مراكز بافندگي شهري مانند قم ، جوشقان ، اردبيل و مناطق غربي ايران مشاهده مي كنيم . گروههاي فرعي اين سبك عبارتند از هندسي جوشقاني، هندسي كف ساده، هندسي ستاره ( موزائيك)، هندسي بندي قابي، هندسي لچك و ترنج ، هندسي خاتم شيرازي .
در اينجا بي مناسبت نيست كه بدين نكته اشاره شود كه اصطلاح طرحهاي اقتباسي را كه برخي از كارشناسان در مورد برخي از فرش هاي بافته شده در سبك هندسي را بكار مي برند از نظر نگارنده واژه صحيحي نمي باشد چه اگر مقصود طرح هاي ناحيه قفقاز باشد ما بي آنكه منكر تاثير طرحهاي اين ناحيه در طرح فرش هاي نواحي شمالي ايران مانند اردبيل ، مشكين شهر، مغان ، زنجان و بسيار از ايالات ايران شويم بايد خاطر نشان سازيم كه ناحيه قفقاز خود در اصل تا گذشته اي نه چندان دور جزئي از خاك ايران بوده و پس از جنگهاي ايران و روسيه در زمان قاجاريه بر اساس معاهدات تركمانچاي و گلستان ضميمه خاك روسيه تزاري شده است بنابر اين در اصالت و وابستگي اين طرحها به مجموعه طرحهاي اصيل ايراني جاي هيچگونه شك و ترديدي وجود ندارد.
فرش هاي در سبك شاخه شكسته در مراكز فرشبافي هريس ، ساروق ، بيجار، بختياري و طرحهاي در سبك منحني اكثرا در كارگاههاي شهري و در مراكز بافندگي قم ، كاشان ، اصفهان ، تهران ، نائين ، كرمان و خراسان بافته مي شود .
اصطلاح لچك و ترنج
در اكثر فرش هاي ايران نقش لچك و ترنج ديده مي شود . معمولا نقش ترنج در وسط فرش قرار دارد و شكل آن ممكن است دايره ، بيضي ، لوزي و يا چند پره باشد. اندازه ترنج در فرش هاي نقاط مختلف تغيير مي كند مثلا در قاليچه ها و قاليهاي بافت اصفهان، كاشان، نائين و آباده ابعاد آن كوچك و در فرش هاي تبريز، هريس و مشهد معمولا تا حدودي بزرگتر است در برخي از طرحهاي ترنج دار بجاي ترنج واحد مياني دو تا سه ترنج كوچك در امتداد يك خط عمودي غالبا در اشكال هندسي و گاهي چندين ترنج در متن فرش با فواصل منظم ديده مي شود.
در بالا و پائين ترنج مياني معمولا دو سر ترنج بافته مي شوند كه در اصطلاح طراحان شمشه و يا كلاله ناميده مي شوند. گاهي ممكن است اين كلاله ها به تعداد زياد تمامي محيط ترنج را در بر گيرند. از آنجايي كه برخي از اين شمشه ها شكل خربزه را تداعي مي كنند اصطلاحا آنرا ترنج خربزه اي مي نامند در حد فاصل ترنج و سر ترنج گاهي شكلي بنام كتيبه ترسيم مي شود كه در آن ممكن است نام اشخاصي نوشته شود.
به يك چهارم نقش ترنج مياني و يا شكلي مشابه و يا اكثرا متفاوت با آن در چهار گوشه متن فرش در اصطلاح قالي بافان لچك ميگويند و اگر اين لچكها توام با ترنج باشند طرح را لچك و ترنج مي نامند .
هرگاه چند ترنج درداخل يكديگر قرار گرفته باشند ترنج را تو در تو و يا به عبارتي كاسه نيم كاسه مي نامند. در صورتي كه ترنج در متن فرش حالت پيشرفته و مسلط داشته باشد به آن ترنج مداخل ترنج مداخل مي گويند در صورتي كه لچكها با گردش اسليمي ها و يا خطوط هم بند ديگري در داخل متن فرش پيشرفت نموده و دركنار حاشيه به يكديگراتصال پيدا كنند اصطلاحا به ان طرح سلسله و يا طرح طره اي ميگويند .
در مجموعه طرح هاي نقش قالي را به صورت مختصر مطالعه مي كنيم
طرح شاه عباسي
اساس اين طرحها را گل و بوته هاي خاصي كه اصطلاحا بنام گلهاي شاه عباسي معروف شده اند تشكيل مي دهند . اين گلها همراه با اسليمي ها، و ختاني ها و ساير موتيفهاي معمول در نقش قالي نقوش اصلي را در حاشيه و متن فرش به وجود مي آورند .
شاه عباسي لچك و ترنج ، شاه عباسي تصرفي، شاه عباسي افشان ، شاه عباسي طره اي از گروههاي فرعي اين طرح مي باشند .
طرح اسليمي
در طراحي نقش قالي اصطلاحا به مجموعه اي از اشكال تزئيني خاص كه شباهت به دهان باز مار دارند اسليمي گفته مي شود. گاهي اين اشكال اجزا كوچكي از طرح را تشكيل مي دهند و گاه قسمت اعظم متن و حاشيه را اشغال نموده و به صورت نقش مسلط در مي آيند .
بگفته اي واژه اسليمي از كلمه اسليم به معني جوانه ريشه گرفته كه چندان دور از ذهن نيست چه در روي تركه ها و شاخه هاي اسليمي مكرر اين جوانه ها را مشاهده مي كنيم وعده اي نيز اصليت اين واژه را از كلمه اسلام مي دانند و شايد بدين جهت است كه اروپائيان به تصور آنكه اسليمي از طرحهاي عربي (مهد اسلام) است آنرا (عربسك) (Arabesque) مي خوانند. بهر حال طرحي است موفق و زيبا كه در بسياري از مراكز فرشبافي بالاخص نواحي مركزي ايران مانند اصفهان از آن استفاده شاياني مي شود
طرحهاي اسليمي انواع مختلف دارند مانند اسليمي دهان اژدر، اسليمي ماري، اسليمي شكسته .
طرح گلداني
طرحي است زيبا و دلپسند و همانطور كه از نام آن بر مي آيد شكل گلداني مزين به شاخه هاي گل در آن عنصر اصلي و غالب را تشكيل مي دهد كه در اندازه هاي مختلف گاهي بزرگ و به صورت واحد و گاهي كوچك و در رديف هاي موازي تمامي زمينه فرش را به زير پوشش ميكشد.
ازگروههاي فرعي اين طرح مي توان گلداني محرابي ،گلداني ظل السلطان (گل و بلبل) گلداني حاج خانمي و گلداني تكراري را نام برد .
طرح گلداني همواره در ميان بافندگان قم ، تبريز، كاشان، آباده و كردستان از مقبوليت كافي بهره داشته است .
طرح هراتي
طرحي است اصيل و زيبا و كنايهدار كه موتيف هاي متشكله آن نقشي ازماهي را به خاطر مي آورند و بدين لحاظ آنرا طرح ماهي نيز مي نامند. طرحي است كه از شرق ايران سرچشمه گرفته و به مرور زمان در پهنه ايران پرورده و تكميل شده و به صورت دلخواه بافندگان خراسان، همدان كردستان و اراك در آمده است .
طراحان نقش قالي گاهي متن فرش نقش ترنجي پوشيده از موتيفهاي متشكله اين طرح مي اندازند وگاهي نيز تمامي زمينه طرح را ازنقش تكراري اين موتيفها ولي بدون ترنج مي پوشانند و حاشيه و قاب فرش را معمولا در رنگي كاملا مشخص و متضاد با متن مجسم مي سازند.
گروههاي فرعي اين طرح عبارتند از : ماهي فراهان، ريزه ماهي ، ماهي هرات ، ماهي سنه ياكردستان .
sunyboy
01-23-2012, 10:07 PM
طرح درختي
در اينگونه طرحها اشكال درختان و شاخه برگها و بوته ها عناصر اصلي را تشكيل مي دهند بعضا در ميان شاخ و برگهايدرختان به پرندگاني و در پاي آنها به حيوانات وحشي در حالت چرا و استراحت بر مي خوريم كه در اين صورت طرح نام درختي حيوان دار مي يابد و اگر در پي و حوش طراحي شده شكارچياني سواره بر اسب و يا پياده در حال صيد ديده شوند طرح نام درختي شكارگاه بخود مي گيرد. در صورتي كه در ميانه فرش به بركه اي آب كه قاعدتا با رنگ فيروزه اي مشخص است برخورد نمائيم به طرح نام درختي سبزيكار و يا آب نما مي نهيم غالبا در حالت اخير از شكل درخت در طرح نشانه اي نيست بلكه شاخه ها و ساقه هاي پرگل درختان هستند كه عناصر غالب و اصلي طرح را تشكيل مي دهند طرح درختي سبزيكار از طرحهاي معروفي است كه در حدود شصت سال قبل از ناحيه راور كرمان راهي به درون مجموعه طرحهاي زيباي فرش يافت.
به طرح درختي بافندگان كاشان ، اصفهان، تبريز، قم و تهران اقبال فراواني دارند. ناگفته نماند كه شكل درخت را در فرش در بسياري از كشورهاي اروپايي به فال نيك گرفته و آنرا نشانه اي از تداوم عمر و خوشبختي و سعادت ميدانند بدين جهت طرحي است مبارك و دلخواه خاصه در ميانه جوانان، طرحهاي قديمي خوشه انگوري با سابقه بافت صد ساله در مناطق غربي ايران و بيد مجنون در نواحي مركزي و جنوبي در اين گروه طبقه بندي مي شوند .
طرح بته اي
يكي از طرحهاي معروف و موفق در مجموعه طرحهاي نقش قالي ، طرح بته اي است اين طرح علاوه بر ايران در هندوستان نيز رواج دارد.
شكل بته در طرحهاي فرش به گونه ها و اندازه هاي مختلف بچشم مي خورد گاهي چنان بزرگ كه چند تايي از آن براي پوشش سطح فرش كفايت مي كند ولي در اكثر موارد به اندازه هاي كوچك در رديف هاي موازي در متن فرش و يا دنبال يكديگر در حاشيه قالي ديده مي شوند. گاهي در سبك شاخه شكسته ولي اغلب در سبك منحني به سرانگشت طراح مي آيد اغلب در فرش هاي كرمان ، سنندج _ همدان _ كاشان _ سرآبند و قم آن رامي يابيم . معروف ترين طرحهاي بته اي عبارتند از: بته جقه يا بته مادربچه ، بته ترمه ، بته سرآبندي، بته قلمكار اصفهاني ، بته كردستاني يا هشت پر.
طرح خشتي
در صورتي كه متن فرش با اشكال هندسي مربع و لوزي شبكه بندي شده و در داخل هر يك از خانه هاي اين شبكه موتيفهايي از قبيل گلدان گل، بته ، شاخه، گل، درختان گوناگون خاصه سرو و بيد ، و حوش و پرندگان به صورت مجرد ترسيم شده باشند بگونه اي كه هر خانه از نظر شكل محتوا از خانه مجاور متمايز باشد اصطلاحا طرح را قابقابي ويا به عبارتي ديگر قالب خشتي مي نامند. استفاده از اين طرح در بختياري چنان رايج است كه اگر منشاء آنرا از اين ناحيه بدانيم سخني به گزافه نگفته ايم . امروزه با تقليد از اين طرحها در شهرستان هاي تبريز، قم ، بيرجند قاليچه ها و فرش هايي بزرگ و كوچك به تعداد قابل ملاحظه بافته مي شوند .
طرح مناظر طبيعي _ شخصيت ها و اثار تاريخي
شكل اساسي اين طرحها را همانگونه كه از نام آنها بر مي آيد مناظري از طبيعت ، تصاويري از شخصيت هاي مذهبي ويا نماهايي از بناهاي تاريخي تشكيل مي دهد. تصاوير پادشان افسانه اي ، پهلوانان باستاني ، شخصيت هاي سياسي دنيا ، آثار باستاني تخت جمشيد و اصفهان ن تبريز جلوه هايي از اين قبيل هستند كه اكثرا با چيره دستي هنرمندان كرماني ، تبريزي ، كاشاني و تهراني بر فرش هايي غالبا از نوع گرانبها نقش بسته اند.
طرحهاي ذهن بافت ايلي
اين طرح ها از قديم ترين و اصيل ترين طرحهاي قالي بافي ايران هستند. اكثرا بدون نقشه بوده و ذهن بافت مي باشند. طبيعت و حيوانات و اشياء مورد علاقه و استفاده افراد ايل و روستانشينان در اين طرح ها تجسم چشمگيري دارند. رنگهاي زنده و زيبايي ساده و دل انگيز اين طرحها آنچنان است كه گاه طالبان خوش سليقه فرش دست بافتهايي با اينگونه طرحها را بر فرش هاي كاملا دقيق و ظريف كارگاههاي شهري ترجيح مي دهند .
اين طرحها را گاهي بنام محلهايي كه اين فرش ها در آنها بافته شده اند مي نامند مانند مزلقان ، فردوس، ويس و گاهي نام تيره هاي ايلي مانند هيبت لو ويلمه و بعضا نام افراد صاحب نفوذ محلي مانند سالار خاني ، يعقوب خاني و علي ميرزايي را بخود مي گيرند . تقريبا تمامي اين طرحها در سبك هاي شاخه شكسته و هندسي بافته مي شوند .
طرحهاي قشقائي ، تركمني، بلوچي، افشاري ، لري ، شاهسون و ساير ايلات را به لحاظ دارا بودن ريشه هاي ايلي و چگونگي و سبك بافت مي توان در اين گروه طبقه بندي كرد.
طرح محرابي
الهام بخش طراحان نقش قالي در به وجود آوردن اين طرح شكل محراب است. متن محراب گاهي ساده و بدون نقش و گاهي پوشيده از شاخ و برگها و گلهاي شاه عباسي و گاهي منقش به نقشي از درخت بافته مي شود. در برخي ديگر از انواع اين طرح در متن محراب به نقوشي از قبيل گلداني بزرگ مملو از شاخه هاي گل و يا قنديي آويزان از سقف محراب برمي خوريم .
طرح محراب را بافندگي قم ، كاشان، اصفهان و بلوچي بيشتر مي پسندند و بدار مي آورند
طرح افشان
در اكثر طرحهاي قالب بافي اشكال و اجزاء متشكله طرح به صورت پيوسته و بدون انقطاع ترسيم مي شوند در حالي كه در طرحهاي افشان اجزاء متشكله طرح به صورت پراكنده و جدا از يكديگر ولي با فواصل منظم از يكديگر طراحي مي شوند. معروف ترين طرحهاي افشان عبارتند از افشان دسته گل ، افشان اسليمي، افشان شاخه پيچ، افشان شاه عباسي و گلفرنگ.
طرحهاي بندي
در صورتي كه جز كوچكي از طرح در متن فرش در جهات طولي و عرضي تكرار شده و اين اجزاء با گيره هايي به يكديگر متصل شده باشند اصطلاحا طرح را بندي مي نامند .
معروف ترين طرحهاي اين گروه عبارتند از بندي ورامين يا مينا خواني، بندي اسليمي، بندي بازوبندي يا شير شكري، بندي آدمكي يا ملانصرالدين ، بندي كتيبه اي و بندي شاخ گوزن حيواندار .
استفاده از اين طرح كم و بيش در تمامي كخارگاههاي فرشبافي استانهاي شمالي و غربي مركزي ايران معمول است
فصل پنجم _ طبقه بندي فرش ها
به علت تعدد مراكز فرشبافي در ايران و طرحهاي متنوع مورد عمل قالي بافان اين مناطق و تقليدي كه از طرحهاي اختصاصي يك منطقه در مناطق ديگر مي شود بعضا شناخت دقيق محل بافت برخي از فرش ها تا حدودي مشكل ميگردد در اين مورد ضابطه هايي از قبيل نوع گره، نوع رنگ، جنس الياف ، تعداد پود، ارتفاع پرز و برخي ديگر از جزئيات ، مشخصهاي مهمي هستند كه ملاك عمل خبرگان قرار مي گيرند .
گاهي فرش را از لحاظ مراكزي كه در آن خريد و فروش صورت گرفته است نامگذاري مي كنند كه عملي كاملا لغو و بي مورد است به عنوان مثال فرش هايي بنام موصل (شهري در عراق) در اندازه هاي تقريبي 130*200 سانتيمتر كه در اصل فرش هاي بافت همدان و كردستان هستند .
به طور كلي فرش هاي ايران را از لحاظ مراكز بافت در دو گروه بزرگ مي توان طبقه بندي كرد.
فرشهاي ايلياتي
فرشهاي ايلياتي دست بافت عشاير بوده و به علت ضرورتهاي زندگي و كيفيت خاص كوچ اكثرا در اندازه هاي كوچك و كناره مي باشند. دستگاههاي قالي بافي عشاير افقي و ساختماني بسيار ساده دارند و به گونه اي است كه در موقع استقرار بتوانند به سادگي آنرا گسترده و با آهنگ عزيمت ايل فورا آنرا جمع آوري كرده و به پشت چهارپايان بسته و حمل كنند. فرش هاي ايلياتي اغلب از نوع ضخيم و رنگهاي بكار رفته در الياف آنها اكثرا طبيعي مي باشد گره فرش هاي آنها اغلب از نوع تركي و در عشاير فارس زبان از نوع سنه است نقشه هاي دلخواه بافندگان عشايري اكثرا هندسي و ذهن بافت مي باشد. بافت فرش در اندازه هاي بزرگ و مطابق با نقشه هاي متداول در مراكز قالي بافي شهري در ميان عشاير معمول نيست .
فرش هاي روستائي و شهري
فرش هاي روستايي و شهري معمولا در كارگاههاي ثابت بافته مي شوند و كيفيت بافت آنها از ضخيم ترين تا ظريف ترين نوع ممكن متغير است . فرش هاي مراكز شهري اكثرا داراي نقشه بوده و نسبت به فرشهاي ده بافت كيفيت بهتري دارند بالاخص آنهايي كخه در كارگاههاي تابعه شركت فرش بافته مي شوند .
توضيحي درباره شناخت و ساختار قاليچه هاي تصويري
در مقابل عكس هر يك از قاليچه هاي تصويري شناسنامه آن قاليچه ديده مي شود. هر شناسنامه شامل دو قسمت است. در قسمت اول و در بالاي صفحه با يك ديد كلي به تعريف ويژگيهاي هر قاليچه پرداخته ام. اين ويژگيها در قاليچه ها تفاوت دارد ، در برخي از آنها موضوع نقشه و تصوير قاليچه مورد بحث قرار گرفته، در برخي ديگر تركيب بندي ويا رنگ اميزي و گاهي هم خصوصيات بافت ، همچنين جنبه هاي زيبايي قاليچه ها بررسي شده است و اما از آنجا كه سوابق تاريخي و شرح موضوعهاي قاليچه ها احتياج به صفحات بيشتري داشته ، اين گونه مطالب را در بخشهايي كه به گروههاي مختلف قاليچه ها مربوط مي شود آورده ام خواندن مطالب اين بخشها را براي درك بيشتر خصوصيات قاليچه ها به خوانندگان گرامي توصيه مي كنم .
در قسمت دوم شناسنامه ها مشخصات هر قاليچه را از لحاظ فني ،آورده ايم. زيرا بدون اين اطلاعات دسترسي به اصل و نسب يك قاليچه كار مشكلي است . البته كمبود اصطلاحات فني فرشبافي در زبان فعلي فارسي از مشكلات اصلي بوده است . با اينكه مطمئنم در گذشته هر نوع بافتي ، اصطلاحي هم به همراه داشته ، اما بايد اقرار كنم كه در حال حاضر اكثر اين اصطلاحات فراموش شده است. اصطلاحات فارسي كه در اين كتاب به كار رفته ، حتي المقدور با اصطلاحاتي كه در غرب رايج است، تطابق دارد .
طي سالها بررسي در كار فرشبافي ايران و مشاهدات عيني ، چه بسا ديده ام كه در يك روستا از يك خانه تا خانه ديگر و يا در يك طايفه كوچك عشايري گاه چه استثناهايي در نوع گره، تعداد آن و جنس تار و پود مشاهده شده است ، گو اينكه ممكن است برخي به اين گفته خرده بگيرند و آن را از پديده هاي ده بيست سال اخير بدانند اما عملا چنين نيست، زيرا در تجزيه و تحليل قاليچه هاي قديمي نيز به اين موارد استثنايي برخورد كرده ام . ايران پرداخته اند، دارم ، با كمال تواضع ناچارم اشاره اي به برخي از اشتباهات كه به خاطر در نظر نگرفتن همين استثناها در زمينه هاي فني مرتكب شده اند، بنمايم . در اين ميان حتي سيسيل ادواردز هم كه يكي از جامع ترين كتابها را درباره قالي ايران نوشته، به علت عموميت دادن آنچه كه ضمن سفرهاي خود از قاليبافان ديده ، از اين گونه اشتباهات به دور نمانده است. مثلا ضمن همين كلي گوييها، او با قاطعيت گره را در ساروق فارسي (نامتقارن) و تعداد پود را در قاليهاي بلوچي يك پود و نمونه هاي ديگري از همين قبيل ذكر كرده است .در حالي كه در همين كتاب، قاليچه هايي از ساروق داريم كه با گره متقارن (تركي) بافته شده اند و يا قاليچه هاي بلوچي متعددي كه دو پود هستند با به ميان كشيدن اين مطالب مي خواهم قسمتي از مسائلي را كه از ديده برخي از محققان گرامي به دور مانده مطرح كنم .
يكي از عللي كه موجب (چند تكنيكي) دربافت برخي از قاليهاي يك روستا و يا يك طايفه مي شود، تعداد بافندگان است. مي دانيم كه براي بافتن يك قالي در روستاها و عشاير علاوه بر بافنده اصلي قالي ، آشنايان و همسايگان هم شركت مي كنند با اينكه همه آنها از يك دستور پيروي مي كنند، اما مقدار فشاري را كه در كشيدن انتهاي گره و يا كوبيدن پودها انجام مي دهند متفاوت است حتي گاهي تعداد پودها كم و زياد مي شود. همچنين جابجايي بافندگان از يك ده به ده ديگر و يا از يك طايفه به طايفه ديگر كه از طريق ازدواجها و نقل مكانها به وجود مي آيد، در پيدايش اين گونه استثناها اثرمي گذارد . به عنوان نمونه نويسنده به برخي از قاليچه هاي عشايري برخورده كه نيمي از آن با گره متقارن و نيمي ديگر با گره نامتقارن بافته شده است. همچنين تمام فرشهاي بختياري كه تاكنون نويسنده ديده دو پود بوده اند، اما در همين كتاب قاليچه اي است كه يك پود بيشتر ندارد در حالي كه بقيه عوامل از جمله رنگ آميزي اين قاليچه مسلم مي دارد كه قاليچه بختياري است از كجا معلوم كه اين قاليچه را بافنده اي كه آشنايي با بافت همدان يا ملاير داشته ، نبافته باشد (در فرشبافي همدان و ملاير يك پود به كار رفته است. ) علاوه بر اين گونه موارد استثنايي نقشها و نگاره ها هم به علت جابه جا شدن فرشها و برداشتهايي كه بافندگان از يكديگر مي كنند نمي تواند عاملي قطعي براي پي بردن به اصل و نسب يك فرش و برداشتهايي كه بافندگان از يكديگر ميكنند نمي تواند عاملي قطعي براي براي پي بردن به اصل و نسب يك فرش باشد . بنابراين براي پي بردن به اصل و نسب يك فرش، ابتدا بايد به ساختار آن پي برد و براي اطمينان بيشتر از نقشها و نگاره ها و تركيب بنديهايي كه در آن به كار رفته كمك گرفت . رنگ آميزي را كه عامل بسيار مهمي است ، نبايد ناديده انگاشت و اما شناختن يك فرش از طريق رنگ آميزي نياز به (تجربه بصري) دارد.
رنگهاي گياهي به علت خصوصيات گياهان هر منطقه و مواد و دستورالعملهايي كه براي به عمل آوردن آنها به كار مي برند، به قالي هر منطقه يي رنگ و روي خاصي مي بخشد ن به عنوان مثال در همه جاي ايران براي رنگ قرمز و انواع آناز روناس استفاده مي شود اما در هر منطقه يي نوع استفاده از روناس فرق دارد، در برخي از نقاط آبي را كه رنگ روناس بايد در آن به عمل آيد با اتش گرم مي كنند و در برخي مناطق همين كار را با استفاده از حرارت افتاب و طي چند روز انجام مي دهند . به كار بردن دندانه هاي مختلف مثل زاج، جوهر ليمو، دوغ، قره قروت و طريقه استفاده از آنها نيز در نوع رنگ اثر دارد. در برخي از مناطق دندانه را همزمان با رنگ و پشم در آب مي ريزند و در بعضي نقاط پشم را اول در آب دندانه شده ، مي خوابانند، بعد از يكي دو روز رنگ را به ان اضافه مي كنند و در پاره يي از نواحي عكس اين كار را انجام مي دهند ، يعني پشم را يكي دو روز در رنگ مي خوابانند و آخر سر دندانه مي كنند ، طبيعي است كه روشهاي مختلف در چگونگي نوع هر قرمزي اثرمي گذارد .
تهيه رنگ زرد هم در مناطق مختلف متفاوت است. مثلا در روستاهاي بختياري براي تهيه خامه زرد از برگ مو استفاده مي كنند. عشاير قشقايي كه دسترسي كمتري به برگ مو دارند، برگ بيد و برخي از گياهان صحرايي را كه گندل مي نامند براي تهيه خامه زرد به كار مي برند، بسياري هم براي رنگ رنگ زرد از اسپرك استفاده مي كنند. براي به دست آوردن رنگ سبز در اغلب روستاها و ايلات پشم را اول به رنگ زرد در مي آورند بعد آن را به (آبي كار) (دكانهايي كه مخصوص رنگ آبي هستند) مي دهند. اما برخي از عشاير قشقايي براي به دست آوردن رنگ سبز، خامه ابي را كه از بازارخريده اند مدتي طولاني در محلولي كه جهت تهيه رنگ زرد است مي خوابانند. علاوه بر روشهاي متفاوتي كه در هر منطقه وجود دارد آبهاي هر ناحيه و املاحي كه در آنهاست در زير و بم رنگها اثر مي گذارد. حتي عكس العملهايي كه پشم گوسفندان هر منطقه به علت نرمي ، خشكي در مقابل رنگ دارند، نبايد ناديده گرفت . به خاطر همين ويژگيهاست كه خبرگان فرش ، باديدن رنگهايي كه در يك قالي به كار رفته فورا به هويت آن پي مي برند، حتي اگر به ساختار آن توجه نكنند.
البته در اينجا منظور فرشهايي است كه با رنگهاي گياهي بافته شده اند، نه رنگهاي صنعتي كه در همه آنها دستور العمل و نتيجه كار يكسان است براي شناختن هويت قاليچه هاي موضوع اين كتاب از هر دو عامل (تكنيك بافت و رنگ آميزي) بهره گرفته ام . در اينجا توضيحاتي درباره چگونگي كار خود و معيارها و اصلاحاتي كه به كار برده ام مي دهم .
1_ موضوع
خوشبختانه موضوع بسياري از قاليچه هاي تصوير با نوشته ها و كتيبه هايي كه روي آنهاست مشخص شده است. آن دسته از قاليچه هاي را كه موضوعشان مشخص نبوده ، از روي عكس و نقاشي و پرده قلمكار و كتابهاي مصور پيدا كرده ام .
2_ محل بافت
براي پيدا كردن محل بافت قاليچه هاي تصويري علاوه بر بررسي تكنيكهاي بافت و مشخصات رنگ آميزي سفرهايي به همين منظور به مناطق مورد نظر انجام داده ام كه بدون شك در تعيين و تشخيص آنها موثر بوده است ، زيرا در اغلب اين مناطق هنوز روشهايي را كه در زمان بافت اين قاليچه ها به كار مي گرفته اند، استفاده مي كنند. اما نبايد فراموش كرد كه همين قاليچه هاي معدود، محدوده يي را كه در آن هزاران روستا و صدها تيره و طايفه به بافندگي فرش مشغولند، در بر ميگيرند، گذشت زمان هم شانس رديابي دقيق محل بافت را كمتر كرده است به اين مناسبت بايد متذكر شوم كه محلهاي بافتن را كه من در نظر گرفته ام فارغ از يك پس و پيش نيست مخصوصاكه بسياري از مناطق و يا طوايفي كه به آنها اشاره كرده ام ، خود از دهها قسمت تشكيل شده اند مثلا فراهان و يا درگزين ، هر كدام مجموعه چندين ابادي هستند وي ا طايفه كشكولي وياشش بلوكي خود مجموعه يي از تيره هاي مختلف اند .
3_ تاريخ بافت
خوشبختانه در بسياري از قاليچه هاي تصويري تاريخ بافت قاليچه در آن گنجانده شده است. قليچ هاي تاريخ دار را معياري براي مقايسه با قاليچه هاي بدون تاريخ قرار داده ام قاليچه هايي كه نوشته ها و يا تاريخ آن به عكس نوشته شده از روي قاليچه ديگري كه مدل آن بوده بافته شده اند. و در اين موارد توضيح لازم داده شده است. گفتني است كه بسياري از قاليچه هاي تصويري را جفت مي بافته اند. در اين صورت نوشته يكي از جفتها بر عكس است. قاليچه هايي هم هستند كه بعد از مدتها از روي يك قاليچه تاريخ دار بافته شده اند و تاريخهاي جديد هم عينا از روي مدل قديمي برداشته شده است در چنين صورتي نظر خود را نوشته ام .
در قاليچه هايي كه تاريخ روي آنها نوشته نشده از آنجا كه تعيين دقيق تاريخ مشكل بوده هر قرني را به سه قسمت تقسيم كرده ام ( اوايل ، اواسط ، اواخر) هر كدام از اين قسمتها يك محدوده 33ساله را در بر مي گيرند .
4_ اندازه
قاليچه هاي تصويري به جهت نوع مصرفي كه داشته اند، در اندازه معيني بافته شده اند. اكثر قاليچه ها در اندازه معروف (دوزرعي) (حدود 1×2 متر ) و تعداد قابل توجهي در اندازه (زرع و نيم) (حدود 1×5/1متر) وبعضي در قطع (پشتي) (كمتر از 1×1) هستند. تعداد كمي از قاليچه ها هم قطع كناره رادارند (حدود 1×4 متر) .
5_ ريسيدن
كليه رشته هاي يك قالي كه از آن براي تار و پود و گره استفاده مي شود، قبلا از پشم يا پبنه و يا ابريشم رشته مي شود. (بافندگان عشايري گاهي براي تار و يا كناره بافي از رشتههاي موي بز نيز استفاده مي كنند) جهت چرخش دوك نخ ريسي يا در مسير حركت عقربه هاي ساعت است وي ا برعكس آن . اگر جهت گردش دوك در مسير حركت عقربه هاي ساعت باشد و رشته همچون حرف s ريسيده شود نوع ريسيدن به اختصار s خوانده مي شود و معكوس آن با حرف z مشخص مي گردد (طرح شماره 1 و 2)
6_ تابيدن
براي استحكام بيشتر دو يا چند رشته ريسيده شده را با هم مي تابانند، تاباندن رشته ها معمولا معكوس ريسيدن انجام مي گيرد . تابيدن دو و يا چند رشته نخ ريسيده شده ممكن است در جهت s و يا z باشد (طرح شماره 3 و 4) .
7_ تار
رشته هايي از پنبه يا پشم ( و يا ابريشم) است كه به صورت عمودي به دو انتهاي دار پيچيده مي شود و همراه پودها كه به صورت افقي از ميان تارها عبور مي كنند، استخوان بندي اصلي هر فرش را تشكيل مي دهد.
8_ پود
رشته هايي از پشم يا پنبه و يا ابريشم است كه به صورت افقي از ميان تارها عبور مي كند .
9_ گره
رشته هايي كوتاهي از پشم و يا ابريشم كه به دور تار مي پيچد. (در برخي از مناطق گاهي براي گره از پنبه استفاده ميكنند. اين روش گهگاه در فرشهاي تركمن ديده مي شود). گره مهم ترين عامل در به وجود آوردن نقش فرش است. همچنين گره مهم ترين عامل در ساختار فرش است و چنان كه خواهيم ديد، چگونگي گره ها اثرات قابل توجهي روي تار و پودو كيفيت فرش مي گذارد. گره قالي به دو دسته اصلي تقسيم مي شود: گره متقارن (تركي يا گوردس)و گره نامتقارن ( فارسي يا سنه) هر يك از دو دسته فوق نيز چند شاخه فرعي دارد.
الف _ گره متقارن
تكه كوتاهي از رشته به دور يك جفت تار مي پيچد و دو انتهاي آناز ميان تارها به طرف بيرون كشيده مي شود چنان كه از اسمش پيداست، اين گره ساختماني متقارن دارد. وقتي دو تاري كهگره به آن وصل شده در سطح قرار گيرند، و ساختمان گره قرينه باشد، آن را متقارن (1 مي ناميم (طرح شماره 5) در صورتي كه سمت راست تار بيشتر كشيدهشود و نتيجتا باعث جابجايي برجستگي گره در پشت فرش و پيچ و خم پود گردد، به آن متقارن (2) ميگوييم (طرح شماره 6) و به معكوس آن متقارن (3) (طرح شماره (7)
ب _گره نامتقارن
رشته كوتاه گره در اينجا هم دو تار را در بر ميگيرد، با اين تفاوت كه يك چرخ كامل به دور يك تار و نيم چرخ به دور تار ديگر مي پيچد. در صورتي كه چرخ گره روي تار دست راست بافنده قرار گيرد، گره نامتقارن (1) ناميده مي شود. (طرح شماره 8) و معكوس آن نامتقارن (2) (طرح شماره 9)
موضوعهاي مذهبي و داستانهاي قرآن
در بين قاليچه هاي تصويري، تعداد كمي قاليچه ، با موضوع مذهبي وجود دارد، اما اين تعداد در مقايسه با ديگر قاليچه ها بسيار اندك است.
علت دوري جستن فرشبافان از بافتن صورت پيامبران و امامان روي فرش، نگراني آنها از به زير پا افتادن اين قاليچه ها بوده است. به همين خاطر و براي به گردن نگرفتن چنين گناهي، حتي المقدور از بافتن صورت پيامبران و امام دوري جسته اند. لازم به يادآوري است كه در جنبش تصوير سازي كه از اوايل قرن گذشته آغاز شد، موضوعهاي مذهبي، مورد توجه بسياري از هنرمندان به خصوص نقاشان قهوه خانه اي بوده است .
در دو سه دهه اخير بافتن صورت حضرت محمد (ص) و حضرت (ع) روي فرش رايج شده است. اين قاليچه هاي كوچك را پس از اتمام در قابي شيشه دار قرار داده و روي ديوار نصب مي كنند. اين قاليچه ها اكثرا از روي نقاشيهاي سياه وسفيد تهيه مي شوند و فاقد رنگ اند، و كم وبيش شبيه يكديگرند و خلاقيت چنداني در آنها نيست و به طور كي شامل قاليچه هاي تصويري اين كتاب نمي گردند. اما گهگاه قاليچه هاي كوچكي با موضعهاي مذهبي پيدا شده كه خصوصيات ديگر قاليچه هاي تصويري اين كتاب را دارند. در ميان آنهايك قاليچه كوچك بافت قم را انتخاب كرده ام كه در وسط آن تصوير حضرت علي (ع) و در دو طرف او فرزندانش ، امام حسن (ع) و امام حسين(ع) ديده مي شوند. در سمت راست، قنبر از اصحاب حضرت علي در لباسي درويشي و در سمت چپ سلمان فارسي و يا اباذر غفاري يكي ديگر از ياران حضرت ايستاده اند.
اين قاليچه احتمالا از روي يك نقاشي پشت شيشه كه شمايل ناميده مي شود، برداشته شده . شمايل را برخي از درويشهاي (شمايل خوان) بر روي سينه خود آويخته و با خواندن اشعاري در وصف حضرت علي و برداشتن پرده از روي شمايل ، از مردم كوچه و بازار پول گرفته ، كسب روزي مي كردند .
قاليچه ديگري كه موضوع مذهبي دارد قاليچه بافت بلوچي است كه بر روي آن شمايل حضرت مريم كه فرزندش حضرت عيسي را در بغل گرفته ، ديده مي شود. اين صحنه چند بار تكرار شده است. لازم به ياد اوري است كه شكل حضرت مريم كه در گذشته نظر بسياري از قاليبافان را به خود جلب كرده ، ، هم به خاطر جنبه مذهبي آن بوده و هم به خاطر زيبايي و معصوميتي كه در اين صورت بنده ، از اين رو در بسياري از دست ساخته هاي اواخر قرن گذشته و اوايل قرن حاضر، عكس حضرت مريم و حضرت عيسي ديده مي شود ( نگاه كنيد به عكس شماره ؟؟ كه از روي يك شمايل عاميانه گرفته شده است . )
پادشاهان
بافندگان قاليچه هاي تصويري ، بيش از هر موضوع ديگري شكل شاهان را به روي قاليچه هاي خود آورده اند اين قاليچه ها نه تنها از لحاظ تعداد بالاترين رقم را شامل مي شوند بلكه به خاطر تركيب بنديهاي مختلفي كه دارند ، متنوع ترين آنها نيز هستند. در بين آنها نيز هستند در بين قاليچه هاي نقش شاهي گهگاه قاليچه هايي كه از صورت شاهزادگان سرداران بافته شده نيز به چشم مي خورد كه همان ويژگي هاي قاليچه هاي شاهي را دارند، از اين رو چند نمونه آنها در اين كتاب نيز آمده است .
قاليچه هاي (نقش شاهي) طولاني ترين فاصله زماني را از لحاظ تاريخي در برمي گيرند، از قاليچه هاي هوشنگ شاهي گرفته كه تاريخي افسانه ايدارند و به هزاران سال پيش بازميگردند، تا شاهان هخامنشي و ساساني و پادشاهان چند صد سال اخير ايران. البته همه شاهان ايران مورد توجه قاليبافان نبوده اند، پادشاهاني كه توجه قاليبافان را به خود جلب كرده اند شاهان مشخصي هستند، و تعدادشان به ده دوازده نفر بيشتر نمي رسد. پادشاهاني كه از طرف قاليبافان انتخاب شده اند عموما از پادشاهان تاريخ ساز و پر اهميت زمان خويشند .
يك مرور كلي در هنرهاي تصويري ايران نشان مي دهد كه تصوير شاهان در هنر ايران قبل از اسلام ، از مهم ترين موضوعها بوده و در همه رشته هاي جاي خاصي داشته است . وجود اين تصاوير كه روي صخره هاي بزرگ و در سينه كوهها و ديوار كاخها كنده شده اند، و هم در اشياء كوچك تري مثل ظروف و منسوجات و سكه ها توانسته است شكل بسياري از شاهان گذشته را تا زمان ما حفظ كند.
در اين بعد از اسلام ، گو اينكه يك چند كار صورت سازي به ركود كشيده شده اما برخي از شواهد نشان مي دهد كه شرح حال پادشاهان و تصاوير آنها همچنان مورد توجه بوده است .
در اواخر دوره ساساني شرح حال شاهان با عنوان خداي نامك نوشته شد . خداي نامه ها شرح پادشاهان ايراني قبل از اسلام بود كه در قرن دوم هجري از زبان پهلوي ساساني (پارسي ميانه) به عربي ترجمه شد. كه ترجمه آن سير الملوك يا سير الملوك فرس ناميده شد. ترجمه فارسي اين كتاب احتمالا در قرن چهارم صورت گرفت و به شاهنامه شهرت يافت. شاهنامه درحقيقت تاريخ ايران قبل از اسلام بود كه با زباني افسانه اي ، شرح حال پادشاهان و رزمهايشان و دلاوريهاي پهلوانان همزمانشان را توصيف مي كرد، و در واقع بهترين وسيله اي بود كه مي توانست از طريق افسانه هاي شيرين ، تاريخ گذشته را بازسازي كند .
با همين نيت بود كه فردوسي شاهنامه عظيم خود را طي سي سال زحمت و مرارت، در حدود سالهاي 370 تا 401 هـ ق به نظم درآورد، و ضمن دوري از به كاربردن واژه هاي عربي كه در دنياي آن روز و در همه جا رخنه كرده بود، شصت هزار بيت شعر فارسي سرود و جان تازه اي به اين زبان داد. شاهنامه فردوسي بعدها مانوس ترين كتاب ايرانيان شد و به همه جا راه يافت . داستانهاي تاريخي آن الهام بخش نقاشان متعددي گشت .
تاثيري كه شاهنامه در حيات هزار ساله خود بر روي هنرهاي ايران گذاشته غير قابل توصيف است. اين تاثير نه تنها روي نقاشان و خطاطان، بلكه هنرمندان همه رشته ها ، از جمله بافندگان قاليهاي تصويري بسيار زياد است و چنان كه خواهيم ديد مبدا و منشاء بسياري از موضوعهاي قاليچه هاي تصويري ، به خصوص پادشاهان ، از روي داستانها و تصاوير شاهنامه است . پادشاهان در شاهنامه هاي مصور جاي خاصي دارند و حضورشان در صحنه هاي بزم و رزم و شكار با طرقي هوشمندانه كه از مختصات نقاشي مينياتوري است مشخص شده است. موقعيت قرار گرفتن آنها در تصوير، و همچنين تخت و تاج و لباسي كه به تن دارند از موجبات شناسايي آنهاست و نه صورتها كه كم و بيش به هم شباهت دارند و در واقع چهره شاهان هم مثل چهره ديگر قهرمانان داستان است. ادامه اين روش (روش مينياتوري) تا اواخر قرن نوزدهم كم و بيش در نقاشي ايران محسوس است. از طرفي از مضمون برخي از نوشته ها چنين به نظر مي رسد كه برخي از نقاشان ايراني از ديرباز شبيه سازي رامي دانسته اند و در صورت لزوم آن را به كار مي برده اند. در چهار مقاله عروضي آمده است كه ابونصر عراقي نقاشي معاصر سلطان محمود غزنوي (صورت ابوعلي سينا را بر كاغذ نگاشت كه از روي آن او را در اكناف مملكت بجويند)
با اين وجود ، آغاز هنر چهره سازي به مفهوم واقعي آنرا بايد از زمان صفويان دانست از اين زمان به بعد كوشش نقاشان براي نشان دادن حالات صورت تزايد يافت و تك چهره سازي بيش از پيش معمول گشت . يكي از علل رونق گرفتن اين گونه نقاشي ، باز شدن پاي سياحان و بازرگانان اروپايي ، و از طريق آنان، ورود نقاشان و نقاشي غربي به ايران بود ايرانيان كه تا آن زمان (شبيه) واقعي اشخاص و مناظر را روي تابلو نديده بودند، با ديدن تابلوهاي اروپايي به شدت به هيجان مي آمدند، به خصوص شاهان و بزرگان بر حسب غريزه ذاتي شان ، خواهان آن بودند كه چهره و پيكره حقيقي شان به يادگار بماند. چنان كه شاه اسماعيل صفوي و شاه طهماسب در همان سالهاي نخستين شهرياري اجازه دادند كه نقاشان اروپايي پرده هاي از چهره و قيافه حقيقي آنان تهيه كنندكه اينك در موزه رويال گالري اوفيسي در شهر فلورانس نگهداري مي شود .
شاه عباس اول (1038 _ 985 هـ ق) نيز از شيفتگان نقاشي اروپايي بود. در زمان او تني چند از نقاشان اروپايي به خصوص نقاشان هلندي به ايران آمدند و محبوبيتي خاص نزد شاه عباس كسب كردند.
شاه صفي جانشين شاه عباس اول ، چنان اشتياقي به فراگرفتن نقاشي رنگ روغني اروپايي داشت كه در سال 1045 هـ ق سفارشي براي ارسال قلم مو و رنگ روغن به هلند داد كه گفته مي شود مقدار آن براي هزار نقاشي كافي بود. نماينده شركت هند شرقي هلند در اصفهان ، دو نفر نقاش را به خدمت وي گماشت تا به او نقاشي بياموزند وشاه با راهنمايي اين دو تن در نقاشي دست يافت .
نقاشي اروپايي وشبيه سازي كه ابتدا توجه شاهان صفوي را به خود جلب كرده بود به تدريج جايي در بين نقاشان ايراني باز كرد. اين نوع نقاشي به خصوص از آن جهت كه با رنگ و روغن و در مقياس بزرگ ساخته مي شد، جراتي به هنرمندان رشته هاي ديگر داد تا به جاي تصاوير كوچك مينياتوري روي پرده و پارچه و كاشي و غيره كه درحقيقت همرديف ديگر نگاره هاي تزئيني بود، آنها را در مقياس بزرگ تر بسازند، و آنها را مستقلا عرضه نمايند. از اين زمان به بعد ، چهره شاهان كه در گذشته بيشتر در صحنه هاي بزم و رزم و شكار ديده مي شد، به صورت تك چهره نيز ساخته شد. اين تصاوير كه تقريبا چهره تمامي پادشاهان پنج قرن اخير ايران را در مي گيرد، در دو قرن اخير از موضوعهاي دلخواه قاليبافان و ديگر هنرمندان شد و به آن مختلف روي آثارشان ظاهر گرديد. از جمله ، نقاشان پرده هاي قلمكاري و قاليبافان بيشترين بهره را از وجود اين تصاوير بردند چنان كه در مقدمه اين كتاب هم گفته شد، منبع الهام و ماده اوليه پرده قلمكار سازها و بافندگان فرشهاي تصويري، اغلب كتاب هاي مصور چاپ سنگي بود.
در ميان اين كتاب ها دو كتاب ، يكي نامه خسروان و ديگري آثار العجم بيش ازكتابهاي ديگر مورد استفاده هنرمندان قرار گرفت .
كتاب نامه خسروان به همت جلال الدين ميرزا (پسر فتحعلي شاه) اولين بار در سال 1285 در تهران وسپس در سال 1297 هجري در وين به چاپ رسيد اين كتاب خلاصه يي است از شرح حال شاهان ايران (به تزتيبي كه در شاهنامه آمده) و تصوير آنها با طرح هاي سياه و سفيد مشخص گرديده ، اين طرحها را ميرزا مطلب با مهارت دست و سليقه خاصي تهيه كرده است. كوشش طراح، در متنوع كردن حالات پادشاهان و صورت و لباس آنها موفقيت آميز است.
به احتمال زياد ، منابعي مثل سكه هاي پادشاهان قبل از اسلام و عكس سنگ نگاره هاي هخامنشي و ساساني و مدارك ديگر در شكل دادن اين تصاوير در كار نقاش موثر بوده است. موفقيت نقاش را در اين زمينه مي توان ، با نگاهي به ماخذ آنها به چشم ديد، گو اينكه در مواقعي كه نقاش دسترسي به ماخذي نداشته از تخيل خود بهره گرفته است .
كتاب ديگر ، آثار العجم نوشته فرصت الدوله شيرازي است ، چاپ اول اين كتاب حدود سالهاي 1310 هجري قمري در بمئي انجام گرفته است . اين كتاب شرح سفرهاي فرصت الدوله به مناطق جنوبي كشور و ثبت آثار باستاني اين نواحي است . نويسنده در مقدمه كتاب ضمن اشاره اي به شرفيابي خود به حضور پادشاه (ناصرالدين شاه) از تشويق و ترغيب شاه ، در تهيه اين كتاب يادكرده است.
فرصت الدوله هم متن كتاب را نوشته و هم طرحهاي آن را شخصا تهيه نموده است طرحهاي فرصت الدوله اگر چه از لحاظ طراحي درمرتبه يك نقاش ماهر و ورزيده نيست ن اما به اندازه كافي در آنها رعايت امانت در نمونه برداري شده است .
يكي از مهم ترين بخشهاي كتاب آثار العجم شرح آثار تخت جمشيد و طرحهاي مربوط به آن است . همچنين بازديد فرصت الدوله از مجسمه شاپور را بايد از قسمتهاي مهيج سفر او دانست . شرح اين سفر و نمونه اي از طرحهاي فرصت الدوله نيز در اين كتاب آمده است .
برخي از طرحهاي كتاب نامه خسروان واثار العجم همان طوري كه بودند در آثار قاليبافان منعكس گرديدند. در برخي از قاليچه ها در عوض قسمتهايي از تصاوير كتاب بكار گرفته شده است. بعضي از سازندگان پرده هاي قلمكار و يا قاليچه ها، براي متنوع كردن طرحهاي خود شاهان را با تركيب بنديهاي مختلف نشان داده اند و برخي آنها را به صورت دسته جمعي در يك پرده آورده اند، و براي متمايز كردن شاهان از يكديگر تغييراتي در نوع تاج آنها و مدل مو و ريش و سبيلشان داده اند.
بافت دسته جمعي پادشاهان روي قاليچه هاي تصويري بيشتر مورد توجه بافندگان شهري به خصوص قاليبافان كرمان بوده است . برخي از اين قاليها كه مساحتي بيشتر از ده متر مربع دارند، پادشاهان را از ابتداي تاريخ (به گونه اي كه در شاهنامه آمده است) تا آخرين پادشاهان قاجاريه آورده اند، و برخي قدمي هم از اين فراتر گذاشته وپادشاهان و مشاهير عالم را در كنار آنها بافته اند به طوري كه در ميان پادشاهان ايران ، تصاوير فيثاغورث، گاليله و ملكه ويكتوريا را هم مي توان ديد .
اما در بين بافندگان عشايري و روستايي تنها عده قليلي از پادشاهان طرف توجه قرار گرفته اند.
برخي از پادشاهان در مناطق خاصي مورد توجه قاليبافان بوده اند، از جمله قاليچه هاي هوشنگ شاهي در همدان و شهرهاي اطراف آن ، شاپور اول در ساروق و روستاهاي آن بافته شده اند، و برخي ديگر از جمله پادشاهان قاجار در نقاط مختلف كشور مورد توجه قاليبافان قرار گرفته اند، كه البته هر كدام به دلايلي بوده است . گاهي پيدايش يك عكس يا نقاشي چاپي و يا پرده قلمكار در يك ده ، انگيزه اصلي بافتن يك قاليچه بوده اين قاليچه بعدها توجه بافندگان همسايه و سپس روستاهاي اطراف را به خود جلب كرده وباعث گسترش آن شده است، در مواردي هم ارتباط و نزديكي مردم يك ده و يا يك طايفه با آثار باستاني يك منطقه ، الهامي براي بافتن صحنه هايي از آن آثار بر روي قاليچه شده است .
كرمان و قاليچه هاي تصويري
استان كرمان در جنوب ايران ، در حاشيه كوير واقع شده و از دير باز يكي از مراكز مهم بافت به شمار مي رفته است. بر اساس نوشته مورخين اسلامي شهر كرمان بدست ساسانيان پايه گذاري شده و نام قديم آن بهيه اردشير بوده كه بعدها به بردشير يا بردسير تبديل شده است. بر اساس نوشته عالم آراي عباسي و سفر نامه شاردن در دوره صفوي ، قاليبافي در اين استان در كنار صنعت شال بافي رايج بوده است با توجه به مدارك و شواهد تاريخي دو تخته قالي نقيس بافت كرمان به اكبر شاه گوركاني ، پادشاه هند، اهداء شده است. اين نكته بيانگر ميزان مرغوبيت قاليهاي بافت اين منطقه در آن دوره مي باشد . از نيمه اول قرن 13 هـ ق نفوذ شركتهاي صادراتي خارجي قالي بافي را دوباره در آنجا رونق داده اند و اين بار به جاي شال و ترمه ، بافت قالي افزايش يافت . طرحهاي نخستين قاليهاي كرمان، متعلق به اوايل قرن 13 هـ.ق از طرح شالهاي كرمان اقتباس شد. اما به تدريج چنان تنوعي در طراحي قاليهاي كرمان پديد آمد كه با هيچ يك از مراكز قاليبافي ايران قابل قياس نبود و طراحان نام آوري چون حسن خان، احمد خان، شيخ حسين ، زمان خان و فرصت شيرازي در كرمان آثار دلنشين و جاودانه اي خلق كردند. البته اين طراحان تا حدودي ناچار بودند سليقه خريداران غربي خود را رعايت كنند به اين ترتيب طرحهاي گوناگون گل و بته سنتي ايران ن گلهاي سرخ فرانسوي يا گل فرنگ با برداشت خاص هنرمندان كرمان، طرح بته ، بته سروي ، درختي ، درخت زندگي ، گلداني ، ظل السلطان يا گل و بلبل، طرح باغي ، طرحهاي تصويري كه معروفترين گونه آن طرح سلاطين و مشاهير است و اقتباس از گوبلن هاي معروف غربي مانند جشن انگور و جشن و نيزي و جشن روستايي ، در قاليهاي اين منطقه به كار گرفته شد. بعلاوه در اين منطقه ، قاليهاي كف ساده ترنجدار نيز بافته مي شد گرفته شد. بعلاوه در اين منطقه ، قاليهاي كف ساده ترنجدار نيز بافته مي شد كه بر خلاف سبك سنتي ، طرحهاي بكار گرفته شده درحاشيه سنتي نبوده و از طرح شكسته استفاده مي گرديد. و همچنين به دليل نفوذ شركتهاي خارجي، طرحهاي سرارسي سراسري كه به شكل مستقيم يا غير مستقيم به طرح گلداني مرتبط است، نيز بافته مي شده است. ولي به دليل رعايت نوع بازار و معماري داخلي منازل در غرب ، از نقوش مركزي در قاليها، چندان استقبالي نمي شد. اما هماهنگي رنگها و طرح ترنجهاي تكراري بندي و كتيبه اي ، سابقه اي ديرينه در ايران دارد. چنانكه در مينياتورهاي دوره تيموري نيز قاليهايي به اين سبك نقاشي شده است. از طرحهاي رايج ديگر طرح گلداني تكراري معروف به ظل السلطان است اين طرح در دوره حكومت مغولان در هند، از ايران اقتباس شده بود، نقش گلفرنگ و اسليمي ها نيز از نقوشي است كه در بافته هاي كرمان به وفور ديده مي شود. بعضي از كارشناسان هنري معتقدند نقش گلفرنگ در طرح قاليها اولين بار توسط معماران داخلي كاخهاي سلطنتي سن پطرزبورگ به هنرمندان قاليباف قفقاز سفارش دادهشد تا آنها قاليهايي با اين نقش و متناسب با تزيينات كاخها ببافند . لطافت و تنوع رنگها از ويژگيهاي قاليكرمان به شمار مي رود و به كاربردن مايه رنگهاي آبي روشن و سير ، خاكي ، شتري، قرمز ، قرمزدانه ، سبز روشن و سير در آنها بسيار مشخص است. بيشتر ساكنان روستاهاي اطراف شهر و بخشهاي كرمان به كار قاليبافي اشتغال دارند. معروف ترين اين روستاها راور است كه در 140 كيلومتري كرمان قرار دارد و بدون اغراق تمام فرشهاي نفيس كرمان در آنجا بافته مي شوند . رد يك قالي بافت كرمان معمولا 15 تا 30 رنگ در مايه هاي گوناگون ديده مي شود. رنگرزي پشم دركرمان ، بر خلاف ساير مناطق قاليبافي پيش از تابيدن انجام مي شود اين شكل رنگ آميزي ، ويژه منطقه كرمان است در شهرهاي سرجان و شهر بابك نيز قاليهايي توسط عشاير افشاري ساكن آن مناطق بافتهميشود كه از نظر بافت و طرحهاي هندسي متاثر از طرح و نقش و سبك كرمان است. بافت قالي در كرمان به طور سنتي ، بيشتر با استفاده ازگره نامتقارن انجام مي گيرد. معمولا قاليهاي قديمي داراي سه پود نخي سفيد رنگند كه در فاصله هر رج از ميان تارها عبور داده مي شوند. پود اول و سرم را با ضخامتي كمتر از تارهاي چله به طور مستقيم از ميان تارهاي مي گذرانند و پود دوم را با ضخامتي كمتر نازكتر به طور مواج از ميان تارها مي دوانند. البته امروزه اكثر قاليهاي كرمان دو پوده اند.
sunyboy
01-23-2012, 10:07 PM
قالي تصويري شاهپور دوم
( از مجموعه موزه فرش ايران )
محل بافت : كرمان
تاريخ بافت : 1300
اندازه : 256*205 سانتيمتر
گره: نامتقارن ، فارسي باف
65گره در 10 سانتيمتر عرض
62 گره در 10 سانتيمترطول
رج شماره : 40
تار: نخ تابيده
پود: نخ خام دولا
پرز : پشم مرغوب
طراح: استاد ابوالقاسم كرماني
موضوع : ويراني بارگاه جمشيد و شكست خوردن طاق كسري همزمان با ميلاد مبارك رسول اكرم (ص)
شرح تصويرها: در قسمت بالاي اين قالي شاهپور دوم به تصوير كشيده شده كه به تخت نشسته است و از سربازان مسلح خود سان مي بيند؛ سه سرباز مسلح به نيزه نيز حفظت او را به عهده دارند. همچنين دو خادم ديده مي شود كه يكي از روبرو بر سر شاه سايبان گرفته است و ديگري او را باد مي زند.
در زمينه هاي سفيد 36 كتيبه دورتا دور حاشيه ها، با خط نستعليق به رنگ قهوه اي ، هجده بيت شعر از سروده هاي حكيم نظامي گنجوي بافته شده است:
گامي به سوي استخر ، نه ايدل عبرت بر
در بارگه جمشيد رو آور و عبرت بر
چشمي به نظر بگشا، گوش دو سه ره ميخار
دستي به اسف بردار كن چشم زعبرت تر
هر سو كه بينابيني با خاك شده يكسان
هر جا كه سرايابي ويرانه شد يكسر
تختي كه سر از رفعت بر تحته مينا سود
چون خورده مينابين بشكسته ز پا تا سر
زان نغمه زاغ آيد زانجا همه بر گوشت
بر جاي دف و رود و آوازه رامشگر
در ساحت ايوانش جغد است و زغن ساكن
اين يك شده بر بط زن و آن آمده خنياگر
يك جاي ثعالب را خدام نگر در بزم
يك جاي عناكب را حجاب ببين بر در
در ماتم جمشيد است گريان همه خرگاه
اشگ است به جاي آب آب است همه ساغر
بر ملك فريدون لب ، بگشوده به ضحاكي
هر چاله شكافي هست بر كنگره منظر
در پشته آن لاله است خون جگر دارا
بر توده آن سبزه است خاك تن اسكندر
چون خون سياووش است آن مي كه بود در خم
از كله كاووس آن خاك كه شد ساغر
شور لب شيرين است نقلي كه نهد ساقي
آه دل پرويز است دودي كه دهد مجمر
زاتشكده رفته است اب، خاكش همگي بر باد
پيوسته كف آب است برجاي تف آذر
داني كه چرا رفت آب زاتشكده همچون دود
يا رفت چرا بر باد آن خانه چو خاكستر
ميلاد رسولي شد گر مثل چنان مولود
تا حشر عقيم آيند اين چارتنان مادر
بر باد شد از زادش تخت و كله كسرا
نابود شد از بودنش ملك و سپه قيصر
صورتگر آب و گل زد نقش يكي صورت
كان آمده در معني بر سيرت صورتگر
كرد اينه از خاك وز زنگ نمودش پاك
پس گشت در آن ظاهر آن آينه شد مظهر
قالي تصوير دار كرمان
( از مجموعه موزه فرش ايران)
اندازه : 276*205 سانتيمتر
تاريخ بافت : 1306 خورشيدي
گره : نامتقارن فارسي باف، 000/460 گره در متر مربع
60 گره در 10 سانتيمتر عرض
60 گره در 10 سانتيمتر طول
رج شمار: حدود 40
تار : نخ تابيده
پود : نخ خام دولا
پرز: پشم
محل بافت : كرمان ، عمل استاد ابوالقاسم كرماني
در قسمت بالا و پايين اين قالي دو صحنه به تصوير كشيدهشده است كه زير نويس آنها عينا آورده مي شود صحنه اول : تاج بخشي (اورمزد) به شاهپور پسر اردشير بابكان در پشت كوه تخت جمشيد معروف به نقش رجب در مرودشت فارس.
در اين صحنه پيكر و چهره هشت نفر مشاهده مي شود. اورمزد و پادشاه رو به روي هم و دور وزير در پشت سر هر يك با دو غلام محافظ.
صحنه دوم : تاج بخشي اورمزد به اردشير بابكان در كوه مشهور به نقش رستم درمرودشت فارس و ذخمه هاي سلاطين آنجاست .
اين تابلو پيكر پنج نفر را نشان مي دهد: اورمزد و پادشاه سوار بر اسب اند، يك غلام در پشت سرپادشاه ايستاده است و دو جسد در زير پاي اسبها به زمين افتاده اند. دو جسد، تصوير نمادين از گورستان زردشتان و دخمه هايي است كه جسد مردگان را در آن مي نهادند .
36 كتيبه دور تادور قالي شامل هجده بيت از اشعار حكيم نظامي گنجوي به شرح زير است:
الاي خردمند با كفر و زاي در استخر يك راست معبر گراي
به تصوير شاهان نگه كن بهوش زفرزانگي پند ايشان نبوش
كشيدند صورت به احجار و كوه كه پندي بود سوي دانش پروژه
نمانند و اين نقش از ايشان بماند خنك آنكه اين نقش از پيش خواند
نخستين زساسانيان اردشير كه از هيبتش چشم ناورد شير
دگر پور آن شاه شاپور را راد كه بعد از پدر تاج بر سر نهاد
نمودند تمثال خود را نگار كز ايشان بود صورتي يادگار
به پهولي آن با خط پهلوي نوشتند اين نكته معنوي
كه تاج شهي را بما اورمزد ببخشيد تا كام بدهيم و مزد
دگر اردشير اين سخن كرد ساز نمودست آهنگ اين پرده ساز
كه آيين زردشت چون شد نهان من آن را نمودم به گيتي عيان
به ترويج آن عمر بگماشتم جهان را به آيين و دين داشتم
بسي شهر ها را گرفتم به جنگ نهادم سر سروان زير سنگ
زرومي گروهي نمودم اسير بماندند دردست من دستگير
سرانشان زمن پايمال آمدند به اقبال من در زوال آمدند
مرا شهرياري ز يزدان بود زوي مشكلم جمله اسان بود
+++
تاريخ بافت : 1322 هـ ق شيرازه : گرد
محل بافت : كرمان تعداد پود: سه پود
جنس رنگ : گياهي نوع گره : نامتقارن
جنس رنگ : گياهي نوع جنس : تار : نخ
رنگهاي اصلي : كرم ، قهوه اي دارچيني ، خردلي ، لاكي روشن و تيره ، صورتي ، قرمز آبي تيره و روشن ، سبز تيره و روشن ، نارنجي وسياه
پود: نخ : پرز : پشم
رجشمار: 50 رج
طرح و نقشه
در ميان قاليهاي تصويري ، قالي هوشنگ شاهي از ويژگيهاي خاصي برخوردارند. احتمال دارد كه طراحان قالي مانند فرصت شيرازي در كرمان يا راور با بهره گيري از كتاب آثار العجم فرصت الدوله با تصاوير پادشاهان قديم ايران اشنان شده باشند و از آن جمله است اولين پادشاه شاهنامه اي و موسس سلسله پراداتا يا پيشدادي يعني هوشنگ شاه كه بر اساس متن شاهنامه ، پس از كيومرث، چهل سال پادشاهي كرد و كاشف آتش نيز بود از آنجا كه احتمالا هوشنگ از پادشاهان مقتدر بوده و وجوه مشتركي با حضرت سليمان نبي داشت ، براي او نيز تختي گوهر نشان ساخته اند كه ديوها آنرا بر دوش گرفته و به هوا مي بردند. طريقه نشستن شاه بر تخت و جزييات تخت دقيقا ياد آور تختهاي سلطنتي ايران مانند تخت طاووس و تخت مرمر است. زمينه اصلي قاليچه به رنگ كرم روشن و حاشيه اصلي با زمينه روشن ، داراي نقش جانوري است كه اين حاشيه در ميان و حاشيه فرعي محاط شده است .
+++
تاريخ بافت : 1337 هـ ق شيرازه : گرد
محل بافت : كرمان تعداد پود: سه پود، لولباف
اندازه : 165*273 سانتيمتر نوع گره : نامتقارن
جنس رنگ : گياهي نوع جنس : تار : نخ
رنگهاي اصلي : قرمز ، لاكي پود: نخ
سير و روشن آبي تيره و روشن ، سرمه اي ، قهوه اي تيره و روشن ، فيروزه اي ، دارچيني ، عاجي ، كرم
پرز: پشم رجشمار: 65 رج
طرح و نقشه
پس از عصر صفوي احتمالا طراحان با استفاده از تصاوير كتابها ، طرحهايي از چهره پادشاهان و افراد مشهور ترسيم كرده و قاليبافان مناطق مختلف اين تصاوير را روي بافته هاي خود پياده كرده اند. در كرمان نيز ، بافت تصاويري از پادشاهان به شكل انفرادي يا جمعي و همچنين صحنه هايي از بارگاه آنان مورد توجه قرار گرفت و بعلاوه گاهي از اوقات ما تصاويري از شاهان را در كنار شخصيتهاي سياسي ، علمي و خارجي و مشاهير ديگر مي بينيم كه از آن جمله مي توانيم قالي تصويري سلاطين و مشاهير، موجود در موزه فرش ايران را نام ببريم. در اين قالي تصاوير پنجاه و چهارتن از پيامبران ، مشاهير و سلاطين دنيا مانند حضرت سليمان ، حضرت عيسي ، حضرت موسي، كنفوسيوس، جرج واشنگتن ، ناپلئون و ... ديده مي شود. در كنار هر تصوير شماره اي بافته شده است كه بر اساس آن ، در حاشيه اصلي، درون قابها نام شخصيت مزبور ديده مي شود. اين قالي در نهايت ظرافت و دقت بافته شده و سعي گرديده تا تصاوير كاملا شبيه به اشخاص مورد نظر بافته شود. رنگهاي بكار رفته در اين قالي ، بسيار ملايم و داراي تمام ويژگي هاي رنگ بندي وبافت راور كرمان است . قالي داراي كتيبه اي به اين مضمون است: تصوير بزرگان عالم كه كارهاي عظيمي نموده اند سنه 1337 گفتني است مشابه اين قالي در كاخ موزه نياوران نيز موجود است ، با اين تفاوت كه تصوير ناصر الدين شاه و محمد عليشاه قاجار در قسمت بالايي قالي بافته شده است.
++++
تاريخ بافت : اواخر سده 13 هـ ق شيرازه : گرد
محل بافت : كرمان تعداد پود: سه پود
اندازه 219*146 سانتيمتر نوع گره : نامتقارن
جنس رنگ : گياهي ، طبيعي نوع جنس : تار : نخ
رنگهاي اصلي : كرم ، عاجي كرم پود: نخ
چرخك ، قهوه اي تيره ، سياه ، آبي ، لاجوردي ، صورتي شتري
پرز: پشم رجشمار : 50 رج
طرح و نقشه
در قاليچه هاي تصويري بيش از هر طرح و نقشي به تصاوير پادشاهان توجه شده است. اين تصاوير شاهان را در حالات متفاوتي نشان مي دهد : گاهي نشسته بر تخت و گاه سوار بر مركب و در جايي به صورت تك چهره و يا ايستاده . از جمله اين نقوش به صحنه هاي تاجگذاري نادر شاه در دشت مغان ، احتمالا از كتب مصور چاپ سنگي ويا پرده هاي قلمكار به دست بافندگان رسيده است. در طرح اين قاليچه ، نادرشاه را نشسته بر سرير حكومت بر تختي شبيه به تخت طاووس مي بينيم كه درباريان اطراف تخت ايستاده اند. تركيب صحنه بسيار شبيه به قاليچه هاي تصويري هوشنگ شاهي است . در قسمت بالاي قاليچه كتيبه اي با مضمون نادر شاه افشار ديده مي شود. حاشيه اصلي ، صحنه هاي شكار پر جنب و جوشي را نشان مي دهد كه در آنها اسب سواراني در پي شكار مي تازند. اين حاشيه در ميان دو رشته حاشيه فرعي ، با گل و برگ و شاخي مواج محاط مي باشد.
راور و قاليچه هاي تصويري
راور شهرك كوچكي است در حاشيه كوير لوت با توليداتي نه چندان زياد از لحاظ كميت ولي بسيار با اهميت از جهت كيفيت . فرش اي آن در بازارهاي داخل و خارج از از شهرت بي مانندي بهره مند هستند به گونه اي كه فرش هاي مرغوب استثنائي كرمان را به نام ( راور كرمان) مي نامند.
به جز راور و شهرهاي رفسنجان و ماهان كه در آنها فرش هايي مطابق با الگوهاي بافت كرمان در سبك طرح هاي گلدار بافته مي شوند در ساير شهرهاي اين استان مانند سيرجان ، شهر باك و بافت فرش بافي در گونه و شكل ديگري صورت مي گيرد و منظور دست بافت هاي ايل افشار است در زير نمونه اي از قاليهاي تصويري راور را مشاهده مي كنيم .
قاليچه شتر ليلي
(از مجموعه فرشهاي خصوصي)
محل بافت : راور كرمان
تاريخ بافت: 1275 خورشيدي
اندازه : 168*110 سانتيمتر
گره: نامتقارن فارسي باف
62 گره در 10 سانتيمتر عرض
62 گره در 10 سانتيمتر طول
رج شمار: 40
تار : نخ تابيده
پود: نخ خام دولا
پرز: پشم
نقوش اين قاليچه ، داستان جانسوزو تاريخي ليلي و مجنون را به تصوير كشيده است؛ به اين ترتيب كه هيكل شتر ليلي را تركيبي از حيوانات و انسانهاي مختلف تشكيل داده اند. ليلي در جايگاه مخصوص در پشت شتر نشسته ، خدمتكاري بر سرش چتري گرفته است و مجنون نيز افسار شتر را در دست مي كشد .
در روي كلاه مجنون پرندگان لانه كرده ، جوجه در آورده اند. گوئيا طراح قاليچه مي خواهد بگويد از بس مجنون در صحراها و بيابانها به سر برده ، حيوانات و پرندگان با او انس و الفت گرفته اند و از او هراسي ندارند تا جايي كه روي كلاه او آشيانه ساخته با درد و غم و عشق جانسوز او شريك شده اند.
در قسمت بالاي قاليچه ، جواني را به روي اسب مي بينم كه به قصد شكار، در دست راستش بازي قرار دارد و سواران چندي هم پشت سر او ، اون را همراهي مي كنند.
در حاشيه دور قاليچه، شانزده كتيبه باخط خودش نسخ، سروده هايي را ارائه نموده كه در كتاب هنر قاليبافي ايران (سازمان اتكا صفحه 446) اشعار مذكور را به شاعر عالي قدر حكيم نظامي نسبت داده اند. با اينكه اين اشعار به شيوه سروده هاي حكيم نظامي نزديك است ولي از ايشان نيست. اينكه ما عينا ابياتي از آن اشعار را كه به طور درهم و برهم بافته شده ميآوريم و قضاوت را به خوانندگان محترم واگذار مي كنيم :
ليلي چه شنيد برزد آهي كز خرمن او نمانده كاهي
مجنون زدلش چه شعله جوشيد از جاي برآمد و خروشيد
كان روز كه مهر آن پري روي مي رفت سوي قبيله شوي
از قافله نام يافتي زون در دامن دشت ديد مجنون
بشنيد به رغبت و صلاحش با شاه قبيله و نگاهش
اين اشعار نه تنها از حكيم نظامي نيست بلكه از نظر وزن و قافيه و قواعد ادبي نيز دچار اشكال است از طرفي به علت عدم آشنايي بافنده با توالي ابيات كتيبه ها جابجا شده است و ابيات پشت سر هم پياده نشده اند، درنتيجه با وجود زحمات بسيار ، آنچه منظور نظر هنرمندان بوده ، عايد نگرديده است . اما از نظر اصالت داستان و نادر و منحصر به فرد بودن طرح ، تصوير آن را در اين كتاب آورديم تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد .
+++
شماره اموال : 561/1
محل بافت : راور كرمان دوره تاريخي : اواخر سده سيزدهم هجري قمري
طرح : تصويري ، نور عليشاه نوع گره : ناتقارن
شيوه بافت : لولباف سه پود نوع شيرازه : گرد
جنس : تار : نخ پود: نخ
پرز: پشم رجشمار: 50 رج
نوع رنگ طبيعي ابعاد : 90*61 سانتيمتر
طرح قاليچه تصويري نورعليشاه، درويش فرقه نعمت اللهي را كه در اواخر قرن دوازدهم هـ.ق مي زيست ، با همه وسايل درويشي نشان مي دهد اين وسايل عبارتند از ؛ تاج يا تاقيه (كلاه) تبريزين ، كشكول پوست پلنگ چنته و منتشا (چوب دستي) گل ، وبرگها و درخت بيد ، فضاي بهشت گونه اي را تجسم بخشيده و بر زيبايي قاليچه افزوده است .
حاشيه اين قاليچه زيبا داراي كتيبه هايي است كه در آنها اشعاري درباره نور عليشاه بافته شده است و در ميان آنها به صورت يك در ميان مارك (اعلا) (ممتاز) (نونمور) بافته شده است .
+++
شماره اموال : 334/1 محل بافت : راور كرمان
دوره تاريخي : سده چهاردهم هجري قمري طرح : تصويري ، حضرت محمد (ص)
نوع گره : نامتقارن شيوه بافت : لولباف سه پود
نوع شيرازه : گرد جنس :
تار: نخ پود: نخ
پرز: پشم رجشمار: 50 رج
نوع رنگ : طبيعي ابعاد : 68*54 سانتيمتر
در بين قاليچه هاي تصويري ، تعداد بسيار نادري با موضوع مذهبي و صورت پيامبر و يا امامان روي فرش بافته مي شد چرا كه از به زير پا افتادن اين قاليچه ها نگران ميشدند .
و براي اجتناب از چنين گناهي از بافتن صورت مقدسين خودداري مي نمودند . از سده 14 هـ ق بافت شمايل با تصوير پيامبر (ص) و يا معصومين ديگر روي فرش هاي كوچك پارچه رايج شده است . رنگ سبز زمينه و دو گلدان قرينه پر از گل هاي الوان با طراوت و گلهاي خوشه اي و نقشمايه به صورت بته به زيبايي قاليچه مي افزايد . حاشيه گل و بوته الوان قاليچه را در بر مي گيرد.
كاشان و قاليچه هاي تصويري
كاشان در بخش غربي كوير لوت ، در 258 كيلومتري تهران ، قراردارد. اين شهر از قديم الايام در مسير گذر كاروانهاي دو شهر قم و اصفهان قرار گرفته بود. مردم اين منطقه در كنار كشاورزي به ساخت صنايع دستي، زري بافي ، مخمل بافي و قاليبافي اشتغال داشته و دارند. بر اساس حفاريه0ا و اشياء به دست آمده در كاشان و شهر روي ، كارشناسان معتقدند ، حداقل از هزاره سوم پيش از ميلاد صنعتگران كاشان به بافت پارچه هاي ابريشمي كاملا اشنا بوده و هم چنين فن نقاشي زير لعاب را در مورد ظروف سفالين آموخته بودند. اين شهر در اواخر سال 621 هـ ق توسط چنگيز مغول تخريب گرديد ولي در سالهاي بعدي تجديد بنا شد و هنرمندان وصنعتگران دگر باره به فعاليت پرداختند. اين تحول در مورد قاليبافي چنان بود كه در سده 10 هـ ق ( دوره شاه طهماسب) كاشان به عنوان يكي از مراكز مهم قاليبافي در آمد و تواسنت هنرمند خلاقي چون استاد مقصود كاشاني ، بافنده هنرمند قاليهاي معروف بقعه شيخ صفي كه اكنون در موزه ويكتوريا و البرت انگلستان نگهداري مي شود، تربيت كند. همچنين درجه پيشرفت و تكامل هنر قاليبافي و رنگرزي و طراحي در قرن 11 هـ ق در اين ناحيه به اندازه اي بود كه در آنجا نيز، همانند اصفهان ،قاليهاي زربافت ابريشمي معروف به قاليهاي پولونز يا لهستاني به سفارش خانواده هاي اشرافي و نجباي لهستاني ، مي بافتند، بعد از سقوط دولت صفوي و استيلاي افغانها در نيمه اول قرن 12 هـ ق صنعت بافندگي كاشان نيز چون ديگر نقاط در ايران به زوال كشيده شد. اما در اواخر قرن 13 هـ ق، به اهتمام بازرگاني به نام محتشم دوباره قاليبافي در كاشان رايج شد و قاليهاي اين ناحيه ، در زمينه هاي طرح بافت و رنگ آميزي به چنان درجه اي از پيشرفت رسيد كه توانست با بافته هاي نفيس دوره صفوي برابري كند. يكي از مشخصات ويژه قاليهاي كاشان ، استفاده از رنگهاي متنوع گرم و تركيب زيباي رنگها است. استفاده از رنگ سرمه اي در ترنجها ، لچكها و حاشيه كه با رنگهاي عاجي و ديگر رنگهاي روشن توازن مي يابد ، در كاشان رايج است. از ديگر مشخصات قاليهاي كاشان ، ترنجهاي كنگره دار و برگهاي ظريف و شاخه و برگهاي دندانه داري است كه در اكثر نمونه ها مشاهده مي شود. به طور كلي طرح هاي اصيل قالي كاشان كه از دوره صفويه الهام گرفته و به طرحهاي قديم كاشان معروفند، عبارتند از : درختي گلداني ، لچك ، محرابي ، شكارگاه و جانوري و طرحهاي تصويري و نقوش اسليمي . بافت قالي در كاشان با استفاده از گره نامتقارن يا فارسي و روي دستگاه دار فارسي بافت انجام مي شود. قاليهاي اين ناحيه غالبا دو پوده اند و جنس چله ها از نخ يا ابريشم طبيعي و جنس پرزها از ابريشم و كرك است كه از مرغوب ترين نوع پشم به شمار مي رود . قاليهاي مربوط به اوايل قرن 13 هـ ق معمولا با كرك وارداتي مرينوس از منچستر انگلستان يا استراليا بافته شده اندو رنگ قرمز دوغي خاصي دارند از قرن 13 هـ ق تا اواسط سده 14 هـ ق قاليهاي كاشان در ابعاد بزرگ بافته مي شدند، به اين ترتيب كه بيشتر قاليها بيش از ده متر مربع مساحت داشتند و قاليهاي كوچكتراز 6 متر مربع ، بجزدو ذرع و اندازه پشتي ، به ندرت بافته مي شدند. ولي امروزه دراين منطقه ، قالي و قاليچه در اندازه گوناگون بافته شده ، با بازار عرضه مي شوند . در صفحات بعد نمونه اي قاليچه هاي تصويري كاشان را مشاهده ميكنيم .
sunyboy
01-23-2012, 10:08 PM
تصوير كودكي حضرت عيسي (ع)
اندازه : 125*200
رجشمار: 50
محل بافت : كاشان
تار : پنبه
پود: پنبه
پرز: پشم
شرح آوردن حضرت مريم حضرت عيسي را بعد از وضع حمل به خانواده خود.
1_ در قسمت بالاي متن قاليچه حضرت مريم در غرفه اي مشرف به باغي حضرت عيسي را در آغوش گرفته.
2_ در قسمت پايين فرش 7 نفر از اقوام ايشان دور ميزي جمع شده اند كه دو نفر از آنها گويا يكي زكريا و ديگري همسر ايشان مي باشند روي ميز كتابي كه يكي از حضار به آن اشاره دارد احتمالا قرآن مجيد است.
3_24 صورت به طور تكراري د حاشيه چهار طرف فرش پياده شده ، اطراف آنها با شاخه هاي گل و درختان سور مانند باغي آراسته شده است .
4_ در قسمت بالاي تصوير زير حاشيه دو بيت از حضرت مولانا كه با توجه به ايه هاي 28/29-30 و 31 سوره مباركه مريم سروده شده به قاليچه معني و مفهوم بخشيده است .
مريم اگر بود زبي شوهري نزد خرد پيشه ز تهمت بري
نيست عجب زانكه به عيسي خدا كرد تفضلكه شد از انبياء
ارائه اين مجلس از نظر پرسپكتيو و صورت و هيئت افراد از لحاظ آناتومي و رنگهاي بكار گرفته شده همه در سطح بالا و جالب و كاملا هنري مي باشند. ولي متاسفانه از آفرينندگان اين تابلو نام و نشاني بدست نياورديم .
+++
شماره اموال : 572/1 محل بافت : كاشان
دوره تاريخي : اواخر سده سيزده هجري قمري
طرح : تصوير نور عليشاه
نور گره : نامتقارن
شيوه بافت: لولباف دو پود
نوع شيرازه : گرد
جنس :
تار : نخ پود: نخ
پرز: پشم رج شمار: 50 رج
نوع رنگ طبيعي و گياهي
ابعاد 122*200 سانتيمتر
طرح اين قاليچه نفيس ، محرابي تصويري است كه زمينه روشن قاليچه را نور عليشاه با كشكول و تبريزين و گلدان هايگل الوان و در جنگل و درختان ميوه و بركه با ماهيان و مرغان، تزئين مي نمايد. در بالاي قاليچه زير محراب كتيبه اي با مضمون ( هو نورعليشاه) ديده مي شود بافتن صورت و تصوير دراويش در دو سده اخير رواج يافته وبخشي از جنبش تصوير گرايي بر روي بافته ها مي باشد. در حاشيه هاي قاليچه با كتيبه هايي با اشعار فارسي در مدح نور عليشاه كه از شخصيت هاي مذهبي از فرقه نعمت اللهي در سده 12 هـ ق است، زمينه اصلي قاليچه را در بر گرفته است.
شماره اموال : 436/1
محل بافت : كاشان دوره تاريخي : اواسط سده چهاردهم هجري قمري
طرح : تصويري، شيخ صنعان و دختر ترسا
نوع گره : نامتقارن
شيوه بافت: لولباف دو پود
جنس :
تار : نخ پود: نخ
پرز : پشم نوع رنگ : طبيعي ، گياهي
رجشمار، 50 رج ابعاد 198*134 سانتيمتر
موضوع طرح اين قاليچه تصويري از زمره قاليچه هايي است كه از داستان هاي كتاب خمسه نظامي گنجوي تحت عنوان (شيخ صنعان) الهام گرفته شده است . شيخ صنعان ، اين سالك راه حق گرفتار عشق دختر ترسايي گشت . شيخ در راه عشق محبوب از ايمان خود نيز بگذشت اما در نهايت دختر ترسا اسلام آورد و شيخ مجددا خرقه پوشيد. بر خلاف اكثر قاليچه هاي سنتي ايران ، قرينه سازي رعايت نگرديده ، اما در صحنه هاي مختلف، روحيات شخصيت ها منعكس گرديده است. حاشيه اصلي قالي با زمينه روشن تصاويري از زنان و مردان رادر مجلس بزم نشان مي دهد، تركيب رنگ بندي اين قاليچه با وجود تعداد رنگهاي بسيار ملايم و محدود، چشم نواز مي باشد .
++++
شماره اموال : 1409/1 محل بافت : كاشان
دوره تاريخي : سده چهاردهم هجري قمري
طرح : تصويري ، حضرت مريم و حضرت مسيح(ع)
نوع گره : نامتقارن شيوه بافت : لولباف دو پود
نوع شيرازه : گرد جنس:
تار: نخ پود: نخ
پرز : پشم رجشمار: 60 رج
نوع رنگ : طبيعي ، گياهي ابعاد 136*196 سانتيمتر
طرح اصلي اين قاليچه تصويري ازحضرت مريم و مسيح همراه جبرئيل فرشته مقرب درگاه و زني در حالت نشسته رانشان مي دهد در بين قاي هاي تصويري تعداد بسيار معدودي با موضوع مذهب مسيحي وجود دارد، احتمالا دليل آن اجتناب از زير پا افتادن آنها بوده است. در بالاي قاليچه در كتيبه اي مضمون ؛ (تصوير حضرت عيسي و مريم و جبرئيل) ديده مي شود تصاوير درختان نخل و بيد و سرو و ابگيري با ماهيان رنگي و مرغان نيز بافته شده است حاشيه اصلي قاليچه داراي كتيبه هايي با اشعار فارسي محاط با حواشي فرعي و اشعار ديگر مي باشد .
قاليچه شكارگاه بهرام گور
( از مجموعه موزه فرش ايران )
اين قاليچه در اواخر قرن نوزدهم در كارخانه حاجي يهودا اقابابااوف كاشاني بافته شده است. اين قاليچه از نظر هنر و ادب ايران يك فرش كم نظير است . دور تا دور حاشيه هاي بزرگ وكوچك آن چهل و دوبيت شعر از اشعار حكيم نظامي گنجوي با خط خوش نستعليق بافته شده است وصحنه شكار بهرام گور را در دامنه كوهي بلند به همراهي غلامان و كنيزكانش نشان مي دهد .
خوشبختانه اين قالي كاملا سالم مانده است و جزء قاليهاي تصويري ، هر چند گاه يك بار در موزه فرش ايرانب ه نمايش عموم گذاشته مي شود .
محل بافت : كاشان ، كارخانه حاجي يهودا اقابابااف
نوع گره : فارسي نامتقارن
تاريخ بافت : اواخر قرن نوزدهم
موضوع : داستان بهر ام گور و كنيز او
اشعار : از حكيم نظامي گنجوي
داستان شكار بهرام گور
(4 بيت اول از حاشيه باريك داخلي قالي ، 11 بيت دوم از حاشيه بزرگ قالي ( داخل كتيبه ها) و 17 بيت سوم از حاشيه باريك بيروني نقل شده است).
شاه روزي شكار كرد پسند در بيابان پست كوه بلند
اشقر گورسم به صحرا تاخت شور ميكرد و گور مي انداخت
از سواران راه بسته به دشت رمه گور سوي شاه گذشت
شاه در مطرح ايستاده چو شير اشقرش رقص در گرفته به زير
دستش از ره نثار درمي كرد شصت ] شست[ خالي و تير پر مي كرد
بر زمين زآهن بلارك تير گاهي آتش فكند و گه نخجير
ياسج شه كه خون گوران ريخت مگر آتش زبهر آن انگيخت
گرمي ناچخش به زخم درشت پخته مي كرد هر كه را ميكشت
داشت با خود كنيزكي چون ماه چست و چابك به همر كابي شاه
تازه رويي چو نوبهار بهشت كش خرامي چو باد بر سركشت.
+++
قاليچه محرابي نور عليشاه و مشتاق علي شاه
اندازه : 105*151 سانتيمتر تار : ابريشم
پود: ابريشم پرز: ابريشم
گره : نامتقارن فارسي باف محل بافت : كاشان
تاريخ : 1221 هجري قمري
عكس و قسمتي از اشعار از صفحه 243 كتاب قاليچه هاي تصويري استاد پرويز تناولي است .
رنگهاي به كار رفته : آبي ، فيروزه اي ، سبز خيلي روشن، زرشكي سير ، زرشكي روشن ، قهوه اي سوخته ، قهوه اي روشن ، نخودي و عاجي
زينت بخش حاشيه مادر قاليچه ، هشت بيت شعر عرفاني قابل توجه رد حال و احوال دراويش است كه مي خوانيم :
در ميكده خدمت كن ، در معركه سلطان باش
فرمانبر ساقي شو، فرمانده دوران باش
در حلقه مي خواران بيكار نبايد شد
يا باش چو فرمانده يا بنده فرمان باش
گر صحبت يوسف را پيوسته را پيوسته طمع داري
يا آينه رويش، يا آينه گردان باش
گرباده ننوشيدي شرمنده ساقي شو
ور عشق نورزيدي از كرده پشيمان باش
سرچشمه حيوان را نسبت به كسي كم كن
از عالم حيواني بيرون شو و انسان باش
گر بر سر كوي او ، افتد گذرت روزي
نه طالب جنت شو نه مايل رضوان باش
دور از خم گيسويش جوينده ايمان باش
در عالم درويشي جوينده ايمان باش
گر نور علي شاهي روطالب عقبي شو
چون گنج طلب گشتي يكمرتبه ويران باش
+++
قاليچه تصويري كاشان
(تصوير حضرت عيسي و مريم)
اندازه : 136*209 سانتيمتر
گره : نامتقارن فارسي باف
تاريخ بافت: 1332 هجري قمري
در دو كتيبه كوچك در گوشه هاي قاليچه چنين خوانده مي شود: فرمايش آقا محمود، عمل مير علي اكبر به احتمال قريب به يقين سفارش دهنده همان محمود دبير الصنايع است كه از پيش كسوتان معروف و مشهور قالي كاشان است .
در حاشيه باريك بيروني قاليچه ، چهارده بيت شعر مرتبط با تصاوير قاليچه آمده است . در تصوير مي بينيم كه حضرت مريم حضرت عيسي را به يكي از دو نفر زناني كه در كنارش قرار دارند مي سپارد شخصي كه در پست سر آنها ناظر مجلس است حضرت زكريا مي باشد .
ابيات چنين است:
اين خسروي بساط همايون شاهوار
دائم خجسته باد و مبارك به روزگار
ماني به كف زنقشه آن بشكند قلم
آتش زهول صورت آن بفكند شرار
گويي نگار خانه چين است آن دو رو
نقاش بركشيده نگار از پس نگار
يا خود بعينه صورت ماني است دلگشا
وندركنار آن ، همه دلهاي بي قرار
در كاخ لاله زار از آن بينم اي عجب
در كاخ كس نديده و نشنيده لاله زار
هر كس بر اين بساط زند تكيه زنده باد
هم كامجوي و كامروا باد و كامكار
فرصت بود تو را و حسان با حسين جمع
خوشتر از اين را به جهان نيست يادگار
با دوستان بنوش و بنوشان تو مي ، ولي
روي كسي به ناخن ظلم و ستم مخار
جز وصل يار عيش مباد، اين مكان كه نيست
الحق سراي عيش سزاوار وصل بار
هر كس بر اين بساط همايون زند قدم
شايسته نيست ترك كند شكر كردگار
زينهار شكر نعمتت افزون كند نعيم
از روي كفر نعمت ، نعمت كند فرار
تاريخ اين بساط چو (نصرت) شماره كرد
آمد هزار و سيصد و سي دو در شمار
در ادبيات آخرين شعر مضمون شكر نعمت نعمتت افزون كند خوب پرورانيده شده است. امادو بيت از اشعار مذكور خوانده نشد كه ممكن است در چاپهاي بعدي اين نقص بر طرف شود.
+++
قاليچه تصويري كاشان
( تصوير انوشيروان و وزيرش بوذر جمهر)
اندازه : 129*198 سانتيمتر
بافت : كاشان
احتمال دارد كه طرح و بافت اين قاليچه از مرحوم محتشم كاشاني باشد .
در حاشيه بزرگ قاليچه پانزده بيت شعر ، مذاكره انوشيروان و بوذر جمهر را در ارتباط با دهي ويران بيان مي كند. شاه ضمن شكار به دهي ويران مي رسد در آنجا مفهوم گفتگوي دو جغد را از وزيرش سوال مي كند. اينكه سوال و جواب شاه و وزير را ملاحظه ميكنيد كه از نظر ادبي بسيار آموزنده و عبرت انگيز است :
صيد كنان موكب نوشيروان
دور شد از كوكبه خسرون
مونس خسرو شده دستور وبس
خسرو و دستور دگر هيچ كس
شده در آن ناحيه صيد باب
ديد دهي چون دل دشمن خراب
تنگ دو مرغ آمده با يكديگر
از دل شه قافيه شان تنگ تر
گفت به دستور چه دم مي زنند
چيست صفيريكه به هم مي زنند
گفت وزير اي ملك روزگار
گويم اگر شه بود آموزگار
اين دو نوا از پي رامشگريت
خطبه از بهر زن و شوهري است
كين ده ويران بگذاري به ما
نيز چنين چند سپاري به ما
آن دگرش گفت از اين درگذر
جور ملك بين و بر او غم مخور
تا ملك اين است چنين روزگار
زين ده ويران دهمت صد هزار
در ملك اين لفظ چنان درگرفت
كاه ، بر آورد و فغان درگرفت
زيست ستم انگشت به دندان گزيد
گفت ستم بين كه به مرغان رسيد
جوز نگر كز ستم خاكيان
جغد نشيند بدل ماكيان
شاه در اين نار چنان گرم گشت
كز نفسش نعل فرس نرم گشت
++++
تاريخ بافت : سده 14 هـ ق شيرازه : گرد
محل بافت : كاشان تعداد پود : دو پود ، لولباف
اندازه : 363*259 سانتيمتر نوع گره: نامتقارن
جنس رنگ : گياهي ، طبيعي نوع جنس : تار: نخ
رنگهاي اصلي : سفيد ، عاجي ،كرم ، آبي تيره ، و روشن ، سبز تيره و روشن ، قهوه اي تيره دارچيني
پود: نخ پرز: پشم
رجشمار: 50 رج
طرح و نقشه
طرح قالي ، تصويري با مضمون مذهبي است و داوري حضرت سليمان نبي را نشان مي دهد . به احتمال زياد اين قالي در يكي ازكارگاههاي شهر كاشان كه طراحان به منابع مذهبي و هنري دسترسي داشتند بافته شده است . طرح قالي ، حضرت سليمان را در حاليكه بر تخت نشسته اند در حال قضاوت نشان مي دهد، در اطراف ايشان فرشتگان و تصاويري از حيوانات مختلفي مانند: فيل، شير ، درنا ، هد هد و ... قرار دارند و تصاويري از دو زن با لباسهاي اب و قرمز رنگ در حاليكه يكي از آنان بچه اي در آغوش دارد همراه با افراد ديگر ديده مي شود وجود حيوانات در اين قالي به دليل استناد بر حديث مربوطه است و اينكه گفته مي شد آن حضرت زبان حيوانات و پرندگان را مي دانستند .
حاشيه اصلي قالي داراي نقش دورنما و فرشتگاني است كه پرندگان را در بر دارند و در حواشي فرعي نقوش مرغ و حيوانات و شاخه هاي مواج قرار گرفته اند. در قسمت بالاي فرش كتيبه اي با زمينه پرچم سه رنگ به مضمون بافت ايران _ كاشان _ فرشچي ديده مي شود.
+++
تاريخ بافت : سده 12 هـ.ق شيرازه: گرد
محل بافت : كاشان تعد اد پود : دو پود
اندازه : 260*350 سانتيمتر نوع گره : نامتقارن
جنس رنگ : گياهي نوع جنس: تار : نخ
رنگهاي اصلي : لاكي ، قرمز آبي تيره روشن ، قهوه اي تيره و روشن ، سبز تيره و روشن ، سياه نخودي
پود: نخ ، پشم پرز: پشم
رجشمار: 45 رج
طرح و نقشه
در ميان قاليهاي تصويري ايران، قاليايي كه موضوع طرح آنها را صحنه هايي از داستان هاي حماسي و مذهبي و .... تشكيل مي دهد، كم نيستند. شهرنشينان به دليل آشنايي بيشتر و دسترسي به منابع ادبي اين گونه فرشها را از اواخر سده 12 هـ ق در كارگاههاي خود مي بافتند. وجود نقالان در قهوه خانه ها و وجود تابلوها و تصاوير ملهم از داستانهاي مختلف در مكانهاي عمومي شهر مانند زورخانه ها، حمامها، و نيز سر در برخي از در دروازه ها و خانه هاي اشرافي و ... كه در معرض ديد قرار داشتند، در بافت قاليهاي تصويري موثر بوده اند .
طرح اين فرش به سبك نقاشي قهوه خانه اي بوده و برگرفته از داستانهاي حماسي شاهنامه است. در قسمت بالاي فرش تصويري از به تخت نشستن پادشاه تور، دلاوريها و جنگهاي اسكندر و صحنه هايي از بزم دل فروز بانو و صحنه هايي از رزم ، ديده مي شود. در قسمت پايين قالي عبارتي با مضمون كاركارخانه علي لباف و فرمايش براي حاجي غلامحسين قرار دارد. حاشيه اصلي قالي با زمينه اي فيروزه اي رنگ پوشيده از صحنه هاي شكار و رزم است كه در چند رشته حاشيه فرعي با شاخه هاي مواج و گلهاي شاه عباسي محاط گشته است .
قم و قاليچه هاي تصويري
شهر قديمي قم ، واقع در حدود 100 كيلومتري جنوب تهران به دليل زيارتگاهي كه پيكر مطهر و گرامي ]حضرت[ فاطمه (س) خواهر امام رضا (ع) امام هشتم را در بر گرفته است ، مشهور مي باشد وسه تن از پادشاهان صفوي به نام اي شاه صفي ، شاه عباس دوم وش اه سليمان نيز درجوار اين مرقد مطهر به خاك سپرده شده اند .
قالي هاي قم به مفهوم واقعي از جمله بهترين خلاقيت هاي جديد قالي ايران هستند معذالك قدمت اين توليد به بيش از بيست سال نمي رسد. اگر اين قالي ها توانسته اند اينچنين مورد تاييد و تصديق قرار گيرند، به دليل نقش هاي تزئيني آنهاست كه با سرور و اتفاق مساعد انتخاب گرديده اند و در زمينه اي قرار گرفته اند كه با پرهيز از هرنوع طمطراق داراي نظم و همنوائي بي نظيري است. شهرت آنها همچنين ، به لطف كار منظم استثنايي و بالاخره بخاطر استفاده از مواد اوليه اي است كه داراي بهترين كيفيت است .
قالي هاي قم از طريق رنگ هاي روشن زمينه آن ( سفيد عاجي ، كرم ، زرد) قابل تشخيص هستند كه عموما ، اين زمينه عاري از ترنج ها و لچك ها مي باشد. هر چند كه نقش آنها در موضوعاتي كه ارائه مي كنند، داراي پاره اي نا استواري ها و تغيير پذيري هاي مي باشد لكن در اكثر موارد معرف دو نوع نقش است كه عبارتنداز : سرو كوچك استيزه شده ، يعني (بته) كه گاهي مواق بطور غلط آنرا (نقش كاشمر) مي نامند، و نقش ديگر (ظل السلطاني) است. اين نقش عبارت است ار گلدان مملو از گلي كه پرندگان كوچك و زيبايي در بالاي آن پرواز مي كنند. اين نقش را در ساير گونه هاي قالي نيز منجمله قالي هاي تبريز، بختياري و اباده مي بينيم كه در عرف تجاري ، اين قالي ها براي اينكه نقش هاي خود را اقتباس كرده اند، نام اصيل خود را از دست مي دهند و بر اين ترتيب معرف يك ويژگي عجيب مي باشند. اين نقش از طريق قالي اي كه به سفارش يكي از مشاورين سلطان ، به نام ظل السلطان بافته شده بود، به وجود آمده است. بر اساس گفته (ژاكوبي) موفقيت و انتشار اين طرح را مديون اين شخص مي باشيم .
ندرتا به قالي هايي از قم بر مي خوريم كه داراي مجموعه اي از سرودهاي واقعي در بين گياهان و درختان گل دار هستند و از روي طرح هاي لطيف و ظريفي كه دو تخته فرش ابريشمين و قديمي مقبره شاه عباس را در قم نقشين كرده اند، تقليد شده است. اين دو تخته قالي از خلاقيت هاي استاد نعمت الله جوشقاني است ( 1082 هجري ، 1671 ميلادي) در مورد سرودهايي كه در بالا از آنها سخن گفتيم ، اينها را با نقش (بته ) ها كه از استليزه كردن كاملا خيالي سرودها بوجود آمده است ، اشتباه نكنيم .
گاهي نيز نقش (هراتي زمينه ) را در اين قالي ها مي يابيم نقشي تزئيني است كه در قالي هاي ايران بخصوص در قالي هايي به ابعاد متوسط و بزرگ بسيار متداول است . معذالك به نظر مي رسد كه در قالي هاي قم سختي و صلابت كمتري وجود دارد زيرا كه به بهترين و غني ترين وجهي نقشين شده اند .
حاشيه آنها چندان عريض نيست معذالكمي تواند داراي سه تا هفت عدد قاب ثانوي باشد. بزرگترين اين قاب ها با نقش متغير غالبا داراي نقش (هراتي حاشيه ) است كه گل هاي كوچكي به صورت دسته گل و يا گل و برگ هاي به هم پيچيده است. گاهي نيز داراي طرازي ، از بته) است كه توسط رشته هاي بسيار نازكي به هم متصل شده اند .
همه اين طرح ها مختلف الجنس هستند و به همين دليل به هيچ وجه براي شناسايي قالي هاي قم كمكي نمي كنند. عامل تعيين كننده براي شناسايي اين قالي ها تكنيك كار است زيرا كه كاملا منظم و كامل است. اگر به قاي هاي جديد باكيفيت عالي (مثلا قالي هاي كاشان ، تهران كرمان، و غيره) دقيق شويم ، در پشت اين قاي ها بخصوص دركلفتي پودها، تار و يا گره ها، پاره اي بي نظمي ها در قالي هاي قم مطلقا وجود ندارند و نظم آنها به نحوي است كه گاهي انسان را به ترديد مي اندازد و اين ترديد تا جايي است كه فكر مي كند مبادا اين قالي با ماشين بافته شده است .
بافت آن بسيار فشرده و بادوام و تار آن از نخ پنبه اي تابيده شده و پود آنها نازك تر است: يك زا پودا در بين رج هاي گره ناپياستو ديگري در پشت قالي پيدا مي شود. گره ها را از پشم زيباي محلي كه به نام سبزوار است. اين گره ها بسيار كوچكند (بطور متوسط درهر دسيمتر مربع 4000 تا 7000 گره) و از نوع فارسي باف مي باشند. ارتفاع پرزها متوسط و يا (كوتاه متوسط) است و فقط در يك طرف اين قالي ها ريشه ديده مي شود. ريش ها دو تايي و به هم تابيده هستند. بعلاوه ، اين ريشه ها بجاي اين كه صاف باشند به نظر مي رسند كه بطور نامنظمي از قالي به بيرون جهيده اند.
در قالي قم همه نوع اندازه وجود دارد مگر قالي هاي كلگي و متداول ترين قطع ، قالي هاي سجاده اي هستند. تمام رنگهايي كه براي نقوش تزئيني بكار رفته اند داراي بنياد گياهي هستند .
متداول ترين رنگ هيا مصرفي در آنها عبارتند از قرمز زنده و درخشان ن قرمز آجري(كه گاهي نيز اين رنگ را براي زيمه قالي بكار مي برند) سبز روشن ، آبي روشن ، نارنجي ، خرمائي ، سياه و آبي تيره . تنها عيبي كه در اين قالي هاي بسيار زيبا وجود دارد ن رواج نگران كننده گره جفتي در بافت اين قالي هاست .
در زير نمونه اي از قاليچه هاي تصويري قم را مشاهده مي كنيم .
++++
قاليچه تصويري در معجزات حضرت موسي (ع)
اندازه : 180*150 سانتيمتر
رج شمار : 70
محل بافت : قم نوع گره : نامتقارن
بافنده: ده پرور تار : ابريشم
پود: نخ پرز ابريشم
شرح :
عصاي معجزه گر مي خورد به صخره حما
بجوشد آب زخارا به لطف و فضل اللهي
تمام هستي عالي گواه قدرت اويند
سپاه دولت او مي رسد ز ماه به ماهي
++++
قاليچه تصويري قم در قصص قرآن
مجلس عفو و آشتي حضرت يوسف عليه السلام با برادران خود
اندازه : 135*210 رج شمار: 70
محل بافت : قم تار : ابريشم
پود: ابريشم پرز: ابريشم
بافنده : مهدي صادق زاده
در زمينه قسمت پايين قاليچه در شرح تابلو آمده است : (يوسف برادرش رامي بخشد) اين قاليچه از نظر طراحي و رنگ بندي و مصرف مواد، بسيار زيبا وقابل توجه است . با توجه به اينكه سابقه بافت قالي در ناحيه قم به نسبت جوان است ، به وجود آمدن اين قبيل تابلوها قابل تقدير مي باشد .
++++
قاليچه تصويري قم نوازش حضرت عيسي عليه السلام از يتيمان
اندازه : 110*150 سانتيمتر
رج شمار: 60 نوع گره : نامتقارن
محل بافت : قم تار: ابريشم
پود: ابريشم پرز: ابريشم
بافند: ده پرور
++++
قاليچه ليلي و مجنون
(از قاليچه هاي موزه باكو)
عكس : از جلد سوم كتاب استاد لطيف كريم اووا، 249
محل بافت : جمهوري آذربايجان، باكو، اوجاقلي
گره : متقارن
سروده ها: حكيم نظامي گنجوي
موضوع طرح : آمدن پدر مجنون به ديدار فرزندش
داستان شور انگيز عشق ليلي و مجنون آن قدر گسترده و مشهور است كه نه تنها در ادبيات فارسي ايران بلكه در تمام آسياي مركزي و ساير مناطق جهان زبانزد خاص و عام است .
در اين قاليچه بيشتر و بهتر از ساير قاليچه هاي مشابه ، مطالب طرح گويا و چشم گير است، اما متاسفانه رنگي نبودن عكس ، جذابيتهاي اين اثر هنري را اشكار نمي سازد. در اين قاليچه تصوير مجنون را مي بينيم كه با حال زار و نزار و بسيار ضعيف و نحيف سر در دامان ليلي دارد.
دو طايفه ليلي و مجنون در آخر كار موافقت مينمايندكه اين دو دلداده به هم برسند و ليكن داستان اين عشق بد فرجام ، ابتدا با مرگ ليلي و بعد مجنون به آخر خود مي رسد. اينك اشعاري كه در 14 كتيبه در حاشيه هاي دور تا دور قالي در هفت بيت آمده نقل مي شود:
يك شبي مجنون به خلوتگاه ناز
با خداي خويشتن مي كرد راز
از خدا نامم نو مجنون كرده اي
بهر يك ليلي دلم خون كردهاي
اين خدا من كمترم يا بت پرست
چشم اميدم به درگاه توست
مي رسي شبها به گردون نالشم
كرده اي خار مغيلان بالشم
گاه ليلي را تو گريان ميكني
گاه مجنون را پريشان مي كني
گاه ليلي را دهي چشمان مست
گاه مجنون راكني بي سرپرست
منكيم ليلي و ليلي كيست من
ما يكي روحيم اندر دو بدن
بلي عشق و علاقه هاي معمولي كه در ابتدا همه مجازي هستند وقتي قوي و از روي صداقت باشند بعد از طي مدارج عالي و ارائه اخلاص، به خود حضرت حق برمي گردند و عارفانه و جاودانه مي شوند.
آذربايجان و قاليچه هاي تصويري
آذربايجان منطقه اي كوهستاني وبسيار حاصلخيز در شمال غربي ايران است. دامداري و پرورش گوسفند در اين منطقه رواج دارد. به همين دليل پشم بسيار مرغوبي كه براي قالي بافي ايران مناسب است. در آنجا توليد مي شود امروزه كارگاههاي قاليبافي بسيار در شهرها و روستاهاي آن داير است . قاليهاي اين منطقه ، از نظر كيفي و كمي با توجه به آمارهاي موجود در جهان مقامي ارزشمند دارند وبه داشتن طرحهاي متنوع و بافت دقيق معروف هستند .
در زير نمونه اي از قاليهاي تصويري آذربايجان را مشاهده ميكنيم .
قاليچه _ تابلو پنج تن ال عبا
اندازه : 60*80 سانتيمتر
رج شمار: 50
محل بافت : تبريز
نو ع گره : متقارن
مواد به كار رفته : پشم و ابريشم
1_ طراح و بافنده هنرمند اين قاليچه، پس از ذكر نام الله در بالا، پنج تن ال عبا را با ترسيم چهره هاي مبارك حضرت رسول (ص) عبا را با ترسيم چهره هاي مبارك حضرت رسول (ص) و حضرت مولي علي (ع) در زير نام الله و نوشتن نام حضرت فاطمه (ص) در وسط و نام حسنين در پائين تكميل كرده و با دو دسته گل محمدي به زيبايي فرش افزوده است.
2_ بعد از بسم الله الرحمن الرحيم : (و ان يكاد) را با خط زيباي نسخ به طور هلالي ترسيم كرده با گذاشتن شمشيري زير آن با قوس موافق خط هنري مضاعف را نشان داده است .
3_ در قسمت پائين قاليچه با آوردن عكس كتاب خدا و نوشتن لا اله الا الله محمدا رسول الله عليا ولي الله نقش قاليچه را به كمال رسانيده است .
تبريز و قاليچه هاي تصويري
تبريز مركز استان آذربايجان شرقي ، از قديم ترين شهرهاي ايران است . مقدسي جغرافيدان قرن چهار هـ ق از اين شهر به عنوان شهري زيبا و بسيار آباد و مترفي آباد مي كند قالي هاي تبريز از تنوع بافت و طرحهايي چون لچك و ترنج و گلهاي شاه عباسي ، سرو، بيد مجنون ، نقوش هندسي، طرح شكارگاه ، طرح هراتي و محرابي برخوردار است. قاليهاي تصويري تبريز نيز شهرت بسيار دارند برخي از قاليهاي نفيس با نقوش تخيلي ، كتيبه ها و ابياتي از آثار شاعران ايراني و نيز اياتي از كلام الله مجميد تزئين مي شوند. قاليهاي تبريز در اندازه هاي متفاوت بافته مي شوند و تار و پود آنها اغلب از نخ و در بعضي موارد از ابريشم است. اين قاليها با گره متقارن يا تركي به كمك قلاب بافته مي شوند و معمولا دو پوده و لو بافند و شيرازه ها به صورت لوله اي يا گرد و معمولا با چهار تار پيچيده مي شوند ولي در گذشته بر حسب سنت شيرازه ها به صورت تخت بافت يا حصيري بسته مي شد. از نظر رنگ آميزي نيز رنگرزان اين منطقه به پيشرفتهاي فراواني نايل آمده و رنگهاي زيبايي را مانند رنگهاي آجري و پوست پيازي و آبي سير و روشن به كار مي برند. از جمله كارگاههاي بسيار خوب قاليبافي كه در قرن سيزدهم هـ ق فعاليت داشتند ، مي توان از كارگاه حاج جليلي و كهنويي نام برد.
در صفحات بعد نمونه از قاليهاي تصويري تبريز را مشاهده مي كنيم
sunyboy
01-23-2012, 10:08 PM
قالي تصويري رسيدن حضرت يوسف به حضرت يعقوب عليه السلام
اندازه 350*250 سانتيمتر (تصوير نشان دهنده گوشه اي از قالي است)
رج شمار: 50
نوع بافت : تبريز
نوع گره : متقارن
تار: پنبه
پرز: پشم درجه 1
شرح:
1_ پس از ساليان دراز ، وصبر و تحمل طاقت فرسا ، پدر و پسر به هم رسيده اند و غنچه شادي و سرور در اين خانواده معنوي اين چنين شكفته گرديده است.
قاليچه تصويري انتظار حضرت يعقوب عليه السلام
از قصص قرآن مجيد
اندازه : 100*150 سانتيمتر
رجشمار: 55
محل بافت: تبريز
نام بافنده: ميرحيدر موسوي
مواد به كار رفته : پشم درجه 1
++++
قالي تصويري تبريز از قصص قرآن مجيد يوسف و زليخا
اندازه : 250*350 سانتيمتر
رجشمار: 50
محل بافت : تبريز
عكس گوشه اي از قالي
در اين قالي تصوير زليخا را بسيار پير نشان مي دهد كه او پير شده و عشقش خاموش نشده ، بلكه قوت يافته است .
++++
قاليچه هاجر و حضرت اسماعيل در بيابان
از قصص قرآن مجيد
اندازه : 116*185 سانتيمتر
رجشمار: 50 محل بافت: تبريز
مواد به كار رفته : پنبه و پشم
حضرت ابراهيم ، هاجر و فرزندش اسماعيل را در وسط دره اي گذاشته ، هاجر براي پيدا كردن آب بدرگاه خداوند متوسل مي شود كه دعاي او مستجاب شد.م از اطراف قنداق بچه آب مي جوشد. طراح بافرش قصه هاجر را عينا روي تارهاي قاليچه با مهارت پياده نموده است.
++++
قاليچه _ تابلو مشاهر عالم
اندازه 220* 140 سانتيمتر
رجشمار: 90
نام طرح : مشاهير
محل بافت : تهران
تعداد رنگ : 3500 رنگ تركيبي
مدت بافت : 24 ماه
رنگ : گياهي
تار : ابريشم
پرز: ابريشم و كرك
تنظيم و بافت : نگارخانه استاد موسوي سيرت
اين تابلو به وسيله نگارخانه فرش موسوي بازسازي و سعي شده تا جايي كه مقدار است به كيفيت و ارزش اين سند تاريخي اضافه شود و الحق و الانصاف استاد موسوي از عهده تكميل اين تصوير پركار و بديع به طور شايسته بر آمده اند، و شاهكاري به گنجينه هنرهاي دستي اسلامي ايران افزوده اند .در اين تابلو چهره 54 نفر از پيشوايان و رهبران و دانشمندان و سياستمداران عالم در متن فرش ديده مي شود كه نام آنها در دور تا دور حاشيه ذكر شده است. دو فرشته به نقوش قاليچه اضافه و يك يادگار تاريخي احيا و ارائه شده است در سر ايوان بنا در قاب مثلث شكلي در زمينه نخودي با خط نسخ چنين خوانده مي شود: (برقرار باد زندگاني كنندگان عالم و پاينده باد اكابر و مشاهير عالم)
متن سرمه اي قاليچه با گلهاي رنگارنگ متعدد در كمال زيبايي آراسته شده است .
اين فرش يادگار مشاهير عالم است
با يك جهان معاني و حكمت منظم است
اين چهره كنون همگي خفته زيره خاك
يعني كه رفتن همه ، زين ره مسلم است
اين درس عبرتي است به ما ساكنان خاك
اين كار نامه باقي اولاد آدم است
بدطالع آنكه گشت حياتش زرد خشك
خوشبخت آنكه باغ عمل سبز و خرم است
اين يك نمونه مانده ز اعمال زندگي
اين يك نتيجه رفته زكردار آدم است .
تهران و قاليچه هاي تصويري
تهران در شمال شهر ري و در دامنه كوههاي البرز، هيچگاه مركز بافت مهم و قابل ذكر نبوده است. اين شهر حدود 200 سال پيش توسط سلسله قاجاريه پايتخت ايران شد، و به دليل مهاجر پذيري ، پذيراي هنرمندان مهاجري گشت كه سنت بافت را با خود به اين شهر آورند .
و بايد ياد آوري كرد فرش بافي در تهران سابقه زيادي ندارد شايد در حدود يكصد و پنجاه سال پيش بود كه بافت فرش در كارگاههاي معدود اين شهر شروع شد و امروزه كارگاههاي بزرگي به جز واحد قالي بافي ندان قصر و قسمت قالي بافي اداره هنرهاي زيبا كه در آن از ديرباز قالي هاي بسيار نفيسي بافته مي شده است كارگاه مهم ديگري در اين شهر داير نيست . فرش هاي تهران به تعداد بسيار كمي به بازار مي آيند ولي همان تعداد انگشت شمار نيز همواره شهرت زيادي از لحاظ مرغوبيت بافت و نقشه هاي زيبا و ابتكاري براي دست يافت هاي اين شهر به همراه مي آورند .
استقرار مركز اصلي شركت سهامي فرش ايران در اين شهر و نقشي كه اين شركت در بهبود كيفيت فرش ايران دارد و هم چنين وجود واحدها و كارخانه هاي متعدد پشم شويي، ريسندگي و رنگرزي در تهران و حومه آن مانند كرج كه پشم هاي استاندارد را تهيه مي كنند، موزه فرش ايران و بالاخره بازار بزرگ تهران كه مركز مهم معاملات فرش و مواد اوليه مورد نياز آن مي باشد در مجموع به اين شهر موقعيت و اهميت ويژه اي در هنر و صنعت قالي بافي ايران داده است .
در صفحات بعد نمونه اي قاليچه هاي تصويري را مشاهده مي كنيم .
+++
چهار محال بختياري و قاليچه هاي تصويري
استان چهار محال و بختياري شامل درمنطقه مختلف و متصل به يك ديگر است. ناحيه اي از اين استان را كه بين كوههاي زاگرس تا خوزستان قرار گرفته بختياري و قسمت شرقي آن را كه در حا فاصل كوههاي زاگرس به طرف اصفهان است چهار محال مي نامند .
منطقه چهار محال و بختياري ، مركز اصلي و ناحيه ييلاقي ايل بزرگ بختياري است كه مسير كوچ آن از حوالي شهر كرد تا حدود مسجد سليمان و ايده ( در خوزستان) امتداد دارد.
قالي بافي در اين منطقه سابقه اي بيشتر از يكصد و هشتاد سال ندارد . در اين مدت بافنده بختياري گرچه كثرت ساير نقاط بافندگي ايران نبافت و به مرزهاي شهرت آنان نيز دست نيافت ولي همواره به دليل دوام بافت و طرح هاي جالب ، دست بافت هاي خود مورد استقبال و لطف خريداران متاع خود قرار گرفت و در بين طبقه اشرافي و قديمي به خصوص در اروپا فرش هاي آن طرفداران پر و پاقرصي براي خود دست و پا كرد.
كيفيت و روشهاي بافت فرش هاي بختياري در نقاط مختلف اين استان تا حدودي متغير است. بافنده بختياري در بافت فرش با دوام خود گره تركي را به كار مي گيرد و در فاصله بين دو رديف گره ، با توجه به محل بافت ، يك و يا دو نخ پود را مي گذارند .
رنگرزان محلي بيشتر ترجيح مي دهند رنگهاي طبيعي را براي رنگرزي الياف خود مصرف كنند. رنگ هاي مطلوب آنها بيشتر در زمينه هاي قرمز، آبي ، سرمه اي ، سبز، قهوه اي و زرد طلائي و بژ انتخاب مي شوند.
بافنده هاي منطقه بيشتر در اندازه هاي تقريبي 80/2 متي و بزرگ تر از آن تا حدود 12 متر مربع مي بافند .
بافت قاليچه هاي كوچك در آن جا نيز معمول مي باشد . بافت كنار ه هاي پهن و طويل و كلكي نيز در بين آنها رواج فراوان دارد .
فرش هاي بختياري بيشتر در سبك هاي منحني وشاخه شكسته بافته مي شوند. بافت فرش هائي با طرح خشتي يا موزائيكي در بين بافنده هاي ايلي بسيار متداول است. در اين طرح متن فرش با شكل هاي چهار گوش و شش پهلو و يا لوزي به صورت منظم شبكه بندي شده و در داخل هر كدام از اين شكل هاي هندسي نقشهايي مانند درخت سرو، شاخه اي از درختان بيد مجنون ، گلداني مملو از گل ، پرنده اي بر شاخسار و يا تك بته اي از نوع بته مادر بچه (دوقلو) و مانند آن به صورت جداگانه بافته شده اند به گونه اي كه نقش و رنگ هر خانه با طرح ور نگ خانه مجاور اختلاف دارد.
در اصطلاح فرش هاي مرغوب اين منطقه را كه گاهي با الهام از طرح هاي گلدار فرانسوي و يا ساير طرحهاي رايج در منطقه بافته شده اند ( بي بي باف) مي نامند. در فرهنگ ايلياتي بي بي لقبي است كه به همسر خان داده مي شود. اطلاق نام بي بي بر اين فرش هاي مرغوب با قبول اين فرض كه اگر همسر خان بافنده آن بوده باشد لذا بافت آن را نه بر اساس احتياج و تامين معاش بلكه به خاطر سرگرمي و تفنن صورت داده و بطور طبع در آن مواد اوليه مرغوب تري را به كار برده و بافت را با حوصله بيشتر و سليقه بهتري به اتمام رسانيده است. ترنج دوگانه طرح بي بافت در زمينه اي مملو از گلهاي اشرفي و محاط شده با چهار لچك و حاشيه ائي پوشيده شده از گل هاي شاه عباسي ديده مي شود . مراكز مهم قالي بافي چهار محال و بختياري عبارتند از :
شهر كرد
شهر كرد ( دهكرد سابق) واقع در 107 كيلومتري اصفهان و مركز مهم داد و ستد دست بافت هاي چادر نشينان و ساكنان شهرها و بخشهاي تابع استان چهار محال و بختياري است.
قالي بافي در آن با متابعت از روشهاي كلي بافت و طرح هاي رايج در منطقه كه در سطور فوق مروري بر آن صورت گرفت رواجي در حد قابل توجه دارد.
بافت فرش هايي با طرح هاي لچك و ترونج در سبك گلدار گردان با رنگ هاي قرمز تيره و قهوه اي ترياكي و بژ در اين شهر همان گونه رواج دارد كه فرش هاي طرح خشتي در سبك شاخه شكسته با رنگ هايي به نسبت شادتر و زنده تر ، چون سبز چمني ، فيروزه اي ، زرد طلائي و ساير رنگهاي كلاسيك
چالشتر
در چالشتر شهركي تقريبا چسبيده به شهر كرد، بهترين فرش هاي منطقه با استفاده از پشم هاي بسيار مرغوب درخشان با حداكثر ظرافت و تراكم نسبت به ساير بافته هاي منطقه (400000 گره در متر مربع) در قواره هاي كوچك و با طرح هاي خشتي ، ترنجدار و بته اي بافته مي شود .
سامان
كمي دورتر از چالشتر در ساحل رودخانه زاينده رود بخش مصفاي سامان قرار گرفته كه در آن قالي بافي در حد قابل تونجهي برابر با نقشه هاي شهر كرد و چالشتر رواج دارد. فرش هاي دو پوده سامان با گره هايي از نوع تركي و با فشردگي حدود 1200 گره در دسي متر بافته مي شود. نمونه از قاليچه هاي تصويري سامان را مشاهده مي كنيم .
شلمزار
بخش شلمزار واقع در جنوب شهر كرد يكي ديگر از مراكز قالي بافي چهار محال است كه قالي بافي آن نه از لحاظ كثرت و ه از بابت ظرافت به پايه مراكز ياد شده بالا نمي رسد ولي طرح هاي دكوراتيو آن كه بيشتر در زمينه اي محرابي شكل مجسم مي شوند حالت زيباي اصيلي به فرش هاي اين منطقه مي دهند .
شاه عباس اول
بختياري، سامان
كتيبه دار: فرمايش آقاي لطيف خان شهرتي (،) شاه عباس 1340
تصوير اين قاليچه از يك نقاشي زمان صفوي الهام گرفته شده اين نقاشي مدتها قبل از ايران خارج شده است. ليكن چاپ گراوور اين نقاشي در كتابهاي تاريخ و كارت پستالها در ايران شهرت و عموميت يافته است. بافنده اين قاليچه كوشيده است حتي الامكان در نشان دادن جزئيات صورت شاه عباس دقيق باشد، اما زمينه را به دلخواه خود به نشان دادن مناظر سرزمين خويش اختصاص داده است. ساختمان سمت راست قاليچه، بيننده را به ياد برخي مي اندازد. و منظره پشت سر شاه ، يادي از تپه ماهور هاي سرزمين بختياريها را به همراه دارد كه گهگاه تك درختي كهن از قدمت آن سرزمين حكايت مي كند .
اندازه : 122*81 سانتيمتر
تار: نخ ، Z3 S رنگ نشده ، پيچ و خم دار، تخت
پود: نخ ، Z3S يك پود ، راست .
گره : پشم ، Z2 ، تابيده نشده ، متقارن (1)
تعداد گره در يك دسيمتر مربع 2112 گره ( 44 گره در يك دسيمتر طول ، 48 گره در يك دسيمتر عرض).
ارتفاع پرز: دو ميليمتر.
كيفيت: نرم ، تقريبا نازك، نسبتا سفت
انتهاي دوسر: از بين رفته است.
طرفين : باقي مانده شيرازي متوازي از پشم رنگ شده لاكي ، دور سه تار
رنگها: يازده رنگ ؛ مشكي ، سورمه اي ، آبي فيروزه اي ، سبز سير، سبز زيتوني ، لاكي ، صورتي سير ، قهوه اي ، زرد خردلي ، نخودي ، عاجي .
نهاوند و قاليچه هاي تصويري
در شهرستان نهاوند فرش هايي در اندازه هاي بزرگ و دو ذرعي هاي باريك و كناره هاي پهن و به ندرت ذرع و نيم با رنگ هاي به نسبت تند قرمز و ابي بافته مي شود .
فرش هاي لچك و ترنج نهاوند علامت مشخصه ويژه اي دارند كه به سهولت از طرح هاي مشابه در نواحي مجاور تشخيص داده مي شوند به اين كيفيت كه موتيف ها و دسته گل هاي حاشيه در فواصل معين با شكافتن نوارهاي محافظ حاشيه در زمينه فرش تداخل مي نمايند و اين كيفيتي است كه در طرح هاي مناطق مجاور كمتر ديده مي شود .
تصوير زير نمونه از قاليچه هاي تصويري شهر نهاوند است .
قاليچه تصويري نور عليشاه
مشخصات قاليچه عبارتند از :
اندازه : 145*222 سانتيمتر تار: نخ
پود: نخ تعداد گره : در دسيمتر مربع 1152 گره
پرز: پشم تاريخ بافت : اواسط قرن چهاردهم هجري
تعداد رنگ 12 رنگ
ميرزا محمد علي طبسي اصفهاني، معروف به نور عليشاه ، فرزند ميرزا عبدالحسين فيض عليشاه از دراويش مشهور طريقه نعمت اللهي و متوفي به سال 1212 هـ ق است. به علت داشتن صورت جذاب تا كنون از او عكسها و تابلوهاي رنگي زيادي توسط هواخواهانش به وجود آمده كه قاليچه مذكور را نيز در اطراف نهاونديكي از مريدان او بافته است.
بافنده قاليچه تصوير او را ذهني بافته و درويش و در كنار جوي آبي در سايه درختان بلندي نشانيده كه به تبريزين خود تكيه دارد. پرندگاني از قبيل اردك، لاچين و غيره با ماهيهاي زيبا در آب جلو او مشغول شنا هستند. با اينكه طرح قاليچه از پيش تعيين نشده و نقش خيالي دارد اما از نظر تركيب و هماهنگي رنگها نسبتا خوب و داراي اصالت است.
استاد پرويز تناولي در كتاب قاليچه هاي تصويري مشخصات كامل تري از اين فرش در صفحه 244 آورده اند.
در حاشيه بزرگ قاليچه پنج بيت شعر در 10 كتيبه بافته شده كه بيت اول آن متاسفانه به علت وارونه بافتن كتيبه خوانده نشده ولي ابيات ديگر به شرح زير از نظر علاقه مندان مي گذرد:
ذكر رخ و رخسارش با موسي عمران گو
حرف لب جانبخشش بر عيسي مريم زن
سلطاني اگر خواهي درويش مجرد شو
اماره سركش را قلاده محكم زن
يا خازن جنت شو گلهاي بهشتي چين
يا مالك دوزخ شو درهاي جهنم زن
گر نور عليشاهي رو كنج قناعت جو
انگشت قبولت را بر ديده پر نم زن
نوشته اند نور عليشاه به شعر و شاعري واقف و حدود چهار هزار بيت شعر از او به جا مانده است .
كردستان و قاليچه هاي تصويري
كردها از اقوان آريايي اند كه شماري از آنان در غرب ايران، جنوب درياچه اروميه و اطراف همدان تا مرز عراق و شمال خراسان سكونت دارند. در اين منطقه وسيع ، طوايف مختلفي ار كردها زندگي مي كنند كه بافته هايشان از نظر شيوه بافت، طرح ور نگ ويژگيهاي همان منطقه را دارا هستند. در كردستان ايران 5 مركز بافت شناخته شده است: سنندج به دليل بافته هاي زيبا و مرغوب، بيجار به لحاظ بافته هاي سنگين ، كاكابرو به دليل قاليهاي تيره رنگ سنگين دو پوده ،كليا يا سنقر به جهت قاليهاي چله پشمي و تك پوده با طرحهاي گوناگون و رنگهاي روشن ، و سنجابي با طرحهاي شكسته و هندسي . در منطقه كليا جنس تار و پود قاليها نخ است وق اليها به صورت تك پوده بافته مي شوند. پشمي كه براي پرز قالي استفاده مي شود، كاملا تابيده و قاليهاي آن مانند قاليهاي سنندج پشت برجسته اند.م قاليهاي كليا رنگ روشن دارند و گاهي در بعضي نمونه ها متاسفانه رنگهاي ازان قسمت شيميايي نيز مشاهده مي شود. از جمله رنگهايي كه بسيار در اين منطقه مورد استفاده قرار مي گيرد، نوعي رنگ سبز است كه خاص منطقه كليا است. قاليهاي كردستان در اندازه هاي قاليچه ، كلگي و گاهي كناره بافته مي شوند .
+++
شماره اموال : 815/2
محل بافت: كردستان
تاريخ: اواخر سده 13 هـ ق
طرح: محرابي تصويري
حضرت عيسي (ع) با حواريون
جنس تار : نخ
جنس پود: پشم شيوه بافت: گليم باف
ساده چاكدار با پود اضافي
نوع رنگ ها : گياهي
ابعاد 197*209 سانت
در كردستان _ بر خلاف ساير مناطق _ گليم طرح محرابي بافته مي شود در اين نمونه بي نظير محرابي شكيل با دو ستون قرينه در طرفين آن قرار گرفته است زمينه اصلي گليم زرد طلائي درخشاني است كه حضرت مسيح (ع) را با سه تن از حواريون و يا نويسندگان انجيل و نقوش تزئيني ديگر مانند ميزان _ گلدان و نقش گل و بوته تزئين يافته است.
بالاي طاق محراب گل هاي شاه عباسي و ختابي با شاخه و برگهاي نيمه شكسته زينت داده شده و در راس محراب نقش تزئيني خاصي قرار گرفته است.
حاشيه اصلي گليم روي زمينه قرمز رنگ با شاخ وبرگ مواج متقاطع و تعدادي حاشيه فرعي زمينه اصلي را در ميان گرفته است .
عشاير و قاليچه هاي تصويري
در ميان قاليچه هاي معرفي شده عشايري در اين كتاب ، قاليچه هايي هستند كه موضوعشان مربوط به خود عشاير است . دسته اول قاليچه هايي كه موضوع آنها را چهره هاي عشايري تشكيل مي دهند. تركيب بندي اين دسته از قاليه ها بسيار ساده است و آن تكرار يك تصوير در رديف هاي منظم دو يا سه ستوني است. در برخي از آنها بافنده با جابجا كردن رنگها و يا بعضي از قسمتها موفق شده ، به تنوعاتي اگر چه جزئي اما صميمي و دلپذير دست يابد. گفتني است كه موضوع و تركيب بندي اين قاليچه ها عموما اصل و منشا عشايري دارد.
دسته ديگر قاليچه هايي هستند كه موضوعشان در اصل عشايري نبود، بلكه عشاير آنها را از روي قاليچه هاي ديگر و يا تصاويري كه درسترشان بوده برداشته اند، اما به تدريج و ضمن بافتهاي مكرر به اين موضوعات شكل و شماي عشايري داده اند و به اصطلاح آنها را در فرهنگ خود جذب كرده اند.
وجود اين قاليچه ها و قاليچه هاي عشايري ديگر ايجاب مي كند كه چند كلمه اي درباره خلاقان اين قاليچه ها و نوع و محل زندگي آنها ، بنويسم .
موقعيت جغرافيايي ايران با كوههاي مرتفع و دره هاي حاصلخيز و جلگه هاي پست ، سرزمين مطلوبي براي زندگي عشاير است، زيرا زندگي عشايري بر چوپاني و دامداري استوار است، و تهيه علوفه براي دامها ، حياتي ترين هدف عشاير است. بر اساس همين نياز است كه آنها به دنيال هواي معتدل و آب و علف به حركت در مي آيند و با چادر نشيني روزگار مي گذرانند. طولاني ترين حركت آنها در طي سال كوچ از ييلاق ( سردسير _ تابستانگاه) با قشلاق (گرمسير _ زمستانگاه) است. اين كوچ كه در تابستان به طرف مناطق كوهستاني و در زمستان بهس وي جلگه هاي پست انجام مي گيرد فاصله هاي متفاوتي دارد . برخي از عشاير قشقايي براي رسيدن از سردسير به گرمسير و يا بالعكس هر بار تا حدود چهار صد كيلومتر راه مي پيمايند، و تقريبا نيمي از ماههاي سال را در حركتند در حالي كه دسته هايي از عشاير بوير احمدي فاصله كوتاه ييلاق تا قشلاق را در عرض يكي دو روز مي پيمايند.
در مورد جمعيت عشايري ايران هنوز آمار دقيقي در دست نيست، از مضمون نوشته هاي محققان و سياحان چنين استنباط مي شود كه تا قرن نوزدهم نيمي از جمعيت ايران را عشاير تشكيل مي داده اند در گزارشي كه در سال 1345 از طرف مركز آمار ايران درباره جمعيت متحرك كشور ( ايلات) منتشر شده تعداد آنها 640 هزار نفر قلمداد گرديده است. به نظر مي رسد كه اين رقم ، رقمي كمتر از واقعيت باشد، چرا كه تنها جمعيت ايلات قشقايي از طرف روساي اين ايل در حال حاضر ( سال 1358) چهار صد هزار نفر برآورد شده است. اگر اين برآورد درست باشد جمعيت عشاير ايران را با در نظر گرفتن ايلات چاد نشين ديگر مثل لرها و بختياريها و بلوچها و شاهسونها كه هنوز تعداد قابل توجهي از آنها كوچ مي كنند، در صورتي كه تعداد عشايري كه قسمتي از سال را در چادر و قسمت ديگر را در روستا مي گذرانند محاسبه شود، جمعيت آنها رقمي حدود سه تا چهار ميليوننفر خواهد رسيد .
زنان عشايري علاوه بر مسئوليتهاي مختلفي كه از اداره خانواده ، تهيه غذا، دوشيدن شير دامها و تبديل آن به ماست و كره و غيره دارند، در فاصله كارها و حين رفت و آمد به ريسيدن پشم و در هنگام فراغت به قاليبافي ( و انواع آن از قبيل گليم ، خورجين و جل اسب و غيره) مي پردازند. سخت كوشي و پركاري اين زنان در وصف نمي گنجد.
اما مردان عشاير كه مهم ترين صفتشان شجاعت و جنگجويي است، از دير باز مورد توجه حكومتهاي مختلف بوده اند، اغراق نخواهد بود اگر بگوييم اغلب سلسله هايي كه در ايران بعد از اسلام حكومت كرده اند، بر اثر حمايت ايلات بر سركار آمده اند، و در صورت دشمني آنها اين سلسله ها رو به زوال رفته اند. در اين ميان سلسله صفويه ، افشار ، زند و قاجار را بايد نام برد. موسس اغلب اين سلسله ها مردان عشايري بودند ( نادر شاه از ايل افشار، كريمخان از ايلات لر ، و آغاز محمد خان از ايل اشاقي باش تركم بود) .
همين شجاعت و جنگ آوري عشاير موجب مي شد كه شاهان به مناسبت مختلف ، از جمله حفاظت از مرزها، و يا ايجاد توازن قدرت در يك منطقه آنها را از نقطه اي به نقطه ديگر منتقل نمايند. طبيعتا اين جا به جايي تاثيرات زيادي در آداب و رسوم و مذهب و در نتيجه نقش و رنگ دست بافته هاي آنها گذاشته است
ايلات ايران را از لحاظ اصل و نسبي كه دارند مي شود به سه گروه تقسيم كرد : فارسي زبان ن ترك زبان ، و عرب زبان
ايلات ايراني الاصل ( فارسي زبان)
در نواحي مختلف ايران عده كثيري وطوايف چاد نشين از نژاد ايراني بوده اند كه ايرانيان هميشه ايشان را به نام عمومي (كرد) خوانده اند. و پيداست كه كرد ، به اصطلاح مردم ايران كلمه جامعي بوده است براي همه مردم چوپان و چادر نشين از نژاد ايراني ، در برابر چادرنشينهاي ترك و تازي... در زبان فارسي كرد را به معني چوپان و شبان هم آورده اند. از مهمترين ايلات ايراني ( كه سهمي در قاليچه هاي تصويري نيز دارند) سه ايل لر و بختياري _ كرد و بلوچ را بايد نام برد .
الف _ لر و بختياري
غرب ايران يكي از قديمي ترين مراكز مسكوني و پيدايش تمدن بوده است. آثار برنزي زيادي كه از هزاره دوم قبل از ميلاد از لرستان به دست آمده از خلاقيتي كه در وجود مردم اين مرز و بوم بوده حكايت مي كند . از مهم ترين ساكنان اين منطقه لرها هستند كه به دو دسته تقسيم مي شوند : لر كوچك كه به ايلات لرستان اطلاق مي شود، و در اينجا مورد بحث ما نيستند، و لر بزرگ كه در سرزمين وسيعي از اصفهان ، فارس، خوزستان، به سر مي برند و از ميان آنها بختياريها و لرهاي بوير احمدي كه سهمي در بافتن قاليچه هاي تصوير دارند، مورد نظر ما هستند. از ميان لرهاي بختياري دسته يي را كه هنوز چادر نشيني مي كنند لر بختياري و آنها كه ساكن روستاي چهار محال شده اند تنها بختياري مي نامند.
بنابه نوشته مولفه تاريخ بختياري ، بختياريها، از اولين ايرانياني هستند كه پيرو شيعه شده اند. وجه تسميه بختياري درست معلوم نيست زيرا كه تا اوايل سلطنت صفويه به همان لر بزرگ معروف بوده و پس از آن موسوم به بختياري شده اند. مي گويند يكي از شاهان صفويه گويا شاه اسماعيل روزي در جنگي سخت محتاج به امداد بود و نزديك بود كه مغلوب شود ناگاه جمعي از سواران لر بر دشمن سخت حمله آورده آنها را هزيمت دادند، پادشاه از اين اقدام سخت خوشحال شده گفت امروز ( بخت يار) من گشت و از آن روز ايل مزبور موسوم به بختياري شدند .
از شجاعت مردان بختياري گفتنيهاي زيادي وجود دارد ، از جمله فتح قندهار به دست سربازان بختياري كه به همراه نادر شاه رفته بودند و فتح تهران در زمان مشروطيت ، و سهمي كه در برقراري مشروطه داشته اند بايد نام برد. همچنين تعداد شيرهاي سنگي كه علامت جوانان و مرداني است كه شجاعانه در منازعات و جنگها كشته شده اند شاهد ديگري بر دلاوريهاي اين مردم در اغلب روستاهاي چهار محال بختياري قاليبافي ( قالي پرزدار) رايج است و انواع گليم بافي به دست لرهاي چادر نشين انجام مي گيرد. مركز چهار محال بختياري شهر كرد است ( 115 كيلومتري اصفهان) برخي اغز مهم ترين روستاهاي چهار محال كه در بافتن قاليهاي تصويري سهمي داشته اند مشخص است .
ب _ لرهاي بوير احمدي
شعبه ديگري از لر بزرگ كه در منطقه كهكلويه زندگي مي كنند بوير احمديها هستند كهكيلويه يكي از مصفاترين و پر درخت ترين مناطق لر نشين است ييلاقهاي بوير احمديها در دامنه دنا ( بلندترين قله زاگرس 4276 متر) قرار گرفته كه تابستاني بسيار خنك و مطبوع دارد. براي رفتن به قشلاق لرها فاصله نسبتا كوتاه راكه به دشتهاي پست اطراف خليج فارس منتهي مي شود مي پيمايند.
بوير احمديها در جنگجويي و دليري شهرت زيادي دارند. در تاريخ از مردم كهكيلويه به عنوان تنها نيرويي كه به طور جدي مانع عبور اسكندر مقدوني به تخت جمشيد شد ، ياد شده است. تشخيص بسياري از قاليهاي بوير احمدي از قاليهاي قشقايي مشكل است. همسايگي بين دو ايل را بايد از علت اصلي اين نزديكي دانست بوير احمديها نيز شيعه مذهبند .
ج _ كردهاي قوچان
همان طور كه اشاره كرديم كردها را بايد از قديمي ترين چادر نشينان ايران دانست . موطن اصلي اين مردم غرب و شمال كشور ( كردستان و آذربايجان) است، و غالبا پيرو مذهب تسنن مي باشند. اما روي سخن با آن دسته از كردهايي است كه در شمال خراسان زندگي مي كنند اين مردم كه به كردهاي قوچاني معروفند، به دنبال شكست ازبكان توسط شاه عباس كبير و اخراج آنها از خراسان در سال 1006 ه (1597 م) براي مقابله با هجوم احتمالي ازبكان به دستور شاه عباس با خانواده و دامهايشان از كردستان به خراسان منتقل شدند. استقرار اين مردم در نواحي قوچان آنها را به كرد قوچاني معروف كرد. موطن آنها در دو طرف رودخانه اترك عليا است كه حاصلخيز ترين مناطق خراسان مي باشد. اين مردم هنوز به زبان كردي سخن مي گويند. اما در مذهب ، به تشيع گرويده اند و با اينكه بسياري از آنها اسكان داده شده اند، هنوز تعداد قابل توجهي از آنها زندگي عشايري دارند در قاليهاي كردهاي قوچاني تاثيرات همسايگان آنها بخصوص بلوچها ديده مي شود قاليهاي گره دار كردهاي قوچان در مقايسه با ديگر بافته هايشان ( گلم و غيره) از معروفيت بيشتر برخوردار است.
د_ بلوچها
وقتي صحبت از قاليچه هاي بلوچي مي شود اكثر مردم فكر مي كنند كه اين قاليچه ها كار مردم استان بلوچستان است ( كه در جنوب شرقي ايران هم مرز بلوچستان پاكستان قرار گرفته) در حالي كه قاليچه هاي بلوچي كار بلوچهاي خراسان و قسمتي هم محصول بلوچهاي سيستان است. گو اينكه بيشتر قاليچه هاي بلوچي اين كتاب كار بلوچهايي است كه در اطراف زابل (در سيستان) به سر مي برند و تنها يك قاليچه از بلوچهاي خراسان داريم ، اما به علت اهميت كه بلوچهاي خراسان در كار بافندگي دارند و تاثيراتي كه روي همسايگان خود گذاشته اند، به شرح كوتاهي درباره آنها مي پردازم .
از ميان نوشته ها و گزارشهايي كه درباره اصل و نسب بلوچها آمده ، عقيده Longworth Dames ديگر نظرات منطقي تر به نظر مي رسد . Dames عقيده دارد كه بلوچها از عشاير قديمي اطراف كرمانند كه با پيشروي تركان سلجوقي به سرزمينهاي اطراف (جنوب و شرق) رفته اند.
برخي از دست بافته هاي افشارهاي اطراف كرمان كه شباهت زيادي به بافته هاي بلوچي دارد. به ازن نظريه قوت بيشتري مي دهند. نقل و انتقال بلوچها به خراسان به دستور نادرشاه افشار انجام گرفت . اين جا به جايي در پراكنده كردن بلوچها در شرق ايران از شمال تا جنوب بي تاثير نبوده است دسته قابل ملاحظه اي از بلوچها در اطراف زابل و در دلتاي رود هيرمند به سر مي برند كه بيشترين سهم را در قالچه هاي ما دارند. بسياري از بلوچهاي خراسان و تعداد كمتري از سيستان طي دو قرن اخير به مذهب شيعه گرويده اند.
2_ عشاير ترك زبان
هرگونه بررسي در مورد اصل و نسب عشاير ترك زبان ايران نياز به كاوشهاي دقيق دارد چرا كه لااقل هزار سال است كه از مهاجرت تركان به ايران مي گذرد ، و طي اين هزار سال گروههاي زيادي از تيره ها و نژادهاي مختلف ايلات ترك زبان در سرزمينهاي ايران مستقر شده اند.
تاريخ باز شدن پاي تركان را به اين مرز و بوم بايد در اولين قرنهاي تسلط اسلام به ايران و ديگر سرزمينهاي آسياي مركزي جستجو كرد، زماني كه توانستند جايي براي خود در دربار خلفاي عباسي باز كنند كار آنان در دربار خلفاي عباسي 656-132 هـ ق ( 1258 _ 750م) ابتدا با غلامي شروع شد و به صدارت و حكومت رسيدند. خصوصيات آنان روز به روز توجه بيشتر خلافا را جلب كرد و همين امر موجب باز شدن دروازه هاي ترقي به رويشان شد.
معتصم خليفه عباسي چنان علاقه يي به غلامات ترك داشت كه هر جا نشاني از آنان مي يافت ، آنها را مي خريد و يا به عنوان هديه و خراج از عمال خود مي پذيرفت . اين خليفه در حفظ و مراقبت از نژاد آنها و براي اينكه ماندگاي شوند، كنيزكان ترك را برايشان به زني مي خريد و به آنها نفقه مي داد. دليل اصلي اين علاقه بي اعتمادي خليفه به اعراب و ايرانيان بود. اعراب به علت پيروزيهاي پي در پي مغرور و تن پرور شده بودند، و ايرانيان هم ، در پي جنبشهاي استقلال طلبانه خود بودند و چنان كه بايد از دستورهاي خليفه پيروي نمي كردند، در حالي كه تركان با وجود اينكه مردمي سلحشور و خشن بودند فرمانبرداري از امرا را به عنوان قسمتي از آداب ايلي خود قبول ميكردند.
به اين ترتيب كار تركان روز به روز بالا مي گرفت و هر چه مي گذشت مشاغل مهم تري را دربار خليفه و نواحي تحت اشغال به دست مي آورند، تا جايي كه يك غلام ترك به نام سبكتكين حكومت مستقلي را در غزنين تاسيس كرد و سلسله غزنويان را بنياد نهاد. غزنويان از سال 387 تا 432 هـ ق ( 1040 – 997م ) در شرق ايران و خراسان حكومت كردند و جاي خود را به دسته ديگري از تركان ، به نام سلجوقي دادند. تركان سلجوق بيش از دو قرن در ايران حكومت كردند 700-429 هـ ق ( 1300-1037 م ) و تاثيرات زيادي در ايران به جاي گذاشتند بعد از سلجوقيان نيز همه سلسله هايي كه بر سر كار آمدند از قدرت و نفوذ تركان بي بهره نبودند .
به اين ترتيب پيدا كردن ريشه هاي اصلي تركان به خصو ص عشاير ترك زبان با گذشت قرنها و جابجائيها و اختلاط هايي كه در محل ها و مردمان آنها انجام گرفته كار اساني نيست . با وجود اين فشرده اي از سوابق و موقعيت آن دسته از عشايري كه در به وجود آوردن قاليچه هاي تصويري اين كتاب سهمي داشته اند تهيه شده است كه در زير به آنها مي پردازيم .
sunyboy
01-23-2012, 10:09 PM
الف _ قشقاييها
علي رغم تمام مشكلات و فشارهايي كه به مناسبت تغييرات اوضاع اجتماعي در نيم قرن اخير در زندگي عشاير ايران به وجود آمده ، به ويژه درگيريهايي كه ايلات قشقايي با حكومت مركزي داشته اند و كوششهايي كه دولت براي اسكان اين ايل بزرگ در طول پنجاه سال اخير به عمل آورده ، هنوز ايل قشقايي از اهيمت وشكوه خاصي برخوردار است و به جرات مي توان گفت كه اين ايل هنوز متشكل ترين ايلات ايران است. قسمتي از اين تشكل را بايد تعداد نفرات قابل توجه آنها دانست ( در مقدمه اين بخش اشاره اي به آن شده است) و قسمت ديگر را سرزمينهاي وسيعي كه در اختيار دارند ( سرزمين تحت اختيار آنها از گله دار و فراشبند در نزديكي خليج فارس شروع مي شود و تا مهر گرد حوالي بروجن و 150 كيلومتري اصفهان ادامه مي يابد) نواحي خليج فارس اقامتگاه زمستاني قشقاييها و دامنه هاي زاگرس در مناطق شمالي تر ييلاقات تابستاني آنهاست. همين وسعت سرزمين قشقاييها، آنها را با بسياري از ايلات ديگر از جمله بختياريها، لرها ، افشارها، و خمسه ها در همسايگي و مراوده قرار مي دهد و موجب تنوع بيشتري در دست بافته آنها مي گردد.
در مورد اصل و نسب قشقاييها نظرات مختلفي وجود دارد ، اغلب آنها از تركان خلج مي دانند. آنچه مسلم است قشقاييها همه از يك تيره و نژاد نيستند، بلكه دسته هاي مختلفي از تراكانند كه در زمانهاي متفاوت و به هم پيوسته اند. در بين آنها دهها تيره و طايفه مختلف ديگر نيز وجود دارد. در استخوان بندي و رنگ و پوست و مو و چشمان آنها هم اين اختلافات مشاهده مي شود
تشكل ويك پارچگي قشقاييها، به عنوان يك ايل مقتدر طي قرن گذشته افزوني يافته است گفتني است قشقاييها بيشترين سهم را در بافتن قاليچه هاي شيري دارند كه نمونه هايي از آنها در اين كتاب آمده است . در اينجا لازم مي دانيم شناخت كلي از گبه و انواع آن داشته باشيم .
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.